Thursday, February 28, 2008

سهميه بندی جنسيتی دانشگاه؛ نمونه ای ديگر از تبعيض جنسيتی


سهميه بندی جنسيتی دانشگاه؛ نمونه ای ديگر از تبعيض جنسيتی

بیژن یگانه


اگر قرار باشد ترکيب جمعيتی دانشگاه ها طوری باشد که در زمانی زنان تحصيلکردهای داشته باشيم که خواستگارانی تحصيل نکرده داشته باشند، مشکلاتی به وجود خواهد آمد که کيان خانواده را تهديد می کند.
احمد توکلی، رييس مرکز پژوهش های


يک روز پس از تاييد اعمال سهميه بندی جنسيتی در کنکور از سوی رييس سازمان سنجش، احمد توکلی يکی از سران فراکسيون اصولگرايان مجلس شورای اسلامی نيز از سهميه بندی جنسيتی در کنکور و دانشگاه دفاع کرد.
احمد توکلی در باره سهميه بندی جنسيتی در دانشگاه ها با تاکيد براينکه«بايد بگويم که من از سهميه بندی جنسيتی دفاع می کنم»، گفته است:«اگر قرار باشد ترکيب جمعيتی دانشگاه ها طوری باشد که در زمانی زنان تحصيلکردهای داشته باشيم که خواستگارانی تحصيل نکرده داشته باشند، مشکلاتی به وجود خواهد آمد که کيان خانواده را تهديد می کند.»
در گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران، ايسنا، از سخنان آقای توکلی، وی ادعا کرده که سهميه بندی جنسيتی خواسته زنان است و گفته«به نظر من اين نظر خود زنان است.»

درحالی که سهيه بندی جنسيتی برای محدود کردن ورود دختران به دانشگاه با مخالفت فعالان حقوق زنان در ايران مواجه شده و آنها اعلام کرده اند که ۸ مارس امسال و همزمان با روز جهانی زن به شدت نسبت به اعمال چنين تبعيضی عليه زنان اعتراض خواهند کرد، روز يکشنبه پنجم اسفند نيز رييس سازمان سنجش کشور «سهميه بندی جنسيتی به شيوه ای خاص در برخی رشته های کنکور» را تاييد کرد.
وی گفت:«نوع پذيرش جنسيتی که در کنکور سراسری اعمال می شود موجب پذيرش داوطلبان پسر يا دختر با تفاوت علمی بالا نخواهد شد و اين نوع پذيرش به هيچ عنوان تبعيض تلقی نمی شود.»
عبدالرسول پورعباس به خبرگزاری مهر گفت:«قانونی که ما اعمال می کنيم به اين صورت است که در برخی رشته های روزانه شامل برخی پزشکی ها، برخی از مهندسی ها و برخی علوم انسانی ها حداقل ورود هر جنسيت را تضمين می کنيم. اين موضوع در بخشی از ظرفيت ها به نفع دختران و بخشی از ظرفيت ها به نفع پسرها است.»
رييس سازمان سنجش درحالی اعمال سهميه بندی جنسيتی برای کاهش ورود دختران به دانشگاه ها در کنکور ۸۷ را «قانون» ناميد که با وجود طرح سهميه بندی جنسيتی در مجلس هفتم خبری در خصوص تصويب آن منتشر نشده است.
وی همچنين با تاييد برتری جمعيتی دختران نسبت به پسران در کنکور ورود به دانشگاه گفت:« تعداد پسران و دختران در اين سال ها يکسان است، اما به دليل اينکه پسران بايد پس از فراغت از تحصيل به سربازی اعزام شوند، تعداد دختران کنکور در سال های قبل بيشتر از پسرها است.»
رييس سازمان سنجش کشور در توضيح تعيين پذيرش ۳۰ درصدی از هر جنسيت و بروز برخی تفاوت ها در ميان دختران و پسران در قبولی کنکور، گفت:«در رشته های رياضی و فنی به دليل اينکه نمره دختران به طور ميانگين پايين تر از نمراه پسران است، پذيرش به نفع دختران و در رشته های علوم تجربی به دليل اينکه نمره دختران بيشتر از پسران است پذيرش و قبولی به نفع پسران تمام می شود.»
خبرگزاری مهر در گزارش خود تاکيد کرده که پذيرش جنسيتی در برخی رشته های گروه های آزمايشی رياضی فنی، علوم انسانی و علوم تجربی اعمال می شود و اين موضوع به شکل رسمی از امسال در دفترچه کنکور قيد خواهد شد تا داوطلبان پيش از انتخاب رشته از آن مطلع شوند.»
اعمال مخفيانه سهميه بندی جنسيتی
اعلام علنی و رسمی سهميه بندی جنسيتی و دفاع از اتخاذ روش هايی برای کاهش ورود دختران به دانشگاه در حالی صورت می گيرد که به تاييد رسانه های رسمی طی دو سال اخير سازمان سنجش با همکاری وزارتخانه های «علوم، تحقيقات و فن آوری» و «بهداشت، درمان و آموزش پزشکی» اقدام به اعمال مخفيانه سهميه بندی جنسيتی کرده است.
خبرگزاری ايسنا ۱۶ آذر ماه امسال، در گزارشی از اعمال مخفيانه سهميه بندی جنسيتی در کنکور و با اشاره به اينکه در دفترچه کنکور تمام سهميه ها برای دختران و پسران ۵۰-۵۰ است، گزارش داد:«سازمان سنجش، امسال بدون اعلام قبلی و به صورت غيررسمی اقدام به اعمال سهميه بندی جنسی کرده است.»
مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی که رياست آن با احمد توکلی است، دو هفته قبل طی گزارشی تاييد کرد که سازمان سنجش در سال ۸۵ برای ۲۶ رشته، و در ۱۳۸۶ برای ‏‏۳۹ رشته با اعمال سياست گزينش، ضرايبی را به صورت ۳۰ تا ۴۰ درصد زن،و ۳۰ تا ۴۰ درصد مرد و مابقی به ‏صورت رقابتی برای توزيع دانشجويان بر حسب جنسيت اعمال کرده است.
در گزارش اين مرکز با اشاره به افزايش تدريجی تعداد پذيرفته شدگان دختر در مراکز ‏دانشگاهی يادآوری شده بود که تعداد ‏شرکتکنندگان زن در کنکور ورود به دانشگاه طی سال های اخير از ۴۲ درصد به ۶۵ درصد و ميزان دختران پذيرفته شده در دانشگاه نيز از ۳۲ درصد به ۶۵ درصد ‏رسيده و به همين سبب در ميان مقامات دولت آقای احمدی نژاد نگرانی هايی ايجاد شده است.
«تامين خوابگاه»، «حفاظت از دختران دانشجو در برابر آسيب های اجتماعی»، «بلا استفاده ماندن بخشی از هزينه های صرف شده برای تربيت نيروی متخصص»، «تغيير جنسيتی بازار کار به نفع زنان»، «توانايی جسمانی و وضعيت ‏روانی» و «بر هم خوردن تعادل اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی ميان زنان و مردان» از جمله مواردی است که در گزارش مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی به عنوان«نگرانی های اجرايی» و« آثار و نتايج اجتماعی و اقتصادی» رشد ورود دختران به دانشگاه مورد اشاره قرار گرفته اند.
تبعيض جنسی و حاميانش
در سال ۱۳۷۷ برای نخستين بار در طول تاريخ دانشگاه های ايران،آمارهای سازمان سنجش و آموزش کشور افزايش نسبت دختران به پسران در کنکور ورودی به دانشگاه را نشان داد.
مقامات اين سازمان در همان زمان اعلام کردند که ۵۲.۱ در صد دانشجويان ورودی را دختران تشکيل داده اند.
نسبت ورود دختران به دانشگاه از آن پس تاکنون رو به رشد بوده و بنابر اعلام سازمان سنجش در سال ۸۶ نسبت پذيرفته شدگان دختر به پسر ۶۵ به ۳۵ درصد را نشان می دهد.
تعداد داوطلبان دختر در کنکور نيز از سال ۷۷ تاکنون نسبت به داوطلبان پسر افزايش يافته و نسبت ۶۵ به ۳۵ را نشان می دهد.
بنابر همين آمار که از سوی مرکز پژوهش های مجلس نيز تاييد شده نسبت قبولی دختران به دختران شرکت کننده و نسبت پسران پذيرفته شده به پسران داوطلب ورود به دانشگاه متناسب است.
مخالفان سهميه بندی جنسيتی اما تاکيد دارند که هدف اصولگرايان از اجرای سهميه بندی جنسيتی بيش از آنکه اهداف اقتصادی يا زيربنايی داشته باشد، از انگيزه های ايدئولوژيک برخوردار است؛ انگيزه ای که هدف آن پيشگيری از حضور رو به گسترش زنان در بيرون از خانه بر خلاف سنت های تاکنون رايج است.
يک سال پيش در اوايل بهمن ماه ۸۵ خبر ارائه طرحی در خصوص رسميت دادن به سهميه بندی جنسيتی برای ورود به دانشگاه به مجلس هفتم از سوی رسانه های کشور منتشر شد.
روزنامه تهران امروز همان زمان به نقل از زادعلی خليل طهماسبی، نماينده لردگان در مجلس هفتم،و يکی از حاميان اصلی طرح محدود کردن ورود دختران به دانشگاه نوشت:«وقتی دختران بدون اجازه پدر و همسر خود نمی توانند کار کنند و به شهرهای دور بروند، تخصص آنها به حال مملکت هيچ تاثيری ندارد.»
وی تحصيل دختران را«موجب افزايش اختلاف های خانوادگی و شکسته شدن حرمت خانواده» عنوان کرد.
ديگر نمايندگان نزديک به جناح حاکم که از آنها با عنوان اصولگرايان نامبرده می شود نيز نظراتی مشابه نماينده لردگان در مجلس هفتم دارند.
مخالفت با افزايش ورود دختران به دانشگاه از سال ۷۷ که برای اولين بار در عمر هفتاد و چند ساله نظام دانشگاهی در ايران نسبت دختران دانشگاهی به پسران فزونی گرفت، آغاز شد.
فاطمه آجرلو يکی ديگر از حاميان اعمال تبعيض و سهميه بندی جنسيتی برای محدود کردن دختران به دانشگاه نيز در همين باره گفته است:«چه بخواهيم چه نخواهيم، اسلام تهيه روزی حلال، تامين اقتصاد زندگی ، خمس و زکات را برعهده مرد گذاشته است و اينها از ثروتهای معنوی ماست که نبايد محصورشان کنيم و بايد به جهان ارايه دهيم.»
برخی از نمايندگان نزديک به جناح حاکم با صراحت نگرانی خود از ورود زنان به عرصه اجتماعی را بيان کرده اند.
عوض حيدرپور، نماينده شهرضا يکی از اين دست نمايندگان است که می گويد:«با ورود بيش از حد زنان به جامعه استحکام خانواده به خطر ميافتد. ما بايد به فکر اين باشيم که نسل مذکر جامعه ضرر نکند.»
از اجرای مخفی تا اعلام رسمی
مخالفت با افزايش ورود دختران به دانشگاه از سال ۷۷ که برای اولين بار در عمر هفتاد و چند ساله نظام دانشگاهی در ايران نسبت دختران دانشگاهی به پسران فزونی گرفت، آغاز شد.
در سال ۷۹ و طی برگزاری «سمينار حوزه های علميه خواهران» مخالفان تحصيل دانشگاهی دختران به مقامات جمهوری اسلامی هشدار دادند:«رشد ورود دختران به دانشگاه خلاف وظايف مادری و همسری زن» است.
آنان همچنين اعلام کردند که ورود هر زن به دانشگاه و پس از آن بازار کار، عاملی است برای «بيکار شدن تعداد بيشتری از مردان که از نظر اسلام نان آور خانواده اند.»
در پی همين مخالفت ها بود که در ارديبهشت ۸۲ حسين رحيمی، رييس وقت سازمان سنجش از احتمال «ايجاد محدوديت ۵۰ درصدی در پذيرش دختران» در کنکور خبرداد و گفت با ايجاد چنين سهميه ای مشکل سربازی پسران نيز جبران خواهد شد.
پس از آن، برای سه رشته پزشکی، دندان پزشکی و دارو سازی سهميه بندی جنسيتی در کنکور سال ۸۳ پيش بينی و به مرحله اجرا گذاشته شد.
انتشار خبر اعمال سهميه بندی جنسيتی در همان زمان با اعتراض گسترده فعالان حقوق زنان همراه شد.
۳۷ تن از نمايندگان مجلس ششم در همان زمان «طرح ممنوعيت اعمال هر نوع تبعيض جنسيتی در گزينش دانشجو برای کليه دانشگاه های دولتی و غيردولتی در تمام مقاطع تحصيلی» را در مخالفت با اعمال سهميه بندی جنسيتی به مجلس ارايه کردند.
اگرچه آن طرح نيز با سرنوشت نامعلومی مواجه شد، اما نامه ۱۵۸ نماينده مجلس به محمد خاتمی رييس جمهوری وقت، که خواستار لغو سهميه بندی جنسيتی شده بودند، وی را واداشت تا دستور لغو اجرای سهميه بندی جنسيتی عليه دختران در برخی رشته ها را صادر کند.
تغيير ترکيب دولت و مجلس در سال های بعد به تدريج مدافعان اجرای سهميه بندی جنسيتی را بارديگر تقويت کرد.
دو سال پيش در اسفند ۸۴ علی عباس پور، رييس کميسيون آموزش مجلس هفتم خبر داد «موضوع افزايش تعداد ورودی های دختران در دانشگاه ها در مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح است.»
پس از آن، در کنکور سال ۸۵ بدون تصويب قانونی در اين خصوص سهميه بندی جنسيتی عليه دختران در رشته های علوم پزشکی در ۳۰ دانشگاه کشور بدون اعلام رسمی به اجرا در آمد.
اکثريت اصولگرايان مجلس هفتم پس از انتشار اخبار اعمال سهميه بندی مخفی در کنکور ۸۵ اعتراضی نسبت به آن ابراز نکرد، و در مقابل حتی کوشيد تا با ارايه طرح سهميه بندی جنسيتی به مجلس و تصويب به تبعيض جنسيتی ابعادی قانونی ببخشد.
سهميه بندی جنسيتی عليه تحصيل عالی دختران در دانشگاه اگرچه طی چند روز اخير با اعلام رييس سازمان سنجش جنبه ای رسمی به خود گرفت، و رييس مرکز پژوهش های مجلس هفتم به عنوان يکی از چهره های شاخص جناح حاکم در ايران ديروز تاکيد کرد که از سهميه بندی جنسيتی دفاع می کند، اما ناظران بر اين باورند که اعمال چنين محدوديت هايی نمی تواند مانع از روند رو به گسترش حضور زنان در عرصه های اجتماعی شود.
دکتر ناصر فکوهی، متخصص مردم شناسی و استاد دانشگاه اخيرا در همايش «علل و پيامدهای فزونی ورود دختران به دانشگاه»، که با همکاری دفتر امور بانوان وزارت کشور و مرکز مطالعات و تحقيقات دانشگاه تهران برگزار شد، گفت:«سهميه بندی بزرگ ترين اشتباهی است که دستگاه های اجرايی مرتکب خواهند شد، به دليل اينکه ما اگر دختران را از سيستم دانشگاه دولتی خارج کنيم، انگيزه برای ورود به دانشگاه های خصوصی در آنها بالا خواهد رفت.»
وی در سخنانی هشدار گونه به مقامات دولتی يادآور شد:«اگر قانونی گذاشته شود و با سيستم اجتماعی منطبق نباشد، اجرا نخواهد شد.»

