Tuesday, July 31, 2007

یته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر


گزارش تکان دهنده از برخوردهای صورت گرفته با متهمین با عنوان " اراذل و اوباش

بنابر اعلام دستگاه قضایی 15 تن از متهمان با عنوان "اراذل و اوباش" سحرگاه فردا در زندان اوین اعدام خواهند شد.
نیروهای انتظامی با همکاری دادستانی که در ماههای گذشته با نام طرح ارتقای امنیت اجتماعی، برخورد با افراد با عنوان "اراذل و اوباش" را آغاز نموده بودند، در طی دو هفته گذشته بیش از 20 تن از متهمان را در شرایطی اعدام نمودند که به گفته ی تعدادی از خانواده ها پرونده های آنان مراحل قانونی آیین دادرسی را پشت سر نگذارده و در مدت گاهی کمتر از یک ماه حکم اعدام آنان به اجرا گذارده شده است.
گزارشهای رسیده در مورد شرایط نگهداری بازدشت شدگان بسیار تکان دهنده می باشد. هفته گذشته " میثم لطفی" از متهمان کوی دانشگاه تهران نیز بنا بر اعلام دستگاه قضایی در میان لیست اعدام شدگان قرار داشت که با پیگیری های خانواده وی و فعالان حقوق بشر، حکم او به تعویق افتاد و هم اکنون بیم آن می رود که وی در میان لیست اعدامی های فردا قرار داشته باشد.
مادر میثم لطفی که خود در پی اعلام شرایط ناگوار فرزندش به خبرنگاران و رسانه ای کردن شرایط ا وبه دادگاه انقلاب احضار و مورد تهدید قرار گرفته، شرایط نگهداری این افراد را در " سوله کهریزک" غیر انسانی می داند.
اجرای احکام اعدام برای این زندانیان در شرایطی صورت می گیرد که روشن نیست، در مدت کوتاه 2 ماهه از زمان شروع طرح مقابله با "اراذل و اوباش" پرونده های این افراد چگونه با چنین سرعتی مورد رسیدگی قرار گرفته و کلیه مراحل قانونی دادرسی را طی نموده است، در حالی که متهم پس از صدور رای دادگاه در مدت 20 روزه ای حق اعتراض به حکم را دارد. و حتی پس از تایید حکم در دادگاه تجدید نظر با اعتراض متهم، پرونده به دیوان عالی کشور ارجاع داده خواهد شد.
هم اکنون به مدت 80 روز است که اکثر بازداشت شدگان، در سوله ای در کهریزک نگهداری می شوند ، مکانی که طبق گزارشات رسیده در سطحی پایین تر از زمین قرار داشته و متهمان در طی این مدت حق استفاده از هواخوری را نداشته اند. مادر یکی از بازداشت شدگان می گوید "فرزندم 80 روز است که آفتاب را ندیده است."
زندانیان حاضر در این محل در روز تنها یک بار حق استفاده از توالت را دارند و روزی یک لیوان آب به عنوان جیره آنها در نظر گرفته شده، و روزانه تنها یک وعده غذا دریافت می کنند که معمولا سیب زمینی پخته به همراه تکه ای نان و یا تخم مرغ است.
خانواده های بازداشت شدگان که تاکنون بارها در برابر مقر پلیس امنیت و دادگاه، دست به تجمع و اعتراض زده اند با انتقاد از عدم توجه خبرنگاران و فعالان حقوق بشر، خواهان رسیدگی عادلانه به پرونده های فرزندانشان می باشند. آنها می پرسند چرا سازمان ملل در برابر این اعدامهای دسته جمعی و خشونت عریان نیروهای انتظامی عکس العملی نشان نمی دهد.
تاکنون 6 تن از بازداشت شدگان به دلیل شدت جراحات وارده و شرایط نامناسب نگهداریشان در بازداشتگاه، جان باخته اند و نیروهای امنیتی با تهدید خانواده های آنان از اعلام اسامی و دادخواهی این خانواده ها جلوگیری نموده اند.
در حالی که بیش از 80 روز از دستگیری این افراد می گذرد، هیچ یک از آنان امکان تماس با خانواده های خود را پیدا نکرده اند و هیچ گونه اطلاعی از سرنوشت آنان در دست نیست. به همین دلیل است که هر گاه قوه قضائیه خبر از اجرای حکم تعدادی از آنان می دهد، تمامی خانواده ها نگران اعدام شدن فرزند خود هستند.
مادر "هانی خواندار" از جمله بازداشت شدگانی که قبلا نیز سابقه بازداشت را داشته است، از جمله مادرانی است که با نگرانی احتمال می دهد که فرزندش جزء اعدامی های فردا باشد. وی در حالی که به شدت گریه می کند، ملتماسه می خواهد که برای جلوگیری از اعدام فرزندش کاری انجام شود.
بعضی گزارشات حاکی است که در 50 روز ابتدایی بازداشت، تمامی نیروهایی که بازداشت شدگان را مورد ضرب و شتم قرار می دادند، لبنانی بوده اند و پس از آن نیروهای ایرانی مسئولیت زندانی ها را پذیرفته اند. و در طی این مدت به طور مداوم بازداشت شدگان تحت شدیدترین شکنجه های جسمی قرار داشته اند، به طوری که چند تن از آنان به دلیل خونریزی مغزی جان باخته اند.
این احکام اعدام در شرایطی اجرا می شود که هفته گذشته پس از انتشار تصاویری از اعدام شدگان، مشخص شد 2 تن از آنان به اتهام " اقدام علیه امنیت" در بازداشت بوده و از افراد ایل بختیاری می باشند.
میثم لطفی از متهمان کوی دانشگاه که در 19 سالگی در جریان قیام دانشجویی 18 تیرماه بازداشت شد، از جمله افرادی است که احتمال می رود فردا در میان اعدام شدگان قرار داشته باشد. لطفی که به گواه تمامی نزدیکان و همسایگانش، هیچ گونه سابقه شرارتی در محل سکونت خود نداشته است، شامگاه 25 اردیبهشت در پی حمله نیروهای انتظامی به منزلش بازداشت شد. خانواده لطفی می گویند که مأمورین وی را پس از شلیک 17 گلوله بازداشت کرده اند و در جریان این حمله مادر و خواهر او را نیز مورد ضرب و شتم قرار دادند. که از ناحیه بینی و دست دچار آسیب دیدگی شدید شدند.
مادر لطفی می گوید: " مأموران پس از بازداشت پسرم، وی را مقابل من آورده و گفتند که در برابر چشمان من کتکش می زنند، و آنقدر او را مورد ضرب و شتم قرار دادند تا بیهوش شد."
بازداشت شدگان که از زمان بازداشت تا روز تولد حضرت فاطمه حق استفاده از حمام را نداشته اند، در این مدت به بیماری شپش مبتلا گشته بودند.
مادر یکی از بازداشت شدگان می گوید، تعجب می کنم که هیچ یک از خبرنگاران تاکنون به وضعیت نگهداری فرزندانمان توجهی نکرده اند. وی اضافه می کند بسیاری از آنان بی گناه هستنند و تاکنون هیچ گونه سابقه شرارتی را نداشته اند. در دادگاه نیز حق استفاده از وکیل به آنان داده نشده است.
کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر، روند غیرقانونی و غیرانسانی برخورد با افراد با عنوان " اراذل و اوباش" را محکوم می نماید و خواهان توجه جدی تمامی نهادهای مدافع حقوق بشر به وضعیت بازداشت شدگان می باشد.
این کمیته عملکرد دستگاه قضایی را به عنوان نمونه رفتار غیرانسانی و غیرقانونی با متهمان، محکوم نموده و خواهان توقف فوری احکام اعدام کلیه متهمان و برگزاری دادگاه عادلانه با حضور وکیل برای آنان می باشد.
این کمیته در روزهای آتی جزئیات بیشتری از رفتار غیرانسانی صورت گرفته با این متهمان را منتشر خواهد کر
د.

Sunday, July 29, 2007

اعدام ها را متوقف کنید





خواهشمندم کودکان و افرادی که از بیماری قلبی رنج می برند از دیدن این فیلم بپرهیزند

This film is not intended for children and people with weak hearts.


١٢ نفر در تهران اعدام شدند. ١٧ نفر در انتظار اجراي حکم اعدام هستند


دوازده نفر در تهران اعدام شدند خبرگزاری فرانسه در گزارشی به نقل از دادستانی تهران نوشت 12 نفر امروز در تهران اعدام شدند. دادستانی تهران اتهام این افراد را "قاچاق مواد مخدر و آدم ربايی" عنوان کرده است.بنا براین گزارش، سعید مرتضوی، دادستان رژیم در تهران به واحد مرکزی خبر (صدا و سیمای رژیم) گفته است "این افراد به اتهام چند فقره آدم ربايی، تجاوز و فروش صدها کیلو مواد مخدر اعدام شدند."مرتضوی همچنین گفته است "چهار تن دیگر از اعضای این گروه هفته گذشته اعدام شده بودند."در این گزارش اسامی اعدام شدگان، تاریخ دستگیری و محاکمه آنان در دادگاه و همچنین محل اعدام آنها اعلام نشده است.مرتضوی گفت "برای 17 تن دیگر نیز تقاضای حکم اعدام شده که دادگاه جزايی تهران در این باره تصمیم خواهد گرفت."خبرگزاری فرانسه نوشت روز 10 ژوئیه سخنگوی قوه قضائیه گفته بود که برای 20 تن از "اراذل و اوباش" که اخیرا دستگیر شده اند، حکم اعدام صادر شده است. او همچنین از اجرای حکم سنگسار مردی در استان قزوین خبر داده بود.این خبرگزاری نوشت طی هفته های اخیر اجرای احکام اعدام در ایران بویژه حلق آویز در ملاعام شدت گرفته و این در حالی است که آمار جرم و جنایت طی سالهای اخیر بطرز چشمگیری در این کشور افزایش یافته است.

Saturday, July 28, 2007

حکم اعدام یک فعال سیاسی به جرم محاربه با خدا و به بهانه ازازل و اوباش


حکم اعدام یک فعال سیاسی به جرم محاربه با خدا و به بهانه ارازل و اوباش
ایران ب ب ب
هیچ خبرنگاری به صدای او گوش نداد، هیچ نهاد حقوق بشری حمایت اش نکرده و جالب تر از همه اینکه "میثم لطفی" زندانی 18 تیر بود و در سال 78 بیش از 6 ماه را در زندان اوین گذرانده است. بعد از مصاحبه: تا عكسهاي ميثم را آماده ارسال كنيم خبر اعدام به جرم محاربه با خدا پخش شد. *******************امنیت اجتماعی، ساعت یک بامداد در خانه شان را زد. پسر 25 ساله اش از خانه گریخت. پلیس 17 گلوله به سمت او شلیک کرد. 2 تیر به پاهایش اصابت کرد. دایی 52 ساله اش را نیز از خانه بردند با کلیه ها و معده ی بیمارش. مادر رد پسر را از "سوله کهریزک"، "زندان رجایی شهر" تا "زندان اوین" می گیرد. تا اینکه به جای پسر، نام فرزند را روی تخته نشان اش می دهند: میثم لطفی. نفر هفتم از لیست اوباش اعدامی. تا عكسهاي ميثم را آماده ارسال كنيم خبر اعدام به جرم محاربه با خدا پخش شد گفت و گو با مادر این اعدامی فردا، در حالی انجام شد که این مادر هنوز هیچ ملاقات یا تماسی با فرزند خود نداشته و تنها امید فعلی او رهایی برادر بیمار خود است. می گوید از نجات فرزندش ناامید شده .هیچ خبرنگاری به صدای او گوش نداد، هیچ نهاد حقوق بشری حمایت اش نکرده و جالب تر از همه اینکه "میثم لطفی" زندانی 18 تیر بود و در سال 78 بیش از 6 ماه را در زندان اوین گذرانده است. بعد از مصاحبه: تا عكسهاي ميثم را آماده ارسال كنيم خبر اعدام به جرم محاربه با خدا پخش شد. تلاش مادر او براي رهايي فرزندش از طريق انجمن حمايت از حقوق زندانيان ادامه دارد.آخرين تماس ها از اوين خبر از انتقال فرزندش به بخش اعداميان مي داد. نامه او به شيرين عبادي هنوز پاسخي در پي نداشته ... شايد فردا نباشد... پسر شما بیش از این پرونده یا سابقه ای در ارتباط با آنچه "اوباشگری" می گویند داشته؟ میثم در واقعه 18 تیر بازداشت شد. آن زمان 19 ساله بود. در همان زمان هم ما در وضعیتی مشابهی بودیم یعنی کسی به ما نمی گفت که کجاست یا اتهام اش چیست. بعد از اینکه به زندان اوین منتقل شد تماس گرفت و گفت یک سال حکم زندان گرفته. 6 ماه در اوین بود و چون سابقه بازداشت نداشت بعد از 6 ماه آزاد شد. به خاطر انفرادی طولانی و شکنجه به شدت افسرده و عصبی بود. در این مدت یکی دو بار در محل درگیری لفظی پیدا کرده بود ولی سابقه بازداشت یا سابقه کیفری نداشت. چرا پلیس به طرف میثم شلیک کرد؟ شبی که پلیس خانه ما آمد برادرمن با همسزش مهمان بودند و اصلا کسی از این برنامه های پلیس خبری هم نداشت. پلیس با فریاد و فحاشی وارد خانه ما شد و تا میثم را دیدند چند نفر به طرف او حمله کردند. واقعا کسی نمی دانست که جریان از چه قرار است. نمی دانم چرا میثم فرار کرد اما بعد از زندان همیشه از پلیس مسلح وحشت داشت. تا وقتی او را دوباره بگیرند 17 گلوله شلیک شد و من با شمارش هر کدام می گفتم دیگر مرد. ولی فقط به پاهایش زده بودند. بعد هم که دستگیر شد با همان وضع آوردند مقابل من و با دستهای بسته کتک اش زدند و گذاشتند عکاس ها عکس بگیرند. از فردا عکس میثم با چشم ترکیده اش از تلویزیون پخش می شد.نتیجه پیگیری های شما چه شد؟ آیا حکم قاضی مبنی بر اعدام را دیده اید؟ هیچ حکمی به ما نداده اند. فقط یک لیست روی دیوار شعبه امنیت زده بودند که یک لیست اعدام اراذل و اوباش بود و اسم میثم هم هفتمین نفر بود. بعد از دستیگری برادر و پسرم چندبار مراجعه کردم. آخرین بار من را هم زدند که بینی ام شکست، همینطور دختر 13 ساله ام را به طرف در هل دادند و دستش به خاطر برخورد با شیشه 40 تا بخیه خورد. با اسناد پزشکی قانونی علیه پلیس شکایت کردم و البته کسی هم جواب نداد.از وضعیت برادرتان اطلاعی دارید؟کلا به کسی جواب نمی دهند. تمام این مدت هرروز 150-200 نفر از خانواده ها جمع می شدیم مقابل زندان رجایی شهر یا کهریزک تا جوابی بگیریم همه را با باتوم می زدند و برای خود من سئوال بود که چرا حتی یک خبرنگار نیامد ببیند با ما چه می کنند. به همه ما بعد از باتوم و فحاشی یک جواب می دادند: برو، بعدا می فهمید. همسر برادر من ایرانی نیست و از اینکه هر روز باید همان حرفهای تکراری را بهش بگویم خسته شدم. برادرم هر دو کلیه اش ناراحت است و زخم معده دارد. داروهایش را نبرده و مطمئنا الان در وضعیت مناسبی نیست.قبلا این سئوال را پرسیده ام، با اینهمه هنوز برای من جای سئوال است که آیا فقط با استناد به یک پرونده که آن هم سیاسی محسوب می شود برای پسرتان حکم اعدام داد اند؟آن زمان هم که میثم را گرفتند گفتند در شب 18 تیر لاستیک ماشین آتش زده. ولی این حرف را در مورد همه دانشجوها می زدند که اینها اوباش هستند. وکیل پسرم آقای عبدالفتاح سلطانی بود و کاملا در جریان این پرونده است. میثم 55 روز در انفرادی بود. همان زمان زیر شکنجه دچار پارگی فتق شد. بعد از اینکه از بیمارستان بقیة الله سپاه به زندان منتقل شد با آستین پیراهن اش در سلول اقدام به خودکشی کرد ... به هر حال میثم بعد از آن زندان هیچوقت مثل سابق نبود. ولی همانطور که گفتم فقط چند درگیری داشت که آن هم اصلا به کلانتری و ... نکشید. حتی اگر اینطور می شد موضوع دعوا بود. مرتکب قتل نشده بود که حکم اعدام بگیرد آن هم به اتهام اوباش گری. خبرهایی درباره مرگ چند نفر از همین زندانیان در زندان ها شنیده ایم آیا شما خانواده این افراد را دیده اید و یا از شرایط نگهداری زندانیان طرح امنیت اجتماعی اطلاعی دارید.تا آنجا که من دیدم 2 نفر در زندان رجایی شهر مردند. به خانوده های آنها گفته اند که اگر در اینباره جایی حرف بزنند آنها را هم می برند. تا آنجا که من می دانم وضعیت غذا و بهداشت این زندان ها بدتر شده. اطلاع دیگری ندارم.به آزادی میثم امیدوار هستید؟ با این وضعیت امیدم را به زنده بودنش تقلیل داده ام. فعلا آزادی مهم نیست. همه عمرش را در زندان بماند بهتر از این است که بگویند اوباش بود و اعدام شد.نویسنده مونا فرامرزی- شهرزاد نیوز

