Saturday, February 28, 2009

نوجوان به تنهایی مجرم نیست


سمینار مادران صلح در اعتراض به اعدام های کودکان زیر هجده سال

نوجوان به تنهایی مجرم نیست
جمعه 9 اسفند 1387

کانون زنان ایرانی -فریده غائب
: "نوجوان به تنهایی مجرم نیست." جمعی از مادران صلح با این شعار و در اعتراض به اعدام های کودکان زیر 18 سال همایشی را روز دوشنبه ترتیب دادند تا بررسی روان شناختی، اجتماعی و حقوقی این موضوع نشان دهند که نوجوان به تنهایی مجرم نیست و در صدور رای علیه آنها سن بلوغ و تشخیص با توجه به شرایط جامعه امروزی صادر شود.
شیوا دولت آبادی، روان شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی یکی از سخنرانان این مراسم از دوره پر تلاطم نوجوانی می گوید . دوره ای که از تغییرات جسمانی آغاز می شود و تغییرات شناختی، پرواز ذهن و خیال پردازی ها را به دنبال دارد. می گوید:"به کودکانمان برای رسیدن به بزرگسالی باید فرصتی بدهیم. فرصتی که کودک در آن دوران بیاموزد چگونه بر هیجان هایش غلبه کند و نباید با ورود ناگهانی اش به بزرگسالی غافلگیرش کنیم."
به گفته این استاد دانشگاه، نوجوانی مفهومی جدید است که با شهرنشینی گسترش یافته. وگرنه در دوران قبل از شهرنشینی کودکان با برگزاری مناسکی ساده وارد مرحله بزرگسالی می شدند. تغییر جسمی کودکان را وارد مرحله بزرگ سالی می کرد در حالی که در جوامع پیچیده امروزی 18 سال برای برای پذیرش مسئولیت بزرگسالی کم است. بزرگسالی پیچیده تر از آن است که بتوان به طور ناگهانی به آن نایل شد.
او دراین باره بیشتر توضیح می دهد:"اولین نشانه های بلوغ از حدود 11 سالگی شروع می شود و تا 18 سالگی و حتی تا 20 سالگی ادامه دارد. برنامه های از پیش تعیین شده هورمون ها به هیپوتالاموس دستور می دهد ترشحات جنسی این نوجوانی که خود تغییرات فراوانی را تحمل می کند ،افزایش پیدا کند. بنابراین به دنبال تغییرات هورمونی و تغییر اندام جنسی و بلوغ جسمانی و جنسی در نوجوان مشاهده می شود."
دولت آبادی معتقد است در این دوران به نوجوانان باید فرصتی داد تا با این شرایط عادت کنند و شیوه کنترل هیجان هایشان را بیاموزند:" دختر 14 ساله ای را در نظر بگیرید که به بلوغ جنسی رسیده است اما آیا این بلوغ به معنای آمادگی اش برای باردار شدن است؟ قطعا بدن او هم چند سالی برای آماده شدن رحم برای بارداری نیاز دارد و طبیعت جسمی او این شرایط را برایش فراهم کرده است .به دختری که از بزرگ شدنش لذت نمی برد باید فرصت داد و یا به پسری که از بلوغ دیر رس خود دچار مشکل عاطفی می شود باید فرصت داد."
همزمان با تغییرات جسمی ،تغییرات دیگری در نوجوان ایجاد می شود.دولت آبادی دراین باره می گوید:"تغییرات شناختی در این مقطع آغاز می شود. خیال پردازی ها اوج پیدا می کنند و همزمان با تغییرات هورمونی وضعیت اجتماعی نوجوان هم دچار تحول می شود در این دوره او نه کودک محسوب می شود و نه بزرگسال."
در جسم های درحال تغییر هیجان هایی هست.اما این هیجان ها چگونه ابراز می شوند؟ و دولت آبادی می گوید:" در جامعه ایران با فقر شادی مواجه ایم. کودکان و نوجوانان در این فضای بدون شادی هیجان هایشان را در قالبی مانند علاقه به فوتبال شکل می دهند. در همین فضا سایه کنکور و ادامه تحصیل روی نوجوانان ما سنگینی می کند و در مجموع این عوامل، ترکیبی ایجاد می کند که کودک ما در این مرحله با بحران مواجه شود.
به باور این استاد دانشگاه در مرحله بلوغ هنوز نوجوان به رشد اخلاقی نرسیده و آنها همچنین به "هوش هیجانی" شان آگاهی ندارند.آنها درباره بیولوژی خشم چیزی نمی دانند .
او می گوید:"نوجوانی یک پرش و برش نیست بلکه فرایند طولانی شکل گیری تغییرات هورمونی،شناختی، هیجانی،اخلاقی و اجتماعی است که باید طوری همراه باشند تا نوجوان دچار بحران نشود وگرنه در یک لحظه نوجوان کنترلش را از دست می دهد و یک پرخاشگری می تواند به قتل منجر شود."
فقر،جهل و ترس سه عاملی است که به اعتقاد این روان شناس باعث سوق دادن نوجوانان به کنترل نکردن رفتار هایشان می شود.فقر، انسان را به حاشیه می راند و او را با جامعه اش غریبه می کند .او را وادار می کند به رفع نیاز های آنی اش فکر کند .دور اندیشی و اخلاق زمینه حمایتی می خواهد که متاسفانه در جامعه ما نه تنها این عواما تقویت نمی شود بلکه تاکید می شود آنکه خشن تر است موفق تر اس و بنابراین الگو برداری و پرخاشگر تر شدن مهم تر می شود.
وسمقی:فقها تعیین سن مسئولیت کیفری را به کارشناسان بسپارند
بررسی تطبیقی سن کیفری و سن قانونی از دیدگاه فقه را صدیقه وسمقی ، حقوقدان در این همایش مطرح می کند. به اعتقاد او تشخیص سن مسئولیت کیفری موضوعی عرفی است و نه شرعی که کارشناسان این حوزه شایستگی تشخیص سن مسئولیت کیفری را دارند.
او می گوید:"قانونگذاری محصول دوره ای از تاریخ زندگی بشر است که انسان با تمدن آشنا می شود. از زمانی که انسان متمدن می شود به امنیت،عدالت و نظم احساس نیاز پیدا می کند و به تدوین قوانین می پردازد.قوانین ما متاسفانه محصول دوره ای است که هنوز انسان به تمدن قدم نگذاشته بود.یعنی در دوره ای که سرزمین حجاز با تمدن آشنا نبود مسلمانان قوانین شان را از دوره جاهلیت قبل از اسلام اخذ کردند و امروز فقها بدون برسی سازگاری این قوانین با شرایط امروزی قوانین آن دوره را فقط جمع آوری کردند و به نام احکام شرعی به ما تحویل دادند.و فجایع امروز نتیجه این طرز تفکر بوده است."
این استاد دانشگاه دو سوال را در ابتدای سخنانش مطرح می کند.اول اینکه سن قبول مسئولیت کیفری و مدنی چه سنی است؟ و دوم این که تشخیص این سن با کدام مرجع است؟ و در پاسخ می گوید:"در منابع فقهی دو دوره برای انسان ذکر شده است. دوران طفولیت و کودکی و دوران بزرگسالی که برابر است با قبول تمام مسئولیت های کیفری و مدنی. بر اساس روایات، فقها دوران طفولیت دختر را 9 سال قمری یعنی هشت سال و 9 ماه شمسی دانسته اند و برای پسران 15 سال قمری را انتخاب کرده اند.چرا که 15 قرن پیش در حجاز وقتی از کسی سوال می شد دختر در چه سنی بالغ می شود این پاسخ را می شنید و این زمان ظاهر شدن بلوغ جسمی بوده است."
به گفته وسمقی اگر دوره بزرگسالی دختران آن زمان در 9 سالگی آغاز می شد به این دلیل بود که آن دوران مسئولیت مدنی بسیار کم و ساده بود. پسران و دختران بعد از بلوغ جنسی ازدواج می کردند بدون آنکه نگران مسئولیت های مدنی ، پیدا کردن کار ،ادامه تحصیل در دانشگاه و ... باشند و فقهای ما نیز بدون توجه به این نکته سن تکلیف دختران و پسران را از روایات اخذ کرده اند.اما آیا استفاده از روایات به این شکل صحیح است؟
او در ادامه می گوید:"در آیات و روایات نکته مهم تری به نام رشد بر می خوریم.آیه پنج سوره نساء تاکید می کند که به یتیمان زمانی ارث و اموال باقی مانده از پدرشان را بدهید که اولا بالغ شده باشند و دوم اینکه رشد عقلی کرده باشند. حتی در کتب فقهی هم آمده که برای شناسایی عاقل از سفیه ببینید که چگونه اموال خود را خرج می کند."
به باور وسمقی تنها بلوغ جسمی برای تعیین سن مسئولیت کیفری و حتی تکالیف عبادی کافی نیست. او می گوید:" نکته قابل انتقاد در فقه این است که فقها بلوغ را بلافاصله به عقل ضمیمه کرده اند و می گویند وقتی فردی بالغ شد عاقل هم می شود در حالی که شخص می تواند دیوانه و سفیه نباشد اما رشید هم نباشد و هنوز برای رسیدن به رش عقلی راه باقی مانده است. و فقها به این فاصله بی توجه بوده اند."
او همچنین درباره شایستگی تشخیص سن مسئولیت کیفری می گوید:"تعیین موضوعات عرفی برعهده فقها نیست.یک ظرف مایع را در نظر بگیرید که تشخیص آب یا شراب بودنش بر عهده کسی باید باشد که مهارتی در این زمینه دارد بنابراین تشخیص سن مسئولیت کیفری هم باید برعهده کارشناسان این حوزه باشد و نه فقها."
به اعتقاد او چالش امروز ما این نیست که بگوییم مجرم نباید مجازات شود بلکه سوال ما این است که آیا دختر 9 ساله بزرگسال است؟ و می گوید:" من تعجب می کنم چرا این را به عنوان حکم خدا در نظر گرفته اند.اگر پذیرفته ایم که زیر 18 سال کودک است پس دیگر نمی توانیم او را مشمول مجازات های بزرگسالان کنیم و اگر تردید داریم که 18 سال پایان دوره طفولیت است بهتر است که تعیین این سن را به کارشناسان بسپاریم و نه فقها."
و در پایان یادآور می شود که مشکل ما ناشی از قانونگذاری است و فقعا باید هر چه سریع تر به این نکته پی ببرند و در قوانین بازنگری کنند.
دادرسی ناعادلانه
محمد مصطفایی وکیل حدود 30 کودک زیر 18 سال که حکم اعدام گرفته اند پس از نمایش کلیپی در همین باره به پشت تریبون می رود. این بار در چشم های این وکیل و حاضران در جلسه اشک جمع شده است. مصطفایی با بغضی در گلو می گوید:"بیش از 10 بار این فیلم را دیده ام و هر بار هم نتوانسته ام جلوی اشک هایم را بگیرم."
او ادامه می دهد:"بر اساس آمار بیشتر کودکان زیر 18 سالی که مرتکب جرم شده اند به علت یک اتفاق و قرار گرفتن در شرایطی خاص مرتکب جرم شده اند اما دادرسی هایی که برای آنها انجام می شود نادرست است."
او درباره نحوه دادرسی ها می گوید:"در مرحله اول دادرسی کودکان حق انتخاب وکیل ندارند ،درحالی که در دنیا بر اساس قانون، مجرم تنها در حضور وکیل خود حرف می زند .در مرحله تفهیم اتهام مرجع قضایی این سوال را مطرح می کند که شما به قتل عمد متهم هستید آیا این اتهام را می پذیرید؟ و کودک ناآشنا به قوانین این اتهام را می پذیرد و در ادامه توضیح می دهد در حالی که قاضی اصلا به این دفاع مشروع اهمیتی نمی دهد."
به اعتقاد مصطفایی دو بی عدالتی یعنی نبود وکیل در دادرسی و عدم بی طرفی قضات در دادرسی که دلایل له متهم و علیه متهم را جمع آوری نمی کند در پرونده ها دیده می شود.
او با اشاره به دو سند بین المللی میثاق حقوق مدنی و سیاسی و نیز کنوانسیون حقوق کودک یادآور می شود که مجازات اعدام و نیز حبس ابد برای کودکان زیر 18 سال ممنوع است و دولت ها موظفند آن را اجرا کنند در حالی که در ایران ما همچنان شاهد اعدام کودکان زیر 18 سال هستیم.
همچنین آسیه امینی ،روزنامه نگار، نجفی توانا حقوق دان و نیز حمیده ابراهیمی ،جامعه شناس هریک از دیدگاه خود این مسئله را بررسی کردند
.