Tuesday, February 26, 2008

جواد شجاعی صبح امروز در زندان اصفهان اعدام شد

جواد شجاعی صبح امروز در زندان اصفهان اعدام شد

گزارش فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، جواد شجاعی متولد 1362 که در سن 16 سالگی مرتکب جرم شده بود صبح امروز در زندان دستگرد اصفهان اعدام گردید.
روز گذشته 6 اسفند در حدود ساعت 16:00 به ما اطلاع داده شد که جوادشجاعی جهت اعدام به سلول انفرادی منتقل گردیده و قصد دارند صبحگاه امروز 7 اسفند ماه حکم اعدام او را به اجرا بگذارند. تماسهای گسترده ای با سازمانهای حقوق بشری برای جلوگیری از حکم اعدام این جوان بعمل آمد. حتی مقامات سازمان ملل روز گذشته با سفارت رژیم در ژنو تماس گرفتند و خواستار متوقف شدن حکم اعدام شدند. ولی علیرغم تقاضای سازمان ملل، او را اعدام کردند.
در حال حاضر چندین زندانی در زندان اصفهان که در سنین بین 15 و 16 سالگی مرتکب جرم شده اند محکوم به اعدام هستند و هر لحظه امکان اعدام آنها وجود دارد.
اسامی افراد آنها به قرار زیر است:
1 - احمد مرتضویان متولد 1370 تاریخ دستگیری 1385، 15 ساله (زندان دستگرد اصفهان) 2- رضا حجازی متولد 1367 ، تاریخ دستگیری 1382 ،15 ساله (زندان دستگرد اصفهان) 3- ایمان هاشمی متولد 1367 تاریخ دستگیری 1383 ، 16 ساله(زندان دستگرد اصفهان) 4- رضا بیکسان ،هنگام دستگیری زیر 18 ساله (زندان دستگرد اصفهان) 5- حمید بیکسان ،هنگام دستگیری زیر 18 ساله (زندان دستگرد اصفهان)6 – بهنود شجاعی هنگام دستگیری زیر 17 ساله (زندان گوهرداشت کرج) 7 – بنیامین رسولی هنگام دستگیری زیر 16 ساله (زندان گوهرداشت کرج)6 – علی مهین ترابی هنگام دستگیری زیر 16 ساله (زندان گوهرداشت کرج)
به سازمانهای زیر ارسال گردید:
دبیر کل سازمان ملل متحد آقای بان کی مونکمیساریای عالی حقوق بشر خانم لوئیز آربورکمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا سازمان عفو بین المللسازمان دیدبان حقوق بشر

تجمع صنفی دانشجویان شیراز به تصرف اتاق رئیس این دانشگاه انجامید، همراه با عکس




تجمع صنفی دانشجویان شیراز به تصرف اتاق رئیس این دانشگاه انجامید،
خبرنامه امیرکبیر: بیش از ۵۰۰ دانشجوی دانشگاه شیراز امروز، دوشنبه ۱۶ اسفند ماه، با ادامه تجمع در مقابل کوی دانشگاه خواستار استعفای دکتر صادقی، رییس این دانشگاه، شدند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر دانشجویان در حالی که سرود یار دبستانی می خواندند و پلاکاردهایی با مضامین “اینجا پادگان نیست “، ” پرونده هسته ای را می بندند ، پرونده دانشجو را نمی بندند “، “رییس پادگان استعفا استعفا ” ، ” مدیر بی لیاقت استعفا استعفا ” ، ” آزادی نشریات ” ، ” اینجا آزاد ترین کشور دنیاست؟! “به سمت بیرون از دانشگاه حرکت کردند و در محل میدان ارم تجمع کردند.

هم زمان با تجمع دانشجویان نیروهای امنیتی فضای اطراف میدان را فرا گرفتند. دانشجویان با سر دادن شعارهایی نظیر ” مدعی عدالت خجالت خجالت ” ، ” صادقی صادقی استعفا استعفا ” ،” این آخرین پیام است ، جنبش دانشجویی آماده قیام است ” ، ” ملت آزاده ، حمایت حمایت “، “رییس سپاهی نمی خواهیم ” ، ” زنده باد آزادی ” ، ” گر تیر وفتنه بارد جنبش ادامه دارد “، ” مفسد اقتصادی استعفا استعفا ” به سمت داخل کوی دانشگاه برگشتند.

پس از ورود دانشجویان به دانشگاه، تریبون آزاد دانشجویی برگزار شد و دانشجویان به بیان اعتراضات خود نسبت به مسائل صنفی و انسداد فضای فرهنگی-سیاسی دانشگاه و کشور پرداختند. پس از گذشتن ساعتی از این برنامه، دانشجویان با سر دادن شعارهایی مبنی بر استعفای رییس دانشگاه شیراز، به سمت ساختمان مدیریت این دانشگاه راهپیمایی کردند.

مردم نیز از پشت نرده ها در بلوار جمهوری به تماشای اعتراض دانشجویان پرداختند. دانشجویان پس از رسیدن به ساختمان مرکزی دانشگاه، با سر دادن شعار به سمت دفتر ریاست دانشگاه که در طبقه هفتم این ساختمان قرار دارد، حرکت کردند و در مقابل دفتر رییس دانشگاه تجمع کردند.

در این هنگام دکتر صادقی از درب پشتی ساختمان، محل را به سرعت ترک کرد. تلاش تعداد اندکی از دانشجویان که متوجه این موضوع شده بودند، برای رساندن خود به دکتر صادقی با مقاومت حراست دانشگاه مواجه شد. دانشجویان با اطلاع از این مسئله وارد دفتر صادقی شده و با تحصن در آن جا خواستار استعفای وی شدند.

دانشجویان اعلام کردند شب را در دفتر رئیس دانشگاه سپری خواهند کرد. این در حالی است که اطراف ساختمان مدیریت دانشگاه مملو از بسیجیان است. گفتنی است دکتر صادقی همزمان سخنگوی هیات نظارت بر انتخابات استان فارس نیز می باشد.


شلاق بر گرده کارگران





شلاق بر گرده کارگران








بوسه بر دست پینه بسته کارگر یا شلاق بر پشت خمیده او
صدیق امجدی ،فارس گویلیان و حبیب الله كلكانی کارگران اخراجی نساجی کردستان متحمل 10 ضربه شلاق وپس از آن مبلغ 65000 هزارتومان بعنوان جریمه پرداخت شدند ،این جریمه هم حتما بعنوان دستمزد شلاق زنان دریافت میشود،البته این3 تنها نیستند8 نفر دیگر هم در نوبت شلاق وجریمه قراردارند.اتهام وجرم آنها هم شرکت در مراسم روز جهانی کارگر در سنندج بوده؟؟؟
در اینکه رژیم سرمایه داران اسلامی تاکنون از هیچ جنایتی نسبت به کارگران ،زنان،دانشجویان،معلمین ودیگر اقشار زحمتکش وحتی مرفه غیر وابسته به خود کوتاهی نکرده هیچگونه شک وشبهه ای وجود ندارد.ولی چرا اکنون سرکوب را به این سطح رسانده است؟ما بخوبی میدانیم که طی 29 سال عمر ننگین جمهوری اسلامی کارگران ایران همیشه در مقابل این رژیم قرار داشته ودارند.( رویارویی در برابر قوانین یا در برخورد با مسائل صنفی در محیط های کارهمواره وجود داشته ودارد)
رژیم اسلامی قبل از بقدرت رسیدن باسوء استفاده از سرکوب وبی عدالتی وبی حقوقی کارگران دردوران رژیم سرمایه داران سلطنتی که در آن نیزکارگران وزحمتکشان ایران از بی حقوقی کامل رنج میبردند،با استفاده از نامتشکل بودن آنان ضمن پنهان نمودن چهره کریع خود، به طرح شعارهای عوامفریبانه مانند پیامبربر دست پینه بسته کارگر بوسه میزد!!!!؟؟؟ ،تا عرق کارگر خشک نشده باید مزد او را پرداخت!!!!؟؟ یا اینکه پیامبران وامامان همه زحمت میکشیدند و حاصل دسترنج خود را میخوردند!!!!؟؟ما میخواهیم عدالت اجتماعی !!! برقرار کنیم واز این دست شعارهای عوام فریبانه ،توانسته بود با بهره گیری از عقاید مذهبی وسنتی اکثرزحمتکشان جامعه وبا معصوم نشان دادن خودشان اینکه به مال دنیا نیازی ندارند وبه آخرت خود فکر میکنند!!!!؟؟؟؟فاجعی بنام جمهوری اسلامی ایران را برای ما رقم بزند.
زمانیکه در سال 1357قدرت را بدست گرفتند تازه برای زحمتکشان آشکار شد که در پس آنهمه عوامفریبی چه موجودات جنایتکار و مرتجع وضد بشری وجود دارد .در همان اولین روزبقدرت رسیدن اعدام وقتل عام دست اندرکاران رژیم جنایتکار شاهنشاهی بدون هیچ ضوابط حقوق بشری، بدون انکه آنان اجازه دفاع از خود داشته باشند ،اجرا شد تا همگان بدانند که این رژیم به هیچ قانونی پایبند نیست ، دراین میان کارگران وزحمتکشان وروشنفکران جامعه که جنایات رزیم شاه را با گوشت وپوست خود لمس کرده بودند نه تنها سکوت نموده بلکه ابراز شادمانی وهمراهی نیز مینمودند.
حکومت اسلامی در اولین سال به قدرت رسیدن توی خیابانها با شعار روسری یا توسری زنان را به زیر روسری وچادر کشاند تا بدینوسیله جامعه رو بدونیم تبدیل نماید وهیچ زنی احساس انسان بودن بخود راه ندهد !!زنان جامعه درگیر مسائلی شدند تا توان آنان در مبارزات طبقاتی محدود شود .گام بعدی کارگران بودند که روز 11 اردیبهشت 58 به خیال اینکه باید آزادانه مراسم روز جهانی کارگررا برگزار گنند در شهرهای مختلف مورد هجوم چماقداران سرمایه قرار گرفته تا فکر نکنند که آزادند ومیتوانند به خودشان بعنوان یک طبقه اجتماعی باور داشته باشند.و یک وقت هوس کارهای مهمتری بسرشان نزند !!دقیقافردی (احمد توکلی) رابعنوان وزیر کار اسلامی معرفی کردند که سرسپردگی او به سرمایه داری جهانی علی الخصوص (انگلیس )برای همه کاملا آشکار بود تا بدینوسیله به کارگران وزحمتکشان بگویند که چه نقشه های شومی در سر دارند همان وزیری که بیشرمانه اسم کارگررابه کار پذیر تعویض نمود و میگفت بازنشتگی یعنی چه؟ما در کشور اسلامی زندگی میکنیم ومعتقد به صله رحم هستیم هرکس پیر واز کار افتاده شد ونتوانست کار کند باید اقوام بعنوان صله رحم یا اگر بیکس بود از صندوق صدقات( در حد بخور ونمیر )به او کمک شود!!!!!یا در پست وزارت نفت افرادی مثل غرضی وتندگویان مامور مقابله با کارگران نفت شدند تا فکر نکنند اگر اعتصاب کردند وبدینوسیله حکومت شاه را سرنگون نموده ،اکنون برای خود سهمی میتوانند داشته باشند !!!در این میان طبقه کارگر ساکت ننشسته و با تشکیل شورای کارخانه وسندیکاها درمقابل حملات رژیم اسلامی مقاومت نمود، حکومت فاشیستی اسلامی که حالا تمامی ابزار های سرکوب را بدست گرفته با توجه به خطری که از جانب طبقه کارکر متوجه کل نظام سرمایه داری میشد در وحشیانه ترین حالت ممکن لحظه ای درنگ بخود راه نداده وشروع به دستگیری وزندان، ترورواعدام نمودن فعالین کارگری نمود.از طرفی بوسیله مزدوران خود تشکلاتی بنام خانه کارگر وشورای اسلامی کار را جایگزین تشکلات واقعی ومستقل کارگری نمود.البته باید یاد آور شد که کشورهای سرمایه داری وسازمانهای به اصطلاح حقوق بشری و در آن زمان با سکوت خود نقش بسزایی در این سرکوب ها ایفاءنموده وبه باور ما در نوع سرکوب با این رژیم همکاری مینمودند آیا ماجرای روابط پنهای ایران وامریکا به گفته خود سران رژیم یا روابط علنی رژیم با کشورهای اروپایی سر چه مسائلی بوده؟؟؟؟یک نمونه کوچک آن ماجرای مک فارلین معروف به ایران کنترا است.
.
اینها کوشه کوچکی از فجایحی است که بر ما رفته وهیچگاه فراموش نخواهد شد .اما چه مناسبتی با خبر شلاق خوردن کارگران دارد؟
کارگران ایران درطی این 29 سال مرتب از این حکومت شلاق خورده اند ولی نه اینگونه علنی، هر فعال کارگری یا دیگر اقشار زحمتکش جامعه که تعداد زیادی را شامل میشوند در ابتدای دستگیری توسط بازجویان ومامورین رژیم مستقیم به اطاق تعزیر(شکنجه )هدایت میشود.پس این امر غیر عادی برای فعالین ومبارزین نیست !رژیم اسلامی نیز اینرابخوبی میداند .
اگر به سیر حوادث 29 ساله توجه داشته باشید ،رژیم خونخوار وجنایت پیشه اسلامی یکی از شیوه های سرکوب خود راتمرکز روی نابودی شخصیت افراد قرار داده تا بدینوسیله آنها را از صحنه اجتماعی محونماید .در اوایل سال 60 این کار را با تجاوز به زنان ،دختران وحتی مردان زندانی سیاسی آغار نمود این عمل آنقدرشنیع ووحشیانه بود که باور آن برای خیلی ها امکان نداشت ،امروز دیگر تقریبآ همه آن را میدانند ،این سیاست آنهم با آن ابعاد زیاد برای تهی نمودن زندانی از آرمانهای خود و گرفتن شخصیت سیاسی او صورت میگرفت زیرا این مسائل متاسفانه در سنت ها وباورهای ما وجود داشته که در اینگونه مواقع ما به اصلاح عامیانه نتوانیم در جامعه سر بلند نمائیم !!!!!در بین همبندان حتی ابرازش نتوانیم ودر این رهگذر عده ای چنان مرعوب جانیان شده که حتی برای خلاصی خود به همکاری با آنان کشیده شدند.این اعمال با شدت بیشتری نسبت به زندانیان موسوم به عادی رواج دارد زیرا در آنجا دیگر افشاگری وجود ندارد، زندانی بدون آنکه بداند علت مجرمیت او وجود همین حکومت های ضد مردمی است ،در مقابل هرگونه تجاوزی هیچگونه مقاومتی در خود نمی بیند وبعد از زندان نیز همه چیز را برای خود از دست رفته می بیند عده ای به اعتیاد در داخل خود زندان کشیده شده و بیرون ادامه میدهند عده ای که مورد تجاوز وتعرض قرار گرفته با توجه به همان سنتهای غلط جامعه از خانه طرد یا روی برگشت به خانه راندارند در نتیجه به حاشیه خیابانها وخانه های فحشاءیا توسط همان زندانبان مهربان!!!برای صدور به کشورهای دیگر برنامه ریزی میشوند .این شیوه در زندانهای مخوف جمهوری اسلامی رایج شده ،اما رژیم اسلامی که درتمامی زمینه های سیاسی واجتماعی درگیر بحرانهای خود ساخته است برای بقاء عمر کثیف خود نیاز به ایجاد جو رعب ووحشت بیشتری دارد به همین دلیل چند سال اخیر موج اعدام ها و دستگیری وضرب وشتم وحشیانه جوانان بنام مبارزه با مفاسد اجتماعی واراذل واوباش !!!در ملاءعام شدت بیشتری یافته . سیاست های غارتگرانه سرمایه داران حاکم باعث بیکاری کسترده جوانان وکارگران صنایع وکارخانجات میباشد .سرمایه داران حاکم که خود را به هیچکس پاسخگو نمیدانند با آسودگی خاطر قوانین ضدکارگری را برعلیه کارگران تصویب نموده ،صنایع ملی ما را مفت و ارزان در اختیار عوامل خود بعنوان حق السکوت یا پاداش جنایتکاری در حفظ نطام یا افراد فامیل خود، بصورت اقساط تحت عنوان خصوصی سازی قرارداده وآنها نیز با پشتوانه تمام دستگاههای سرکوبگر رژیم ،کارگران را به برده گی واداشته و یا بنام صنعت به تجارت می پردازند چراکه سود بیشتری را با استفاده از امکانات دولتی که در اختیارشان است بدست آورده و با فروش ملک ومستغلات بدست آمده ،کارخانجات وصنایع غنیمتی را به تعطیلی کشانده وخود را از شر کارگران راحت نموده تا با خیالی آسوده ثروت های کلان اندوخته نمایند ودر موقع لزوم با فرار به کشورهای امن (برای سرمایه گذاری وادامه زندگی )مشکل مصادره وبازپس گیری سرمایه وجود نداشته باشد.بیهوده نیست آیت الله های بقدرت رسیده که تا دیروز از طریق روضه خوانی ورمالی در پناه تجار محترم!! روزگار سختی رو میگذراندن،امروز با راهنمایی ومشارکت همین تجاروپاسداری فرزندان سپاهی خود انحصار واردات تمامی کالاهای مورد نیاز جامعه را بدست گرفته (بدون توجه به تولید داخلی محصولات اساسی مانند شکر،چای،صنعت نساجی )باتوجه به استفاده از ارز دولتی و عدم پرداخت مالیات به ثروت های باد آورده میرسند، از آنطرف صنایع تولیدی تعطیل و کارگران بیشتری به صف بیکاران اضافه میشوند .حال با توجه به بیکاری روز افزون وعدم یک افق روشن برای بهبود اوضاع ،بخشی از جامعه به سمت دلالی وواسطه گری ،دستفروشی، تکدی گری ،فحشا،فروش اعضاءبدن،سرقت ،فروش موادمخدر واجناس قاچاق( که مدیریت آن هم با خود حاکمیت است)روی آورده که از اینان در 2مورد سوءاستفاده میشود هم بعنوان بزه کار!برای سرکوب وهم بعنوان عاملی برای انتقال و فروش کالا .در مقاطعه ای که سرکوبگران نیاز داشته باشند جامعه رو مرعوب نمایند همین انسانهای بیدفاع را به بدترین شکل در انظار عمومی اعدام ،قصاص ،گرداندن بطور مضحک وشلاق زدن برای( به اصطلاح خودشان )عبرت دیگران به نمایش میگذارند.رژیم ضد مردمی تاکنون شیوه های ننگین خود را تجربه نموده وتوانسته میلیونها ایرانی را دارای سابقه کیفری نماید، اکثرا با وثیقه های سنگین به اصطلاح آزاد میشوند، این ها همه گرو کشی هایی است که حکومت اسلامی انجام داده تا بدینوسیله نیروی بلقوه برای دگرگونی را منفعل نماید .در این رابطه است که برای هشدار به فعالین کارگری ،دانشجویی ،زنان وروشنفکران سیاسی اجتماعی دست به اقدامی تحقیر آمیز میزند .در آبان 86 دلارم علی فعال جنبش زنان به زندان وشلاق محکوم میشود .درتاریخ 27 بهمن و2اسفند86سه تن از فعالین جنبش کارگری بجرم برگزاری اول مه روز جهانی کارگرمتحمل ضربات شلاق میشوند. این حکم ضدانسانی وشنیع را درست در کردستان این دژسازش ناپذیرجنبش کارگران وزحمتکشان به اجرا میگذارند.شما فکر میکنید سرمایه داران حاکم آنقدر احمقند که ندانند 10 ضربه شلاق برای کارگری که تمامی عمر مفیدخود را به سختی کار کرده درد آور نیست؟ جانیان حاکم که تا کنون از هیچ جنایتی نسبت به مردم ما دریغ نورزیده اند مسلما اهداف دیگری را دنبال میکنند .آنها راحت دانشجویان ومبارزین را زیر شکنجه میکشند وتوسط مزدوران خود که ملبس به لباس پزشکی میباشند تاییدیه خودکشی میگیرند.محمود صالحی و منصور اسانلو را با وجود بیماری وعلیرغم فشار مجامع بین المللی وفعالین کارگری ،دانشجویی با وجود خطر مرگ ونقص عضو همچنان در زندان نگه میدارند .مجید حمیدی را در روز روشن ترور میکنند تا به همه بگویند به هیچ قاعده وقانونی پایبند نیستند.
اینها میخواهند با شلاق زدن روحیه مقاوم کارگران را در هم بشکنند ،اینها بدینوسیله میخواهند طبقه کارگر رو تحقیر کنند.این سرکوب عریان همراه با قلدری است .این هوشیاری بیشتر کارگران ،دانشجویان ، زنان واقشار زحمتکش جامعه رو میطلبد این نشان میدهد که باید جهت تشکل یابی تلاش بیشتری نمود ،حکومت اسلامی نیز مانند حکومت سلطنتی نابود شدنی است ،ما با پراکندگی خود دست این رژیم را برای غارت ،سرکوب،ونابودی انسانیت باز گذاشته ایم.نباید منتظر کسی ماند، کس ندهد آزادی بما ،دولت های سرمایه داری وبنگاههای سرمایه داری ساخته فقط میخواهند شیوه استثمار وبرده گی را عوض کنند .نیروی ما اکر متحد شویم به اندازه کافی زیاد است که حکومت سرمایه را سرنگون نمائیم.
نابود باد جمهوری اسلامی
نابود باد نظام سرمایه داری
پیروز باد جنبش کارگران وزحمتکشان
22-02-2008
جمعی از کارگران پیشرو تبعیدی - سوییس
اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران -سوییس

