Sunday, November 30, 2008

رشد زنان خود فروش تحصیلکرده و متاهل


نتایج آخرین تحقیق صورت گرفته در تهران نشان می دهد رشد زنان خود فروش تحصیلکرده و متاهل
مهدی افروزمنش
يكشنبه 10 آذر 1387

كانون زنان ايراني- مهدي افروزمنش: روسپیگری در ایران ، اگرچه هیچگاه به رسمیت شناخته نشده، اما موضوع بحث های آکادمیک و تصمیم گیرانه بسیاری بوده است. این تناقض بیش از آنکه ناشی از حساسیت ذاتی معضلی به نام تن فروشی باشد نشات گرفته از انگاره های ایدئولوژیک تصمیم سازانی است که در معادل سازی های ذهنی خود تن فروشی را نشانه ای از ناکارآمدی حکومت دانسته و ناگزیر چاره را در انکار جستجو می کنند.
در مقابل اما کسانی قرار دارند که از این معضل به عنوان یک مسئله مبتلا به جهان یاد کرده و با توجه به رشد سریع آن در جوامع در حال توسعه از جمله ایران خواهان به رسمیت شناختن این پدیده در راستای حل آن و برنامه ریزی های کلان برای آن هستند. در مورد تن فروشی در ایران تا به امروز کمتر از انگشتان یک دست پژوهش میدانی صورت گرفته است که به زعم کارشناسان مهمترین دلایل آن عبارتند از، دشواری تحقیق در این موضوع به دلیل ویژگی های خاص این حرفه و دوم، تمایل نداشتن نهادهای حکومتی برای طرح و یا حمایت از چنین موضوعاتی.
اما با این وجود اخیرا سعید مدنی یکی از صاحب نظران عرصه مسائل اجتماعی ایران با اتمام یک تحقیق میدانی گسترده تغیرات گسترده ای را در بین جامعه تن فروشان شهر تهران چه از باب جمعیت و چه سن و ویژگی های اجتماعی و فرهنگی نشان داد که در همین رابطه گفتگوی زیر را با این پژوهشگر می خوانید

تغییر برای برابری،برنده جایزه ویژه گزارشگران بدون مرز


تغییر برای برابری،برنده جایزه ویژه گزارشگران بدون مرز
شنبه ۹ آذر ۱۳۸۷ - ۲۹ نوامبر ۲۰۰۸

تغییر برای برابری:جایزه ویژه گزارشگران بدون مرز که هر ساله در مسابقه وبلاگی دویچه وله به وب سایت ها و وبلاگ هایی از سراسر جهان اهدا می شود، امسال به صورت مشترک به سایت تغییر برای برابری و وبلاگ چینی "زنچینگ ین" اهدا شد.در گزارش هیات داوران این مسابقه آمده است:" وب سایت "تغییر برای برابری"، وب سایت کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز است که دو سال و سه ماه قبل توسط تعدادی از فعالان حقوق زن در ایران راه اندازی شد. این کمپین قصد دارد یک میلیون امضا از زنان و مردان ایرانی را برای رفع تبعیض های قانونی علیه زنان ایرانی جمع آوری کرده و به مجلس ایران تحویل دهد و خواستار بازبینی قوانین شود. اما این فقط یک هدف این کمپین است، مهم ترین هدف این کمپین آموزش و ارتقای آگاهی شهروندان ایرانی از قوانین تبعیض آمیز است. این وب سایت تاکنون هجده بار فیلتر شده است که از این نظر رکورددار فیلتر شدن در جامعه اینترنتی فارسی زبان است! تا به امروز چهل و هشت کنشگر این کمپین بازداشت شده و هرکدام از چند روز تا چندماه به جرم جمع آوری امضا و گسترش آگاهی در زندان به سر برده و بسیاری از آنها به حبس های از شش ماه تا دو سال تعزیری و تعلیقی محکوم شده اند. حتا سه نفر از آنها به شلاق هم محکوم شده اند. تعدادی از کنشگران این کمپین از محل کارهای خود به دستور وزارت اطلاعات اخراج شده اند و برخی از آنها نیز از دانشگاه اخراج شدند.""زنچینگ ین" وبلاگ همسر یک ناراضی چینی است. در حالی که وی خود در شرایط حبس خانگی وبلاگ نویسی می کند، همسر زندانی اش امسال جایزه حقوق بشر پارلمان اروپا بنام جایزه زاخاروف را دریافت کرد.

سربازان اسلام برای نبرد با دشمن آماده می شوند

سربازان اسلام برای نبرد با دشمن آماده می شوند
روی عکس کلیک کنید

Wednesday, November 26, 2008

فاطمه حقیقت‌پژوه اعدام شد
بشنوید گفتگوی مهین گرجی با آیدا سعادت فعال زنان در ایران
فاطمه حقیقت‌پژوه صبح چهارشنبه، یک روز پس از «روز جهانی حذف خشونت علیه زنان»، پس از تحمل هفت سال حبس و دو بار رفتن پای جوبه دار، در زندان اوین اعدام شد.
حکم اعدام فاطمه حقیقت‌پژوه، که به جرم قتل شوهر صیغه‌ای‌اش صادر شده بود، از سه سال پیش اعتراض فعالان حقوق بشر را به دنبال داشت.

با وجود تلاش و اعتراض گسترده مدافعان حقوق بشر برای توقف حکم اعدام فاطمه حقیقت‌پژوه، اين درخواست‌ها و همچنين تلاش وکيل او عبدالصمد خرمشاهی نتوانست مانع از اجرای حکم اعدام شود.
به گزارش خبرگزاری فارس، بجز خانم حقیقت‌پژوه ۹ مرد دیگر نیز صبح چهارشنبه در زندان اوین اعدام شده‌اند.
فاطمه حقيقت‌پژوه در فروردين‌ ماه سال ۱۳۸۰ شوهر صيغه‌اى خود را به قتل رساند و شش ماه بعد، در شهريور ۱۳۸۰، بازداشت شد.
او در جريان دادگاه اتهام قتل را پذيرفت، اما در دفاع از خود گفت همسرش را به اين دليل از پاى درآورده كه قصد تجاوز به دخترش را داشته است.
به گزارش وب‌سايت‌هاى مدافعان حقوق زنان در ايران، زمان اعدام فاطمه حقيقت‌پژوه به وكيل او اعلام نشده بود و به همين دليل عبدالصمد خرمشاهى با وجود حضور در زندان اوين نتوانسته است قبل از اعدام با موكل خود ديدار كند.
اعدام فاطمه حقيقت‌پژوه درست يک روز پس از روز جهانى «حذف خشونت عليه زنان» صورت گرفت.
سه‌شنبه، ۲۵ نوامبر مطابق با پنجم آذر، طبق بيانيه مجمع عمومى سازمان ملل در سال ۱۹۹۹ به عنوان «روز جهانى حذف خشونت عليه زنان» ثبت شده است.
به اين ترتيب شمار اعدام ‌ شدگان در ايران از شنبه گذشته تاكنون دست ‌ كم به ۱۴ تن می‌رسد ، و احتمال افزايش آن نيز وجود دارد.
اجرای حكم اعدام فاطمه حقيقت‌پژوه سه سال پيش از سوى محمود هاشمى شاهرودى، رييس قوه قضاييه جمهوری اسلامی، متوقف شد اما قضات ديوان عالى كشور اين حكم را مجددا تاييد كردند.
خانم حقيقت‌پژوه پيشتر نيز دو بار به پاى چوبه دار رفته بود.
به اين ترتيب شمار اعدام‌ شدگان در ايران از شنبه گذشته تاكنون دست‌ كم به ۱۴ تن رسید و احتمال افزايش آن نيز وجود دارد.
كمپين بين‌المللى حقوق بشر در ايران روز گذشته از احتمال اعدام فرزاد كمانگر، معلم زندانى، ابراز نگرانى كرده است.
هادى قائمى، سخنگوى كمپين بين‌المللى حقوق بشر در ايران، سه‌شنبه شب به راديو فردا گفت: «بر اساس اخبار دريافتى از ايران، احتمالا حكم اعدام فرزاد كمانگر، معلم در شهر كامياران، روز چهارشنبه اجرا خواهد شد.»
مقامات قضايى جمهورى اسلامى تاكنون در اين باره اظهار نظر نكرده‌اند.
از جمله كسانى كه طی پنج روز گذشته در ايران اعدام شده‌اند على اشترى، بازرگان وسايل مخابراتى، است كه براى نهادهاى نظامى ايران خريد می‌كرد.
به گفته مديركل ضدجاسوسى وزارت اطلاعات جمهورى اسلامى، على اشترى به اتهام «جاسوسى براى اسراييل» اعدام شده است.
روزنامه كيهان نيز روز سه‌شنبه از اعدام سه نفر در زندان زاهدان خبر داد و به نقل از دادسراى عمومى و انقلاب زاهدان گزارش داد كه اين سه تن سحرگاه دوشنبه به اتهام «قاچاق مواد مخدر» در محوطه زندان مركزى زاهدان به دار آويخته شده‌اند.
اعداميان، كه حسين نهتانى، عبدالله ده‌مرده، و محمد براهويى نام داشتند، از سوى دادگاه انقلاب اسلامى زاهدان به اعدام محكوم شده بودند
.

خبرگزاری فرانسه: 10 نفر امروز در تهران اعدام شدند


خبرگزاری فرانسه: 10 نفر امروز در تهران اعدام شدند

به گزارش خبرگزاری فرانسه از تهران، جمهوری اسلامی امروز 10 نفر از جمله یک زن را در زندان اوین بدار آویخت.
این گزارش به نقل از فردی بنام "قاضی جابری" حاکیست 10 نفر صبح امروز در زندان اوین به اتهام قتل اعدام شدند.
نام اعدام شدگان اعلام نشده، اما گفته می شود زنی که در میان اعدام شدگان بوده، فاطمه حقیقت پژوه است.
خبرگزاری فرانسه شمار اعدام شدگان در سال جاری میلادی در ایران را 216 نفر اعلام کرده که این تنها مواردی را شامل می شود که اخبار آن در رسانه های حکومتی درج شده است. مسلما تعداد اعدامها بیشتر از این است.
فاطمه حقیقت پژوه اعدام شد
سایت فارسی بی بی سی: حکم اعدام فاطمه حقیقت پژوه به جرم قتل شوهر صیغه ای اش که با اعتراض گسترده فعالان حقوق بشر روبرو شده بود صبح روز چهارشنبه به اجرا گذاشته شد.
وکیل مدافع خانم حقیقت پژوه، که گفته می شد شوهر صیغه ای خود را به خاطر تلاش برای تجاوز به دختر چهارده ساله اش به قتل رسانده بود، در گفتگو با بی بی سی اعدام موکلش را تایید کرده است.
وکیل وی ساعاتی پیشتر خبر داده بود که موکلش در آستانه اجرای حکم اعدام قرار گرفته است.
عبدالصمد خرمشاهی در گفتگو با بخش فارسی بی بی سی گفته بود که در مکالمه تلفنی با موکلش از اعدام قریب الوقوع او آگاه شده است.
حکم اعدام فاطمه حقیقت پژوه سه سال پیش از سوی محمود هاشمی شاهرودی، رئیس قوه قضائیه متوقف شد اما قضات دیوان عالی کشور این حکم را مجددا تائید کردند. او پیشتر دو بار تا پای چوبه دار پیش رفته اما به دنبال اعتراض های گسترده فعالان حقوق بشر و با دخالت رئیس قوه قضائیه اجرای حکم به تعویق افتاد.
حکم اعدام که در دادگاه بدوی و در دیوان عالی کشور مورد تائید قرار گرفته بود با اعتراض گسترده فعالان حقوق زن و سازمان های بین المللی حقوق بشر از جمله عفو بین الملل روبرو شد.
تلاش هایی هم صورت گرفت تا رضایت خانواده مقتول جلب شود با این وجود این امر میسر نشد. به گفته وکیل مدافع خانم حقیقت پژوه، این تلاش ها تا آخرین روزهای زندگی خانم حقیقت پژوه ادامه یافت.
گروهی از فعالان زن طی روزهای اخیر در این زمینه تلاش هایی کردند. آسیه امینی، فعال حقوق زنان به بخش فارسی بی بی سی گفت که این فعالان حقوق زنان، فاطمه {حقیقت پژوه} را قربانی شرایط نابسامان اجتماعی به خصوص برای زنان می دانند
.