اطلاعیه وبلاگ نویسان در دفاع از جنبش دانشجوئی


اطلاعیه وبلاگ نویسان در دفاع از جنبش دانشجوئی

دانشگاه قبرستان نیستاعتراض وبلاگ نویسان ایران و افغانستان به سرکوب گسترده دانشجویانطبق اخباری که همه درجریان آن هستید درچند روز گذشته عوامل سرکوب و اختناق جمهوری اسلامی به بهانه دفن کشته شدگان جنگ در دانشگاه یورش گسترده ای را به دانشجویان مبارز در دانشگاه امیرکبیر شروع کرده اند و روز به روز حلقه محاصر ه خود را تنگ تر می کنند .دانشجویان با شجاعت تمام دراین مدت از این حقیقت که دانشگاه به مثابه کانون علم و هنرو شادی وزندگی و آبادانی و سرسبزی باید پاک از خرافات و دست اندازیهای ارتجاع مذهبی و مستقل از منافع سخیف قدرتمندان باشد دفاع کرده اند و بدون شک هیچگاه از حق مسلم شان که آزادی و استقلال دانشگاه از مراکز قدرت است کوتاه نخواهند آمد .درجریان درگیریهای داخل دانشگاه و حمله چماقداران حکومتی و بسیجی ها همانطور که درفیلم ها و عکس ها ی تظاهرات دانشجویان دیده میشود ، شمارزیادی از دانشجویان مورد ضرب و جرح قرار گرفتند ودراولین روز بیش از هفتاد تن از آنها از جمله 30 دختر دانشجو دستگیر شدند .طبق گزارش خبرنامه امیرکبیر ، ارگان خبری دانشگاه امیرکبیر تعدادی از آنها با قید ضمانت آزاد شدند و لی هنوز سرنوشت 8 نفر به نام های مهدی مشایخی، عباس حکیم زاده، نریمان مصطفوی، مجید توکلی، احمد قصابان، حسین ترکاشوند، اسماعیل سلمانپور، کوروش دانشیار در زندان اوین دربند می باشند و اطلاعی از زمان آزاد شدن آنها ارائه نشده است.دراین شرایط که دانشجویان قهرمان با همه قوای خود درجهت شکستن سد سانسور و اختناق و برقراری دموکراسی و آزادی با بیشترین تلاش ها و فداکاریها درحال مبارزه با جهل و خرافه و ارتجاع هستند . ما بلاگ نویسان ار حرکت سرفرازانه دانشجویان دلاور دانشگاه امیرکبیر و دیگر دانشگاه های بپا خاسته حمایت کرده ، خود را درمبارزه برحق آنها سهیم دانسته، خواستار آزادی بدون قید و شرط همه دانشجویان دستگیر شده و خروج چماقداران و عوامل سرکوب از دانشگاه هستیم . دفن کشته شدگان جنگ را در صحن دانشگاه محکوم می کنیم و معتقدیم که این هیاهوی بسیار برای هیچ نه برای حرمت گذاشتن به کشته شدگان جبهه های جنگ بلکه برای توجیه سرکوب و اختناق و جنگ طلبی های ارتجاع حاکم است و سرپوش گذاشتن بربحران های رو به رشد اجتماعی و سیاسی و اقتصادی حکومت توتا لیتر موجود است . ما معتقدیم که دفن کشته ها در دانشگاه تنها برای کنترل بیشتر برروی دانشجویان و شکستن سد محکمی است که دانشجویان مبارز بر علیه قانون شکنی ، اختناق و فساد حاکمان دردانشگاه ایجاد کرده اند . ترس حکومتگران از رشد و بالندگی درخت تناور مقاومت دانشجویان است و درجهت نابودی این مقاومت به هر خس و خاشاکی چنگ میزنند . ما معتقدیم که همه کسانی که برای آزادی تلاش میکنند باید از جنبش دانشجویی حمایت نموده و به هر طریق ممکن اخبار مبارزات آنها را درداخل و خارج کشور منتشر کرده و نگذارند که نیروهای سرکوبگر در فضای سکوت این جنبش را به شکست بکشانندما وبلاگ نویسان از مقاومت دلیرانه جنبش دانشجویی که پلی تکنیک را به نماد آزادی خواهی تبدیل کرده و پایه های حکومت مرتجعین را به لرزه در آورده است حمایت می کنیم و همگام با دانشجویان دلیر، خواهان آزادی فوری دانشجویان بازداشتی هستیم و از همه سازمان‌های حقوق بشری برای آزادی دانشجویان در بند کمک می طلبیم
دوستان وبلاگ نویس لطفا بیانیه حمایت وبلاگ نویسان را از جنبش دانشجویی ایران و بخصوص دانشجویان قهرمان دانشگاه امیر کبیر امضاء کنید .

Wednesday, February 25, 2009

بدون شرح

سی سال پس از حاکمیت ولایت فقیه
مردم در پی لقمه ای نان


عشق و آزادی/ تاملی کوتاه در روایت ایرانی روز عشاق
محمد غزنویان-3 اسفند 1387
مدرسه فمینیستی - از تب و تاب روز "والنتاین" و شور هدیه دادن و هدیه گرفتن عشاق هفته ای می گذرد . صبر کردیم تا همه اتفاق های خوب و عاشقانه به خوبی و خوشی سپری شود، و اینک نظرگاهی متفاوت نسبت به این روز و نیز سیر جریانات عاشقانه آن روزها را در اختیار خوانندگان کافه می گذاریم - کافه مونث
آنچه باعث نوشتن این سطور گردید،مقادیر قابل توجهی از اطلاعات بود که در ایام اخیر (از طرق مختلفی چون،اس ام اس، ایمیل، رویت وبلاگ ها، محاورات دوست و آشنا و...)د ریافت نمودم. در باب اهمیت بروز دادن افعال و اقوال عاشقانه در روزی به غیر از "ولنتاین". روزی که "اسپندارمذگان" اش نامیده اند. به خصوص وقتی مشاهده کردم دوستان تحصیلکرده و اهل دانش که قاعدتاً بانیان نقداند، سخت دست اندرکار به سرانجام رسانیدن این رسالت ملی شده اند نتوانستم به وسوسه نوشتن فائق آیم. به خصوص که از نگاشتن با این سبک، لذتی وافر را نصیب می برم!!
****
جریانات تقلیل گرا، به ویژه در تاریخ معاصر ما و از همان اویل آشنایی با غرب متجدد، بر برخی از پندارهای باطل میل کرده اند از روشنفکران دینی تا سکولارهای دوآتشه، از چپ گرایان تا حوزوی ها و وطن پرستان، هر یک با ترجمه تیتر بخشی از میراث غرب پنداشتند که تجدد را می شود قیصرگونه، به جای بردنش به مسیر قانون در یک گوشه ای گیر انداخت و شکمش را چنان درید که تازه ازین پس راه ما مدلی نیزبرای فرنگی انگشت حیرت به دندان گرفته باشد. یکی گفت: ماجرای سقیفه یعنی دموکراسی. آن یکی گفت: جدایی دین و سیاست از دوره هخامنشیان به بشر عرضه شد. دیگری گفت: اگر هم نگوییم مزدک اما قطعاً کمونیسم با قیام امام حسین بوجود آمد. آن دیگری فرمود: اصولاً فرنگی سگ کیست، به خویشتن بازگردیم می بینیم که اصلاً آنها یک مشت دزدند که با میراث ما آقایی می کنند. و حالا هم که می رود تا برای بار نخست یک جنبش اجتماعی مستقل و یگانه، در سرزمین اشراق و تسلیم شکل گیرد، می شنویم که حلقه نامزدی را میراث به تاراج رفته مانویان می خوانند و یحتمل روز عشاق را فرهنگی در انحصار امپراتوری جهانی ایرانیان...
به اعتقاد من، و با تمام احترامی که برای پاسداشت میراث فکری و فرهنگی قائلم، چنین موضعی در شرایط حاضر حامل درکی حداقلی و تقلیل گرایانه از مسائل جامعه ایران است. وضعی که باید به واسطه روانشناسی سیاسی یک ملت چنین روایتش کرد:عقیده های فرو کوفته ای که در عقده ها متجلی می شوند. پیش از هر چیز باید در نظر داشت که اگر چه مفهوم عشق ،علاقه وافر دو انسان (در این گفتار دو انسان با دو جنسیت متفاوت مد نظر است) را به ذهن متبادر می کند که بنابر فرهنگ شاعر پرور ما در دایره اش عاقلان سرگردانند، لیکن شرایط جامعه ایرانی به لحاظ واقعیات عینی روایت دیگری را در خود دارد. چرا که نیمی از این ارتباط منوط به وجود زنی است که به دلایل متعدد که یکی همین ضربت شمشیر عشق است سده های متمادی از عمر خویش را در اندرونی گذرانیده. عشقی که اغلب از مدار سازندگی خارج و به هپروت بنگ و چرس و قتل ناموسی تقلیل یافته است.
غیاب آنان در برخی دوره های تاریخ چنان عمیق و جدی بوده است که که مردان نه به واسطه تمایلات روانشناختی که از سر ناچاری، چنان جهدی در عشق ورزیدن به همجنسان خود به خرج داده و چنان غزلیات نغزی صادر نموده اند که شاهان نیز مجاب به صدور جواز تاسیس "امرد خانه" ها گشته اند. و بسا که شاهان جهان پناه و صوفیان کامل و سالکان طریق نیز سیمای عشق را در آینه چهره غلام پسران ترک و تاتار چنان تاویل کرده اند که گاه زنان را در سراچه تخیلات نیز جایی نبوده است.
در دوران جدید تاریخ مان نیز تا مشروطیت و تجدد می رفت راه را بر حضور زنان هموار سازد فتاوای اهل اجتهاد و فقاهت چنان سنگ ستبری بر سر راه افکند و زن را از شمول حریت خارج گردانید که گویا فقط، مستبدی ظاهراً نیکخواه و از دسته قزاق ها آن هم به ضرب چکمه و نعره "آجان" توان داشت از حجاب شان بیرون کشد. روشی که انتلکتوئل های آکسفورد دیده، نوسازی آمرانه اش نامیدند. و داستان این زن به همین خا ختم نشد چراکه پس از آن نیز عاملان وطن پرست غرب چنان او را در راستای اقتصاد کالایی گنجاندند که در تحلیل های رفقای شرقی نیز گویا چاره ای بهتر از حذف وی بعنوان نیرویی ناکارآمد در پروسه انقلاب پرولتاریایی یافت نشد. و اما آن شد که اینک گویی هر کدام از مصالح هر یک از آن فرقه ها و دسته جات،در دیگ درهم جوش حقوق زن در جمهوری اسلامی ایران، چنان آئینی را بنا کرده است که دخیل به یک روز عاشقانه، حال، مزین به نامی باختری یا خاوری از شمول معجزه گرفتن خارجش گردانیده.
اما به شکرانه تجربه ای به وسعت تمام تاریخ ،زنان مهیا شده اند تا طرحی نو دراندازند. که طرح نوی زنان مترادف است با طرح نوی تاریخ (که تاریخ، یک سر به واسطه روسای منازل و مدن بنا شده بود). جنبش نو آئین زنان که از یک سوی حاوی تجربه سنگین سنت و از دیگر سو شاهد منظر گاه تجدد است، نه فقط از دایره تنگ ایدئولوژی های رسمی و سلسله مراتبی بدر می آید بلکه جایی نیز برای پای در گل نوستالوژی ماه و مهر نیاکان ماندن درخود نمی یابد. اگرچه خواست یک تغییر بنیادین، ایجاب می کند که پابه پای تجدد، درکی عمیق نیز از سنت و میراث تاریخی حاصل آید لیکن، دامن زدن به رویه ای مانند آنچه فرهنگستان ادب می کند تنها دستاوردی که عاید می کند، کهنه کردن زخم است و ایستایی بیشتر را از پی داشتن.
سعی در جابجایی مبداءهای تاریخی همواره به جنگ های زرگری منجر گشته است. آنچه امروز بدان نیازمندیم تلاشی است برای تغییر نگرش ها، اگر چه دشوار و پرهزینه. وگرنه جابجایی صورت های سمبلیک بی آنکه حاوی جوهره ای از حقیقت و واقعیت های تاریخی و تعینات اجتماعی باشد، بیشتر در چاه ویل تبعیض و استثمار غرقمان می کند. روایت بومی یا فرنگی روز عشاق دو روی یک سکه اند، وقتی در گفتمان حاکم، عشق از بنیاد در محاق باشد یا هنگامی که دوست داشتن کسی به مثابه دلیل تنزل امنیت یک جامعه تلقی گردد، گیرم نیاکان مان در هزاران سال پیش شاخه گلی به بانوان شان داده باشند، از خود بپرسیم چند روز از باقی سال را همچون حقی فرهی، به بهره کشی از آنان اختصاص دادند؟ گیرم جایی در اعماق تاریخ روزی به تخت نشاندشان، چقدر از تاریخ چون لعبتکی در حرمسراها محبوس اشان کردند؟ طبیعتاً هر کسی حق دارد با توجه به صبغه عقیدتی و فرهنگی خود روزهایی را تحت هر عنوانی محترم دارد. وظیفه انسانی ما نیز حکم می کند به میراث فرهنگی به مثابه عصاره های آگاهی بشر در هر دوره تاریخی به دیده احترام بنگریم. با این همه آسان گرفتن تا آن حد که یک جنبش عظیم انسانی ذیل یک گفتمان ملی دچار حدود و ثغور جغرافیایی گردد، نشانه ای خواهد بود بر دوری درک ما از ماهیت آزادی و خوگرفتن مان به زیست در تبعیض. باشد که ساخته شود زمانه ای تا در آن آنقدر روز و شب برای عشق مهیا باشد که از چانه زنی امروز ما بر سر این روز و آن روز حیرت در خلایق افتد...