Tuesday, July 24, 2007

مصاحبه اوختای تبریزی با خانم دکتر زهرا عرفانی


خانم دکتر زهرا عرفانی فارغ التحصیل رشته مديريت، مدافع حقوق زنان ، جنبش دانشجویی ،کارگری، معّلمان و جنبشهای فمنیستی ، همچنین در امور پناهندگی و حقوق بشر فعالیت می کند.
در جواب سوال ما مبنی بر علت مهاجرت از ایران ...
من خودم را مهاجر حساب نمی کنم. مهاجر با تبعیدی فرق می کند. من در سال 1986 به کشور سویس پناهنده شدم. اکنون مسئول رادیو پارس که از کشور سوئیس پخش می شود هستم. برنامه های ما بیشتر اطلاع رسانی در مورد نقض فاحش حقوق بشر در ايران، دانشجویی و فمنیستی است.
بعنوان اولین سئوال، فعالیتهای تشکیلات ایرانی مدافع حقوق بشر را در کشور سوئيس چه گونه ارزیابی می­کنید؟
در این رابطه انجمن هائی فعال هستند. من بیشتر در مورد امور پناهنده ها فعالیت میکنم.
در مورد پناهنده­های ایرانی بگین.
ایرانی ها بیشترشان در خارج پناهنده هستند. سعی ما این است که با گروههای دیگر شبکه ای ایجاد کنیم. همین امروز ( نوزده ژوئيه) حکمت اعتراضی در مورد اخراج پناهندگان افغانی و مشکلاتی که در همین راستا دامنگیر آنها شده داشتیم. تقریبا 5 میلیون نفر پناهنده یا مهاجر ایرانی در خارج از کشور داريم. البته در کشور سوئیس قوانین پناهندگی روز به روز سخت گیرانه­تر میشه. کشور سوئيس ادّعا می کند که فقط پناهندگی سیاسی می دهد ولی ضوابطش با کنوانسيون 1951 ژنو همخوانی ندارد.
تا صحبت از مسائل پناهندگی است، بد نیست یک نیم نگاهی هم به ديپورت افغانیهای مقیم در ایران بکنیم. ایران چرا با این عجله افغانی ها رو ديپورت کرد؟
ایران در عرض دو هفته 100000 افغانی را با عجله دپورت کرد. ایران پول کلانی را از تشکیلات بین المللی بخاطر پناهندگی دادن به افغانی ها گرفت. اما هیچوقت برای بهتر شدن شرایط زندگی اونها کوچکترین اقدامی نکرد. اونها به خاطر گذران زندگی با دستمزد خیلی کمی کار می کردند. از طرفی رژیم از اون بیچاره­ها در راهپیمایی ها و مانورهای تبلیغاتی خودش به عنوان سیاهی لشکر سوء استفاده می کرد. به همین خاطر مردم دید منفی نسبت به افغانی ها پیدا کرده بودند. حتی من شنیدم یک افغانی رو در صف نان پلیس گرفته بود و با زور برده. از قرار معلوم زن آن افغانی چند روزی بود که فوت کرده بوده و سه تا بچه قد و نیم قد تو خونه داشته. هر چی التماس می کنه که من در خونه رو قفل کردم، بچه­هام در خطرن، هیچ کس توجهی نمی کنه. 2 ماه تموم نگرش می دارن. بعد از اینکه خونه می رسه با سه تا جنازه خشکیده روبرو می شه.