اسفندگان ؛ جشن زن و زمين و زندگي / با رويش ناگزير جوانه چه مي‌كنيد؟





اسفندگان ؛ جشن زن و زمين و زندگي / با رويش ناگزير جوانه چه مي‌كنيد؟



فهیمه خضر حیدری/7 اسفند 1386



« اینک زمین را می ستاییم؛ زمینی که ما را در بر گرفته است. ای اََهوره مَزدا ! زنان را می ستاییم. زنانی را که از آن ِتو به شمار آیند و از بهترین اَشَه برخوردارند، می ستاییم. » اوستا - یسنا 38 - بند 1



بهار، خوش قول مثل هميشه از راه مي‌رسد و در تدارك آمدنش يك بار ديگر جهان را با همه سياهي‌ها و تلخي‌هايي كه بر آن گذشته به جشن زندگي دعوت مي‌كند.پنج‌شنبه گذشته ، جمعي از دوستداران فرهنگ و آيين‌هاي ايرانيان به همت بنياد جمشيد در تالار دبیرستان فیروزبهرام تهران دور هم جمع شدند تا دعوت بهار را پاسخ بگويند و «اسفندگان » را كه بر اساس گاهنامه ايرانيان باستان در روز پنجم اسفند ماه برگزار مي‌شده با هدف پاسداشت زن و زمين جشن بگيرند.
در اين جشن كهن ايراني كه امسال عنوان « بزرگداشت چکامه‌سرایان زن ایران » را هم بر خود داشت ، پوران فرخزاد ، نويسنده و پژوهشگر ، گیتی پورفاضل، حقوق‌دان و فیروزه ماوندادی ، چکامه‌سرای زرتشتی با تاكيد بر رابطه متقابل زن و زمين ، از ستايش زن در فرهنگ ايراني سخن گفتند.زنان و مردان ايراني دور هم جمع شدند تا اسفندگان را جشن بگيرند و اين جشن اگرچه مانند جشن‌هاي اسفندگان ايران باستان عظيم و پرشكوه نبود اما يادمان آورد كه يك بارديگر از زمستان‌هايي كه پشت سرگذاشتيم بپرسيم: «گيرم كه مي‌زنيد ، گيرم كه مي‌بريد...با رويش ناگزير جوانه چه مي‌كنيد؟ »
اسفند ؛ ماه زن ، ماه زمين
« در ايران باستان چيزي به نام « هفته » به آن شكل كه امروز مرسوم است وجود نداشت.در عوض هر يك از 30 روز ماه براي خود نام مخصوصي داشتند .هر ماه با نام اهورمزدا آغاز مي‌شد و هر روز نام يكي از مقدسان را به خود مي‌گرفت. ايرانيان حتي براي ماه‌هاي مختلف سال هم جنسيت قائل بودند و در اين ميان چهار ماه از ماه‌هاي سال را مونث يا « زنينه » در برابر « مردينه » مي‌دانستند : خرداد ، امرداد ، آبان و مهم‌ترين آنها اسفند.» پوران فرخزاد ،‌نويسنده و پژوهشگر با بيان اين مقدمه درباره آيين‌هاي باستاني ايرانيان و ويژگي‌هاي ماه‌هاي « زنينه » مي‌گويد : « اسفند ماه را ايرانيان سپندارمز مي‌گفته‌اند و سپندارمز نمايانگر بردباري ، صبر ، مهرباني و ملايمت جنس زن است. فرشته موكل ماه اسفند كه همان سپندارمز يا « آرمه‌ئيتي » است در واقع نماد زن و زمين و زندگي است . چرا كه زن و زمين شباهت‌هاي بسياري به هم دارند و از همه مهم‌تر اينكه هر دو زاينده‌اند و زندگي‌بخش.»
با وجود اين پوران فرخزاد صفات و نمادهاي ديگري هم در سپندارمز مي‌بيند : « من فكر مي‌كنم علاوه بر اين نمادهايي كه درباره سپندارمز و جشن اسفندگان گفته‌اند بايد آن را نماينده عشق و انگيزه هم بدانيم. در اسفند ماه زمين يك بار ديگر از خواب بيدار مي‌شود، درختان جوانه مي‌زنند و بار ديگر آماده زايش مي‌شوند درست همان‌طور كه زنان بارور و آماده زايش مي‌شوند و اين نيروي عشق و انگيزه است كه آنها را وامي‌دارد تا در هر شرايطي همچنان به فكر آفرينش دوباره و دوباره و دوباره زندگي و فصل‌هاي تازه باشند، درست مثل زمين و طبيعت .»
زنان و روح شادناك آريايي
به گفته اين پژوهشگر آريايي‌ها كه روح شادناك و زيبايي داشتند در طول هر ماه جشن‌هاي مختلفي برگزار مي‌كردند كه از آن جمله جشني بود كه در روز هم‌نام هر ماه برگزار مي‌شد.فرخزاد مي‌گويد : « پنجم اسفند كه اسفندگان نام دارد از آنجا كه بهم‌نام ماه اسفند است در ايران باستان جشن گرفته مي‌شود همان طور كه مثلا تيرگان يا مهرگان در ماه‌هاي تير و مهر جشن گرفته مي‌شدند.» اما چرا جشن اسفندگان به نام و به افتخار زنان برگزار مي‌شده است؟
فرخزاد در پاسخ به اين پرسش از ابوريحان بيروني ، دانشمند ايراني قرن چهار و پنج هجري ياد مي‌كند و مي‌گويد: « اگر ابوريحان بيروني ماجراي جشن اسفندگان را ثبت نكرده بود ما امروز اصلا نمِي‌دانستيم كه چنين جشني روزگاري وجود داشته است.اين دانشمند ايراني ثبت كرده است كه روز پنجم اسفند ماه در نزد ايرانيان باستان روز «مردگيران » يا « مزدبگيران » و البته به نظر من « مژده‌بگيران » بوده ؛ روزي كه همه زنان ، مادران ، خواهران ، همسران و خلاصه همه « زنينه‌» ها قدرداني و ستايش مي‌شدند. در اين روز زنان پا روي پا مي‌انداختند ، بهترين لباس‌هايشان را مي‌پوشيدند، بهترين غذاها از قبل براي اين روز آماده مي‌شد و زنان ايراني در جشن اسفندگان هيچ كاري انجام نمي‌دادند.مردان ايراني در اين روز به نشانه سپاس و عشق به زنان هديه مي‌دادند و از آنها پذيرايي مي‌كردند و به اين ترتيب اسفندگان روز ستايش از زن بود.»
اسفندگان را به تقويم رسمي ببريم
در متون زرتشتي ، اسفندگان ، روز زن و مادر نام گرفته ؛ روزي كه ايرانيان از جايگاه و مقام زن در جامعه و خانواده تجليل مي‌كردند و به اين ترتيب از هزاران سال پيش ، فرهنگ والاي برابري و همراهي زن و مرد در جامعه را در روحيه و آداب خود به نمايش مي‌گذاشتند.با وجود اين ريشه‌هاي كهن و ديرينه‌سال اما امروز «جشن اسفندگان» در هجوم انوع جشن‌ها و مراسم غيرايراني به فراموشي سپرده شده است.پوران فرخزاد دراين باره مي‌گويد : «امروز ما روز مادر و روز زن را در تقويم رسمي كشور داريم و با فضايي كه موجود است حق دخالت در تعيين روز مادر و يا زن را هم نداريم.البته روز هشتم مارس هم به عنوان روز جهاني زن وجود دارد اما من پيشنها مي‌كنم كه براي احياي اسفندگان تلاش كنيم تا آن را به نام « روز سپاس و قدرداني از زن » وارد تقويم رسمي كشور كنيم.در اين روز زنان ايراني مي‌توانند براي يك روز هم كه شده پا روي پا بياندازند و به مردان بگويند امروز نوبت شماست كه كار كنيد و هديه بدهيد و پذيراي ما باشيد».
پوران فرخزاد همچنين درباره استقبال جامعه مردان از نامگذاري چنين روزي در تقويم رسمي كشور به حضور فعال و تشويق‌هاي مردان در جشن اسفندگان پنج‌شنبه گذشته اشاره و تاكيد مي‌كند : « مردان در اين جشن استقبال خيلي خوبي كردند . با علاقه بحث‌ها را دنبال مي‌كردند و من فكر مي‌كنم شايد در همه مردان جامعه ما آمادگي براي پذيرش بهتر از جايگاه زن وجود نداشته باشد اما در عموم مردان فهيم اين پذيرش وجود دارد.»
زنان تحقير نمي‌شدند !
گیتی پورفاضل، حقوق‌دان و نویسنده هم كه در اسفندگان امسال حضور داشت در سخن از اسفندگان و جايگاه زن در فرهنگ ايراني به گذشته‌هاي دور بازمي‌گردد؛ به زماني كه "افلاطون" زنان را حیوانات دراز گیسو معرفی می‌کرد و همزمان ، ایرانیان ارتشی از زنان داشتند. پورفاضل با تاكيد بر اينكه در اوستا و گاتاها هیچ واژه‌ای در تحقیر زنان نیامده است به ساختار خانواده در ايران باستان اشاره مي‌كند و مي‌گويد :«در ساختار حقوقی ایران باستان روش ویژه‌ای وجود داشت تا دختر خانواده نیز بتواند نام خاندان را منتقل کند».
فیروزه ماوندادی ، چكامه‌سراي زرتشتي نيز از ديگر سخنران جشن اسفندگان بود ؛ زني با لباس ویژه زنان زرتشتی یعنی مکنا و شوال . اين زن چكامه‌سرا معتقد است : « با اشاره به اينكه ایرانیان از دیرباز و حتي پیش از آیین زرتشتی به جایگاه مهم زنان در پیشرفت زندگی بشری پی‌برده بودند .» او مي‌گويد : « از هفت امشاسپند زرتشتي ، سه امشاسپند مونث هستند و سپندارمز هم یکی از آنهاست. این امشاسپند جایگاه ویژه‌ای داشته و نماد فروتنی، عشق، جایگاه زنانگی است و از همین روی است هرچیز بزرگی را با استفاده از واژه مادر بیان می‌کنند مانند مام میهن، مادر طبیعت و زبان مادری.»