اعتصاب كارگران ذوب آهن اصفهان از 10 اسفند




اعتصاب كارگران ذوب آهن اصفهان از 10 اسفند



كارگران رسمي وشركتي ذوب آهن اصفهان ازتاريخ دهم اسفند87در اعتراض به وضعيت نامطلوب كاري وتبعيض هاي پيدا وپنهان دست به اعتصاب نمادين(اعتصاب غذا-خودداري ازدريافت غذاي كارخانه)خواهند زد. به گزارش آژانس ايران خبر ، ذوب آهن اصفهان حدود ده هزارپرسنل شركتي وهشت هزارپرسنل رسمي دارد . حقوق ومزاياي پرسنل شركتي اختلاف فاحشي(ميانگين 300هزارتومان) با پرسنل رسمي دارد واين كارگران ازامنيت شغلي پاييني برخوردارند .

کاريکاتور روز


اسامی ۲۵ نفر از دانشجويان پلی تکنيک در زندان اوين



اسامی ۲۵ نفر از دانشجويان پلی تکنيکدر زندان اوين
اطلاعيه روابط عمومی انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه پلی تکنيک : نيروهای اقتدارگرا نمی توانند دانشگاه را تبديل به قبرستان کنند
چهار شنبه ۷ اسفند ۱۳۸۷ - ۲۵ فوريه ۲۰۰۹
خبرنامه اميرکبير: با حملات کينه ورزانه نيروهای امنيتی به دانشجويان پلی تکنيک و بازداشت های گسترده دانشجويان طی روزهای گذشته، هم اکنون بيش از ۳۰ دانشجوی پلی تکنيک در زندان مخوف اوين در بازداشت می باشند.اسامی زير مربوط به ۲۵ دانشجوی پلی تکنيک است که بازداشت و انتقال آنان به زندان اوين تاييد شده است. از وضعيت ۸ دانشجوی ديگر نيز اطلاعی در دسترس نمی باشد که تا زمان مشخص شدن وضعيت آنها از ذکر نامشان خودداری می شود.اسامی اين ۲۵ دانشجو عبارتند از:۱- جعفر اعتقادی پور۲- پاشا اميرمظفري۳- سعيد برزگر۴- رضا بلباسي۵- سعيد بهجو۶- حسين ترکاشوند۷- عليرضا تقوي۸- مجيد توکلي۹- عباس حکيم زاده۱۰- سجاد خادم۱۱- کوروش دانشيار۱۲- انوشيروان زاهدي۱۳- رسول سرمدي۱۴- اسماعيل سلمانپور۱۵- کبير فاضلي۱۶- روشنک فاني۱۷- احمد قصابان۱۸- ابراهيم قربانپور۱۹- پاشا کوهساري۲۰- نويد گرگين۲۱- حميد مير حسيني۲۲- مهدی مشايخي۲۳- نريمان مصطفوي۲۴- محمد نصيري۲۵- مهدی يعقوبياز اين ۲۵ دانشجوی پلی تکنيک مهدی مشايخی، عباس حکيم زاده، نريمان مصطفوی و احمد قصابان در ساعت ۷ صبح بامداد روز گذشته با حمله همزمان نيروهای وزارت اطلاعات به منازل آنها بازداشت شدند.مجيد توکلی، حسين ترکاشوند، اسماعيل سلمانپور و کوروش دانشيار از حدود ۱ ماه پيش بازداشت و به زندان اوين منتقل شده اند.پس از اعتراضات دانشجويان به پروژه دفن شهيد، نيز بيش از ۷۰ دانشجو بازداشت و به کلانتری ۱۰۷ فلسطين منتقل شدند که اکثر آنان پس از ۱ روز آزاد شدند، اما بيش از ۲۰ دانشجو از ميان آنان روانه زندان اوين شدند.روابط عمومی انجمن اسلامی دانشگاه اميرکبير امروز در اطلاعيه ای اين هجوم کينه وزرانه نيروهای امنيتی را محکوم کرده و خواستار آزادی بی قيد و شرط و فوری تمامی دانشجويان و اعضای انجمن اسلامی شد.اطلاعيه روابط عمومی انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه پلی تکنيک پيرامون بازداشت های اخير: نيروهای اقتدارگرا نمی توانند دانشگاه را تبديل به قبرستان کنندخبرنامه اميرکبير: در پی بازداشت حمله نيروهای امنيتی به منازل مهدی مشايخی، عباس حکيم زاده، نريمان مصطفوی و احمد قصابان و بازداشت آنها، روابط عمومی انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه پلی تکنيک در اطلاعيه ای اين هجوم کينه وزرانه نيروهای امنيتی را محکوم کرده و خواستار آزادی بی قيد و شرط و فوری تمامی دانشجويان و اعضای انجمن اسلامی شد. متن اين اطلاعيه به شرح زير است:بيش از سه سال است که پروژه تبديل دانشگاه به قبرستان به مرحله اجرا درآمده است و در اين مدت دانشجويان دانشگاه های مختلف با گورستانی شدن فضای دانشگاه ها مخالفت نموده اند. اما دولت نظامی اقتدارگرا بدون توجه به خواست دانشجويان و با بکارگيری نيروهای نظامی و امنيتی سعی در پيشبرد اين پروژه دارد. روز دوشنبه ۵/۱۲/۸۷ با وجود ايستادگی انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه اميرکبير و همراهی کم نظير دانشجويان پلی تکنيک، بالاخره شبه نظاميان بسيج دانشگاه با همراهی نيروهای سپاهی و امنيتی و انصار حزب اله موفق به دفن پنج شهيد در صحن دانشگاه پلی تکنيک شدند.از مدت ها پيش نيروهای امنيتی با بازداشت اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی (حسين ترکاشوند، مجيد توکلی، اسماعيل سلمانپور و کوروش دانشيار)، ممنوع الورود نمودن تعدادی از فعالين دانشجويی به دانشگاه و برنامه های تبليغی مختلف، جو امنيتی شديدی در دانشگاه ايجاد نموده بودند تا با ايجاد رعب و وحشت در بين دانشجويان مانع از شکل گيری هرگونه تجمع اعتراضی گردند. اما برخلاف تصور اقتدارگرايان، انجمن اسلامی دانشجويان پلی تکنيک با همراهی ديگر دانشجويان و فعالين دانشجويی در دو روز پی در پی اقدام به برگزاری تحصن آرام نمود و نسبت به دفن شهدای گمنام اعتراض خود را اعلام کرد.نيروهای نظامی و امنيتی به جای احترام به خواست ۳۰۰۰ تن از دانشجويان، با چوب، چماق، چاقو، پنجه بوکس، نانچيکو و اسپری فلفل به ضرب و شتم وحشيانه دانشجويان پرداختند به طوري که آثار پنجه بوکس، چاقو و چماق بر بدن دانشجويان مشهود بود. تعدادی از دانشجويانی که به شدت مضروب شده بودند به بيمارستان منتقل گرديدند که نيروهای امنيتی با حضور در بيمارستان اقدام به بازداشت آنان نمودند. حال چند تن از مضروب شدگان نيز وخيم می باشد. همچنين در ادامه پروژه سرکوب، نيروهای امنيتی و انصار حزب اله اقدام به بازداشت بيش از ۷۰ نفر از دانشجويان نمودند که ۳۰ نفر از آنان را دختران تشکيل میدادند.در اين پروژه سرکوب همکاری همه جانبه دکتر رهايی رييس خود فروخته دانشگاه پلی تکنيک با نيروهای امنيتی و نظامی قابل توجه است. ليست دانشجويان معترض توسط رهايی در اختيار نيروهای امنيتی قرار گرفته است و همچنين وی به نيروهای نظامی و امنيتی اجازه ورود به دانشگاه را داده است.صبح روز سه شنبه ۶/۱۲/۸۷ نيز نيروهای امنيتی با حمله به منازل مهدی مشايخی، عباس حکيم زاده، نريمان مصطفوی و احمد قصابان، آنان را با ضرب و شتم بازداشت نموده و پس از ضبط کامپيوتر، موبايل و کتاب ها، آنان را به مکان نامعلومی منتقل نموده اند.نيروهای اقتدارگرا بدانند که با اين اعمال نمی توانند خواسته های به حق دانشجويان را سرکوب نموده و دانشگاه را تبديل به قبرستان کنند. همچنين به رييس خودفروخته دانشگاه اميرکبير اين هشدار را می دهيم که از سرنوشت عمال خودفروخته در نظام های استبدادی ديگر عبرت بگيرد و پيش از آنکه دير شود دست از اعمال کثيف و خائنانه خود بردارد.انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه پلی تکنيک ضمن اعتراض شديد نسبت به دفن شهدای گمنام در دانشگاه ها، دستگيری و ضرب و شتم شديد دانشجويان و اعضای انجمن اسلامی دانشجويان پلی تکنيک و حمله شبه نظاميان و نيروهای اطلاعاتی به دانشگاه اميرکبير، خواستار آزادی بی قيد و شرط و فوری تمامی دانشجويان و اعضای انجمن اسلامی می باشد.در پايان انجمن اسلامی دانشجويان از همراهی دانشجويان آزاديخواه پلی تکنيک تشکر نموده و آنان را به صبر و عدم يأس دعوت می نمايد. حقيقتاً مام ميهن به شما ميراثداران راستين آزادی و دلاوران عرصه مبارزه با استبداد می بالد. مطمئناً ما بدون خشونت پيروز خواهيم شد. اندکی صبر سحر نزديک است.انجمن اسلامی دانشجوياندانشگاه صنعتی اميرکبير(پلی تکنيک تهران
)

اعتراض کانون نويسندگان ايران



اعتراض کانون نويسندگان ايران به موج جديد سرکوب و اختناق در ايران
چهار شنبه ۷ اسفند ۱۳۸۷ - ۲۵ فوريه ۲۰۰۹