برگردیم به موضوع نقض حقوق زنان. داخل کشور کدام جمعیتها و تشکیلاتی فعّال هستند؟ ماجرای میتینگ 22 خرداد چی بود؟
از زمان دزديده شدن دستاورد های به اصطلاح انقلاب توسط آخوند های قرون وسطائی زن ستيز، زنان بطور مضاعف سرکوب می شوند و از تمام حقوق اوليه خود محروم شده اند . البته، در ايران تشکیلاتی نميتواند بصورت رسمی فعّالیت کند از جمله کمپین 1 میلیون امضا که از تجمع جلوی دانشگاه تهران در سال 84 واقعا نقش قابل توجّهی داشته. 22 خرداد سال گذشته هم در میدان هفت تیر تهران علیه نابرابری حقوق زن و مرد، حق حضانت، احکام دیه، یکطرفه بودن حق طلاق و ... میتینگ کردند. اما حکومت ایران مثل همیشه اونها رو سرکوب کرد. 14 سال حبس تعلیقی، 9 سال حبس قطعی، 1 میلیارد تومن جریمه نقدی حاصل مدافعان بر حق حقوق زن در ایران بود که حکومت ایران اونها رو از این مکافات بی بهره نگذاشت و بصورت تصاعدی هم به مرور زمان حق الزحمه بقیه رو کف دستشون می­ذاره!
طرح حجاب استاندارد چی بود؟
ما انقلاب نکردیم که چادر سرمون کنن. ببینین بیشتر از 150 هزار خانم رو گرفتن، غرورشون رو جريحه دار کردند کردند. خانم دلارام علی به 2 سال و ده ماه زندان تعزيری محکوم شده ! به چه جرمی؟ در کشوری که قاضی به عاطفه دختر زير سن قانونی تجاوز می کند، در زندان او را شکنجه می کند و طناب دار را به گردن او انداخته و او را در ملا عام حلق آويز می کند، ديگر از بقيه اراذل و اوباش حکومتی چه انتظاری می توان داشت. 14635 زن بازداشتی داشتیم. آخه کدوم حکومتی در قرن 21 ، هزاره سوّم زنی رو بخاطرجمعآوری امضا، و يا رعايت نکردن حجاب قرون وسطائی زندونی می کنه؟ این رژیم همیشه با بحران ادامه يافته و کارهاشو با بحران پيش می بره. هر جا که کم می­آره کاسه رو سر زنان میشکنه.. تو گرمای 40-50 درجه چادر سیاه سر زنها می کنن. زنها برای بدست آوردن اولين حّق انتخاب که همان انتخاب پوشش است در طول تاريخ خونها داده اند، الان در هزاره سوم واقعا برای زنها سخته که یک رژیم قرون وسطایی براش انتخاب لباس بکنه. درصد زنان دانشجو بالای 62% است. سردرد آخوند های ارتجاعی عود کرد. قرار شده دخترای قبول شده در کنکور را بنفع پسر ها کنار بگذارند. مثلا عدالت حکم می­کنه که کفه ترازو رو میزان کنن! برگردیم به دانشجوهای آگاه و مبارز داخل ایران. ببینین چند نفر دانشجوی دختر و پسر رودر دانشگاه امیر کبیر و غیره تعلیق از تحصیل کردن. اینها دانشجو نمی خوان. اینها مخالف هر گونه آگاهی هستند. دانشجو ها را ستاره دار می کنند! الان که مسئله هسته ای گريبان اين رژيم جنايتکار را گرفته ، تحریمات ملت رو از پا در می­آره، دوباره به تشديد سرکوب جنبش زنان، دانشجوئی و کارگران دست زده . در روز روشن در حضور مردم آدم ربائی می کنند از جمله منصور اصانلو از مسئولين سنديکای مستقل کارگری اتوبوسرانی شرکت واحد... را بعد از اينکه بارها زندانی کرده و زبان و بدنش را با چاقوبريدند، برای چندمين بار در خيابان ربودند و از او خبری در دست نيست
در تبریز هم شنیدیم که 20 دانشجو رو اخیرا 2-3 ترم تقلیقی دادن. چرا؟
چون رژیم فاشیسته و مخالف فرهنگ مترّقی. چون فرهنگ و عقل ملاها بیشتر از این قد نمی­ده. چون این رژیم می­گه حرف، حرف منه. چون ماقبل تاریخند. ما انقلاب نکردیم که قلبمون رو به قلاب بکشن. ببین چند تا زن رو سنگسار کردن؟ چند تا بچه کمتر از 18 سال رو اعدام می کنن؟ کجای دنیا این بی­آبرویی رو دیدین؟ نوجوان همجنسگرا به چه جرمی اعدام می شود؟ مرد و زنی که يک فرند 11 ساله داشتند پس از تحمّل 11 سال زندان! به سنگسار محکوم شدند! جنايت از اين بالا تر؟ پدر بچه را متاسفانه سنگسار کردند. عملی بسيار شنيع و متعّلق به دوران بربريت.
در مورد انقلاب بگین. چه خاطراتی دارین؟
متاسفانه یا خوشبختانه زمان انقلاب من ایران نبودم. اما همه می­دونن که ملت با چه شور و شوقی و همبستگی بالائی حکومت رو به چالش گرفتند. اما یک حکومت جنايتکار تر، ارتجاعی ترو دزد و قاتل انقلاب مردم را دزديد. ­خواستند ابرو درست کنیم، چشم یارو رو در آوردند. ما اعتراض نکردیم که به عقب برگردیم. ما انقلاب نکردیم که بیان چادر سرمون کنن و درجه 2 به زنها نگاه کنند. و تمام دست آورد های مبارزاتی دوران تاريخی زنان پايمال شوند. زنان بخاطر دهن کجی به شاه روسری سرشون کردند، ریختند توخیابانها، وقتی خمینی رو آوردنداز فرودگاه تا بهشت زهرا پياده مشایعتش کردند. خمینی خودش می­گفت، من طالب قدرت نیستم. من می رم قم می شینم آخوندیمو می کنم. برادر 21 ساله من هم از مشایعت کننده­های خمينی فناتيک بود. تا بهشت زهرا آوردندش. بعد هم ملاها مثل بقيه گرفتند برادرمو اعدام کردن.
دوباره بگین، چی کارش کردن؟
کشتند. اسمش حسین بود. فقط اون نبود. یک برادر دیگم 2 سال و نیم زندان بود. و برادر ديگرم 1 سال و خواهرم 4 سال زندانی شد. زن برادرم هم 4 سال زندانی شد وبرادر زن-برادرم مسعود جمشیدی رو بعد از 7 سال زندان کشيدن در اعدامهای سیاسی 67 کشتند. فقط اونها نبودن. این حاکمیت 10 ها هزاران زن و مرد سیاسی و آگاه رو حلق­آویز کرده. خود دادگاه های انقلاب، اعدامهای سیاسی 67. فقط در عرض دو ماه تابستان 30 هزار نفر رو اعدام کردند.
متاسفم. در مورد زنهای سیاسی زندانی بگین. در مورد زهرا کاظمی، یا اون، چی بود اسمش، آهان، خانم رویا طلوعی.
زهرا کاظمی فوتوژورنالیست کانادایی ایرانی تبار بود. اومده بود از تظاهرات دانشجویی رپورتاژ تهيه کنه. جلوی زندان اوین از خانواده های دانشجويان فیلمبرداری می کرده، اومدن پاسدارها گرفتنش. می برن شکنجه می شهف حتی ناخنش رو میکشن، بهش تجاوز جنسی می­کنن، اونقدر شکنجه می­کنن که در زندان میمیره. بعدا مادر پیرشو تحت فشار میذارن که صداشو در نیاره. بعد از اینکه پزشک معالج زهرا (زيبا) کاظمی از ایران فرار کرد، همه چیز رو فاش کرد.
گفتین تجاوز جنسی هم شده بود؟
بله، فقط اون نبود. خیلی از زنهایی که زندانی می­شن مورد تجاوز جنسی قرار می­گیرن. اما نمی­گن. فاش نمی­کنن .شرم می کنن. در مورد دختر های باکره، دو بار جنايت مرتکب می شوند، اوّل به او تجاوز می کنند و سپس اعدام می شوند! رویا طلوعی که هنوز زنده است. بپرسین. يک زن زندانی سياسی گفت به من در یک روز دو تا پاسدار جنايتکار ریشدار 7 بار تجاوز جنسی کرده بودن. اینها خودشون زنا کارند، خودشون مفصد فی­الارض هستند. رویا طلوعی یک پزشک بود در کردستان. یک بار هم اونو تو کنفرانس بنیاد پژوهش زنان که در برلین برگزار میشه دیده بودم. مگه گناهش چی بود؟
خاتمی قول اصلاحات به مردم ایران داده بود. تا چه حد اصلاحات کرد؟
خاتمی اومد تا اشتباهات رژیم رو ماست مالی کنه؛ جنايات دادگاه ميکونوس. احمدی نژاد و خاتمی هر دو از یک قماشند. هر دو استراتژیها و ایوئولوژیهای یکسانی دارند. ولی تاکتیک هاشون با هم فرق میکنه. خاتمی اومد جریان دادگاه میکونوس رو لوث کنه. خامنه ای رهبر آخوند ها، رئیس جمهور وقت رفسنجانی، وزیر اطلاعات فلاحیان و وزير خارجه ولايتی و گنده­های رژیم محکوم شده بودند. خاتمی مزوّر بود. اومد با لبخند و ترفند گفت و گوی تمدنها رو آغاز کرد. رئيس جمهور کشوری که هنوز در آن چشم در می­آرن، دست می برن، سنگسار میکنند و دانشجو را از خوابگاه به زير پرت می کنند از گفت و گوی تمدنها دم زد.
احمدی نژاد چرا سیاست علنی و قلدرمآبانه در پیش گرفته؟
اين رژيم همیشه کارهاشو با شانتاژ پیش می بره. مثل بچه­هایی می مونه پیش بزرگتره شلوغ بازی در می­آره و فحش می ده. اما بزرگتره خودش رو کنترل می کنه. البته امریکا هم بی تقصیر نیست. آمریکا مار تو آستینش پروراند. طالبان رو کی قدرت بخشيد؟ صدام رو کی دستش چماق داده بود؟ خمینی رو کی سر کار آورد؟ امریکا و موئتلفينش در کنفرانس گوآدلپ برای ما تصميم گرفتند. امریکا منافع خودش رو می خواد، با مردم کاری نداره. اون مثل همیشه چشم طمعش به نفت و گاز و موقعیت استراتژیک ایران است. اون می خواد قدرت منطقه دست اسرائیل باشه. چرا قبل از جدی شدن موضوع اتمی ایران چیزی نمی گفت. اصلا صدام رو کی سر کار آورد؟ مردم کشور قبیله ای مثل عراق تحت دیکتاتوری صدام آرامش و آسايش بيشتری داشتند تا تحت اشغال سربازان امريکائی. امریکا نفت عراق رو میخواد چپاول بکنه.
شما دیدگاهتون نسبت به فعالیتهای اتمی ایران چی است؟من مخالف بمب اتمی هستم. حتی مخالف وجود ارتش در دنيا هستم. سرمایه بسيار هنگفتی که صرف ساخت و تولید تسلیحات جنگی و تکنولوژی مخرّب می شه، بهتره برای آبادانی کشور صرف بشه. از طرفی ارتشها برای اثبات ارزش وجود خود نیاز به جنگ دارند. 4 سال جنگ عراق رو ویرانه کرد. تمدن بابل را غارت کردند. سودش به جیب سازنده های سلاحها رفت. چه کسی بايد جوابگوی نابودی عراق و مردم عراق بايد باشد؟
به نظر شما این حکومت اصلاح پذیره؟
این رژیم اصلاح پذیر نیست. غیر ممکنه که این ایدئولوژی رو کنار بذاره. ایدئولوژی قرون وسطایی! در رساله خمینی نوشته شده که حکم محارب با خدا ( خدا= حکومت ملاها) 3 تا واریانت داره. 1) اعدام 2) اعدام در ملا عام 3)دست راستش رو با پای چپش ببرند و بعدا از کوه پایینش بندازن. اینه منطق ماقبل تاریخی و حیوانی اینها. می گم حیوانی. اما حیوانات هم با هم این رفتار رو نمی کنن. رژیم باید محاکمه بشه. این جنایتکارها جوانان مملکت رو کشتن، فرهنگ ایران رو متلاشی کردن. من بر عکس اونها مخالف اعدام و این جور حرفها هستم. اما باید به تناسب جرمشون مجازات بشن.
اين پرتاب شدگان از اعماق تاريخ اعتقاد دارن هر چه جنایت بیشتر باشه امام زمان زودتر ظهور می کنه! این رژیم اونقدر جنایتکار و آدم کش که مردم دچار ياس شده اند ولی ديگر دوام نخواهد آورد.
شما راه چاره رو در چی می بینین؟
ما سه طيف اپوزوسیون داریم.
یکی مجاهدین خلق هستند. درسته خیلی خون دادن اما بخاطر اینکه در عراق و پیش صدام بودند مردم اونها رو نمی بخشند. از طرفی هم مترّقی نیستند. ايدئولوژی سياسی آنها مذهبی است. اشتباه تاکتيکی آنها اين بود که ارتش آزادی بخش را خارج از ایران تشکیل دادند که تاثیری در سرنگونی رژیم نداره. دین باید از دولت جدا باشد.
دوم سلطنت طلبها هستند. فکر نمی کنم اینها هم در بین مردم جایگاهی داشته باشند. رژيم سلطنتی به تاریخ پیوسته. همه رژیمهای سلطنتی یا از بین رفتند یا هم به مرور زمان از بین می روند.
سوم نیروهای چپ، مترّقی، سوسیالیست، مارکسیست ... هستند. متاسفاته اونها هم خیلی دمکرات شده اند و دارند از آنور پشت بام می افتند. آنه که مترقی فکر می کنند، متاسفانه خودشون رو آلترناتیو نمی کنند. جمهوری خواه، دمکراتیک و لائیک هستند. جنبشی هستند که من موافق اونها هستم. باید زیر پوشش جنبش مادر همانا جمهوری خواهی، جنبش زنان ، دانشجویان، معّلمان و کارگران را به هم پيوند داد بايد در راستای آلترناتيو سازی حرکت مشترک خود را به پيش ببرند. ، از امریکا بخوان که اگر دلش به حال مردم ما می سوزه چوب لای چرخ روند سرنگونی رژيم منحط آخوندی نگذاره . امريکا و شرکايش بايد بدانند که سر اختاپوس ترور و تقويت بنيادگرائی در جهان، در دل رژيم تهران قرار دارد. 28 سال است که رژيم خلافت آخوندی نهايت جنايت را در حّق مردم ايران تمام کرده و منابع زيرزمينی ما را به يغما برده و فرهنگ ما را منهدم کرده . حال که منافع امپرياليسم بزرگ و کوچک به خطر افتاده ياد فقدان دمکراسی در ايران و ضرورت تغير رژيم در ايران افتاده اند. البته بر کسی پوشيده نيست که منظور امريکا از اعاده دمکراسی به مردم ايران همانا تامين منافع امپرياليستی خودش است. اگر امريکا خواهان يک رژيم دمکرات و مترّقی برای ايرانيان بود، دولت ملّی دکتر مصدّق را سرنگون نمی کرد.
من بدنبال کسانی هستم که تمايل به ايجاد آلترناتيو دارند تا در قدم بعدی بتوانيم بعنوان نمايندگان مردم ايران از سازمان ملل که متاسفانه حالا سازمان دول هست و همچنین از دادگاه لاهه بخواهيم که به وظیفه­شان عمل کنند. جهت جايگزينی رژيم غاصب ملايان با يک رژيم مترّقی و محاکمه آنان به جرم جنايت عليه بشريت در دادگاه صالحه اين جنايتکاران خائن به آمال مردم ايران را به سزای اعمالشان برسانيم.
من مخالف سرسخت هرگونه دخالت امريکا بخصوص حمله نظامی به ایران هستم. جنگ يعنی ويرانی و فاجعه برای ايران و مردم بی گناه. امریکا منافع خودش را می خواد. این رژیم رو خود امریکا سر کار آورد. در عراق هم رای ها رو جابجا کردند. امریکا هیچ وقت فکر مردم ایران رو نکرده و نمی کند. بايد برخيزيم و به اين ضرورت تاريخی پاسخ به موقع بدهيم قبل از اينکه دير شود و امريکا مهره های خودش را بچيند.بايد جلوی حمله احتمالی امريکا به ايران را گرفت و در راستای سرنگونی رژيم قدم های موّثر برداشت.
خیلی متشکریم.
مصاحبه کننده: اوختای تبریزی
oxtaytabrizli@yahoo.com

Monday, July 23, 2007

Saturday, July 21, 2007

بیانیه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر در اعتراض به سرکوب گسترده فعالان دانشجویی و آزادیخواهان

اجازه نمی دهیم خواب بازگشت کشور به دهه ۶۰ تعبیر شود


مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم خفقان
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما خفته چند
چه کسی می آید با من فریاد کند...

روزگار غریبی است.روزگاری که سنگها را بسته اند و سگها را رها کرده اند. این روزها زتند باد حوادث نمی توان دیدن در این چمن که گلی بوده است یاسمنی. کثیری از یاران آزادیخواهمان که خواستی جز زندگی شایسته و آزاد برای خود و دیگران ندارند بدین جرم در بندند و باقی تلخکامانه شاهد بی خردی و انسان ستیزی حاکمان این دیار و در دل زمزمه می کنند :
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است!

آری روزگار، روزگار سرمای زمستان است و کامها به زهر کین کینه توزان تمامیت خواه به تلخی آغشته و طعم شیرین آزادی و عدالت از یادها رفته.ناخدای استبداد دلخوشانه و شاد کمر همت به نابودی حریت بسته است و بی هیچ شرمی شمشیر را از رو بسته و آشکارا در میانه میدان هل من مبارز می طلبد.
روزی به انتقام فریاد اعتراض دانشجویان بر سر رییس دولت مهرورز جمهوری اسلامی و پس از ناکامی مریدان حلقه به گوش قدرت در مسند ریاست دانشگاه در سرکوب و قلع و قمع و ریشه کن کردن نهال آزادیخواهی پلی تکنیک به حیله و ناجوانمردی و رذالت نشریات دانشجویان مظلوم را جعل می کنند و سپس در کوی و برزن فریاد سر می دهند که پیشاپیش "یقین" داریم که کار، کار دانشجویان است و صدالبته چون انبانشان از سند و مدرک و برهان تهی است و خود نیک می دانند که اگر مثقالی عدالت و قضاوت و شرافت در کار باشد این خود آنانند که متهم اصلی غائله خواهند بود و دامان دانشجویان از این تهمت پاک، یاران شکنجه گرشان را به مدد می گیرند تا مگر دانشجویان را تحت فشار و شکنجه و ارعاب به ارتکاب به گناه ناکرده معترف کنند و این اعتراف را به درگاه اربابانشان هدیه کنند و از آن بهانه سرکوب های آینده را بسازند وسیاست النصر بالرعب خود را بیشتر پیش برند.

روز دیگر و زمانی که این حربه ناجوانمردانه خود را در برابر مقاومت دانشجویان و شجاعت جمع چند نفره شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت کارساز نمی یابند و آنان به نمایندگی از پیکره زخم خورده جنبش دانشجویی ایران و در روزی که نماد مظلومیت دانشجویان و سمبل توحش و درندگی اقتدارگرایان است یعنی 18 تیرماه تحصنی چند نفره و مسالمت آمیز را در دفاع از برادران دربندشان برگزار می کنند، چاره کار را در ربودن آنان می یابند و روز روشن آنها را با ضرب و شتم به دانشگاه اوین! منتقل می کنند و باز به همین هم اکتفا نمی کنند و مغول وار و کف به دهان آورده با گلوله و باتوم وشلاق به دفتر یک حزب قانونی یورش می برند ، به ضرب گلوله در می شکنند و حرمت انسانیت می درند و جمعی از بهترین فرزندان ایران زمین را راهی محبس می کنند. و اینک ما مانده ایم و دانشگاههایی ویران و زندان هایی آباد که چه جای دانشگاه است بهتر است بگوییم قربانگاه. دستپخت دولت مهرورز و عدالت پرور که الحق و الانصاف در تقسیم ظلم و سرکوب ، انصاف و عدالت را رعایت می کند وسهم هیچ کس را از یاد نمی برد.هیچ جای دنیا با دانشگاهیان و دانشجویان خود چنین نمی کنند که در این ملک می کنند.دانشگاههای ایران امروز تاوان خردستیزی جریانی را می پردازد که با دو ابزار دروغ پراکنی سازمان یافته و سرکوب و تهدید و تحدید لجام گسیخته به باز گرداندن جامعه ایران به سالهای تاریک دهه 60 می اندیشد و در این راه تاب تحمل صدای هیچ مخالف و منتقدی را ندارد.