ایران در کمیته حقوق بشر سازمان ملل محکوم شد

کمیته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل سه کشور ایران، میانمار و کره شمالی را به دلیل «نقض حقوق بشر» به شدت محکوم کرد.روز جمعه، کمیته حقوق بشر سازمان ملل در سه قطعنامه جداگانه، نسبت به مجازات شلاق و قطع اعضای بدن در ایران، حمله به راهپیمایی‌های آرام در میانمار و اعدام و شکنجه در ملا عام در کره شمالی به شدت ابراز نگرانی کرد.این قطعنامه‌ها قرار است ماه آینده برای رای‌گیری نهایی به مجمع عمومی سازمان ملل فرستاده شود.این قطعنامه‌ها به لحاظ حقوقی الزام‌آور نیستند اما وجهه جهانی کشورهایی که هدف چنین قطعنامه‌هایی قرار می‌گیرند خدشه‌دار می‌شود.جان ساورز، سفیر بریتانیا در این باره گفت: «این قطعنامه‌ها توجه‌ها را به این سه کشور جلب می‌کند، جاهایی که حقوق بشر به طور گسترده نقض می‌شود.»سفیر بریتانیا افزود: «با فرا رسیدن شصتمین سالگرد بیانیه حقوق بشر، حمایت فزاینده ازاین قطعنامه‌ها نشانگر میزان نگرانی جهان درباره حقوق بشر است.»ایران درصدد بود که از تصویب این قطعنامه در کمیته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل جلوگیری کند اما نتوانست نظر دست کم ۱۰ عضو دیگر را برای رای ندادن به این قطعنامه جلب کند.سرانجام این قطعنامه با «ابراز نگرانی عمیق نسبت به نقض جدی حقوق بشر» با ۷۰ رای موافق، ۵۱ رای مخالف و ۶۰ رای ممتنع علیه ایران به تصویب رسید.با بی‌نتیجه ماندن تلاش‌های ایران، ایالات متحده تصویب این قطعنامه، با چنین اختلافی، را یک پیروزی بزرگ خواند.این قطعنامه‌ها به لحاظ حقوقی الزام‌آور نیستند اما وجهه جهانی کشورهایی که هدف چنین قطعنامه‌هایی قرار می‌گیرند خدشه‌دار می‌شود.در مورد میانمار نیز قطعنامه‌ای مشابه، با ۸۹ رای موافق، ۲۹ رای مخالف و ۶۳ رای ممتنع به تصویب رسید.در این قطعنامه نسبت به «نقض نظام‌مند و ادامه‌دار حقوق شهروندی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی» در این کشور ابراز نگرانی شده است. در این قطعنامه همچنین درباره مفقود شدن افراد، خشونت جنسی و تجاوز، ادامه حصر خانگی آونگ سان سو چی رهبر دموکراسی‌خواه میانمار و افزایش زندانیان سیاسی ابراز نگرانی جدی شده است.قطعنامه مربوط به کره شمالی نبر با ۹۵ رای موافق، ۲۴ رای مخاف و ۶۲ رای ممتنع به تصویب رسید. در این قطعنامه نسبت به رفتار دولت این کشور با پناهندگان و پناهجویان انتقاد شده است.اعمال محدودیت شدید در خصوص آزادی اندیشه و مذهب و نقض حقوق کارگران از جمله موارد دیگری است که دولت کره شمالی هدف انتقاد این قرار گرفته است
شناسنامه هايتان را بياوريد، فردا مادرتان اعدام ميشود
کميته بين المللي عليه اعدام -اين مکالمه تلفني يکي از مسئولين زندان اوين با فرزندان دردمند فاطمه حقيقت پژوه است. زهرا دختر بزرگتر فاطمه با گريه و وحشت زده نفسش در سينه حبس ميشود و فقط با هق هق گريه اشک ميريزد. فردی ميگويد فرزندان من! شناسنامه هايتان را بياوريد، فردا مادر شما اعدام ميشود.اين مکالمه اوج ددمنشي و خونسردي يک مشت جاني و جنايتکار در راس حکومت اسلامي و در محوطه زندان اوين را نشان ميدهد. اگر فاطمه و فاطمه ها در حالت جنون دست به قتل انسان ديگري زده اند، زندانبانان و حاکمان اسلامي با خونسردي تمام تصميم گرفته اند انسانهايي مثل فاطمه را به قتل برسانند.آنسوي خط صداي لرزان مادر شنيده ميشود که ميگويد، ديگر هيچ کاري نميتوان کرد، ديگر دير است. شناسنامه هايتان را بياوريد، تا آقاي مومني که اينجا در زندان مسول است و قرار است آخرين کارهاي اداري را براي آخرين ملاقات من با شما انجام دهد به کارش برسد. من ميخواهم براي آخرين بار قيافه شما عزيزانم را ببينم. اينجا دارند همه کارها را انجام ميدهند که براي به دار کشيدن و قتل من وظايفشان را انجام داده باشند!!اين صحنه اي از زندان اوين است و درست در همين دقايق، بهنود ٢۰ ساله را نيز با تني لرزان و پاهايي که درست راه نميرود، به سلول انفرادي مرگ ميبرند، تا فردا چهار شنبه صبح زود همراه با فاطمه و تعداد ديگري با صداي اذان نفرت آورشان، اينها را بکشند.همراه با فاطمه حقيقت پژوه، بهنود شجاعي نوجواني که در ١۷ سالگي در يک دعواي شخصي به جرم قتل زنداني شد، بعد از چهار سال زندان قرار است چهارشنبه ٢۶ نوامبر يعني همين فردا اعدام شود.طبق خبري که از زندان اوين به کميته بين المللي عليه اعدام رسيده تعداد ديگري هم در همين روز در زندان اوين قرار است اعدام شوند.اين جنايت عليه بشريت است و بايد در دنيا در مورد آن با همين جزئيات حرف زد. بايد گفت زهرا دختر ٢٣ ساله فاطمه، گريه ميکند و زار ميزند و خواهر کوچک ١۷ ساله او دچار بيماري روحي است و تازه از بيمارستان به خانه برگشته است.بازار قتل و جنايت جمهوري اسلامي تا پايان عمرش ادامه دارد. سوال اين است تا کي بايد شاهد ادامه حرکت اين ماشين کشتار رژيم اسلامي باشيم. آيا ميتوان کاري کرد. آيا ميشود جلو اين جنايت را گرفت؟مردم!فقط قدرت شما ميتواند حاکمان را به تکاپو بيندازد. به ميدان بياييد. جهانيان را از اين جنايات مطلع کنيد. تلاش کنيم ماشين کشتار رژيم اسلامي را متوقف کنيم. براي متوقف کردن اعدام فاطمه و بهنود ما فقط چند ساعتي وقت داريم. هنوز اميدمان را از دست نداده ايم. اما حاکمان رژيم اسلامي تصميمشان را گرفته اند.25 نوامبر 2008

بیست و پنج نوامبر روز جهانی مبارزه‌ علیه‌ خشونت بر زنان

بیست و پنج نوامبر روز جهانی مبارزه‌ علیه‌ خشونت بر زنان

روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان گرامی باد
زهره محسنی پور
در 25 نوامبر سال 1960 میلادی، سه خواهر جوان عضو جنبش آزادیبخش دومینیکن از کشورهای آمریکای لاتین به دست ماموران تروخیو، دیکتاتور وقت به قتل رسیدند.
مرگ این سه خواهر آنچنان بازتابی در کشورهای آمریکای لاتین داشت، که چند سال بعد در گردهمایی فعالان زن آمریکای لاتین و جزایر کارائیب، این روز به عنوان روز مبارزه با خشونت علیه زنان نامگذاری گردید و از سال 1981 ، روز 25 نوامبر از طرف تمام دنیا به عنوان روز جهانی نفی خشونت علیه زنان پذیرفته شده است. ( به نقل از سایت دویچه وله

ادامه مطلب روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان گرامی باد

Friday, November 21, 2008


مراسم سالگرد فروهرها برگزار نشد

نيروهای انتظامی و امنيتی ايران روز جمعه مانع برگزاری مراسم دهمين سالگرد قتل داريوش و پروانه فروهر در تهران شدند.
پرستو فروهر، فرزند داريوش و پروانه فروهر، روز جمعه اول آذر ماه به راديو فردا گفت: «نيروهای انتظامی از ساعات نخستين صبح امروز در دو طرف [کوچه] نرده گذاشتند و با حضور در اين کوچه و کوچه‌های اطراف، از آمدن افراد به خانه ما جلوگيری کردند.»
خانم فروهر اضافه کرد: «حتی از ورود نزديکترين افراد و اقوام ما به خانه جلوگيری شد.»
داريوش فروهر، رهبر حزب ملت ايران، و همسر او، پروانه اسکندری، روز اول آذر ۱۳۷۷ بر اثر ضربات متعدد کارد در منزل مسکونی خود به قتل رسيدند.
نيروهای انتظامی و امنيتی ايران طی چند سال اخير از برگزاری مراسم سالگرد قتل داريوش و پروانه فروهر جلوگيری کرده‌اند.
پرستو فروهر همچنين به راديو فردا گفته است که مقام‌های امنيتی روز چهارشنبه ۲۹ آبان ماه او را احضار کرده‌اند تا به طور رسمی به او ابلاغ کنند که در صورت برگزاری مراسم، نيروی انتظامی از ورود مهمانان به خانه فروهرها جلوگيری خواهد کرد.
خانم فروهر همچنين گفت اين موضوع که در طول يک سال حتی دو ساعت هم اجازه داده نمي‌شود مراسمی برای پدر و مادرش برگزار شود، «بسيار تلخ» است.
در آذر ماه سال ۱۳۷۷، هفده روز پس از به قتل رسيدن فروهرها، محمد مختاری و محمدجعفر پوينده، اعضای کانون نويسندگان ايران هم به قتل رسيدند.
پس از آن، ماجرای اين قتل ها به رسانه‌های ايران کشيده شد و با عنوان «قتل های زنجيره‌ای» شناخته شد.
پس از افشای اين قتل‌ها، مقام‌های جمهوری اسلامی آن را به «نيروهای خودسر» در وزارت اطلاعات ايران نسبت دادند.
شيرين عبادی، يکی از وکيلان خانواده فروهر، و برنده جايزه صلح نوبل، روز جمعه درباره سرنوشت «پرونده قتل های زنجيره‌ای» به راديو فردا گفت: «به رغم وعده‌هايی که برای روشن شدن حقايق اين قتل‌ها داده شده بود، روند رسيدگی به پرونده‌ها چنان بود که تمامی وکلا، با توافق خانواده‌های مقتولان از پيگيری پرونده‌ها به شکلی که جريان داشت، خودداری کردند و عدالت هرگز اجرا نشد

من يک انسانم.....


من يک انسانم

من يک انسانم.....از زبان يک زن
اگر به خانه ي من آمدي"...برايم مداد بياور.....مداد سياه...مي خواهم
روي چهره ام خط بكشم تا به جرم زيبايي در قفس نيفتم، يك ضربدر
هم روي قلبم تا به هوس هم نيفتم !
يك مداد پاك كن بده براي محو لبها.....نمي خواهم كسي به هواي
سرخيشان ، سياهم كند!
يك بيلچه، تا تمام غرايز زنانه را از ريشه در آورم....شخم بزنم وجودم
را ...بدون اينها راحت تر به بهشت مي روم گويا!
يك تيغ بده؛ موهايم را از ته بتراشم.... سرم هوايي بخورد... و بي
واسطه روسري كمي بيانديشم !
نخ و سوزن هم بده، براي زبانم مي خواهم ... بدوزمش به
سق....اينگونه فريادم بي صداتر است!
قيچي يادت نرود......مي خواهم هر روز انديشه هايم را سانسور كنم !
پودر رختشويي هم لازم دارم.....براي شستشوي مغزي....مغزم را كه
شستم ، پهن كنم روي بند... تا آرمانهايم را باد با خود ببرد به آنجايي
كه عرب ني انداخت... مي داني كه؟ بايد واقع بين بود !
صدا خفه كن هم اگر گير آوردي بگير......مي خواهم وقتي به جرم
عشق و انتخاب ، برچسب فاحشه مي زنندم.... بغضم را در گلو خفه
كنم!
يك كپي از هويتم را هم مي خواهم.... براي وقتي كه خواهران و
برادران ديني به قصد ارشاد، فحش و تحقير تقديمم مي كنند !
تو را به خدا....اگر جايي ديدي "حقي" مي فروختند .....برايم بخر....تا
در غذا بريزم.... ترجيح مي دهم خودم قبل از ديگران حقم را بخورم !
و سر آخر اگر پولي برايت ماند ...برايم يك پلاكارد بخر......به شكل
گردنبند.....بياويزم به گردنم....و رويش با حروف درشت بنويسم:
"من يك انسانم "..."
من هنوز يك انسانم" ...."
من هر روز يك انسانم

علم‌الهدي : دختران بي‌حجاب و آلوده هستند كه مروج بي‌بند و باري در بين جوانان هستند


علم‌الهدي : دختران بي‌حجاب و آلوده هستند كه مروج بي‌بند و باري در بين جوانان هستند


به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)- منطقه خراسان - سيداحمد علم‌الهدي در خطبه‌هاي نماز جمعه اين هفته مشهد كه در رواق امام خميني حرم مطهر رضوي برگزار شد، افزود: بنا به فرموده حضرت امام خميني "بسيج يك حقيقت است" اما شبيه افسانه‌هاست كه براي جوانان، شورآفرين، براي دوستان، اميدآفرين و دشمنان بيم‌آفرين است. علم‌الهدي گفت عده‌اي در دوران فضاي باز سياسي، چهره رذيلانه خود را نشان دادند و جامعه متدين آنها را كنار زد اما اخيرا در حال مصادره دانشجو و دانشگاه به نفع خود هستند. وي ادامه داد: حركات اين طيف در دانشگاه در آستانه 16 آذر، "روز دانشجو" شروع شده است و بسيج بايد فرصت‌ها را تصاحب كند و با برخورد قاطعانه اجازه خودنمايي به اين جريانات انحرافي را ندهد. به گزارش ايسنا، عضو مجلس خبرگان رهبري خطاب به مديران دانشگاه‌ها خاطرنشان كرد: مديران در دولت مكتبي نبايد به دنبال مديريت سكولار و بي‌سر و صدا باشند و در نظر آنها جريانات انحرافي با بسيج دانشجويي ايثارگر يكسان جلوه كند، بلكه مديريت بايد از ظرفيت بسيج دانشگاه حداكثر استفاده را بكند. وي افزود: در ادامه اين جنگ نرم، دشمن سعي دارد از طريق توسعه مفاسد اخلاقي در جنگ پيروز شود و عناصر و عوامل اين جنگ، دختران بي‌حجاب و آلوده هستند كه مروج بي‌بند و باري در بين جوانان هستند كه پايگاه جنگ نرم دشمن محسوب مي‌شوند. علم‌الهدي خطاب به خواهران بسيجي نيز گفت: در عرصه مقابله با بي‌حجابي كه ام‌الفساد اخلاقي است، مسووليت ويژه‌اي داريد و در برخي مراكز تفريحگاهي كه مركز فساد است بايد حضور بيشتري داشته باشيد و ظرفيت آنها را از فساد بگيريد.

تو زن خوبی هستی اما چند زنی رسم ما است


تو زن خوبی هستی اما چند زنی رسم ما است

مریم مالک
تغيير براي برابري: سن وسالی نداشت اما چهره اش بسیار پیر نشان می داد، از سرنوشت می نالید و از بی عدالتی که در حقش روا شده بود.
" وقتی 12 ساله بودم پدرم مرا به پسر خان محل داد اصلاً هیچ چیز نمی فهمیدم و هیچ کسی نظر مرا نپرسید، مادرم همیشه می گفت خیلی ها آرزو دارند که زن خانزاده شوند و تو شانس آوردی. من هم تابع حرف شوهر شدم مثل بقیه زنان روستایمان. من در یکی از شهرهای جنوب کشور زندگی می کنم ، جایی که هنوزمردم آداب و رسوم گذشته را در آنجا پیاده می کنند، دختران روستای ما هنوز هم اجازه تحصیل بیشتر از دیپلم را ندارند، و درهمان سنین پایین باید ازدواج کنند. کارهای خانه را خدمتکارها انجام می دادند حتی خریدهای شخصی مرا و من حق نداشتم بدون شوهرم پایم را بیرون از خانه بگذارم، حتی برای رفتن به خانه پدر و مادرم نیز او باید اجازه می داد و خودش مرا می برد البته اگر کاری برایش پیش نمی آمد. مادرم هم گاه گداری یواشکی به دیدنم می آمد و از حسادت زنان محل و اینکه من چقدر خوشبخت هستم صحبت می کرد. در سن 13 سالگی اولین فرزندم بدنیا آمد یک پسر! شوهرم و اطرافیان آنقدر خوشحال شدند که چندین شبانه روز را جشن گرفتند، پدرهمسرم می گفت: "تو ما را سرافراز کردی که برایمان یک پسر بدنیا آوردی." با خودم می گفتم اگر بچه ام دختر می شد چه اتفاقی می افتاد؟ اینقدر پسر آوردن من برایشان مهم بود؟ خدا را شکر می کردم که دختر بدنیا نیاوردم چون معلوم نبود چه بر سر من و دخترم می آمد. دلم را به فرزندم خوش کردم و به او رسیدگی می کردم، همسرم نیز صبح ها بیرون می رفت و عصرها به خانه بر می گشت، هرگز یادم نمی آمد که در طول دوران زندگیمان 1 ساعتی بنشیند و با هم خصوصی صحبت کنیم وقتی اعتراضی هم می کردم با چشم غره نگاهم می کرد و می گفت این فضولیها به تو نیامده مگر چیزی کم و کسر داری؟ سال بعد هم پسر دیگری بدنیا آوردم . حاصل زندگیمان 5 فرزند پسر و دو دختر بود، حسابی سرگرم بزرگ کردن بچه ها شدم، مدت زمانی بود که زمزمه های بدی را در مورد ازدواج شوهرم از اطرافیان می شنیدم، باور نمی کردم. اما یک شب دیدم که شوهرم زودتر از همیشه به خانه برگشته و به من گفت می خواهد با من حرف بزند تعجب کردم چون هرگز او را اینطور ندیده بودم خیلی راحت گفت که قصد ازدواج مجدد دارد، گفتم آخر چرا مگر از من خطایی سر زده؟ و او گفت نه تو زن خوبی هستی در خاندان ما رسم هست که مرد ازدواج مجدد داشته باشد و تو خوب می دانی، تو هم در این روستا بزرگ شدی و سنتها را می شناسی تو هم وقت بیشتری برای استراحت کردن خواهی داشت. گفتم: اما . . . ناگهان سیلی محکمی به گوشم زد و گفت دیگر صدایی از تو نشنوم. در طول تمام زندگیم این اولین کتکی بود که از او خوردم و هیچ کاری جز گریه نمی توانستم بکنم آخر در محل ما مردان چندین بار ازدواج می کردند و کسی به آنها خرده نمی گرفت و حتی زن حق نداشت از همسرش جدا شود، یادم می آید که یکی از زنان محلمان نتوانست طاقت بیاورد و خودش را آتش زد، بعد از مرگش هیچ کس شوهر او را مقصر نمی دانست که تمام عشق و احساسات او را نادیده گرفته است. دختری که شوهرم با اوازدواج کرد یکی از دختران محله مان بود و 14 سال بیشتر نداشت. او نیز به دستور پدرش با همسر من ازدواج کرده بود، وقتی او را دیدم صورت کودکانه ای داشت و دلهره داشت از اینکه برخورد من با او چگونه خواهد بود؟ دلم برایش سوخت همانطور که دلم برای خودم سوخت. بااینکه هوویم بود اما نتوانستم مثل یک هوو با او برخورد کنم او هم سن دخترم بود. نمی توانستم طاقت بیاورم به حالت قهر پیش ریش سفید محل رفتم و از او خواستم تا با همسرم صحبت کند و زن دومش را به خانه دیگری ببرد وگرنه من برای همیشه خانه اش را ترک می کنم. این اولین باری بود که جرات کردم و خواسته ام را با مرد دیگری مطرح کردم، بماند که بعد از مطرح کردن خواسته ام چقدر کتک خوردم اما موفق شدم و شوهرم زن دومش را به خانه دیگری برد. آن موقع فکر طلاق اصلاً به سر هیچ یک از ما نمی زد، چون مساوی با مرگمان بود. اما حالا جوانان ما کمی روشنفکر شدند، حتی دو تا از پسرهای خودم ازدواج مجدد نداشتند، اما شوهر دخترم دو بار ازدواج کرده، تهران آمده بودم که به پسرم سر بزنم البته الان شوهرم بر اثر بیماری فوت کرده وگرنه به همین راحتی نمی توانستم به دیدن پسرم بیایم. نوه ام چیزهایی را در مورد این لایحه جدید دولت برایم گفت و من خیلی ناراحت شدم. چرا به همین راحتی می خواهند به مردان اجازه ازدواج مجدد دهند؟ پس زنها چه میشوند؟ چرا یکی از ما زنها نمی پرسد که آیا ما راضی هستیم یا نه؟ مگر ما آدم نیستیم ما پا به پای شوهرانمان حرکت می کنیم در تمام طول زندگی تابع آنها هستیم همه از آنها حمایت می کنند پس فرق ما زنها با حیوان در چیست؟ مگر ما داریم در عصر جاهلیت زندگی می کنیم؟ دیگر جوانها این چیزها را نمی پذیرند، دیگر زنان و دختران ما این چیزها را قبول نمی کنند. نوه من الان تحصیلات دانشگاهی دارد و به من می گوید که اگر قرار است شوهر من آزادانه با زن دیگری ازدواج کند و قانون نیز ازاو حمایت کند پس من هرگز ازدواج نمی کنم با هیچ مردی. قانون کجا بود وقتی زن دوم شوهرم آنقدر حرص خورد که فلج شد و الان با وجود 4 فرزند با اینکه سن و سالی هم ندارد باید به این روز بیافتد؟ از ما زنها پرسیدند؟"
زن با صدای بلند گریست و من ناباورانه نگاهش می کردم، چه صبری داشت این زن و امثال او. از او پرسیدم که در منطقه آنها مردان باز هم ازدواج مجدد می کنند؟ آهی کشید و گفت: "خیلی کمتر شده اما باز هم این اتفاق می افتد مخصوصا در روستاهایمان و این فرهنگ و سنت غلط از بین نرفته است. جوانترها که دانشگاه رفتند می توانند مقاومت کنند و با خانواده هایشان صحبت می کنند که الان همه چیز تغییر کرده، دیگر یک دختر حاضر نیست هووی زن دیگری شود، و هیچ زنی حاضر نیست خودش به خواستگاری دختر دیگری برای شوهرش برود." لبخند تلخی زد، دفترچه کمپین را به او دادم و برگه امضاء را دادم. خوشحال و با غمی در نگاهش آن را امضاء کرد با صدای آرامی گفت:" یعنی می شود یک روز این قوانین تغییر کند و از آن حمایت شود؟
"

.....آنها زنده اند

کلیک کنید و بشنوید
رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل
زهره محسنی پور
خاوران علاوه بر آن که قشنگترین گلزار است، یک سند مهم تاریخی نیز هست. سند جنایت درندگانی که به نام خدا و دین او، این جنایات را مرتکب شده اند و همچنان مکرر و مکرر مرتکب می شوند.همچنین سندی است در برابر آنانکه معتقدند که «حقوق بشر یک پروسه فرهنگی است و باید به تدریج آن را برقرارکرد»! اگر حقوق بشر این است، پس ننگ بر چنین حقوق بشری باد

کوکب پس از تجاوز سه مرد خودکشی کرد



در چهار راههای تهران چه می گذرد .کوکب پس از تجاوز سه مرد خودکشی کرد
شنبه 25 آبان 1387
کانون زنان ایرانی-امین علم الهدی: کوکب پس از تجاوز سه مرد به او خودکشی کرد. دختر 19 ساله ای که دریکی از چهارراههای تهران غیر از مواد فروشی و دست فروشی مجبور به خودفروشی هم بود. کوکب دختر زیبایی از افغانستان بود. دختری که به خاطر زیبایی اش ساقی مواد و فاحشه چهارراه شناخته می شد.
کوکب 19 ساله چند روز پیش خودکشی کرد و دیروز پنج شنبه برای همیشه از این دنیا رفت وحالا معصومانه در زیر خروارها خاک آرام گرفته است.
رضا یکی از همان کودکان کاری که یک هفته را با او و دوستانش سپری کردم با چشمانی پر اشک و بغضی فروخوده خبر خودکشی کوکب را می دهد و می گوید که کوکب نتوانست شرم تجاوز این سه مرد را تاب بیاورد .رگ های دستش را می زند و خودش را از بالای پل به پایین می اندازد. گریه امانش نمی دهد:"کوکب فقط نوزده سال داشت."
روزی را به یاد دارم که رضا ، کوکب را که در سر چهارراه ایستاده بود نشانم داد:" کوکب چون کمی قیافه بهتری دارد باید خودفروشی هم بکند. تازه با محمود هم مجبور است رابطه داشته باشد."
یک هفته زندگی در کنار کودکانی که بیشتر زندگی شان در خیابان و سرچهارراهها می گذرد به یاد ماندنی است اما خاطره ای تلخ .
محمد یکی از این کودکان است: "بله من فلج هستم. اما فلج مادر زاد نیستم."گفتم متوجه نمی شوم گفت:"اینطور که محمد می گوید وقتی بچه بوده ام. پدر و مادرم برای در آوردن خرج موادشان در عصبم آمپول می زنند."
رضا یکی از بسیار کودکان کاری است که در طول یک هفته نفوذم زندگی ام با این قشر توانستم با او حرف بزنم."خود محمد را می بینی 23 سال سن دارد. خودش پایش را قطع کرده است." گفتم چرا؟:"چون بهتر بتواند ترحم مردم پشت ماشین ها را جلب کند." پدر و مادر رضا هر دو معتاد هستند. مادر او هم گدائی می کند.رضا بعد از بزرگ شدن باید خرج مواد پدرش را هم بدهد.
"خانم !آقا! تو را به خدا از من فال می خرید؟ "سردم است. شام نخورده ام. گفتمان حاکم در شب هایم در هفت شب سرد پائیزی شمال شهر همین بود. چهارراه با چراغی که سبز و زرد و قرمز می شد اما به حال بچه های دست فروش هیچ تفاوتی نداشت. تنها ماشین ها عوض می شدند.
"فال دانه ای 200 تومان" در سرمای سرد خارج از شهر نزدیک ویلاهای اعیان نشین چهارراهی است که کودکانش با بی محلی ها و گاهی دلسوزی های افراد در ماشین خوشحال یا ناراحت می شوند.هر چهارراه مسئولی دارد و هر چند چهارراه مسئول دیگری دارند. بچه های یک خیابان یا چهاراه باید سهم صاحب چهارراه را بدهند و او هم سهم رئیس خود را بدهد. فال 200 تومانی 150 تومانش برای مسئول چهارراه است.
عبدالله از کودکان چهارراه است:"من حدود دو ماه است اینجا مشغول به کار شده ام."عبدالله هفت سال دارد،درس نمی خواند ،پدر و مادر ندارد،ساقی مواد مخدر در چهارراه هم هست:"بسته بندی ها را محمود انجام می دهد. من فقط همراه با آدامس یا گل یک بسته می دهم و چهار هزار تومان می گیرم.بعد هم پول را به محمود می دهم.محمود صاحب چهارراه است. او 20 سال دارد. بعد هم محمود دویست تومان به من می دهم."
محمود عبدالله را به خاطر چهره معصوم و کودکی اش انتخاب کرده است.
بازار هم از جاهایی است که این کودکان آماده به کار در انجا در هم می لولند. در بازار شاید به راحتی نتوان کارگاه هایی که در آن کودکان بیشتر از یک مرد بزرگسال کار می کشند ،حقوق کمتری می دهند و حتی بیمه هم نمی کنند دید.
دستان سیاه و کبود، کفش ها،نایلون ها،کیف ها،آن طرف چرخ خیاطی ،همین دستان کوچک ترک خورده است که در کل کارگاه به چشم می خورد. آن یکی مشغول دوختن یک شلوار که حدود ده سایز از خودش بزرگتر است. چون من از بقیه به ظاهر بزرگتر بودم،حمالی را به من دادند. وظیفه ام این بود،که کالاهایی که در کارگاه درست می شوند را به بازار ببرم. من بودم و سه نوجوان که بیشترین شان 18 سال داشت.در راه برگشت آنقدر خسته بودم که می خواستم ساعت ها بخوابم اما بار بعدی ، بار بعدی ،بار بعدی .....هنوز بار بود و جالب که انگار آن سه خسته نمی شدند.
احد از همه کوچکتر بود 16 سال داشت. کرد بود : "باور می کنی که من بارها به خاطر یک ساعت دیر رسیدن بار دستمزد یک هفته ام نگرفته ام؟" از حقوقش می پرسم:"هفته ای حدود چهارده هزار تومان."
شب وقتی می خواهم بخوابم آنقدر خسته ام که سرم به متکا نرسیده خوابم می برد. اما فردا شب آنجا بودم اما نمی خواستم بخوابم . باورم نمی شد می رقصیدند و می خواندند. احد داد زد:" بچه شهری نمی آیی پیش ما؟" ترجیح دادم از دور نگاه کنم. با دستان بسته شده شان دست می زدند.
ولی الله ، یکی از بچه های کارگاه کیف دوزی است. 10 سال دارد :" من پنج خواهر و برادر دیگر هم دارم که همه کار می کنند." او حقوق کمتری می گیرد:" هفته ای ده هزار تومان می گیرم. اما بد هم نیست. اینجا می خوابم نهار و شام هم که با خودشان است."
دست یکی از کودکان در کارگاه زیر چرخ می رود. چون بیمه نیست و صدایش هم بلند نیست با وضعیت غیر بهداشتی دستش را همانجا پانسمان می کنند. مسئول کارگاه که مردی جا افتاده است. هیچ واکنش خاصی به این اتفاق نشان نداد. او گفت: "دستش را ببندید انشاالله چیزی نیست."پسرک داد می زد. دستش را بستند. حاج آقا به برادر بزرگتر او گفت:"یک مدت او را به کارگاه نیاورید تا استراحت کند. "
وقتی احد دید من شوکه شده ام گفت:"زیاد چیز عجیبی نیست. هر چند وقت یک بار این جور اتفاقات رخ می دهد. حاج آقا هم همین را می گوید. اگر حال طرف خوب شد باز می آید و گرنه به یکی از چهارراه ها یا خیابان ها می رود. تا گدایی کند."
مغازه دارهایی که برای آنها جنس می بردیم با بدترین واژه ها صحبت می کردند. در خیابان هر کس به ما تنه می زد و ما حق بحث نداشتیم چون اگر بار دیر می رسید حقوق نمی گرفتیم. مسئولیت تغزیه مغازه های متقاضی مواد هم با ما بود. برای بعضی از صاحب مغازه ها تریاک می بردیم. در کارگاه حاج آقا بخش زنان ومردان را جدا کرده بود. اما من گاهی برخی از زنان کارگاه را می دیدم که به اتاق حاج آقا می روند و تا پایان وقت کاری بیرون نمی آمدند.
کارگاه یا چهارراه هر دو غیر قانونی است. کودکانی که در آنها به کار گرفته می شوند و زنانی که مورد بدترین اذیت ها قرار می گیرند. از دختر 13 ساله ای که هر روز به حجله یکی از بازاری ها می ر فت تا پسر هفت ساله محروم از تحصیل که هفته ای یک بار مورد آزار و اذیت جنسی صاحب چهار چهارراه قرار می گرفت.
بی بی خانم زن جاافتاده ای از اهالی دیار افغانستان شب ها برای بچه ها مادری می کند. همه او را دوست دارند. محل زندگی اهالی چهارراه در خرابه ای خارج از شهر است . محل زندگی انها خرابه ای پشت آن همه خانه زیباست.
یکی از شب های بودن در کنار این کودکان با بی بی خانم حرف می زنم.می گوید :" یکی از پسرهایش در جنگ افغانستان مرده و آن یکی به دست طالبانی ها کشته شده است." خودش در ایران تنهاست . آن شب کوکب دیرتر وخسته تر از همه به میان ما می آید. به بی بی خانم سلام می کند وبی هیچ حرفی به اطاق محمود می رود.

جای کودکان در مدرسه است، نه در پادگان»


جای کودکان در مدرسه است، نه در پادگان

بيستم نوامبر ۲۰۰۸، چهل ونهمين سالروز تصويب اعلاميه جهانی حقوق کودک از طرف مجمع عمومی سازمان ملل متحد است.
بر اساس اين اعلاميه، حق تحصيل اساسی‌ترين حق يک کودک به شمار می‌رود. اما آيا بهره‌وری از اين حق طبيعی برای همه کودکان ميسر می‌شود؟
متاسفانه نه! براساس گزارش‌ها و آمارهای منتشره، ميليون‌ها کودک در جهان از اين حق اوليه خود محروم هستند.
امروز ۳۱ برنده جايزه صلح نوبل که نام«دالايی لاما» رهبر مذهبی بودائيان تبت، جيمی کارتر رييس جمهور سابق ايالات متحده آمريکا، «دسموند توتو» کشيش آفريقايی و «آنگ سان سو کی» مبارز برمه‌ای نيز در ميان آنها ديده می‌شود، در نامه سرگشاده‌ای رهبران کشورهای جهان و طرف‌های درگير را تشويق کردند که شرايط لازم را برای تحصيل کودکان ايجاد کنند.
آنها همچنين از حکومت‌ها و طرف‌های درگير در جهان خواسته‌اند، مدارس را به عنوان مراکز صلح و امنيت محترم بشمارند و اجازه دهند کودکان، بدون هراس از خشونت و ترس از جلب شدن به نيروهای نظامی به تحصيل خود ادامه دهند.
برندگان جايزه صلح نوبل می‌گويند،بيش از ۷۰ ميليون کودک در جهان از فرصت آموزش بی‌بهره هستند و بيش از نيمی از اين کودکان فقط به دليل بروز جنگ‌ها و مناقشات نظامی از رفتن به مدرسه محروم شده‌اند.
همچنين به دليل بروز درگيری‌های اخير در جمهوری دموکراتيک کنگو، در آفريقا، بيش از ۵ ميليون نفر از ۹ ميليون بچه‌های مدرسه‌ای در اين کشور، نتوانستند به مدرسه بروند.
به گفته برندگان جوايز صلح نوبل «اگر چه مقصر اصلی جنگ‌ها و درگيری‌های بزرگسالان هستند، ولی هر بزرگسالی خودش دوره کودکی و خردسالی را گذرانده و طبيعتاً شخصيت هر بزرگسالی در زمان کودکی شکل می‌گیرد و آموزش مهم‌ترين عامل شکل‌گيری شخصيت انسان‌هاست.»
به باور آنها، «صلح در ذهن کودکان شکل می‌گیرد و اين [روند] بايستی از همين امروز آغاز شود.»
به نظر جيمی کارتر رييس جمهور سابق ايالات متحده و برنده جايزه صلح نوبل در سال ۲۰۰۲ آموزش نقش بسزايی در ترويج صلح دارد.
وی به عنوان شخصيتی که دارای چند دهه تجربه تلاش برای حل مسالمت آميز مناقشه‌های نظامی در جهان است، گفت: «ناچيز پنداشتن تأثير کودکان بر افکار و تصميم‌های بزرگسالان اشتباه بزرگی است.»
برندگان جايزه صلح نوبل در حمايت از تلاش‌های سازمان خيريه بريتانيايی «نجات کودکان» به نگارش اين نامه سرگشاده دست زنده‌اند.
سازمان«نجات کودکان» برای ياری رساندن به کودکان نيازمند در بيش از ۱۰۰ کشور جهان تلاش می‌کند.
وضعيت کودکان در ايران
در همین حال به گزارش يونيسف، در ايران ۹۷ درصد کودکان از حق تحصیل بهره می‌برند. نسبت شرکت در مراکز پيش دبستانی در ايران بسيار پايين يعنی کمتر از ۱۵ درصد است.
بر اساس ارقام مرکز آمار ايران، تنها در سال ۸۵ از ميان ۱۳ ميليون و ۲۵۰ هزار کودک ۱۰- ۱۸ سال، بيش از ۳.۵ ميليون نفر از چرخه تحصيل خارج و بيش از یک ميليون و ۷۰۰ هزار تن از اين کودکان به دلايل مختلف مجبور به کار بودند.
بر اساس آمار سازمان بهزيستی هر ساله حدود ۱۰ هزار نفر به جمعيت کودکان خيابانی اضافه می‌شود. در ايران مشکل کودک آزاری نيز وجود دارد. ۴۵ درصد کودک آزاری‌ها در ايران جسمی و ۵۵ درصد عاطفی بوده‌است

Sunday, November 16, 2008

عصر روشنگری و پیدایش حقوق بشر



زهره محسنی پور

قرن هفده و هجدهم را در اروپا، عصر خردگرایی و روشنگری می نامند. کانت که از فلاسفه این دوران است می گوید: « دلیر باش در بکار گرفتن فهم خویش ! این است شعار روشن نگری.»
در قرون وسطی، اروپا تحت سیطره کلیسای کاتولیک بود و پاپ از رم تقریبا همه پادشاهان را به نوعی در اختیار داشت تا اینکه جنبش اومانیست (اصالت انسان یا انسان گرایی) آغاز شد که زمینه ساز تحولات بعدی مانند جنبش پروتستانتیسم و نهضت روشنگری گردید.

اومانیست ها مخالف دخالت مذهب در حکومت بودند و معتقد بودند که مردم خودشان باید در خصوص مسائل مذهبی تصمیم بگیرند و حکومت نباید مردم را وادار به پذیرش دکترین خاصی بکند و بر این باور بودند که اگر حکومت درگیر مسائل عقیدتی گردد، «ویرانی و وحشت و فلاکت زیر لوای مذهب به سراغ مردم خواهد آمد
».

فعال جنبش زنان به زندان زنجان تبعيد شد


فعال جنبش زنان به زندان زنجان تبعيد شد

فعالان حقوق بشر در ایران
خانم زينب بايزيدي از فعالان حوزه حقوق زنان در منطقه کردستان که به اتهام ارتباط با يکي از احزاب کرد در تاريخ 19 تيرماه سال جاري بازداشت و نهايتا در رويه اي نامتعارف به 4 سال حبس تعزيري توام با تبعيد به زندان مرکزي زنجان محکوم گرديده بود ، ظهر روز گذشته مورخه 25/8/87 از زندان مرکزي مهاباد به زندان زنجان تبعيد گرديدند.
زينب بايزيدي فعال مدني ساکن مهاباد مي باشد که ضمن همکاري در نشريات کردي-فارسي زيلان و روژانو در حوزه حقوق زنان نيز فعاليت مي نمود ، خانم بايزيدي داراي سوابق عضويت و همکاري با نهادهاي متعدد فعال در زمينه حقوق بشر مي باشد

بون شرح

امام زاده سيار در فارسيجان اراک



جنبش زنان در بازی مار و پله
سایت تغییر برای برابری، پروین اردلان ،سه زن با دست های قلاب شده در کنار هم فریاد می کشند. آنها جزو زنانی هستند که در اولین زمستان سرد انقلاب 1357 روز جهانی زن را با فریادشان به روز اعتراض تبدیل کردند. بعدها دست های قلاب شده شان باز شد و فریادشان نیز در گلو خشکید اما تصویر شان ماندگار و ثبت شد و زیر آن این شعار نیر نقش بست: " ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم ". آنان به دو چیز معترض بودند یکی پوشش اجباری و دیگری لغو قانون حمایت خانواده. هم پوشش اجباری شد و هم قانون حمایت خانواده لغو شد و ما به عقب برگشتیم.اکنون 30 سال از آن زمان می گذرد، 30 سال از روزی که در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران و همزمان با روزجهانی زن، نخستین شادی زنان ایرانی با نخستین اعتراض گسترده شان در آمیخت و تراژدی شکست را بر لبه پیروزی پدید آورد. لایحه حمایت خانواده لغو وفریادها هم خاموش شد.لایحه حمایت خانواده در دهه 1340 توسط حقوق دانی به نام مهرانگیز منوچهریان که نخستین سناتور زن در مجلس ایران بود مطرح شد. او هم حقوق دان بود و مسلط به مسائل حقوقی؛ هم فمینست بود و آگاه و معترض به تبعیضات قانونی علیه زنان؛ هم درقدرت بود و قادر به طرح مسائل زنان در قدرت؛ هم موسس سازمانی غیردولتی بود به نام انجمن زنان حقوق دان و فعال اجتماعی؛ و هم به خاطر دریافت جایزه بین المللی حقوق بشر چهره ای جهانی داشت. علاوه بر این سال های فعالیت او زمانه ورود زنان به عرصه عمومی نیز بود، زمانی که زنان برای نخستین بار ورود به عرصه های سیاسی چون نمایندگی مجلس را نیز تجربه می کردند و به همین دلیل ورود به حوزه عمومی با کسب حقوق زنان ارتباطی تنگاتنگ داشت و سازمان ها و نشریات زنان نیز فعال بودند. اما، این همه کافی نبود، از یک سو شرع اجازه طرح لایحه پیشنهادی او را نداد و لایحه پیشنهادی اش به صحن علنی مجلس نرسید، از سوی دیگر دولت مدرن مذهبی که در تقابل با شرعیون نیز بود به تمام و کمال جرئت مخالفت با فقها را نداشت اما سر قدرت نمایی داشت. پس طرح منوچهریان کنار گذاشته شد و در نهایت، به همت دیگر زنان مدافع دولت قانون دیگری زیر عنوان حمایت خانواده به نام دولت وقت در مجلس طرح و با در نظر گرفتن نظرات فقهای دینی نوگرا درسال 1346 به تصویب رسید. به هرحال گامی به جلو برداشته شده بود اما گفتمان حقوقی زنان برای تبدیل شدن به گفتمانی عمومی در جامعه در آغاز راهی دراز بود.جلو بودن قانون از فرهنگ زمانه خود می توانست لایحه حمایت خانواده مصوب شده را مترقی تر کند که کرد و شش سال بعد تصحیحات بیشتری را در این لایحه به وجود آورد به طور مثال اگر نتوانست و با همه فشارهای گوناگون اجازه ازدواج مجدد مرد را حذف کند اما آن را مشروط به اجازه زن اول کرد. این مسیر رو به پیشرفت با انقلاب اسلامی ایران متوقف شد. قانون حمایت خانواده حذف و موقعیت حقوقی زنان به حدود 40 سال پیش از آن (1313) بازگشت. قانون بر فرهنگ زمانه اش منطبق شد! که اگر چنین نبود این چنین و براحتی از دست نمی رفت.سال گذشته مجددا طرحی به عنوان لایحه حمایت خانواده از سوی قوه قضائیه مطرح و توسط دولت احمدی نژاد موادی هم به آن افزوده و به مجلس ارائه شد. فرق این لایحه با لایجه گذشته دراین است که این لایحه براستی "لایحه حمایت از خانواده" است البته "حمایت از خانواده ای مردسالار" نه خانواده به معنای عام و نه خانواده برابر. بلکه تثبیت خانواده مردسالار در جامعه ایرانی آنچه که در لایحه پیشین بیشتر متوجه حقوق زن در خانواده بود. در آن لایحه دولت مدرن مذهبی پهلوی در تقابل با روحانیت سنتی مدافع زنان می نمود. دولت کنونی ایران نیز در مواردی تقابلش را با روحانیت سنتی به نمایش گذاشته است اما در حوزه زنان این دولت هم مدافع حقوق زنان نیست بلکه می خواهد حامی زنان باشد مانند سایه پدر و شوهر بر زن وفرزند. طنز قضیه این جاست که این بار برخی زنان برای جلب حمایت روحانیون سراغ شان می روند هرچند معلوم نیست که فرهنگ روحانیون کنونی از فرهنگ دولت کنونی جلوتر شده است یا اقتضای زمانه ایجاب می کند.با وجود این دراین هم راستایی حکومتی و ضدیت با حقوق زن، لایحه حمایت خانواده پس از طرح با موج مخالفت بسیار زنان رو به رو شد. ائتلافی از فعالان و گروه های جنبش زنان علیه لایحه مذکور شکل گرفت. فعلان کمپین یک میلیون امضا تلاش گسترده ای را در انتقاد به لایحه با انتشار مقالاتی در نقد لایحه، برگزاری سمینارهای در این زمینه، پخش بروشور و...آغاز کردند، شیرین عبادی تهدید به تحصن کرد، ائتلافی علیه لایحه شکل گرفت، فعالان جنبش زنان به دیدار نمایندگان مجلس رفتند و... در نهایت پیشنهاد دهندگان طرح ناچار شدند ماده های پیشنهادی دولت را از لایحه حذف کنند. نتیجه چه بود؟ همچنان لایحه در دستور کار قرار دارد اما آن ماده جنجالی که حذف شد به مردان در صورت تمکن مالی و بدون اجازه همسر و فقط با اجازه دادگاه اجازه ازدواج مجدد می داد، اعتراضات سبب شد که مجددا اجازه همسر شرط ازدواج مرد قرار گیرد، نه اینکه ازدواج مجدد مرد از قانون حذف شود: جلوگیری از یک گام به پس!چرا چنین شد؟ آیا نتیجه ائتلاف بود یا تفوق جناح های مخالف دولت؟ یا قدرت لابی؟ یا همه آنها ؟ به باور من، آنچه دو دوره تاریخی مشابه در زمینه حقوق زنان را از هم متمایز کرده است جدا از نقش و قدرت آشکار و پنهان حکومت ها، نقش و قدرت جنبش زنان در عمومی کردن گفتمان حقوقی در جامعه است. اتفاقی که نه به مدد حضور در قدرت که به مدد فشار گسترده و مداومی که از پایین اعمال می شود رخ می دهد. فشاری که چون ویروس به همه اعضا و ابعاد جامعه نفوذ می کند و الگویی برای عمل به جامعه ناامید از تغییرمی دمد.اگر دهه 1340 و 50 دهه های ورود زنان به عرصه عمومی و دستیابی آنها به برخی حقوق اولیه شان بود ، اواخر دهه 50 و 60 سال های بازپس گیری این حقوق از زنان و راندن آنان از عرصه عمومی و دهه 70 و 80 سال های فشار آنان برای ورود به عرصه عمومی و گسترش مطالبه خواهی و تحمیل خودشان بر ساختارهای مردسالارانه بود. سال های دهه 1380 را نیز می توان سال های حضور عقلانی، کنش مند و و هدفمند جنبش زنان ایران برای تحقق خواسته هایش نامید.از زمان آغاز به کار کمپین یک میلیون امضا و دیگر فعالان جنبش های اجتماعی رویکرد جنسیتی به شدت در جنبش ها تکثیر شده است. فعالان کمپین یک میلیون امضا اکنون طیف گسترده ای را در میان سایر جنبش ها تشکیل می دهند. در میان جنبش های کارگری و دانشجویی، در میان قشرهای گوناگون از خانه دار تا شاغل، از دانشجو تا استاد دانشگاه، از علاقه مند به هنر تا هنرمند، از فعالان اجتماعی تا فعالان و وکلای حقوق بشر، از وب نگاران تا روزنامه نگاران ...کمپین یک میلیون امضا مخاطبان و مدافعان جنبش زنان را افزایش داده است.نمای بارز این جنبش و این وقایع به روشنی در فعالیت رسانه ای پیداست. در این سال ها جدا از وب نگاری زنان، تعداد زنان روزنامه نگار از هیچ به تعدادی انگشت شمار و سپس به رقمی بالا به ویژه در حوزه های کم قدرت تری چون اجتماعی و ادبی رسید اما با رشد و گسترش جنبش زنان و طرح مطالبات حقوقی زنان و نقد قوانین ضد زن، فعالیت این جنبش به مدد ارتباط جهره به چهره؛ آگاهی بخشی مداوم، پیوسته بوده است در این روند افزایش زنان در حوزه های گوناگون رسانه و گسترش رویکرد جنسیتی در رسانه نقش زنان را از یک روزنامه نگار صرف و حداکثر یک روزنامه نگار حرفه ای به روزنامه نگاران فمینینست افزایش داد و بر تعداد مطالب و رویکرد جنسیتی در مطبوعات تاثیر گذاشت و جنبش زنان را بر ساختار های متصلب مردانه در مطبوعات نیز تحمیل کرد.امروز اگر از قدرت جنبش زنان می گوییم به واقع از حضور سمجش برای تداوم حرکتش می گوییم. در جامعه ای چون ما با سابقه دیکتاتوری، همواره جنبش های اجتماعی با سرکوب های مداوم روبه رو بوده اند، هر تکانه و سرکوبی با ریزش فراوان نیروها رو به روست. تا جنبشی بخواهد مجددا پا بگیرد و حرکت کند و دور تازه ای را شروع کند زمان زیادی را صرف تجدید قوا می کند و مجددا سرکوب می شود. در جنبش های کلاسیک حمله به نقطه مرکزی و رهبری، کانون های جغرافیایی و مراکز مالی، جنبش را به سرکوب کشانده و از تداوم می اندازد. برای فائق شدن به این نقطه ضعف، جنبش هایی ماندگار می شوند که نه تنها قدرت عمومیت بخشی بر خواسته هایشان را داشته باشند بلکه روش هایی اتخاذ کنند که این عمومیت را تداوم بخشد. تکثر خواسته های حقوقی در جنبش زنان از یکسو و غیرمتمرکز بودن کمپین یک میلیون امضا به مثابه یک جنبش سبب شده که این جنبش از هرسو که سرکوب شود از نقطه دیگری سربر آورد، با هر بازداشتی نیروی جدیدی بلافاصله جایگزین می شود، حتی بازداشت و هزینه پردازی هم در خدمت جنبش به کار می آید و صدای آن را عمومی تر می کند. جالب این که چنین جنبشی حتی برای ادامه بقایش قائم به منابع مالی نیست چرا که ثروت آن منابع انسانی اش است.برخورد با چنین جنبشی دشوار است. برای حمله به آن باید آن را از تداوم انداخت اما چگونه؟ ایجاد وحشت و ارعاب، اتهام براندازی نرم و سخت،وابستگی به بیگانه، دریافت کمک مالی و... به فعالان آن می تواند ریزش های کوتاه مدتی را سبب شود اما آن را از تداوم نمی اندازد. از این رو با اتخاذ چنین روش هایی است که می توان الگوهای پیشین تاریخی جنبش ها و حکومت ها را از جهش و سرکوب مداوم به سمت مقاومت و تغییر مداوم سوق داد. کمپین یک میلیون امضا نقطه کانونی چنین روشی است