در چند ماه اخیر تنی چند از اعضای کانون نویسندگان ایران- محمود دولت آبادی، فرزانه آقایی پور، مجید امین موید، ناصر زرافشان، فرخنده حاجی زاده و حسن صانعی- توسط نیروهای امنیتی بارها احضار شدند و ساعت ها مورد بازجویی قرار گرفتند. و هنوز زمان زیادی از صدور حکم سنگین زندان برای یوسف عزیزی بنی طرف نگذشته بود که محسن حکیمی یکی دیگر از اعضای کانون و از فعالان جنبش کارگری بازداشت و پس از تحمل حدود دو ماه زندان با وثیقه ی سنگین آزاد شد.
مردم شریف ایران هجوم و سرکوب در مقابل خواسته ها و اعتراض های برحقِ قشرهای مختلف مردم برای قدرتمداران به روشی همیشگی تبدیل شده است. در چندین ماه اخیر، با بحرانی تر شدن اوضاع اقتصادی و اجتماعی در داخل کشور و در سطح جهان، بار دیگر موج جدیدی از سانسور و ممنوعیت، احضار، دستگیری، بازداشت و صدور احکام سنگین و اجرای روزافزون احکام اعدام برای مقابله با پیامدهای بحران هر دم فزاینده به راه افتاده است. طرفه آن که در کنار این اقدا مها، صاحبان قدرت می کوشند اسناد و مدارک سرکوب های قبلی را از میان ببرند. گورستان خاوران یکی از این اسناد است. طراحان و آمران و عاملان قتل عام دهه ی ۶۰ سعی دارند با تخریب و تغییر وضعیت این گورستان، رد پای خود را در کشتار نسلی از زندانیان سیاسی و عقیدتی پاک کنند و پرونده ی جنایت خود را به محاق فراموشی بسپارند. در پی این خیال، بخش هایی از گورهای فردی و جمعی گورستان خاوران تخریب و تسطیح و خاکریزی شده است. زیر و رو کردن این گورستان به منزله ی از میان بردن آثار جرم و جنایت است و برگی دیگر بر پرونده ی مجرمان می افزاید. کانون نویسندگان ایران خواهان واگذاری گورستان خاوران به خانواده های کشته شدگان و بررسی این کشتار در محکمه ای مردمی و عادلانه است. سانسور کتاب ها، لغو امتیاز نشریات، فیلتر کردن سایت های اینترنتی و تهدید کاربران سایت ها در ماه های اخیر شدت یافته است. چهار نفر از وبلاگ نویسان، که چند سال پیش بازداشت و سپس آزاد شده بودند، به تازگی حکم زندان دریافت کرده اند. سانسور در سینما و تئاتر که تاکنون بیشتر توقیف و عدم صدور مجوز اکران بود به جایی رسیده که برخی نمایش ها برای گریز از سانسور به زبان انگلیسی به اجرا در می آیند! عرصه ی تالیف شعر و داستان چندان تنگ شده که بعضی از نهادهای فرهنگی امسال قادر به انتخاب کتاب سال خود نشدند. و به این وضعیت، ترجمه های کرایه ای به منظور چهره سازی از نویسندگان حکومتی در خارج از کشور را نیز بیافزایید تا ابعاد وحشتناک این قلع و قمع فرهنگی بهتر به تصور درآید- قلع و قمعی که قرار است با گذاشتن شاعران و نویسندگان و هنرمندان جشنوارهای در جلوی صحنه های نمایشی بزک شود. از سوی دیگر، بر میزان احضارها و بازداشت ها افزوده شده است. در چند ماه اخیر تنی چند از اعضای کانون نویسندگان ایران- محمود دولت آبادی، فرزانه آقایی پور، مجید امین موید، ناصر زرافشان، فرخنده حاجی زاده و حسن صانعی- توسط نیروهای امنیتی بارها احضار شدند و ساعت ها مورد بازجویی قرار گرفتند. و هنوز زمان زیادی از صدور حکم سنگین زندان برای یوسف عزیزی بنی طرف نگذشته بود که محسن حکیمی یکی دیگر از اعضای کانون و از فعالان جنبش کارگری بازداشت و پس از تحمل حدود دو ماه زندان با وثیقه ی سنگین آزاد شد. در همین دوره برای پنج نفر از اعضای سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، که هیچ جرمی جز دفاع از معیشت و حق تشکل خود نداشته اند، حکم زندان صادر شد. دانشجویان در دانشگاههای مختلف کشور مورد یورش و بازداشت قرار گرفتند. فشار بر اقلیت های مذهبی نیز نمونه ی بارز دیگری از تفتیش و سرکوب عقیده است که دامنه ی آن در ماه های اخیر افزایش یافت. در این میان بی پناهان و گمنامانِ معترض سختتر کیفر شدند، که عالیه اقدام دوست نمونه یی مثال زدنی از این بی پناهان معترض است. و این ها، همه، تنها گوشه هایی از هجوم و سرکوب گسترده در چند ماه اخیر به شمار می آید. کانون نویسندگان ایران، بنا بر اصل اول منشور خود، مدافع آزادی اندیشه و بیان برای همگان بی هیچ حصر و استثنا است. آزادی بیان تنها آزادی ابراز عقیده از راه گفتار و نوشتار نیست، بلکه هر شیوه ای که بیانگر احساس و عقیده افراد باشد در مقوله آزادی بیان می گنجد. از این رو، کانون نویسندگان ایران تمامی موارد بالا را از مصداق های سرکوب آشکار آزادی اندیشه و بیان از سوی حاکمیت می داند و آن را محکوم می کند. کانون نویسندگان ایران ۵ اسفند ۱٣٨۷

Tuesday, February 24, 2009

اعتراض دانشجویان پلی تکنیک به پروژه دفن شهید

مرگ بر طالبان ،چه کابل چه تهران
دیکتاتور زمانه شهید شده بهانه

یکی از سردمداران اوباش بسیجی در ضرب و شتم دانشجویان

یکی از سردمداران اوباش بسیجی در ضرب و شتم دانشجویان
وای به روزی که

آیا این نامرد را می شناسید






Monday, February 23, 2009

دانشجویان: دفن شهید گمنام نمی خوایم نمی خوایم

برگزاری تحصن در اعتراض به پروژه دفن شهید و ادامه بازداشت دانشجویان پلی تکنیک
خبرنامه امیرکبیر: همانطور که از روز جمعه اعلام شد، ديروز شنبه تحصن آرام شورای عمومی انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر برگزار شد. در این تحصن که در اعتراض به پروژه دفن شهید در دانشگاه و سوء استفاده از نام شهید برای ایجاد فضای خفقان در دانشگاه - بازداشت حسین ترکاشوند، مجید توکلی، اسماعیل سلمانپور و کوروش دانشیار - ممنوع الورود شدن احمد قصابان، سجاد ویس مرادی، علی اصغر سپهری و یوسف رشیدی به دانشگاه و با حضور بیش از ۵۰۰ تن از دانشجویان پلی تکنیک در صحن دانشگاه برگزار شد، دانشجویان با در دست داشتن پلاکاردهایی چون: ” اوین دانشگاه می شود، دانشگاه قبرستان”، ” ما مخالف بودیم و هستیم”، ” پس نظر قاطبه دانشجویان چه؟”، «پروژه دفن شهید در راستای اسلامی کردن دانشگاه ها”، “برای ورود شهیدان، دانشجویان را ممنوع الورود می کنند!”، «شهیدان آمدند: بازداشت ۴ پلی تکنیکی، ممنوع الورودی ۵ پلی تکنیکی”، «دولت نهم: خودسوزی شهید زنده یا تکریم شهید در دانشگاه”، “یادمان آری، قبر نه!”، “شهادت را دفن می کنند”، “خوارج باز آمدند” و… مخالفت خود را با دفن شهید در دانشگاه اعلام نمودند. به گزارش خبرنامه امیرکبیر، در طی این تحصن دانشجویان شعارهایی نظیر: “دانشجویی زندانی آزاد باید گردد”، “دیکتاتور زمانه، شهید شده بهانه”، “استاد استاد به تو مربوطه، دانشجوی کلاست، تویه اوین محبوسه”، “مرگ بر دیکتاتور”، “دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد”، “شهید گمنام، نمی خوایم نمی خوایم”، ” بسیجی بی حیا، اسم شهید و نیار”، “بسیجی بی عرضه، قرآنه روی نیزه”، ” دانشجوی سهمیه، همینان همینان” و…. را سر دادند و خواندن شعر یار دبستانی پرداختند. در طی این مدت بسیجیان که از صبح با برپا کردن چندین خیمه در صحن دانشگاه و پخش چای و نذری و گذاشتن مداحی از چندین بلندگو در صحن دانشگاه در جلب توجه دانشجویان ناکام مانده بودند رو به نمایشی روحوضی آوردند که با مخالفت شدید دانشجویان که فضای دانشگاه کوچه و بازار نیست که با چنین نمایش های خیابانی آن را اشغال کنند، برنامه آن ها را مختل نمودند.سپس دانشجویان با دادن شعار، تحصن آرام خود را ادامه و از صحن مرکزی به سمت درب حافظ حرکت کردند. سپس یکی از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی پلی تکنیک طی ایراد سخنانی پروژه دفن شهید در دانشگاه را محکوم و حرکتی در ادامه پروژه جعل نشریات و در راستای سرکوب هر چه بیشتر دانشجویان خواند. وی در پایان خواستار آزادی هر چه سریعتر چهار تن از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی پلی تکنیک و رفع ممنوع الورودی پنج تن از دانشجویان پلی تکنیک شد.سپس دانشجویان با سردادن شعار “دانشجوی زندانی آزاد باید گردد” به صحن دانشگاه بازگشتند و با خواندن سرود یار دبستانی و دعوت از کلیه حاضرین برای حضور در تحصن و اعتصاب غذا در روز یکشنبه، در ساعت ۱۳:۳۰ به تحصن خاتمه دادند.خبرگزاری های فارس و ایسنا که از اعتراضات دانشجویان نسبت به پروژه دفن شهید عصبانی شده اند، تعداد دانشجویان مخالف با پروژه دفن شهید را کمتر از ۱۰ نفر گزارش کرده اند.لازم به ذکر است که امروز یکی دیگر از اعضای شورای مرکزی انجمن پلی تکنیک، یاسر ترکمن، ممنوع الورود شد، و حدود ۲۰ تن از دانشجویان پلی تکنیک بدلیل اعتراض به دفن شهید در دانشگاه، به کمیته انضباطی احضار شدند.از روز گذشته نیز حراست دانشگاه امیرکبیر به همراه نهادهای امنیتی با تماس با خانواده های دانشجویان آنها را به برخورد با فرزاندانشان تهدید کردند. در برخی از این تماسها مامورین امنیتی با روشهایی غیراخلاقی مادران برخی از دانشجویان را تهدید کرده اند.

جوانان: فوتبال با سیاست نمی خوایم نمی خوایم


اعتراض به نتیجه دربی: فوتبال با سیاست نمی خواهیم
فردا: تماشاگرانی که روزجمعه گذشته برای دیدار شصت و ششمین شهرآورد تهران به استادیوم آزادی آمده بودند، مسئولان فدراسیون فوتبال و سازمان تربیت بدنی را مورد انتقاد قرار دادند.
تماشاگرانی که از اولین ساعات بامداد دیروز به استادیوم آمده بودند، بعد از صحنه پنالتی و گل مساوی پرسپولیس، شعار دادند :" فوتبال با سیاست نمی خوایم نمی خوایم".
بازی استقلال و پرسپولیس در حالی دیروز با حضور حدود 100 هزار تماشاچی مشتاق از سراسر کشور برگزار شد، که پیش از این زمزمه ها و شایعاتی مبنی بر پیش بینی نتیجه مساوی برای بازی در سطح جامعه به وجود آمده بود.
این گمانه ها زمانی قوت بیشتر یافت که امیر قلعه نویی در بازی حساس و در حالی که یک گل هم از حریف خود جلو بود، در تعویض های خود فرهاد مجیدی و علی علیزاده که هر دو مهاجم هستند را به میدان آورد. در حالی که معمولا در چنین بازی های حساسی و در شرایطی که تیم جلو است سعی بر حفظ نتیجه و ورود مدافع به تیم است.
گذشته از این خطای هند بسیار ناشیانه علیزاده آنهم در آخرین دقایق بازی که می رفت رکورد 4 بازی با نتیجه مساوی را بشکند، به این شایعات دامن زد.
به هر روی بازی سرد و بی روح دو تیم در بیشتر دقایق بازی و نتیجه مساوی در آخر بازی تماشاچیان را وادار کرد تا شعار دهند:" فوتبال باسیاست نمی خوایم نمی خوایم."
گفتی است علی آبادی و سازمان تربیت بدنی نیز از شعارهای انتقادی تماشاچیان بی نصیب نماندند.

Sunday, February 22, 2009

خانه ام ابريست

چه می شد که دست من و تو پل محکم عشق می شد برای تمامی دنیا
مريم ابراهيم پور از اعضای گروه کامکار و همسر ارسلان کامکار می باشد که چند ساليست با صدای زيبايش گروه کامکار رو همراهی ميکند
روی عکس کلیک کنید و بشنوید

Saturday, February 21, 2009

عدالت بنویسیم ،تبعیض بخوانیم


روز جهانی زبان مادری


روز جهانی زبان مادری

یک زبان جدید، یک زندگی جدید است. روز ۲۱ فوریه‌ به نام “روز زبان مادری“ نام‌گذاری شده است. روزی که از سال ۲۰۰۰ تا کنون به همت یونسکو گرامی داشته می‌شود تا از نیمی از زبان‌های دنیا که در حال انقراض هستند حمایت شود.


در زبان اسکیموها، مسافت به ”فرسنگ“ یا ”کیلومتر“ محاسبه نمی‌شود بلکه با واحد ”خواب“ سنجیده می‌شود. بله تعجب نکنید. اسکیموها می‌پرسند: «چند بار باید خوابید و بیدار شد تا به مقصد رسید؟» . در زبان‌های دیگر نیز می‌توان مشابه این مثال را یافت. مثلاً عبارت ”خسته نباشید“ در زبان فارسی که ترجمه‌ی آن به زبان‌های دیگر به شنونده امر می‌کند که نباید خسته باشد! یا اصطلاح ”دستت درد نکند“ . چرا باید دست کسی که آدرسی را توضیح داده است، درد گرفته باشد؟ در واقع برای درک مفهوم درست عباراتی از این دست که در زبان‌ها و لهجه‌های مختلف به وفور یافت می‌شوند و گاهی برگرداندنشان به زبان دیگر، معنایی کاملاً متفاوت به خود می‌گیرد، باید پیشینه‌ی آن زبان و فرهنگ مردمان آن‌را شناخت.

زبان، بازتاب‌دهنده‌ی فرهنگ مردمی است که به آن زبان سخن می‌گویند، نماینده‌ی هویت آنهاست و دنیای آنها را تشریح می‌کند. زبان پدیده‌ای است که هم‌چون موجودی جاندار با مردمان خود زندگی می‌کند، آنها را در بازگو کردن دنیای‌شان یاری می‌دهد، در کنارشان می‌بالد و تغییر و تحول پیدا می‌کند و حتی گاهی می‌میرد. مرگ هر زبان به معنای مرگ گوشه‌ای از فرهنگ بشری است.

دیوید هیکس (Davyth Hicks) سردبیر یک سرویس خبری فعال در زمینه‌ی زبان‌های کوچک اروپایی معتقد است: «تنوع زبانی، قسمتی از تنوع زیستی است. وقتی حیوانات و جانوران از بین می‌روند، به ضرر سیاره‌ی ماست اما به‌نظر من اگر زمانی زبان‌های دیگر از بین بروند و تنها انگلیسی و فرانسه یا چینی باقی بمانند، جهان ما فقیرتر شده است» .