اشغال کنندگان امروز جایگاه قدرت در ایران هرچند در ابتدا سعی بر آن داشتند تا با گرفتن ژست های مردم فریبانه و وعده های دروغین و لبخندهای ساختگی به گونه ای وانمود کنند که نسبتی با سرکوب ندارند و همه این شایعات را به دشمن موهوم و خیالی نسبت می دادند اما با گذر زمان و آشکار شدن ماهیت پلید اندیشه مستبدانه شان از یک سو و ناتوانیشان در اداره امور اولیه و بدیهی جامعه از سوی دیگر و از آنجا که نه جامعه ایران جامعه 2 دهه پیش است و نه دوران، دوران سکوت مردم در برابر زورگویی و تمامیت خواهی،چاره ای جز استفاده آشکار و گسترده از ابزار زور و سرکوب در راه رسیدن به سراب خام خود نیافتند. هم از این رو بود که تاوان اعتراضات همه صنوف از معلم و کارگر تا استاد و دانشجو باتوم و زندان شد و برای زهر چشم گرفتن از جامعه و پیش گیری از هر اعتراضی زنان و جوانان کشور هم هر یک شاهد تحقیر گسترده و سازمان یافته خود از سوی نیروی سرکوب حاکمیت شدند. صدالبته دانشجویان و دانشگاهیان به جرم روشن نگاه داشتن مشعل انتقاد و مخالفت با حجت شرعی برای استبداد تراشیدن بیش از همه به زحمت حاکمان نابخرد گرفتار آمدند.

اما در میانه این همه سرکوب و بی عدالتی از ربودن و دربند کردن دانشجویان تا شکنجه و ضرب و شتم و شب بیداری و تهدید و ارعاب آنان نباید از یاد برد که بزرگترین هدف تاریک اندشان حاکم کردن "ناامیدی" و "یاس" بر فضای جامعه تحول خواه ایران است. شب نهادانی که ایده ها و اعمالشان ریشه در جمود و ایستایی قرون وسطایی دارد با خود می اندیشند که با تند کردن هر چه بیشتر برخورد ها و سنگین کردن فضای فعالیت های مدنی می توانند ناامیدی را در ذهن و روح آزادیخواهان حاکم کنند و امید به هر تحولی را از اذهان بزدایند.

بی شک روزگار ناامیدی حساس ترین مقطع تاریخ هر جامعه ای است.از اینجاست که یا بر می خیزند با عزمی جزم، امیدی برقرار و همتی بلند یا فرو می افتند و آرمان ها و مطالباتشان با گزدش ایام گرد فراموشی می گیرد و تنها یادی از آنها در تاریخ باقی خواهد ماند. پس امروز بر ما است که با تلاش و پی گیری مستمربرای آزادی دوستان دربندمان که تاوان استقلال خود از درگاه قدرت را می پردازند و روشن نگاه داشتن چرغ آزادیخواهی و مقابله با حاکم شدن فضای پلیسی-امنیتی بر کشور اجازه ندهیم امید شوم تاریک اندیشان در ناامید کردن همگان از تحول به نفع حاکمیت آزادی و تحقق دموکراسی به بار بنشیند و ابلیس پیروز مست سور عزای آزادی را به سفره بنشیند. ما در کنار سایر یاران دبستانیمان و جامعه تحول خواه و پویای ایران اجازه نخواهیم داد آنان که سودای خام حقنه کردن سالهای تلخ و تیره دهه 60 به جامعه را در سر می پرورند بار دیگر جامعه را بدان روزگار تلخ بازگردانند.

در پایان انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر ضمن محکوم کردن بازداشت اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و اعضای سازمان دانش آموختگاه ایران اسلامی و ابراز نگرانی نسبت به اخبار شکنجه و ضرب و شتم شدید آنان دربند 209 اوین برای اخذ اعترافات دروغین، اعلام می کند تا آزادی تمامی بازداشت شدگان 18 تیرماه 86 از پای نخواهد نشست و با تمامی توان در کنار آنان می ایستد و برای آزادیشان تلاش خواهد کرد.

گمان مبر که به پایان رسیده کار مغان هزار باده ناخورده در رگ تاک است


انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر
(پلی تکنیک تهران
)

اعدام عدنان و هیوا، اعدام صلح ، اعدام قلم




اعدام عدنان و هیوا، اعدام صلح ، اعدام قلم

رویا طلوعی

زندانی تازه‌ رهیده‌ از سلول انفرادی اطلاعات ازروئیت دست نوشته‌های روی دیوار سلول میگفت. گویا بر دیوار سلول تنگ و تاریک انفرادی بازداشتگاه اطلاعات سنندج ، دست نوشته‌های یک نویسنده‌ جوان بیست و پنج ساله‌ کورد به‌ زبان کوردی نقش بسته‌:
" ناوم عه‌دنانی حه‌سه‌ن پووره‌، ده‌ڵێن تاوانم سیخوڕی بۆ بێگانه‌یه‌!"
"نامم عدنان حسن پور است ، میگویند اتهامم جاسوسی! است."
آنسوتر دیوار پر شده‌ از اشعار شاملو.
آخر اغلب جوانان کورد عاشق اشعار شاملو هستند.

اینک پس از شش ماه بازداشت و انواع فشارهای وارده‌ ، برای عدنان حسن پور، روزنامه‌ نگار و عضو شورای نویسندگان هفته‌ نامه‌ توقیف شده‌ "آسو" حکم اعدام صادر شده‌ است. عدنان جوانی که‌ در فقدان پدر مرحومش تنها نان آور یک خانواده‌ تنگدست با مادری پیر و بیمار است.

همه‌ فعالان مدنی کورد شوکه‌ شده‌ایم! مگر میتوان قلم را دار زد؟ مگر میتوان صلح را حلق آویز کرد؟ عدنان ما مظهر صلح و مسالمت است. مظهر قلم پاکی که‌ هرگز در پروسه‌ تجارت فرهنگی رایج در منطقه‌ ، خود را نفروخت و نباخت. جرم عدنان فقط ایمان به‌ آزادی صداقت و پاکی وبرابری حقوق انسانهاست و بس.

میخواهند عدنان و هیوا ،برادران " محارب " ما را که‌ با سلاح قلم به‌ حرب جهل رفته‌ اند ، "جاسوسان " جوانمان راکه‌ جاسوسیشان گفتگو با چند رسانه‌ خارجی در باره‌ وضعیت نابسامان و فقر مردمشان بوده‌ ، فرزندانمان را که‌ مظهر صلح و مسالمتند، به‌ جرم عشق به‌ آزادی و به‌ جرم نوشتن واقعیات، به‌ دار آویزند .هرگز مباد آنروز.

و اکنون ای مبارزان و مدافعان حقوق بشر، ای معتقدان به‌ آزادی و دمکراسی ،ای ایرانیان از هر جنس و تبار ، ای زنان و مردان برابری طلب ، فعالان دانشجویی ، فعالان حقوق زنان ، روزنامه‌ نگاران ، نویسندگان و ای مخالفان حکم اعدام کجائید؟ بیائید و نگذارید دو تن از فرزندان نسل جوان فعال مدنی مسالمت جوی کورد را به‌ مسلخ گاه عشق بفرستند؟ نسلی که‌ از خشونت بیزار است و حقوق خود را از راههای مسالمت آمیز و روشنفکرانه‌ میجوید. نسلی که‌ حتی منتقد نسل قبلی خود نیز هست.

آیا همانگونه‌ که‌ مادران این سرزمین در برابر خشونت پدران حکومتی بر فرزندان دانشجویمان به‌ اعتراض برخاستند ، از فرزندان روزنامه‌نگار کوردمان دفاع خواهند کرد؟ آیا یاریمان خواهند کرد که‌ از اعدام فرزندان برومندمان "عدنان حسن پور" و " هیوا بوتیمار" جلوگیری کنیم؟ ای برابری طلبان و ای حقجویان ،هم اینک این گوی و این میدان. ما فعالان مدنی کورد دست یاری به‌ سوی شما دراز میکنیم . ما را تنها نگذاری
د....

Wednesday, July 18, 2007

جان فعالان کارگری و مبارزان زن، دانشجویان زندانی درخطراست، به نجاتشان برآییم


چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۶ - ۱۸ ژوئيه ۲۰۰۷
لیست شماره ۱
فراخوان
کارزار اعتراضی نهاد های فرهنگی – اجتماعی ایرانیان ساکن اروپا - کانادا- آمریکا – استرالیا – ترکیه – ایران
جان فعالان کارگری و مبارزان زن، دانشجویان زندانی درخطراست، به نجاتشان برآییم

به جهانیان !

محمود صالحی همچنان درزندان و جانش در خطر است،
منصور اسانلو را دربرابرچشمان مردم ربودند!
به دفاع ازجان و نجات تمامی زندانیان سیاسی اقدامی متحدانه نماییم!

برپایه گزارشات موثق اعضاء خانواده هاِ و فعالان کارگری ایران، محمود صالحی با وضعیت اسفبار جسمی همچنان درزندان سنندج بسرمی برد و روز چهارشنبه ۱۸ ژوئیه (۲۷ تیر) ۱۰۰مین روز زندان بودن ایشان در سنندج است.
روزسه شنبه ۱۰ ژوئیه ۲۰۰۷ (۱۹تیر۸۶) منصوراسانلو را دربرابر انظارعمومی ربودند و با خود به نقطه نامعلومی بردند. دوروزبعد، همسرش اطلاع داد که منصوراسانلو درزندان اوین بسرمی برد ولی هیچ ملاقات و دیداری با او نداشته اند و این خود نگرانی بیشتری را برمی انگیزد و ...
عوامل رژیم اسلامی ایران پیشترمحمود صالحی و یارانش محسن حکیمی، عبدی و برهان دیوارگررا به زندان محکوم نمودند ودراین دورنیز، دیگربارمحمود صالحی را ربودند وازسقزبه سنندج کشاندند. وضعیت جسمی ایشان بغایت اسفباراست. با منصوراسانلو نیزهمان کردند که همگان اطلاع دارید. زبان این فعال کارگری را بریدند، پس ازآن او را دستگیر و به زندان افکندند. درپی اعتراضات وسیع جهانی و فعالان اتحادیه ای و کارگران اتوبوسرانی تهران وحومه، منصور اسانلو با وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شد. امروزهم او را می ربایند تا زیر شکنجه و فشاربه زانوآورند!
در ایران روزی نیست که ما با موج وسیع دستگیری فعالان کارگری، زنان، دانشجویان، محاکمه معلمان، فشاربر اقلیتهای ملی وکشاندن آنان به زندان وزیرشکنجه، صدوراحکام اعدام و سنگسار، تعطیلی مطبوعات، فیلتر گزاری سایت ها، شکستن مقاومت و اراده زندانیان و کشاندن آنان به شوهای تلویزیونی روبرونباشیم. طی هفته پيش وبعد ازاعلام سهمیه بندی بنزین، مردم به جان آمده ازفقروگرانی، با دست زدن به اعتراضات خیابانی با سركوب و بازداشت و مواردی از قتل هم روبرو شدند. روز۱۸تیر دانشجويان را محاصره، دستگيروبه شكنجه گاه اوین روانه ساختند و روز۱۹تیرمنصوراسانلورئیس هئیت مدیره سنديكاي شركت واحد را ازخیابان دزدانه ربودند وامروز جان محمود صالحی این فعال جنبش کارگری، درمعرض خطر مرگ قراردارد.
ما امضاء کننده گان این اقدام جمعی، همگان را دعوت می نماییم تا ضمن حمایت ازخواست های اعلام شده ، اقدامات اعتراضی برای رهائی محمود صالحی و منصوراسانلو و آزادی زنان و دانشجویان دستگیر شده را به هرطریق ممکن و موثر، در محل کار و زیست خود پی گرفته و افزون بر اقدمات محلی، مشترکا" اقدامات سراسری را سازمان دهیم.
ما همه نهادهای فرهنگی و اجتماعی را فرا می خوانیم که با بهره گیری از ارتباطات بین المللی، این اقدام مشترک را بطورموثر در پهنه جهانی پژواک داده وحمایت افکارعمومی مترقی، نهادها، رسانه ها، احزاب، سازمانها وشخصیت‌های مترقی درسطح جهان را برای نجات جان محمود صالحی ومنصوراسانلو، کلیه فعالان دستگیرشده (زنان- دانشجویان– اقلیتهای ملی – کارگران) وتمامی زندانیان سیاسی را پی گیری نمایند.

*) ما خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط ، محمود صالحی و منصوراسا نلو و دستگیرشدگان حوادث ۱۸ تیر۸۶ دانشگاه امیرکبیر، فعالین زنان، اقلیت های ملی زندانی و همه زندانیان سیاسی وعقیدتی دستگیر شده می باشیم.

*) ما خواهان آزادی‌های بی قید و شرط سیاسی، حق تشکل،از جمله حق داشتن تشکل مستقل کارگری به عنوان حق مسلم عموم مردم ایران بوده وخود را جانبدار این خواست برای عموم مردم و کارگران سراسر ایران می دانیم.

*) ما خواهان لغو مجازات ضدانسانی اعدام، سنگسار و قانون قصاص، تحت هربهانه و به هرشکلی می باشیم.

*) ما خواهان اعزام یک تیم پرشکی از سوی صلیب سرخ جهانی، جهت بازرسی وضعیت جان محمود صالحی، فعال شناخته شده سندیکای خبازان سقز و دیگر زندانیان سیاسی هستیم.

*) شناسایی عاملین دستگیری غیر قانونی منصور اسانلو و محاکمه آدم ربایان ۱۹تیر۸۶ دربرابر افکار عمومی ایران وجهان خواست ما می باشد.

*) ما همچنین پشتیبانی خود را درصدمین روز( چهارشنبه۱۸ژوئیه۲۰۰۷) زندانی بودن محمود صا لحی، با حمایت از فعالان " کمیته دفاع از محمود صا لحی " که به اعتصاب غذای سمبلیک دست زده اند، اعلام می کنیم.