"باغ سنگی" در پناه زنی بی پناه



منصوره شجاعی / عکس : علی گلشن-20 آبان 1387

مدرسه فمینیستی: آن زمان که شاه وحسن ارسنجانی دست در دست هم انقلابی چنان "سفید " را طراحی می کردند که رد پایی از توده های مردمی در آن یافت نمی شد و با این انقلاب قصد آن داشتند که زنان را نیز سفید بخت و عاقبت به خیر کنند ، نمی دانستند که زنی بی پناه را پشت سر به جا گذارده اند که پس از گذشت نیم قرن نه تنها عواقب آن انقلاب، سفید بختش نکرده بلکه هیچ انقلاب دیگری نیز هنوز به فریاد دادخواهی اش پاسخی نداده است .
در استان کرمان راه سیرجان را که پیش می گیری ، میانه های راه، در روستایی به نام "بلورد"(Balvard)، زنی از اهالی این ده سالهاست چشم به راه مسافرانی است که برای دیدن باغ سنگی "درویش خان اسفندیارپور" از راه برسندو به حکایت شگفت او ازاین باغ خشک و عبوس و خاطره پریشان احوالی درویش خان پس از اصلاحات ارضی گوش دهند. زنی که یکه و تنها درحفظ این میراث بکر و نقل خاطره آن سالها تلاش کرده است.
اصلاحات ارضی در ایران به طور مشخص از سال 1340 آغاز شد اما با توجه به سیاست ها و جهت گیری های رژیم ونیز توزیع ناعادلانه زمین ، مانند بسیاری از اصلاحات دیگر در آن زمان، عقیم ماند. این اصلاحات که بعدها به طوررسمی "انقلاب سفید" ویا "انقلاب شاه و مردم" نام گرفت دارای یک منشور شش ماده ای بود که شامل اصلاحات ارضی ، اعطای حق رای به زنان ، ملی کردن جنگلها ، فروش کارخانه های دولتی به بخش خصوصی ، سهیم شدن کارگران در سود کارخانجات وتشکیل سپاه دانش بود. بحث اصلاحات ارضی و زنان مهم ترین مواد این منشور بود. اصلاحات ارضی درزمانی که حسن ارسنجانی وزیر کشور دولت امینی بود انجام شد. ارسنجانی خود از روزنامه نویسان نسبتا رادیکال آن زمان بود که از دهه 1320 در کنار دیگر نیروهای مترقی مدافع اصلاحات ارضی بود. (1).
با اجرای برنامه اصلاحات ارضی قرار بود که نظام فئودالی سنتی تا حدود زیادی برچیده شود و ملاکان بزرگ مجبور شوند که زمین های خودر ا به دولت واگذارکنند ودولت زمین را در میان رعیت ها تقسیم کند و آنان نیز به عنوان دهقانان مستقل برای رونق کشاورزی کشور به تلاش برخیزند. اما ادامه و پایان ماجرا به این خوشی و خرمی هم نبود
.

Saturday, November 15, 2008

سالگرد تولد نیما یوشیج





کجای این شب تیره، بیاویزم قبای ژنده خویش را


بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومه تاریک من
که ذره ای با آن، نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اتاق ام
دارد از خشکی اش می ترکد
چون دل یاران که در هجران یاران
قاصد روزان ابری، داروک!
کی می رسد باران؟

Thursday, November 13, 2008

اثرات قرص روانگردان؛ پدری دختر11 ساله اش را به آتش کشید


سه شنبه 21 آبان 87
اثرات قرص روانگردان؛ پدری دختر11 ساله اش را به آتش کشید
ايران اکونوميست: دختر 11 ساله‌اي به نام «سارا» توسط پدر 45 ساله‌ي خود به نام «رضا» در تهران به آتش كشيده شده است.
متهم صبح امروز(سه‌شنبه) در شعبه‌ي هفتم بازپرسي دادسراي امور جنايي تهران حضور يافت و در مقابل قاضي شهرياري به تشريح جنايت پرداخت.
«رضا» به بازپرس ويژه‌ي قتل تهران گفت: مدتي قبل از همسرم جدا شدم و «سارا» پس از فوت همسرم پيش مادربزرگش زندگي مي‌كرد. بارها بر سر نگهداري «سارا» با همسر سابقم دچار اختلاف بودم تا اينكه نهايتا به او سپرده شد و پس از مرگ او، مادر همسرم از «سارا» نگهداري مي‌كرد.
وي ادامه داد: چند ماه قبل در بين وسايل دخترم چند سي‌دي مشاهده كردم كه پس از ديدن آنها متوجه شدم دخترم در مجالس مختلف رقصيده است. يكبار تصميم گرفتم با تفنگ شكاري كه تهيه كرده بودم، او را به قتل برسانم اما موفق نشدم تا اينكه ديروز تصميم به اين كار گرفتم و به همين خاطر از بانك محل كار خود مرخصي گرفتم، سپس حدود ساعت 2 به منزل مادر همسرم رفتم و به خاله‌ي «سارا» كه در خانه بود گفتم آمده‌ام «سارا» را ببرم. او كمي مقاومت كرد اما نهايتا «سارا» آماده شد و با من به منزلم آمد.
اين متهم به قتل در تشريح جنايت اظهار كرد: وقتي به خانه رسيديم يك گالن چهار ليتري نفت از پشت‌بام خانه برداشتم و شروع به ريختن نفت در راه‌پله‌ها و خانه كردم. بعد به داخل واحد مسكوني آمدم و باقيمانده‌ي نفت را روي سر و بدن «سارا» ريختم. سپس بخاري ديواري اتاق را روشن كردم و «سارا» را به بخاري چسباندم. مقاومت زيادي نكرد تا اينكه متوجه شدم بوي دود بلند شد. آنقدر او را كنار بخاري نگه داشتم تا ناگهان تمام بدنش شعله كشيد و من در حالي كه قسمتي از موهايم سوخته بود، فرار كردم.
بازپرس شعبه‌ي هفتم بازپرسي (ويژه‌ي قتل) دادسراي امور جنايي تهران گفت اين حادثه را مي‌توان يكي از فجيع‌ترين جنايت‌هاي امسال قلمداد كرد؛ زيرا فضاي بسيار رقت‌باري بر صحنه‌ي وقوع جرم حاكم بود. از تابلوهاي به‌جا مانده در خانه متوجه شدم «سارا» دختري درس‌خوان و هميشه شاگرد اول مدرسه‌شان بوده است. ضمن اينكه روحيات لطيفي داشته و يكي از شواهد تاثربرانگيز موجود در صحنه، عروسك سوخته‌ي او بود.وي گفت: در بررسي‌هاي به عمل آمده مشخص شد كه متهم به مواد روانگردان اعتياد داشته و توهمات ناشي از مصرف روانگردان را مي‌توان عامل وقوع اين حادثه دانست
.

خاطره پروانه به خاطره ها پيوست







خاطره پروانه به خاطره ها پيوست
خاطره پروانه(خاوري) رديفدان موسيقي ايراني بامداد امروز در سن 78 سالگي در گذشت.
به گزارش خبرنگار مهر،خاطره پروانه ،خواننده موسيقي اصيل ايراني به دليل شكستگي استخوان پا كه از سال گذشته در بستر بيماري به سر مي برد پس از تحمل هشت ماه بيماري ساعت 3 بامداد امروز در خانه خود درگذشت .
اين هنرمند پيشكسوت موسيقي ايران در گفتگويي كه بهار امسال درديدار نوروزي با خبرگزاري مهر كرده بود آرزو داشت كه مي توانست در سال جديد باز ديگر در كنار ساير بانوان هنرمند،پيام صلح و دوستي ايرانيان را با زبان موسيقي به گوش جهان برساند كه اجل مهلت نداد.
خاطره پروانه در سال 1309 در خانواده اي متوسط ، اصيل و هنردوست به دنيا آمد پدر او خياط بود و مادرش "پروانه" از خواننده هاي عصر قاجار و به ويژه دوره ناصري بود و در حالي كه كمتر از سي سال سن داشت به دليل بيماري سل از دنيا رفت در آن زمان خاطره پروانه تنها چهار سال داشت.
وي در سال 36 به طور حرفه اي كار خود را با اركستراستاد صبا آغاز كرد و در ادامه با زنده ياد حسن رادمرد ،حسين دهلوي،فرامرز پايور افليا پرتو كنسرتهاي متعددي داد.
خاطره پروانه در گفتگويي كه با خبرگزاري مهر( شماره خبر 645359) داشته در خصوص چگونگي آشنايي خود با موسيقي چنين گفته است : با ساز و نواي مادرم موسيقي را شناختم و پس از آن آموختن در من نهادينه شد و در تمام دوران كودكي تا نوجواني و جواني با موسيقي همراه بودم. زماني كه ازدواج كردم و همسرم علاقه ام را به آواز ديد راه را براي من هموار كرد. در همان دوران در مدرسه "بني احمد" درس مي دادم و در زمان بيكاري براي بچه ها مثنوي مي خواندم. در همين بين مدير مدرسه از من خواست تا سرود صبحگاهي براي بچه ها بخوانم من هم پذيرفتم و بعد از آن براي ضبط كار به استوديو رفتيم و از همان جا بود كه با استاد صبا آشنا شدم.
خاطره پروانه يكي از لذت بخش ترين لحظه هاي زندگي خود را اجراي تصنيف هايي چون "آب حيات "، "صبح شد" مي دانست كه اغلب آنها با اركستراستاد صبا اجرا شده است او همچنين تصنيف هايي چون "دلم شكسته " ،"من سروش آسمانم "، "نيمه شب ها با دعا" را با گروه فرامرز پايور اجرا كرده و بهترينهاي اين آثار را اجراي قطعاتي چون "صبحدم ز مشرق" در دستگاه سه گاه از آثار درويش خان و همچنين "ناديده رخت" در آواز اصفهان مي دانست
.

کارزار زنان به استقبال روز جهاني زن در 8 مارس 2009 مي رود

کارزار زنان به استقبال روز جهاني زن در 8 مارس 2009 مي رود



کارزار مبارزه براي لغو کليه قوانين ضد زن و مجازات هاي اسلامي عليه زنان
در آستانه سي امين سالگرد بزرگترين تظاهرات زنان ايران در مارس 1979 عليه حکم خميني براي حجاب اجباري و آغاز برقراري قوانين اسلامي عليه زنان هستيم. مبارزه اي که بدون شک نقطه عطف نويني در جنبش زنان در تاريخ معاصر ايران است. اين تظاهرات بزرگترين و اولين «نه» بزرگ زنان ايراني به کليه قوانين زن ستيزانه برگرفته از دين و شريعت بود. اين تظاهرات سرفصل سه دهه مقاومت و مبارزه زنان ايران عليه حاکميت ارتجاعي رژيمي است که پايه هايش بر فرودستي و سرکوب زنان بنا شده است.اين مبارزه سرفصل سه دهه جدال جنبش زنان بر سر افق، برنامه و راهکارهايي جهت رهايي و آزادي زنان است. در شرايطي که زنان ايران در صف اول قربانيان فقروبدختي ، نا امني و سرکوب و پيامدهاي اجراي برنامه هاي ويرانگر نظام سرمايه داري در جهان هستند، چه افق و برنامه سياسي مي تواند راهکارهاي مبارزاتي جنبش زنان را جهت مقابله و مبارزه عليه اين وضعيت و پيشروي آنان جهت دست يابي به افق هاي گسترده تر آزادي و رهايي ترسيم کند.در شرايطي که نظام جمهوري اسلامي در بحران مشروعيت سياسي در سطح ملي و بين المللي بسر مي برد چگونه جنبش زنان مي تواند از اين فرصت براي تحرک بخشيدن به مبارزات خود و تعميق مبارزات دمکراتيک کل جامعه جهت برقراري جامعه اي آزاد و دمکراتيک و لغو هرگونه ستم و استثمار زنان سود جويد؟در شرايطي که تضادهاي رژيم جمهوري اسلامي و دول امپرياليستي هم چنان در حال حدت يابي است و خطر دخالتگري هاي ويرانگر از تحريم هاي همه جانبه اقتصادي گرفته تا جنگي تجاوزگرانه مردم ايران را تهديد مي کند، جنبش زنان با چه افق و برنامه اي مي تواند استقلال خود را حفظ کرده و نگذارد توان و انرژي ميليونها زن پشتوانه جدال و تضادهاي ارتجاعي رژيم جمهوري اسلامي و دول امپرياليستي در راس آن آمريکا شود؟جنبش زنان ايران در روند گسترش و پويايي خود با جدال هاي فکري و نظري بيشماري براي پيشروي روبروست. آيا جنبش زنان ايران در آستانه سي امين سالگرد وسيع ترين و بزرگترين مبارزات زنان در سال 1357 و هم چنين صد سال پس از مبارزات زنان در جنبش مشروطه مي تواند با ايستادن بر شانه هاي نسل هاي پيشين خود، افق و چشم اندازي گسترده از رهايي و برابري واقعي خود را ترسيم کند؟ با کدام افق، کدام برنامه و کدام راهکار؟کارزار زنان در تدارک سميناري در روزهاي 6 و 7 مارس 2009 در شهر استکهلم (سوئد) براي پيشبرد اين امر است. بدين وسيله از همه زنان فعال علاقمند دعوت مي کنيم براي ارائه نظر و سخنراني در اين سمينار شرکت کنند. اين سمينار با راهپيمائي جهت همبستگي با مبارزات زنان جهان در روز 8 مارس به پايان مي رسد.مهلت ثبت نام براي سخنراني در اين سمينار از تاريخ 10 نوامبرتا 10 دسامبر 2008مي باشد.براي ثبت نام با ئي ميل زير تماس بگيريد:Seminar_karzar_2009@yahoo.com نوامبر 2008www.karzar-zanan.comkarzar2005@yahoo.com
دو هزار دانشجوى دانشگاه سیستان و بلوچستان، علیه سیاستهاى سركوبگرانه رژیم، تجمع اعتراضى برگزار كردند


امروز بیش از دو هزار تن از دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان با شعارهای ضدحكومتی علیه سیاستهای سركوبگرانه رژیم آخوندی تجمع كردند. دانشجویان خشم و انزجار خود را نسبت به یورش وحشیانه مأموران رژیم آخوندی به این دانشگاه و مجروح ساختن شماری از دانشجویان ابراز كردند. دانشجویان معترض در مقابل سالن امتحانات و سازمان مركزی دانشگاه سیستان و بلوچستان تجمع كردند و خواستار توقف سركوب و اذیت و آزار دانشجویان گردیدند. به گزارش دریافتی شب گذشته نیز یکی از دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه زاهدان بر اثر ضربات چاقو مزدوران رژیم آخوندی مجروح شد. وضعیت جسمی این دانشجو وخیم گزارش شده است. خاطرنشان مىشود یورش وحشیانه مزدوران مسلح رژیم آخوندی به این دانشگاه، در یكشنبه شب صورت گرفت. پس از این اقدام دانشجویان خشمگین با سردادن شعار دانشجو میمیرد ذلت نمیپذیرد اعتراض خود را شروع كردند و تا امروز آن را ادامه دادند

استقرار گشت های ويژه سركوب در تهران
گزارشهای دریافتی از تهران حاکیست که نیروی انتظامی از روز دوشنبه همزمان با آغاز یک مانور بی سابقه شش روزه، گشت های ويژه ای را در خيابانهای پایتخت مستقر كرده است.بنا به گزارشها در هر چهارراه 10 مامور نيروی انتظامي مستقر شده و موتور سواران را مورد بازجويي قرار مي دهند.همچنین خودروهاي موسوم به ارشاد متعلق به گشت هاي ويژه با چراغ گردانهاي روشن در مناطق تجريش، پارک وي، ونک و ميدان هفت تير مشغول گشت زني و كنترل مردم هستند.گزارشهای رسیده حاکیست که در مانور بزرگ نیروی انتظامی در تهران بیش از 30 هزار تن از نيروهاي نظامي و انتظامي در میادین پایتخت مستقر می ‌شوند تا به گفته سرکردگان نظامی رژیم، مقابله با بحرانهاي اجتماعي را تمرين كنند.سرکرده سپاه پاسداران طی اظهاراتی كه ناشي از ترس و وحشت وی از روبرو شدن با تهديدهاي داخلي و خارجي است، گفت امروز دفاع از انقلاب اسلامي دشوارتر از گذشته است.پاسدار محمد علي جعفري که در همدان سخنرانی می کرد، افزود بايد نسبت به دسيسه هاي گوناگون دشمنان هوشيارتر باشيم. پاسداران و بسيجيان بايد براي مقابله با دشمن همواره آماده باشند.همزمان استاندار رژیم در تهران از تشکیل یک ارگان سرکوب دیگر با نام "شورای تامین امنیت" خبر داد.وی گفت این شورا از سیزده شورای تامین امنیت شهر و استان تهران با هماهنگی و انسجام نهادها شکل گرفته تا مشکلات امنیتی را حل کن


رفتار وحشیانه مزدوران رژیم با مردم بی دفاع (خرم آباد

Tuesday, November 04, 2008

سازمان ملل بایستی به اقدامی قاطع و عاجل دست یازد



عالی ترین مقام سازمان ملل گزارش تکان دهنده ای درباره وضعیت حقوق بشر در ایران انتشار داد
سازمان ملل بایستی به اقدامی قاطع و عاجل دست یازد
دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۷ - ۰۳ نوامبر ۲۰۰۸

اطلاعیه مطبوعاتی۳ نوامبر ۲۰۰۸فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر (FIDH) و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران (LDDHI) ضمن تقدیر از گزارش دبیر کل سازمان ملل درباره وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران، از دولت های عضو این سازمان می خواهند که با تصویب قطعنامه ای در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، نقض فاحش و مستمر حقوق بشر در ایران را محکوم کنند.این گزارش که از سوی بالاترین مقام سازمان ملل منتشر شده، تصویر تکان دهنده ای از وضعیت حقوق بشر در ایران که هر روز به وخامت بیشتری می گراید، ارائه می دهد. در صدر این گزارش موضوع مجازات های غیرانسانی پیش بینی شده در قانون مجازات اسلامی که با موازین حقوق بشر مباینت دارند، عنوان شده است. مجازات هایی که به عنوان "حدود" تعیین شده اند (قطع عضو، صلیب کشیدن و سنگسار) و در قالب موارد مستوجب مرگ می باشند: زنای محصنه، نوشیدن مشروبات الکلی، ارتداد، همجنس گرایی، رابطه جنسی مرد غیرمسلمان با زن مسلمان...به علاوه، در این گزارش وفور اعدام نوجوانان به عنوان یک عمل غیرانسانی محکوم شده و همچنین آمده است که بین سال های 1990 تا 2006 نیمی از اعدام های نوجوانان در جهان در ایران صورت گرفته است. موضوع دیگر در این گزارش نظام تبعیض حقوقی است که درباره زن ایرانی اعمال می شود: خون بهای مرد دو برابر زن است؛ سهم الارث پسر دو برابر دختر است... همچنین محدودیت هایی که درباره سازمان های دفاع از حقوق زن و فعالان کمپین جمع آوری "یک میلیون امضاء" اعمال می گردد، مورد توجه قرار گرفته است.دستگیری های خودسرانه، محدودیت های آزادی عقیده و بیان، اعمال فشار مستمر بر اقلیت های قومی و مذهبی و از جمله جامعه بهاییان، همچنان که در گزارش های گذشته گزارشگران ویژه و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل نیز مطرح شده بودند، در گزارش دبیر کل سازمان ملل محکوم شده اند. درحالی که در این گزارش از تلاش های انجام شده در زمینه حقوق اقصادی، اجتماعی و فرهنگی استقبال شده، ولی به تفاوت های فاحش در بهره مندی از این حقوق میان نواحی مختلف به دلیل تبعیض های اعمال شده در قبال زنان و اقلیت های قومی و مذهبی نیز اشاره شده است. همچنین از عدم همکاری دولت جمهوری اسلامی ایران با نهادهای حقوق بشر سازمان ملل که علی رغم درخواست های مکرر گزارشگران ویژه از صدور دعوت نامه و روادید برای آنان خودداری می نماید، اظهار تأسف شده است. دیگر اینکه دولتمردان جمهوری اسلامی به پیشنهادها و توصیه هایی که تاکنون از سوی نهادهای حقوق بشر سازمان ملل به آنان ابلاغ شده، ترتیب اثر نداده اند. فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر (FIDH) و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران (LDDHI) با قدردانی از قطعنامه ها و گزارش های مقامات سازمان ملل متحد درباره وضعیت حقوق بشر در ایران طی سال های اخیر، از مجمع عمومی این سازمان درخواست می کنند که ضمن تصویب قطعنامه مجددی در نقض مستمر و فاحش حقوق بشر در ایران، از دبیرکل سازمان ملل بخواهد که به تهیه گزارش تازه ای درباره وضعیت حقوق بشر در ایران در سال آینده (2009) دست یازد
.

Monday, November 03, 2008

اعترافات تکان دهنده مردی که کودک ۶ ساله اش را دار زد

اعترافات تکان دهنده مردی که کودک ۶ ساله اش را دار زد
خبرنامه امیرکبیر
زنی که فرزند شش ساله اش توسط شوهرش به دار آویخته شده بود، در جلسه محاکمه تراژدی تلخ زندگی این کودک و خواهرش را بازگو کرد.به گزارش خبرنگار ما، در جلسه رسیدگی به پرونده قتل امیرحسین شش ساله ابتدا علی دلداری نماینده دادستان تهران کیفرخواست علیه مصطفی- پدر کودک- را خواند. وی گفت: پرونده یی که من به عنوان نماینده دادستان در آن مسوولیت دارم، یکی از تلخ ترین پرونده های سال های اخیر است و در آن کودکی شش ساله به نام امیرحسین به طرز بسیار دلخراشی به قتل رسیده و قاتل این کودک پدر ۳۳ ساله اش یعنی مصطفی است.گزارش این قتل دلخراش از سوی درمانگاهی در شادآباد به ماموران کلانتری یافت آباد داده شد. تحقیقات پلیسی نشان داد امیرحسین به قتل رسیده و قاتل، پدر او است. بلافاصله ماموران موضوع را به بازپرس اصغرزاده اطلاع دادند. صحنه جرم بسیار دلخراش بود. در گزارش بازپرس پرونده از آن صحنه آمده است؛ در اتاق شماره دو درمانگاه، جسد کودک شش ساله یی به نام امیرحسین قرار دارد، پاهای این کودک خاک آلود و ترک های کوچکی روی آن مشهود است. هیچ کفشی پای بچه مشاهده نشد. تن بیمار جسد نشان می دهد فشار بر سینه کودک وارد شده و ناحیه سینه کاملاً خون آلود است و آثار جراحت روی آن وجود دارد. پدر طفل اعتراف کرده این کودک را با طناب خفه کرده است.دلداری در ادامه خطاب به هیات قضات گفت؛ مصطفی پسر شش ساله اش را در برابر چشمان دختر چهار ساله اش به قتل رسانده است. در حالی که امیرحسین کودکی بی گناه و معصوم بود و با التماس های کودکانه از پدرش می خواست او را دار نزند. مصطفی در گوشه یی از اعترافاتش آورده است: امیرحسین التماس می کرد و می گفت؛ بابا منو نکش، قول می دهم پسر خوبی باشم. با گریه های امیرحسین خواهرش هم به گریه افتاد و به من التماس می کرد امیرحسین را نکشم اما من این کار را کردم تا او را از بدبختی نجات دهم.نماینده دادستان تهران افزود متهم حاضر در دادگاه این کودک را قربانی اعتیاد و خودخواهی خودش کرده و از آنجایی که افکار عمومی را به شدت تحت تاثیر قرار داده و کودکی بی گناه نیز از بین رفته است بنابراین تقاضای صدور اشد مجازات را برای وی دارم. در ادامه رسیدگی به پرونده، مادر امیرحسین تنها ولی دم کودک در برابر قضات قرار گرفت و برای شوهرش تقاضای قصاص کرد اما قضات به او تذکر دادند پدر به جرم قتل فرزندش قصاص نمی شود و او باید تقاضای دیه کند.زن جوان در حالی که به شدت اشک می ریخت، در ادامه زندگی تلخش را برای قضات بازگو کرد. وی گفت؛ اوایل ازدواجم با مصطفی متوجه اعتیادش شدم. ما با هم اختلاف داشتیم و تصمیم گرفتیم جدا شویم اما مصطفی در دادگاه تعهد داد دست از کارهایش بردارد. بعد از آن بود که من دوباره به خانه مان برگشتم. ما صاحب دو فرزند شدیم. امیرحسین فرزند بزرگم بود. مصطفی هیچ زحمتی برای او نکشید. من بودم که با سختی بچه هایم را بزرگ کردم. چند سال گذشت و متوجه شدم شرایط آنقدر برایم سخت است که دیگر نمی توانم تحمل کنم. بچه ها را برداشتم و به خانه مادرم رفتم. هفته یی یک بار مصطفی و مادرش می آمدند و فرزندانم را با خود می بردند. مادر امیرحسین افزود؛ چند روز قبل از حادثه، امیرحسین و خواهرش را آماده کردم تا با پدرشان دیدار کنند. قرار بود امیرحسین را در مدرسه ثبت نام کنم. به او گفتم با پدرت به آرایشگاه برو، عکس هم بینداز تا بتوانیم ثبت نام کنیم. اما روزی که قرار بود بچه ها را تحویل بگیرم، عموی امیرحسین به من خبر داد مصطفی پسرم را در پارک دار زده است. روز قبل از حادثه به مصطفی گفتم امیرحسین را بیاور، امروز تولدش است اما او بچه را به من نداد. نمی دانستم چه قصدی دارد. فکر می کردم به خاطر لجبازی با من این کار را می کند. اگر می دانستم چنین قصدی دارد، هر طور شده اجازه این کار را نمی دادم. در این هنگام قاضی از مادر امیرحسین پرسید آیا پسرت مواد مصرف می کرد چون در نسوج او مرفین پیدا شده است. زن جوان پاسخ داد: پسر من فقط شش سالش بود. او اعتیاد نداشت. اما نمی دانم زمانی که مصطفی او را به خانه می برد، چه بلایی سرش می آورد. او قبلاً هم پیشنهاد داده بود همگی مواد مصرف کنیم و معتاد شویم. یادم می آید چند سال پیش زمستان بود که شوهرم پیشنهاد کرد با گاز خودمان را خفه کنیم. گفت اگر همگی خفه شویم، دیگر در فلاکت زندگی نمی کنیم. من قبول نکردم. گفتم من و بچه ها می خواهیم زندگی کنیم. اگر تو نمی خواهی خودت می دانی.زن جوان اضافه کرد: از عید سال گذشته من خانه را ترک کردم. چهار ماه بچه ها پیش من بودند. بعد مصطفی آنها را برد. چندین بار به دنبال بچه ها رفتم. گفتند مصطفی آنها را برده. یک بار هم به قصد کشت مرا مقابل خانه زد و در حالی که پسرم گریه می کرد، اجازه نداد امیرحسین پیش من بیاید. او مرد سنگدلی است. قاضی عزیزمحمدی در ادامه از متهم خواست در برابر قضات قرار گیرد.پدر امیرحسین گفت: اتهام قتل را قبول دارم. در زمان قتل در حالت طبیعی نبودم. امیرحسین پسر من بود و هیچ انگیزه ای برای قتل او نداشتم. مقصر این بدبختی ها همسرم بود. وقتی او قهر کرد و رفت، خانواده ام را واسطه کردم تا وی آشتی کند. من به خاطر بچه ها این کار را کردم اما همسرم قبول نکرد. او هیچ وقت سر سازش با من نداشت. سپس قاضی دادگاه از متهم پرسید چرا پسرت را معتاد کردی؟ مصطفی گفت: من این کار را نکردم. او بیشتر در خانه مادر همسرم بود و از اینکه چه اتفاقی برایش افتاده، خبر ندارم. قاضی دادگاه در ادامه پرسید؛ چطور توانستی پسرت را در حالی که به تو التماس می کرد او را نکشی، دار بزنی. به گفته خود تو او می گفته قول می دهد پسر خوبی باشد. اما تو او را کشتی. متهم جواب داد: من مواد مصرف کرده بودم. در حالت عادی نبودم و نمی دانم چرا این کار را کردم و حالا هم پشیمان هستم. پس از دفاعیات متهم و وکیل مدافعش، هیات قضات شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران (رحیمی، مرادی، مهدی کشکولی، معصومی و عزیزمحمدی) وارد شور شدند و متهم را به پرداخت دیه در حق مادر، ۱۰ سال حبس و تبعید محکوم کردند.

با کشورم چه رفته است

با کشورم چه رفته است با صدای رفیق سعید سلطانپور


با کشورم چه رفته است
که زندان ها
از شبنم و شقایق
سرشاراند
وبازماندگان شهیدان
انبوه ابرهای پریشان وسوگوار
درسوگ لاله های سوخته
می بارند