سر بریدن یا با شمشیر یا با پنبه

برای حفظ این تنوع زبانی و تنوع فرهنگی، سازمان ملل متحد، سال ۲۰۰۸ را ”سال جهانی زبان‌ها“ نامیده است. سال زبان‌ها، هم‌زمان با ”روز جهانی زبان مادری“ (۲۱ فوریه) آغاز می‌شود. این مراسم به‌صورت رسمی در مقر یونسکو در شهر پاریس و با سمیناری آغاز می‌شود که در آن شرکت‌کنندگان از سراسر دنیا، برنامه‌های منطقه‌ای و ملی خود را برای حفظ تنوع زبانی اعلام می‌کنند.

یک نکته بر همگان روشن است و آن‌ این‌که تنوع زبانی در حال پسرفت است. به گونه‌ای که در حال حاضر از حدود ۷ هزار زبان زنده‌ی دنیا، نیمی از آنها در معرض انقراض قرار دارند که برخی برخوردهای سیاسی با اقلیت‌ها، یکی از عوامل مهم این تهدید است.
زمانی که دولت استرالیا، اهالی قبیله‌ی Aborigines را وادار می‌کند که زبان خود را کنار بگذارند و اگر یک بومی در حال صحبت به زبان مادری دستگیر شود، با او برخورد شده یا حتی به مرگ محکوم می‌شود؛ یا زمانی‌که دولت وقت پاکستان در سال ۱۹۵۲ تصمیم می‌گیرد زبان اردو را که تنها ۳ ٪ مردم این کشور به آن صحبت می‌کنند، زبان رسمی اعلام کند، نمی‌توان انتظار شکوفایی تنوع زبان‌ها را داشت.

گرچه امروز برخورد دولت‌ها با زبان‌های اقلیت ملایم‌تر شده است اما این اقلیت‌ستیزی خود را با شکل دیگری نشان می‌دهد. به‌عنوان مثال زبان کردی هنوز در مدارس ترکیه تدریس نمی‌شود. در کشور چین دست‌کم هفت زبان رسمی با بیش از ۱۳۰ لهجه وجود دارد که از این میان، از دهه‌ی ۱۹۵۰ ، تنها دو زبان (Mandarin و Putonghua) به‌عنوان زبان‌های رسمی شناخته می‌شوند. دو زبانی که تنها نیمی از ۳ /۱ میلیارد جمعیت چین به آنها صحبت می‌کنند.

نکته‌ی جالب این‌که Putonghua در شهرها برای یافتن شغل مناسب یک مزیت به شمار می‌رود که خود انگیزه‌ای است تا والدین، کودکان را به سمت یادگیری آن هدایت کنند.

بسیاری از زبان‌ها نیز در معرض انقراض قرار دارند، پیش از این‌که حتی یک بار بر روی کاغذ آمده باشند. تنها در قاره‌ی آفریقا بیش از ۲ هزار زبان مختلف وجود دارد. اما در بسیاری از کشورهای این قاره زبان‌های انگلیسی، فرانسه یا پرتغالی، زبان رسمی هستند.

پیوند زبان با توسعه‌ی عدالت اجتماعی

به عقیده‌ی برخی کارشناسان، زبان، حکومت و دموکراسی در پیوندی تنگاتنگ با هم قرار دارند. به این معنی که اگر در یک کشور خاص، گروهی از مردم به زبانی صحبت می‌کنند که آن‌را سال‌ها پیش، استعمارگران برایشان به میراث گذاشته‌اند، این گروه، از جامعه‌ی خود جدا افتاده‌‌اند.

مثالی ساده موضوع را روشن می‌کند. در کشور هندوستان با وجود این‌که زبان هندی –به همراه انگلیسی – زبان رسمی است اما تنها ۴۰ درصد از مردم به آن صحبت می‌کنند. در این کشور ۶۰۰ قوم مختلف در کوهستان‌ها، به زبان‌هایی صحبت می‌کنند که اصلاً در مدارس آموزش داده نمی‌شوند. در هندوستان از حدود ۴۰۰ زبان مختلف، تنها ۶۰ زبان در مدارس تدریس می‌شوند.
البته اقدامات مثبتی نیز در زمینه‌ی ارتباط فرهنگ، زبان و هویت صورت گرفته است. امروزه متن‌ها از زبان‌هایی نوشته می‌شوند که پیشتر تنها صحبت می‌شدند. این دقیقاً همان هدفی است که کارشناسان در قالب ”سال جهانی زبان‌ها“ بر آن تأکید می‌کنند.

دویچه‌وله / پ

Friday, February 20, 2009

اعتراض دانشجویان دانشگاه شریف به دفن شهید

اعتراض دانشجویان دانشگاه شریف به دفن شهید






آژانس: تحقیق درباره ماهیت برنامه اتمی ایران پیشرفتی نداشته است
جمعه ۲ اسفند ۱۳۸۷ - ۲۰ فوريه ۲۰۰۹

رادیو فردا:محمد البرادعى، مديركل آژانس بين المللى انرژى اتمى در تازه ترين گزارش خود اعلام كرد: ايران غنى سازى را متوقف نكرده و با بازرسان آژانس همكارى نمى كند.آقاى برادعى در اين گزارش كه در اختيار اعضاى شوراى حكام قرار گرفته است، مى گويد: بر خلاف تصميم شوراى امنيت (سازمان ملل) ايران فعاليت هاى مربوط به غنى سازى اورانيوم را متوقف نكرده است. با این حال وی در گزارش خود گفته است: ايران به طور قابل ملاحظه اى توسعه برنامه مناقشه برانگيز غنى سازى اورانيوم را كند كرده است.این مقام آژانس دلیلی برای آهسته شدن این روند ارائه نکرده است ولی آقای برادعی اوایل هفته جاری گفته بود که علت این مسئله، «سیاسی» است و ایران منتظر است تا نشانه های مصالحه جویانه ای از دولت جدید آمریکا دریافت کند.مدیر کل آژانس افزوده است: ايران تعداد سانتريفوژهاى فرآورى اورانيوم را ۱۳۶ دستگاه افزايش داده است كه رقم ناچيزى به حساب مى آيد.اين گزارش مى افزايد: آژانس قادر نشده است كه در جريان تحقيقات خود پيرامون اينكه آيا برنامه اتمى ايران جنبه نظامى دارد یا نه، «پيشرفت واقعى» داشته باشد.بر اساس گزارش آژانس، «ایران به بازرسان آژانس اجازه نداده است که در ماه ژانویه از تاسیسات آب سنگین اراک بازدید کنند و گنبدی بر فراز آن ساخته است که مانع عکسبرداری ماهواره ای از این تاسیسات می شود.»مدير كل آژانس مى افزايد: «متاسفانه، در نتيجه فقدان همكارى ايران در ارتباط با مسائل باقى مانده پيرامون نگرانى از جنبه هاى احتمالى نظامى برنامه اتمى ايران، آژانس قادر نشده كه در باره اين مسائل پيشرفت واقعى داشته باشد.»آژانس بين المللى انرژى اتمى كه خواستار افشاى تمام جزئيات برنامه اتمى ايران است پيشتر اعلام كرده بود: به برخى از اسناد دست يافته است كه نشان مى دهد جمهورى اسلامى مطالعاتى در زمينه استفاده از سانتريفوژهاى پيشرفته براى غنى سازى سريعتر اورانيوم، آزمايش مواد منفجره و تحقيقات بر روى موشك براى سوار كردن كلاهك هسته اى، انجام داده است.ايران اين اسناد را «جعلى و ساختگى» خوانده است و اعلام كرده كه اقدامات لازم در ارتباط با موضوع مطالعات ادعايى را انجام داده است و نيازى به همكارى بيشتر در اين زمينه نمى بيند.كشورهاى غربى ايران را متهم مى كند كه در چارچوب فعاليت هسته اى خود به دنبال توليد و ساخت سلاح اتمى است ولى تهران اين ادعا را رد مى كند و هدف از اين برنامه را توليد برق مى داند.مقام هاى جمهورى اسلامى ايران و بويژه محمود احمدى نژاد، رييس جمهورى اسلامى، بارها اعلام كرده اند كه از نظر آنها پرونده اتمى ايران بسته شده است و آژانس نيز صلح آميز بودن اين برنامه را تاييد كرده است.شوراى امنيت به دليل امتناع ايران از تعليق فعاليت هاى غنى سازى اورانيوم تا كنون سه دور تحريم هاى تسليحاتى و مالى بر شركت ها و افراد نظامى درگير در برنامه هسته اى ايران وضع كرده است.رگه هاى اورانيوم در تاسيسات سوريهگزارش روز چهارشنبه مديركل آژانس بين المللى انرژى اتمى هشت صفحه است كه سه صفحه آن به بازرسى از تاسيسات بمباران شده سوريه در سال ۲۰۰۷ اختصاص دارد.مدير كل آژانس مى گويد: نمونه هاى برداشت شده از تاسيساتى كه ظن آن مى رود راكتور مخفى اتمى بوده است حاوى رگه هاى اورانيوم غنى شده است.آقاى برادعى مى افزايد: سوريه به رغم درخواست هاى مكرر، به بازرسان آژانس اجازه نمى دهد كه بازديد از اين راكتور را ادامه دهند.اين راكتور كه الكباب نام دارد در سال ۲۰۰۷ از سوى اسرائيل مورد حمله هوايى قرار گرفت و ويران شد.رسانه هاى بين المللى در آن زمان اين احتمال را مطرح كردند كه سوريه با كمك كارشناسان كره شمالى در این راکتور فعاليت هاى اتمى - نظامىداشته است. کندشدن فعالیت‌های هسته‌ای ایراندویچه وله: بنا به گزارش جدید آژانس انرژی اتمی، پیشرفت برنامه‌ی اتمی ایران کند شده است. در این گزارش، از ادامه‌ی عدم همکاری لازم ایران انتقاد شده است. آژانس همچنین از وجود اورانیوم در تأسیسات هسته‌ای سوریه خبر می‌دهد. به گزارش خبرگزاری آلمان از وین، ایران اجرای برنامه‌‌ی هسته‌ای خود را کند کرده است. این موضوع براساس گزارش محرمانه‌ای مطرح شده که محمد البرادعی، رئیس آژانس انرژی اتمی، روز پنج‌شنبه (۱۹ فوریه- اول اسفند) به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارائه کرده است.بر‌اساس این گزارش که نسخه‌ای از آن نیز در اختیار خبرگزاری آلمان قرار گرفته، کارشناسان ایرانی از دسامبر سال ۲۰۰۸ تنها ۱۶۴ سانتریفوژ گازی دیگر را در مرکز غنی‌سازی نطنز، برای تولید اورانیوم غنی شده با غلظت پایین، کار گذاشته‌اند. ادامه‌ی فعالیت ایران در ساخت نیروگاه آب سنگین در اراک، یکی دیگر ازنکات مطرح در گزارش آژانس است. درگزارش آژانس همچنین گفته می‌شود که تغییر اساسی در رویکرد ایران در همکاری با آژانس پدید نیامده و ایران همچنان از همکاری‌های لازم برای روشن‌شدن ماهیت برنامه‌ی هسته‌ای‌اش خودداری می‌کند.‌تهران تاکنون با وجود فشارهای بین‌المللی به‌خاطر برنامه‌ی اتمی خود زیر فشار بوده است. سازمان ملل متحد، بیم آن دارد که ایران به‌‌شکل پنهانی در حال ساخت بمب اتمی باشد. دولت ایران این انتقادها را رد می‌کند و قصد دارد غنی‌سازی اورانیوم را ادامه دهد.در سپتامبر سال ۲۰۰۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد چهارمین قطعنامه‌ی خود را درباره‌‌ی ایران صادر کرد که دربرگیرنده‌ی تحریم جدیدی نبود و تنها از رژیم تهران خواسته بود که به‌خواسته‌های جامعه‌ی بین‌المللی عمل کند.پیش‌تر شورای امنیت سازمان ملل متحد با فشارهای آمریکا ۳ قطعنامه‌ی تحریمی علیه ایران تصویب کرده بود. دو هفته پیش از این، وزارت امور خارجه ایران اعلام کرده بود که یک قدرت اتمی در منطقه است و گروه کشورهای پنج به‌علاوه‌ی آلمان باید این واقعیت را بپذیرد. آثار اورانیوم در راکتور بمباران شده‌ی سوریهطبق گزارش روز پنج‌شنبه (۱۹ فوریه- اول اسفند) آژانس انرژی اتمی، بازرسان این آژانس در بررسی‌های خود در یک تأسیسات اتمی بمباران شده‌ی سوریه توسط اسرائیل، ذرات اورانیوم کشف کرده‌اند.گذشته از این، آنها بقایای گرافیت نیز در ویرانه‌های این نیروگاه یافته‌اند که برای ساخت هسته‌ی راکتور اتمی به‌کار می‌رود. براساس گزارش‌های بازرسان این نیروگاه یک سامانه‌ی نظامی بوده است. احتمال آن که ذرات اورانیوم از بمب‌های هوا به زمین جنگده‌های اسرائیلی بوده باشد، بسیار کم است
.