امضاء کننده گان شخصیت ها وفعالان سیاسی و اجتماعی :

آرش کمانگر - آرش امجد - فرخنده آشنا - امير اصغری نيا - اصغر ايزدی – اکبر زرگر- اسماعيل رزازی - احمد پوری - پریسا امجدی - احمد زاهدی لنگرودی ، روزنامه نگار آزا د- حمید آذر- بینا داراب زند - ابراهيم آوخ - اردشير مهرداد - اردشير نظری – اکبر تک دهقان – باقر ابراهیم زاده – پروین ابراهیمی - وریا بامداد- احمد نوين - امير نيلو - ارژنگ بامشاد – انور میر ستاری - دکتر يونس پارسا بناب - دکتر گلمراد مرادی – دکتر حسام فیروزی - ايرج حيدری - امير جواهری لنگرودی - هادی جواهری لنگرودی - پرويز جواهری - حسن حسام - بيژن رستگار - بهروز فراهانی - بهروز اميدی لاهيجانی - نعمت آزرم - شهاب برهان - سعيد افشار – هدیه ترابی - سيامک جهانبخش - روبن مارکاريان – مسیح مدنی – حمید مژده - رضا سپيدرودی - رضا مرزبان - محمد رضا شالگونی - نسرين احمدی - رفعت لنگرودی - نرگس کرمانشاهی - کاوه پولادی - نجف روحی - اميد صالحی - جواد اسکويی – مریم اسکویی- حسين قاضی - فريبا ثابت - علی پيچگاه - سیران مرادیان – فریدا سهرابیان - علی اکبر شالگونی - مزدک شالگونی - شهره شالگونی - آزاده شالگونی - هوشنگ ديناروند دانيال - یدی شیشوانی - عباس مظاهری - علی ديناروند - زويا قاشلاق – آزاده شکوهی - شهاب شکوهی – شادی امین - صفر کاوه شیجانی - خلیل غزلی- شهلا عبقری- سیاوش عبقری – فرامرز یاسمی- خالد فلاحیان – جواد قاسم آبادی – فریبرز مصباحی – حامد خاکی - مجيد تمجيدی - فرخ قهرمانی – حسین مقدم – فیروز آذری – عسکر شیرین بلاغی - محسن بختیاری – تارا راحلی - اردشیر نصرالله بیگی – بهرام رحمانی - فرامرز پويا - فرامرزدادور - رضا طالبی - عصمت طا لبی - وحيد اصغری حصارکی - محمد هادی امينيان - فرهاد بهشتی – محسن مبینی - داوود نواييان - سعيد اوحدی - محمد علی اوحدی - عطا مرادی - حمید عطایی - صمد نويد - عباس مومن - پروانه رياحی - لاله حسين پور - شيرين مرادی - خليفه موسوی - حميد موسوی پور اصل - علی فياض - کريم بهجت پور – پروین محسنی - نگار محسنی - حشمت محسنی - علی اعتدالی - گلنار روحی - سروژ قازاريان - منير برادران - پتی بلوچ - علی جالينوسی - رخشنده حسين پور - مسعود صديقی - حسين نقی پور - مرضيه مومن زاده - نويد مومن زاده – صادق افروز- بدری صفوی - اکبر اغراقی - سارا آزاد - اصغر جيلو - پروانه قاسمی - شيرين مرادی - ياور اعتماد - شعله ايرانی - ناصر اخوان - ياسمين ميظر - تراب ثالث – نادر ساده - سیاوش میرزاده – همایون راهنما – محمد راهنما- رضا رئیس دانا- علی رئیس دانا – فرید پرتوی – رامین میرزایی- عیدی نعمتی - بهرنگ رياحی - نقی رياحی لنگرودی - تقی رياحی لنگرودی - نيکولا رياحی – سیما ریاحی لنگرودی – زهره ریاحی لنگرودی- طیبه ریاحی لنگرودی - پروين شکوهی – نقی جوینده - تقی روزبه - پدرام قهرمانی - جواد نجابت - جواد عرفانيان – کامیار گیاهچی – رضا نجابت - حسين جواد زاده- پيران آزاد – پیروز زورچنگ - مسعود کرمانشاهی - نوشين شاهرخی - حميد پور قاسمی – شکور فلاح - ويدا هوشيار - جعفر ابراهيم زاده – شکوفه ابراهیم زاده - علی دماوندی – پروانه سلطانی - حجت کسراييان - خسرو آهنگر - نصرالله شاد مهر - هدايت سلطانی پور -هادی فهيمی فر - حمید رياحی - پروين رياحی - محسن کيا – بهمن امینی – احمد اسکندانی – سایه سعیدی سیرجانی – منوچهر گلشن – کاظم کمالی – بهمن فاتحی – بهروز سورن – جمشید صفا پور – حمید حمیدی - منوچر رادين- جليل زنجانی - محمد خيری - رضا خيری - عبدالقادر بلوچ - مهدی کيا - مجتبی نظری - مسعود نظری - کوکب نظری - رضا چيت ساز - رضا جعفری - غلام آل بويه - سيد حسين تهامی - ويدا صالحی - دکتر جواد جوادی - نسرين آزاد - علی فکری - اردلان کريمی - مريم البرزی - علی عابدينی - حسين عابدينی - محمود حشمت - يوسف آبخون - محمد معمار نژاد (بهرنگ) - صديقه يوسفی - داريوش ارجمندی - مجيد مظفری - حسين مظفری - محمد آزادگر - شيوا بهار - حسن جعفری - حميلا نيسکيلی - علی مير حسينی - کريم خوش عقيده - حسين سعدی – سعید شجاعی – شهناز بیات – عادل مرادی – مهدی مراد پور- حسين توسلی - علی فرقانی - سيامک انصاری - نصير گيلانی - گیل آوا یی – فریدون گیلانی - مرتضی بوداغی - رضا توانگر - محمد رضا باقری - اصغرنصرتی - سعيد تقويی احمد نيک بين- علیرضا ندیمی - رضا علامه زاده - آذر شيبانی - محمد شيبانی - سيد حسين مير کريمی - اميد حبيب نيا - بيژن فتحی – مسعود فتحی - محمد حسيبی - پريچهر حسيبی - علی حسينی - سامان حسيبی - هادی آبکناری - سياووش کوهرنگ - منيژه هباشی ( وکيل دادگستری ) – گلی روحی - مينا رحيم زاده - گلی افشار- صمد نوید- احمد توماج - ناصر زمانی - سيامک زمانی - عباس زمانی - اکبر زمانی - ناهيد نصرت - نکيسا باقريان - محسن توفيقيان _ محمد تجلی جو - آذر نوش همتی - بهروز رضايی - حسين کمالی - جمال حسن زاده - شاهپور سالمکار –میلا مسافر- کاوه محمدی – شورش محمدی – عمر محمدی – چنور محمدی – مانویل – جمال محمدی – یوسف زرکار و ...
امضاء ها ادامه دارد


امضاء کنندگان نهاد های فرهنگی و اجتماعی :

۱- انجمن دفاع از زندانيان سياسی و عقيدتی در ايران - پاريس ۲- کمپين دفاع از مبارزات دموکراتيک مردم ايران- انگلستان ۳- کانون دفاع از آزادی بيان - گوتنبرگ (سوئد) ۴- کميته دفاع از آزادی و برابری در ايران - وين (اترايش) ۵ - سازمان پناهندگی پرايم - هلند ۶ - راديو صدای زن- ونکوور(کانادا) ۷- کانون پناهندگان سياسی ایرانی- برلين (آلمان ) ۸ - کميته دفاع اززندانيان سياسی - برلين (آلمان ) ۹ - انجمن بيداری ايرانيان هانوور- آلمان ۱۰ - کانون حمايت از زندانيان سياسی ايران - آخن (آلمان ) ۱۱ - تلاش - کانون حمايت از مبارزات مردم ايران - کلن ( آلمان) ۱۲ - تشکل مستقل دمکراتيک زنان ايران - هانوور(آلمان) ۱۳- شورای پناهندگان ايرانی برمن - آلمان ۱۴ - کانون فرهنگی - سياسی انديشه - مونستر (آلمان ) ۱۵ - کانون مستقل ايرانيان لايپزيک - آلمان ۱۶ - راديو آوا ( بخش فارسی راديو فلورا)- هانوور ( آلمان ) ۱۷ - فرهنگسرای انديشه – گوتنبرگ (سوئد) ۱۸- فرهنگسرای بامداد - مالمو ۱۹ - انجمن فرهنگی - اجتماعی دارکوب ، مالمو ۲۰ - کميته همبستگی استان اوره برو - سوئد ۲۱ - انجمن فرهنگی و اجتماعی همبستگی - استکهلم ۲۲ - هييت سر دبيری نشريه آوای زن - سوئد و نروژ ۲۳- راديو همصدا - اسلو ( نروژ ) ۲۴- کميته پناهندگان سياسی وان - ترکيه ۲۵- کانون دوستداران فرهنگ ايران - واشنگتن (ايالات متحده آمريکا ) ۲۶ – رادیو تلاش - گوتنبرگ ۲۷- کانون دمکراتيک ايرانيان - دالاس ( ايالات متحده آمريکا ) ۲۸ - کانون پناهندگان سياسی سيدنی - استراليا ۲۹ - سايت چه بايد کرد - ايالات متحده آمريکا (com.chebayadkard.www) ۳۰ - انجمن گلشن - ايالات متحده آمريکا (com.golshan.www) ۳۱ - راديو برابری (net.radiobarabari.www) ۳۲ – انجمن فرهنگی ایران همراه( راديو همراه) - گوتنبرگ ۳۳ - سايت خبری گزارشگران (com.gozareshgar.www) ۳۴ - سازمان دانشجويان دمکرات ايران - امئو (سوئد ) ۳۵ - آسيل کميته گروه ايران - سوئد ۳۶ - انجمن فرهنگی و اجتماعی برابری - گوتنبرگ ۳۷ - کميته دفاع از زندانيان سياسی - انگلستان ۳۸- شبکه سراسری همگاری زنان ایرانی www.shabakeh.org ۳۹- رادیو البرز – گوتنبرگ ۴۰ ـ فرهنگ طاولی از مرکز آموزشی ایران – گوتنبرگ ۴۱- سایت سلام دمکرات – ایران http:// salam-democrat.com
۴۲ – وبلاگ نوآوران http://noawaran.blogspot.com
۴۳ – سایت ساحل شمال
http://www.sahele-shomal.blogspot.com
۴۴- فدراسیون فرهنگی - اجتماعی ایرانیان اروپا - اروپرس
۴۵- رادیو پارس – زوریخ http://www.pwoiran.com/radio%20pars.htm
۴۶- سایت خبری لاجور www.lajvar.se
۴۷- سایت صوتی و تصویری آوای دیگر – ایرانhttp:// avayedigar.com
۴۸- کمپین نه به جمهوری اسلامی ، نه به جنگ – استکهلم
۴۹- مسئول صدای اعتراض معلمان
۵۰- همبستگی سوسیالیستی با کارگران ایران - پاریس
۵۱- کانون همبستگی با کارگران ایران – کلن
۵۲- کانون همبستگی با کارگران ایران – گوتنبرگ(سوئد)
۵۳-انتشارات خاوران – پاریس
۵۴- انجمن ایرانیان مقیم امئو (سوئد)
۵۵- مجله انترناسیونال از رادیو فلورا – هانوفر (آلمان )
۵۶- وبلاگ جنبش در تبعید ی jonbeshetabeedi.blogfa.com http://
۵۷- بنیاد اسماعیل خویی
۵۸- سایت کاک هوا
www.kak-hiwa.com
۵۹- انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شهر ری
۶۰- سایت دکتر حسام فیروزی
www.hesamfiroozi.blogfa.comhttp://
۶۱- سازمان ضد اطلاعاتی - تروریستی « آذرخش »
۶۲- نهاد ایرانیان مدافع صلح و حقوق بشر – شیکاگو
۶۳- سایت هه لویست
www.helwist.com
۶۴ـ کانون فرهنگی بامداد – استکهلم
۶۵ ـ عباس منصوری از سوی شورای کار
www.communshoura.com
۶۶ـ تلویزیون نور ( انجمن بهنما ) – گوتنبرگ
۶۷- حزب سبزهای بلژیک (Isabelle DURANT) دبیر اول حزب و سناتور
۶۸- کانون فرهنگی- اجتماعی ایرانیان لوس آنجلس (آمریکا)
۶۹- گروه وبلاگهای جمهوری شورایی www.j-shoraii.blogpost.com
۷۰- کانون فارابی - گوتنبرگ
امضاء ها ادامه دارد ۰۰۰
ما شما را دعوت می نماییم تا در صورت همراهی با اين فراخوان، حمايت خود را از طريق آدرس زير اعلام نماييد:
Kanon_anjoman @yahoo.com

رونوشت به:
ـ پزشکان بدون مرز
- روزنامه نگاران بدون مرز
ـ مجامع حقوق بشری
ـ سندیکا ها و اتحادیه ها ی کارگری و فدراسیون جهانی دانش جویان و ...


Tuesday, July 17, 2007

Saturday, July 14, 2007

بدون شرح!

واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند

چون به خلوت میروند آن کار دیگر می کنند

Friday, July 13, 2007

نامه اعتراضي دانشجويان در اعتراض به زنداني بودن بيش از 25 دانشجو

دانشجويان در اعتراض به زنداني بودن بيش از 25 دانشجو

هجدهم تیر دیگری در ماتم سپری شد
اما نه ماتمی از سوی دانشگاه، که دانشجو سکوت هم اگر می کند از غم نیست، فرصت اندیشیدن است و به دست و پا زدن های بیهوده ی ظلم كنندگان خندیدن. اما ظالم سکوت اگر می کند از ناتوانی است و فریاد هم اگر می زند از ناتوانی بیشتر!

هجدهم تیر دیگری در ماتم سپری شد
و لکه ی ننگین ترس آنان که سال هاست از پشت خنجر زدن را مرام خویش کرده اند بر دروازه های آهنین دانشگاه پررنگ تر نشست تا عابران پیاده هم ببینند استخوان های دانشجو زیر ضربه ی پای چکمه پوشان خرد می شود اما نمی گذارد از این دروازه های مقدس پا فراتر نهند.

هجدهم تیر دیگری در ماتم سپری شد
تا همگاه ببینند خاطره ی تجاوزی سهمناک با تجاوز های بیشتر پاک نمی شود و این زخم قدیمی را هر چه بیشتر تحریک کنند فریاد عدالت خواهی دانشجو بلند تر می شود و بلند تر شنیده خواهد شد فریاد پدران و مادران آنان نیز و فریاد یاران و هم پیمانان آنان نیز و فریاد تمامی ستم دیدگان و رنج کشیدگان نیز.......و بی این همه مگر چند نفر از ملت باقی می ماند جز همان خوش خدمتان و چاپلوسان همیشگی؟!