نگاهی به ایران اتمی

روستاي اربطان در 15 كيلومتري "هريس" در استان آذربايجان شرقي، بدليل نداشتن آب شرب مورد نياز خود ، مجبور به استفاده از آبي هستند كه بوسيله تانكرهايي كه در روز يكبار به روستا مي آيد ، آنهم در صورت مساعد بودن راه











انرژی هسته ای حق مسلم ماست؟؟؟؟؟؟؟

Monday, February 25, 2008

بچه های محل همیشه میگن زنده باد آزادی


بچه های محل همیشه میگن زنده باد آزادی

از وبلاگ شاتوت

تو محل ما سه تا خونه هست ….! خونه اولیش یه ویلای بزرگه که اقای اصولی توش زندگی میکنه ! درو همسایه ها میگن خونه غصبیه ! آقای اصولی یه شکم چاق داره و یه گردن کلفت با یه بنز سیاه که شیشه هاش دودیه ! آقای اصولی خیلی متکبر و خودخواهه ! اون کلانتر محله ! توپ بچه های محل اگه بیفته تو ویلاش جر میده میندازه بیرون ! مردم آقای اصولی رو دوست ندارن ! خیرش به کسی نمیرسه ! تازه همش به اهل محل گیر میده ! جوونای محلم گاهی با میخ رو ماشینش خط میندازن ! بعضی وقتایم زنگ در خونه آقای اصولی رو میزنن فرار میکنن ! آقای اصولی هم زنگ میزنه کلانتری مامورا میان بچه ها رو میبرن !
خونه آقای اصلاحی هم اینطرف تره ! آقای اصلاحی و اصولی چشم ندارن همدیگه رو ببینن ! قیافه آقای اصلاحی خیلی ظاهر الصلاح و متینه ! همیشه یه لبخند گوشه لبشه و به بچه های محل میخنده ! توپ بچه های محل اگه بخوره به شیشه خونه اش با مهربونی میگه مشکلی نیست ! راحت باشین عزیزان من …! آقای اصلاحی بیشتر وقتا تو محل هی میگه زنده باد آزادی و حرفای قشنگ میزنه با اینکه دماغش بلند میشه اما خجالت نمیکشه ! کلا اینروزا اقای اصلاحی حال و روز خوبی نداره …! قبض برق و آب و تلفنش پرداخت نشده …! قسط های وام خونه اش هم همینطور …! میخوان خونه اش رو به مزایده بذارن ! آقای اصولی هم چشم میکشه خونه آقای اصلاحی رو بخره اونو بندازه بیرون ! یه سری از بچه ها با آقای اصلاحی خیلی خوبن …! میگن این بابا از اقای اصولی بهتره که ! تو پمون رو پاره نمیکنه لااقل ! اما اینا هم میدونن که اقای صولی و اصلاحی جنسشون از یه قماشه …! میدونن که اینا دوتا برادر بودن که سر ارثیه باباشون دعواشون شده و قهر کردن با هم !
اون ته کوچه تو خرابه ها هم خونه آقای آزادیه ! آقای آزادی نه آب و برق داره و نه تلفن و گاز ! سقف خونه اش هم چکه میکنه ! آقای اصولی گفته آقای آزادی حق نداره از خونه اش بیاد بیرون …! گفته وجود آقای آزادی برای محل مضره ! آقای آزادی موهاش بلند شده و لباساش پاره پوره ! لاغر و استخونی ! آقای آزادی مریض شده …! آقای آزادی با اینکه چند ساله حمام نرفته اما بوی خوبی میده ! آقای آزادی مهربونه …! عین بابای بچه ها میمونه ! بچه های محل یواشکی براش آب و نون میبرن ! بچه های محل نمیذارن آزادی بمیره ! بچه های محل همیشه میگن زنده باد آزادی !

حکم اعدام به اتهام "محاربه" برای سه فعال مدنی و سياسی






حکم اعدام به اتهام "محاربه" برای سه فعال مدنی و سياسی



به گزارش فعالان حقوق بشر در ايران، سه فعال مدنی و سیاسی بنامهای فرزداد کمانگر،علي حيدريان و فرهاد وکيلي توسط شعبه 30 دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شدند.
اين سه فعال مدني و سياسي پس از بيش از 18 ماه بازداشت توام با شکنجه هاي جسمي متعدد در اداره هاي اطلاعات کرمانشاه ، سنندج و 209 اوين سرانجام در دادگاهي به مدت هفت دقيقه به اعدام محکوم شدند.
فرزاد كمانگر معلم آموزش وپرورش شهرستان كامياران با 12 سال سابقه تدريس كه از يكسال قبل از دستگيري در هنرستان كارودانش مشغول به تدريس بوده همچنين عضو هيئت مديره انجمن صنفي معلمان شهرستان كامياران شاخه كردستان ميباشد و تا زمان فعاليت اين انجمن و قبل از اعلام ممنوعيت فعاليتهاي آن مسئول روابط عمومي اين انجمن بوده است . همچنين عضو شوراي نويسندگان ماهنامه فرهنگي - آموزشي رويان (نشريه آموزش و پرورش كامياران) که توسط حراست آموزش و پرورش توقيف شده است و نيز عضو هيئت مديره انجمن زيست محيطي كامياران (ئاسك) ميباشد و از اواخر سال 84 نيز با نام مستعار سيامند به عضويت مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران درآمده است. به همراه فرهاد وکيلي ، معاون سابق اداره جهاد کشاورزي شهرستان سنندج و علي حيدريان يک از اعضاي حزب زحمتکشان کردستان ترکيه (پ ک ک) پس از ماهها شکنجه در تاريخ 10/11/1386 در شعبه 30 دادگاه انقلاب به رياست قاضي تيارامي به اتهام آنچه که محاربه خوانده شده و برخلاف تمامي موازين قانوني و بي توجه به فقدان اسناد لازم و در 7 دقيقه دادگاه ، در حالي که تمامي مطلعين منتظر خبر آزادي و احکامي ديگر بودند به اعدام محکوم شدند.
اين حکم ساعاتي پيش توسط دادگاه به آنان ابلاغ گرديد. فرزاد کمانگر ضمن غيرقانوني دانستن دادگاه از امضاي حکم خود با خواندن سرودي خودداري نمود.
محمود عليزاده طباطبايي ، خليل بهراميان و حسيني اخگر وکلاي مدافع پرونده شديداً نسبت به حکم صادره اعتراض نموده اند .حکم صادره موجبات تعجب حتي نهادهاي قضائي موازي نيز گشته است.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران بدينوسيله ضمن محکوم نمودن احکام صادره براي اين فعالان مدني و سياسي ، بدينوسيله اعتراض شديد خود را به روند مذکور اعلام و خواستار اقدام عاجل و يکپارچه سازمانها و مدافعان حقوق بشري در مقابل حکم غيرانساني وغيرقانوني صادر شده ميباشد

Sunday, February 24, 2008

زن در مبارزه




مبارزات زنان درروسیه /سلسله گفتارهای زن در مبارزه



زن در مبارزه











سلسله گفتارهای زن در مبارزه














.

درگيری مردم با نيروی سرکوبگر انتظامی در ميدان صادقيه تهران شنبه شب: حکومت اسلامی نمی خواهيم نمی خواهیم

کميته دانشجويي گزارشگران حقوق بشر (و خبرنامه اميرکبير) :
در پي اعتراضات عده‌اي از مردم به طرح امنيت اجتماعي نيروي انتظامي به ضرب وشتم معترضين پرداخت.بنابر اخبار رسيده عصر امروز (ديروز) در ميدان صادقيه تهران، مقاومت يك دختر جوان در برابر دستگيري توسط مأموران گشت ارشاد به رفتار خشن مأموران و ضرب و شتم وي منجر شد. در پي اين برخورد ناظران اين واقعه و افراد حاضر در محل به عملكرد نيروي انتظامي اعتراض كردند. اعتراض حاضران كه تعداد آنان در حدود دويست تن گزارش شده به تجمع در اين محل و سر دادن شعارهايي عليه نيروي انتظامي و حاكميت منجر شد.پس از اين مأموران حاضر در محل به همراه مأموران اعزامي يگان ويژه به ضرب وشتم حاضران و دستگيري عده‌اي از آنان پرداخت. بنابر گزارش رسيده دست‌كم پانزده تن توسط مأموران بازداشت شده‌اند. از هويت دستگيرشدگان و محل نگهداري آنان اطلاعي در دست نيست.طرح امنيت اجتماعي كه دور سوم از ابتداي بهمن ماه آغاز شده، همواره با اعتراض حقوقدانان و فعالان جامعه مدني روبرو بوده است. به گفته حقوقدانان نيروي انتظامي به عنوان مجري طرح، رأساً حق متهم ساختن افراد و دستگيري آنان را ندارد و اين اقدام فاقد وجاهت قانوني است.از سوي ديگر علاوه بر ماهيت طرح، نحوه اجراي آن نيز اعتراضات گسترده‌اي را به همراه داشته است. برخورد نامناسب مأموران و نيز در مواردي ضرب و شتم افراد از جمله مواردي بوده كه مورد انتقاد افكار عمومي قرار گرفته است. چنين رويكردي خلاف شأن و شخصيت انساني و متناقض با حقوق شهروندي افراد جامعه بوده و دخالت در حوزه خصوصي شهروندان محسوب مي‌شود.

درگيری مردم با نيروی سرکوبگر انتظامی در
ميدان صادقيه تهران شنبه شب: حکومت اسلامی نمی خواهيم نمی خواهیم

مردم شنبه شب در جریان درگیری با نیروی سرکوبگر انتظامی در

میدان صادقیه تهران شعار می دادند مرگ بر نیروی انتظامی

Saturday, February 23, 2008

هشت مارس در راه است و ما بر آنیم که 8 مارس را به روزاعتراض میلیونی علیه هر گونه نابرابری و ستم تبدیل کنیم

هشت مارس در راه است و ما بر آنیم که 8 مارس را به روزاعتراض میلیونی علیه هر گونه نابرابری و ستم تبدیل کنیم

گرامیداشت 8 مارس تداعی کننده ی یاد و خاطره زنان مبارزی است که اگر بودند و وضع ما زنان در دنیای امروز را می دیدند حیرت می کردند چرا که هنوز دراین دنیای نابرابرما زنان از ابتدایی ترین حقوق محرومیم ؛ هنوز نصف انسان به حساب می آییم ؛ ملک مرد به حساب می آییم ؛ پدر؛ برادر؛ شوهر و مناسبات دنیای وارونه بر گوشه گوشه ی زندگی مان چنگی ظالمانه انداخته است به سان یک کالا با قیمتی به سنگینی حقارت انسان در طول تاریخ همه ی استعداد و توانایی مان به یغما برده می شود . هنوزما زنان قربانیان جنگ ؛ فقر ؛ تبعیض و خشونت هستیم . راه نفس کشیدنی نیست این درد مشترک پیر و جوان نمی شناسد ؛ باسواد و بی سواد نمی شناسد ؛ این سرنوشت گریز ناپذیر یکایک ما زنان است اما دنیای بهتری ممکن است . برای پایان دادن به این وضعیت نابرابرو غیرانسانی ؛ همه ی انسانهای ستمدیده و برابری طلب و نهادهای مدنی وفعالین اجتماعی را به برگزاری هر چه با شکوهتر روز جهانی زن فرا می خوانیم . شخصیتها و فعالین و نهادهای مدنی که از این فراخوان حمایت می کنند اسامی خود را به این ایمیل jameezanan@yahoo.com ارسال فرمایند . جامعه حمایت از زنان دیبا علیخانی ثریا محمدی سیما علیخانی آسو قصری هانا صدیق وزیری رعنا مرادی - انجمن سبز تبریز سیمین هادی فر- انجمن ادبی فرهنگی همدان ساناز فروهر - کانون دفاع ازحقوق زنان و کودکان ایران لیرا عزیزی ملوک ملکی شریفه ماجدی ناهید محمدی حدیقه بدری – کرمانشاه فریبا فرشا - انجمن حمایت از کودکان معلول شهرستا ن الیگودرز عصمت نعمتی پونه احمدی زاده مهناز محمدی پریا وزیری هولیر محمودی - مریوان شیلر محمودی ناهید غلام شاهی - انجمن حقوق کودک زاهدان آنا نوری - خرم آباد ژانت اردلان اسرین سوران سقزی ریتا مجیدی فرانک رسولی - اراک روناک احمدی - ارومیه رباب حسین پناهی – کرمان