Thursday, February 19, 2009

دو فعال زن در سنندج شلاق خوردند


دو فعال زن در سنندج شلاق خوردند


سایت روز: احکام 70 ضربه و 15 ضربه شلاق براي سوسن رازاني و شيوا خيرآبادي دو فعال زن کارگري، که در روز 11 ‏خرداد87، در مراسم بزرگداشت روز جهاني کارگر در شهر سنندج دستگير شده بودند، روز گذشته 30 بهمن 87 در شهر ‏سنندج به اجرا درآمد. ‏
شعبه 101 دادگاه جزايي سنندج سوسن رازاني را به تحمل 9 ماه زندان تعليقي به مدت سه سال و 70 ضربه شلاق و شيوا ‏خيرآبادي را به تحمل چهارماه زندان تعليقي به مدت سه سال و 40 ضربه شلاق محکوم کرده بود که حکم سوسن رازاني ‏بعد از تجديدنظرخواهي تغييري نکرد و حکم شلاق شيوا خيرآبادي ، پس از تجديد نظرخواهي به15 ضربه رسيد، و نهايتا ‏هر دو حکم روز 27 بهمن ماه به آنها ابلاغ و در زندان سنندج به اجرا درآمد. ‏
همچنين دو فعال کارگري مرد اين پرونده به نامهاي عبدالله خاني و سيد غالب حسيني به ترتيب به نود و يک روز زندان ‏تعزيري و تحمل چهل ضربه شلاق و همچنين شش ماه حبس تعزيري و تحمل چهل ضربه شلاق محکوم شده اند.‏
به گفته يکي از فعالان مدني سنندج در حالي که اين دو زن در زندان سنندج شلاق مي خوردند، عده اي ديگر از فعالان ‏کارگري و اجتماعي در بيرون از زندان با گل و شيريني در انتظار آنها به سر مي بردند. ‏
شوراي عمومي کنگره اتحاديه هاي کارگري انگلستان که 6.5 ميليون نفر از اعضاي اتحاديه هاي کارگري را نمايندگي مي ‏کند، پيش از اين طي بيانيه اي از دولتمردان ايران خواسته بود که از اجراي احکام زندان و شلاق براي اين فعالان ‏جلوگيري کند. در اين بيانيه، اين شورا نگراني و انزجار خود را از محکوميت فعالان کارگري به تحمل ضربه هاي شلاق و ‏زندان ابراز داشته و نوشته بود: صدور اين حکم در مورد هر فردي که با اعمال حقوق اساسي بشر در فعاليت هاي مشروع ‏اتحاديه اي شرکت مي کند، انزجار آور است. شلاق زدن بيانگر مجازاتي خوار کننده و ظالمانه است و نقض حقوق بين ‏المللي محسوب مي شود. ‏
سال گذشته نيز احکام شلاق براي چهار نفر از فعالان کارگري در کردستان به اجرا درآمده بود که با اعتراض فعالان حقوق ‏بشر در داخل و خارج ايران همراه بود.

Monday, February 16, 2009

با یاد خسرو گلسرخی


ثقل زمین کجاست ،من درکجای جهان ایستاده ام

با باری زفریادهای خفته و خونین ، ای سرزمین من

من در کجای این جهان ایستاده ام

Sunday, February 15, 2009

خشونت علیه زنان ،جرم پنهان اما سیاه



تبعیض های حقوقی علیه زنان با حضور حقوقدانان بررسی شد

خشونت علیه زنان ،جرم پنهان اما سیاه
پنج شنبه 24 بهمن 1387
کانون زنان ایرانی - فریده غائب: " خشونت علیه زنان به ویژه خشونت های خانگی یک جرم پنهان است که درلیست سیاه قرار دارد ، زیرا آماردقیق وصحیحی که میزان خشونت علیه زنان را نشان دهد ، وجود ندارد . زنان در طول زندگی خود از مرحله پیش از تولد تا دوره میانسالی تحت انواع خشونت ها قرار می گیرند ."
این را رزا قراچورلو ، حقوق دان و مدرس دانشگاه می گوید.
او عصر دوشنبه همراه با نسرین ستوده ، حقوق دان در جلسه ماهانه گروه زنان انجمن جامعه شناسی ایران حضور یافت تا ممنوعیت خشونت علیه زنان را مطابق با اسناد و موازین بین المللی حقوق بشر مورد بررسی قرار دهد.
اقدامات سازمان ملل متحد درموضوع خشونت علیه زنان بخش عمده صحبت های قراچورلو در زمینه اقدامات جهانی برای محدود کردن خشونت علیه زنان است:" تدوین اعلامیه بیستم دسامبر 1993 مجمع عمومی درتعریف وذکرمصادیق خشونت علیه زنان ، انتخاب وتعیین گزارشگرویژه موضوعی بررسی خشونت نسبت به زنان ازسال 1994 تاکنون ، تشکیل صندوق خاص واختصاص بودجه ویژه ای برای مبارزه باخشونت علیه زنان ، صدورتوصیه نامه ها وقطعنامه های مکرر درمحکومیت این امر ، برگزاری کنفرانس ها وگردهمایی هایی دراین زمینه ، تشکیل گروه های بین المللی کاری برای تحقیق دراین موضوع واعلام روزجهانی مبارزه با خشونت علیه زنان از جمله اقدامات سازمان ملل برای رفع خشونت علیه زنان است."
او خطاب به حاضران جلسه که شامل جامعه شناسان و نیز حقوق دانان بودند، می گوید:" بنابرگفته " پطرس غالی " دبیرکل سازمان ملل متحد درسالهای 1992 تا 1996 ، خشونت علیه زنان یک پدیده نابهنجار جهانی است که باید به طورجهانی نیزبا آن مبارزه کرد . همچنین کوفی عنان دبیرکل سابق سازمان ملل متحد درگزارش هزاره خود ودراهداف هشتگانه پیشنهادی وی تحت عنوان « اهداف توسعۀ هزاره » دو ره هایی عمده را برای افراد بشر درآغازقرن بیست ویکم مطرح کرد . اول رهایی ازترس درزمان جنگها و یا به جهت تعارضات قومی و دوم رهایی ازترس حتی درحریم خانه . "
او همچنین به اعلامیه نهایی کنفرانس دوهفته ای جهان شمولی حقوق بشر در ژوئن 1993 در شهروین اتریش نیزاشاره کرد که درآن اعلامیه نهایی ، خشونت علیه زنان به عنوان نقض حقوق بشر پذیرفته شد و برای اولین بار یک گزارشگرویژه موضوعی برای بررسی همه جانبه خشونت علیه زنان وریشه های سنتی ، محلی وقومی یا قانونی آن درسطح بین المللی ، منطقه ای وملّی پیشنهاد و توصیه شد. دراین اعلامیه ازتمام دولتها و ازسازمان ملل متحد خواسته شد برای حذف انواع خشونت شامل آزارجنسی، جسمی وروانی و استثمار زنان وغیره با یکدیگر همکاری کنند. این اعلامیه موسوم به اعلامیه وین 1993 موضوعات مهمی مانند تجارت زنان ، پیشداوری های فرهنگی ، باورها وسنت های غلط قومی ، بومی وافراط مذهبی درمورد زنان را نیز مورد توجه قرارداد .
این حقوق دان در ادامه با اشاره به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان مصوب 1979 سازمان ملل متحد می گوید:" این کنوانسیون اگرچه بطور خاص، به موضوع خشونت علیه زنان نمی پردازد اما درماده شش به رفع استثمار و فحشاء زنان و درماده یازدهم به برابری دراشتغال و درماده شانزده به مساوات درزندگی خصوصی و زناشویی تأکید می کند ."
به گفته او کمیتۀ رفع تبعیض علیه زنان درتوصیه نامه عمومی شماره نوزدهم خود درسال 1989 ، خشونت مبتنی بر جنسیّت را نوعی تبعیض اعلام می کند وازدولتهای عضو می خواهد که درمقابل خشونت خانوادگی ، آزار، تجاوز ، آزارجنسیتی و دیگراشکال خشونت مبتنی بر جنسیّت ، حمایت های لازم را اززنان به عمل آورند . همینطور به دولتها پیشنهاد می‏کند که درگزارشهای دوره ای خود به کمیته یاد شده ، به اقدامات و معیارهایی که برای مقابله با خشونت نسبت به زنان درخانواده ، محیط کار و ... اتخاذکرده اند نیز اشاره کنند .
مهمترین اسناد بین المللی جهانی مربوط به خشونت علیه زنان وممنوعیت آن را قراچورلو بر می شمارد و نیز از مهمترین اسناد بین المللی منطقه ای که به موضوع ممنوعیت خشونت علیه زنان پرداخته اند، می گوید:"
پروتکل الحاقی به منشورآفریقایی حقوق بشرو مردم مصوب یازدهم جولای 2003 که راجع به حقوق زنان درآفریقاست وتوسط پنجاه وسه کشور درموزامبیک آفریقا با یک مقدمه وسی ودو ماده تصویب شده است . در سطح قاره آمریکا باید از کنوانسیون پیشگیری ، مجازات وحذف خشونت علیه زنان مصوب نهم ژوئن 1994 درشهر بلن دوپارای کشوربرزیل که دارای یک مقدمه ، پنج فصل وبیست و پنج ماده است ، نام برد. دراین اسناد منطقه ای تأکید شده است که خشونت علیه زنان ، خشونت علیه تمام اشخاص جنس مؤنث اعم از زنان و دختران و کودکان دختر را در برمی گیرد .
درسطح قاره آسیا متأسفانه سند منطقه ای یا کنوانسیون مجزا وخاصی راجع به خشونت علیه زنان و ممنوعیت آن تا کنون به تصویب نرسیده است ."
این حقوق دان در پایان تعریفی از خشونت علیه زنان ارائه می کند و خطاب به دولت ها یشنهاد هایی برای رفع هرگونه تبعیض عیلیه زنان ارائه می دهد. پیشنهاد هایی که در قالب برنامه های جهانی بسیاری از دولت ها موظف به انجام آن ها شده اند.
نسرین ستوده حقوقدانی که به تازگی موفق به کسب جایزه بین المللی حقوق بشر شده سخنان خود را به قوانین داخلی کشور ما و تبعیض های حقوقی علیه زنان ایرانی محدود می کند.
او می گوید:" اجازه دهید با بی طرفی قوانین را مورد بررسی قرار دهیم.من می خواهم حقوق زنان را در سه بعد قانون اساسی و کیفری و مدنی بررسی کنم و قضاوت با خودتان است. "
گاهی گفته می شود بعد از انقلاب حقوق زنان از کجا شروع شد؟ستوده با طرح این سوال پاسخ می دهد:" می گویم از پشت در دادگاهها حقوق زنان آغاز شد. زمان انقلاب سخنانی در زمینه حقوق زنان رد و بدل شد. قرار بوده زنان در انتخاب بسیاری از امور مربوط به خود آزاد باشند. علاوه بر آن آنها دهه هایی را قبل از انقلاب تجربه کرده بودند که ازدواج مجدد مرد، امر قبیحی به شمار می رفت وتنها با اثبات شرایط خاصی در دادگاه اجازه ازدواج مجدد را می داد. همچنین ضرب و شتم همسر بسیار نکوهیده بود و اگر زنی به خاطر ضرب و شتم شوهر به دادگاه می رفت آن مرد در آن دادگاه قافیه را باخته بود. اما بعد از انقلاب زنان به خاطر ازدواج مجدد به دادگاه شکایت بردند اما ناگهان به آنها گفته شد اتفاقی نیفتاده است. نمی توانند طلاق بگیرند چون شرع اسلام اختیار را کاملا در ید قدرت مرد قرار داده است. و این چنین بود که زنی که از پشت در دادگاه بیرون می آمد احساس می کرد نسبت به این قانونی که به او تحمیل شده معترض است. "
به گفته ستوده در انقلاب سال 57 همواره از طرف حکومت اعلام شده که این حکومت صبغه مذهبی و اسلامی داشته و قانون هم بر همین اساس تنظیم شده است. دیباچه این قانون یکی از آرمان گرایانه ترین دیباچه قانون های جهان است که درباره زنان نوشته است: "در ایجاد بنیاد های اجتماعی اسلامی نیروهای انسانی که تا کنون در خدمت استثمار همه جانبه خارجی بوده اند هویت اصلی و انسانی خود را باز می یابند و در این بازیابی طبیعی است که زنان به دلیل ستم بیشتری که از نظام طاغوتی متحمل شده اند استیفای حقوق آنان بیشتر خواهد بود. "
او در ادامه به اصل هایی از قانون اساسی اشاره می کند:"در این اصل تاکید شده که از اهداف جمهوری اسلامی تامین همه جانبه حقوق افراد اعم از زن و مرد ،ایجاد امنیت قضایی و ایجاد تساوی بین عموم مردم است. اصل بیستم صراحتا اعلام می کند که همه افراد ملت اعم از زن و مرد در حمایت قانون به طور یکسان قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی ، اجتماعی ،اقتصادی ، فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. اصل 21 دولت را موظف می کند حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین کند. "
به اعتقاد ستوده ملت به این قانون سال 58 رای دادند .اما در سال 61 اولین قانون مجازات اسلامی در ایران تدوین و در آن قصاص و دیه نابرابر و ... مطرح شد. با این عنوا ن که منظور از حقوق مساوی موازین اسلامی است و در نتیجه زنان احساس کردند که در این بازی مغبون شده اند.
در قانون مدنی ما ماده 1133 تا سال 81 می گفت: "مرد هر وقت بخواهد می تواند زنش را طلاق دهد . یعنی شما برای معامله حتی یک مداد هم اینقدر نمی توان رابطه ای را یکجانبه نگاه کرد. اما قانون ما با همه ادعایی که برای تحکیم خانواده داشت این را آورده بود. بعدها واژه را اصلاح کردند اینکه مرد طبق شرایطی می تواند زن را طلاق دهد و زن هم می تواند طبق شرایطی شوهرش را طلاق دهد اما در واقع امر هنوز هم مرد هر وقت بخواهد می تواند زنش را طلاق دهد ."
ستوده با اشاره به قوانین نابرابر ولایت قهری پدر بر فرزند، حق حضانت کودکان و مهریه به سراغ قوانین کیفری می رود:" سن مسوئلیت کیفری برای دختران نه سال و برای پسران 15 سال قرار داده اند. یعنی دختر 9 ساله مانند یک فرد 40 ساله مورد محاکمه قرار می گیرد. حق و تکلیف به یک نسبت نیستند به دختران تکلیف زیاد داده شده اما وقتی نوبت به حق می رسد استیفا نمی شود."
این حقوق دان به موارد دیگر تبعیض های حقوقی علیه زنان در قانون اساسی ایران بعد از نقلاب اشاره می کند و این قضاوت را بر عهده حاضران در جلسه گذاشت که تا چه حد قوانین ایران حقوق زنان را دیده و یا نادیده گرفته است
.