18 تیر دیگری در ماتم سپری شد
تا نان به نرخ روز خوران بدانند، دروغ های آنان را تنها ساده دلان سر سپرده باور می کنند نه آنان که با ما زیسته اند و راه رفتن های ما را دیده اند. معنای تهمت های فساد و اعتیاد به دانشجو که فرزند ملت است جز آنکه ملتی را فاسد خطاب کرده باشید چیست؟ و اگر چنین است، این چه حکومتی است که ملتش همه فاسدند؟
نه آقایان! دانشجو تنها به یک چیز معتاد است و آن اندیشیدن در فرجام ظلم و زور و استبداد شماست!
حال که دوستان ما را گرفتید، خانه شان را ظالمانه غصب کردید و بر تمام اعمالتان ردایی از دل سوزی و خیر خواهی پوشاندید بدانید دانشجویان ایران آزادی یارانشان را نه با التماس که با فریاد حق طلبی می خواهند آزادي حق ياران دبستاني ماست آنان را آزاد كنيد ، و خود را از مردابي كه هر روز در آن فرو تر مي رويد نجات دهيد .اگر قدری حقیقت جویی در وجودتان مانده بیاندیشید هیچ انسانی برای مرگ خود به گوری این
سان وسیع که شما می کنید نیاز ندارد