گزارش آماری از روند بازداشت و احضار برابرخواهان کمپینی : 43 بازداشت طی یک سال و دو ماه




چهل وسه بازداشت طی یک سال و دو ماه


گردآوری: مریم حسین خواه پنج شنبه2 اسفند 1386


تغییر برای برابری: یک سال و شش ماه از آغاز کمپین یک میلیون امضا می گذرد. طی این مدت کمپین به مدد تلاش کنشگران برابرخواه خود در تهران، شهرستان ها و به مدد تلاش فعالانه کنشگران خارج از کشور حتی فراتر از مرزهای رسمی کشور با وجود همه فشارها، تهدیدها و بازداشت ها همچنان به پیش می رود. اعضای آن هرجا که بشود برگه امضاها از کیفشان بیرون می آورند، درباره خواسته های کمپین حرف می زنند، از تاثیر قوانین بر زندگی زنان می گویند و از مردم می خواهند برای تغییر قوانین تبعیض آمیز بیانیه کمپین را امضا کرده و در این حرکت مدنی مشارکت کنند. آنها سعی دارند که در فضای عمومی شهر ، فضایی که به زنان هم تعلق دارد در قالب ارتباط چهره به چهره و گفتگو با زنان ومردان به گردآوری امضا بپردازند.
با وجود این، صدور قرار بازداشت برای 43 نفر از فعالان کمپین (از یک روز تا 5 ماه )و ابلاغ حکم حبس تعلیقی (جمعا 18 ماه )، هزینه ای است که زنان و مردان فعال در کمپین برای پیشبرد این حرکت اجتماعی پرداخته اند. این فشارها گاه حین جمع آوری امضا، گاه در پی تشکیل کارگاه های آموزشی، گاه در پی نشست های کوچک و بزرگ اعضای کمپین در تهران و شهرستان ها و گاه به دلیل فعالیت در حوزه های خبری در رسانه کمپین و ...مواردی ازاین دست رخ داده است.
24 آذر ماه 1385: زینب پیغمبرزاده / اولین بازداشت؛ جمع آوری امضا در مترو
چهار ماه از آغاز به کار کمپین گذشته است. اولین نشست سراسری اعضای کمپین در پارکینگ منزل شخصی یکی از اعضا برگزار شده، هنوز به خانه هایمان نرسیده ایم که خبر بازداشت "زینب پیغمبرزاده" می رسد. در مترو با مردم درباره کمپین یک میلیون امضا و تبعیضات قانونی بر زنان گفتگو می کرده و از آنها می خواسته بیانیه کمپین را امضا کنند که دستگیر می شود.
پس از 5 روز بازداشت در بازداشتگاه های گیشا و وزرا، اتهام زینب "اقدام علیه امنیت ملی" اعلام می شود. زینب پیغمبرزاده 29 آذر ماه، پس از بازپرسی در شعبه 14 دادگاه انقلاب با قرار کفالت آزاد می شود.
20 دی 1385: نسیم سرابندی و فاطمه دهدشتی/ جمع آوری امضا در مترو
کمتر از یک ماه بعد نسیم سرابندی و فاطمه دهدشتی هنگام جمع آوری امضا در مترو بازداشت می شوند، به خاطر بکارگیری مسالمت آمیزترین روش مدنی در احقاق مطالبات حقوقی.
نسیم و فاطمه پس از یک روز بازداشت در بازداشتگاه گیشا، آزاد می شوند.
به نظر می آید با توجه به اینکه جرمی واقع نشده، پرونده مختومه اعلام شود. اما احضاریه ای که در فروردین 1386 به دست این دو دختر دانشجو می رسد، نشان از تغییر روند بازپرسی دارد.
نسیم و فاطمه که دانشجوی دانشگاه تهران هستند، می گویند :« ما را ازحراست دانشگاه تهران خواسته بودند وقتی مراجعه کردیم گفتند از طرف پلیس امنیت برای شما احضاریه آمده است. 28 فروردین به پلیس امنیت واقع در میدان عشرت آباد مراجعه کردیم، در آنجا مجددا مورد بازجویی قرار گرفتیم سپس ما را از پلیس امنیت به دادگاه انقلاب دادیاری ویژه امنیت منتقل کردند در آنجا هم مجددا مورد بازپرسی قرار گرفتیم و تفهیم اتهام شدیم. به ما گفته شد که اتهام شما اقدام علیه امنیت ملی از طریق تبلیغ علیه نظام است ما نیز در آخرین دفاع ازخود این اتهام را نپذیرفتیم.»
فاطمه دهدشتی ونسیم سرابندی پس از تفهیم اتهام به قید کفالت آزاد می شوند. اما در دادگاهی که 21 مرداد ماه در شعبه 28 دادگاه انقلاب برگزار می شود، به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت تبلیغی علیه نظام " به 6 ماه حبس تعلیقی تا 2 سال محکوم می شوند.
13 فروردین 1386: محبوبه حسین زاده، ناهید کشاورز/جمع آوری امضا، پارک لاله
دستگیری 5 نفر از اعضای کمپین، خبر داغ سیزده بدر 1386 است. خبری که گمان می رود دروغ سیزده بدر باشد، چرا که گفتگو با مردمی که به پارک لاله آمده اند و کمی آنطرف تر از شما بساط ناهارشان را پهن کرده اند در هیچ کجای قانون ممنوع نشده، دعوت از آنها برای امضای بیانیه ای که خواستار اصلاح قوانین تبعیض آمیز است نیز عمل مجرمانه ای محسوب نمی شود.
با همه اینها اما، سعیده امین، سارا ایمانیان، محبوبه حسین زاده، ناهید کشاورز، همایون نامی دستگیر می شوند. نیروهای امنیتی ابتدا این پنج نفر را به اماکن میدان نیلوفر تحویل می دهند. بازداشت شدگان بعد از ساعتی پرسش و پاسخ، به بازداشتگاه وزرا انتقال داده می شوند و شب را در این بازداشتگاه بسر می برند.
14 فروردین سه نفر از بازداشت شدگان (سارا ایمانیان، سعیده امین، همایون نامی ) با سپردن قرار التزام در دادگاه انقلاب، آزاد و ناهید کشاورز و محبوبه حسین زاده به زندان اوین منتقل می شوند. انتقال این دو عضو کمپین به بند عمومی زندان اوین در حالی است که در جلسه دادگاه به بازداشت شدگان گفته می شود که با قرارکفالت آزاد می شوند .
بسیاری از وکلا در گفتگو با سایت تغییر برای برابری اعلام می کنند : « در قوانين جمهوري اسلامي و قانون جزا هيچ اشاره اي به مجرمانه بودن جمع آوري امضا نشده است و از نظر قوانين و حقوق دانان اين زنان هيچ جرمي مرتكب نشده اند.»(1) با وجود این ناهید و محبوبه 13 روز در بازداشت می مانند و در نهایت 26 فروردین ماه با قرار کفالت 20 میلیون تومانی برای هر یک از آنان، آزاد می شوند.
" اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی"اتهامی است که قبل از آزادی از زندان در بند 209 اوین به این دو عضو کمپین اعلام شد.
20 خرداد 1386 : احترام شادفر (مادر کمپینی )و همسایه او /جمع آوری امضا
دو روز قبل از سالروز تجمع اعتراضی زنان در 22 خرداد دو نفر دیگر از اعضای کمپین یک میلیون امضا بازداشت می شوند، این بار نوک پیکان بازداشت ها دختران جوان کمپینی را رها کرده و به سراغ مادرانشان آمده است.
ساعت یک بعد از ظهر روز 20 خرداد ماه 1386 زنگ خانه زینب (احترام) شادفر از فعالان کمپین یک میلیون امضا به صدا در می آید. یکی از همسایه هایش که در جمع آوری امضا نیز فعال است، از احترام می خواهد جلوی در برود. او که 50 سال دارد، حین جمع آوری امضا دستگیر شده است. به ماموران گفته است که دفترچه کمپین و بیانیه امضا را از احترام گرفته است.
ماموران بدون نشان دادن حکم جلب، هردوی آنها همراه خود می برند و در پاسخ به نگرانی خانواده ها اعلام می کنند که :«به دستور دادیار برای پاره ای توضیحات می روند و تا یک ساعت دیگر می آیند. نگران نباشید و نمی خواهد بیایید خودشان بر می گردند.»
با پیگیری خانواده ها مشخص می شود که آنها را ابتدا به اماکن میدان نیلوفر و پس صدور حکم 24 ساعته برای آنها، به بازداشتگاه وزرا منتقل شده اند. در شعبه ویژه امنیت دادگاه انقلاب با قید التزام آزاد می شوند. پرونده همسایه احترام بسته می شود اما 8 ماه بعد، حکم 6ماه حبس تعلیقی به مدت دو سال برای احترام وی اعلام می شود.
شعبه 13 دادگاه انقلاب اسلامی اتهام احترام شادفر را " اقدام علیه امنیت ملی از طریق تبلبغ علیه نظام جمهوری اسلامی در کمپین یک میلیون امضا" اعلام کرده است. علت صدور این حکم جمع آوری امضا عنوان شده است.
20 تیر ماه1386: جای مردان برابر خواه در زندان است:امیر یعقوبعلی
کمپین همچنان ادامه دارد. با تجربه هایش، با اعضای جدیدی که به این حرکت می پیوندند، با اضافه شدن هر روزه تعداد امضاها و با ادامه داشتن دستگیری ها.....
علت دستگیری ها همچنان جمع آوری امضا اعلام می شود، شیوه دستگیری ها اما یکسان نیست. پس از دستگیری مادران کمپینی نوبت به مردان برابر خواه می رسد.
20 تیرماه امیر یعقوبعلی در پارک اندیشه تهران حین جمع آوری امضا دستگیر می شود. امیر به سلول انفرادی بند 209 انتقال داده می شود و قاضی در پاسخ به مادر امیر که مگر جمع آوری امضا جرم است؟ می گوید:«امیر مرد است چکار به کار زنها دارد، برود بنشیند درسش را بخواند.»
با طولانی شدن بازداشت امیر و مشخص نشدن وضعیت وی از طرف مقامات قضایی، کمیته مادران کمپین یک میلیون طی نامه ای به ریاست محترم قوه قضائیه نسبت به بازداشت امیر یعقوبعلی و بهاره هدایت (عضو کمپین یک میلیون امضاء که همزمان با امیر به خاطر فعالیت های دانشجویی اش در بازداشت است) اعتراض کرده و خواستار رسیدگی به پرونده آنان می شود. تعدادی از مادران کمپینی 3 مرداد این نامه را به دفتر ریاست قوه قضائیه ارائه می دهند. امیر یعقوبعلی 17 مرداد ماه، پس از 28 روز بازداشت در سلول انفرادی با وثیقه 20 میلیون تومانی آزاد می شود.
23 شهریور1386: بازداشت 25 نفر در کارگاه آموزشی خرم آباد
تنوع بازداشت ها از افراد بازداشت شده به شیوه بازداشت ها نیز می رسد. این بار پلیس با حمله به یک کارگاه آموزشی کمپین که در منزل شخصی یکی از داوطلبان خرم آبادی برگزار شده است، 25 شرکت کننده در کارگاه را مورد ضرب و شتم قرار داده و بازداشت می کند.
دقایقی از شروع کارگاه نگذشته است که 10 پلیس مسلح با لباس نظامی و شخصی و 3 پلیس زن با خشونت وارد خانه شده و از همان آغاز، به صاحبخانه حمله کرده و با قنداق تفنگ ولگد او را مورد ضرب وشتم قرار می دهند.
پس از یک ساعت توهین و تجسس و ضرب وشتم و ضبط وسایل شخصی، مردان را دستبند به دست از خانه خارج می کنند، زنان با فریادهای اعتراض آمیز از دستبند زدن امتناع می کنند. شرکت کنندگان در کارگاه هنگام خروج از منزل درکمال تعجب با جمعیتی رو به رو می شوند که پلیس به آنان گفته است که این افراد به خاطر " راه انداختن بساط لهو و لعب" بازداشت شده اند!
20 نفر از شرکت کنندگان در کارگاه به همراه میزبان، نفیسه آزاد، زارا امجدیان، جلوه جواهری، منصوره شجاعی و نازلی فرخی پنج عضوی که از تهران برای برگزاری کارگاه رفته اند، پس از 12 ساعت بازداشت آزاد می شوند. رضا دولتشاه، بهمن آزادی و خسرو نسیم پور فعالان اجتماعی خرم آباد در بازداشت نگهداشته می شوند. جرم آنها برگزاری یک کارگاه آموزشی در خانه ای کوچک و با عده ای محدود در مورد قوانین نابرابر است.
رضا دولتشاه، بهمن آزادی و خسرو نسیم پور پس از 3 روز در بازداشت در خرم آباد. عصر روز 25 شهریور آزاد شدند.
17 مهر 1386: بازداشت ها به کردستان رسید: روناک صفا زاده
17 مهر، روناک صفازاده از فعالان حقوق زن در سنندج در خانه اش بازداشت می شود. روناك در حالي توسط نيروهاي امنيتي بازداشت می شود كه به گفته خانواده اش روز قبل از بازداشت همزمان با روز کودک به همراه هانا عبدی فعال دیگر حقوق زنان، جشن شادی برای بچه هاي موسسه "هوراز"، در سنندج برپا كرده است. آنها در این جشن 500جزوه کمپین را تکثیر كرده و براي جمع آوري امضا به مراسم مي برند. حين جمع آوري امضا یک مامور بیانیه را از دست روناک می گیرد و فرداي آن روز نيروهاي امنيتي ساعت 7 صبح به خانه روناک و هانا عبدی مي‌روند. هانا را نمی یابند اما روناک را هنگام رفتن به سرکار بازداشت می کنند و سپس وارد خانه شده و پس از تفتيش خانه و ضبط برخي از وسایل شخصی روناک او را با خود می برند.
به گفته خانواده روناک نيروهاي امنيتي پس از تفتيش منزل، وی را به بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج منتقل می کنند و برگه هاي بيانيه و 5000 دفترچه كمپين را که از خانه روناک برداشته اند با خود می برند. پس از 18 روز بی خبری از وضعیت روناک صفازاده بالاخره خبر صدور قرار بازداشت یک ماه برای روناک به خانواده وی اعلام می شود .بیش از چهار ماه از بازداشت روناک صفازاده می گذرد و آخرین خبرها حکایت از انتقال وی به بند عمومی زندان سنندج دارد.
روناك صفازاده 21 ساله،گرافیست و فعال در حوزه زنان و عضو انجمن زنان آذرمهر كردستان است.
13 آبان 1386:ادامه بازداشت ها در کردستان:هانا عبدی
پس از گذشت یک ماه از بازداشت و بی خبری از روناک صفازاده ، 13 آبان 1386 هانا عبدی فعال دیگر حقوق زنان که روز 17 مهر به همراه روناک در حال جمع آوری امضا بود، بازداشت می شود. طبق گفته خانواده او، هانا را ماموران امنیتی در خانه پدر بزرگش در سنندج بازداشت کرده اند. ماموران پس از بازداشت هانا، به خانه پدر او می روند و پس از بازرسی خانه کیس کامپیوتر هانا و چند دفترچه حقوقی کمپین را با خود می برند.
هانا 21 سال دارد، دانشجوی رشته روان شناسی در دانشگاه پیام نور بیجار است و در جمع آوری امضا برای کمپین فعال بوده است. آخرین خبر از روناک و هانا ملاقات هفته گذشته آنها با وکیلشان محمد شریف است.
در حالی پرونده روناک وهانا در مرحله تحقیقات است، به جای منابع رسمی، برخی سایت های خبری به این دو دختر جوان اتهامات امنیتی زده اند. این درحالی است که خانواده های آن دو تاکید دارند که آنها در پی جمع آوری امضا برای کمپین دستگیر شده اند.
باوجود تلاش فراوان وکلای برای به عهده گرفتن وکالت آنها، سرانجام محمد شریف توانست وکالت انها را برعهده بگیرد و با آنها ملاقات کند. شریف با اظهار نگرانی از صدور برخی احکام سنگین و استناد به اقاریر آنان که در شرایط بازجویی غیر قانونی صورت گرفته، می گوید:«متاسفانه این دو دختر جوان در شرایط انفرادی و با شکل و شیوه و نحوه غیر قانونی با اتهامات سنگینی مورد بازجویی قرار گرفته‌اند، لذا با استناد به قوانین موجود به نظر بنده این اقاریر کاملا باطل بوده و نمی تواند در دادگاه به عنوان اسناد معتبر جهت صدور حکم مورد استناد قرار گیرند. در نتیجه من در نخستین اقدام تقاضای تبدیل بازداشت و تودیع وثیقه برای آنها کردم و امیدوارم با آزادی این دو نفر تا زمان دادگاه موافقت کنند، پس از آزادی و تشکیل دادگاهی مطابق با موازین قانونی، اقاریر آنان هم معتبر خواهد بود و در آن صورت امکان محاکمه قانونی وجود دارد.»
27 آبان 1386: بازداشت یک روزنامه نگار و وب نگار کمپینی:مریم حسین خواه
تا قبل از این تمامی بازداشت های کمپین به بهانه جمع آوری امضا بود، بازداشت مریم حسین خواه، اما این روال را برهم زد.
24 آبان ماه احضاریه ای مبنی بر مراجعه به دادیاری امنیت دادگاه انقلاب برای او فرستاده شد و طی بازجویی هایی 26 آبان ماه، به اقدام علیه امنیت ملی، نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی از طریق سایت تغییر برای برابری(سایت کمپین یک میلیون امضا) و زنستان (سایت مرکز فرهنگی زنان) متهم شد. ادامه بازجویی به روز بعد موکول شد و 27 آبان ماه مریم حسین خواه با قرار وثیقه 100 میلیون تومانی به بند عمومی زندان اوین منتقل شد.
بازداشت این عضو کمپین 45 روز ادامه داشت و در نهایت با اعلام خانواده وی مبنی بر ناتوانی از تامین این وثیقه سنگین با ضمانت بانکی 5 میلیون تومانی آزاد شد.
10 آذر 1386: بازداشت یک وب نگار دیگر کمپینی :جلوه جواهری
دو هفته پس از بازداشت مریم حسین خواه به بهانه فعالیت در سایت تغییر برای برابری، جلوه جواهری از دیگر فعالان این سایت بازداشت شد. جواهری پس از دریافت احضاریه ای از سوی دادسرای شعبه يک امنيت تهران، به دادگاه انقلاب مراجعه کرد و پس از بازجويي به اتهاماتي چون " تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیه نظام، نشر اکاذیب از طریق انتشار اخبار کذب در سايت تغییر برای برابری " متهم شد.
قرار وثیقه جلوه 50 میلیون تومان بود که پس از تحمل 30 روز حبس در بند عمومی زندان اوین و با اعلام خانواده وی مبنی بر ناتوانی از تامین این وثیقه سنگین با ضمانت بانکی 5 میلیون تومانی آزاد شد.
25 بهمن1386:دو بازداشت دیگر برای جمع آوری امضا: راحله عسگری زاده، نسیم خسروی
25 بهمن ماه، قرار بود یک تئاتر خیابانی با موضوع تعدد زوجات در جشنواره فجر اجرا شود. چند نفری از فعالان کمپین برای تهیه گزارش و عکس از این تئاتر به پارک دانشجو(محل اجرای تئاتر) رفتند و پس از اتمام برنامه با مردم در رابطه با تعدد زوجات گفتگو کرده و از آنها خواستند بیانیه کمپین را امضا کنند.نیروهای امنیتی پارک دو نفر از اعضای کمپین را در حال جمع آوری امضا بازداشت می کنند. جرم آنها "فعالیت تبلیغی علیه نظام" عنوان می شود. نسیم خسروی و راحله عسگری زاده ، پس از دستگیری به کلانتری 129 (جامی ) و سپس به آگاهی 8 منتقل و پس از بازجویی از آنجا به بازداشتگاه وزرا منتقل می شوند.
شنبه 27 بهمن ماه، دادگاه انقلاب با صدور قرار وثیقه 20 میلیونی برای هر یک از این دو زن جوان ، آنان را راهی بند عمومی اوین می کند. راحله و نسیم هنوز در زندانند.
بیشتر بازداشت ها که با اتهام "اقدام علیه امنیت ملی"صورت گرفته، به خاطر جمع آوری امضا بوده است. اما به اعتقاد فريده غيرت، عضو كانون وكلاي دادگستري، جمع آوري امضا براي تغيير قوانين تبعيض آميز جرم نبوده و اتهام اقدام عليه امنيت ملي در اين مورد مصداق ندارد.
به اعتقاد وی كمپين و كل اهداف آن را نمي توان عمل مجرمانه اي قلمداد كرد. هدف كمپين در بيانيه اي كه براي امضاي آن تنظيم شده روشن است و هر كسي كه شناختي از قوانين را داشته باشد متوجه مي شود كه هدف تنها تغيير قوانين در مسير برابري است و نه تغيير نظام يا مواردي كه اتهامات امنيتي را در پي دارد.(2)
شیرین عبادی نیز که وکالت بسیاری از بازداشت شدگان کمپین را بر عهده داشته نیز در پاسخ به این سوال که اگر بگویند جمع آوری امضا امنیت را به خطر می اندازد چه باید کرد؟ آیا باید سرسپرد و یک اقدام قانونی و مدنی چون جمع آوری امضا را غیرقانونی محسوب کرد؟ گفت:« اگر کسی چنین استدلال کند که بله جمع آوری چند امضا امنیت را به مخاطره می اندازد در حقیقت به نظام جمهوری اسلامی توهین کرده است و نظام جمهوری را آنقدر سست اعلام کرده که فکر می کند با جمع آوری چند امضا امنیت به مخاطره می افتد، به نظر من کسی که این فکر را اشاعه می دهد و براساس این فکر رای صادر می کند خود مجرم است و اتهام او تشویش اذهان عمومی است زیرا این فکر را به مردم القا می کند که در کشور امنیت نیست و ضریب امنیت آنقدر پایین است که با چند امضا به مخاطره می افتد دو به این طریق است که اذهان عمومی مشوش می شوند. خود این حکم، صادر کننده این حکم تشویش اذهان عمومی کرده است.»(3)
دیگر احضارهای فراقانونی در تهران و شهرستان ها
بازداشت و بازجویی اعضای کمپین به بهانه های دیگر نیز از جمله فشارهایی است که فعالان کمپین در این مدت متحمل شده اند. در کنار احضارهای پی در پی اعضای کمپین، تهدید آنها به برگزار نکردن جلسات کمپین در منازل شخصی شان و ممانعت نیروهای امنیتی از ورود به جلسات کمپین نیز مانعی دیگر در برابر این حرکت اجتماعی مدنی است که با مسالمت آمیز ترین شکل ممکن پیگیری می شود.
در تهران، نفیسه آزاد، پرستو اللهیاری، نجمه زارع، بهناز شکاریار، نسرین فرهومند و خدیجه مقدم تاکنون به خاطر تشکیل جلسات کمپین در منازل شخصی شان از سوی پلیس امنیت دعوتنامه یا احضاریه دریافت کرده و مورد بازجویی قرار گرفته اند.
شیرین عبادی این اقدامات را فراقانونی می داند و می گوید:« متأسفانه اخیراً شیوه جدیدی از نقض حقوق بشر در ایران باب شده و آن این است که روز به روز دامنه آزادی اجتماعات که مورد تأکید قانون اساسی نیز هست تنگ تر شده است. این شیوه برخورد محدود کردن هر چه بیشتر آزادی اجتماعات است که نشان از عدم توجه به مقررات قانونی خود قانون اساسی دارد.»
درکنار این احضارها براساس گزارش های رسیده از سوی فعالان حقوق زن و اعضای کمپین در شهرستان ها تاکنون فعالان کمپین در شهرهای دیگری چون اصفهان، شیراز، کرمانشاه، انزلی، رشت، همدان نیز مورد بازجویی قرار گرفته اند.
بدین ترتیب براساس آمار به دست آمده، تاکنون 43 نفر از اعضای کمپین بازداشت شده اند که جرم 15 نفر آنها جمع آوری امضا بوده است. سایر بازداشت ها به دلیل فعالیت های دیگر در کمپین بوده .اتهام تمامی آنها اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام عنوان شده است. همچنین تا کنون حدود 6 نفر از اعضای کمپین به طرق گوناگون از سوی پلیس امنیت مورد احضار و بازجویی قرار گرفته اند
.

