Tuesday, September 30, 2008

آگاه مي كنيم. حتي به زور



آگاه مي كنيم. حتي به زور!
نازلي فرخي – سايت ادوار نيوز
شنبه، 6 مهر 1387«عدالت يعني قرار گرفتن هر چيزي سر جاي خودش، نه تساوي.» اين جمله را چند سال پيش مدير كل دفتر گسترش و ارزيابي آموزش پزشكي در دفاع از سهميه بندي جنسيتي دانشگاهها به زبان آورد. طرح سهميه بندي جنسيتي مدتها پيش و ابتدا تنها در مورد رشته هاي پزشكي به اجرا در آمد. بعدها كم كم زمزمه هايي اجراي اين طرح در رشته هاي ديگر هم شنيده شد. يكدفعه همان دخترهاي كه آمار رورد به دانشگاهشان سند افتخار حكومت بود، دانشجويان و متخصصان دانش آموخته ي زن ايراني مشت محكمي به دهان دشمنان بودند، معضلي شدند كه بايد سريع درمان مي شد. همان روزها هم اين طرح با مخالف گسترده ي فعالين اجتماعي ، مطبوعات و مردم روبرو شد. براي مدتي مسكوت گذاشته شد. اما باز در سال 85 مطرح شد. از نظر قانون گذاران و سازمان سنجش سهميه بندي جنسيتي منطقي و عقلاني بود و ديگر مهم نبود پدارن، مادران، پشت كنكوري ها و بقيه مردم چه مي گويند. مهم آنچه بود كه مردان مهم مي خواستند و بايد به اجرا در مي آمد. امسال هم در كنكور سراسري سهميه بندي جنسيتي با شدت هر چه بيشتري اجرا شد، برايش فلسفه بافي شد و كار فرهنگي صورت گرفت. اما موافقاني كه با لبخندهاي منطقي در رسانه ي ملي ادله آوردند كه در اين طرح ما ويژگي هاي ذاتي زن و مرد و ناتواني هاي جسمي زنان را در نظر گرفتيم، به بازار كار آينده توجه كرديم، نظري به كاهش آمار طلاق و حفظ بنيان خانواده داشتيم، يك چيز را فراموش كردند. وقتي مي خواستند به مردم ببياورانند كه در اين طرح برخلاف ظواهر دخترها شانس بيشتري براي ورود به رشته هاي فني مهندسي دارند و پسرها براي ورود به رشته هاي تجربي و انساني خوش شانس ترند، يك چيزهايي را نگفتند. فراموش كردند كه به مردم بگويند امسال تعداد شركت كنندگان دختر دانشگاه ها 72 درصد بود و شركت كنندگان پسر 28 درصد بود. نگفتند آن بازاركاري كه دولت موظف است برايش نيروي كار فراهم كند و با ورود دختران به رشته هاي نامتناسب خالي مانده است، ظرفيت پذيرش دختران را ندارد نه اينكه دخترها نخواهند در رشته اي كه درس خوانده اند كار كنند. نگفتند كارفرمايان، زنان متخصص را نمي خواهند و يا اگر هم بخواهند با حقوق بسيار كمتري از مردان آنها را جذب مي كنند. از پيش فرض جامعه كه بر ناتواني يا كم تواني زنان صحه مي گذارد و با تكرار و تربيت مداوم مي خواهد انها را به زنان بقوبالاند چيزي به زبان نياوردند. چرا بسياري از زناني كه خواسته اند و رفته اند تا كارهاي به اصطلاح مردانه را انجام دهند اما كارفرما قبولشان نكرد، نديد گرفته مي شوند؟ چرا حرفي از قانون محدود كننده اي كه حق انتخاب را از زن گرفته و به شوهر و يا پدر اجازه داده تا بنا به مصلحت خانواده تشخيص دهد كه زن كجا مي تواند كار كند يا اصلا مي تواند كار كند يا نه به ميان نمي آيد؟ بالاخره اين طرح بدون توجه به اعتراضات تصويب شد، اجرا شد و اجرا خواهد شد. باز مثل هميشه يك مشكل تنها به صورتي سطحي رفع شد بدون اينكه فكر درمان عميق و جدي آن باشند. باز اولين و ساده ترين راه حل يعني حذف زنان به ذهن رسيد و اجرا شد. امسال دوباره در حالي كه هنوز جنجالهاي مربوط به اشكالات سهميه بندي جنسيتي و مشكلاتي كه اجراي اين طرح به وجود آورده تمام نشده ، در اخبار مي خوانيم «طرح پذيرش دانشجويان دختر در محل اقامت در مجلس شوراي اسلامي اعلام وصول شد.» و لابد از امسال تا سال ديگر تير ماه ،هر روز يكي از مردان مهم در روزنامه ها و رسانه ي ملي خواهد آمد و براي اين طرح فرهنگ سازي خواهد كرد. حتما خواهند گفت كه اين طرح به نفع خانواده است و به نفع زنان است. حتما باز مي گويند كه ضعفهاي زنانه در آن لحاظ خواهد شد . همين الان هم مي شود اين صداها را شنيد. صداي آنهايي كه رسانه هاي ملي را تنها براي خود و منافع خودشان اشغال كرده اند، اين حرفها را مي زنند. اما كاش اين افراد همانطور كه ادعا مي كنند واقعا كمي به زنان فكر مي كردند. من كنكور داده ام، خيلي از دختران پشت كنكوري يا دانشگاه رفته را ديده ام. خيلي از دختران را ديده ام كه دو يا حتي سه سال پشت كنكور مانده اند چون خانواده هاشان نمي گذاشتند آنها به شهر ديگري بروند. پس قانون گذار چه ترسي دارد كه خانواده ها از هم بپاشند؟ مگر نمي داند كه در جاي ديگر قانون براي پدر و شوهر اين حق را قائل شده كه اگر تشخيص دادند تحصيل دختر بر ضد مصالح خانواده است از آن ممانعت كنند. مگر دادگاههايي كه تحت اين قانون كار مي كنند خوب انجام وظيفه نمي كنند و دختري كه شوهرش يا پدرش نخواهد درس بخواند را از دانشگاه اخراج نمي كنند؟ پس اين علاج ها براي كدام درد است؟ حضور اجتماعي و تحصيل زنان چه امنيت ، اخلاق و خانواده اي به خطر انداخته كه قانون گذار بايد اينطور يك تنه به جنگ با آنها برود؟ يعني قانون گذار فكر نمي كند كه با آمار 72درصدي شركت كنندگان دختر دانشگاهها باز عرصه براي ورود زنان به دانشگاهها تنگ تر و تنگ تر مي شود و راه براي مردان بازتر و بازتر؟ آيا اين مردان قانون از فاصله ي ميان دانشگاهاي ايران خبر ندارند؟ نمي دانند كه به خاطر امكانات بيشتر و موقعيت هاي شغلي بهتري كه بعدها اين دانشگاه ها براي دانش آموختگانشان فراهم مي كنند، اينقدر متقاضي دارند؟ و با تصويب اين قانون حتي همين فرصت حداقلي براي كار زنان هم از آنها گرفته مي شود؟ فكر نمي كنند كه اين طرح نه تنها باعث كاهش مهاجرت به شهرهاي بزرگ نمي شود بلكه ممكن است حجم مهاحرت پدر و مادراني كه آرزو دارند فرزندانشان در يك دانشگاه بهتر و معتبر تر درس بخوانند به شهرهاي بزرگ را بيشتر نيز مي كند؟ و از خوب نمي پرسند كه دختري كه در يك شهر دور افتاده و كوچك به دنيا آمده چه گناهي كرده كه ما به خاطر جنسيت، قوميت و شرايط مكاني اش از درس خواندن در دانشگاه تهران ، شريف، بهشتي و ... محرومش مي كنيم؟ به خودشان يا همكارانشان نمي گويند به جاي اينكه براي حفظ امنيت زنان مانع ورود آنها به اجتماع و دانشگاه شويم جامعه و دانشگاهها را امن تر كنيم؟ مسئولين دانشگاهها را مسئول تر و اخلاقي تر بار آوريم؟ همين اواخر بود از تلويزيون شنيدم يكي از مردان دلسوز جامعه در دفاع از طرح امنيت اجتماعي حرفي با اين مضمون مي گفت:» من به عنوان يك پدر وقتي ببينم دخترم با ظاهري نامناسب بيرون مي رود تنم مي لرزد. مضطرب مي شوم. وقتي دختران را با اين لباسهاي نامناسب در خيابان مي بينم از خودم مي پرسم يعني پدر و مادر اينها بچه هايشان را دوست ندارند كه اجازه مي دهند اينطور بي حفاظ و آسيب پذير در خيابانها رفت و آمد كنند؟» لابد فردا هم يكي از مردان در دفاع از اين حقي كه از زنان گرفته مي شود در همان رسانه ي ملي خواهد گفت:» من به عنوان يك پدر وقتي حس كنم دخترم ممكن است در جاي ناامن زندگي كند پشتم مي لرزد. وقتي دختراني كه براي تحصيل فرسنگها از خانواده دور مي شنود را مي بينم از خودم مي پرسم يعني پدر و مادر اينها فرزندانشان را دوست ندارند كه مي گذارند اينطور از خانواده دور باشند، اجازه مي دهند دختري كه آسيب پذير و نيازمند حمايت است و بايد در انتخابهايش كسي را به او بگويد چه كند چه نكند برود و يك جايي دور از خانواده اسقلال را بياموزد؟» لابد استدلال اين مردان اين است كه عدالت آن نيست كه براي همه امنيت و امكانات ايجاد كنيم ، براي هر كس اين حق را قائل شويم كه به راهي برود كه دوست دارد ، بلكه عدالت آن است كه آدم ها در حاهايي قرار بگيرند كه ما بهشان مي گوييم. عدالت آن نيست براي زنان و مردان فارغ از جنسيتشان، شرايط برابر و امكان رشد توانايي هايشان را فراهم كنيم بلكه عدالت آن است كه زنان را به زور به عرصه هاي خصوصي و مطبخ خانه ها هل بدهيم چون ما فكر مي كنيم امنيت زنان و جامعه در اين است و سرشت زن را براي خانه ها سرشته اند. عدالت آن است كه اگر پدر و مادرها به خاطر ناآگاهي به دخترانشان اين امكان را مي دهند كه در شهرهاي ديگر و دانشگاههاي بهتر درس بخوانند ، ما آنها را آگاه كنيم، حتي به زور
.

اجرای حکم وحشیانه شلاق در ملاعام

اجرای حکم وحشیانه شلاق در ملاعام

Monday, September 29, 2008

مصاحبه شهرگان با همسر منصور اسانلو


اگر کسی گفت "سندیکا می خواهیم"باید به دست و پایش زنجیر بست؟
پروانه اسانلو همسر منصور اسانلو یکی از همسرانی است که در طول مدت فعالیت شوهرش در سندیکای کارگران اتوبوس‌رانی شرکت واحد تهران، همواره در نقش بانویی صبور و بردبار مشکلات و سختی‌های راه را بر دوش کشیده ‌است.
او می گوید که در حال حاضر همسرش مدت ۲۵ ماه متوالی در حبس به سر می‌‌برد و این بار به رغم وضعیت جسمی خطرناک و نامساعد اسانلو تاکنون به وی مرخصی درمانی داده نشده‌است. پروانه از مشکلات زندگی شخصی می‌گوید ولی تاکید می‌کند که از شوهرش گلایه‌ای ندارد، زیرا او تنها برای احقاق حقوق خود و سایر کارگران و در چارچوب قانون فعالیت کرده‌است. چشمان پروانه سر شار از اضطراب است و اگرچه سعی می‌کند تا نگرانی را در صورت خسته‌اش پنهان کند، اما وقتی درباره ناراحتی قلبی و یا بخیه چشم‌های اسانلو سخن می‌گوید صدایش می‌لرزد.
او از رفتار مقام‌های مسئول گلایه‌مند است زیرا در تلویزیون دیده است که رئیس جمهوری ایران در پاسخ به خبرنگاران حاضر در نیویورک تاکید کرد که در ایران زندانیان با حضور وکیل مدافع و به صورت علنی محاکمه می‌شوند ولی در طی این مدت شاهد چنین رفتاری درابطه با همسرش منصور نبوده‌ است.
پروانه می‌داند مرخصی حق زندانیان است اما معلوم نیست چرا در طول این ۲۵ ماه و حتی علی رغم بیماری و نیاز مبرم به معالجات پزشکی، حتی یک روز هم به همسرش مرخصی درمانی تعلق نگرفته‌است ؟ نباید در هنگام درمان و یا معاینه پزشکی به او دست بند بزنند و این رفتاری است که اشک را در چشمان او و مادر منصور اسانلو ماندگار کرد.