جهت حمات و آزادی دانشجویان دربند این پتیشن را امضا کنید

نام خود را به این آدرس میل کنید petition_18tir@yahoo

Wednesday, July 11, 2007

بیانیه هزار تن از مدافعان حقوق برابر : دانشجویان را آزاد کنید

زنان و مادران این سرزمین، در برابر خشونت «پدران حکومتی» بر فرزندان این سرزمین خاموش نخواهند ماند
امروز در سالگرد واقعه 18 تیر، شش تن از فعالان جنبش دانشجویی: بهاره هدایت (دبیر کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت و فعال جنبش زنان) به همراه پنج تن دیگر از اعضای شورا مرکزی تحکیم (محمد هاشمی، علی نیکو نسبتی، مهدی عربشاهی، حنیف یزدانی و علی وفقی) که با استناد به اصل 27 قانون اساسی مبنی بر آزادی اجتماعات، در مقابل دانشگاه امیرکبیر (در خیابان ولیعصر)، کنار هم نشسته بودند (و پلاکاردهایی برای آزادی دوستان شان در دست داشتند)، دستگیر و زندانی شدند. این شش فعال دانشجویی آنجا نشسته بودند تا بگویند چرا پس از گذشت 2 ماه از بازداشت 8 تن از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر (عباس حکیم زاده، علی صابری، احمد قصابان، مقداد خلیل پور، مجید توکلی، پویان محمودیان، مجید شیخ پور، احسان منصوری) با نادیده گرفتن کلیه قوانین و ضوابط آیین دادرسی، از داشتن وکیل محروم هستند و 2 نفرشان هنوز از تماس یا ملاقات با خانواده خود محروم مانده و در انفرادی به سر می برند؟صبح امروز این شش جوان عدالت خواه، مظلومانه نشسته بودند تا خواهان آزادی هرچه سریعتر دوستان دانشجوی خود شوند. اما نه فقط تحصن کوچک و مسالمت آمیز و قانونی شان با خشونت و دستگیری آنها پایان داده شد بلکه چند ساعت بعد ناگهان به دفتر سازمان ادوار تحكيم وحدت نیز یورش برده و با پلمب غیرقانونی آن، همه کسانی را که در آن مکان حضور داشتند (عبدالله مومني، بهرام فياضي، مرتضی اصلاحچی، مجتبی بیات، عزت الله قلندری، حبیب حاج حیدری، مسعود حبیبی، سعید حسین نیا، آرش خاندل و اشکان غیاسوند) بازداشت کرده اند و امروز بهاره هدایت، به عنوان تنها دختر در میان جمع 16 جوان دستگیرشده دیگر، احتمالا یکه و تنها در بخش زندان زنان زیر فشار روحی و روانی بیشتری قرار داد.پیش از آن نیز برای برخی از فعالان دانشجویی دیگر که در جنبش زنان نیز فعال هستند، احکام سنگین و غیرقابل باوری صادر کرده اند. نمونه بسیار تاسف برانگیز آن، حکم سنگین دلارام علی است که در تجمع قانونی و مسالمت آمیز 22 خرداد میدان هفت تیر مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود و در دادگاه انقلاب به 2 سال و 10 ماه حبس قطعی و 10 ضربه شلاق محکوم شد یا آزاده فرقانی، نسیم سلطان بیگی و بهاره هدایت، که صرفا به اتهام شرکت در تجمع قانونی و مسالمت آمیز 22 خرداد، به 2 سال حبس تعلیقی محکوم شدند. به راستی معلوم نیست بر سر قانون اساسی که حق تجمع و تحصن را با صراحت به رسمیت شناخته، چه آمده است، که این چنین حتا از تحصن مدنی شش نفر از فعالان دانشجویی که به تنهایی بر زمین سرد محیط متعلق به خودشان (یعنی دانشگاه) روی زمین نشسته اند نه تنها جلوگیری می شود بلکه آنان را زندانی می کنند و 10 نفر دیگر را لابد به جرم «تجمع در آپارتمانی کوچک» متعلق به خودشان (دفتر ادوار تحکیم) بازداشت می کنند؟آن 8 نفر دانشجوی جوان دانشگاه پلی تکنیک و امروز این 16 جوان فعال در جنبش دانشجویی و نیز دختران جوان و مدافع حقوق برابر همچون بهاره هدایت، دلارام علی و... همگی فرزندان سرافراز این جامعه و نیز جنبش زنان هستند که امروز بدون هیچ ضابطه ای به زندان ها سپرده شده اند یا احکام سنگین دریافت کرده اند. ما زنان این مرز و بوم ، این جوانان برومند را با خون جگر بزرگ کرده ایم و آنان را در جامعه ای مملو از اعتیاد رو به گسترش مواد مخدر، و جرم و خشونت رو به تزاید، سالم و آزادمنش بار آورده ایم، ما آنان را بزرگ کرده ایم تا با شور و ایمان لایزال شان به احقاق حق و آزادی، برای سرزمین شان خوشبختی و عدالت به ارمغان آورند، تا زندگی ساز شوند، تا ارزش های زیبای برابری انسان ها را پاس بدارند، تا شعله های امید به فردای بهتر را زنده نگه دارند. پس چرا باید مورد ضرب و شتم قرار گیرند و زندانی شوند و از آموخته های انسانی مادران شان در «اعتراف نامه ها»، به «توبه» مجبور شوند ؟ شما ای «پدران حکومتی»، بدانید ما زنان ایران زمین با احساس و عشق مادرانه، این جوانان را با وجود هزاران تنش و خشونتی که در جامعه ایجاد کرده اید، بزرگ کرده ایم و به آنان آموخته ایم که هرآن چه خوبی و زیبایی و رفاه و خوشبختی را برای خود می خواهند با بقیه مردم هموطن شان تقسیم کنند. این موج خشونتی که امروز راه انداخته اید، خواهی نخواهی مادران این مملکت را در برابر خودتان قرار داده اید. ما زنان همواره در زندگی خود صبور بوده ایم تا زندگی بهتری برای فرزندان مان بسازیم، اما بدانید اگر پای زندگی فرزندان مان به میان آید، «صبر» و «خاموشی» را فراموش خواهیم کرد. چرا که امروز احساس می کنیم وظیفه انسانی و اخلاقی و نیز مادرانه ماست که فرزندان مان را از خشونت و تحمل مجازات های غیرمنصفانه و غیرقانونی، حفظ کنیم و البته می دانیم هیچ سلاحی نداریم به جز عشق به آینده فرزندان سرزمین مان، از این رو با چنگ و دندان هم که شده آن را پاس خواهیم داشت. همچون وقتی که در خانواده سینه سپر می کنیم و جگر گوشه هایمان را از خشونت برخی «پدران» کم تحمل شان حفظ می کنیم، امروز نیز در برابر این موج خشونت، سینه مادرانه خود را سپر خواهیم کرد و برای آزادی فرزندان مان لحظه ای از تلاش دست نخواهیم کشید.
امضاء کنندگان به ترتیب حروف الفبا (با نام کوچک):آتنا موسوی زاده / آتوسا مجتهدی / آتیه مرادی / آدینه طباطبایی / آذر مقامی / آرزو اسلامی / آرزو ترکتاز / آرزو عابدینی / آرزو علی مدد / آرزو مهیمنی / آزاده احمدی ابهری / آزاده بنايي / آزاده خسروشاهی / آسيه اميني / آسیه نشیبا / آفاق محدی / آفرین آذرمهر / آمنه شیر افکن / آمنه فتاحی / آوا توفیق / آویده نهاوندیان / آیدا ابوالحسنی / آذر کلانتری / آرزو عابديني / آزاد مرادیان / آزاده کریمی / آنا بیگلری / آيدا بهمنيار / آتش منفرد / آزاده آتین / آفاق گل محمدی / احترام شادفر / اختر نظم دار / اشرف خسروی / افسانه گودرزی / افسانه وفائي / افسر خدیوی / اقدس مرعشی / اميده حقيري / انوشا شهسواری / انوشه ضرغام / اکتای داراب زند / اکرم اصانلو / المیرا علی حسینی / الناز انصاری / الناز ناطقی / الهام اصلانی / الهام رفيع زاده / الهام عبادتی / الهام قیطانچی / الهه امانی / ایراندخت فامیلی / افسانه برزویه / بنفشه حجازی / بنفشه رنجي / بنفشه پاک منش / بهار بهساز / بهار ذوالفقاری / بهار محمد قلی پور / بهاره آقا محمدي / بهاره فاميلي / بهاره ورهرامی / بهاره کاشانی / بهاره مستقیم زاده / بهاره موسوی / بهجت عبدخدایی / بهناز شکاریار / بهناز مهرانی / بیتا جمال پور / بینا داراب زند / بهاره رهایی / بهاره ورهرامی / بهجت حسینی / بهجت میرابی / پانته آ عسكريان / پانیذ احمدزاده / پرتو ایراندوست / پرتو نوری اعلا / پرتو آقاشاهی / پرتو سیاوشی / پرستو الهیاری / پروانه باطنی / پروانه قاسمیان / پروانه وحیدمنش / پروشات شکرلو / پروین اردلان / پروین ضرابی / پروین محسنی / پروین نعمتی / پری صبوری / پریا نعمتی / پريسا هاشمي / پریشا تهرانی / پریسا احمدیان / پریسا بی نیاز / پریسا مرعشی / پریسا کاکائی / پریسا کریمی / پریسا نامور / پریشاد تهرانی / پریناز صمیمی / پریناز نعیمی / پگاه حمزه اي / پگاه سجادی / پوران فتحی / / پرستو سرمدی / پروین نیامیر/ پریا سبحانی / پرتو توانگر / تارا نجداحمدی / تاراسپهری فر / ترانه امین / ترانه بنی یعقوب / ترانه روستا / تینا احرامی / ثریا جهان جو / ثریا یعقوبی / ثمینا رستگاری / ثریا عزیز پناه / ثریا فلاح / ثمر صفي خاني / جلوه جواهری / جوانه جواهري / چاوری مومنی /حديث جاوداني / حوا سلیمی / حوریا صبوری / حوریا سامی/ حوریه حسین پور / خاتون دشتستانی / خدیجه مقدم / خجسته عسگری / خورشید آقابابایی / دل افروز کریمی / دریا فروهر / دل آویز جهانبانی / دلبند تبریزی / دلداده موسویان / دنا آشوری / دنیا دادگر / راحله عسگری زاده / راضیه زکی پور / رضوان مقدم / رضوانه حقیری / روجا بندری / روحی افسر / روشنک قریشی / رویا پاکزاد / رویا طلوعی / راضيه رييسي / ربابه جلیل نژاد / رضا سعیدی /ريحانه ورهرامي / رامش حق پرست / رزا فرج اللهی / رسا کشاورز / روح الله نیک مهر/ روح انگیز مکارم / روژین رضایی / ریحانه حقیقی / ریحانه نامدار / زارا امجدیان / زهرا بهرامی / زهرا بیگدلی / زهرا جوكار / زهرا منش پور / زهرا مجتهدی / زهرا شهری / زهرا عمادپور / زهرا وطن خواه / زهرا خاورانی / زهرا کفاش زاده / زهرا صادقی / زهرا علی بازی / زهرا مالکی / زهرا هاشمی / زهرا کلانتری / زهره ارزنی / زهره اسد پور / زهره رجبی / زهره علم منش / زهره نصرالله / زهره پوستی / زهره عامری / زهره عمادی / زهره همایی فر / زیبا لاهیجی / زیبنده مهراب زاده / زینب بحرینی / زینب پیغمبرزاده / زینب مجتهد طباطبایی/ / زینب سینایی / زری سالاری / زهرا بيگلري / زهرا بيگدلي/ زهرا علی کردی / زهرا فرج زاده جلالی / زهره عراقی / ژاله سالاری / ژیلا بنی یعقوب / ژیلا کاشف / سارا اسمي زاده / سارا ایمانیان / سارا داوودیان / سارا كرمانيان / سارا لقمانی / سارا محمدی اردهالی / ساره سالاری / سپهر مساکنی / سپیده امیرکافی / سپیده یوسف زاده / ستاره سجادی / سحر ابونصر / سحر افاضلی / سحر رضا زاده / سحر سجادی / سرمه میهنی / سعيده اسلامي / سعیده سعیدی / سلاله برقانی / سميرا احمدی / سميه فريد / سرور خواجه نوری / سمیرا صدری / سمیرا کلهر / سمیه رویین تن / سهیلا شفقی / سودابه سیرجانی / سوسن طهماسبی / سيمين دخت فاميلي / سیما حسین زاده / سیما نجاتی / سیما هادیان فر / سیمین امینی / سیمین بهبهانی / سیمین دخت فامیلی / سیمین دها / سیمین مرعشی / سیمین مشتاق منش / سحر نظم دار / سرور منشی زاده / سعيده سعيدي / سهیلا انصاری / سهیلا تنباکو زاده / سهیلا قاسمی / سهیلا همت / سودابه کاظمی / سوگل رحيمي /سولماز سپهری ازاد/ سولماز فدايي / سیما همت / سارا زندی / سارا سعیدی / سبیکه خورشیدی / سپیده گیلاسیان / سجاد نیکنام / سمانه اصفهانی /سیروس شمشادی / سیمین مینایی پور / سیمین نصیری / شراگیم زند/ شعله ایرانی / شعله شاهرخی / شهرزاد هادیان / شهره موحدی / شهلا انتصاری / شهلا اعزازی / شهلا جعفریان / شهلا شرف / شهلا عبقری / شهلا لاهیجی / شهین رمضانی / شهین محمدی / شيدا اقدسي زاده / شیدان وثیقی / شیرین امیری / شیرین عبادی / شیرین کریمی / شیما فرزادمنش / شیوا پورمند / شیوا دولت آبادی / / شهین شکاری / شکوه میرزادگی / شیرین آذرخشی / شیوا مقدم / شروین پارسی / شقایق علیپور / شهلا شفیعی / شهناز بهرامی / شیدا رهنما / شیرین جهانگیرزاده / صبا کهربائیان / صبح ناز داراب زند / صديقه بحرائي / صديقه مصابي / صدیقه بیگدلی / صدیقه مقدم / صدیقه کشاورز/ صفیه شجاعی / صديقه بيگلري / صدیقه رادفر / صدیقه نصیری / صنم موسوی / طاهره رضایی / طلعت تقی نیا / طلعت مینایی پور / طیبه رحیم زاده / طراوت بهروزی نیا / عارف قراخانی / عاطفه جعفری / عاطفه شفیعی / عاطفه گندم آبادی / عاطفه یوسفی / عزت گوشه گیر / عسل اخوان / عسل پیرزاده / عسل رضوي / عسل سردار / عسل مهربانی / عطیه وحیدی منش / عفت ماهباز / عالیه مطلب زاده / عاطفه پهلوان / غزال اکبری / غزال شولی زاده / غزاله عسگر زاده / غزال شولي زاده / غزل آیتی / فائزه اثنی عشری / فاطمه پیغمبرزاده / فاطمه حقيري / فاطمه خشرو / فاطمه دهدشتی نیا / / فاطمه حقيقت جو / فاطمه فرهنگ خواه / فاطمه محمدي / فاطمه مقدم / فاطمه موسوی / فتانه عباسی / فخری شادفر / فخری نامی / فربیا اسدی / فرخنده اصفهانی زاده / فرخنده جبارزادگان / فرزانه آئینی / فرزانه رسولی / فرزانه زحلی / فرزانه سید سعیدی / فرزانه طاهری / فرزوزان زندی / فرشته جودکی / فرشته داودی / فرشته مولوی / فرناز اردبیلی / فرناز فرضی / فرناز فرضی / فرنوش تهرانی / فروغ قره داغي / فريبا مجد / فریبا داودی مهاجر / فریبا شمس / فریده غائب / فریده فرحی / فریده قاسمی / فریده یزدی / فیروزه فروردین / فیروزه مهاجر / فاطمه آرام نژاد / فاطمه پارسايي /فاطمه شاه نظری / فاطمه وكيليان / فرزانه راجی / فريده درودچي / فریده صنعت گر / فریده عسگرپور / فاضله خلیلی نژاد / فاطمه استاد / فاطمه پارسايي / فاطمه نجاتی / فتانه دوکوهی نژاد / فرانک طنین / فرزانه برقعی پور / فرزانه مرادی / فروزان مطوری / فریده دلبری / فهیمه بیدخوری / فیروزه رمضان زاده / کارین دال / کتایون گودرزی / کتایون زنده دل / کتایون میرزاده / كيانا خسروي زاد / گل اندام زنده رودی / گلبر مهری / گلبرگ باشی / گلرخ کربلایی / گندم احتشام / گوهر بيات / گوهر شميراني / گيلان نصيری / گیتا احمدی / گیتا هاشمی / گیسو جهانگیری / گلرخ فرجادی / گلنوش کردستانی / ليلي مظاهري / لیلا ساکی / لیلی فرهادپور / لاله شاكري / لیلا ارشد / لیلا نظری / محبوبه بيات / محبوبه حسین زاده / محبوبه كرمي / محبوبه محبی / مرجان نمازی / مرجان بهبودی / مرسده هاشمی / مرضیه بهصومی / مرضیه سپیدبر / مريم جعفري / مريم ضيا / مريم قراخانلو / مریم افشاری / مریم بهرمانی / مریم بهرمن / مریم حسین خواه / مریم خیابانی / مریم سطوت / مریم شبانی / مریم معصوم زاده / مریم ملک / مریم مولوی / مریم نکودست / مریم کسایی / مریم یوسفی / مژگان تقی نیا / مژگان جعفریان / مژگان ملکیان / مستوره ابری زاده / معصومه قلی زاده / معصومه لقماني / ملاحت زارع پور / ملوک ملا حسینی / ملیحه رزازان / ملیحه محمدی / مونا مهرنیا / منصوره به كيش / منصوره شجاعی / منیژه گازرانی / منیژه مرعشی / مهرانگیز کار / مهراوه فردوسی / مهرنوش امیری /مهسا جزینی / مهسا مهرداد / مهشاد شمس / مهشید راستی / مهناز جعفری / مهناز شمس / مهناز محمدی / مهين علي بابايي / مهین پوری / مهین آذرپناه / مهین خوانساری / مهیندخت پورنسب / مونا قاسمیان / مونیکا دالبی / میترا افشار / میترا ایرانی / میرا قربانی فر / / میهن امیدوار / محبوبه ضييا / محبوبه وفايي / مريم ياسميني / میرا قربانی فر / ملیحه بشنوایی / مهین اسرایی / مولود بشنوایی / ميترا خليلي / مینا صمدی / مرضیه بهارستانی / مریم پارسی / مریم محسنی / ملیحه سبطی / مهتاب غیاثی / مهرو ملالی / ميتراخليلي / میترا بهادریان / مینا صفار / نادره اشرفی / نازلی حاج محسن / نازلي فرخي / نازنین محمدنژاد / نازنین محکمی / ناهيد داداشي / ناهید توسلی / ناهید جعفری / ناهید خیرآبادی / ناهید خیرابی / ناهید میرحاج / ناهید واحدیان / ناهید کشاورز / نجمه نجدی / نجمه واحدي / ندا عبداللهی / نرگس پورحسینی / نرگس جودکی / نرگس معمار صادقی / نرگس کشتکار / نریمان رحیمی / نسرین صمدی / نسرین معارفی / نسيم خسروي / نسیم بنی کمالی / نسیم تنها / نسیم سرابندی / نسیما شریعت / نغمه زماني / نفیسه آزاد / نفیسه زارع / نگار انسان / نگار چگنی / نگار رحيمي / نگار عسگران / نگین فیروزه ای / نوشابه امیری / نوشین احمدی خراسانی / نوشین نوپرست / نوشین کشاورزنیا / نیره توحیدی / نیلوفر انسان / نیلوفر گلکار / نیلوفر مهدیان / نیلوفر کشمیری / نینا عابدینی / نینا مرتضوی / نیوشا درخشان / نیکی ایرانی / نیکی ایرانی / نازلی نجاتی / نازنین محکمی / نرگس آذري / نرگس محمدي / نسرین ستوده / نسيم بهمنيان / نسیم طاری / نیلوفر بیضایی / نجوا مزدایی / نرگس سیدحسینی / نسترن ساوری / نسترن سید حسینی / وجیهه مقدم / وحیده مولوی / وحیده ثلاثی / ونوشه آريا / ويدا تقدسي / ویدا مینایی پور / ویدا غزل آیتی / ویدا باستانی / ویدا بیگلری / ویدا قنبر پور / ویکتوریا آزاد / هانا دارابی / هانیه سلیمی / هانیه یوسفیان / هایده تابش / هایده قهرمانی / هدا بيت مشعل / هدی توحیدی / هدی کیانی راد / هدی امینیان / هما خداوردي / هما مداح / همدم رسولی / هنگامه شهیدی / هوشمند حسن نیا / هاله سينكي / هاله صفرزاده / هما عابدي / هاله سالاری / هما زردابی منش پورحیدری / یاسمن صبوری / یاسمن فرهی بزرگ / یاسمن طهوری / یاسمن تورنگ / یاسمن حاجی باشی
مردان حامی این بیانیه:آبتین بهداروند / آرسن نظریان / آرش بهمني / آرش بیژن زاده / آرش حافظی / آرمان حجتی / آرمان رادمنش / آندارانیک آندراسیان / آیدین حسن لو / آیدین فرنگی / آرش کاویانی / آیدین حسنلو / ابراهيمي مددي / ابراهیم رحمتی / ابراهیم شیزلی / ابراهیم عبدالله زاده / ابوالفضل حقيري / احسان مصلح / احمد باطبی / احمد زاهدی / احمد زیدابادی / احمد عبادی نسب / احمد فرهادی / احمد نجاتی / احمد کیهان / ارشیا نوری / اسماعيل شبان، / افرا فاميلي / افشین شمس / اكبر مهدی / الیاس خلج / امجد امجدی / امیر امیرقلی / امیر جوینده / امیر حسین امیری / امیر راعی فرد / امیر نیک پی / امیر عباس نخعی / امیر ملک نیا / امین شجاعی / امین طباطبایی / ايرج اورجی گيوی / اکبر عطری / البرز زاهدي / ایمان براتیان / ایمان پاکنهاد / ایمان ممبینی/ ارشیا نوری / ابوذر ملكي / افشیان امیرشاهی / اصلان اصلانیان / امير ميرخاني / البرزکلانتری / ایمان معمار / ابوالقاسم کیا / احسان تهامی / احمد خاندوزی / اشکان دوستی / بردیا حیدری / بلال مرادویسی / بهرام چوبین / بهرام سپاس گزار / بهرنگ محمدی / بهروز خلیق / بهروز فدائی / بهزاد توفيقيان / بهزاد مهرانی / بهزاد هوشمند / بهزاد کریمی / بهمن احمدی امویی / بهمن امینی / بهنام دارایی زاده / بهنام سپهرمند / بیژن اقدسی / بیژن پیرزاده / بیژن مشاور / بابک امیرخسروی / باربد گلشیری / بهروز اسد نژاد / بهروز طاهری / بهزاد حق پناه / بهزاد طاهري / بیژن افتخاری / بوکان آسیم / پژمان خرسند / پژمان رحیمی / پژمان موسوی / پويان چنگيزيان / پویا پویایی / پویان تحویل داری / پیام ابوطالبی / پیمان مجتهدپور / پژمان خرسند / پیمان سید حسینی / تقی رحمانی / جادی میرمیرانی / جاوید پاینده / جعفر پناهي / جعفر حسين زاده / جمشید قراچه داغی / جهان ولیان پور / جواد لگزيان / جواد موسوی خوزستانی / جعفر رسولي / جواد رحيم پور / جواد علايي / حجت شریفی / حجت مرتضوی / حجت نارنجی / حسام الدین وثوقی / حسن اسدی / حسن جعفری / حسن درويش پور / حسن رضایی / حسن زهتاب / حسن عامري / حسن عرب زاده حجازی / حسين باستاني / حسين حقيري / حسين منتظر حقيقی، / حمید آذر / حمید بی آزار / حمید پیمانی / حمید حمیدی / حمید رضا حسینی / حمید رضا رضایی / حمید رضا رمضانی / حمید گل محمد زاده / حمید رضا امینی / حمیدرضا عسگری نژاد / حامد ايران شاهي / حامد صادقی صفت / حميدرضا ابراهيم زاده / حسن اسدی زیدآبادی / حسين لقمانيان / حسين مجاهد / حسین کلانتری / حميد هداوند / حنیف مزروعی / حامدروزی طلب / حسین کبیر / حمید سرداری / خلیل مومنی / داریوش اسفاری / داریوش مرادی / داوود رضوي / داوود نوائیان / دکتر حسام فیروزی / دانیال دادگر / داود نوروزی / داریوش معمار / رئوف طاهری / رحیم قابل نژاد / رضا بحری / رضا رحيم پور / رضا فرخزاد / رضا قاضي نوري / رضا گوهر زاد / رضا مرزبان / روح الله علي / روزبه آغاجری / روزبه درنشان / رئوف طاهري / رشید اسماعیلی / رضا احمدی / رضا چرندابی / رضا خندان / رضا سیدی پور / رضا كي پور / رامتین زارع / رامین اخلومدی / رمضان استاد / روح ا.. کلانتری / روزبه گیلاسیان / ساسان آقایی / ستار اميني / سجاد نيكنام / سراج میر دامادی / سعيد ترابيان / سهراب خوشبویی / سهیل آصفی / سيامك طاهري / سيامك فريد / سيد فريد حسين زاده / سیام نوشین مختاری / سیامک فرید / سیامک کلهر / سیاوش سعادتیان / سیدحسین میرکریمی / ساسان .م. ک.عاصی / سروش عالی / سعيد حبيبي / سید مجتبی سادات / سیروس عالی / ساسان میزبان / سروش مظفر / سعید پورحیدر / سهند عارف / شاهین زینعلی / شايا شهوق / شهاب فیضی / شهاب میرزایی / شهراد شهردنه / شهرام شیدایی / شهرام عدالتی / صادق نوابی / صادق کار/ صابر شيخ لو / عباس امیری / عبدالله اکرامیان / عسگرداوودی / علي اكبر آزاد / علي صمد / عليرضا جباري / عليرضا علي / عليرضا فخر / عليرضا كرماني / علی اصغر حقیری / علی اصغر رمضانپور / علی افشاری / علی اوحدی / علی اکبر آزاد / علی اکبر خسروشاهی / علی اکبری / علی پور نقوی / علی رضا کرمانی / علی صادقی / علی صمد / علی عباد نسبی / علی عبدی / علی فتوتی / علی قائدی / علی مختاری / علی مقیمی / علی ملیحی / علی نیکویی / علی هاشمی / علی کلائی / علیرضا ارشادی فر / علیرضا شعبانی شجاعی / علیرضا صفایی / عباس رهایی / عبدالحميد پراوري / علي مليحي / علی ایرانپور / علی شفقی / عمار ملكي / علی ایرانپور / علی دباغیان / علی سطوتی / علی نبوی / علی کاظمی / علی کلایی / عیسی آزاد / غلامرضا جعفری/ ف.تابان / فرامرز بهنام، / فرخ نعمت پور / فرزاد جاسمی / فرزاد عليزاده / فرزين اميري / فرشاد شعبانی / فرهاد داوودی / فرهاد كبير / فرهاد مجد فراهانی / فرهاد مرادیان / فرود سیاوش پور / فريد هاشمي / فرید دهدزی / فواد مجیدی / فريد مدرسي / فرهاد موحدنیا / فرهاد حیدری گوران / فرهاد مرادیان / كاوه رضايي كاوه كرمانشاهی / ک سلطانی / کاظم شکری / کاظم علمداری / کاظم کردوانی / کاوه داد / کاوه ستایش / کاوه مظفری / کوروش گلنام / کیانوش یاسایی / كيوان صميمي / كيوان مهرگان/ کیومرث کاویانی / گرجي مرزبان/ کیومرث سلیمانیان / لقمان قدیری / مازیار سمیعی / مجتبی رزمی / مجتبی سمیعی نژاد / مجيد تولايي / مجید عبدالرحیم پور / مجید ملکی / محسن نژاد / محسن حسن نژاد / محسن حقيري / محسن عباسپور / محسن عبداله زاده / محمد استکی / محمد آشور / محمد باقر پور / محمد بهزادي / محمد رستمی / محمد زارع / محمد زارعی / محمد زهرایی / محمد علی تارخ / محمد علی حاج هاشمی / محمد علی سبحانی / محمد علی مختاری / محمد فلاح نيا / محمد مهديان / محمد ميلاني / محمدصادقی / محمدعلی دادفر / محمدعلی سیدنژاد / محمود معتقد / محمود معلم طبرسی / مرتضی صادقی / مسعود بهنود / مسعود شوکری / مسعود طاهری / مسعود نجیمی / مسعود هاشمی / مسعود میر / مصطفي تنها / مصطفی خسروی / مظفر کوچک جلالی / منصور بوستانی / منصور بيات زاده / منصور حيات غيبي / مهداد معصومی / مهدي زارع / مهدی احمدی دیبا / مهدی افشارنیک / مهدی امین زاده / مهدی حسین زاده / مهدی زارع مهدیه / مهدی سامع / مهدی فتاپور / مهدی فخرزاده / مهران حمزه ای / مهرداد بهارآرا / مهرداد درویش پور / ميرمحمود يگانلي / مجتبي جهاني / مجتبي فتحي / مجتبی خاک پور / مجتبی رزمی / مجيد بك نظري / محمد دادفر / محمد رستمی / محمد رضايي / محمد صادقی / محمد ملكي / مرمی نیستانکی / مسعود توانگر / مهدي اسماعيلي / مهدي حبيبي / مهدي فخرزاده / مهرداد حيدري / مهرداد رهایی / مهرداد شهلایی / مازیار رایج / محسن حسینی / مرتضی توانگر / محسن کریمی / محمد بیکی / مصطفی سبطی / مهدی سیف / مهدی قائنی / نادر حاج محسن / نادر کهن / ناصر صفاریان / نوید نوری فر / نیما قاسمی / نیما مولانی / / نوید هادوی / نیما صفار / وحید انصاری / وحید رحمانیان / وهاب انصاری / وحید امین نیا / هادی فاطمی / هادی ناصری / هادی کهال زاده / هرمز کِی / هژير پلاسچي / همایون نوبرانی / یاسر بهرامی / یاشار گرمستانی / یدالله رویایی

Sunday, July 08, 2007

دانشگاه، سنگر سترگ جنبش مردم سالارى است!

بر آي اي آفتاب صبح اميد دلم را چشم روشن کن به خورشيد



Friday, July 06, 2007

آهای جوون "با صدای مینا اسدی"

آهای جوون تو می تونی یه شعر تازه تر بگی

صدور حکم زندان و شلاق برای 1 فعال دیگر جنبش زنان


'محاکمه تجمع کنندگان برای حقوق زنان را متوقف کنید'

شعبه ‌15 دادگاه رژیم در تهران روز چهارشنبه 13 تیرماه "عالیه اقدام‌دوست" از فعالین جنبش زنان را به 3 سال و 4 ماه زندان و 20 ضربه شلاق محکوم کرد.
این فعال جنبش زنان به دلیل شرکت در تجمع 22 خرداد سال 85 در میدان 7 تیر تهران به اقدام علیه امنیت کشور متهم شده است.
قبل از این نیز"دلارام علی" از دیگر فعالان جنبش زنان از سوی دستگاه قضایی رژیم به زندان و شلاق محکوم شده بود
.

Thursday, July 05, 2007

Tuesday, July 03, 2007

سازمان عفو بین الملل،

سازمان عفو بین الملل، در تازه ترین گزارش خود،ایران را به عنوان «آخرین جلاد کودکان» در جهان معرفی کرده است
سازمان عفو بين الملل، با انتشار بيانيه ای از دستگاه قضايی و مقامات سياسی ايران خواست تا با توقف سريع حکم اعدام کودکان، قانون مجازات اين کشور که حکم به اعدام کودکان بزهکارمی دهد، را اصلاح کند. اين سازمان، در تازه ترين گزارش خود با عنوان « ايران،آخرين جلاد کودکان» می گويد که در حال حاضر، دست کم ۷۱ کودک در زندان های ايران در انتظار اجرای حکم اعدام هستند.

بر پايه اين گزارش، از سال ۱۹۹۰، ايران بالاترين آمار را در اعدام کودکان در جهان به خود اختصاص داده است. مالکولم اسمارت، مدير بخش خاورميانه و آفريقای شمالی اين سازمان، با اشاره به روند رو به افزايش اعدام کودکان در ايران می گويد:« ايران تنها کشوری است که در آن، کودکانی که به هنگام وقوع جرم زير ۱۸ سال داشته اند، به اعدام محکوم می شوند. زمان آن رسيده که مقامات ايران يک بار برای هميشه، به اين حکم های ننگين پايان داده و در صف ديگر کشورهای جهان، که قانون اعدام کودکانی که به هنگام وقوع جرم زير ۱۸ سال دارند را به رسميت می شناسند، قرار بگيرند.»
سازمان عفو بين الملل با اعلام فهرست نام ۷۱ نفری که در زندان های ایران درانتظار اجرای حکم هستند، می گويد که گزارش ها حاکی از آن است که تعداد کودکان محکوم به اعدام، رقمی بالاتر از آنچه اعلام شده، باشد چرا که تعداد اعدام شدگان در ايران به درستی گزارش نمی شود.
براساس اين گزارش، از ۲۴ کودکی که از سال ۱۹۹۰ اعدام شده اند، ۱۱ نفر از آنها به هنگام اجرای حکم زير ۱۸ سال بوده اند و باقی محکومين برای رسيدن به سن ۱۸ سال در زندان نگهداری می شدند و يا اينکه بعد از رسيدن به سن ۱۸ سالگی محاکمه شده و بعد اعدام شده اند.
به گفته مالکوم اسمارت، با وجودي که مقامات ايران اعدام کودکان را در اين کشور تکذيب می کنند، گزارش ها نشان می دهد که تنها امسال، دو مورد اعدام کودکان گزاش شده است.
آقای اسمارت می گويد:« محمد موسوی ۱۹ ساله که در ماه آوريل اعدام شد، در هنگام صدور حکم ۱۶ سال داشت و سعيد قنبر زاهی که روز ۲۷ ماه می به همراه شش نفر از اقليت بلوچ درزندان زاهدان دار آويخته شد، موقع اعدام، تنها ۱۷ ساله بود.»
سازمان عفو بين الملل، با ذکر هفت نمونه از اعدام کودکان در جمهوری اسلامی، به مرگ عاطفه رجبی که به جرم «اعمال منافی عفت» در آگوست ۲۰۰۴ به دار آويخته شد اشاره کرده و می نويسد که عاطفه به هنگام اجرای حکم ۱۶ سال داشت. اين در حالی است که مقامات قضايی ايران يک روز بعد از اعدام او به يکی از روزنامه های ايران گفتند که عاطفه ۲۲ ساله بوده است.
نکته برجسته در اعدام عاطفه، «سقوط دستگاه قضايی» در حمايت از حقوق کودکان از يک سو و اثبات شواهدی است که نشان می دهد در ايران کودکان حتی پيش از رسيدن به ۱۸سالگی اعدام می شوند.
اين گزارش همچنين به اعدام ۱۷ نفر ديگر که در سنين زير ۱۸ سال به اعدام محکوم شده اند اشاره می کند. اگرچه اعدام کودکان در مقايسه با ساير اعدام هايی که در ايران انجام می شود رقم بسيار پايينی دارد، سازمان عفو بين الملل می گويد که اين اعدام ها از عدم پايبندی دولت ايران به تعهدات و الزامات و مقرارت بين المللی حکايت دارد.
به گزارش سازمان عفو بين الملل، به جز ايران، تنها کشورهايی که در آنها مجازات اعدام کودکان از سال ۲۰۰۳ به ثبت رسيده، چين، سودان و پاکستان هستند. اين درحالی است که دولت های چين و پاکستان تاکيد دارند که محکومين، هنگام وقوع جرم، بالای ۱۸ سال بوده اند.
اين گزارش می افزايد که همه ساله، آمار کودکان اعدام شده در ايران، از تعداد کل اعدام شدگان در جهان بيشتر است.
درميان وحشت اعدام کودکان و مشکلات مجازات مرگ در ايران، نشانه های مثبتی نيز ديده می شود، که در اين ميان می توان به رشد غير منتظره جنبش هايی که برای لغو مجازات های مرگ کودکان فعال هستند، اشاره کرد. اين حرکت های شجاعانه، توسط مدافعان حقوق بشر و فعالان ايرانی در حال انجام است که تا به حال پيروزی های قابل توجهی هم در بر داشته است.
دراين گزارش، آقای مالکوم اسمارت، مدير بخش خاورميانه و شمال آفريقا می گويد که سازمان عفو بين الملل، مخالف مجازات اعدام در سراسر جهان بوده و این اقدام برای تمامی افراد به ويژه کودکان زير سن قانونی، با توجه به طبيعت جرم و شخصيت آنها محکوم است.
به گفته وی، هر اعدامی، در تقابل با شان انسانيت است، و تجاوز به حقوق بشر، از طريق شقاوت های عمدی که آنها را از حق زيست محروم کند، در تقابل با اعلاميه جهانی حقوق بشر است

در یک حکم غیر منتظره، دلارام علي به 2 سال و 10 ماه حبس و 10 ضربه شلاق محکوم شد
دو شنبه11 تیر 1386


تغییر برای برابری : در پی احضار دلارام علی به دادگاه، او روز دوشنبه 11 تیرماه 1386در شعبه 15 دادگاه حاضر و دلیل احضارش را جویا شد اما در آنجا حکم اش به او ابلاغ و تنها به او اجازه داده شد که از روی حکم رونوشت بردارد .
دلارام علي، فعال اجتماعی، امور زنان و دانشجویی و از اعضای کمپین یک میلیون امضا، به دليل شرکت در تجمع مسالمت آميز 22 خرداد سال 85 در ميدان هفت تير تهران که در اعتراض به نقض حقوق زنان در قوانین برگزار شده بود به دو سال و ده ماه حبس، و ده ضربه شلاق، بدون هيچگونه تعليق، محکوم شد.
بر اساس حکم بدوي دادگاه انقلاب – شعبه 15، که رياست آن را قاضي صلواتي بر عهده دارد؛ ايشان به استناد مادتين 500، 610، و 618 قانون مجازات اسلامي، به اتهام فعاليت تبليغي عليه نظام به شش ماه حبس، به علتِ شرکت در تجمع 22خرداد به دو سال حبس، و در مورد اخلال در نظم عمومي به چهارماه حبس و ده ضربه شلاق محکوم گرديد. صدور اين حکم در حالي است که در موارد مشابه، بر اساس همين اتهامات و با استناد به مواد قانوني فوق، احکام متفاوتي براي ساير پرونده ها در نظر گرفته شده است؛ و اين مسئله نشان از عدم وحدت رويه قضايي در صدور احکام دارد.
در جاي ديگري از حکم صادره براي دلارام علي آمده است که بنا به گزارش سازمان اطلاعات استان تهران و ديگر شواهد و قرائن، بزهکاري ايشان احراز شده است. چنين برخوردي با فعاليت هاي مدني که متاثر از نگاهي امنيتي و توطئه نگر است، نه تنها استقلال قوه قضائيه را زير سوال مي برد، بلکه ادعاهايي همچون مردمسالاري و احترام به حقوق انساني و مدني را خدشه دار مي کند. بعلاوه، عدم به رسميت شناختن اقدامات مدني، که يک فعال اجتماعي را «بزهکار» خطاب کرده و وي را به تحمل «شلاق» محکوم مي کند، متناقض ترين و به تبع آن نامشروع ترين جنبة چنين حکمي است.
پيش از اين، احکام ديگري براي ساير فعالين جنبش زنان صادر شده بود، که برخي از آنها به قرار زير است:
1. فريبا داوودي مهاجر: سه سال حبس تعليقي و يک سال حبس تعزيري
2. نوشين احمدي خراساني: سه سال حبس (دوسال و نیم تعلیق تا 5 سال و 6 ماه حبس تعزیری )
3. پروين اردلان: سه سال حبس (دوسال و نیم تعلیق تا 5 سال و 6 ماه حبس تعزیری )
4. شهلا انتصاري: سه سال حبس (دوسال و نیم تعلیق تا 5 سال و 6 ماه حبس تعزیری )
5. سوسن طهماسبي: دو سال حبس (يك سال و نيم حبس تعليقي و شش ماه حبس

تعزيري)
6. آزاده فرقانی : دو سال حبس تعليقي
7. بهاره هدایت : دو سال حبس تعلیقی
حکم نسیم سلطان بیگی و عالیه اقدام دوست نیز هنوز اعلام نشده است. دادگاه مریم
ضیا هم 12 تیر برگزار می شود.