خودسوزی جانباز جنگدر مقابل مجلس

خودسوزی جانباز جنگ در مقابل مجلس


آنکه در آتش می سوزد یک جانباز جنگ با عراق است. او دیروز در مقابل مجلس و در اعتراض به مشکلات زندگی، فقر و بی اعتنائی دولت به امور جانبازان خود را به آتش کشید. او را به بیمارستان منتقل کردند اما همه خبرگزاری های داخلی گزارش داده که احتمال زنده ماندن او بسیار کم است. او مقابل مجلس رفته بود تا با نماینده شهر خود دیدار کند که دیدار ممکن نشد و او خود را به آتش کشید. این دومین خودکشی در مقابل مجلس و با به آتش کشیدن خویش است. مورد قبلی یکی از بازماندگان زلزله طبس بود که دراعتراض به بی اعتنائی به وضع بازماندگان آن زلزله خود را در مقابل مجلس آتش زد. سرانجام صدها هزار نامه ای که در 3 سال گذشته مردم در سفرهای احمدی نژاد به او داده اند، اینگونه رقم خورده است

Thursday, February 12, 2009

به مناسبت سالروز درگذشت فروغ فرخزاد

تولدی دیگر







من خواب دیده ام که کسی می آید
من خواب یک ستاره قرمز دیده ام
و پلک چشمم هی می پرد
و کفش هایم هی جفت می شوند
و کور شوم
اگر دروغ بگویم
من خواب آن ستاره قرمز را
وقتی که خواب نبودم دیده ام
کسی می آید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچ کس نیست ، مثل پدر نیست ، مثل یحیی نیست ، مثل انسی نیست
و مثل آن کسی است که باید باشد
وقدش از درخت های خانه معمار هم بلند تر است
و از برادر سید جواد هم که رفته است و رخت پاسبانی پوشیده است نمی ترسد
و از خود سید جواد هم که تمام اتاق های منزل ما از اوست نمی ترسد
و اسمش آنچنانکه مادر
در اول نماز و آخر نماز صدایش می کند
یا قاضی القضات است
یا حاجت الحاجات است
و می تواند تمام حرف های سخت کلاس سوم را
با چشم های بسته بخواند
و می تواند حتی هزار را
بی آنکه کم بیاورد از روی بیست میلیون بردارد
و می تواند از مغازه سید جواد ، هرچقدر که لازم دارد جنس نسیه بگیرد
و می تواند کاری کند که لامپ الله
که سبز بود : مثل صبح سحر سبز بود
دوباره روی آسمان مسجد مفتاحیان
روشن شود
آخ .............چقدر روشنی خوب است
و من چقدر دلم می خواهد که یحیی
یک چارچرخه داشته باشد
و من چقدر دلم می خواهد که روی چارچرخه یحیی میان هندوانه ها و خربزه ها بنشینم
و دور میدان محمدیه بچرخم
آخ ......چقدر دور میدان چرخیدن خوبست
چقدر روی پشت بام خوابیدن خوب است
چقدر باغ ملی رفتن خوب است
چقدر مزه پپسی خوب است
چقدر سینمای فردین خوب است
و من چقدر از همه چیزهای خوب خوشم می آید
و من چقدر دلم می خواهد گیس دختر سید جواد را بکشم
چرا من این همه کوچک هستم که در خیابانها گم می شوم
و چرا پدر که اینهمه کوچک نیست
و در خیابانها گم نمی شود
کاری نمی کند آن کسی که به خواب من آمده است زودتر بیاید
روز آمدنش را جلو بیندازد
و مردم محله کشتارگاه
که خاک باغچه هایشان هم خونیست
و آب حوضهایشان هم خونیست
چرا کاری نمی کنند
چقدر آفتاب زمستان تنبل است
من پله های پشت بام را جارو کرده ام و شیشه های پنجره را هم شسته ام
چرا پدر فقط باید در خواب خواب ببیند
کسی می آید
کسی می آید
کسی که در دلش باماست در نفسش باماست در صدایش با ماست
کسی که آمدنش را نمی شود گرفت
و دستبند زد و به زندان انداخت
کسی که زیردرختهای کهنه یحیی بچه کرده است
و روز به روز بزرگ می شو د
بزرگتر می شود
کسی که از باران ، از صدای شرشر باران ، از میان پچ و پچ گلهای اطلسی
کسی که از آسمان توپخانه در شب آتش بازی می آید
و سفره را می انداز د
و نان را قسمت می کند
و پپسی را قسمت می کند
و باغ ملی را قسمت می کند
و شربت سیاه سرفه را قسمت می کند
و روز اسم نویسی را قسمت می کند
و نمره مریضخانه را قسمت می کند
و چکمه های لاستیکی را قسمت می کند
و سینمای فردین را قسمت می کند
درخت های دختر سید جواد را قسمت می کند
و هرچه را که باد کرده باشد قسمت می کند
و سهم ما را هم می دهد
من خواب دیده ام...........

فروغ فرخزاد

Wednesday, February 11, 2009

فيلم مادران خاوران

فيلم مادران خاوران
روایتی از پیکار مردمان ایران زمین علیه فراموشی و برای دادخواهی
روی عکس کلیک کنید

Friday, February 06, 2009

آن عاشقان

برای سرنگون کردن ،هنوزم بهمن بهمن




آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند


رفتند و شهر خفته ندانست کیستند


فریادشان تموج شط حیات بود


چون آذرخش در سخن خویش زیستند


مرغان پر گشوده ی طوفان که روز مرگ


دریا و موج و صخره بر ایشان گریستند


می گفتی ای عزیز ! سترون شده ست خاک


اینک ببین برابر چشم تو چیستند


هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز


باز آخرین شقایق این باغ نیستند.


محمدرضاشفیعی کدکنی

Wednesday, February 04, 2009

Monday, February 02, 2009

بازسازی غزه؛ نیمی از مردم ایران زیرخط فقر


بازسازی غزه؛ نیمی از مردم ایران زیرخط فقر

سایت فرارو: وزیر رفاه و تامین اجتماعی دولت نهم با مبنا قرار دادن درآمد روزی یک دلار می گوید که در سال 86، 49 هزار نفر زیر خط فقر شدید قرار داشتند اما آمارهای دیگر تعداد فقرا را نزدیک به 15 میلیون نفر می دانند.

در عین حال برخی كارشناسان معتقدند كه تعداد 14 تا 15 میلیون نفر فقیر اعلام شده توسط علی عسگری معاون اقتصادی معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبری رییس جمهور، شامل تعداد افرادی است كه زیر خط فقر خشن هستند و تعداد فقرا حدود 50 درصد جامعه است و 70 درصد جامعه با 40 درصد امكانات و درآمد كشور زندگی می كنند و این شكاف شدید طبقاتی و توزیع درآمد نامناسب باعث شده كه افراد فقیر افزایش یابند و طبقه متوسط كوچك شود و گروهی كوچك با درآمد بالا و امكانات زیاد و اكثریت با درآمد كم و فقر زندگی كنند.

عملکرد ضعیف اقتصادی دولت منجر به تورم بیش از اندازه در کشور و سوق یافتن تعداد کثیری از جمعیت کشور به زیر خط فقر شده است و اظهار نظر عجیب وزیر رفاه محمود احمدی نژاد نشان می دهد گویا دولت قصد دارد با تغییر دادن مبنای تعیین خط فقر، بر روی کاغذ میزان فقرا را کاهش دهد.

برخلاف وزیر رفاه که درآمد ماهانه نزدیک به سی هزار تومان را ملاک فقیر بودن در نظر می گیرد اما کارشناسان خط فقر مطلق كشوری در سال 83 را 238 هزار تومان، سال84 ، 276 هزار تومان، سال85، 325 هزار تومان و در سال 86 نیز 400 هزار تومان می دانند.

بر این اساس خط فقر مطلق استان تهران نیز در سال 83 ، 400 هزار تومان، سال84 ، 480 هزار تومان ، سال85 ، 560 هزار تومان و سال 86 ، 650 هزار تومان می دانند که این رقم برای شهر تهران در سال 86 ، حداقل 770 تا 780 هزار تومان بوده است. این ارقام بیانگر رشد سالانه 18 درصدی خط فقر در كشور است.

آماری که در مورد میزان خط فقر و تعداد افراد فقیر در کشور مطرح می شود بسیار متفاوت با چیزی است که وزیر رفاه و تامین اجتماعی به عنوان مسئول بررسی و اعلام میزان فقرا مطرح می کند.

عبدالرضا مصری در حالی مبنای خویش برای تعیین خط فقر را درآمد یک دلار در روز می داند که کارشناسان این امر را نادرست می دانند. با توجه به برخی خبرهای دیگر نیز می توان فهمید که تعداد فقرا در کشور بسیار بیش از آن چیزی است که مطرح می شود.

مدیركل دفتر برنامه‌ریزی‌ و فناوری اطلاعات كمیته امداد در گفتگو با ایسنا اعلام كرد: «سالانه حدود 200 هزار خانوار در حالی به دلیل هزینه‌های كمرشكن درمان، مسكن و یا ودیعه مسكن به سمت كمیته امداد سوق می‌یابند كه امكان تحت پوشش قرار دادن تمامی این مراجعان وجود ندارد و پشت نوبت می‌مانند.»

وی همچنین به جمعیت 5/4 میلیون نفری (8/1 میلیون خانوار) تحت پوشش این نهاد حمایتی اشاره كرد و گفت: «حدود 65 درصد از جمعیت تحت پوشش را زنان سرپرست خانوار، حدود 30 درصد دیگر تحت پوششی‌ها سالمندان و ازكار افتادگان و مابقی را نیز خانواده‌های زندانیان و غیره تشكیل می‌دهند.»

اظهار نظر این عضو کمیته امداد نشان می دهد رقمی که وزیر رفاه برای تعداد فقرا در کشور مطرح می کند کاملا غیر واقعی است. بنا بر گفته حسین هوشیاری فقط 5/4 ملیون نفر به عنوان فقیر تحت پوشش کمیته امداد می باشند و سالانه نیز نزدیک به یک ملیون نفر درخواست عضویت در این نهاد را دارند.