خانم اسانلو بر اساس اطلاعات در هفته گذشته همسر شما را با دست بند و پا بند به بیمارستان آوردند و پس از معاینه پزشکان بلافاصله به زندان باز گردانده شد. لطفا کمی در رابطه با این اتفاقات توضیح دهید؟
- بلی! بالاخره بعد از یک تاخیر چند ماهه، همسرم را در تاریخ ۳۱ شهریور به بیمارستان لبافی نژاد آوردند. وضعیت انتقال او این بار بی سابقه بود و در ابتدا من و مادرش مشاهده کردیم که اسانلو را با دست بند و پابند به اینجا آورده‌اند. این شرایط برای ما خیلی ناراحت کننده بود. البته در ابتدای ورودش به بیمارستان پابند او را باز کردند تا بتواند راه برود. در طول این مدت یکی از بخیه‌های چشمش چسبندگی پیدا کرده بود و فشار خونش به شکل بی سابقه‌ای تا مرز ۱۴ رسیده بود که بخیه کنترل شد و پزشکان داروهای جدید قلب را تجویز کردند. او حدود ۲ ساعت تحت معالجه قرار گرفت و بلافاصله به زندان رجایی شهر بازگردانده شد.
- آنها تاکید داشتند که منصور باید به صورت مستمر چکاب شود و بنابر این باید او را در نزدیکی بیمارستان نگهداری کرد. زیرا دو تا از رگ‌های قلبش مسدود شده است و برای کنترل این عارضه باید در مکانی به دور از آلودگی و استرس نگهداری شود. حتی یکی از پزشکان پس‌از مشاهده دست بند طی نامه‌ای از ریاست زندان خواست تا برای جلو گیری از عارضه قلبی از چنین ابزاری که باعث استرس به بیمار می شود استفاده نکنند.
به خاطر دارم روز سوم شهریور دقیقا زمانی که قرار بود او برای معاینه قلبی و چشم به بیمارستان منتقل شود، بدون اطلاع قبلی به زندان رجایی شهر منتقل شد. بعد از این جریان ما از وضعیت منصور بی اطلاع بودیم تا اینکه خودش در ساعت ۸ همان شب با منزل تماس گرفت و گفت که صبح امروز ماموران بدون اینکه خودش را هم در جریان بگذارند، او را به زندان رجایی-شهر منتقل کردند.
روز چهارم شهریور یعنی یک روز پس از انتقال منصور به زندان رجایی شهر من به همراه مادر و خواهر همسرم به قاضی پرونده‌اش مراجعه کردیم. ایشان اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت که در جریان نیست ولی قضیه را پیگیری خواهد کرد. فردای آن روز ما دوباره به دادسرا رفتیم و این بار پس از ساعت‌ها انتظار آقای قاضی را ملاقات کردیم . ایشان گفت که طبق دستور شورای امنیت استان تهران و سازمان زندان‌ها این تصمیم گرفته شده‌است و تنها دلیل هم این بود که آقای اسانلو حرف می‌زند. من هم گفتم خوب آدم زنده حرف می زند. وقتی شما یک فرد را در زندان نگه می دارید؛ طبیعی است که او برای اینکه تخلیه شود حرف بزند یا حتی اعتراض کند.
عملا در این پرونده‌ها وکلا را دخالت نمی دهند. یعنی وقتی به دادسرا مراجعه می کنند با سردی و بی تفاوتی مواجه می شوند. ولی آنان تا حد امکان تلاش می کنند که از ایشان ممنون هستم.
اوایل کارگران سندیکا به ما سر می زدند و حال منصور را جویا می شدند اما الان مدت یک سال و نیم است که منصور به صورت مداوم در زندان است و کارگران سندیکا و همکاران همسرم هم گرفتار هستند. بچه‌های سندیکا گرفتاری‌های اقتصادی دارند و به دنبال یک لقمه نان می دوند. واقعا توقعی از آنان نداریم اما ای کاش بیشتر تلاش می‌کردند تا حداقل وضعیت ناگوار رئیس سندیکا به گوش مسئولین قضایی می رسید. اسانلو نماینده کارگران است و برای یک کار جمعی فعالیت کرده‌است.
الان وضعیت طوری است که دو یا سه نفر از اعضای خانواده برای تامین هزینه‌های روزانه کار می‌کنند. ولی من به تنهایی باید بار هزینه‌های زندگی را بر دوش بکشم. در این مدت یک سال ونیم که شوهرم در زندان است، مجبورم دو شیفت کار کنم و عملا باید فرصتی را هم که برای پیگیری پرونده همسرم از محل کار مرخصی می گیرم جبران شود. الان پسر بزرگ من نامزد دارد و باید اورا سر و سامان بدهیم اما من به تنهایی از پس این کار برنمی آیم. پسر دوم من هم در دانشگاه قبول شده است و مشکل تامین هزینه تحصیل او هم اضافه شده است. جای اسانلو در بین زندانیان عادی نیست. بر اساس اظهارات همسرم زندانیان عادی در آنجا بروی همدیگر چاقو می‌کشند و نزاع‌های خطرناکی رخ می دهد. آنجا اغلب افراد سیگار می کشند و تهویه مناسب هم وجود ندارد، بلکه هوا داخل اتاق‌ها از طریق پنجره‌های زیر سقف‌ها جا به جا می‌شود. همچنین از ساعت ۲ بعد از ظهر به این طرف هم کسی نمی تواند از هواخوری استفاده کند. دود سیگار برای قلب، ریه و چشم منصور مضر است
.

Sunday, September 28, 2008

جديدترين ترانه سرود کمپين تغيير برای برابری


کارگران ایران خودرو در آستانه بزرگترین اجتماع کارگران



کارگران ایران خودرو در آستانه بزرگترین اجتماع کارگران
برای رسیدن به خواسته های خود نه فریب می خوریم و نه کوتاه می آیم
يکشنبه ۷ مهر ۱۳۸۷ - ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۸
ما فریب نمی خوریم واجازه نمی دهیم اجتماع ما کارگران کلاه تبلیغاتی برای دیگران باشد ما روی خواسته های تصویب شده ۱۰ تیر می ایستیم و کوتاه هم نمی آیم.اولین خواست ما خروج نیروهای نظامی و حراست از سالنها می باشد تا زمانی که جوپادگانی در شرکت حاکم است کارگران نمی توانند حرفهای خود را بزنند.دوم خواست اساسی ما ایجاد تشکل آزاد و مستقل است.
آگاهی اتحاد وتشکل رمز پیروزی ماستهر گونه اخراج کارگران را محکوم می کنیمامنیت شغلی حق مسلم هر کارگر استدوستان و همکاران گرامیبنابر گزارشهای رسیده مدیریت تصمیم گرفته است که در آستانه عید فطر به یکی ازقول داده در اعتصاب 10 تیر وفا کرده و با برگزاری یک اجتماع بزرگ به 10 هزار نفر از کارگران ارتقاء شغلی که یکی از خواسته ای اصلی ما کارگران برای افزایش حقوق ها بود بدهد.ما تصمیم مدیریت را به فال نیک گرفته وخواهان بر آروده ساختن این تصمیم هستیم .ولی در این مورد سوال می کنیم چرا برای 10 هزار نفرآیا مگر ایران خودرو فقط 10 هزارنفر کارگر دارد پس بقیه هیچی حقی در این افزایش حقوق ندارندنه دوستان افزایش حقوق باید شامل همه کارکنان ایران خودرو چه کارگر و چه کارمند چه رسمی و چه غیر رسمی و چه پیمانکار وچه روز مزد هستند شود.همانطوریکه اطلاع دارید کارگران شرکتهای پیمانکاری و روزمزد گروه شغلی ندارند پس چطوری می توانند ارتقاء شغلی بگیرند .نه دوستان ما خواستهای خودمان را در 10 تیر اعلام کرده و روی آنها پافشاری می کنیم اعتصاب ما فقط برای ارتقائ یک گروه شغلی نبودما فریب نمی خوریم واجازه نمی دهیم اجتماع ما کارگران کلاه تبلیغاتی برای دیگران باشد ما روی خواسته های تصویب شده ۱۰ تیر می ایستیم و کوتاه هم نمی آیم.اولین خواست ما خروج نیروهای نظامی و حراست از سالنها می باشد تا زمانی که جوپادگانی در شرکت حاکم است کارگران نمی توانند حرفهای خود را بزنند.دوم خواست اساسی ما ایجاد تشکل آزاد و مستقل است. دوستان تا ما تشکل نداشته باشیم نمی توانیم حرفهای خودرا بزنیم و کسی هم به حرفهای تک تک ما توجه نخواهد کرد واگر کسی هم حرف زد کارش با حراست است ولی تشکل می تواند به نمایندگی از ما کارگر ان هم حرف بزند و هم در رسیدن به خواسته یمان به ما کمک کندما از مدیریت می پرسیم چرا اجازه برگزاری انتخابات را نمی دهد طبق کدام قانون ایجاد تشکل برای بیش از 45 هزار کارگر غیر قانونی استآقای باقری معاون منابع انسانی شرکت می گوید.کارگران برای بیان خواسته هایشان از مجرای قانونی استفاده کنندما می پرسیم آقای باقری مجرای قانونی کدام استدر شرکتها و کارخانجات کارگران فقط از طریق تشکلهای خود می توانند حرفهای خودرا بزنند ما خواهان ایجاد تشکل هستیم و آقای باقری باید در این اجتماع به ما بگوید چرا جلو ایجاد تشکل را گرفته است.سومین خواسته اصلی ما امنیت شغلی است. وجود شرکتهای پیمانکاری و وجود قرار دادهای موقت امنیت شغلی ما را تهدید می کند ما هیچ امنیت شغلی نداریم روزانه دهها تن از دوستان کارگر به بهانه های مختلف اخراج می شوند.به این وضعیت باید خاتمه داده شود شرکتهای پیمانکاری باید منحل شوند.کارگران اخراجی باید سر کار برگردند و همه کارگران قراردادی استخدام شوند.دوستان و همکاران گرامیما یکبار دیگر اهم خواستهای خودمان راکه در اعتصاب 10 تیر آن را تصویب کرده ایم اعلام می کنیم و به مدیریت می گویم ما فریب ارتقاء یک گروه شغلی را نمی خوریم ما خواهان بر آورده ساختن خواسته های خود هستیم.که در اعتصاب 10 تیر اعلام کردیمخواستهای کارگران ایران خودرودر1- ازادي تشکلهاي کارگري عدم ورود حراست به سالنها2- لغو اضافه کاري اجباري و برداشتن سقف اضافه کار عادي3- افزايش حق آکورد ( حق بهره وري4-افزايش حقوقها متناسب با افزايش قيمتها درکشور5-بازگشت کارگران اخراجی ولغو قرار دادهاي موقت و استخدام رسمي کارگران6-جلو گيري از گسترش شرکتهاي پيمانکاري و انتقال کارگران آن به خود شرکت7- شرکت نمايندگان کارگران در کميته مشاعل طبق بندي8-شرکت نمايندگان کارگران در کميته تشخيص کارهاي سخت و زيان آور9- کاهش فشار کاري با استخدام نيروهاي جديد10- آزادی تحصیل ولغو بخشنامه محدویت ادامه تحصیل

چهارمین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران تصویب شد


چهارمین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران تصویب شد
راه حل های البرادعی برای چالش هسته ای ایران
يکشنبه ۷ مهر ۱۳۸۷ - ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۸

بی بی سی - شورای امنیت سازمان ملل شنبه بعد از ظهر به اتفاق آراء قطعنامه دیگری را تصویب کرده است که ایران را ترغیب می کند بخش های حساس برنامه اتمی اش را معلق کند.هرچند این قطعنامه برخلاف میل واشنگتن حاوی تحریم های تازه ای علیه ایران نیست، اما آمریکا آن را به عنوان نشانه اتحاد بین المللی علیه برنامه اتمی ایران تعبیر کرده است. قطعنامه ۱۸۳۵ از ایران می خواهد "به طور کامل و بدون معطلی به تعهدات خود (براساس قطعنامه های مرتبط سازمان ملل) عمل کرده و درخواست های شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی را اجرا کند." قطعنامه از ایران می خواهد سه قطعنامه پیشین شورای امنیت را هرچه سریعتر اجرا کند. این رای گیری فورا پس از توافق روز جمعه آمریکا و روسیه برای پی گرفتن تلاش های شورای امنیت در محکومیت برنامه اتمی ایران انجام شد. زلمی خلیلزاد سفیر آمریکا در سازمان ملل فورا از تصویب این قطعنامه توسط کلیه 15 عضو شورای امنیت استقبال کرد.وی گفت "این نشان می دهد که جامعه بین المللی بر سر این موضوع متحد است و اینکه ایران باید همکاری کند".این درحالی است که ایران برداشت متفاوتی از این قطعنامه ها دارد و آن را ناشی از "فشار چند کشور معدود غربی" بر سازمان های بین المللی می داند. آقای خلیلزاد تاکید کرد که رویارویی بر سر برنامه اتمی ایران باید "از طریق دیپلماسی و رویکرد دو وجهی" شامل مشوق های اقتصادی توسط شش قدرت (اعضای دائم شورای امنیت و آلمان) و تحریم ها حل شود. قطعنامه 1835 همچنین بر "تعهد شورا نسبت به یافتن راه حلی مبتنی بر مذاکره برای مساله اتمی ایران" تاکید می کند و از "رویکرد دو وجهی" بریتانیا، چین، فرانسه، آلمان، روسیه و آمریکا استقبال می کند. آمریکا و متحدان اروپایی آن خواستار تصویب دور تازه ای از تحریم ها علیه ایران بودند اما با مقاومت چین و به خصوص روسیه روبرو شدند. واکنش ایراننمایندگی ایران در سازمان ملل فورا این قطعنامه را به عنوان اقدامی "ناموجه و غیرسازنده" رد کرد و گفت که ایران همچنان مصمم است حق "غیرقابل انکار خود در استفاده صلح آمیز از فناوری هسته ای" را به کار گیرد. ویتالی چورکین سفیر روسیه در سازمان ملل اشاره کرده که قطعنامه تازه بار دیگر تاکید می کند که کشمکش بر سر برنامه اتمی ایران باید از طریق دیپلماسی حل شود. وی گفت قطعنامه های قبلی با دقت تنظیم شده تا "از هرگونه راه حل نظامی برای مشکل پرهیز شود." مقام های ارشد غربی روز جمعه ابراز رضایت کرده بودند که توافق بر سر قطعنامه تازه به تهران نشان می دهد که فعالیت گروه 1+5 برای مهار برنامه اتمی ایران متوقف نشده است. کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا گفت که هدف این قطعنامه نشان دادن وحدت اعضای گروه 1+5 پس از بروز اختلاف با روسیه بر سر مناقشه گرجستان است. وی به رویتر گفت: "همچنین به ویژه مهم است که ایرانی ها تشخیص دهند که فرآیند کاری گروه پنج به علاوه یک همچنان به قوت خود باقی است." فرانک والتر اشتاین مایر، وزیر خارجه آلمان، نیز آن را ستود: "نگرانی من این بود که اگر یک اعلامیه مشترک تنظیم نمی کردیم، دولت ایران بیش از حد خوشحال می شد." محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران روز پنجشنبه در نیویورک گفته بود که تهران باید توانایی تولید سوخت اتمی را داشته باشد زیرا نمی تواند برای تامین اورانیوم غنی شده بر دیگر کشورها تکیه کند. وی همچنین در سخنرانی روز چهارشنبه خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد هشدار داده بود که در مقابل "قدرتهای زورگو" که در تلاشند مانع از ادامه فعالیتهای هسته ای ایران شوند، مقاومت خواهد کرد. غرب مظنون است که ایران قصد دستیابی به ظرفیت ساخت سلاح های هسته ای را داشته باشد اما ایران با رد این مسئله تاکید دارد که برنامه اتمی اش کاملا صلح آمیز است. راه حلهای البرادعی برای چالش هستهای ایراندویچه وله: محمد البرادعی میگوید که چالش هستهای ایران با مذاکره مستقیم تهران و واشنگتن و درچارچوب یک طرح منطقهای قابل حل است.در همین حال، وزرای خارجه آلمان و چین گروه ۵+۱ را به رویکردی قاطع و واحد در پرونده هستهای فراخواندهاند.محمد البرادعی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی آمریکا را به انجام مذاکرات مستقیم با جمهوری اسلامی فراخواند. او در مصاحبهای که امروز (جمعه ۲۶ ستپامبر) در روزنامه سراسری آلمانی «زود دویچه تسایتونگ» انتشار یافت، میگوید: «وقتی ایالات متحده با کره شمالی گفتوگو میکند، برای من قابل درک نیست که چرا مقامات آمریکا با جمهوری اسلامی وارد مذاکره نمیشوند.»البرادعی همچنین تأکید کرد که حل مناقشهی اتمی ایران تنها در چارچوب یک ساختار امنیتی جدید برای کل منطقه خاورمیانه ممکن است. به گفتهی او، تحقق این امر مستلزم آن است که نقش جمهوری اسلامی در منطقه، نقش دیگر کشورهای خاورمیانه و نیز مسئله برنامه اتمی اسرائیل مورد بحث و بررسی قرار گیرد. رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی در این رابطه خاطرنشان ساخت: «اگر ما به دیپلماسی باور داریم، باید با دشمنان خود به گفتوگو بنشینیم و نه با دوستانمان. این اندیشه که میتوان کشورها را به شکلی مؤثر به انزوا کشاند، عملی نیست و در اکثر موارد، حاصل تلاشها عکس آن هدفی است که دنبال شده. به عقیده من تنها گزینه گفتوگو و مذاکره است.»البرادعی در مصاحبه با نشریهی آلمانی «زود دویچه تسایتونگ» همچنین ضمن رد گزینهی نظامی برای حل مناقشهی هستهای ایران تصریح کرد: «حملهای نظامی به ایران میتواند برنامهی غنیسازی اورانیوم را به تعویق اندازد، اما در عین حال کل خاورمیانه را به یک "گوی آتشین" بدل خواهد کرد.» مدیر کل آژانس اتمی همچنین در پاسخ به این سؤال که آیا آمریکا و اسرائیل میتوانند تحمل کنند که ایران به آستانهی تبدیلشدن به یک قدرت اتمی مجازی برسد، میگوید: «سؤال این است که آنها چه میتوانند بکنند. به غیر از مذاکره مستقیم چه گزینهای وجود دارد؟ مادام که ما تأسیسات اتمی ایران را تحت نظارت داریم، آنها نمیتوانند بمب اتم بسازند. ضمن این که هنوز مواد لازم را هم برای چنین بمبی ندارند که یک شبه به ساختن آن قادر شوند.»فراخوان چین و آلمان در همین حال وزیران خارجه آلمان و چین در دیداری که پنجشنبه (۲۵ سپتامبر) در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک برگزار گردید، از اعضای گروه ۵+۱ خواستند که در ارتباط با پرونده هستهای ایران موضعی یکپارچه و قاطعانه نشان دهد.فرانک والتر اشتاینمایر، وزیر خارجه آلمان در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک با یانگ جیئچی، همتای چینی خود در بارهی پرونده هستهای ایران دیدار و گفتوگو کرد. وزیران خارجه آلمان و چین در پی لغو نشست گروه ۵+۱ که قرار بود روز گذشته (۲۵ سپتامبر) برگزار گردد، کشورهای عضو این گروه را به یکپارچگی در قبال جمهوری اسلامی فراخواندند.به گفته محافل دیپلماتیک، اشتاینمایر و جیئچی بر اهمیت فرمول "۳+۳" (آلمان، فرانسه و انگلیس از یکسو و سه کشور آمریکا، روسیه و چین از سوی دیگر) برای حل مناقشه اتمی ایران تأکید کردند. در این دیدار، اشتاینمایر بار دیگر نسبت به پیامدهای منفی تیرگی روابط میان واشنگتن و مسکو هشدار داد.آمریکا و روسیه در پی لغو نشست گروه ۵+۱ در نیویورک اعلام کردهان د که علیرغم تنش های موجود قصد دارند بحث و مشورت های فیمابین را در ارتباط با پرنده هسته ای ایران ادامه دهند، اما هنوز مشخص نیست که این گفت وگوها در چه سطحی انجام خواند گرفت
.

Thursday, September 25, 2008

نشست خبری محمود احمدی نژاد

نشست خبری محمود احمدی نژاد

تجمع دانشجویان محروم از تحصیل در مقابل وزارت علوم

تجمع دانشجویان محروم از تحصیل در مقابل وزارت علوم

خبرنامه امیرکبیر: روز سه شنبه تعدادی از دانشجویان محروم از تحصیل در مقابل ساختمان وزارت علوم، تحقیقات و فن‌آوری اطلاعات، تجمعی اعتراضی را بر پا نمودند، به همین مناسبت انجمن حامیان حق تحصیل اطلاعیه­ ای به شرح زیر صادر نموده است:

ساعت ۱۰ صبح سه‌شنبه ۲ مهر ماه تعدادی از دانشجویانی که به رغم چند ماه مراجعات مکرر به مراکز مختلف، پاسخ درستی در خصوص علت محروم شدنشان از حق ادامه تحصیل دریافت نکرده بودند جلوی ساختمان وزارت علوم، تحقیقات و فن‌آوری اطلاعات، تجمعی اعتراضی را بر پا نمودند.

در سه سال اخیر صدها دانشجو به جرم انتقاد از مسؤولان دانشگاهی و مملکتی به اشکال مختلف از تحصیل آزادانه محروم شده‌اند و از همین رهگذر ده‌ها هزار دانشجوی دیگر به سکوت فراخوانده شده و اجباراً فرامین حراست دانشگاه‌ها را اجرا می‌کنند. تجمع دو ساعته‌ی اعتراضی دیروز دانشجویان که با نظم و آرامشی قابل توجه مقابل وزارت علوم انجام شد، در همین ارتباط و به دنبال بی‌حاصل بودن مکاتبات و اقدامات قانونی پیشین، سازمان داده شد که با حضور پررنگ ولی آرام نیروهای امنیتی و انتظامی به انجام رسید. دانشجویان و خانواده‌های آنان که پلاکاردهای اعتراضی متعددی را بر افراشته بودند در پایانِ اجتماع دو ساعته‌‌ی خود که توجه بسیاری از رهگذران را برانگیخته بود، تأکید کردند که به اقدامات قانونی خود ادامه خواهند داد و آن‌گاه با خواندن سرود “یار دبستانی من” به تجمع خود پایان دادند.

انجمن حامیان حق تحصیل ضمن حمایت از حق مسلّم دانشجویانی که برخلاف قانون اساسی کشور ادامه‌ی تحصیلشان مورد تعرضِ کاملاً غیر قانونیِ برخی ارباب قدرت قرار گرفته است، بار دیگر یادآوری می‌کند که در نامه مورخ ۲۲/۴/۸۷ خود به کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی، هشدار داده بود تا نمایندگان مردم و مسؤولان ذیربط پیش از آن که دیر شود اقدامی مؤثر برای تأمین حقوق بدیهی دانشجویان به‌عمل آورند. متأسفانه به‌رغم پی‌گیری‌های مکرر و چند ماهه‌ی کتبی و شفاهی انجمن، مقامات مرتبط تاکنون هیچ اقدام مفیدی ننموده و عملاً باعث شده‌اند موضوع وارد فضای مهرماه دانشگاه‌ها شود.

با امید به این‌که هرچه سریع‌تر اقدامی مؤثر برای بازگرداندن حقوق دانشجویان به عمل آید و جناح‌های تندرو ضمن درس‌گیری از تجربیات پیشین، این‌بار باعث تشدید بحران‌های داخلی کشور نگردند.

۳ مهر ۱۳۸۷
انجمن حامیان حق تحصیل


زهرای ۱۱ ساله با چراغ سبز قانون، به حجله مرگ فرستاده شد




زهرای ۱۱ ساله با چراغ سبز قانون، به حجله مرگ فرستاده شد
تعییر برای برابری- پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۸۷ - ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۸
زهرا فقط یکی از هزاران دختری است که با چراغ سبز قانون، به حجله مرگ فرستاده می شوند. نتیجه این قانون تبعیض آمیز و ازدواج هایی که نه تنها شروعشان به انتخاب و رضایت زن نبوده که در اتمام آن نیز زن اختیاری ندارد، گاه شوهرکشی است. گاه خودکشی و گاه فرار از خانه و گرفتار شدن در هزارتوی جامعه ای که یک خانه امن برای حمایت از زنان خشونت دیده و آسیب دیده ندارد.
تعییر برای برابری:زهرا فقط ۱۱ سال داشت. ۱۱ سال و هزار آرزو. می خواست "درس بخواند، روزنامه نگار شود و از دخترهای بدبخت دفاع کند". به هیچ کدام از آرزوهایش نرسید. پدرش می خواست به مردی ۳۵ ساله شوهرش دهد . دخترک تنها بود و بی پناه. مخالفت که کرد کتک خورد، بیشتر از همیشه، طاقتش که تمام شد خودش را کشت. با قرص برنج.چند روز پیش از خودکشی زهرا مادرش خبردار شده بود که می خواهند دخترش را شوهر دهند، یکی از همسایه ها خبرش کرده بود تا شاید بشود جلوی فاجعه را گرفت."تلفن زدم به مغازه پدربزرگش، التماسش کردم که با لیلا این کار را نکنند، که زندگی اش را خراب نکنند. گفتم خودم می آیم و می برمش. خودم خرجش را می دهم. به حرفم گوش نکرد. گفت دختر باید برود خانه شوهر چند سال اینور و آنورش چه فرقی می کند."اینها را لیلا می گوید. زن 35 ساله ای که هنوز باور نمی کند دخترک 11 ساله اش خودش را کشته است. از شوهرش که جدا شد، مهریه و نفقه و جهاز و همه حق و حقوقش را بخشید و در عوض حضانت زهرا را گرفت. چند سال بعد وقتی برای 8 میلیون تومان بدهی به زندان افتاد زهرا را به خانواده پدرش دادند و دخترک در تمام این چهار سال اجازه یک تماس تلفنی با مادرش را نداشت:"زندانی که شدم هشت ماهی زهرا با من بود. هم زهرا و هم دختر دیگرم که شش ماه داشت. پا به پای من زندان را تحمل می کرد و دم برنمی آورد. یک بار که پدرش آمد ملاقاتش نرفت. اینقدر جیغ کشید و گریه کرد که زندانبان ها رضایت دادند و نبردندش برای ملاقات..می ترسید از پدرش. نمی خواست ببیندش. یک روز پدر همسر دومم آمد ملاقات و گفت زهرا را بده ببرم بیرون اسمش را بنویسم مدرسه. بچه را که بهشان دادم، یک هفته بعد فهمیدم او را پیش پدرش برده اند. توی زندان کاری از من برنمی آمد. حتی نمی گذاشتند با دخترم حرف بزنم. سه سال تمام از زهرا بی خبر بودم."چند ماه پیش بود که لیلا از زندان مرخصی گرفت تا بدهی هایش را قسط بندی کند. همه امیدش این بود که برای مهرماه زهرا را پیش خودش بیاورد. رفت شهرستان و دو اتاق کوچک در یک زیر زمین اجاره کرد تا با خیاطی خرج خودش و پسر 2 ساله اش که در زندان بدنیا آمده بود را بدهد.پدر کودکش وقتی که او زندان بود غیابی طلاقش داده بود. بهانه اش این بود که زنش زندانی است و نگفته بود که بخاطر ضمانت بدهی های من زندانی شده. نگفته بود که من فرار کرده ام او بخاطر من دارد تاوان می دهد. راهی هم برای اثبات این ادعاها نبود. هیچ کس را نداشت و باید روی پاهای خودش می ایستاد و همه چیز را دوباره می ساخت. مثل آن روزهایی که زهرا داشت می مرد و او با فروش کلیه اش دخترک را مداوا کرد و یک چرخ خیاطی خرید و دوباره سرپا شد:"هپاتیت A داشت. دکتر گفته بود اگر درمان نشود هپاتیت B می گیرد. پدرش چند ماهی می شد رفته بود و هیچ خبری ازش نداشتیم. هیچ کس هم نبود که کمکی بکند. کلیه ام را فروختم یک میلیون. پانصد هزارتومانش را دادم خرج بیمارستان زهرا. با بقیه اش چرخ و وسائل خیاطی خریدم و دستم دخترم را گرفتم و رفتم تهران."همه آن روزها گذشت، لیلا دوباره زندگی اش را ساخت. دوباره ازدواج کرد. یک دختر دیگر بدنیا آورد، چکهای شوهرش که او پشتش را امضا کرده بود برگشت خورد و دوتایی به زندان رفتند. شوهرش فرار کرد ولیلا ماند با همه بدهی ها و بالاخره توانست از آن زندان لعنتی بیاید بیرون و حالا همه فکر و ذکرش زهرا بود. اگر طلاق نامه ازدواج دومش را نمی گرفت شاید هیچ وقت نمی توانست زهرا را بدست آورد. هم زهرا را و هم دو کودکش دیگرش را. می دانست که اگر طلاق نامه نداشته باشد حضانت بچه ها را از او می گیرند. به هردری زد و بعد چند ماه طلاق نامه اش را گرفت تا بتواند سراغ زهرا برود.هنوز روبراه نشده بود که همسایه ها از اهواز زنگ زدند که دخترت در بیمارستان است. خودش را کشته.... شبانه راه افتاد و سه روز تمام بالای سر دخترش بود به جای تمام سه سالی که زهرا را ندیده بود. به جای تمام ماه ها و روزهایی که حسرت شنیدن صدایش را داشت. دخترک اما بهوش نیامد. معده اش از 24 ساعت قبل خودکشی خالی بود و سم "قرص برنج" به جانش نشسته بود.آخرین بار چند روز قبل از این اتفاق شوم بود که صدایش را شنیده بود. تلفن کرده بود و به جای همه حرفهایی که این سالها روی دلش مانده بود، التماس کرده بود که دیگر به پدربزرگ زنگ نزن:"بعد از تلفن تو من را اذیت می کنن. طاقتم تمام شده دیگر. بگذار هرکاری می خوان بکنن. شوهرم که دادن فرار می کنم و می آیم پیش تو."دردل هایش را بعدا نوشته بود. روی ورق پاره ای که بعد مرگ، در جیب لباسش پیدا کردند:"امیدوارم این نامه بدست مامان لیلا برسه و گرنه خیلی حرفهام که دوست داشتم بهش بگم، نگفته می مونه. مامانی خیلی دوستت دارم. می دونم با این کارم خیلی ناراحت می شی و غصه می خوری. اما اگه تو هم جای من بودی این کار را می کردی. شاید اگه اینجا بودی با هم این کار را می کردیم و اون دنیا با هم زندگی می کردیم. اینجا همه اش از من ایراد می گیرن. کتکم می زنن. بهم فحش می دن. نمی ذارن راحت باشم. حالا هم که می خوان شوهرم بدن. مگه من چند سالمه که اینقدر منو اذیت می کنن؟ دیروز عمو علی منو زد. بابا هیچی نگفت. طرف من را هم نگرفت.نمی ذارن با تو حرف بزنم. نمی ذارن پیشت بیام. خسته شدم. چقدر زور می گن. چقدر کتک می زنن. آخه مگه من خرم؟دلم می خواد درس بخونم و دکتر بشم، پاهاتو خوب کنم. ولی نه دلم می خواد مثل دوستت روزنامه نگار بشم و از دخترهای بدبخت مثل خودم، دفاع کنم. می دونم بعد از مردن من، تو آبروی اینها را می بری و پدرشونو درمیاری.غصه نخور من اونجا منتظرتم. فهمیدم برای من داداش آوردی، خوشحال شدم. ولی ناراحتم که ندیدمش. عسل دیگه باید مدرسه بره. مواظب اون باش. از اینکه تنها می شی ببخش. هیچ وقت تو و عسل و خوشبختی قبلمون را یادم نمی ره.دوستت دارم مامان توپولی."پزشکی قانونی هم نوشته های زهرا را تایید می کند. بنا به گزارش پزشک قانونی اهواز و تهران آزمایشات انجام شده نشان دهنده شکنجه جسمی بوده و آثار شلاق یا شبیه آن روی بدن، ترکیدگی داخل لب بالا، کنده شدن قسمتی از موها، کبودی زیر ناخن پاها، خالی بودن معده که نشان دهنده شرایط سخت است، کبودی زیر چشم و کبودی پشت ساعد پا روی بدن زهرا مشاهده شده است.همسایه های پدر زهرا هم گواهی داده اند که بارها صدای ناله های او را زیر کتک پدر و عموها شنیده اند.با شکایت مادر زهرا، قاضی شعبه هفت کیفری اهواز علت خودکشی را فشار شدید روحی و روانی از سوی خانواده تشخیص داده و نوشته است:"با توجه به ضرب و شتم قرار گرفتن قبل از اقدام به خودکشی و نظریه قضات و مدعی العموم علت خودکشی شبه عمد(قتل) محسوب شده و نیاز به بررسی بیشتر داد و پدر متوفی تحت پیگرد قانونی است."دادگاه رسیدگی به خودکشی زهرا، ماه آینده تشکیل می شود. زهرا و زهراها اما هر روز در گوشه و کنار این مملکت خودکشی می کنند، به قتل می رسند و یا هر روز هزاربار مرگ را آرزو می کنند برای اینکه قوانین ما حداقل حقوقی انسانی را برای زنان درنظر نگرفته است.اگر بر اساس قانون سن ازدواج دختر 13 سال نبود و به پدر این اجازه داده نشده بود که قبل از 13 سالگی نیز بتواند با گرفتن سن رشد از دادگاه دخترش را شوهر دهد، شاید الان زهرا زنده بود و پدرش جرات نمی کرد بگوید اختیارش با من است ومی خواهم شوهرش بدهم.اگر اجازه ازدواج دختر در انحصار پدر نبود و قانونگزار برای مادر نیز حقی در نظر می گرفت شاید عطوفت مادرانه و تجربه هایی سختی که زنان از ازدواج های زودرس و اجباری دارند می توانست مانع به زور شوهر دادن زهرا و زهرا ها شود و حالا زهرا و سه دختر دیگری که در همان بیمارستان برای فرار از ازدواج اجباری خودکشی کرده بودند زنده بودند.اگر قوانین ما برای عقد ازدواج دختر قبل از سن پایینی که قانون تعیین کرده مجازات تعیین می کرد،شاید دیگر هیچ پدری جرات نمی کرد دختر بچه ها را به جای مدرسه به حجله بفرستد. حجله ای که گاه حجله مرگ می شود.زهرا فقط یکی از هزاران دختری است که با چراغ سبز قانون، به حجله مرگ فرستاده می شوند. نتیجه این قانون تبعیض آمیز و ازدواج هایی که نه تنها شروعشان به انتخاب و رضایت زن نبوده که در اتمام آن نیز زن اختیاری ندارد، گاه شوهرکشی است. گاه خودکشی و گاه فرار از خانه و گرفتار شدن در هزارتوی جامعه ای که یک خانه امن برای حمایت از زنان خشونت دیده و آسیب دیده ندارد.بسیارند زنهایی که با همه این خشونت ها واجبارها هم شجاعت و توان "نه" گفتن به عرف و قانون مردسالار و ضد زن را ندارند و تمام عمر سر خم می کنند و می سوزند و می سازند و زندگی می کنند با مردانی که انتخابشان نکرده اند، دوستشان ندارند و به اجبار به آنها "بله" گفته اند.لیلا از همین حالا نگران دختر 6 ساله اش است که فقط یک سال دیگر حضانتش با او است و سرپرستی و اجازه ازدواجش از همین الان با پدرش است. نگران است که او هم به سرنوشت زهرا دچار شود.راحله هم در آخرین روزهای زندگی اش نگران دخترش بود. می گفت فقط به خاطر دخترم است که نمی خواهم بمیرم. می دانم که هنوز ۱۵ سالش نشده شوهرش می دهند و من هم نیستم که به دادش برسم.تا وقتی قانون اجازه ازدواج دختربچه ها را می دهد، تا وقتی پدر می تواند هرگاه که خواست دخترش را شوهر دهد، تا وقتی مادر هیچ حقی در تعیین سرنوشت فرزندش ندارد، تا وقتی قانون نابرابر بر زندگی ما زنان حاکم است..... همه مادرها نگران دخترانشان اند. نگران اینکه هیچ وقت فرصت کودکی کردن نیابند. نگران اینکه با یک ازدواج زودرس واجباری همه زندگی شان تباه شو
د.

Wednesday, September 24, 2008

حقوق بشر

حقوق بشر

ما نماینده مجلس نیستیم, ما ولی شما هستیم


ما نماینده مجلس نیستیم, ما ولی شما هستیم

3 مهر 1387 - نیلوفر گلکار -
تغییر برای برابری:
“طرح پذيرش دانشجويان دختر در محل اقامت در مجلس شوراي اسلامي اعلام وصول شد.”*
گویا در این روزگار نمایندگان مجلس, نه نماینده مردم بلکه خود را ولی مردم می دانند. تقریبا تعداد زیادی از ما کنکور داده ایم. فرم هایش را پر کرده ایم, استرس و درس خواندن دیوانه وارش را تجربه کرده ایم.رتبه می آید و دانش آموز می تواند تصمیم بگیرد که چه رشته ای را در کجا انتخاب کند و تازه بعد, در صورت قبولی به تحصیل در دانشگاه و رشته انتخابی خود بپردازد. حال سوال اساسی اینجاست. در پروسه ای که تمامش با انتخابی زیر محدودیت های فراوان رخ می دهد, منع قانونی بر اساس جنسیت چه می تواند باشد؟ البته پاسخ روشن است تبعیض و دید زن ستیز حاکمیت به زنان.
بسیاری از دختران در تمام نقاط ایران, از تهران تا روستاهای کوچک ممکن است هیچ گاه اجازه و فرصت درس خواندن را به دلیل سنت پدر سالارانه, ازدواج زود هنگام و بسیاری مسائل دیگر نیابند. اگر یافتند بسیاری از آنها از طرف خانواده تحت فشار و محدودیت انتخاب رشته و انتخاب محل دانشگاه قرار می گیرند. زیرا بر اساس همین سنت تبعیض و به اصطلاح حمایت نادرست, خانواده ها نمی پذیرند که دخترانشان در شهری دور از آنها درس بخوانند.
و در نهایت می مانند گروهی که با انتخاب خود و تقریبا تمام آنها با اطلاع کامل خانواده دست به انتخاب رشته در شهرستانی دیگر برای دست یابی به موقعیت بهتر می زنند.
با توجه به این موارد, منع کردن دختران از انتخاب محل تحصیل صرفا به دلیل جنسیتشان نقض آشکار حقوق بشر است. آن هم تبعیضی که این بار نه تنها شعور و قدرت انتخاب دختران را زیر سوال برده بلکه شعور و قدرت انتخاب خانواده هایی هم که این اجازه را به دخترانشان می داده اند را زیر سوال برده و نماینده گان نه در قبای نمایندگی ملت, بلکه در قبای پدری عاقل و ولی ملت حق انتخاب را نقض می کنند. و به سادگی پاسخ می دهند این تبعیض نیست, احتمالا منظورشان این است که مصلحت است. و دیگر, فیلتر های ساختار غیر رسمی و سنتی جامعه کارساز نیست و محدودیت رسمی باید اعمال شود.
آقایان ما شعور داریم حق انتخاب داریم, محدودیت هایتان توهین به شان انسانی ما است. نه چیزی دیگر. از دید دیگر, مساله می تواند دستیابی به "موقعیت بهتر" باشد. ممکن است دختران با انتخاب دانشگاه بهتر و رشته ای متفاوت به موقعیت بهتری در جامعه دست پیدا کنند و این در نظر حاکمیت یعنی بر هم خوردن ساختار سلسله مراتبی جامعه که به شدت در پی حفظ این ساختار بیمارگونه اند در لوای حفظ ارزش ها.
مساله سوم که باقی می ماند مساله قبولی 60% دختران در دانشگاه است که این هم با مورد بالا در رابطه تنگا تنگی قرار دارد. با سهمیه بندی بومی عملا می توان تحت این بهانه جمعیت دختران دانشجو ( خطرناک) جامعه را کنترل کرد و از رشد بی رویه به اعتقاد آقایان, بی بندو باری ناشی از زنان درس خوانده جلو گیری کرد. اگر دختران ما کمتر درس بخوانند قائدتا تصویب لایحه چند همسری به این شدت مورد حمله قرار نمی گیرد. اگر زن ها کمتر درس بخوانند وقت بیشتری برای آشپزی و گرم کردن کانون خانواده خواهند داشت. اگر زنها بیشتر درس بخوانند ساختار جامعه که مرد باید سن, تحصیلات, درامد و... اش از زن بیشتر باشد تا تنها او کنترل همه چیز را در دست داشته باشد بر هم می خورد. و در نتیجه آمار طلاق در بین خانواده هایی که زن هایش تحصیل کرده اند بالا می رود.
آری آگاهی موجب بر هم خوردن تمام نظم های بیمار گونه که ناشی از عدم آگاهی و نابرابری های حقوقی و اجتماعی هستند, می گردد. بهتر است به جای حفظ نظم ناشی از عدم آگاهی به فکر ایجاد نظم اجتماعی ناشی از آگاهی و برابری و انسانیت باشیم.آقایان نماینده قصد شما نه تنها تبعیض علیه زنان است بلکه بازگشتی تاریخی به دوران قجر و اندرونی ها است و حفظ نظم ناشی از جهل و نا آگاهی. جزو موارد کمپین یک میلیون امضا مورد حق تحصیل نیست چون آن زمان این دغدغه را نداشتیم اما این گونه که پیش می رود, گویا باید حق حیات را هم اضافه کنیم

مجمع عمومی سازمان ملل یا جلسه محاکمه رژیم تهران؟


مجمع عمومی سازمان ملل یا جلسه محاکمه رژیم تهران؟

شهاب نیوز: روسای ‌جمهور آمریکا، فرانسه و آرژانتین در سخنرانی‌ های خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به شدت به جمهوری اسلامی حمله کردند تا آنجا که می ‌توان گفت این اجلاس عملا به محلی برای حمله سران کشورهای غربی به جمهوری اسلامی تبدیل شده است.
عصر سه‌شنبه اندکی پیش از اتهامات شدید روسای جمهور آمریکا و فرانسه به جمهوری اسلامی، «کريستينا فرناندز» رييس جمهور آرژانتين نیز طی نطقی در مجمع عمومی سازمان ملل به نقش رژیم تهران در انفجار مرکز یهودیان بوینس ‌آیرس پرداخت و خواستار استرداد تعدادی از مقامات جمهوری اسلامی به آرژانتین شد.
رييس‌جمهور آرژانتين در نطق خود از جمهوری اسلامی خواست آندسته از مقاماتی را که برای آن‌ها از سوی اینترپل (پلیس بین الملل) حکم اخطار قرمز صادر شده برای محاکمه به آرژانتین تحویل دهد. علی فلاحیان وزیر اسبق اطلاعات، محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه، احمد وحيدی فرمانده اسبق سپاه قدس، محسن ربانی رايزن فرهنگی پيشين جمهوری اسلامی در آرژانتين و احمدرضا اصغری، دبير سوم سفارت؛ 5 نفر مزبور هستند.
فرناندز در سخنرانی خود در حضور سران تمام کشورهای جهان و در برابر چشمان احمدی‌نژاد و همچنین صدها خبرنگار و دوربین تلویزیونی گفت من از جمهوری اسلامی می‌خواهم که بر اساس قوانين بين المللی رفتار کند و درخواست قضايی آرژانتين را برای تحويل و محاکمه آن دسته از افرادی که متهم شده‌اند، بپذيرد
.

اروپا: ايران به توانايی ساخت سلاح اتمی نزديک می شود


اروپا: ايران به توانايی ساخت سلاح اتمی نزديک می شود

اتحاديه اروپا روز چهارشنبه هشدار داد به رغم آنکه ايران می گويد برنامه هسته ای اين کشور صلح آميز است ولی تهران به نقطه دستيابی به توانايی لازم برای ساخت کلاهک اتمی نزديک می شود.
در بيانيه اتحاديه اروپا که برای ارائه به شورای حکام تهيه شده، آمده است: ايران در گذشته برنامه تسليحات هسته ای داشته است، اين در حالی است که وجود چنين برنامه ای را انکار می کند.
اين بيانيه روز چهارشنبه در آغاز نشست شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی در وین برای بررسی برنامه هسته ای ايران، در اختيار رسانه ها قرار گرفت.
قدرت های غربی روز چهارشنبه اعلام کردند که ادامه غنی سازی اورانيوم توسط ايران و مانع تراشی برای بازديد بازرسان آژانس از تاسيسات هسته ای اين کشور، چالشی حساس برای آژانس به وجود آورده است.
قدرت های غربی در جلسه شورای حکام از برنامه هسته ای ايران ابراز نگرانی کردند ولی تهديد نکردند که عليه برنامه هسته ای ايران وارد عمل می شوند.
اين سخنان پس از آن اعلام شد که روسيه اعلام کرد که تحريم های جديد عليه ايران را ضروری نمی داند.
آژانس بين المللی انرژی اتمی روز ۱۵ سپتامبر اعلام کرد که ايران همکاری لازم را برای پاسخ به تمامی ابهامات در برنامه هسته اي خود نشان نداده است.
محمد البرادعی، مدير کل آژانس بین المللی انرژی اتمی، نيز اعلام کرد که وی نمی تواند اطمينان دهد که ايران برنامه مخفی هسته ای برای توليد بمب اتمی را دنبال نمی کند.
آلمان، فرانسه و بريتانيا در بيانيه مشترکی در شورای حکام اعلام کردند که گزارش آژانس تصوير مايوس کننده ای از وضعيت می دهد .
این کشورها اعلام کردند: ما در مرحله حساسی قرار گرفته ايم چرا که ايران اعلام کرده که آژانس نمی تواند مسايلی را که می تواند مربوط به ابعاد ساخت سلاح هسته ای اين کشور باشد، مورد بررسی قرار دهد.
فرانسه نيز که رياست دوره ای اتحاديه اروپا را که متشکل از ۲۷ کشور است، از سوی اين اتحاديه وضعيت مناقشه هسته ای ایران را بحرانی خواند.
گريگوری شولتی، سفير آمريکا در آژانس، نيز «استراتژی تاخير و انکار» ايران در مورد برنامه هسته ايش را مورد انتقاد قرار داد و گفت: بار ديگر کشورهای غربی به ايران پيشنهاد می کنند که غنی سازی را متوقف کند و در عوض از امتيازهای مهم ديپلماتيک و تجاری بهره برد.
وی افزود اگر ايران از اين موقعيت برای گفت و گوها با حضور يک مقام ارشد آمريکايی استفاده نکند، هر چه بيشتر در صحنه جهانی منزوی می شود.
فرانسوا ايگزاويه دنيو، سفير فرانسه در آزانس نيز گفت ما بايد وارد عمل شويم. وظيفه نخست ما اين است که مسايل را به روشنی و با صدای واحدی اعلام کنيم.
اتحاديه اروپا نگران رويکرد ايران در قبال درخواست های بين المللی برای توقف فعاليت های مربوط به غنی سازی اورانيوم است. غنی سازی اورانيوم می تواند کاربردی دوگانه در توليد سوخت هسته ای برای نيروگاه ها و همچنين توليد سلاح اتمی داشته باشد.
شورای امنيت سازمان ملل متحد طی سه قطعنامه تحريمی از ايران خواسته است تا برای نشان دادن صلح آميز بودن برنامه هسته ای اين کشور، غنی سازی اورانيوم را متوقف کند.
ايران تاکنون با ناديده گرفتن اين در خواست ها، برنامه غنی سازی اورانيوم را توسعه داده است. ولی با این حال ايران تاکید می کند برنامه هسته ای اين کشور کاملا صلح آميز و برای توليد انرژی است.
اين در حالی است که آژانس بين المللی انرژی اتمی طی ماه های اخير از ايران خواسته تا به ادعاهای موجود در خصوص مطالعات نظامی– اتمی اين کشور توضيح دهد.
نگرانی از برنامه نظامی - اتمی ایران
سرويس های اطلاعاتی کشورهای غربی می گويند: ايران دارای برنامه ای نظامی- اتمی بوده و مطالعاتی در زمينه استفاده از مواد با قدرت انفجاری بالا در موشک های دوربرد انجام داده است.
از سرپيچی ايران در برابر درخواست های شورای امنيت سازمان ملل متحد برای توقف غنی سازی اورانيوم، چنين می توان نتيجه گرفت که ايران به «مواد اتمی لازم برای توليد سلاح هسته ای دست خواهد يافت.»
اتحادیه اروپا
ايران اين اسناد را جعلی و ساختگی خوانده و اعلام کرده است که حاضر نيست در اين زمينه با آژانس بین المللی انرژی اتمی همکاری کند.
در حالی ايران بر صلح آميز بودن ماهيت برنامه هسته ای اين کشور تاکيد می کند که اسرائيل می گويد : ايران به اندازه کافی مواد لازم برای ساخت بمب هسته ای در کمتر از يک سال را در اختيار دارد.
در همين زمينه، براساس بر آورد آمريکا ايران حداقل دو سال تا رسيدن به چنين توانايی فاصله دارد.
در گزارش های ارائه شده توسط آژانس بين المللی انرژی اتمی اعلام شده است که ايران طی ماه های اخير تعداد سانتريفيوژهای فعال در تاسيسات نطنز را از سه هزار دستگاه به چهار هزار دستگاه افزايش داده است.
ديويد آلبرايت، از موسسه علوم و امنيت بين المللی، در اين زمينه می گويد: ايران هم اکنون از ۸۵ درصد از ظرفيت دستگاه های سانتريفوژ استفاده می کند و اين بيانگر آن است که ايران قادر خواهد تا تا غنی سازی را با سرعت بيشتر انجام دهد.
اين در حالی است که آژانس بين المللی انرژی اتمی می گويد: اورانيوم غنی شده در تاسيسات نطنز قابليت استفاده در سلاح هسته ای را ندارد.
در همين زمینه اتحاديه اروپا تاکيد کرده است: از سرپيچی ايران در برابر درخواست های شورای امنيت سازمان ملل متحد برای توقف غنی سازی اورانيوم، چنين می توان نتيجه گرفت که ايران به «مواد اتمی لازم برای توليد سلاح هسته ای دست خواهد يافت.»
اتحاديه اروپا همچنين تصريح کرده است: به رغم آن که اسناد و شواهد موجود در اين باره می بايست «راستی آزمايی شوند»، اطلاعات آژانس بين المللی انرژی اتمی اين مسئله را مطرح می کند که «ايران برنامه ای برای به خدمت گرفتن سلاح اتمی دارد.»
در گزارش آژانس بين المللی انرژی اتمی که روز دوشنبه در اختيار اعضای اين آژانس قرار گرفت، از ايران به دليل جلوگيری از تلاش ها برای تحقيق درباره مطالعات اتمی- نظامی انتقاد شده بود.
اتحاديه اروپا از ايران خواسته است تا با خواست شورای امنيت سازمان ملل مخالفت نکند و با آژانس بين المللی انرژی اتمی همکاری کند.

Monday, September 22, 2008

قرباني اسيدپاشي؛برای درمان نیاز به کمک مالی دارم




قرباني اسيدپاشي؛برای درمان نیاز به کمک مالی دارم

یک زن جوان كه از سوي همسرش مورد اسيدپاشي قرار گرفته بود، پس از انجام 13 عمل جراحي براي تامين مخارجش از مردم درخواست كمك كرد.
اعتماد ملي:‌ زن جواني كه به خاطر درخواست طلا‌ق از سوي همسرش مورد اسيدپاشي قرار گرفته بود، با گذشت 8 ماه از اين حادثه در حالي كه تحت 13 عمل جراحي قرار گرفته از تامين مخارج عمل‌هاي جراحي بازمانده است. ‌ اين زن جوان كه در حال حاضر علا‌وه بر هزينه عمل‌هاي جراحي، مخارج زندگي دو دخترش را نيز عهده‌دار است، در اين باره مي‌گويد: "تاكنون 13 عمل جراحي انجام داده‌ام اما ميزان سوختگي بدن و به خصوص صورتم آنقدر زياد است كه احتياج به جراحي‌هاي بيشتري دارم. من بي‌گناه به اين روز افتاده‌ام و در اين شرايط حتي توان تامين مخارج فرزندانم را هم ندارم. در حال حاضر هزينه اين عمل‌ها را پدرم كه خرج زندگي من و دو دخترم را مي‌دهد، متقبل شده است اما او هم ديگر قادر به پرداخت اين هزينه‌هاي سنگين نيست.177 سال پيش <غلا‌م> در حالي كه خود را تاجر برنج معرفي كرد و به خواستگاري مهناز رفت، او را به عقد خود درآورد اما پس از مدتي
آزار و اذيت‌هاي غلا‌م نسبت به همسرش شروع شد. ‌ او اغلب اوقات دوستان ناباب خود را به خانه‌اش دعوت مي‌كرد و از مهناز مي‌خواست كه از آنان پذيرايي كند. غلا‌م با گذشت چندسال و با داشتن 2 دختر خردسال به خوشگذراني‌هاي خود ادامه مي‌داد تا اينكه به اتهام كلا‌هبرداري به زندان افتاد و دادگاه نيز او را به 5 سال زندان محكوم كرد. ‌ مهناز كاظمي با توجه به محكوميت همسرش به دادگاه خانواده مراجعه كرد و دادخواست طلا‌ق داد اما غلا‌م وقتي از دادخواست طلا‌ق مهناز آگاهي يافت با سپردن وثيقه از زندان آزاد شد و به اتفاق دوستانش به خانه رفت و مهناز را به باد كتك گرفت. ‌ با گذشت چند روز از اين ماجرا غلا‌م بار ديگر به خانه آمد و از همسرش خواست براي آخرين بار اجازه دهد كه دخترانش را براي تفريح به دريا ببرد. بدين ترتيب مهناز نيز با آنان همراه شد. ‌ روز 22 تير ماه آنها به سمت لا‌هيجان به راه افتادند. وقتي سوار بر خودروي شخصي به شهرستان لنگرود رسيدند، غلا‌م به بهانه اينكه كارت بنزين خود را نياورده است از همسر و فرزندانش خواست چند دقيقه‌اي كنار دريا به انتظار بايستند تا او بنزين تهيه كند.سپس پياده به راه افتاد اما دقايقي بعد با يك گالن 10 ليتري كه در آن مايع قرمزرنگي وجودداشت، برگشت. در ميانه راه، غلا‌م فرزندانش را به شهربازي برد و به آنان اصرار كرد كه شب را در آنجا بمانند اما مهناز نپذيرفت. سرانجام شبانه آنان به راه افتادند اما در بين راه وقتي مهناز و 2 فرزندش در خواب بودند، وي گالن اسيد را روي همسرش پاشيد. مهناز در حالي كه نمي‌دانست همسرش يك گالن اسيد روي او پاشيده، از شدت سوزش به سمت جاده فرار كرد اما بر اثر سوختگي شديد، بي‌حال روي زمين افتاد.اين بار غلا‌م تصميم گرفت با خودرو از روي مهناز كه زمين افتاده بود، عبور كند اما 2 دختر خردسال مانع اين كار او شدند و از اين‌رو غلا‌م با صرف‌نظر از قتل مهناز از محل حادثه فرار كرد.پس از اين ماجرا، مدتي غلا‌م متواري بود تا اينكه محمد مصطفايي وكالت پرونده مهناز را قبول كرد و بررسي‌هاي جدي براي دستگيري همسر اين زن آغاز شد.
پس از اين ماجرا، منزل پسر متهم كه در اين مدت نزد او روزگار مي‌گذراند، تحت مراقبت قرار گرفت و با هماهنگي مأموران نيروي انتظامي قم متهم در آنجا دستگير شد. ‌ مهناز كاظمي با اعلا‌م اينكه جراحي‌هاي صورت گرفته روي صورت و بدنش همچنان ادامه دارد، مي‌گويد: <حداقل هزينه هر بار جراحي من 300 هزار تومان مي‌شود كه اين هزينه جدا از ويزيت هر بار نزد پزشك رفتن، داروها و مسائل ديگر است.>اين زن جوان كه بيگناه قرباني اين حادثه شده، به جراحي‌هاي ديگري نياز دارد تا بتواند به روند عادي زندگي بازگردد، به همين خاطر افرادي كه توانايي براي ياري اين زن جوان و دو دخترش دارند مي‌توانند با پرداخت مبلغي به حساب سيباي شماره 0302902568007 بانك ملي ايران به او در درمان سوختگي‌هايش بر اثر پاشيده‌شدن اسيد كمك كنند
.

رفتار مزدوران رژیم اسلامی با مردم بی دفاع

رفتار مزدوران رژیم اسلامی با مردم بی دفاع

اعتصاب رانندگان و کامیونداران


اعتصاب رانندگان و کامیونداران
درجاده خرمشهر- پایانه اهواز
فعالان حقوق بشر در ایران، گزارشی تصویری از اعتصاب بیش از 1700 راننده و کامیونداران اهواز منتشر کردند. بموجب این گزارش، از اعتصاب رانندگان و کامیونداران دو هفته می گذرد اما هنوز مقامات دولت به سه خواسته آنها پاسخ نداده اند.
اعتصابیون خواهان رسیدگی به وضعیت اعلام بار با نظارت دولت بر باربری ها، راه اندازی مجدد سندیکای باربری که از 14 ماه پیش به حالت تعلیق درآمده است و رسیدگی به وضعیت رفاهی و امکاناتی خود هستند. رانندگان با بیش از 600 کامیون در جاده سه راه خرمشهر به مسير پايانه حمل و نقل اهواز به طول تقريباً 3 کيلومتر به اعتصاب خود ادامه می دهند

هشدار آژانس درباره «فعاليت هاى اتمى مخفى ايران»


هشدار آژانس درباره «فعاليت هاى اتمى مخفى ايران

محمد البرادعى، مدير كل آژانس بين المللى انرژى اتمى هشدار داد كه او نمى تواند تضمين كند، ايران یک برنامه اتمى مخفى را دنبال نمى كند.
آقاى برادعى كه در افتتاحيه نشست شوراى حكام آژانس در وین سخن مى گفت، اعلام كرد: غير ممكن است تضمين داد كه ايران فعاليت هاى هسته اى خود را مخفى نمى كند، مگر اينكه اجازه بازرسى هاى وسيع داده شود و پاسخ اتهام هاى مطرح شده در باره گذشته برنامه اتمى تهران دريافت شود.
مدير كل آژانس بين المللى انرژى اتمى اين ادعاى ايران كه بازرسى هاى بيشتر آژانس را تهديدی براى امنيت ملى جمهورى اسلامى مى داند، رد كرد.
وى اظهار داشت: «ما به دنبال كند و كاو در فعالیت های نظامى مرتبط با برنامه موشكى ايران نيستيم. بلكه تمركز ما بر روى راستى آزمايى مواد و فعاليت هاى اتمى است.»
آقاى برادعى افزود: «با اين حال ما نياز داريم كه از همه اطلاعات استفاده كنيم تا مطمئن شويم از اين مواد براى ساخت سلاح اتمى استفاده نمى شود.»
شوراى حكام كه شامل ۳۵ كشور عضو آژانس بين المللى انرژى اتمى است روز دوشنبه در وين، پايتخت اتريش، آغاز به كرد و قرار است كه گزارش تازه محمد البرادعى در باره همكارى نكردن ايران با آژانس و همچنين نمونه بردارى از تاسيسات اتمى سوريه را بررسى كند.
آقاى برادعى در بخشى ديگر از سخنان خود اظهار داشت: «متاسفانه» آژانس پيشرفت اساسى در راستى آزمايى ارتباط بخش هاى نظامى با برنامه اتمى ايران نداشته است.
«غير ممكن است تضمين داد كه ايران فعاليت هاى هسته اى خود را مخفى نمى كند مگر اينكه اجازه بازرسى هاى وسيع داده شود و پاسخ اتهام هاى مطرح شده در باره گذشته برنامه اتمى تهران دريافت شود.»
مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی
با اين حال، وى از شوراى حكام آژانس خواست تا اجازه دهند بازرسان نسخه اصلى اسنادى كه آژانس از چندين سازمان اطلاعاتى و امنيتى به دست آورده است را در اختيار ايران قرار دهند.
آژانس بين المللى انرژى اتمى كه خواستار افشاى تمام جزئيات برنامه اتمى ايران است، پيشتر گفته بود به برخى از اسناد دست يافته است كه نشان مى دهد جمهورى اسلامى مطالعاتى در زمينه استفاده از سانتريفوژهاى پيشرفته براى غنى سازى سريع تر اورانيوم، آزمايش مواد منفجره و تحقيقات بر روى كلاهك هاى هسته اى كه بر روى موشك سوار مى شوند، انجام داده است.
تهران اين اسناد را «جعلى و ساختگى» خوانده و خواهان دسترسى به نسخه اصلى آنها براى بررسى بيشتر شده است ولى آژانس بين المللى انرژى اتمى گفته است كه اجازه ندارد تا اين نسخه ها را در اختيار تهران قرار دهد.
روز سه شنبه گذشته و يک روز پس از گزارش آقاى البرادعى، آژانس بين المللى انرژى اتمى اطلاعاتى را منتشر كرد كه نشان مى داد ايران تلاش كرده است موشك دوربرد خود، شهاب - ۳ ، را آماده حمل كلاهك هسته اى كند.
تهران اين ادعا را نيز تكذيب كرد و طرح آن را به ايالات متحده آمريكا نسبت داد.
برنامه اتمى جمهورى اسلامى ايران در سال هاى اخير با بن بست هاى متعددى روبرو شده است و آژانس مى گويد كه نمى تواند صلح آميز بودن فعاليت هاى هسته اى تهران را تاييد كند. غرب، ايران را متهم مى كند كه در قالب برنامه هسته اى خود به دنبال توليد سلاح اتمى است ولى مقام هاى جمهورى اسلامى اين اتهام را رد مى كنند.
نشست روز پنجشنبه
مدير كل آژانس بين المللى انرژى اتمى در بخش ديگرى از سخنان خود بار ديگر نگرانى از فعاليت هاى اتمى ايران را «جدى» خواند و گفت: در غياب راستى آزمايى برنامه اتمى گذشته و حال ايران، اين نگرانى جدى همچنان براى جامعه بين المللى باقى مانده است.
نشست شوراى حكام آژانس كه ايران نيز در آن عضويت دارد يک هفته به طول مى انجامد و انتظار مى رود كه گزارش نهايى محمد البرادعى را براى تصميم گيرى در اختيار شوراى امنيت سازمان ملل قرار دهد.
فرانسه روز دوشنبه اعلام كرد كه وزيران امور خارجه شش كشور عضو گروه پنج به علاوه يك قرار است كه روز پنج شنبه در نيويورك گردهم آيند و در باره برنامه اتمى ايران رايزنى كنند.
با توجه به اختلاف نظری که در ميان كشورهاى عضو گروه پنج به علاوه يک درباره برنامه اتمى ايران وجود دارد، احتمال دستيابى آنها به توافقى براى افزايش تحريم ها عليه تهران ضعيف به نظر مى رسد.
نمايندگان سياسى گروه پنج به علاوه يک، روز جمعه در واشينگتن گردهم آمدند تا درباره دور تازه تحريم ها ضد جمهورى اسلامى رايزنى كنند ولى بر اساس اظهارات رابرت وود، از سخنگويان وزارت امور خارجه آمريكا، اين نشست بدون نتيجه پايان يافت.
با اين حال، آقاى وود گفت كه كليه اين كشورها در باره اصل افزايش تحريم ها توافق دارند.
به فاصله يک روز پس از اين نشست، روسيه اعلام كرد كه با اعمال تحريم هاى جديد عليه تهران مخالف است. پيشتر چين نيز موضع مشابهى اتخاذ و بر حل ديپلماتيک برنامه اتمى ايران تاكيد كرده بود.
در همين حال، فرانسه روز دوشنبه اعلام كرد: وزيران امور خارجه شش كشور عضو گروه پنج به علاوه يك قرار است كه روز پنج شنبه در نيويورک گردهم آيند و در باره برنامه اتمى ايران رايزنى كنند.
شوراى امنيت سازمان ملل تا كنون سه دور تحريم عليه افراد و موسسات ايرانى كه ظن آن مى رود با فعاليت هاى هسته اى جمهورى اسلامى ايران در ارتباط هستند اعمال كرده و از تهران خواسته است تا فعاليت هاى مربوط به غنى سازى اورانيوم را لغو كند.
ايران اين درخواست را رد كرده و بر ادامه برنامه اتمى خود اصرار مى ورزد
.

اعدام + 15

Tuesday, September 16, 2008

نقد رزا لوکزامبورگ بر بلشويسم: انديشه هايي پيرامون دمکراسي




نقد رزا لوکزامبورگ بر بلشويسم: انديشه هايي پيرامون دمکراسي
برگرفته از سايت جغد مينرواهنگامي كه انقلاب اكتبر رخ داد، لوکزامبورگ در حال گذراندن حبس چهار ساله‌ي خود در زندان‌هاي امپراتوري آلمان بود. تنها، اسير بيماري‌هاي دردناك و دستخوش اثرات رواني ناشي از حبسي طولاني و بي‌ارتباط با اطلاعات و منابع دنياي بيرون كه چون آتشفشاني مي‌غريد. او جز روزنامه‌هاي رسمي چيزي در دسترس نداشت. در اين شرايط است كه لوكرامبورگ مهم‌ترين اثر خود را در رابطه با انقلاب اكتبر نوشت. تحليل او و نشان دادن آنچه كه تنها در آن دوران فقط يك گرايش بود نه يك نهاد تثبيت‌شده كاري است بس سترگ. اثر او مهم‌ترين اثر پيشگويانه‌اي است كه معاصران اين رويداد تاريخي‌ـ جهاني نوشته‌اند. اين مقاله كه گويي درسي است براي آينده، هيچ توصيه‌اي سياسي روشني نمي‌كند. با بسياري از انتقادهاي مشخص آن مي‌توان جدال كرد و آن‌ها را خطا دانست، اما خطاهاي اين جزوه تحت‌الشعاع پيگيري اخلاقي و انگيزه‌ي دمكراتيك آن قرار مي‌گيرد.ما از رزا لوكزامبورگ سه نوشته در رابطه با لنين و بلشويسم در اختيار داريم: نقد رزا بر چه بايد كردِ؟ لنين به نام «مسائل سازماني سوسيال دمكراسي روسيه»، مقاله‌ي بلندبالا و انتشارنيافته‌اي به نام» مرامنامه» كه براي نخستين بار در ترجمه‌ي جديدي كه من از آثار لوكزامبورگ كرده‌ام آمده است، و سومين آن «انقلاب روسيه» است. شناخت نظرات لوکزامبورگ درباره‌ي لنين و تروتسكي و خود بلشويسم نيازمند خواندن هر سه مقاله است.جزوه‌ي «انقلاب روسيه» در سال 1918 براي پل لوي، جانشين لوکزامبورگ و رهبر حزب كمونيست آلمان، و مسلماً براي انتشار نوشته شده بود. لوي با اين گمان كه اين مقاله مي‌تواند خوراك ضدانقلاب قرار بگيرد، لوكزامبورگ را قانع كرد تا آن را چاپ نكند. اما خود لوي به دنبال اختلافات با لنين و تروتسكي درباره‌ي استراتژي انقلاب آلمان و اخراج از كمينترن در سال 1921 ، نظرش تغيير كرد. مقاله‌ي «انقلاب روسيه» در اروپا در همان سال 1921 و در آلمان شرقي فقط در سال 1963 و در روسيه در سال 1990 انتشار يافت. به اين ترتيب روشن مي‌شود كه نسل مهمي از انقلابيون روسيه و آلمان هرگز با اين مقاله آشنا نبوده‌اند.چنانكه در ادامه‌ي بحثم روشن خواهد شد مقاله‌ي يادشده به انتقادات شديدي از انقلاب بلشويكي اكتبر 1917 مي‌پردازد. لوکزامبورگ نه با انقلاب اكتبر مخالف بود نه با كسب قدرت سياسي. اما موضوع كليدي براي او سرشت كسب قدرت و گام‌هايي بود كه بايد بي‌درنگ براي اطمينان يافتن از گسترده‌ترين دمكراسي انقلابي برداشته شود. در واقع پرسش لوکزامبورگ كه او را بشدت معاصر ما مي‌كند اين بود: پس از انقلاب چه اتفاقي مي‌افتد؟ لوکزامبورگ مخالف حكومت پرولتاريا نبود، اما معتقد بود كه هنگام كسب قدرت توسط پرولتاريا بايد دمكراسي سوسياليستي جايگزين دمكراسي بورژوايي شود نه آنكه دمكراسي در مجموع كنار رود. و اين نكته‌اي است كه بصيرت لوکزامبورگ را به خوبي نشان مي‌دهد.جزوه‌ي «انقلاب روسيه» با ارزيابي ديدگاه سوسيال دمكراسي آلمان نسبت به اين انقلاب آغاز مي‌شود. لوکزامبورگ اين ديدگاه را پوششي ايدئولوژيك براي كشورگشايي امپرياليسم آلمان تحت لواي سرنگوني تزاريسم و دفاع از ملت‌هاي تحت‌ستم مي‌داند. در واقع مرحله‌ي نخست انقلاب روسيه آخرين حد خواست سوسيال‌دمكراسي و امپرياليسم آلمان بود: آنان فقط خواهان سرنگوني تزاريسم بودند و نه بيشتر. پوشش ايدئولوژيك اين خواست در اين نظريه‌ي كائوتسكي و سوسيال‌دمكراسي نهفته بود كه روسيه به عنوان كشوري كشاورزي و از لحاظ اقتصادي عقب‌افتاده براي انقلاب اجتماعي و ديكتاتوري پرولتاريا رسيده و باليده نيست. از نظر لوکزامبورگ مسئله اين بود كه اين نظريه تلاشي است براي فرار از بار مسئوليت سوسيال دمكراسي آلمان و به ويژه پرولتارياي آلمان در قبال انقلاب روسيه و انكار پيوندهاي بين‌المللي آن. در واقع لوکزامبورگ عدم حمايت پرولتارياي آلمان از انقلاب روسيه را معياري مهم براي ناپختگي آن‌ها مي‌داند كه حتي در خود سرنوشت انقلاب آلمان در سال‌هاي بعد كاملاً نمايان است.شايد براي نسل‌هاي كنوني درك بين‌المللي بودن سياست‌هاي سوسياليستي دشوار باشد. فضايي كه در سال‌هاي اوليه‌ي قرن بيستم بر فعاليت‌هاي سوسياليستي سايه انداخته بود بين‌المللي بودن آن بود و اين‌كه سرنوشت انقلاب روسيه با تكامل بعدي انقلاب اروپا گره خورده بود و در اين ميان، مسئوليت پرولتارياي آلمان سنگين‌تر از همه. در چند بزنگاه تاريخي لوکزامبورگ به اين مسئوليت خطير اشاره كرده بود و از اين بابت به سختي پرولتارياي آلمان و رهبرانش را مقصر مي‌دانست. در جزوه‌ي جونيوس مستقيماً پرولتارياي آلمان را از بابت شركت در آدمكشي جنگ جهاني مورد خطاب قرار مي‌دهد.در واقع لوکزامبورگ معتقد است بدون انقلاب پرولتري بين‌المللي حتي عظيم‌ترين ايده‌آليسم و استوارترين انرژي انقلابي هم نمي‌تواند دمكراسي و سوسياليسم را تحقق بخشد و ناگزير اين انقلاب در هزارتويي از تضاد و خطا گرفتار خواهد شد.ستايش لوکزامبورگ از انقلاب روسيه كاملاً واقع‌گرايانه است. هرگز دچار اين توهم نمي‌شود كه گام‌هاي لنين و ترتسكي را فارغ از اجبار و ضرورت‌هاي تلخ چرخش شديد رويدادها ارزيابي كند. و نيز هرگز اين سياست‌ها را به عنوان اين كه نخستين اقدام براي استقرار ديكتاتوري پرولتاريا در سطح جهان بود‌ه‌اند به صورت غيرانتقادي ستايش يا از آن‌ها تقليد نمي‌كند. معتقد است كه كنش انقلابي پرولتاريا نمي‌تواند با خلق روحيه‌ي هلهله‌زن انقلابي ايجاد شود، بلكه آگاهي از جديت و پيچيدگي وظايف، بلوغ سياسي و استقلال معنوي و از همه مهم‌تر توانايي براي قضاوت انتقادي از سوي توده‌ها پاسخ مسئله است. و از همين رو بهترين تمرين براي طبقه‌ي كارگر آلمان و طبقه‌ي كارگر بين‌المللي را تحليل انتقادي از انقلاب روسيه مي‌داند.لوکزامبورگ به چند جنبه‌ي مهم از سياست‌هاي بلشويك‌ها در جريان انقلاب مي‌پردازد. سياست ارضي، مسئله‌ي مليت‌ها، مسئله‌ي مجلس مؤسسان، حق راي همگاني و ديكتاتوري.مسئله ي ارضيدر كشورهاي اروپاي غربي نابودي مناسبات ارضي فئودالي همراه با انقلابات بورژوايي قرن نوزدهم انجام شد اما در روسيه که اكثريت عظيم جمعيت را دهقانان فاقد زمين تشکيل ميدادند، انقلاب فوريه براي دهقانان به معناي آغاز مبارزه با اربابان و بيداري آگاهي سياسي بود.. در ابتدا جنبش دهقاني خواستار بهبودهاي ناچيزي در شرايط غيرقابل‌تحمل خود بود مانند كاهش بهره‌ي مالكانه اما بسرعت از لحاظ دامنه و عمق و خواست سياسي گسترش يافت. چند ماه قبل از اكتبر زمين‌ها را مي‌سوزاندند، تصرف و ميان خود تقسيم مي‌كردند. در نتيجه‌ي قطبي‌شدن طبقاتي سياست، احزاب دهقاني هم قطبي و حزب سوسياليست‌هاي انقلابي به دو جناح چپ و راست تقسيم شد كه در انقلاب اكتبر، بلشويك‌ها با پذيرش برنامه‌ي ارضي سوسياليست‌هاي انقلابي چپ با آنان ائتلاف و حكومت را به دست گرفتند.لوکزامبورگ حركت تاكتيكي بلشويك‌ها را در طرح شعار تصاحب و توزيع مستقيم زمين توسط دهقانان كوتاه‌ترين، ساده‌ترين و روشن‌ترين فرمول براي درهم‌شكستن زمينداران بزرگ و ايجاد پيوند بين دهقانان و حكومت انقلابي مي‌دانست؛ اما با اين همه معتقد بود كه هيچ‌وجه اشتراكي بين تصاحب مستقيم زمين و اقتصاد سوسياليستي وجود ندارد. او معتقد بود كه تصاحب املاك توسط دهقانان فقط سبب مي‌شود كه مالكيت بزرگ املاك كه پايه‌اي است براي دگرگوني سوسياليستي، به مالكيت دهقاني بدل شود كه خود شكل جديدي است از مالكيت خصوصي يعني تجزيه‌ي املاك بزرگ به املاك متوسط و خرد. علاوه بر اين لوکزامبورگ معتقد بود كه با اين اقدامات و نحوه اجراي پرهرج و مرج آن در روسيه به جاي از بين رفتن اختلاف شاهد شدت‌گيري آن خواهيم بود. مثلاً، در كميته‌هاي دهقاني كه براي تصاحب املاك اشراف تشكيل شده بودند، دهقانان ثروتمند و رباخوار قدرت واقعي را داشتند. قبلا گروه كوچكي از مالكان اشرافي و سرمايه‌دار و اقليتي ناچيز از بورژوازي با اصلاحات ارضي سوسياليستي مخالف بودند اما اكنون توده‌ي عظيم و قدرتمندي از دهقانان جديداً مالك با چنگ و دندان مخالف حمله سوسياليستي به زمين بودند.بي‌شك دوران جنگ داخلي روسيه شاهدي بر اين امر بود. در نواحي جنوب روسيه بخش اعظم ارتش سفيد از دهقاناني تشكيل شده بود كه در جريان انقلاب روسيه مالك قطعه زميني بودند و اكنون به قول لوکزامبورگ با چنگ و دندان با ارتش سرخ مي‌جنگيدند. علاوه بر اين حتي پس از شكست ارتش سفيد، در نتيجه‌ي سياست تحريم فروش محصولات كشاورزي به شهرهاي به اصطلاح بلشويك از سوي دهقانان، قدرت گاردهاي مسلح كارگران بلشويك اعزامي از كارخانه‌ها و شهرهاي صنعتي لازم بود تا اين تحريم شكسته شود و در جريان انبوه درگيري‌هاي كوچك و بزرگي كه در روستا رخ مي‌داد دهقانان متوسط و مرفه به پايه‌اي توده‌اي ضد انقلاب بدل شدند.واقعيت اين است كه مسئله‌ي ارضي به شكلي كه قرار بود در ابتداي انقلاب روسيه با شعار كوتاه و دقيق لنين «برويد و زمين‌ها را براي خودتان تصاحب كند» حل شود، حل نشد. كمونيسم جنگي، نپ و سياست اشتراكي كردن اجباري و تبعيد و مهاجرت اجباري ميليون‌ها دهقان در دوران استالين نشانه‌ها‌ي واضحي هستند كه مسئله‌ي ارضي يكي از بحراني‌ترين و مهم‌ترين مسائل انقلاب روسيه بود كه پيامدهاي عظيمي براي آينده انقلاب بر جا گذاشت. لوکزامبورگ مسئله‌ي ارضي و مصيبت‌باربودن راه حل آن را به درستي تشخيص داده بود اما جز عباراتي كوتاه و كلي نظير اشتراكي‌كردن بي‌درنگ، سياست جايگزيني را نمي‌يابيم.اين انتقاد به سياست لنين كاملا وارد است كه برنامه‌ي كشاورزي بلشويك‌ها پيش از انقلاب متفاوت بود و شعار تصاحب زمين از سوي دهقانان در واقع شعار سوسياليست‌هاي انقلابي بود كه سال‌ها به همين دليل به شدت مورد انتقاد بودند. روشن است كه اقدام تاكتيكي لنين از يك سو با هدف جلب نظر توده‌هاي دهقاني و كسب قدرت سياسي توسط بلشويك‌ها و اس. آرهاي چپ بود. بسياري از منتقدان بلشويسم اين تاكتيك لنين را نوعي عوامفريبي تلقي كرده‌اند كه در هنگام قدرت به تمامي كنار گذاشته شد. اما از سوي ديگر، نكته‌اي كه هم لوکزامبورگ و هم منتقدان لنين فراموش مي‌كنند اين است كه سياست «برويد و زمين‌ها را براي خودتان تصاحب كند» در واقع پاسخي بود به عملي انجام‌شده از سوي جنبش خودانگيخته‌ي دهقاني، و مخالفت با آن تنها به معناي انزواي سياسي بلشويك‌ها بود.پيشنهاد كلي لوکزامبورگ مبني بر اشتراكي‌كردن بي‌درنگ زمين‌هاي كشاورزي بي‌هيچ ترديدي به شورش‌هاي عظيم دهقاني عليه دولت جديد و خونريزي مي‌انجاميد، چنانكه دقيقاٌ در جريان انقلاب ناكام مجارستان در سال 1919 رخ داد. اما با همه‌ي اين اوصاف، پيش‌بيني لوکزامبورگ كاملاً درست بود كه سياست بلشويكي به ايجاد قشري از دهقانان مالك با منافع مادي معين موجب مي‌شود كه خصمانه با هر سوسياليستي شدن اقتصاد مقابله خواهند كرد. لوکزامبورگ همچنين جدال بين شهر و روستا را كه نتيجه‌ي اين سياست بود پيش‌بيني كرد. موضع او روشن بود: جامعه‌ي انقلابي نمي‌تواند با استفاده‌ي از روش‌هاي سرمايه‌داري به هدف‌هاي سوسياليستي برسد.اين يكي از بزرگ‌ترين گره‌گاه‌هايي است كه تاكنون به آن پاسخ قطعي داده نشده است: زماني كه انقلاب سوسياليستي در يك كشور عقب‌افتاده از لحاظ مناسبات توليدي رخ مي‌دهد، حكومت سوسياليستي براي حفظ قدرت ناگزير از پذيرش سياست‌هاي غيرسوسياليستي در عرصه‌هايي همانند مسئله‌ي ارضي است اما سوي ديگر اين ماجرا به معناي بازتوليد مناسباتي است بورژوايي و طبقاتي. هم بلشويك‌ها و هم رزا لوكزامبورگ حل قطعي اين ماجرا را در انقلاب جهاني مي‌دانستند اما زماني كه انقلاب جهاني رخ ندهد با چه اتفاقي روبرو خواهيم شد؟ در اينجا به خوبي شاهديم كه چگونه ضرورت و انتخاب درهم تنيده‌ شده‌اند.مسئله‌ي مليت‌هادومين مسئله‌اي كه در جزوه‌ي «انقلاب روسيه» به آن پرداخته ‌شد، مسئله‌ي مليت‌ها بود. حق خودمختاري ملي پيش از انقلاب ‌اكتبر بحث‌هاي زيادي را ميان لوکزامبورگ و لنين دامن زده بود. لوکزامبورگ معتقد بود سازگاري بين ناسيوناليسم و سوسياليسم ناممكن است. در واقع لوكزامبورگ اين نظر ماركس را نمي‌پذيرفت كه انقلاب ملي راهي است به سوي انقلاب بين‌المللي. او در پاسخ معتقد بود كه بايد ديد هر موضعي چه پيامدهايي براي منافع طبقاتي پرولتاريا دارد و در نتيجه در مورد مسئله‌ي ملي هر نوع ارزيابي مثبت از آن به اين موضوع وابسته بود كه آيا موفقيت آن مي‌تواند بالقوه حاكميت ضروري براي خودمختاري و نيز فضاي سياسي‌اي را به وجود آورد كه موجب پيشبرد امكاناتي براي رشد آگاهي طبقه‌ي كارگر شود.لنين در اين بحث معتقد بود چون دقيقاً سوسياليسم از موضع انترناسيوناليستي حركت مي‌كند بايد به ملت‌ها و فرهنگ‌هاي ملي احترام گذارد. از اينرو ستم ملي يك گروه عمده بر گروه اقليت درون يك ملت نمي‌تواند تحمل شود به ويژه اين كه فرهنگ خاص آن اقليتِ تحت ستم مجال بروز نمي‌يابد. لنين به اين سوال كه آيا چنين موضعي نهايتاً انترناسيوناليسم را با مشروعيت بخشيدن به جنبش‌هاي ملي تضعيف نمي‌كند چنين پاسخ مي‌داد: اگر چه هر ملتي حق تعيين ‌سرنوشت خود را دارد اما اين حق لزوماً اعمال نمي‌شود چون توسعه‌ي اقتصادي سرمايه‌داري از لحاظ دامنه‌ي خود بين‌المللي است. نهايتاً از نظر لنين طبقه‌ي كارگر از مبارزه‌ي جنبش‌هاي ملي بورژوايي براي غلبه بر ستم ملي فقط حمايت «منفي» مي‌كند چرا كه پس از آن فعاليت ايجابي بورژوازي براي تقويت ناسيوناليسم آغاز مي‌شود. ديدگاه لنين دست كم تا سال 1920 عمدتاً متكي به اعتقاد دوگانه به انترناسيوناليسم و انتخاب دمكراتيك و برابري ملت‌ها درون جامعه‌ي بين ‌المللي بود.لوکزامبورگ شعار بلشويك‌ها را يك فرصت‌طلبي سياسي مي‌دانست كه جز با دادن افراطي‌ترين و نامحدودترين نوع آزادي براي تعيين سرنوشت به اقليت‌هاي قومي در چارچوب امپراتوري روسيه هيچ روشي براي برقراري پيوند آن‌ها با انقلاب و آرمان پرولتارياي سوسياليست نداشت. لوکزامبورگ به اين مسئله اشاره مي‌کرد که سياست بلشويک‌ها نتيجه‌اي معكوس داد. به جاي اين كه اقوام فنلاند، اكراين، لهستان، ليتواني، كشورهاي بالتيك، قفقاز و غيره متحد وفادار انقلاب روسيه شوند به دشمن سرسخت آن بدل شدند. اين ملت‌ها يكي پس از ديگري از آزادي جديد خود جهت اتحاد با امپرياليسم آلمان استفاده کردند.ديدگاه لنين تمايزي را بين حمايت منفي و حمايت مثبت از جنبش‌هاي ملي قائل بود. تا جايي كه براي آزادي ملي مبارزه مي‌شود از آن حمايت منفي مي‌شود اما پس از آن مبارزه با بورژوازي آغاز مي‌شود. اما مسائل مهمي در اين فرمول‌بندي بروز مي‌كند. اين تمايز بين حمايت مثبت و منفي در خود مبارزه‌ي ملي درهم مي‌شكند. حمايت منفي به ضد خود بدل مي‌شود دقيقاً به اين دليل كه تاكيد بر مبارزه با ستمگر ملي است. فرض لنين كه طبقه‌ي كارگر هنگام مبارزه براي ايجاد دولت ـ ملت نهايتاًٌ نمي‌تواند اسير ايدئولوژي ناسيوناليستي شود در عمل غلط از كار در آمد. فاكت‌هاي آن بي‌شمار است. البته تحت شرايط معيني اين خلوص مي‌تواند حفظ شود و لنين توجيه تئوريك مهمي براي همكاري تاكتيكي با جناح مترقي بورژوازي ارائه مي‌كند. اما اين تاييد مكانيكي كه منافع اقتصادي پرولتاريا ضرورتاً انترناسيوناليسم را در طبقات كارگر دولت‌هاي كوچك و نه چندان پيشرفته رواج خواهد داد تحقق نيافت. به ويژه زماني كه طبقه‌ي كارگر ضعيف و فاقد سازمان سياسي خود يا سنتي انقلابي است، حفظ آگاهي طبقاتي در تضاد با ناسيوناليسم بورژوايي بسيار دشوار است. مهم‌ترين بخش جزوه‌ي» انقلاب روسيه» و به واقع ميراث سياسي آن براي ما در بخش‌هاي مربوط به مجلس موسسان و آزادي‌هاي دمكراتيك نهفته است.آزاديهاي دمکراتيکمسئله مجلس موسسان از آنجا آغاز مي‌شود كه لنين و حزب بلشويك تا زمان پيروزي انقلاب به شدت خواستار تشكيل اين مجلس بودند و سياست دولت كرنسكي در طفره رفتن از آن يكي از بندهاي كيفرخواست بلشويك‌ها عليه آن دولت محسوب مي‌شد. اما پس از پيروزي انقلاب بلشويك‌ها اين مجلس را منحل كردند. تروتسكي در جزوه‌ي معروفي به نام «از اكتبر تا برست‌ليتوفسك» دلايل آن را به صورتي كاملا مكانيكي ناشي از تغيير فضاي انقلابي به نفع چپ در ماه‌هاي پيش از انقلاب و عدم انعكاس اين تغيير در فهرست داوطلباني مي‌داند كه از سوي متحدان آن‌ها يعني حزب سوسياليست انقلابي كه به چپ گرايش يافته بود ارائه شده بود. حزب سوسياليست انقلابي در جريان انقلاب به دو جناح چپ و راست تقسيم شد، اما فهرست‌ آن‌ها كه مربوط به پيش از انقلاب اكتبر بود هنوز نمودار نمايندگان راست بود .... تروتسكي مي‌افزايد چون توده‌هاي دهقاني در نواحي دوردست تصويري از تغييرات پتروگراد و مسكو نداشتند همچنان به همان فهرست راست قديمي راي دادند و اشخاصي راي آوردند كه انقلاب اكتبر سرنگون كرده بود مانند كرنسكي. به عبارتي مجلس موسسان از تكامل مبارزه‌ي سياسي و تكامل گروه‌بندي حزبي عقب مانده بود.لوکزامبورگ در پاسخ با نكته‌بيني مي‌گويد اگر مجلس موسساني كه عمرش سپري شده و بنابراين مرده‌زاد است بايد منحل شود، بلشويك‌ها مي‌توانستند بدون تاخير انتخابات جديدي براي مجلس موسسان جديدي برگزار كنند و يا قدرت را به جنبش در حال شكوفايي شوراها بسپارند. اما بلشويك‌ها هر دو نظر را به نفع دولت تك حزبي رد كردند و كل سازوكار نهادهاي دمكراتيك را زير سوال بردند. تروتسكي در بحث خود سازوكار دمكراتيك را نهادي دست و پاگير براي كشوري بزرگ با وسايل فني ابتدايي مي‌داند اما لوکزامبورگ نشان مي‌دهد كه همين سازوكار دست و پاگير نهادهاي دمكراتيك يك عامل اصلاح‌كننده‌‌ي قدرتمند يعني عنصر زنده‌ي توده‌ها را در اختيار دارد و هر چه نهادها دمكراتيك‌تر باشند، ضربان حيات سياسي توده‌ها زنده‌تر و قوي و نفوذ آن‌ها مستقيم‌تر و كامل‌تر خواهد بود.نمونه‌هايي كه لوکزامبورگ براي اثبات نظر خود مي‌آورد، نمونه‌هايي از پارلمان‌هاي بورژوايي است، نمونه‌هايي از دوران‌هايي كه فشار قدرتمند توده‌ها مرتجعان و ميانه‌روها را به ناگاه به سخنگويان قيام مردمي بدل مي‌سازد، از پارلمان طولاني معروف انگلستان در گرماگرم انقلاب 1642 تا مجلس طبقاتي و پارلمان سانسورچي و مطيع لويي فيليپ و از همه بارزتر دوماي چهارم روسيه كه در سال 1909 تحت سلطه‌ي رژيم ضدانقلاب انتخاب شد. در واقع استفاده‌ي لوکزامبورگ از اين نمونه‌ها كاربردي كاملاً تلويحي دارد و قصدش اشاره به اين موضوع است كه اهميت نهادهاي انتخاباتي در دوران انقلاب صدها بار بيشتر مي‌شود.دليل ديگري كه بعدها تروتسكي در مورد انحلال مجلس موسسان آورد، ظهور شوراها به عنوان يك شكل مدرن سازماني است. اما دقيقاً طولي نكشيد كه شوراها نيز از حيز انتفاع ساقط و به زائده‌اي از دولت تك حزبي بدل شدند. اين گرايش را رزا لوكزامبورگ در 1918 تشخيص مي‌دهد يعني زماني كه هنوز وجود شوراها وجه تمايز دمكراسي پرولتري در مقابل دولت‌هاي بورژوايي بود.لوکزامبورگ در اين مقاله هنوز ميان جمهوري و شوراها انتخاب نهايي خود را نكرده‌ است: تنها در سال 1919 در جريان قيام اسپارتاكيست‌هاست كه بي‌هيچ ابهامي از شوراهاي كارگران و سربازان حمايت مي‌كند. همچنين در اينجا به اين مسئله نمي‌پردازد كه كدام شكل نهادي مي‌تواند به بهترين شكلي آزادي‌هاي مدني را حفظ كند. به اين اكتفا مي‌كند كه بلشويك‌ها را به آزادي حق راي، آزادي نامحدود مطبوعات و اجتماعات، گسترش گفتگوها و رعايت دمكراسي فرا بخواند. به گفته‌ي او كار با مجلس موسسان و حق راي تمام نمي‌شود چرا كه بدون مطبوعاتي آزاد، بدون حق نامحدود تشكيل سازمان‌ها و انجمن‌ها و گردهمايي‌ها حكومت توده‌هاي وسيع مردم يكسره غيرقابل تصور است.لوکزامبورگ از اثرات اين تصميم‌گيري و استفاده از ترور بر آينده‌ انقلاب و نيز معناي سوسياليسم در هراس بود. لوكزامبورگ تشخيص مي‌داد كه حذف دمكراسي و آزادي‌هاي مرتبط با آن به سركوب حيات سياسي در كل كشور مي‌انجامد. مي‌گفت: «حكومت وحشت اخلاق عمومي را فاسد مي‌كند.... لنين و تروتسكي شوراها را به عنوان تنها نماينده‌ي توده‌هاي كارگر جايگزين نهادهاي نمايندگي كردند كه توسط انتخابات عمومي و مردمي ايجاد شده بود. اما با سركوب حيات سياسي در سراسر كشور، زندگي در شوراها هر چه بيشتر فلج مي‌شد. بدون انتخابات عمومي، بدون آزادي نامحدود مطبوعات و اجتماعات، بدون مبارزه‌ي آزاد افكار، زندگي در هر نهاد اجتماعي از بين خواهد رفت و به ظاهري صرف از آن تبديل خواهد شد و تنها ديوانسالاري به عنوان عنصري فعال در آن باقي خواهد ماند. زندگي عمومي رفته رفته به خواب مي‌رود، چند دوجين از رهبران حزبي با انرژي پايان‌ناپذير و تجربه‌اي تمام‌نشدني به اداره‌ي امور خواهند پرداخت و رهبري خواهند كرد. در واقعيت فقط تني چند از مغزهاي برجسته در ميان آن‌ها كار رهبري را انجام خواهند داد و گه‌گاه نخبگاني از طبقه‌ي كارگر به گردهمايي‌ها دعوت مي‌شوند تا براي سخنراني‌هاي رهبران كف بزنند و به اتفاق قطعنامه‌هاي پيشنهادشده را تصويب كنند ــ اين در اصل امورات يك فرقه است، يقيناً يك ديكتاتوري است ولي نه ديكتاتوري پرولتاريا، ديكتاتوري مشتي سياستمدار، يعني ديكتاتوري به مفهوم بورژوايي، به مفهوم حكومت ژاكوبن‌ها ... بله، از اين هم مي‌توان فراتر رفت: چنين شرايطي ناگزير بايد موجب شود كه زندگي عمومي به توحش كشيده شود: اقدام به ترور، تيرباران گروگان‌ها و غيره» (گزيده‌هايي از رزا لوكزامبورگ، ترجمه حسن مرتضوي، انتشارات نيكا، تهران، 1386، صص. 412-413). به راحتي در اين اشارات مي‌توان ادامه‌ي ديدگاه رزا لوكزامبورگ را در نقد حزب پيشاهنگ لنين ديد كه سال‌ها پيش از آن عنوان كرده بود.به نظر لوکزامبورگ خطاي بنيادي لنين و تروتسكي اين بود كه درست مانند بين‌الملل دوم ديكتاتوري پرولتاريا را در مقابل دمكراسي قرار مي‌دادند. از نظر رزا لوكزامبورگ ديكتاتوري پرولتارياي جديد بايد به گونه‌اي راديكال اشكال دمكراتيك خودگرداني پرولتري را باب كند نه آنكه خود دمكراسي را حذف كند. از نظر تروتسكي ماركسيست‌ها ستايشگر بت دمكراسي صوري نبودند و بر همين مبنا خود دمكراسي را نفي مي‌كرد. اما به گفته‌ي لوکزامبورگ ماركسيست‌ها هميشه‌ي هسته‌ي اجتماعي دمكراسي را از شكل سياسي دمكراسي بورژوايي جدا مي‌كردند. هميشه هسته‌ي سخت نابرابري اجتماعي و نبود آزادي را كه زير پوسته‌ي شيرين برابري و آزادي صوري پنهان شده برملا مي‌كرده‌اند نه آن‌كه خود دمكراسي را حذف كنند. وجه تمايز ديكتاتوري پرولتاريا «در شيوه‌اي است كه دمكراسي را به كار مي‌گيرد نه در حذف آن.» اين در حالي است كه بلشويك‌ها با برجسته‌كردن بورژوايي بودن دمكراسي، اصل دمكراسي و نهادهاي دمكراتيك را زير سوال بردند. از اينجا تا پذيرش تمامي رويه‌هاي بوروكراتيك و استبدادي به نام سوسياليسم و آزادي فاصله‌ي كمي وجود دارد.در همين جاست كه معناي نهفته در اين اظهارنظر معروف لوکزامبورگ مشخص مي‌شود، قطعه‌اي كه يادآور نظر ماركس جوان درباره‌ي آزادي مطبوعات است: «آزادي فقط براي طرفداران حكومت، فقط براي اعضاي حزب، هر قدر هم كه پرشمار باشند ابداً آزادي نيست. آزادي هميشه و منحصراً آزادي براي كسي است كه متفاوت مي‌انديشد. حيات عمومي كشورهايي كه آزادي محدودي دارند، فقرزده، مفلوك، صلب و بي‌ثمر خواهد بود دقيقاًٌ به اين دليل كه با حذف دمكراسي سرچشمه‌هاي زنده‌ي تمامي غنا و پيشرفت معنوي قطع مي‌شود.»(همانجا، ص. 410) لوكزامبورگ انحطاط انقلاب روسيه را بيش از آنكه نتيجه‌ي عقب‌ماندگي اقتصادي آن بداند ناشي از شكست سياسي سوسيال‌دمكراسي غربي براي برآورده كردن تكاليف انقلابي بين‌المللي مي‌دانست. اما اين پاسخ بخشي از ماجراست. در واقع پرسش بزرگي كه انقلاب اكتبر طرح كرد اما به آن پاسخي نداد، نحوه‌ي ضمانت از آزادي‌هاي دمكراتيك است. زماني كه شوراها از نقش رهبري‌كننده‌ي خود به نقشي حاشيه‌اي كشيده مي‌شوند و عملاً نقش مستقل اتحاديه‌هاي كارگري به تابعي از حزب مي‌انجامد، حيات عمومي خوار و ذليل مي‌شود. راه مقابله با چنين وضعيتي چيست؟ كدام مرجع و نهاد در اين ناتواني عمومي جامعه مي‌تواند از حقوق فردي شهرونداني دفاع كند كه براي هزار و يك مسئله اقتدار حزب، شوراها، اتحاديه‌ها، گارد سرخ و ارتش سرخ را به چالش مي‌كشند و اين شهامت را داشته باشند كه با سري افراشته بدون ترس از مصيبت‌هاي بعدي انتقاد كند. آنچه كه سال‌ها بعد از انقلاب اكتبر رخ داد و رزا لوكزامبورگ زنده نماند تا ببيند اين بود كه بدترين پيش‌بيني‌هاي وي به تحقق انجاميد. اين پرسش همچنان ادامه دارد و بي‌گمان هر بديل سوسياليستي كه خواهان الغاي ازخودبيگانگي انسان است ناگزير است به اين پرسش پاسخ دهد: پس از انقلاب چه اتفاقي خواهد افتاد؟

بازداشت اعضای شورای هماهنگی معلمان سراسر کشور


بازداشت اعضای شورای هماهنگی معلمان سراسر کشور

کمیته گزارشگران حقوق بشر
بر اساس اخبار رسیده، ساعتی پیش مأموران امنیتی با ورود به جلسه کانون صنفی معلمان، بیش از 10 تن از حاضران را بازداشت نموده اند.
این جلسه به میزبانی کانون صنفی و با دعوت از معلمان شهرستانی در منزل یکی از اعضای کانون در منطقه 4 تهران برگزار می شد.
بازداشت شدگان که همگی از اعضای شورای هماهنگی معلمان سراسر کشور می باشند، توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر شده اند.
تاکنون از اسامی دقیق معلم های بازداشت شده اطلاعی در دست نیست. با این حال افراد زیر، از جمله کسانی هستند که بازداشت آنان تأیید شده است: آقایان: اکبری، باغانی، بهشتی، نیک نژاد،زینال زاده، نوری، قریشیان، فلاحی

چند زنی، وقاحتی با مجوز قانون


چند زنی، وقاحتی با مجوز قانون

شهرزادنیوز: "کارغیر قانونی یا غیر شرعی که نمی‌کنم. پولش را دارم و می خواهم یک زن دیگر بگیرم!"
این جمله را بسیاری از زن‌های ایرانی شنیده‌اند. از زبان شوهر خودشان هم که نشنیده باشند، حتما یکی از مردهای فامیل به شوخی و جدی این‌ها را به زنش گفته است.
بر اساس دین اسلام مردان می‌توانند چهار زن عقدی و بی نهایت زن صیغه‌ای بگیرند و قوانین ایران نیز با وجود این که بر این مسئله تصریح نکرده‌اند اما هیچ منعی نیز برای تعدد زوجات قائل نشده‌اند و در قوانین مختلف به وضعیت همسر دوم و سوم و... اشاره شده است.
بر اساس همین مجوزهای مستقیم و غیر مستقیم است که تعدد زوجات همچون شمشیر داموکولوس بر سر زنان ایرانی سایه انداخته است و امنیت روانی آنان را تهدید می کند. نصیحت‌های گیس‌سفیدهای فامیل به تازه عروس‌ها نشانه‌ای از همین عدم امنیتی است که سال‌ها با آن زندگی کرده‌اند: "حواست به خورد و خوراک مردت باشه تا زیر سرش بلند نشه"، "مرد که دلخوشی نداشته باشه میره پی یک زن دیگه"، "تو صبوری کن و بساز باهاش، وگرنه فردا دست یکی دیگه را می‌گیره میاره خونه و می‌گه هووته" و ...
این هشدارها فقط ریشه در تجربه گیس سفیدهای فامیل ندارد، بلکه اقدامات و سخنان برخی مسئولان و قانونگزاران نیز مهر تایید بر این هراس‌های زنانه است. تعدد زوجات هنوز فراگیر نشده و در ایران قاعده همچنان به تک همسری استوار است، اما آن قبحی که از چند دهه پیش برای مرد دو زنه وجود داشت، کم کم در حال فرویختن است.
رضا، مرد 60 ساله‌ای که دامادش زن دوم گرفته، می گوید: "وقتی ما جوان بودیم از این خبرها نبود. اگر هم کسی می خواست زن دوم بگیرد، قانون به همین راحتی کوتاه نمی‌آمد. باید زن اول رضایت می داد و اگر نمی‌داد و مرد مخفیانه زن می‌گرفت، شوهرش و عاقد هر دو باید می‌رفتند حبس. حالا اما همه چیز راحت شده، رفته سر دختر جوان من هوو آورده و می گوید اگر خرجی‌اش را ندادم برود شکایت کند. انگار همه چیز پول است."
برخی ازدلائل تعدد زوجات همچون قبل، نازایی زن و بیماری و پیری‌اش است. دلائلی که همیشه بهانه هوسرانی مردانی بوده که انتظار دارند همسرشان به پای نازایی و بیماری و پیری آنها بمانند، اما خودشان رویه‌ای دیگر پیشه می کنند.
ثریا که هنوزازشوک زن گرفتن شوهرش بیرون نیامده است، می‌گوید: "نمی گویم چرا رفت زن گرفت، می‌گویم: چرا به من نگفت؟ چرا اول طلاق من را نداد تا بروم دنبال زندگی‌ام؟ چرا باید بعد از پنج سال بفهمم که چه کلاهی سرم رفته؟"
او اینها را در جلسه دادگاهی ابراز می کند که برای رسیدگی به دادخواست طلاق او تشکیل شده. قاضی اما دلائل ثریا را برای طلاق کافی نمی داند: "خرجی‌ات را که می‌دهد. یک شب در میان هم که خانه تو است. دست بزن هم که ندارد. فقط رفته زن گرفته که نه خلاف شرع است و نه خلاف قانون. اگر خدای نکرده می‌رفت سراغ زن‌های خراب خوب بود؟"
با وجود این حمایت‌های قانونی، بسیاری از ازدواج‌های مجدد مخفیانه صورت می گیرد. هوشنگ 47 ساله که چند ماهی است با یک دختر 20 ساله ازدواج کرده می‌گوید: "اگر زن اولم بفهمد شر به پا می کند و نمی‌گذارد آب خوش ازگلوی هیچ کداممان پایین برود. من هم مرد هستم، دلم زن جوان می‌خواهد. اززندگی او و بچه هایم هم که کم نگذاشته‌ام. شب‌هایی که اینجایم می‌گویم رفته‌ام ماموریت و او هم باور می‌کند."
او زن اولش را طلاق نمی‌دهد برای این که ادامه ی یک زندگی 20 ساله است، با فرزندانی همسن زن دومش. ازطرف دیگر شجاعت بهم ریختن آن زندگی و شنیدن حرف مردم را ندارد. خودش می‌گوید: دلم به حال زنم می‌سوزد. بعد این همه سال زندگی کجا برود؟ چرا طلاقش بدهم و بیخود زن بیچاره و بچه‌هایش را آواره کنم؟ این طوری به نفع خودش است. خب سرشت مردها اینطور است که تنوع طلب‌ترند."
آوار همه این تحقیرها ومخفی‌کاری‌های شوهران خیانت‌کار اغلب پس ازمرگشان بر سر زن اول هوارمی‌شود. سمیرای 50 ساله، وقتی سر قبر شوهرش زن جوانی با دو بچه کوچک را دید که ادعای ارث و میراث می کرد، از هوش رفت و تا یک هفته باورش نمی‌شد که این همه سال فریب خورده و حالا باید خانه‌ای را که با هزار مکافات آجر به آجرش را ساخته است با زن تازه وارد نصف کند.
بر اساس قوانین ایران سهم زن از اموال شوهرش یک هشتم اموال منقول و قیمت ساختمان است و اگر مرد دو زن داشته باشد این سهم الارث یک هشتمی بین این دو زن نصف می‌شود.
با وجود همه تبلیغات مستقیم و غیرمستقیمی که دراین سال‌ها برای چند همسری می‌شود و تلاش برخی قانونگذران برای تسهیل و ترویج چند زنی، اما هنوز این مسئله درعرف جامعه پذیرفته نشده است.
علیرضا که خودش دو دختر جوان دارد، می‌گوید: "شما کدام آدم درست و حسابی و معقولی را می‌شناسید که سرزنش هوو آورده باشد. از قدیم گفته‌اند یار یکی، خدا یکی."
بسیاری از مردان جوان نیز پس از اقدام مجلس برای در دستور کار قرار دادن لایحه حمایت از خانواده که بند 23 آن به صراحت از چند زنی دفاع می‌کرد، به مخالفت با این لایحه برخاستند و با پخش بروشور در بین مردم از آنها خواستند که به این لایحه اعتراض کنند. به گفته سعید، دانشجوی سال سوم پزشکی، این بند هم توهین به زنان است و هم توهین به مردان. وقتی قانون به مرد می‌گوید اگر پول داری می‌توانی بروی هر چند تا زن که خواستی بگیری یعنی احساس آن مرد و قلبش را نادیده گرفته است."
او می‌گوید: "درست است که معشوقه داشتن هم خیانت است و ضربه‌ای بزرگ برای زن، اما این که تو دست یک زن دیگر را بگیری بیاوری خانه‌ات و با وقاحت بگویی حق قانونی من است که یک زن دیگر داشته باشم و تو هم باید بمانی و تحمل کنی، با هیچ معیاری پذیرفتنی نیست."
شاید به خاطر همین تحقیرهای علنی و بی شرمانه است که آمار افسردگی و اضطراب در زنان ایرانی روز به روز بالاتر می‌رود و هر از گاهی خبر خودکشی یک زن به گوش می‌رسد
.

گزیده مهمترین رویدادهای سیاسی اجتماعی هفته


Thursday, September 11, 2008

فیلم شاهدان چشمبندزده

فیلم شاهدان چشمبندزده




راهپيمايی مادر فرزاد کمانگر با همراهی مردم

راهپيمايی مادر فرزاد کمانگر با همراهی مردم

مادر فرزاد کمانگر معلم محکوم به اعدام ، صبح امروز در حرکتی نمادين ، اقدام به راهپيمايی از منزل شخصی خود به قصد مدرسه محل تدريس سابق فرزاد کمانگر واقع در روستای ماراب در ۱۰ کيلومتری شهر کامياران نمود.

Tuesday, September 02, 2008

چهار تن از اعضای کمپين يک ميليون امضا به حبس محکوم شدند

چهار تن از اعضای کمپين يک ميليون امضا به حبس محکوم شدند
ایلنا: وکيل مدافع چهار تن از اعضاي کمپين يک ميليون امضاء از محکوميت به حبس موکلين خود خبر داد.
شيرين عبادي، وکيل مدافع پروين اردلان، جلوه جواهري، مريم حسين خواه، وناهيد کشاورز چهار تن از اعضاي کمپين يک ميليون امضاء با اعلام اين خبر گفت: روز گذشته راي بدوي موکلين ابلاغ شد که همگي به دليل نوشتن مقاله در سايت "تغيير براي برابري" و "زنستان" به شش ماه حبس تعزيري محکوم شدند.
وي با بيان اين که کسي را نمي‌‏توان به جرم بيان عقيده محکوم کرد، اظهار داشت: در موعد قانوني حتما نسبت به تجديدنظر اقدام خواهم کرد
.

بیداد فقر در ایران تحت حاکمیت آخوندهای غارتگر

بیداد فقر در ایران تحت حاکمیت آخوندهای غارتگر
روی عکس کلیک کنید و ببینید