متن کامل بخش خلاصه گزارش جديد البرادعی به شورای حکام


متن کامل بخش خلاصه گزارش جديد البرادعی به شورای حکام

به گزارش امور دريافت اخبار خارجي واحد مركزي خبر بخش خلاصه اين گزارش به قرار ذيل است:
بند 52 . آژانس قادر است همچنان عدم انحراف مواد هسته اي اعلام شده ايران را راستي آزمايي کند. ايران به آژانس اين امکان را فراهم کرده است تا به مواد هسته اي اعلام شده دسترسي پيدا کند و گزارشهاي مربوط به محاسبات کمي مواد هسته اي لازم را عرضه کرده است. افزون براين ، ايران به سوالات پاسخ داده است و روشن سازي هايي درخصوص مسائل مطرح در چهارچوب طرح کاري (مورد توافق ايران و دبيرخانه اژانس) انجام داده و اين اقدامات را شدت بخشيده است به استثناي مطالب مطرح درباره مطالعات ادعا شده هسته اي ايران. ايران در پاسخ به درخواستهاي اژانس امکان دسترسي به اشخاص (مورد نظر اژانس ) را فراهم کرده است. گرچه امکان دسترسي مستقيم به اشخاصي که گفته مي شود با مطالعات ادعا شده مرتبط هستند فراهم نشده است ، پاسخها به صورت کتبي به برخي سوالات اژانس داده شده است. بنده 53 آژانس قادر بوده است به اين نتيجه برسد كه پاسخهاي ايران در خصوص طرح گازي ( مورد توافق ايران و آژانس ) با يافته هاي آژانس در خصوص آزمايشهاي پلونيوم 210 و معدن گچين منطبق بوده است و اينكه پاسخهاي ايران با يافته هاي آژانس در خصوص َآلودگي دردانشگاه فني و فعاليت هاي رئيس سابق مركز تحقيقات فيزيك در زمينه تامين ( مواد هسته اي ) همخواني نداشته است . از اين رو آژانس ديگر سئوالات مذكور را در اين مرحله حل نشده تلقي نمي كند . با وجود اين آژانس مطابق با رويه ها و سازوكارهايش همچنان براي تثبيت يافته هايش در راستي آزمايي اين مسايل عنوان بخشي از راستي آزمايي كامل بودن اظهار نامه هاي ايران تلاش مي كند . بند 54- يك مسئله عمده باقي مانده در خصوص ماهيت برنامه هسته اي ايران مطالعات مورد ادعا در خصوص پروژه نمك سبز ،آزمايش مواد داراي خاصيت انفجاري بالا و ادوات ورود مجدد موشكها ( به جو زمين ) است .اين مسئله براي ارزيابي بعد نظامي احتمالي برنامه هسته اي ايران حياتي و موضوعي به شدت نگران كننده است . علاوه بر اين آژانس قادر بوده است برخي مستندات مرتبط ( با اين ادعاها ) را در روزهاي سوم تا پنجم فوريه دو هزار و هشت به ايران نشان دهد و هنوز سرگرم بررسي ادعاهاي مطرح شده و اظهارات ارائه شده ايران در پاسخ به آن است. ايران تصريح كرده است اين ادعاها بي اساس هستند و داده هاي مذكور ساختگي است. يكي از ملزومات ارزيابي كلي آژانس در نقش سند فلز اورانيوم و روشن سازيها در خصوص فعاليتهاي برخي موسسات نظامي مرتبط در زمينه تهيه ( اقلام هسته اي ) است كه هنوز ايران به آنها پاسخ نداده است . به آژانس فقط اين اختيار داده شده است كه تا برخي از مواد(مستندات) بيشتر را در پانزدهم فوريه دو هزار و هشت به ايران نشان دهد . ايران هنوز به درخواست آژانس در همان تاريخ براي مشاهده مستندات ديگر درباره مطالعات مدعي شده پاسخ نداده است . با اين اوصاف هنوز آژانس در موقعيتي نيست كه ماهيت كامل برنامه هسته اي ايران را مشخص كند . با وجود اين بايد خاطر نشان كنيم آژانس هنوز استفاده از مواد هسته اي را در ارتباط با مطالعات مورد ادعا شناسايي نكرده و يا اطلاعات موثقي در اين خصوص در اختيار ندارد .مدير كل ( آژانس) از ايران خواسته است تا در بررسي هاي مفصلتر اسناد موجود درباره مطالعات ادعا شده كه به آژانس اجازه داده شده است به ايران نشان بدهد با آژانس فعالانه به تعامل بپردازد . بند55 - آژانس اخيرا اطلاعات بيشتري ازايران مشابه آنچه كه ايران قبلا متعاقب پروتكل الحاقي عرضه كرده بود و همچنين اطلاعات به روز شده ( مربوط به ) طرح ها را دريافت كرده است . در نتيجه اطلاعات آژانس در مورد برنامه هسته اي اعلام شده جاري ايران روشنتر شده است با اين وجود ، اين اطلاعات بر اساس درخواست خاص عرضه شده است و نه به صورت كامل و مستمر . ( مديركل آژانس ) همچنان از ايران خواسته است كه پروتكل الحاقي را در سريعترين تاريخ ممكن و به عنوان اقدام مهمي براي اعتماد سازي كه مورد درخواست شوراي حكام بوده و شوراي امنيت سازمان ملل متحد آنرا تاييد كرده است اجراء‌كند. افزون بر اين مدير كل از ايران خواسته است كه تا نسخه اصلاح شده از بخش كلي توافقهاي پيوست شده موسوم به 1-3 Code را در خصوص ارائه سريع اطلاعات ( مربوط به ) طرح ها اجراء كند ايران آمادگي خود را براي اجراء مفاد پروتكل الحاقي و بخش كلي توافقهاي پيوست شده موسوم به 1-3 Code را اعلام كرده است البته در صورتيكه پرونده هسته اي از شوراي امنيت سازمان ملل متحد به آژانس بين المللي انرژي اتمي باز گردد . بند 56 - ايران بر خلاف تصميمات شوراي امنيت فعاليتهاي مرتبط با غني سازي اش را به حالت تعليق در نياورده است و فعاليتهاي مركز تحقيقات فيزيك و مركز غني سازي سوخت را ارائه داده است افزون براين ايران ساخت نسل جديد سانتري فيوژها را آغاز كرده است . علاوه بر اين ايران ساخت راكتور آي -آر-40 و فعاليت تاسيسات توليد آب سنگين را ارائه داده است . بند 57 - در خصوص برنامه جاري ايران اين كشور بايد به اعتماد سازي درخصوص ماهيت و گستره ( فعاليت هاي هسته اي اش ) ادامه بدهد . ايجاد اعتماد به ماهيت منحصرا صلح آميز برنامه هسته اي ايران مستلزم آن است كه اژانس قادر باشد نه تنها در خصوص مواد هسته اي اعلام شده بلكه در خصوص فقدان فعاليتها و مواد هسته اي اعلام شده در ايران كه به اندازه موضوع اول اهميت دارد اطمينان خاطر بدهد به استثناي موضوع مطالعات مورد ادعا كه هنوز حل نشده است، آژانس هيچ اطلاعات موثقي درباره فعاليتها و مواد هسته اي اعلام نشده احتمالي جاري در ايران در اختيار ندارد گرچه ايران اطلاعات مفصل بيشتري در مورد فعاليتهاي جاري اش بر اساس درخواست هاي خاص عرضه داشته است آژانس در موقعيتي نخواهد بود كه در جهت اطمينان خاطر دادنهاي موثق در خصوص فقد ان فعاليتها و مواد هسته اي اعلام نشده در ايران پيش از رسيدن به نوعي شفافيت درباره ماهيت مطالعات مورد ادعا و بدون اجراء پروتكل الحاقي پيشرفت كند . اين امر با توجه به چندين سال فعاليتهاي اعلام نشده ايران و فقدان اطمينان ايجاد شده در نتيجه اين وضعيت، اهميت ويژه اي دارد . از اين رو دبير كل (‌آژانس ) از ايران مي خواهد تا همه اقدامات لازم مورد درخواست شوراي حكام و شوراي امنيت سازمان ملل متحد را صورت بدهد تا اعتماد به ماهيت صلح آميز برنامه هسته اي اش ايجاد شود . بند 58 - دبير كل ( آژانس ) در صورت لزوم به ارائه گزارش ادامه خواهد داد

کاش ما هم چارلی چاپلین داشتیم - هادی خرسندی

Wednesday, February 20, 2008

حکم قطع انگشتان دست یک مرد 60 ساله در تهران


حکم قطع انگشتان دست یک مرد 60 ساله در تهران

رژیم جنایت پیشه جمهوری اسلامی، مردی 60 ساله را به اتهام سرقت به قطع انگشتان دست و شلاق و زندان و تبعید محکوم کرده است.

روزنامه حکومتی ايران در گزارشی نوشت "یک دزد حرفه اى به دليل سرقت با حكم هيأت قضايى دادگاه، به قطع چهار انگشت يك دست، تبعيد، زندان و شلاق محكوم شد. مهدى - ۶۰ ساله- از دزدان حرفه اى است كه مدتى قبل از زندان آزاد شده است. قاضى پرونده پس از محاكمه متهم را به سه سال زندان، ۷۴ ضربه شلاق و رد اموال مسروقه، سه سال اقامت اجبارى در جنوب كشور و قطع چهار انگشت دست محكوم كرد."
سازمانهای بین المللی مدافع حقوق بشر بارها صدور اینگونه احکام ضدانسانی را محکوم کردند، اما رژیم اسلامی بی اعتنا به درخواستهای بین المللی کماکان به اعمال مجازاتهای وحشیانه ادامه می ده
د.

باز هم اعدام /اعدام ها را متوقف کنید


ده نفر در ايران به دار آويخته شدندد

ظرف دو ماه گذشته دست کم ۴۸ نفر به حکم دادگاه های جمهوری اسلامی ايران اعدام شده اند

رادو فردا
ده نفر روز چهارشنبه در شهرهای زنجان و تهران به دار آویخته شدند و پنج متهم به قتل زير ۱۸ سال نیز در انتظار نظر رییس قوه قضاييه درباره پرونده خود هستند.
بر اساس گزارش خبرگزاری های ایران، روز چهارشنبه شش نفر به اتهام «سرقت مسلحانه، ايجاد رعب و وحشت، سلب آزادی و امنيت» با حضور مسئولان قضايی، استانی و اوليای دم در زندان اسلام آباد زنجان اعدام شدند.
يکی از متهمين به نام حسن رضائيان، معروف به شاپور، به دو بار اعدام با طناب دار محکوم شده بود.
اين شش نفر متهم بودند که سال گذشته، دست به سرقت مسلحانه از يک طلافروشی در بازار زنجان زده و پس از مدتی دستگير شدند.
گزارش دیگری حاکیست که چهار نفر نیز به جرم قتل روز چهارشنبه در زندان اوین به دار آویخته شدند.
رسانه های داخلی ایران همچنين خبر دادند که روز سه شنبه نيز، سه محکوم به قصاص در اصفهان به پای چوبه دار رفتند ولی یکی از متهمین با موافقت اوليای دم از مرگ نجات یافت.
ظرف دو ماه گذشته دست کم ۴۸ نفر به حکم دادگاه های جمهوری اسلامی ايران اعدام شده اند.
به گزارش روزنامه اعتماد ملی، ايرج ۲۴ ساله و سجاد ۲۵ ساله اعتراف کرده بودند که دو سال پيش برای قاچاق مواد مخدر به اهواز رفته و در آنجا مردی را با شليک گلوله، ضربه چاقو و سنگ به قتل رساندند.
آنها سپس با خودروی مقتول به سمت بندرعباس حرکت کردند. اين خودرو قبل از رسيدن به به بندرعباس به وسيله ماموران پليس به دليل نداشتن مدارک توقيف شد. اوليای دم با دريافت ديه، سجاد را بخشيدند ولی ايرج اعدام شد.
اميد ۳۰ ساله نيز که با شليک گلوله، راننده ای را کشته و خودروی وی را به سرقت برده بود، در اصفهان به دار آويخته شد. اميد، جسد راننده خودرو را در باغچه خانه خود در گلپايگان دفن کرده بود.
ظرف دو ماه گذشته دست کم ۴۸ نفر به حکم دادگاه های جمهوری اسلامی ايران اعدام شده اند.
از سوی دیگر، شعبه دادگاه کيفری استان تهران روز سه شنبه اعلام کرد: پسری ۱۹ ساله را که یک نفر را با ضربه های شمشيری تزئينی کشته بود، به قصاص محکوم کرده است.
اين پسر ۱۹ ساله می گويد که قصد کشتن مقتول را نداشته و فقط خواسته وی را که مزاحم خواهرش می شده بترساند.
وکيل مدافع از دادگاه خواسته که در مورد اين پرونده بيشتر تحقيق نمايد. وی افزود: «دفاع موکلم، دفاع ناموسی بوده است.»
در همين حال گزارش شده که پنج متهم به قتل زير ۱۸ سال در انتظار نظر نهايی رييس قوه قضاييه در مورد پرونده خود هستند. این پنج نوجوان زير سن قانونی مرتکب قتل شده اند.
سازمان عفو بين الملل و برخی ديگر از نهادهای مدافع حقوق بشر بارها از جمهوری اسلامی خواسته اند تا از اعدام نوجوانان خودداری کند و به گرايش جهانی لغو مجازات اعدام بپيوندد
.

Tuesday, February 19, 2008

يعقوب مهرنهاد را فراموش نکنيم

قوه قضاییه حکم اعدام یعقوب مهرنهاد را تایید کرد
حکم اعدام" يعقوب مهرنهاد" 28 ساله , پدر سه بچه را متوقف کنيد
يعقوب مهرنهاد را فراموش نکنيم

یعقوب مهرنهاد یکی بود مثل من و تو اما نه! متل من و تو نبود, او آزاده تر بود, او شجاع تر بود. او بود که فریاد مظلومیت این قوم را سرداد در جایی که فریاد یعنی مرگ, یعنی حلق آویز شدن, یعنی دادگاه بدون وکیل .آری او بود که همچون بسیاری از جوانمردان این خطه که در مبارزه به سر می برند آرام ننشست , آرامش خود را در آرامش دیگران می دید, آسایش خود را در رفاه دیگران جستجو می کرد, اگر چنین نبود می توانست همچون بسیاری که بی تفاوت نظاره گرند و خوشحال که گلیمشان را از آب کشیده اند در گوشه ایی همچون آنان به کار خود مشغول می گشت .یعقوب یکی بود مثل من و تو اما راه است تا من و تو یعقوب شویم! پس بیایید تا من و تو هم یعقوب شویم
یعقوب مهرنهاد فعال مدني و مسئول "انجمن جوانان صدای عدالت" پس از برگزاری جلسه ای در مجتمع فرهنگی هنری ارشاد اسلامی که با مجوز رسمی برگزار شده بود در مراجعت به خانه اش شب پنج شنبه 6/2/ 86 در زاهدان توسط ماموران دولتی دستگیر شد

Monday, February 18, 2008

سنگسار در زاهدان؛ بازتولید توحش حکومتی در جامعه




سنگسار در زاهدان؛ بازتولید توحش حکومتی در جامعه


از سایت انتگراسیون ایرانیان ساکن آلمان


سنگسار دختری توسط پدرش در زاهدان بازتولید جنایت و شیوه ها و تفکر حاکمان جمهوری اسلامی و ایدئولوژی زن ستیز آنان در مقیاس کوچکتر در جامعه میباشد. یکی از اهداف آخوندهای حاکم بر ایران نیز دقیقا همین است که شیوه های خود را در جامعه آنچنان جا بیاندازند که بعدا در توجیه عمل خود از آن تحت عنوان احترام به "فرهنگ و سنت قومی و قبیلگی" دفاع کنند.
روی دیگر این جنایت با انگیزه مذهبی، عمق تعفن فرهنگ مرد سالارانه را نشان میدهد. تفکری که بهترین بستر برای رشد آن همانا ایدئولوژی اسلامی ای میباشد که مرد را برتر از زن دانسته، او را "قیم" زن بحساب میاورد و با تعبیر و تفسیرهای ارتجاعی و ضد بشری، زن را تنها وسیله ای در خدمت مرد قلمداد میکند.
در این تفکر زن مالک "جسم " خود نیست، رفتار او باید بر اساس خواست مرد باشد و هرگونه آزاد اندیشی از طرف زن محکوم بوده و مجازات آن به وحشیانه ترین، زجر آورترین و خودسرانه ترین شکل مجاز و اجرای آن در اختیار قانوگذران مذهبی قرار داده شده و اگر مردی از خانواده نیز اقدام به آن کند از حمایت شرعی برخوردار خواهد شد.
رژیمی که همین چند وقت پیش در ملا عام در شهر زاهدان اقدام به بریدن دست و پای پنج نفر نمود، رژیمی که برای "درس عبرت دادن" به دیگر زنان، سالهاست تعدادی زن را زیر حکم و چوبه دار نگه داشته، رژیمی که با افتخار حکم سنگسار صادر میکند و بالاخره رژیمی که در خصوصی ترین مسایل زنان در جامعه دخالت میکند، آری این رژیم اصلی ترین مسبب و آموزش دهنده جاری شدن این روش های جنایتکارانه در جامعه میباش
د.
***
پدری دختر 14 ساله خود را سنگسار کرد
روزنامه اعتماد : پرونده پدري که با انگيزه ناموسي دختر خود را با همدستي مردي ديگر سنگسار کرده است در دادسراي عمومي زاهدان به جريان افتاد.
به گزارش خبرنگار ما چند روز قبل زن جواني در حالي که به سر و صورت خود مي کوبيد و به شدت گريه مي کرد نزد ماموران انتظامي زاهدان مراجعه کرد و از قتل دخترش خبر داد.
او گفت؛ شوهرم به نام شريف مردي بدبين و بداخلاق است که با من و دخترم بدرفتاري مي کرد و در اين ميان سميه - فرزند 14 ساله ام - بيش از همه از سوي شريف مورد آزار قرار مي گرفت تا اينکه بالاخره همسرم او را به بهانه يي از خانه خارج کرد و به محل نامعلومي برد و پس از آن ديگر نه او به منزل بازگشت و نه خبري از سميه شد.
وي افزود؛ شريف به دخترم مشکوک بود و تصور مي کرد او با مردي رابطه دارد. او چندين بار سميه را تهديد به مرگ کرده بود و روز حادثه نيز به شدت خشمگين بود و تصور مي کنم بلايي سر فرزندم آورده باشد.
پس از اظهارات اين زن بلافاصله ماموران تحقيقات ويژه يي را براي يافتن شريف و افشاي سرنوشت دختر نوجوان آغاز کردند. آنان با رديابي هاي گسترده توانستند پس از گذشت 24 ساعت پدر سميه را شناسايي و دستگير کنند.
اين متهم که در بازجويي هاي اوليه سکوت اختيار کرده و حاضر به صحبت کردن درباره سرنوشت دخترش نبود، سرانجام در جريان بازجويي هاي فني - پليسي لب به اعتراف گشود و طي اظهارات تکان دهنده، نحوه قتل سميه را تشريح کرد.
شريف گفت؛ من از چندي پيش متوجه شدم دختر 14 ساله ام رفتارهاي مشکوکي دارد. ابتدا سعي کردم با آرامش با موضوع برخورد کنم و با تحقيقاتي که انجام مي دهم بفهمم سميه چرا چنين کارهايي انجام مي دهد. او بي دليل از خانه بيرون مي رفت و وقتي ديرهنگام بازمي گشت توضيح قانع کننده يي نمي داد. بالاخره تاب نياوردم و با او دعوا کردم ولي اين کار نيز فايده نداشت چون فرزندم مرا متهم به بدبيني مي کرد و مي گفت هيچ کار خلافي انجام نداده است. پس از گذشت مدتي به تدريج به اين يقين رسيدم که سميه با مردي رابطه دارد. آبرويم را از دست رفته مي ديدم و تحمل چنين شرايطي و برگزيدن سکوت برايم مرگ آور بود. بنابراين تصميم گرفتم سميه را بکشم و خودم را از اين ننگ نجات دهم. در اين ميان بايد شيوه يي را براي کشتن دخترم انتخاب مي کردم که او به سزاي واقعي کاري که انجام داده بود برسد. بالاخره مصمم شدم وي را سنگسار کنم اما از آنجا که به تنهايي از عهده اين کار برنمي آمدم از يکي از دوستانم به نام غفور خواستم به من کمک کند و وقتي از مشکلم مطلع شد پذيرفت مرا در کشتن سميه که لکه ننگي در خانواده بود ياري دهد. غفور چند نفر ديگر را نيز با خبر کرد و محل و زمان اجراي نقشه تعيين شد.
متهم به قتل گفت؛ روز حادثه دخترم را به زور از خانه خارج کردم و به سمت ارتفاعات هلور کشاندم. او در تمام طول مسير وحشت زده بود و با اينکه مي دانست عاقبت خوشي در انتظارش نخواهد بود اما مطمئن نبود که چه مجازاتي را براي وي در نظر گرفته ام. پس از آنکه به محل مورد نظر رسيديم دخترم را روي زمين انداختم و سنگسار او را شروع کرديم. سميه مرتب جيغ مي کشيد و با خواهش و التماس تلاش مي کرد جانش را نجات دهد اما من براي دست يافتن دوباره به آبرويم و داشتن زندگي شرافتمندانه چاره يي جز کشتن او نداشتم و پس از قتل فرار کردم
.

Sunday, February 17, 2008

زن در مبارزه (۴)

مبارزات زنان در آلمان/سلسله گفتارهای زن در مبارزه

کلارا زتکین (۱۹۳۳-۱۸۵۷)، مبارز کمونیست و سوسیالیست حقوق زنان، رهبر جنبش بین‌المللی زنان بود.

زدتکین از اعضای هیات رئیسهٔ حزب سوسیال دموکرات آلمان بود

انتخاب هشت مارس به عنوان روز جهانی زن را از اقدامات او می‌‌دانند.



بشنوید


Friday, February 15, 2008

بازداشت دو عضو کمپين يک ميليون امضا


بازداشت راحله عسگری زاده و نسيم خسروی، دو عضو کمپين يک ميليون امضا، تغيير برای برابری

دو تن از اعضای کمپين يک ميليون امضا امروز عصر روز ۲۵ بهمن در پارک دانشجو دستگير شدند.
راحله عسگری زاده و نسيم خسروی، که در حال جمع آوری امضا برای بيانيه کمپين بودند، پس از دستگيری به کلانتری ۱۲۹ (جامی ) و سپس به آگاهی ۸ منتقل و از انجا نيز به بازداشتگاه وزرا منتقل شدند
.

آنها ساعت 5 روز، 25 بهمن ماه در حاشیه تئاتر خیابانی که حول محور حقوق زنان در جشنواره فجر اجرا می شد در حال جمع آوری امضا بودند .
پیگیری خانواده ها در مورد وضعیت ایشان هنوز به نتیجه نرسیده است.
خبر تکمیلی:

امروز در پی مراجعه خانواده های راحله و نسیم و برخی از مادران کمپین یک میلیون امضا به بازداشتگاه وزرا ، این دو عضو کمپین را به دادسرای انقلاب نزد قاضی کشیک بردند اما در آنجا گفته شد که قاضی کشیک امنیتی باید آنها را ببیند و قاضی حضور ندارد. در نتیجه آنهارا مجددا به آگاهی 8 واقع در خیابان 12 فروردین منتقل کردند. احتمال دارد آنهارا مجددا به بازداشتگاه وزرا انتقال داده و مجددا برای صبح روز شنبه به دادسرا منتقل کنند.
راحله عسگری زاده هنرمند گرافیست و عکاس و نسیم خسروی مستند ساز از فعالان پرتلاش کمپین در عرصه هنری هستند
.

مرا پنج بار به جرم "تبرج" گرفته اند


مرا پنج بار به جرم "تبرج" گرفته اند


!میدان زنان سارا لقایی - یک تخته سفید به دستمان دادند، رویش شماره پرونده و اسممان را نوشتند و عکس گرفتند. با آدم هایی که کمی روسری شان عقب رفته درست مثل قاتل ها رفتار می کنند.آذین، سی ساله و روزنامه نگار، یکی از دخترهایی است که در طول طرح موسوم به ارتقا امنیت اجتماعی، همان مبارزه با بدحجابی سابق، بارها مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. او به دلیل نوع پوششی که داشته و هر بار به دلیل مختلفی پنج بار توسط نیروهای گشت ارشاد متوقف شده و یک بار هم به کلانتری فرستاده شده و لباسش ضبط شده است.آذین آنقدر زیاد گیر افتاده که مجبور است به ذهنش فشار بیاورد تا به خاطر آورد که هر بار به چه دلیلی با او برخورد شده است: "یک بار شلوارم بالای قوزک پا بود، یک بار دامن پوشیده بودم، یک بار دیگر روسری حریر سرم بود، دفعه چهارم به خاطر پوشیدن پانچویی که از نمایشگاه مد اسلامی خریده بودم بازخواست شدم و بار آخر به خاطر اینکه جنس مانتوام ریون بود، با اینکه کاملا گشاد بود به دلیل اینکه این جنس کلا ممنوع است مرا به کلانتری گیشا بردند."آذین توضیح می دهد که هر بار چگونه با او برخورد شده و هر بار کسی برایش لباس آورده تا لباسش را عوض کند: "به من می گفتند این قسمت لباست ایراد دارد و من بحث و جدل نمی کردم. از خانواده ام می خواستم برایم لباس بیاورند تا عوض کنم. چون با آنها وارد بحث نشدم مورد مستقیم توهین آمیزی ندیدم."آذین مواردی را که توهین به خود می داند یادآوری می کند:" اصل برخورد به خاطر نوع پوشش به نظر من توهین آمیز است. یکی از دفعاتی که با من برخورد کردند به خاطر پانچویی بود که از نمایشگاه مد اسلامی خریده بودم. این موضوع را به آنها گفتم. جواب دادند: این رنگ ها یعنی چی؟ اینها فقط برای جلب توجه است. بار دیگر هم که به خاطر جنس مانتو که ریون بود بازداشت شدم و به کلانتری رفتم تخته سفید دستمان دادند. رویش شماره پرونده نوشتند و اسم و بعد عکس گرفتند. این دو برخورد واقعا توهین آمیز بود. مگر ما قاتلیم که با ما اینطور برخورد می شود؟"او از برخوردهای توهین آمیزی می گوید که در اطرافش دیده است: "یک بار شوهرم با آنها وارد بحث شد. او هر چه می گفت اجازه دهید همسرم را سوار ماشین کنم و به منزل ببرم تا لباسش را عوض کند می گفتند باید خودت بروی و برایش لباس بیاوری. آنجا کار داشت به جاهای باریک تر می کشید که نهایتا مادرم برایم مانتو آورد. در ضمن یادم می آید همزمان با من دختری را که تازه از سوئد آمده بود و قرار بود هفته بعد ببرد به خاطر پوشیدن پالتوی کوتاه گرفتند. دختر وارد بحث شد و فحش را به جان هم کشیدند. همین سرهنگی که با این دختر وارد بحث شد و به او اهانت کرد یک بار ماشین خواهر مرا به خاطر اینکه دو سرنشین زن داشت خواباند. آنها را وسط پارکینگی در انتهای فرحزاد پیاده کرده بود و گفته بود بروید. وقتی خواهرم و دوستش اعتراض کرده بودند که اینجا بیابانی است به آنها گفته بود "خفه شید و زودتر از جلوی چشمم گم شید". آذین بهترین راه برای گریختن از بند بازداشت را دیده نشدن به چشم ماموران گشت ارشاد می داند و اضافه می کند:"باید به چشممشان دیده نشوی. اما همه جا کمین می کنند. گاهی نمی شود دیدشان و گیر می افتی. با این حال چند ماه که از طرح گذشته حالا یاد گرفته ایم چه طور مسیرمان را تغییر بدهیم که چشممان بهشان نیفتد. " و از ترفند های دیگران می گوید: "خواهرم همیشه با ماشین رفت و آمد می کند و دوستم هم که ماشین دارد یک دست لباس اضافه و گشت ارشاد پسند گذاشته توی ماشینش که در مواقع لزوم استفاده کند."او از زمان اجرای طرح دیگر در خیابان احساس امنیت نمی کند: "همه اش می ترسم دوباره بازداشت شوم. روزهایی که بدون ماشین هستم همه اش فکر می کنم کجا بایستم که مرا نبینند و دوباره به یک چیزی گیر ندهند."نوع لباس پوشیدن آذین بعد از طرح کاملا تغییر کرده است: "کاپشنی که همیشه خالی می پوشیدم حالا با مانتو می پوشم. دامن نمی پوشم. چکمه را روی شلوار نمی پوشم اما باز هم مطابق میلشان نیستم."آذین طرح امنیت اجتماعی را ناموفق و منجر به ایجاد نفرت در مردم می داند و می گوید:" مادر من از ابتدا با نوع لباس پوشیدن من و خواهرهایم موافق نبود. اما بعد از این طرح با ما همکاری می کند. می گوید از کجا برویم و چه کنیم و چه کلک هایی سوار کنیم که گیر نیفتیم. وقتی به کلانتری آمد تا برایم لباس بیاورد با نفرت با ماموران برخورد کرد."

Thursday, February 14, 2008

اهدای جایزه‌ی معتبر بنیاد اولاف پالمه به پروین اردلان


اهدای جایزه‌ی معتبر بنیاد اولاف پالمه به پروین اردلان

تغییر برای برابری: جایزه‌ی معتبر بنیاد اولاف پالمه در سال ۲۰۰۷، به ژورنالیست و فعال جنبش زنان ایران، پروین اردلان اهداء شد. اردلان از پایه‌گذاران مرکز فرهنگی زنان و از اعضای اولیه کمپین یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز است. او که سردبیر نشریه‌ی اینترنتی تریبون فمینیستی ایران و عضو تحریریه‌ی مجله اینترنتی زنستان، ارگان‌های تعطیل شده‌ی مرکز فرهنگی زنان بوده، در حال حاضر عضو تحریریه سایت تغییر برای برابری است.
بنیاد یادبود اولاف پالمه برای ایجاد تفاهم بین‌المللی و امنیت مشترک، در سال ۱۹۸۷ به منظور پاس‌داشت تلاش‌های بشردوستانه‌ی پالمه، نخست وزیر پرآوازه‌ی سوئد تاسیس شد. پالمه از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۸۶ که ترور و کشته شد، به مدت شانزده سال رهبر حزب سوسیال دمکراسی سوئد و طی دو دوره نیز نخست وزیر بود.
بنیاد اولاف پالمه اعلام کرد جایزه‌ی سال ۲۰۰۷ این بنیاد به پروین اردلان اهداء می‌شود. دلیل تعلق جایزه به اردلان، تلاشِ موفق او در تبدیل خواست برابرْحقوقیِ زنان و مردان به یکی از وجوه اصلی مبارزه برای دموکراسی در ایران ذکر شده است. امری که به سهم خود باعث شده است ابعاد اجتماعی و جغرافیاییِ جنبش زنان برای کسب آزادی‌های مدنی و حقوقی، گسترش چشمگیری بیابد. در بیانیه‌ی مطبوعاتی بنیاد یادبود پالمه از اردلان به عنوان یکی از چهره‌های شاخص جنبش زنان ایران نام برده شده است که در منطقه‌ای بحران‌زده، با فعالیت‌ها و تلاش مجدّانه‌اش، الگوئی است برای راه‌کار‌های مبتنی بر گفتگو و دمکراسی. در بخشی از این بیانیه آمده است: "پروین اردلان با وجود تهدید، آزار و پیگرد، با پشتکار و سماجت به مبارزه برای دستیابی به آرمان‌هایش ادامه داده است. او و سایر زنان فعال جنبش، با اتخاذ شیوه‌هایی مبتکرانه، موجب افزایش حمایت از خواست برابرْ‌حقوقی شده‌اند. کمپین جاریِ یک ملیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز، یکی از این نمونه‌های موفق است."
بنیاد اولاف پالمه کار و تلاش سرسختانه و مستمر این زنان را به عنوان نمونه و سرمشق دمکراسی و صلح‌ در منطقه‌ای پرآشوب و بحران‌‌‌زده، شایسته‌ی توجه بین‌المللی دانسته است.
هر سال در سی‌ام ماه ژانویه، سالگرد تولد پالمه، جایزه‌ی ویژه‌ای به نام "جایزه پالمه" به فرد یا افرادی که در جهت اهداف بشردوستانه و ترقی‌خواهانه‌ي اولاف پالمه فعالیت کرده باشند اهداء می‌شود. از زمان تاسیس این بنیاد تا کنون، افراد و سازمان‌های مختلفی موفق به دریافت این جایزه‌ی معتبر شده‌اند. نخستین جایزه‌ی پالمه، به خاطر مبازرات شجاعانه و مدّبرانه‌ی کارگران سیاه‌پوست اتحادیه‌ی کارگران معدنکار آفریقای جنوبی برای دستیابی به حقوق و ارزش‌های انسانی، در اختیار کیریل رامافوزا، رهبر وقت این اتحادیه قرار گرفت.
جایزه‌ی سال گذشته‌ی بنیاد به صورت مشترک به کوفی عنان، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد و مسعاد محمدعلی، وکیل مبارز سودانی که برای دفاع از حقوق بشر و استقرار صلح و امنیت تلاش‌های مستمری داشته‌اند اهداء شد.
اسامی برندگان جایزه ی پالمه: ۲۰۰۶ کوفی عنان، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد و مسعاد محمدعلی از سودان ۲۰۰۵ دائو آونگ سان سو کی از برمه ۲۰۰۴ لودمیلا آلکسیوا، سرگئی کووالیوف، آنا بولیتکوساکایا از روسیه ۲۰۰۳ هانس بلیکس از سوئد ۲۰۰۲ هنان اشراوی از فلسطین ۲۰۰۱ فضل حسن عابد از بنگلادش ۲۰۰۰ برایان استیونسن از ایالات متحده آمریکا ۱۹۹۹ کردو باکسی از سوئد ۱۹۹۸ سازمان گزارشگران مستقل یوگسلاوی سابق ۱۹۹۷ سلیمه غزالی از الجزایر ۱۹۹۶ بروس هریس، کازا آلیانزا از آمریکای مرکزی ۱۹۹۵ سازمان جوانان فلسطینی الفتح و سازمان جوانان لیبرال اسرائیل ۱۹۹۴ وی ینگ‌شنگ از چین ۱۹۹۳ تشکیلات دانشجویان برای سارایِو ۱۹۹۲ آرزو عبداله‌یوا از ارمنستان و آناهیت بایندر از آذربایجان ۱۹۹۱ سازمان عفو بین المل ۱۹۹۰ هارلم دسئیر و اس، او، اس راسیسم از فرانسه ۱۹۸۹ واسلاو هاول از جمهوری چک ۱۹۸۸ خاویر پرز دکوئیار، دبیر کل سازمان ملل ۱۹۸۷ کریل رامافوزا از آفریقای جنوبی