دیوانعالی رژیم حکم در آوردن چشمان مردی را تائید کرد

دیوانعالی رژیم حکم در آوردن چشمان مردی را تائید کرد
سایت ايران اکونوميست: حکم قصاص چشمان خواستگاری که صورت یک دختر را با اسید سوزاند امروز در دیوان عالی کشور تائید شد. متهم مجید نام دارد. در نشست رسیدگی به این پرونده که ششم آذر 1387 به ریاست قاضی «نورا... عزیز محمدی» و با حضور چهار مستشار برگزار شد، «مجید» به پرداخت «دیه» و قصاص هر دو چشم (کور شدن) محکوم شد و امروز این رای به تائید شعبه 33 دیوان عالی کشور رسید




ز رنجی که می بریم، نامه ای از فرزاد کمانگر

نامه ای از فرزاد کمانگر

"از رنجی که می بریم

پرده اول : کشورهای اروپائی گاه گاه ، دستخوش نا آرامی ها و اعتراضات گسترده ای میشوند که میتواند برای ما جای تامل و تجربه بسیار باشد ،

مانند ناآرامی هایی که در فرانسه رخ داد، برخورد خشن نیروهای وابسته به دولت برآمده از رای مردم (پلیس) با یک جوان مهاجر حاشیه نشین پاریس فرصتی برای بازگشایی عقده سندیکاهای کارگری و آحاد مردمی فراهم آورد که شاهد پایمال شدن ایده ال های اجتماعی و سیاسی خود توسط نهادهای زیرمجموعه دولت بودند. اعتراضات و ناآرامی سراسری کشور را فرا گرفت و تا مدتها ادامه یافت یا در یونان قتل یک جوان توسط پلیس با چنان حجم عظیم اعتراضات مردمی مواجه شد که دولت را تا آستانه سقوط پیش برد و یونان را عملا فلج کرد . وجه مشترک هر دو حادثه ، خودسری و قانون شکنی نیروی تحت اختیار دولت با فردی از جامعه بوده است. جامعه ای که از آنچنان استانداردهای بالایی در زمینه قانون اساسی و نهادهای غیردولتی و قوانین حفظ حقوق شهروندی بهره مند است که کوچکترین کج روی از هنجارها و ظوابط مذکور را بر نمی تابد و آحاد جامعه را یکپارچه در مقابل متجاوز به حقوق مردم بسیج کرده و تا تنبیه خاطی و اجرای خواست مردم حق اعتراض را برای جامعه محفوظ می داند.

پرده دوم : در ایران : اصل 22 قانون اساسی : حیثیت ، جان ، مال ، حقوق ، مسکن و شغل شخص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند.

در آموزه های اسلامی نیز ، حفظ جان ، مال ، ناموس و آبروی کسی که شهادتین را بر زبان جاری کرده بر جامعه و حکومت است و متجاوز به آن به قصاص محکوم میگردد.

پرده سوم : وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران ، دوره اصلاحات در زمستان 1377 ، طی اعلامیه ای اعلام کرد که تعدادی از نیروهای خودسر آن وزارتخانه مبادرت به قتل شهروندانی کردند که با روشهای غیر خشن اعتراض خود را به شرایط حاکم بر جامعه اعلام کرده اند. قتل هایی که تحت عنوان خودکشی ، سکته قلبی ، قتل توسط سارقان منزل ، ایست قلبی هنگام ورزش ، خفت گیری توسط زورگیران! توجیح میشدند. خشونت غیرمنطقی ، تعصب کور و جاهلانه ، برخوردهای شدید با شهروندانی که باور کرده بودند در جامعه ای زندگی میکنند که در آن قانون حاکم است و نیز دلخوش به قانون اساسی خود بودند که تک تک شهروندان را تحت حمایت کافی نهادهای حکومتی قرار داده است.

پیگیری های متعاقب وقایع مذکور که توسط ارکان گوناگون حکومت صورت گرفت ، نوید آن را میداد که سرانجام نیروهای خودسر و محفل نشین قانون شکن ، رخت بر بسته اند و جامعه از وجودشان پاک شده و رئیس جمهور وقت اعلام کرد که دولت با از بین بردن غده ای چرکین درون خود راه را بر خودسری بسته است.

پرده چهارم : کنفرانس مطبوعاتی احمدی نژاد ، 26/10/87: در ایران آزادی تقریباً مطلق وجود دارد.

اما هدف از بیان این مقدمه نگاهی گذرا به اعتراضات مردمی و مدنی و یا یادآوری قتل های زنجیره ای در ایران و برخورد با آن و گفته های هر دو رئیس جمهور نه به منظور مقایسه با همدیگر و یا با اروپائیان بوده بلکه هدف یادآوری جایگاه شهروندان در قانون و تعالیم اسلامی و حرمت جان انسانها می باشد تا با این مقدمه خوانشی هر چند کوتاه داشته باشیم از نحوه مرگ "ابراهیم لطف الهی" در اولین سالمرگ این زنده یاد. هر چند وزارت اطلاعات هنوز سرانجام پرونده و مسئله قتل یا خودکشی ایشان را تائید یا تکذیب ننموده است.

تحقیقات و قضاوت را بعهده وزارت اطلاعات بعنوان زیر مجموعه دولت عدالت محور! و قوه قضائیه میگذاریم ، اما روشن شدن واقعیت این پرونده می تواند نقطه پایانی بر چنین مرگها و خشونتهای اعمال شده در بازداتشگاهها باشد که متاسفانه تازگی ها نیز رسانه ها خبر از مرگ هاشم رمضانی در بازداشتگاه اداره اطلاعات ارومیه منتشر نمودند ، گویا هر دم از این باغ بری می رسد ، تازه تر از تازه تری می رسد.

حال بررسی موضوع ابراهیم لطف الهی ،

جمشيدي، سخنگوي قوه قضاييه، در خصوص مرگ مشکوک ابراهيم لطف اللهي در زندان سنندج اظهار داشت: بر اساس گزارشي که از اداره‌ي اطلاعات سنندج و دادگستري آن‌جا ارائه شده وقتي به سلول اين فرد مراجعه مي‌کنند مشخص مي‌شود که وي خود را حلق‌آويز کرده که بلافاصله جسد متوفي به پزشکي قانوني منتقل مي‌شود.

صالح نيکبخت وکیل خانواده لطف الهی نیز عنوان داشت: تا کنون حتي دادسراي عمومي و انقلاب سنندج با بهانه اينکه مي‌خواهيم پرونده را مطالعه بکنيم يا اينکه آن چه ما مي‌گوييم ببينيم شما قيد مي‌کنيد يا نه، از تحقيقات خودداري کرده‌اند.

اگر ما این فرض خودکشی را بخواهیم به اجبار یا برای مصلحت قبول کنیم فوراً این سئوالات برای ما پیش می آید که :

یک : آیا دانشجوی تحت مظان اتهام در طی مدت کوتاه بازداشت آنچنان ارشاد شده و تمامی گناهان گذشته دور و نزدیک خود را به یاد آورده که از فرط شرم و ندامت ترجیح داده که داوطلبانه از خدمت دنیا مرخص شده و بیش از این بار سنگین گناه را به دوش نکشد؟

دو : آیا فشار بازجویی آنقدر شدید بوده که نامبرده برای خلاصی از آن مرگ را به تحمل بازجویی ترجیح داده است؟

سه : اساساً یک دانشجو چه اطلاعات طبقه بندی شده سطح بالایی برخوردار بوده که برای جلوگیری از افشای آن اسرار خودکشی کرده است؟

چهار : کسی که خودکشی کرده قاعدتاً اثر طناب بر روی گردنش به جا می ماند ، چه لزومی دارد که بصورت ناگهانی و غیرمعمول بدون تحویل جنازه به خانواده و انجام مراسم خاکسپاری ، بصورت شبانه و تحت کنترل نیروهای امنیتی و انتظامی زنده یاد لطف الهی زیر خروارها بتون دفن گردد ، آیا چنین تعجیل و پنهان کاری ، طبیعی است؟

پنج : آیا باز هم مسئله برخورد سر با جسم سخت (و نه جسم سخت با سر) مطرح خواهد شد ؟ که انسان را به یاد مثل معروف مرغ و تخم مرغ خواهد انداخت.

بیایید قضیه را کمی دقیقتر بنگریم و شما بر اساس "گردش کار"² پیش رو قضاوت کنید:

گزارش پیش رو حاصل مشاهدات بیش از چهار ماه بازداشت و تحمل شدیدترین فشارهای بر روی اینجانب در بازداشتگاههای کرمانشاه و سنندج می باشد.

1- بازداشتگاه سنندج که تقریباً مدت دو سال و نیم است بازسازی و تعمیرات اساسی در آن انجام گرفته پنجره های کوچک آن در سومین متری از زمین قرار گرفته و به هیچ وجه دسترسی به آن امکان پذیر نمی باشد

2- در بدو ورود کلیه وسایل شخصی که متهم بتواند با آن آسیبی به خود برساند ، از قبیل کمربند ، ساعت ، عینک از او گرفته می شود و با یک زیر پیراهن و زیر شلواری به سلول فرستاده میشود.

3- در سلول تنها دو یا سه پتوی کهنه ارتشی وجود دارد که کناره پارچه ای آن را کنده اند و اگر کسی بخواهد پتو را پاره کند و به صورت طناب یا نوار درآورد ، غیر ممکن است چون تار و پود آن از هم گسسته میشود .

4- لوله های پلاستیکی حمام درون سلول که بنا به گفته مسئولان ابراهیم لطف الهی با آنها خودکشی نموده تحمل نگهداری یک تکه لباس خیس و یا دو کلیو وزنه را ندارد.

5- اینجانب مدت دو ماهی را که در بازداشتگاه سنندج بودم حتی یکبار هم بازجویی نشدم ، اما بارها به وسیله نگهبانان و رئیس بازداشتگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفته و حتی بیهوش شدم، نگهبانانی که مسئول حفظ جان متهم هستند! . حال قضاوت با شما که متهمی که بازجویی هم بشود باید چه مصیبتهایی را تحمل کند.

6- بازداشتگاههای شهرستانهای دورافتاده از تهران مانند سنندج و کرمانشاه و... ، خارج از نظارت و دید قوه قضائیه ، تحت مقررات و قوانین مصوب خاصی اداره می شود و مانند بازداشتگاههای تهران زیر ذره بین نهادهای حقوق بشری و رسانه ها قرار ندارد. و این فقدان نظارت دست برخی ها را برای اعمال سلایق شخصی و قانون شکنی و غرض ورزی باز میگذارد.

7- متاسفانه بازجوها و مامورین بازداشتگاههای مناطق کردنشین ، عمداً یا سهواً از بین بازجوهای چند شهر بخصوص ..و... انتخاب میشوند که به دلایل عدیده ای که در مطلب بعدی توضیح خواهم داد بیشتر به دنبال انتقام و زهره چشم گرفتن و اثبات ابراز وجود خود و نفی دیگری می باشند و به خاطر عقده های سرکوب شده و انکار شده شخصیتی، اعمال خشونت را تا سر حد ممکن در دستور کار خود قرار داده اند.

8- اگر خودکشی در بازداشتگاه سنندج در حد یک هزارم درصد آن هم با روشی که برای ابراهیم لطف الهی گفته اند امکان داشت ، بی گمان من برای رسوا کردن شکنجه گران انجام میدادم. حال قضاوت با شما ، ابراهیم خودکشی کرده است یا نه ؟

متاسفانه مظلومیت ابراهیم لطف الهی تنها در دستان پینه بسته او و زندگی کارگری اش برای تامین مخارج دانشگاه و یا در نحوه تدفین او نبوده . بلکه پیگیری کمرنگ نهادهای حقوق بشری داخلی و خارجی و نهادهای دانشجویی و وکیل ایشان بر مظلومیت او دو چندان افزوده است. به همین دلیل ابراهیم لطف الهی سمبل مظلومیت زندانیان سیاسی و قربانیان خشونت و شکنجه و قانون شکنی است که نباید فراموش شود.

سالها بی توجهی و نارسائی مناطق مرزی و حاشیه ای و امنیتی کردن مسائل قومیتها و حقوق شهروندی ، از سویی سبب نابرابریهای سیاسی و اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی گشته و از سویی دیگر راه را برای اعمال خشونت و قانون شکنی در بازداشتگاه و جامعه باز گذاشته است و هر بار با بهره گرفتن از لولوی خیالی تجزیه طلبی از هرگونه اعتراض مدنی و همدردی آحاد جامعه جلوگیری میکند ، متاسفانه اتهام واهی و رنگ و رو رفته تجزیی طلبی امروزه دست آویزی برای صدور احکام سنگین و مبتذلانه برخی ها گشته است. غافل از اینکه خشونت و اعدام هیچگاه نقطه پایانی بر هیچ آغازی نبوده و نخواهد بود.

امید که در سایه قانون و پیگیری نهادهای مدنی به زودی با روشن شدن وضعیت پرونده زنده یاد لطف الهی، پایانی بر خودسری و قانون شکنی ها باشیم . هر چند میدانم گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من ، آنچه البته به جایی نرسد فریاد است.


فرزاد کمانگر

بند بیماران عفونی – زندان رجایی شهر کرج

10/11/87

1-تقدیم به جواد علیزاده، هموطنی که در اولین سالگرد ابراهیم لطف الهی بعلت شرکت در مراسم وی و همدردی با خانواده آن زنده یاد هم اکنون در بازداشتگاه اطلاعات سنندج به سر می برد.

2-گردش کار : گزارشی است که توسط بازجوهای وزارت اطلاعات تهیه میشود و مبنای صدور حکم قضائی است.

مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران