Monday, February 15, 2010

سرود انسانها

در هفته منتهی به 22 بهمن، حداقل 24 زن فعال در حوزه های مختلف خبری، هنری، فمینیستی و... بازداشت شدند

در هفته منتهی به 22 بهمن، حداقل 24 زن فعال در حوزه های مختلف خبری، هنری، فمینیستی و... بازداشت شدند

24 بهمن 1388

مدرسه فمینیستی: در هفته منتهی به 22 بهمن امسال (بهمن 1388) و در پی دستگیری های گسترده، حداقل 24 زن فعال در حوزه های مختلف مطبوعاتی، هنری، فمینیستی، و... بازداشت شده اند از جمله: نیلوفر لاری پور، نوشین جعفری، مهسا جزینی، سمیه مومنی، مریم قنبری، زینب کاظم خواه، نازنین فرزان جو، بهار تراکمه، حمیده قاسمی، بنفشه دارالشفایی ، جمیله دارالشفایی، سعیده میرزایی، ماه فرید منصوریان، پروین کهزادی، ملودی محمودی زنگنه، الهام احسنی، مریم کریمی، نازنین حسن نیا، سحر قاسمی نژاد، گلناز توسلی؛ تارا سپهری‌فر، توران کبیری و صفورا تفنگچی ها، نعیمه دوستدار و... دستگیر و زندانی شده اند. لازم به ذکر است بهار تراکمه پس از سه روز آزاد شده است.

اما پیش از آن نیز در شب پس از حوادث روز عاشورا، و چند روز بعد از آن، تعدادی از فعالان جنبش زنان و جنبش دانشجویی، و فعالان مدنی و نیز زنان روزنامه نگار بازداشت شده بودند، از جمله منصوره شجاعی، زهره تنکابنی، بدرالسادات مفیدی، مهین فهیمی، لیلا توسلی، نوشین عبادی، نسرین وزیری، نیلوفر هاشمی آذر، آتیه یوسفی، بهاره هدایت، نفیسه اصغری، مریم ضیاء، مهسا حکمت، پریسا کاکایی، فروغ میرزایی، سارا توسلی، پروانه راد، زویا حسنی، نگین درخشان، سولماز علیمرادی، مهرانه آتشی، سمیه عالمی، لیلی فرهادپور، فرزانه زینالی، و...

از میان زنان بازداشت شده در حوادث پس از عاشورا نیز تعدادی به تدریج آزاد شده اند که از جمله افراد آزاده شده می توان به آتیه یوسفی، نوشین عبادی، نسرین وزیری، زویا حسنی و ناهید کوه شکاف، سولماز علیمرادی، مهسا حکمت، منصوره شجاعی، زهره تنکابنی، مهین فهیمی، فروغ میرزایی و پروانه راد، اشاره کرد.

اما قبل از حوادث عاشورا نیز (یعنی در خلال 6 ماه اول پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری) زنان دیگری نیز بازداشت شده بودند که برخی از آنان از آن تاریخ تا به کنون همچنان در زندان بسر می برند از جمله شیوا نظرآهاری (که در مراسم ترحیم آیت الله منتظر بازداشت شد)، آذر منصوری (که در همان ماه های اولیه پس از انتخابات دستگیر شد)، سمیه رشیدی و مهدیه گلرو (که دو ماه پیش بازداشت شدند)، و نیز زنان دیگری همچون زهرا جباری، کبری زاغه دوست، عاطفه نبوی، شبنم مددزاده و... که هنوز در بازداشت بسر می برند و برای برخی از آنان نیز احکام قطعی زندان، صادر شده است. از جمله می توان به شبنم مددزاده اشاره کرد که به تازگی به ۵ سال حبس تعزیری و تبعید به زندان رجایی‌شهر محکوم شده است.



24 تن دیگر از زنان در جریان دستگیری های هفته منتهی به 22 بهمن، بازداشت شداند

نوشین جعفری، خبرنگار روزنامه اعتماد بازداشت شد

به گزارش سایت جرس، نوشین جعفری خبرنگار فرهنگی اعتماد بازداشت شد.

بنا به این گزارش ماموران امنیتی روز 14 بهمن ماه، چهارشنبه شب با حضور در منزل خانم جعفری وی را بازداشت کردند.

نوشین جعفری که بیست و دو سال سن دارد در ماه های پس از انتخابات ریاست جمهوری هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشت و صرفا به فعالیت در حوزه مسایل فرهنگی و ادبی می پرداخت. بنابراین گزارش، هنوز از محل بازداشت وی اطلاعی در دست نیست.

بهار تراکمه بازداشت شدند

کلمه: بهار تراکمه فرزند یونس تراکمه نویسنده و منتقد ادبی روز 14 بهمن ماه بازداشت شد. به گزارش خبرنگار کلمه، پیش از این پسر این نویسنده دستگیر شده بود. اردوان تراکمه پسر یونس تراکمه در رشته سینما تحصیل می‌کند و چند فیلم مستند ساخته که بعد از عاشورا بازداشت شده بود. بهار تراکمه که شب گذشته (14 بهمن ماه) دستگیر شد بیست و پنج سال دارد.

خبر تکمیلی: بهار تراکمه سه روز بعد یعنی 17 بهمن ماه آزاد شد.

مريم قنبری، وکيل دادگستری، بازداشت شد

کميته گزارشگران حقوق بشر- مريم قنبری وکيل دادگستری و از فعالان حقوق زنان امروز، 19 بهمن ماه در ساعت ۳ صبح در منزلش توسط ماموران امنيتی بازداشت شد.

مامورين امنيتی ابتدا زنگ همسايه ها را زده و از اين طريق وارد ساختمان شده و سپس در آپارتمان مريم قنبری را زده اند و پس از ورود به منزل و بازداشت او، وسايل مريم قنبری از جمله کامپيوترش را نيز با خود برده اند.

از اتهام مريم قنبری اطلاعی در دست نيست. وی جزو ده ها بازداشت شده ی چند روز اخير و چندمين وکيل بازداشت شده پس از وقايع انتخابات است. از ديگر وکلای بازداشت شده مي توان از فروغ ميرزايی نام برد.

مهسا جزینی، روزنامه نگار و فعال حقوق زنان بازداشت شد

تا آزادی روزنامه نگاران زندانی - بنا بر خبرهای دریافتی مهسا جزینی از همکاران روزنامه ایران (بخش اصفهان) روز 18 بهمن ماه در این شهر بازداشت شده است. جزینی از فعالان حقوق زن و از همکاران کمپین یک میلیون امضا نیز بوده است.

مادر مهسا جزینی گفته است که نمی داند دخترش به چه جرمی دستگیرشده ولی مامورانی که وی را دستگیر کردند به او حکمی را نشان دادند که درآن به علت دستگیری اشاره شده بودکه « ما در شوک به سر می بریم. او فعالیت غیرقانونی نداشت که به خاطرآن بخواهد دستگیر شود. امیدوارم به زودی آزاد شود چون از وقتی دستگیر شده من تمرکزم را کاملا از دست داده ام.»

نیلوفر لاری‌پور شاعر، ترانه‌سرا و خبرنگار نشریه چلچراغ نیز بازداشت شد

تا آزادي روزنامه نگاران زندانی - نیلوفر لاری‌پور شاعر، ترانه‌سرا و خبرنگار نشریه چلچراغ روز 13 بهمن ماه بازداشت شد.

خواهر نیلوفر لاری‌پور در گفتگو با «پارلمان‌نیوز»، با تایید خبر بازداشت خواهرش، گفت:«شب گذشته ماموران با خواهرم در منزل حاضر شده و کیس کامپیوتر او و یکسری وسایلش را بردند.»

وی با بیان اینکه برخورد ماموران بسیار محترمانه و خوب بود اظهار امیدواری کرد :هر چه زودتر مشکل نیلوفر حل شده و به خانه برگردد. یکی از همکاران لاری‌پور نیز در گفتگو با پارلمان‌نیوز، تاکید کرد:« ساعت ۶:۳۰ دقیقه روز گذشته از وزارت اطلاعات با نیلوفر تماس گرفته شد و از او خواستند تا ساعت ۷ به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات برود. او هم به درخواست وزارت اطلاعات به مرکز مورد نظر مراجعه کرد اما علی‌رغم اینکه به او گفته بودند فقط قرار است چند سئوال پرسیده شود او بازداشت شد.»

وی در خصوص فعالیت‌های خبری لاری‌پور گفت:«ایشان مسئول صفحه ترانه‌های مجله هستند که بیشتر در مورد ترانه‌های مذهبی و ریشه آن در ایران باستان مطلب می‌نوشته است.» وی تاکید کرد:« نیلوفر هیچ گونه فعالیت سیاسی و حزبی نداشته و حتی مطالب وبلاگی او نیز در خصوص مسایل مذهبی و دین بوده است.» وی خاطر نشان کرد:« تنها فعالیت سیاسی لاری پور مربوط به دوران انتخابات و تبلیغات بوده که برای آقای موسوی تبلیغ می‌کرد.» نیلوفر لاری پور از خبرنگاران نشریه چلچراغ است.

سمیه مومنی روزنامه نگار و از فعالان کمپین یک میلیون امضاء بازداشت شد

ابه گزارش کمیته ی گزارشگران حقوق بشر سمیه مومنی روزنامه نگار و از فعالان کمپین یک میلیون امضا نیز بامداد روز 18 بهمن در منزل خود بازداشت شده است.

بر اساس این گزارش، وي ساعت 3 صبح در منزل خود توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. از محل نگهداری این روزنامه نگار اطلاع دقیقی در دست نیست.

بازداشت سه دختر دانشجو: نازنین فرزانجو، نازنین حسن نیا و سحر قاسمی نژاد

سایت فعالان حقوق بشر در ایران: صبح روز سه شنبه 13 بهمن ماه نیروهای امنیتی، نازنین فرزانجو، یک دانشجو و مدافع حقوق بشر را بازداشت و به نقطه نامعلومی منتقل کردند.

به گزارش واحد اندیشه و بیان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نازنین فرزانجو، دانشجوی مترجمی زبان فرانسه و از همکاران مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران صبح روز جاری مورخ 13 بهمن ماه در منزل شخصی خود در مهرشهر کرج، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به نقطه نامعلومی منتقل شد. از دلایل بازداشت و سرنوشت نامبرده پس از دستگیری کماکان اطلاعی در دست نیست.

به گزارش سایت جرس: بامداد امروز، چهارشنبه 14 بهمن ماه، نازنین حسن نیا و سحر قاسمی نژاد بازداشت شدند. حوالی ساعت 4 صبح امروز ماموران با حضور در خانه این دو تن آنها را بازداشت و وسایل شخصی آنها از جمله کیس کامپیوتر، کتاب و دیگر لوازم شخصی شان را ضبط و آنها را با خود بردند. سحر قاسمی نژاد متولد سال 62 است پدرش از جمله افرادی است که در دهه 60 اعدام شده است. گفتنی است این دو تن عضو هیچ گروه و جریان سیاسی نبوده اند.

مريم کريمی و گلناز توسلی دو دانشجوی دیگر بازداشت شد

امريم کريمی (دانشجوی ورودی ۸۵ مهندسی شيمی) پس از مراجعه به دفتر پيگيری وزارت اطلاعات، بازداشت شد.

مريم کريمی هفته گذشته به حراست دانشگاه احضار شده بود و کارمندان حراست به وی گفته بودند که بايد به دفتر پيگيری وزارت اطلاعات مراجعه کند. وی عصر روز چهارشنبه 14 بهمن به دفتر پيگيری مراجعه کرد و پس از آن بازداشت شد.

همچنین گلناز توسلی (دانشجوی دانشکده هنر دانشگاه آزاد) نیز بازداشت شده است.

زینب کاظم خواه، خبرنگار بازداشت شد

زينب کاظم خواه خبرنگار يک خبرگزاری دولتی ساعت ۳ بامداد روز يکشنبه 18 بهمن ماه با مراجعه ۹ تن از ماموران وزارت اطلاعات به محل سکونت اش، بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.

ماموران وزارت اطلاعات در مراجعه به منزل اين خبرنگار با نشان دادن حکمی که اتهام ايشان را شرکت در تجمعات نوشته بود بازداشت شده است. ماموران امنیتی کليه لوازم شخصی وی را نیز ضبط کردند.

جمیله دارالشفایی و بنفشه دارالشفایی، دو هنرمند، بازداشت شدند / توران کبیری و صفورا تفنگچی ها از اعضای دیگر خانواده دارالشفایی نیز در بازداشت بسر می برند

جمیله دارالشفایی، فیلمنامه‌نویس و بنفشه دارالشفایی، مدرس موسیقی، پنجشنبه 15 بهمن ماه به دفتر پی‌گیری وزارت اطلاعات احضار و ساعاتی بعد، به زندان اوین منتقل شدند.

وزارت اطلاعات پس از احضار جمیله دارالشفایی از او خواست تا با خانواده خود تماس بگیرد و از خواهر، پدر و مادرش بخواهد تا به اداره اطلاعات بروند. ماموران وزارت اطلاعات پس از چند ساعت بازجویی از آنها، دو دختر این خانواده را بازداشت کردند.

همچنین صفورا تفنگچی‌ها، یکی دیگر از اعضای خانواده دارالشفایی ها روز چهارشنبه ۲۱ بهمن ماه در پی احضار به وزارت اطلاعات بازداشت شده و به زندان اوین منتقل شده‌اند.

همچنین در ۱۵ بهمن‌ توران کبیری به همراه کاوه درالشفایی (از دیگر اعضای خانواده دارالشفایی ها) نیز بازداشت شده بودند که یک روز پس از آن آزاد شدند، اما هر دوی وی مجددا روز چهارشنبه 21 بهمن به وزارت اطلاعات احضار شده و آنان نیز بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند.

بازداشت حمیده قاسمی، دانشجوی دانشگاه تهران

رهانا – زندانیان: بازداشت این دانشجو در حالی صورت گرفته است که تا ظهر امروز خانواده‌ی این دانشجو، در جریان بازداشت فرزندشان قرار نداشتند. هنوز از اتهام حمیده قاسمی و علت بازداشت وی اطلاع دقیقی در دست نیست.

بازداشت سعیده میرزایی از فعالان حقوق کودکان

خبرگزاری هرانا- در طی روزهای گذشته 2 تن از فعالان حقوق کودک، دستگیر و به نقطه نامعلومی منتقل شدند. به گزارش فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، روز 7 بهمن ماه فعال حقوق کودک «خانم سعیده میرزائی» 25 ساله فوق لیسانس شیمی از دانشگاه تهران و از فعالین ان. جی . او . دنیایی بهتر که در حال کمک کردن به کودکان کار و خیابانی بود توسط مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به نقطه نامعلومی منتقل شده است.

بازداشت ماه‌فريد منصوريان معمار، فعال محيط زيست

طبق خبر دريافتی، نيمه شب ۱۹ بهمن‌ماه، هم‌زمان با موج جديد بازداشت‌ها، خانم ماه‌فريد منصوريان معمار، از فعالان محيط زيست، در منزل مسکونی خود بازداشت شد.

به گفته‌ی همسر وی، ماموران يک حکم کلی برای بازداشت فله‌ای به وی نشان داده و پس از تفتيش خانه و برداشتن مقداری از لوازم شخصی‌اش، او را به نقطه‌ی نامعلومی بردند.

ماه‌فريد منصوريان معمار، ۵۵ سال دارد و پيش از اين نيز در دهه‌ی ۶۰ به مدت شش سال در زندان بوده‌است.

دستگیری دو فعال ملی - مذهبی در خوزستان: پروین کهزادی و همسرش،

ماموران وزارت اطلاعات با مراجعه به منزل مسعود لدنی در اهواز، وی و همسرش پروین کهزادی را بازداشت کردند. به گزارش سایت جرس، ماموران یکشنبه شب پس از جستجو و تفتیش منزل و به همراه بردن کامپیوتر و برخی جزوات و ... این دو فعال ملی - مذهبی را دستگیر کرده و با خود بردند.

آقای لدنی و همسرش دارای یک فرزند هستند که در مدرسه ابتدایی تحصیل می کند. آنها تاکنون هیچ تماسی با خانواده خود نداشته اند و خبری از وضعیت آنها در دست نیست.

ملودی محمودی زنگنه، آهنگساز دستگیر شد

به گزارش رادیو فردا ملودی محمودی زنگنه، آهنگ ساز و ترانه سرا، از ديگر بازداشت شدگان روزهای اخير است که طی روزهای 17 تا 20 بهمن ماه دستگیر شده اند.

الهام احسنی و برادرش نادر احسنی، فعال دانشجويی بازداشت شدند

بنابه کميته ی گزارشگران حقوق بشر الهام احسنی و برادرش نادر احسنی فعال دانشجويی در شامگاه ۱۹ بهمن در منزل خود به بازداشت نيروهای امنيتی در آمدند. از دليل بازداشت الهام احسنی، اطلاعی در دست نيست. مامورين امنيتی در پاسخ به علت بازداشت این خواهر و برادر، حوادث اخير را به عنوان دليل بازداشت آنها ذکر کرده اند.

تارا سپهری‌فر، دبير انجمن اسلامی دانشگاه شريف، نیز بازداشت شد

ميزان ـ يکی از فعالين دانشجويی دانشگاه شريف بازداشت شد.

تارا سپهری فر، ورودی سال ۸۴ مهندسی شيمی و دبير انجمن اسلامی دانشگاه شريف بازداشت شد. هنوز هيچ اطلاعی از محل نگهداری و علت بازداشت اين دانشجو در دست نيست.

وی در تيرماه سال جاری و در حوادث پس از انتخابات نيز به همراه نريمان مصطفوی در اطراف مسجد قبا بازداشت شده بود.

بازداشت نعیمه دوستدار روزنامه نگار و شاعر

هرانا: نعیمه دوستدار شاعر، نویسنده و روزنامه نگار و بلاگر روز یکشنبه ۱۷ بهمن ماه توسط ماموران امنیتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شده است. به گزارش هرانا، نعیمه دوستدار با سرویس اجتماعی روزنامه‌ی جام‌جم و بخش ویراستاری این روزنامه همکاری می‌کرده و پیش از این نیز با رادیو فرهنگ و گروه مجلات همشهری همکاری داشته است.

این بازداشت در حالی صورت می‌گیرد که وی پیش از این، هیچ گونه فعالیت سیاسی انجام نداده و به عنوان خبرنگار حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی فعالیت داشته است، تا کنون هیچ اطلاعی از اتهام او در دست نیست

گزارش یونسکو از حمله به دانشگاهیان و فرهنگیان در ایران


گزارش یونسکو از حمله به دانشگاهیان و فرهنگیان در ایران
يکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۴ فوريه ۲۰۱۰
در گزارش یونسکو به حوادث پس از انتخابات ایران و برخورد با دانشجویان، معلمان و استادان دانشگاه در این کشور اشاره شده است بی بی سی: سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) با انتشار گزارشی، از حملات صورت گرفته علیه دانشجویان، معلمان و استادان دانشگاه در ۳۲ کشور از جمله ایران انتقاد کرد.
در این گزارش که به فشارهای اعمال شده علیه فضاهای آموزشی، دانشگاهیان و فرهنگیان در سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ میلادی اختصاص دارد، مواردی از کشتار، شکنجه، بازداشت، مجازات های خودسرانه و ممانعت از تحصیل در کشورهایی مانند ایران، افغانستان، پاکستان، هند و تایلند برشمرده شده است.
در بخش مربوط به ایران، به حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در خردادماه گذشته اشاره شده و از جمله از کشته شدن چند تن از دانشجویان در جریان این حوادث سخن به میان آمده است.
در این گزارش به نقل از خبرگزاری رویترز آمده است که در جریان حمله ۲۴ خرداد ۱۳۸۸ مأموران بسیج به خوابگاه دانشگاه تهران، ۳ دانشجوی پسر و یک دانشجوی دختر کشته شده و اتاق های دانشجویان به آتش کشیده شده است.
گزارش یونسکو همچنین به حمله مأموران مجهز به باتوم و گاز اشک آور به خوابگاه گلشن دانشگاه امیرکبیر تهران اشاره کرده و نوشته است که در جریان حمله ای مشابه به دانشکده مهندسی دانشگاه شیراز یک دانشجوی دختر به شدت مضروب و دست کم یک دانشجوی دیگر کشته شده است.
گزارش های مربوط به حملات خشونت آمیز نیروهای امنیتی به محیط های دانشگاهی در شیراز، اصفهان، تبریز، بندرعباس و مشهد بخش دیگری از گزارش یونسکو را تشکیل می دهد.
در این گزارش همچنین آمده است که ۷۰ استاد دانشگاه در روز ۴ تیر ۱۳۸۸ پس از دیدار اعضای انجمن اسلامی استادان دانشگاه با میرحسین موسوی، یکی از رهبران مخالفان دولت ایران بازداشت شده اند.

اتهامات امنیتی
در بخش های دیگری از گزارش یونسکو به زندانی شدن کامیار و آرش علایی، پژوهشگران شناخته شده بین المللی در زمینه ایدز اشاره شده است که به برقراری تماس با دشمن متهم شده بودند.
همچنین بازداشت هاله اسفندیاری و کیان تاج بخش، دو دانشگاهی ایرانی - آمریکایی و متهم شدن آنها به اتهامات امنیتی در گزارش یونسکو مورد اشاره قرار گرفته است.
محکومیت فرزاد کمانگر، معلم و فعال حقوق بشر کرد به اعدام به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محکومیت یاسر گلی، فعال حقوق بشر و دبیر کل اتحادیه دانشجویان کرد دانشگاه های ایران به تحمل ۱۵ سال حبس به اتهام داشتن ارتباط با سازمان های غیر قانونی کرد، از جمله موارد دیگری است که در گزارش مذکور آمده است.
در این گزارش همچنین به بازداشت و بدرفتاری با بیش از ۴۰ تن از اعضای گروه "دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب" در جریان حوادث مربوط به روز دانشجوی سال ۱۳۸۶ اشاره شده است.

برخورد با معلمان
بخش دیگری از این گزارش به محدودیت هایی اشاره دارد که علیه معلمان معترض به وضعیت کاری خود در ایران اعمال شده است.
بر اساس این گزارش، ۹ معلم به دلیل شرکت در اعتراضات سراسری معلمان علیه شرایط کاری در پائیز سال ۱۳۸۶ به مجازات هایی مانند تبعید و کسر حقوق محکوم شدند.
همچنین گزارش هایی به یونسکو رسیده است مبنی بر اینکه حدود ۷۰۰ تن از معلمانی که در جریان اعترضات شناسایی شده بودند با کسر حقوق، ۸۶ نفر از آنها با تعلیق و ۳۹ نفر دیگر با منع تدریس مواجه شده اند.
محکوم شدن چند دانشجوی دانشگاه امیرکبیر تهران به تحمل حبس به اتهام اهانت به اسلام و روحانیت از طریق انتشار یک نشریه دانشجویی، موضوع دیگری است که در گزارش یونسکو آمده است.
بنا بر این گزارش، این دانشجویان اتهامات خود را رد کرده بودند و گفته می شد که نشریه مذکور توسط تندروها جعل شده است.
موضوع "ستاره دار" کردن دانشجویان فعال در زمینه سیاسی که باعث بازماندن تعدادی از آنها از ادامه تحصیل شده است هم در گزارش یونسکو مورد توجه قرار گرفته است

جمهوری اسلامی ایران باید در شورای حقوق بشر محکوم شود


جامعه جهانی در برابر نقض فاحش حقوق بشر در ایران مسئول است
جمهوری اسلامی ایران باید در شورای حقوق بشر محکوم شود
دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۵ فوريه ۲۰۱۰

دوشنبه ٢٦ بهمن ماه در نشست دوره‌ای شورای حقوق بشر وضعیت حقوق بشر در ایران مورد بررسی قرار خواهد گرفت. از زمان تاسیس این نهاد در سال ٢٠٠٦ جمهوری اسلامی ایران علیرغم نقض فاحش و مستمر حقوق بشر اما هر بار از محکوم شدن نجات یافته است. تصمیم قاطع کشورهای عضو شورا و به وِیژه کشورهایی چون چین و اعضای کنفرانس اسلامی در محکومیت نقض حقوق بشر در ایران می‌تواند کمکی موثر در وادار کردن این کشور به محترم شمردن تعهدات بین‌المللی و موازین حقوق بشر باشد.
در اسفند ماه ١٣٨٦ پرونده وضعیت حقوق بشر در ایران برای اولین بار در این نهاد طرح اما در پشت درهای بسته بایگانی شد و به نشست عمومی راه نیافت. در فروردين ماه ١٣٨٧ از ٤٧ کشور عضو شورای حقوق بشر ٢٥ کشور به عدم بررسي وضعيت ايران رای دادند و جمهوری اسلامی با سواستفاده از نزدیکی‌های مذهبی و جغرافیایی با برخی کشورها و زد و بند با " دوستان و همسایگان" بازهم از "مصونیت" بهره مند شد.
از ٢٢ خرداد و در پی انتخاب مجدد و مورد اعتراض محمود احمدی‌نژاد در ایران ٢٩ نشریه در توقیف و تعطیل، بیش از ١٣٠ روزنامه‌نگار بازداشت و بیش از ٦٠ خبرنگار مجبور به ترک کشور شده‌اند. امروز ایران با بیش از ٨٠ روزنامه‌نگار و وب‌نگار زندانی بزرگترین زندان جهان برای روزنامه‌نگاران در جهان است. این آمار در ٣١ سال پس از انقلاب در کشور بی‌سابقه است.
گزارش‌گران بدون مرز در این باره اعلام می‌کند " کشورهایی که در برابر سرکوب خونین هشت ماه گذشته در ایران سکوت می‌کنند در ارتکاب این جنایات شریک هستند. شورای حقوق بشر سازمان ملل به هنگام بررسی پرونده ایران باید به مسئولیت‌ خود عمل کند و نباید اعتبار این نهاد بار دیگر خدشه‌دار شود. شورای حقوق بشر باید خواهان آزادی بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی و از جمله روزنامه‌نگاران دربند شود. باید بر تعهدات جمهوری اسلامی ایران به رعایت حقوق بشر و قانونمداری دولت نظارت شود. "
از سال ١٣٧٩ چندین گزارش‌گر ویژه سازمان ملل در گزارشات متعدد، موارد نقض حقوق بشر را مورد انتقاد قرار داده‌اند و توصیه‌هایی مهم برای بهبود وضعیت به جمهوری اسلامی ابلاغ کرده‌اند.
آمبي ليگابو گزارش‌گر ویژه حق آزادی بيان و عقيده کميسيون حقوق بشر سازمان ملل که از ١٣ تا ١٩ آبان ١٣٨٣ از ايران بازدید کرده بود، در گزارش خود، وضعيت آزادی بيان در ايران را با افزايش تعداد توقيف مطبوعات و روزنامه‌نگاران زندانی، که "اغلب مدت بازداشت موقت شان از حدود قانوني فراتر است، بدتر از گذشته" توصيف کرده بود. وی بر "اعمال رويه‌های خودسرانه توسط نهادهای قضايي که ابتدايي ترين حقوق متهم را زير پا می‌گذارند، به مانند محاکمه بدون حضور وکيل مدافع در دادگاه‌های غير علنی، نگاهداری طولاني مدت زندانيان در سلولهای انفرادی و شرايط دشوار بازداشت موقت که مصداق اعمال شکنجه است"، تاکيد کرده بود.
لويي ژوانه گزارش‌گر ویژه دستگيری‌های خودسرانه کميسيون حقوق بشر در بهمن ماه سال ١٣٨٢ از ايران بازديد کرد. گزارش تکان دهنده وی از بازداشت های خودسرانه و محاکمات غیر قضایی، عدم انطباق بسیاری از قوانین جاری در ایران با قوانین بین‌المللی، همراه با پیشنهادهای برای بهبود وضعيت حقوق بشر در ايران در تير ماه ١٣٨٣ انتشار يافت. اين دو گزارش‌گر بر نکات مشترک بسیاری در نقض حقوق بشر و آزادی مطبوعات و بیان در ايران تاکيد داشتند. اما گزارشات انها با بی اعتنایی مقامات مسوول ایران روبرو شد.
بیلان جمهوری اسلامی در سی و یکمین سالگرد تاسیس‌اش در یک کلام اسف‌باری وضعیت حقوق بشر و آزادی بیان و مطبوعات است. از بهمن ١٣٥٧ تا امروز هزاران نشریه در ایران توقیف و تعطیل شده‌اند، صدها روزنامه‌نگار زندانی و صدها حرفه‌کار مطبوعات به حبس‌های طولانی مدت محکوم شده‌اند، متاسفانه ار فردای انقلاب تا امروز ده‌ها روزنامه‌نگار اعدام و یا به قتل رسیده‌اند.
از خرداد ماه سال جاری بازداشت‌های خودسرانه و غیر قانونی روزنامه‌نگاران افزایش بی سابقه‌ای یافته است. جمهوری اسلامی ایران با برقراری حکومت ترور هر انتقاد به نهادهای سیاسی و مذهبی را سرکوب می‌کند. نگاهداری زندانیان در شرایط دشوار و انفرادی‌‌های طولانی مدت و در زندان‌های مخفی پایمال کردن حقوق اولیه و بینادین انهاست. این نوع زندانی کردن مخفیانه شکلی از " ناپدید کردن اجباری" و شکنجه و نقض حقوق بین‌المللی است. این اعمال می‌تواند از مصادیق جنایت علیه بشریت بشمار آید.
گزارش‌گران بدون مرز یادآور می شودجامعه جهانی باید بر اساس اصول ناظر بر حقوق انسانی به محکومیت ایران رای دهد.
گزارش‌گران بدون مرز خواهان تعیین گزارشگر ویژه‌ای از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران و اعزام فوری وی به این کشور است.

«جنگلی هستی تو ای انسان...» / برای فاطی كبيری



«جنگلی هستی تو ای انسان...» / برای فاطی كبيری

منصوره شجاعی-23 بهمن 1388



مدرسه فمینیستی: خيلي نمي شناختم اش ، يعني اصلا نمي شناختم اش. شايد تنها در كشورهاي انقلاب زده است كه گذشته اي مشترك مي تواند افرادي از قبيله هاي سركش و عصيان زده را در زمان هايي خيلي بعدتر و در مكان هايي خيلي دورتر بي شناسنامه و بي واسطه اي بر سر راه يكديگر قرار دهد و دوستي هايي از نوع ديگر را فراهم آورد.

بدين گونه ، سه سال پيش در آخرين سفرم به "كلن" ، از طريق خواهري كه در آن سال هاي قيام و عصيان ، خود كودكي بيش نبود، كودك معصوم و غمگين به جامانده از قبيله اي سركش را ديدم كه با گذشت زمان هايي زياد هنوز كودك مانده بود.

موي برسر نداشت و ابروهايش را نيز هيچ كركي معنا نمي داد. پوستش شيشه اي بود و رگ هاش را از پس پشت آن مي ديدي... كله بزرگش نه نشان رشد نايافتكي جنيني اش بود كه نشان از تك تك قصه هاي تلخي بود كه دركاسه سرش در آن زمين بي دريغ، رشد يافته و حالا ديگر براي خودش جنگل انبوه درختاني شده بود كه هريك از پي تحمل يك دردو يك تجربه ولابد يك شب از شب هاي قيامت زاده شده بودند .....خب ، معلوم بود كه اين جنگل در هر سري نمي گنجيد . بهانه گير بود و بي رودربايستي مشكلاتش را به زبان مي آورد . خواهركم كه هميشه برايم همچون كسي دورمانده ازكودكي مي نمايد ، اين كودك به جا مانده از قبيله عصيان را به من وصل كرد.

در ديدار اول با تعجب نگاهش كردم تلخي قصه ها و جاي پاي خاطرات را به بهايي گزاف در سر بزرگش حفظ كرده بود و به شيره جان نگهداري اش ميكرد . .نهان كردني نبود ، بي پروا و بي اندوه براي همه دور وبري هايش از رويش جنگلي انبوه در ميان سري بزرگ و بي مو مي گفت كه مرگ وي را در ازاي حيات وقيح و زورمندش، به تدريج به اومي نماياند .

باهم در يكشنبه بازار ارزان فروشان كلن راه مي رفتيم .... مثلا راهنماي امان بود اما مرتب ياد آوري ميكرد كه تا فلان جا و فلان ساعت بيشتر نخواهد آمد... آفتاب براي اش خوب نيست و خستگي و تشنگي خيلي زود از پايش در مي آورد خب معلوم كه كودك بود وصادق و رك . قرار نبود كه دروغ بگويد و تعارف ببافد .خسته بود.

خسته بود... خسته بود ... اما درمان را به جد دنبال مي كرد تا كه سرباراطرافيان و دوستان اش نشود. يكي دوبار ديگر ديدم اش . كم حرف ، مصمم ، مرگ اندود و زندگي دوست..... حرف زيادي نداشتيم ، كه "‌خامشي به هزار زبان در سخن " بود.

از گذشته ها خيلي نمي گفت . هرچند افتخارش بود اما آويزان آن گذشته نمانده بود. تنها به مثابه تجربه اي آرماني و خاطراتي سخت ، نگاه اش مي كرد كه اكنون ٍ‌ انساني اش را ساخته بود . گاه گاه از مكاني در گذشته هاي دور مي گفت كه تجسم ‌قيامت بود و از بدن معصومي كه به تدريج حتي با تجسم ٍ تجسمٍ قيامت... تمام ابزاردفاعي اش را از دست داده بود.... از كار در مهد كودك مي گفت و ازبرخي انسان هاي باسمه اي دوروبر كه گاه نمي دانست تهو ع اش از آنان است يا از رشد بيش از حد درختان جنگل سرسودايي اش... از پس انداز اندك اش گفت و عشق اش براي اهداي بخشي از آن به زنان.

انگار از يك جنس بوديم. هردو از سلاله قبايل عصيان و طغيان . اما عادات قبيله اي را پشت سر گذاشته بوديم و سعي امان در پيش بردن آرمان هاي اكنون امان بود ،با تكيه بر آن تجربه آرماني گذشته هاي دور....... هيچكدام آونگ گذشته نبوديم اما از تعلق به آن، آموزه ها داشتيم ونقدها و تجربه ها ي بسيار، انگار اكنون امان به هم نزديك تر بود تا دورهايمان .

از گذشته ها كه مي گفت ، من گوش مي كردم ، تلخ وشيرين سرشارازصداقت بود... از حال كه مي گفتم ، او گوش مي كرد ، تلخ وشيرين سرشار از واقعيت بود.

از كتابخانه زنان برايش گفتم ...گفت من هم هستم و آن سال حقوق اندك كتابدار جوان امان تامين شد.... از كتابخانه زنان برايش گفتم ... گفت هنوز هستم.... از كمپين يك ميليون امضا از همگرايي زنان ، از موزه زنان واز همه دغدغه هاي مشترك گفتم و گفت هر چه خودت ميداني فقط نامي از من نباشد ، چه بزرگ بود سر سودايي اش و چه سنگين بود براي تن رنجورش . تن رنجورش رابا خود برد و سر سودايي اش را براي من و تو و زناني چونان ما به جاي گذاشت.

نه كينه به كسي داشت و نه مترصد انتقام جويي هاي تنگ نظرانه بود ... تنهادل به فرصت هايي خوش داشت كه گوشه اي ازكاري رابه پيش ببرد و همواره بر بي نام بودن تاكيد ميكرد . گهگاه در مقابل پافشاري هايم تسليم مي شد و نامش كم برزبان نبود. هرچند كه به نظر مي آمد از جنس وجنم فرقه " ملامتيا ن" باشد اما از اينكه كسي فكر كند كه او براي نام و جاه كاري مي كند حذر مي كرد.

حالا با گذشت سه سال از آن آشنايي، يك هفته اي از" بازگشت مشروط ام " به خانه مي گذشت وبا خواهرك درددل سايبري مي كرديم. ميانه هاي حرف ها گفتم كه بايد با فاطي حرف بزنم و برايش بگويم كه..... جواب آمد : تو نبودي فاطي رفت....

اندوه ، اندوه، اندوه .... هرچند منتظرخبرش بوديم اما حالا ؟ حالا آن حرف را به كه مي گفتم ؟ او هم رفت ؟‌ و من كه بايد از همه دوستان همدل براي تنها گذاشتن اشان و غمگين شدن اشان در اين يك ماه غيبت اجباري عذر مي خواستم فقط پرسيدم فهميد كه من نبودم ؟... انگار گريه مي كرد جواب واضحي نداد .

اين چندمين نام و چندمين شماره بودكه بايد از تلفن همراهي كه هنوزتحويل نگرفته بودم پاك مي كردم؟ و اين چندمين نام و چندمين آدرس بود كه بايد از دفتر و ايميل ام حذف مي كردم ؟ مرگ اندود وفراق زده شديم انگار....

اي كاش به جاي " آزادي " اين تن ٍ خسته ، ‌روح ٍ هميشه سرزنده و سبكبال ام را پس داده بودند و تن را "وثيقه" نگاه مي داشتند تا كه پرمي زدم و اشك هاي تنهايي ميترا را پا ك مي كردم ، تا كه پر مي زدم و به فاطي مي گفتم كه خيا لت راحت، هرچند كه دوست و دشمن هردو به يك ميزان با موزه و ادامه كار نهادهاي كوچك فرهنگي عناد و كينه دارند اما موزه ها و كتابخانه ها ونهادهاي زيادي رابه نام زنان وبراي زنان بنا مي كنيم... چه دشمنان پيدا وپنهان را خوش آيد و چه نيايد !

پرسيدم لحظه رفتن اش كي و كجا بود ؟ چيزهايي گفت اما من انگار نمي فهميدم و با خود چنين مي گفتم : شايد لحظه رفتن اش آن لحظه اي بوده كه كساني در كتابخانه زنان نامش را برروي لوح يادگار كتابخانه در كنار صدها نام عشق آشناي ديگر خوانده بودند.

شايد لحظه رفتن اش آن لحظه اي بوده كه من، سربلند از اينكه زنان اگر بخواهند كاري بكنند پاي هزينه هاي مادي و معنوي آن هستند با اطمينان از كمك هايش براي طرح هاي زنان مي گفتم.

شايد لحظه رفتن اش آن لحظه اي بوده كه من بابت چگونگي تامين بخشي از هزينه هاي موزه اي كه هنوز موزه نشده بايد به كساني جواب مي دادم كه عشق آشنا نبودند اما از عشق انساني محتضر و درآستانه مرگ كه قرار بود ياري امان كند درشگفت مانده بودند.

شايد لحظه رفتن اش آن لحظه اي بوده كه كساني نام اش را در پايان آخرين بخش گزارش موزه نيمه تمام و تمام عيار زنان خوانده بودند كه اولين زني است كه داوطلب اهداي كمك مالي به موزه زنان شده .

شايد لحظه رفتن اش آن لحظه اي بوده كه در راهروهاي طول ودراز بازگشت ازسوال وجواب هاي زمان بر ، نهاني با او پچپچه مي كردم كه دست مريزاد فاطي خانم نامت زينت بخش طرحي شده كه حسد دردل آنها كه هرگز نمي توانند كارستاني به راه اندازند به جاي گذاشته است .

كاشكي شنيده باشد آن لحظه كه نام ٍ هنوزو هميشه اش را مي خواندند......كاشكي ريشه هاي درختان انبوه جنگل سر سودايي اش مانع شنيدن پژواك نام بزرگش اش در آن راهروهاي دراز و بيست و چهارساعت مهتابي نشده باشند.

كاشكي شنيده باشد كه من در پايان آن راهروي طولاني در اتاقي كوچك، با ياد ريشه هاي صعب و مرگ آفرين سرطان كه جنگل سياه مرگ را در سر سودايي اش پرورانده بود با صداي بلند برايش خواندم كه : ...... جنگلي هستي تو اي انسان ! جنگلي روييده آزاده ! سربلند وسبز باش اي جنگل انسان!(1)

1. اشاره به شعر معروف "‌آرش كمانگير " اثر شاعر نامدار سياوش كسرايي .

قوانین مربوط به خانواده، بازتولید خشونت ساختاری علیه زنان است


قوانین مربوط به خانواده، بازتولید خشونت ساختاری علیه زنان است

گفتگوی مریم رحمانی با دکتر شهلا اعزازی -23 بهمن 1388



مدرسه فمینیستی: قانون خانواده، قانون مجازات اسلامی، صیغه، مهریه، تمکین، سنگسار، قتل های ناموسی، و قوانین مربوط به چندهمسری، موضوعات مهم و سرنوشت سازی هستند که طی پانزده سال اخیر، دغدغه بسیاری از فعالان خشونت پرهیز جنبش زنان در ایران بوده است. به خصوص که این قوانین و مقررات، به طور اتوماتیک باعث اشاعه خشونت علیه زنان و سرکوب قانونی و سیستماتیک آنان است. و حالا طرح مجدد ماده 23 لایحه حمایت از خانواده در مجلس شورای اسلامی مجالی است برای نگاه دوباره به قانون خانواده و موضوع چندهمسری، و نقد و بررسی دیگرباره ی این قوانین با «دکتر شهلا اعزازی»، جامعه شناسی که سالهای متمادین و به طور خستگی ناپذیر در حوزه قوانین خانواده و نقد خشونت خانگی کار کرده است. در این گفتگوی کوتاه که توسط مریم رحمانی صورت گرفته، این قوانین از منظر «خشونت ساختاری که علیه زنان اعمال می کنند» بررسی و نقد شده اند.

خانم دکتر اعزازی باتوجه به اینکه شما درباره خشونت خانگی سالها کار کرده اید چقدر لایحه حمایت از خانواده (به خصوص ماده23) درباره ازدواج مجدد و شروط آن: 1- رضايت همسر اول، 2 ـ عدم قدرت همسر اول به ايفاي وظايف زناشويي، 3 - عدم تمکين زن از شوهر مطابق با حکم دادگاه، 4 - ابتلاي زن به جنون يا امراض صعب العلاج، 5 - محکوميت قطعي زن در جرائم عمدي به مجازات يک سال زندان يا جزاي نقدي که بر اثر عجز از پرداخت، منجر به يک سال بازداشت شود، 6 - ابتلاي زن به هرگونه اعتياد مضر حال خانواده، به تشخيص دادگاه، 7 - سوءرفتار يا سوءمعاشرت زن به حدي که ادامه زندگي را براي مرد غيرقابل تحمل کند، 8 - ترک زندگي خانوادگي از طرف زن به مدت شش ماه، 9 -عقيم بودن زن، 10 – و بالاخره غايب شدن زن (به مدت يک سال)، را شما به چه دلایل و مستنداتی مروج خشونت خانگی و قوانینی علیه زنان می دانید؟ به نظر شما این قوانین به چه آسیب های اجتماعی دامن خواهد زد که بازتولید کننده خشونت علیه زنان در جامعه خواهد بود؟

ببینید، اصولا در جامعه ی ما خشونت، قانونی است. مواردی هست که مروج خشونت علیه زنان است مثل قانون مجازات اسلامی که قتل های ناموسی را دامن می زند. هم قوانین ما، هم فرهنگ ما خشونت تیپ بوده است. درسالهای اخیر این فرهنگ خشونت توسط حکومت ترویج هم شده است مثل قانون چندهمسری. چرا ناگهان چند همسری را بزرگ کردند و صیغه را که برخلاف نگرش جامعه است تا این اندازه اهمیت می دهند و وارد باورهای فرهنگی مردم می کنند. خشونت زمانی رخ می دهد که تضاد علایق وجود داشته باشد. چندهمسری به یقین برای جامعه شهری و مدرن، تضاد علایق دارد. زن راضی نیست، مردها هم از حق قانونی خود استفاده می کنند پس مشکل به وجود می آید. چند همسری به وجود آورنده خشونت است. به نظر من شرایط ازدواج مجدد با حق طلاقی که به مرد داده شده شبیه است. مثل عدم تمکین، بیماری لاعلاج زن، و... همه این قوانین غیر انسانی و تبعیض آمیز است. فکر کنید مثلا زنی که دچار سرطان می شود نیاز به شرایط آرامی دارد مرد به جای کمک به او برای بهتر شدن روحیه اش به او پشت کند و زن دیگر بگیرد تا از حق حقوقی خودش استفاده کرده باشد، خب این رفتار، هم زیر پا گذاشتن حقوق انسانی زن و هم اعمال خشونت علیه زن است.

یا زنی که به یک سال زندان محکوم شده نیاز به حمایت شوهر دارد تا بتواند بعد از خارج شدن از زندان به زندگی عادی برگردد. معمولا زنان در زندان دچار افسردگی می شوند حالا اگر شوهرش هم او را رها کند این کار افسردگی زن را صد چندان می کند نمی گویم دو چندان. تمام بندهای این ماده خشونتی است که نسبت به زنان صورت می گیرد. نفس موجودیت این قانون، اعمال خشونت ساختاری به زنان توسط شوهرانشان است. این قوانین اصل تفاهم و دوستی را از بین می برد. زن دیگر به شوهرش اعتماد ندارد. این قانون دارد فرهنگ سازی می کند و خشونتی نامرئی روی زن اعمال می شود . زنان از هر رفتاری که گمان می برند مخالف میل شوهراست پرهیز می کنند تا مبادا زن دیگری اختیار کند . دولت با این قوانین اعمال خشونت می کند و زنها را وادار می کند نه فقط از شوهرشان اطاعت کنند بلکه امیال خودشان را هم کنار بگذارند. این قانون بر روی بسیاری از زنان که وابستگی اقتصادی به شوهرانشان دارند یا حتی وابستگی صددرصد ندارند تاثیر می گذارد. این قانون نه تنها به یک مرد اجازه ارباب مطلق بودن می دهد حتی به مردهایی هم که ازدواج مجدد نمی کنند هم اجازه ارباب بودن می دهد. این خشونت ساختاری است که روابط زن و شوهر را از بین می برد. حتی اگر مردها از این قانون استفاده نکنند این قانون به منزله تهدید دائمی علیه زنان محسوب می شود. در تعریف خشونت علیه زنان تهدید هم نوعی خشونت است تهدیدی که آرامش و امنیت زندگی را از بین می برد.

خانم دکتر اعزازی نظرتان درباره کارکرد «مهریه» در جامعه در حال حاضر چیست؟ آیا مهریه را مانعی در مقابل خشونت بیشتر علیه زنان می دانید یا مهریه می تواند به خشونت ها دامن بزند و چگونه؟

قانون گذاران ما انگار درک نمی کنند که مفهوم خانواده تغییر کرده است. در دوران ماقبل مدرن خانواده واحد تولید بود و تمایل مرد و زن به هم ضرورت نداشت. مرد به زن نیاز داشت که در کار به او کمک کند و فرزند آوری کند زن هم کسی را می خواست که معاش او را تامین کند. بنابراین مهریه، جهیزیه، و شیربها در دنیا به شکل های مختلف وجود داشت اما این مفاهیم در دنیای معاصر کارکردشان را از دست داده اند. زن و مرد الان به دلیل علاقه باهم ازدواج می کنند. مهریه، شیربها و جهیزیه کارکردشان را در غرب از دست داده اند. در ایران هم 30 سال پیش این مفاهیم داشت اهمیت خود را از دست می داد. حداقل در بین تحصیل کردگان و اقشار متوسط جامعه، زن و مرد کار می کردند و با هم وسایل مورد نیازشان را می خریدند و مهریه بی ارزش شده بود.

60-70 سال پیش مهریه چیز غیر منقول بود که موقع عقد داده می شد، چند دانگ خانه، مزرعه، دام یا حق آب و نظایر اینها، که البته داشت کم رنگ می شد. اما 30سال پیش نگاه سنتی به ازدواج دوباره رواج داده شد، زن به خانه شوهر می رود، مردباید خرج زن را بدهد و زن تنها ارضا کننده غرایض جنسی مرد است. در نگاه سنتی به ازدواج تامین معاش زن و تامین نیاز جنسی مرد مطرح است وقتی نگاه به خانواده را اینگونه می بینند مساله مهریه های بالا پیش می آید. وقتی تبلیغ می کردند مهریه حق زن است(چون حق دیگری زن در قوانین ندارد) و مدام گفتند مهریه عندالمطالبه است نتیجه اش این مهریه های نجومی شد.مهریه بالا در ذهن نوعروسان ما نبود در ذهن آنها این موضوع که حق شان را بگیرند وجود نداشت در نتیجه این نگاه چرخه مهریه گرفتن، زندانی شدن مردان بوجود آمد. بعد هم برای اینکه مردان زندانی نشوند سقف برای مهریه تعیین کنند آن هم براساس مواردی که بسیار تحقیر کننده زنان است. به نظر من دولت حق دخالت در این امور را ندارد چرا که به حوزه خصوصی مربوط می شود اگرچه از اساس مهریه را اشتباه می دانم.

برداشت و نگاه خانواده ها نسبت به مهریه، با برداشت و نگاه فقهی درباره مهریه متفاوت است. دخترها معتقدند نمایشگر علاقه مرد است (از مهر می آید) و خانواده ها هم مهریه بالا را به دو دلیل می گذارند یکی اینکه مرد نمی تواند دخترشان را به راحتی طلاق دهد و دوم اینکه اگر طلاق داد دختر شان می تواند خوب زندگی کند. بسیار خوب وقتی دولت وظیفه تامین زندگی زوج ها را به دوش خانواده ها می اندازد این موارد پیش می آید.از بعد دیگر من فکر می کنم ازدواج باید براساس محبت باشد نه براساس ترس از مهریه بالای زن اگرچه کسانی هم که مهریه بالا داشتند برای جداشدن مجبور شده اند مهریه شان را ببخشند. از طرف دیگر خانواده ای که مشکل دارد اما مرد به خاطر مهریه بالای زن او را طلاق نمی دهد خانواده توخالی است که بیشترین ضربه را به فرزندان حتی خود زن و مرد می زند. از جهت دیگر گرفتن قسطی مهریه هم فایده به حال زن ندارد چرا که عملا آنقدر مقدار ناچیزی در ماه به زن می دهند که بدرد زن نمی خورد بنابراین مهریه حالا هم عملا کارکردی برای زن ندارد.

اصولا در جامعه ای که زن اصلا پایگاه اجتماعی ندارد حتی زنان تحصیلکرده که شغل خوب هم دارند پایگاه پایین تری نسبت به مردان دارند و حتی در سنینی زن مجرد پایگاه اجتماعی پایین تری نسبت به زن متاهل دارد. یکی از راه های نشان دادن پایگاه اجتماعی از طریق مهریه،جشن عروسی مفصل نه از طریق کار و تحصیل برای زن است.جای تاسف دارد که دختران ما را وادار کردند ارزش خودشان را با پول بسنجند.

بماند تحقیری که تعبیر فقهی مهریه (که در حقیقت پولی دربرابرخدمات جنسی زن است) نسبت به زنان روا می دارد. رابطه جنسی بین دو نفر باید براساس میل دو طرف باشد نه اینکه زن همیشه آماده برای این خدمات باشد و نوعی از خشونت علیه زنان محسوب می شود. تجاوز به زنان در دوره ای خارج ازخانواده بود الان تجاوزات از طرف شوهر می گیرد و صورت قانونی هم دارد.

دکتر اعزازی برخی معتقدند (مثل خانم دکتر راکعی) قوانین مدون ایران هیچ کدام مروج خشونت علیه زنان نیستند بلکه این فرهنگ سنتی است با رنگ و لعاب مذهبی که مروج خشونت علیه زنان می شود نظر شما چیست؟

در دوران گذشته حقوق انسانی و حقوق بشر در جوامع مختلف مطرح نبود، به تدریج با پیشرفت جوامع و بالاتر رفتن درجه انسانیت، میزان خشونت در جوامع کاهش پیدا کرد . اما در ایران قوانین ما حامی فرهنگی است که داشت کم کم تغییر می کرد. تا 10 سال پیش قتل های ناموسی در استان های خاصی روی می داد اما الان درتهران هم روی می دهد. می بینیم در همین تهران جلسه خانوادگی تشکیل می دهند و به پسر عموی دختر ماموریت می دهند او را بکشد یعنی فرهنگی که در حال اضمحلال بود با کمک قوانینی که مجرم را مجازات نمی کند و در واقع با حمایت از آنها دوباره بازگشته است. آیا از دل سنگسار و تمکین چیزی غیر از خشونت بیرون می آید؟

استاد، با توجه به قوانین بین المللی درباره محو همه اشکال خشونت علیه زنان، چه تغییری باید در لایحه حمایت از خانواده منظور شود تا شاهد توقف چرخه خشونت علیه زنان در ایران باشیم؟

خشونت همه جا وجود دارد تفاوت ایران با دیگر کشورها این است که آنها سعی می کنند این چرخه را قطع کنند زیرا اگر به موقع این خشونت در یک خانواده قطع نشود مثل سنگی که داخل آب می اندازید پخش می شود . متوقف کردن خشونت راه حل های خیلی عمومی دارد که با فرهنگ جامعه باید منطبق باشد مثل تغییر قوانین، تشدید مجازات خشونت کنندگان، ایجاد خانه های امن، فرهنگ سازی برای حساس کردن مردم نسبت به خشونت و تقبیح خشونت. اما بعد از 15 سال، لایحه ای تدوین می شود که خشونت علیه زنان را تشدید می کند به جای آنکه مجازات مجرم را تسهیل کند متاسفانه کاری می کند که اعمال خشونت آمیز، طبیعی به نظر برسد.

به جای فرهنگ سازی علیه خشونت، رفتارهای خشن را ترویج می کنند. به جای ایجاد خانه امن برای زنان، صیغه را ترویج می کنند. در حقیقت دولت کار مخالف قانون مبارزه با خشونت را انجام می دهد. تا چه زمانی می توان برای پدیده های آسیب آفرین در جامعه از راه حل های سنتی استفاده کرد، راه حلی که با شرایط جدید نمی خواند و خودش مشکلات دیگری را بوجود می آورد.

خانم دکتر اعزازی با تشکر و سپاس از وقتی که برای این مصاحبه اختصاص دادید.




خطاب به شوراي حقوق بشر سازمان ملل متحد


سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه و اتحاديه آزاد کارگران ايران
خطاب به شوراي حقوق بشر سازمان ملل متحد
شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۳ فوريه ۲۰۱۰

در هفتمين اجلاس بررسي ادواري جهاني شوراي حقوق بشر سازمان ملل متحد، در روزهاي 15 تا 17 فوريه 2010 در مقر سازمان ملل متحد در ژنو، وضعيت حقوق بشر در ايران مورد بررسي قرار خواهد گرفت.
شروع اين اجلاس مصادف است با چهارمين سالروز حمايت جهاني از کارگران زنداني سنديکاي شرکت واحد که در 15 فوريه 2006 در سراسر جهان بسياري از کارگران عضو اتحاديه هاي کارگري جهان با اعلام همبستگي با اين کارگران زنداني، صداي اعتراض خود عليه اقدامات ضد سنديکايي در ايران را به گوش مسوولان جمهوري اسلامي ايران رساندند.
مسوولان جمهوري اسلامي ايران در تمام اين سالها پس از آن دستگيريها و بازداشت کارگران و فعالان سنديکايي اعلام کرده اند که در صورت امضاي تعهد از سوي کارگران زنداني سنديکاي شرکت واحد مبني بر عدم فعاليت سنديکايي و اتحاديه اي، آنان از زندان آزاد خواهند شد. مسوولان امنيتي اعلام کرده اند که جمهوري اسلامي علي رغم پذيرش مقاوله نامه هاي بين المللي فعلا مصلحت نمي دانند که در ايران سنديکا تشکيل شود و چنانچه کسي اقدام به فعاليت سنديکايي کند مخالف نظام جمهوري اسلامي شناخته و محاکمه خواهد شد.
طبقه کارگر ايران در طول سي سال گذشته و بر خلاف مطالبات پايه اي انقلاب 57، نه تنها تغييري در بهبود شرايط زندگي شان ايجاد نشده است بلکه روزبروز بر ابعاد فقر، فلاکت و بي حقوقي آنان افزوده گرديده است. تا آنجا که امروز سازمان جهاني کار ايران را يکي از سه کشور اصلي در دنيا ميداند که کارگران در آن در بدترين شرايط کار ميکنند و پايه اي ترين حقوق شان بشدت نقض ميشود. وضعيت کار زنان و جوانان به يک معضل اساسي تبديل شده است، نبود ايمني کار، تبعيض، قراردادهاي موقت يکماهه و سفيد امضا به تنها شکل استخدام کارگران تبديل شده و حداقل دستمزد کارگران چهار برابر زير خط فقر است و ميليونها خانواده کارگري در نتيجه عدم پرداخت بموقع دستمزدهاي نان آورانشان بطور دائمي در غير انساني ترين شرايط براي زنده ماندن خود دست و پا ميزنند و موج عظيم بيکاري و خطر بيکار سازي کارگران شاغل، زندگي را بر آنان و خانواده هايشان به جهنمي غير قابل تصور تبديل کرده است وتنها راه برون رفت از اين شرايط غير انساني نياز به يک تغييرات اساسي در تمام سطوح اقتصادي و اجتماعي را ميطلبد.
شرايط ضد انساني فوق در حالي بر کارگران ايران تحميل شده است که در طول سي سال گذشته طبقه کارگر ايران از تمامي حقوق برسميت شناخته شده بين المللي خود محروم بوده و هر گونه اعتصاب و اعتراض کارگران و تشکل خواهي آنان با سرکوب، تهديد، بيکاري، زندان و اتهامات امنيتي مواجه شده است.
کارگران ايران در طول سالهاي گذشته عليرغم وجود سرکوب و خطر زنداني شدن و بيکارسازي، در اعتراض به شرايط مشقت بار خود بارها به ميدان آمده و در برخي مراکز با برپايي تشکلهاي خود و اعتصابات و تجمعات بي شمار در دهها و صدها مرکز توليدي و صنعتي نشان دادند حاضر به تحمل شرايط غير انساني حاکم بر کار و زيست شان نيستند. ابعاد اين اعتراضات را در اين يکماه گذشته ميبنيم که بسياري از شرکت کنندگان در اعتراضات خياباني از زنان، جوانان و کارگران و خانواده‌هايشان هستند.
هفتمين اجلاس بررسي ادواري جهاني شوراي حقوق بشر سازمان ملل متحد در شرايطي برگزار مي‌شود که هنوز رئيس و نايب رئيس سنديکاي واحد آقايان منصور اسالو و مددي، نمايندگان سنديکاي نيشکر هفت تپه آقاي علي نجاتي، و عليرضا ثقفي و برخي ديگر از فعالين کارگري در زندان، آقاي فرزاد کمانگر معلم در زير حکم اعدام، بسياري از دستگير شدگان اول ماه مي امسال در انتظار صدور حکم و تعدادي از فعالين سنديکاي واحد بصورت بلاتکليف منتظر بازگشت به کار هستند.
ما اميدوارم خواست ‌هاي کارگران ايران که داشتن يک زندگي انساني و شرافتمندانه و بدور از هر گونه سرکوب و رعب و وحشت است در اين اجلاس مورد بررسي قرار بگيرد و در طول هفتمين اجلاس بررسي ادواري جهاني حقوق بشر به آن پرداخته شود.

فوري ترين و حداقل ترين اين خواست ‌ها در شرايط حاضر عبارتند از:
- لغو مجازات اعدام و آزادي فوري و بي قيد و شرط کليه فعالين کارگري و ديگر جنبشهاي اجتماعي از زندان
- لغو اتهامات کليه دستگيرشدگان جنبش کارگري و ساير جنبشهاي اجتماعي و صدور حکم منع تعقيب قضائي آنان
- آزادي بي قيد و شرط ايجاد تشکلهاي کارگري بدون کسب اجازه از کارفرمايان و نهادهاي دولتي و پذيرفتن کليه کنوانسيونهاي بين‌المللي کارگري و بر چيده شدن تمامي نهادهاي غير کارگري از محيط هاي کار و محاکمه سرکوبگران و نقض کنندگان حقوق کارگران
- آزادي بي قيد و شرط اعتصاب، اعتراض، تجمع و آزادي بيان
- برابري کامل حقوق زنان و مردان در محيط کار و تمامي عرصه هاي زندگي اجتماعي و اقتصادي و خانوادگي
- محو کار کودک و تامين امکانات رفاهي، آموزشي و بهداشتي براي همه کودکان

ویدئو ساحته شده از تصاویر گوگل ارث، وضعیت جمعیت و اتوبوس های خود جوش و... در 22 بهمن

ویدئو ساحته شده از تصاویر گوگل ارث، وضعیت جمعیت و اتوبوس های خود جوش و... در 22 بهمن

تظاهرات ۲۲ بهمن، در شهر مونیخ

عکس؛ حماسه اتوبوس در 22 بهمن 88

عکس؛ حماسه اتوبوس در 22 بهمن 88
یکی از خوانندگان با ارسال عکس زیر: حماسه اتوبوس . عكس تعدادي از اتوبوس هايي كه در 22بهمن ماه مردم را از شهرهاي مختلف به تهران آوردند . در صورتي كه برنامه گوگل ارت را دراختيار داريد مي توانيد عكس هاي اين روز را كه نشان دهنده خالي بودن ميدان آزادي است ببينيد . عکس هايي كه از بالاي ساختمان ها گرفته شده تا 1000 اتوبوس را كه بسيجي ها را به تهران مي آورند نشان مي دهد



قم؛ فاحشه خانه ای به وسعت یک شهر


قم؛ فاحشه خانه ای به وسعت یک شهر
برگرفته از سایت پویشگران

اخيرا در سايت زيگزاگ گزارشی چاپ شده درباره ی تن فروشی در شهر قم با نام «ازدواج موقت در مهمترين شهر مذهبی ايران». اين گزارش از فضاي زشت، غير انسانی، و هراس انگيز اين شهر پرده بر می دارد و خواننده را با شهری روبرو می کند که در واقع «فاحشه خانه» ای بزرگ است که در آن، حتی در کنار امامزاده ها که ظاهرا بايد محلی روحانی و آرام و به دور از اين مسايل باشند، خود طلبه ها به خريد و فروش سکس، تحت عنوان صيغه و حرام را حلال کردن و مهريه رد و بدل نمودن، مشغول بکار هستند. از زن جوان گرفته تا زن های بيمار و معتاد، و از سی ساله تا پنجاه ساله، همگی به فروشی مشغولند و از اين راه برای خود ايجاد درآمد می کنند. در بين خريداران سکس هم از جوان هفده ساله تا مرد 50 ساله را می توان ديد. قيمت ها متفاوتند و بيشتر در حول «۱۰ هزار تومان برای یک روز، ۵۰ هزار تومان برای یک هفته و یک سکه برای یک ماه» دور می زنند. در اين گزارش از قول طلبه ای که هشت سال است در حوزه علميه قم درس می خواند، گفته شده که «طلبه ها شماره تلفن روحانیانی را دارند که زن های صیغه‌ای را می‌شناسند و آلبوم‌هایی را دارند که عکس این زن ها در آن‌هاست. این روحانیان با گرفتن روزی ۱۰، ۱۵ هزار تومان افراد را صیغه می‌کنند و صیغه نامه می‌دهند». قبرستان شهر قم، به نام شيخان، که بسياری از آيت الله ها و حجت الاسلام های سرشناس و شهدای جنگ در آن مدفون هستند، محل خريد و فروش سکس است و محل اجتماع زنانی محسوب می شود که منتظر مشتری صيغه هستند. يکی از آرامگاه های اين قبرستان، متعلق به میرزای قمی از روحانیون مشهور است و زن ها اغلب دور اين آرامگاه جمع می‌شوند: «اگر روزهای وسط هفته یا پنجشنبه ها بروید حضور آن ها را خوب حس می‌کنید؛ زن های چهل، پنجاه ساله به بالایی که دوست دارند صیغه بشوند». این حرف ها را «علی» می‌گوید، طلبه ای که عبای قهوه ای پوشيده و عمامه ای سفید به سردارد. «این زن ها را بیشتر مردها و روحانیانی که سن و سالی از آن ها گذشته است و یا همسرانشان به سفر رفته اند صیغه می‌کنند». و اين شهری است که ورد زبان حوزه های علميه ی آن شرح تنزل اخلاق و فقر و فساد و تباهی و فحشا در مغرب زمين است.
تهران: كشته نداديم كه سازش كنيم رهبر قاتل رو ستايش كنيم



استقلال آزادی جمهوری ایرانی متروی تهران 22 بهمن

حمله وحشیانه به مردم با پرتاب گاز اشک آور 22 بهمن


لشگرکشی خیابانی در تهران 22 بهمن

گزارشی از تهران؛ هراس و لشکرکشی رژیم در تهران
گزارش دریافتی: دریک منطقه تهران (میدان آزادی) وبطور محدود ونمایشی وفرمایشی که با پول وبخشنامه وابلاغیه وتهدید حداکثر حدود بین50 تا 100هزار دانش آموز وارتشی وکارمند ادارات مختلف وافسران ودرجه داران سپاه وارتش وخلاصه تمامی نانخوران وجیزه بگیران وامتی که با پول گرفتن درتمامی تجمعات بصورت سیاهی لشکر حضورداشته وخواهند داشت، آمده بودند تا اگربتوانند قدرت حکومت نظامی امنیتی - فاشیستی جمهوری اسلامی را بنمایش بگذارند وویترینی بشوند از 70 میلیون ایرانی خسته ومنزجراز حکومتی که بجز چالش آفرینی وتنش خواهی و ایجاد بلوا درمنطقه وجامعه جهانی هیچ ارمغانی بهمراه نداشته است.
درمنا طق دیگر تهران که میتوان محدوده آنرا از میدان هفت تیر - خیابان کریم خان زند - میدان ولیعصرتا میدان صادقیه - بزرگراه اشرفی اصفهانی - بزرگزاه آیت الله کاشانی وخیابانهای منشعب به آن برشمرد، مردمی آمده بودند تا درمقابل تجمع دولتی ها درمیدان آزادی صف آرائی نمایند که نه پولی گرفته بودند ونه توقعی داشتند بجز مطالباتی که سی ویک سال است بوسیله حکومت جمهوری اسلامی پایمال گردیده واز22 خرداد به این سو با روشن شدن تقلب درانتخابات ریاست جهموری چون اتشفشانی بزرگ فوران نمود وهرروز هم دامنه دارتر از پیش درفواران خواهد بود. همان میلیونها ایرانی متنفرو مملو از خشمی که آمده بودند تا با سکوت وحضورشان نفرت وانزجارشان را بنمایش بگذارند وبه جهانیان نشان بدهند که این نظام جهل وجابر نماینده مردم ایران نیست وخواست آنها یک رفراندم است که سالهاست نیازآن احساس میشود.
آنانیکه در میدان آزادی جمع شده بودند همه از رسانه وتریبون وآزادی گفتار و حمل هرگونه پلاکارد را داشتند، اما برای این جمعیتی که میتوان ادعا نمود که اگر بهشان فرصت داده میشد سر به میلیونها میزد ونمادشان هم سبز بود همه چیز ممنوع بود. برای اینها ازنه امروز همه چیز ممنوع بود! که از مدتها پیش وشاید درفردای بعد ازعاشورا همه چیز ممنوع شده بود. اکثریت بزرگ مردم ایران که طی هشت ماهه گذشته با عنوان جنبش سبزبحرکت درآمده، بخوبی این مهم را دریافته اند که ازهمان موقع (حرکت بعد ازعاشورا) تمامی سران حکومت از رهبر گرفته تا سران سپاه وامامان جمعه ونمایندگان مجلس و دیگران شب وروز مشغول تهدید وارعاب بوده اند که هرگونه حرکتی بجز حرکت میدان آزادی ودرود به رهبر و مرگ بر این وآن ممنوع بوده واگر چنین جماعتی بحرکت دربیاید، با آنها با تمام قوا درهم کوبیده خواهد شد. بهمین دلیل بود که امروز تمام تهدیدات عملی گردید و رژیم ازهمان ساعات اول 22بهمن با آسودگی خیال ازآنسو، بسراغ اینطرفی ها آمده بودند تا با بگیروببند وبازداشت به تحقق فرامین رهبر وسران سپاه جامع عمل بپوشانند. هجوم آوردند تا دراولین ساعات روز با وحشیانه ترین شکل ممکن هزاران زن ومرد، دختروپسر، وپیروجوان را بجرم حضوردرخیابانها در نقاط مختلف بازداشت کنند وببرند. آمده بودند تابا حمله وهجوم هم موبایل های مردم خصوصا" جوانان را توقیف کنند وهم ساعت ها راهی بازداشتگاههای وزراء وزیرزمین مجتمع مستقر درمیدان هفت تیرومکانهای دیگرنمایند.
برابر اطلاعات حاصله جمعی ازبازداشت شدگان با اخذتعهد وگرفتن شماره موبایل ها وبررسی محتوای آنها که فیلم یا عکسی درآن نباشد، بعضی را مسترد، ولی بسیاری دیگرازموبایل ها را توقیف و صاحبان آنها نیز دربازداشت نگه داشتند تا درآتیه نزدیک باردیگربا برگزاری نمایشات تلویزیونی آنها رابعنوان عوامل آمریکا واسرائیل و آنگلیس و آلمان معرفی، تا بازجویان وقاضی صلواتی ودیگر قضات دادگاههای انقلاب باردیگر بتوانند برای آنها احکام محارب واغتشاشگر واتهاماتی ازاین دست را ساخته ودرصورت امکان خون بیشتری بخورند وبریزند تا شاید ازاین طریق مردم ناراضی را به سکوت وادارنمایند.
مهدی کروبی اعلام نموده بود که ساعت ده صبح به میدان صادقیه خواهند آمد، رژیم مهرورز اسلامی ضمن استقرار هزاران نیروی گارد ویژه - بهمراه صدها تن ازاوباشان لباس شخصی ازجنس بسیجی ها و امنیتی ها در مقابل مردمی که هرلحظه داشت میرفت تا بیک تجمع گسترده بدل شود مبادرت به حمله به مهدی کروبی نمودند که مردم با مشاهده این صحنه شروع به شعار دادن نمودند. دراین زمان گارد ویژه با هجومی بسیار وحشیانه وشلیک گازاشک آور وضرب وشتم بیرحمانه تجمع مردم را به تفرق کشاندند. انباشت نیروها در میدان صادقیه وخیابانهای اطراف بحدی بود که تصور آن دریک شهربزعم حاکمان وبرخلاف تمامی تهدیدات سرداران سپاه، خصوصا" سردارهمدانی که شخصا" در میدان صادقیه ودراتومبیل شاسی بلند مشکی و شیشه های تارعنکبوتی در کنار برج نگین درضلع جنوب شرقی میدان صادقیه نشسته بود، درذهن هیچ انسان باور مندی نمیگنجد.
بگیروببند ومتفرق کردن مردم که معلوم بود در دستور کار قراردارد ازهمان ساعات اولیه آغازشد وماموران حاضرکه به انواع واقسام تجهیزات ولباسهای ویژه ملبس بودند تلاش برآن داشتند تا از بهم پیوستن مردم وشکل گیری یک راهپیمائی بزرگ که امکان شکل گیری آن در کوتاه ترین زمانم ممکن اجتناب ناپزیر مینمود جلوگیری نمایند. با همه این احوال مردم درفلکه صادقیه بعد ازحمله به کروبی با سردادن شعار مرگ بر استبداد ومرگ بر دیکتاتور خشم خودرا بنمایش گذاشتند. در خیابان کریمخان هم با شعار یا حسین میرحسین مردم خشم خودرا بنمایش گذاشتند. اما وقتی کار به حمله وهجوم نیروهای لباس شخصی وگارد ویژه رسید نهایتا" متفرق شده و به کوچه ها و خیابانهای اطراف گریختند. درواقع رژیم هم همین را میخواهد که مردم متراکم نشوند و تجمعات بزرگ صورت نگیرد که رژیم ناچار به پرداخت هزینه سنگین شود. بهمین جهت لازمست که تئوریسین ها ونظریه پردازان جنبش سبزبرای تجمعات بعدی که مهمترین آن جشن چهارشنبه سوری خواهد بود باید راهکارهای مناسب و چند جانبه ومتغیررا پیش بینی نمایند تا بتوانند موجبات سردرگمی نیروهای رژیم را فراهم آورند.
نکته بسیار مهم این بود که از سه - چهار روز پیش با بهانه های مختلف خطوط اینترنت بشدت دچار اختلال ئافت سرعت شده بود واز شب گذشته حدود ساعت 2 بعد ازظهر خطوط اینترنت بکلی قطع و آنتن موبایل ها وحتی خطوط تلفن ثابت دراکثرمناطق تهران مختل وآنتن تلفن های همراه از صبح امروزدرهمه نقاط تهران بکلی قطع وامکان هیچ تماسی میسر نبود. از طرفی با توجه به پخش بودن نیروهای لباس شخصی درمیان مردم گرفتن عکس یا فیلم بوسیله موبایل هل ها یک ریسک بزرگ محسوب میشد مگر از سوی کسانیکه در این مناطق زندگی میکردند و امکان اینکه از داخل خانه و از پنجره ها بتوانند عکس یا تصاویر تهیه نمایند، برای مردمی که در داخل خیابان بودند یک ریسک بسیار جدی پر خطر بحساب میامد.
بعنوان یک ناظر وشاهد عینی که چند صحنه را شخصا" از نزدیک شاهد بودم، میخواستم به این موضوع اشاره کنم که این خبرنگاران خارجی که به تهران دعوت شده بودند برای چه کاری آمده بودند؟ مگرنه اینست که یک خبرنگار باید بعنوان انعکاس اخبارانجام وظیفه وبه رسالت خود عمل نماید؟ اگر چنین است باید بپذیریم که این خانمها و آقایان که بعنوان خبرنگار به تهران دعوت شده بودند، چندان تفاوتی با آنانیکه پول گرفته بودند تا بمیدان آزادی بیایند و برای احمدی نژاد کف وسوت بزنند تفاوتی نداشتندو آنها مزدور و جیره خوار هستند ، این خبرنگاران هم همین بودند. اگر غیر ازاین باشد یا میبود! ضرورت وشرف خبرنگاری اقتضا میکرد تا پس از شنیدن اطلاعیه ای و ابلاغیه ای که از طرف دولت احمدی نژاد وحکومت ولایت مطلقه به آنها، مبنی براینکه آنها فقط ملزم هستند تا چرندیات احمدی نژادرابشنوند وآنرا انعکاس بدهند، وحق تردد بجاهای دیگررا ندارند، درهمان زمان باید عطای آمدن به تهران را به لقای چنین سفری می بخشیدند وخودشان را تا این مقدار تحقیرشده نمیدیدند، مگرهمان فرضی که بدان اشاره شد. یعنی مزدوری در لباس خبرنگار، که دراینصورت باید دور خبرنگاران هم یک خط قرمزکشید.
چرا که اگربحق برای خبر وانعکاس اخبار و واقعیات جامعه ایران درچنین روزی به تهران آمده بودند و اگرواقعا" خبرنگاربودند و به رسالت واصالت این شغل مقدس احترامی میداشتند یا باید نمی آمدند، یا اگرمیپذیرند که بیایند باید این اختیار را داشته باشند که با فراق بال بتوانند به انعکاس خوب و بد بپردازند. ای کاش چنین بود و یک - دو نفرازاین خبرنگاران میتوانستند سری به میدان صادقیه وخیابان کریم خان زند ومیدان ولیعصرو... میزدند تا با چشم خود ببینند که آنسوی تهران با این سوی تهران، آری فقط تهران در دوسوی تهران موضوغات چه تفاوتهای فاحشی با یکدیگر دارند. امیدوارهستیم که خودشان با توجه به آن محدودیت بزرگی که دولت برای آنها قائل شده بود دریابند که حقیقت 22 بهمن درآن نمایشی نبود که آنها مجبور به انعکاس آن شدند، بلکه حقیقت در جای دیگر وسوی دیگر تهران بود که رژیم ناچارشد دردو مرحله با هلی برد نیروهایش را جا بجا نماید. وامیدواریم که این خبرنگاران با وجدانی بیدار که اولویت اول در شغل خبررسانی است با قلم وبیان خود واقعیات را برای مردم خود آنطورکه بوده انعکاس دهند.
تهران 22بهمن 88
ساعت تنظیم خبر 15


Wednesday, February 10, 2010

فراخوان به تظاهرات ۲۲ بهمن، در شهر مونیخ Demonstration in München







رکورد شرم آور : بیش از ٦٥ روزنامه‌نگار زندانی در ایران امری بی‌سابقه در جهان


رکورد شرم آور : بیش از ٦٥ روزنامه‌نگار زندانی در ایران امری بی‌سابقه در جهان

سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۹ فوريه ۲۰۱۰
در آستانه برگزاری مراسم بزرگداشت سی و یکمین سالگرد انقلاب اسلامی در ایران مسوولان جمهوری اسلامی با دستگیری‌ گسترده فعالان و روزنامه‌نگاران همه‌ی توان خود را به‌کار گرفته‌اند، تا مانع از تظاهرات اعتراضی علیه رژیم شوند.
ژان فرانسوا ژولیارد دبیر اول گزارشگران بدون مرز در این باره اعلام کرد " در پی دستگیری‌های گسترده چند روز گذشته آمار روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران زندانی از مرز ٦٥ نفر گذشته است. این تعداد روزنامه نگار زندانی در یک کشور در ٢٥ سال گذشته و از تاریخ تاسیس گزارشگران بدون مرز بی‌سابقه است. این دستگیری‌ها فقط منحصر به تهران نیست، در بسیاری از شهرستان‌های ایران روزنامه‌نگاران و فعالان مطبوعاتی احضار و زندانی شده‌اند. "
گزارشگران بدون مرز با ارسال نامه‌ای به خانم ناوانتم پيلای کميسر حقوق بشر سازمان ملل مراتب نگرانی عمیق خود را از وضعیت نقض حقوق بشر و آزادی بیان و مطبوعات در ایران، اعلام و از ایشان خواستند به مقامات مسئول جمهور اسلامی در باره عدم رعایت تعهدات بین المللی هشدار دهند.
همچنین گزارشگران بدون مرز از با ارسال نامه ای دیگر به مسوولان ٢٧ کشور اروپایی، امریکا، کانادا و برخی از کشورهای جهان که حقوق بشر را محترم می‌شمارند، با اعلام نگرانی از اعدام های قریب‌ الوقوع از آنها خواسته است که "هم‌صدا مضحکه عدالت و دادگاه‌های فرمایشی را محکوم کنند." به جمهوری اسلامی هشدار دهند که " در برابر اعدام‌ مخالفان و معترضان این کشورها واکنش جدی نشان خواهند داد و به نام دفاع از حقوق بشر سفرای خود را از این کشور فرا خواهند خواند. "
گزارشگران بدون مرز از بازداشت تعداد دیگری از روزنامه نگاران در روزهای ١٨ و ١٩ بهمن مطلع شده است :
- اکبر منتحی روزنامه نگار بسیاری از روزنامه‌های توقیف شده از جمله اعتماد ملی
- احمد جلالی فراهانی خبرنگار مهرنیوز که یک روز پس از اخراج بازداشت شده است
- سمیه مومنی روزنامه نگار نشریه نسیم بیداری
- مهسا جزینی خبرنگار روزنامه ایران در اصفهان
- زینب کاظم خواه خبرنگار هنری ایسنا
- امیر صادقی عکاس روزنامه فرهنگ آشتی
- حسن ظهوری خبرنگار خبرگزاری میراث فرهنگی
- احسان مهرابی خبرنگار روزنامه فرهیختگان
- وحید پوراستاد روزنامه‌نگار پر سابقه و روزنامه فرهیختگان
-

گزارشگران بدون مرز یادآور می شود در پی دستگیری های روزهای گذشته از سرنوشت ده‌ها روزنامه نگار و وب‌نگار ایرانی بی اطلاع است و امکان بازداشت آنها را امری محتمل می‌داند.
در تاریخ ١٤ بهمن گزارشگران بدون مرز از بازداشت علی محمد اسلام پور مطلع شد. سردبیر نشریه ندای وقت پس از احضار به شعبه نهم دادگاه انقلاب کرمانشاه با اتهام " نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان" زندانی شد. این روزنامه نگار هچنین مدیریت وبلاگ قصرنیوز را نیز برعهده دارد.
وزرات اطلاعات در تاریخ ١٧ بهمن ماه با انتشار اطلاعیه ای مسولیت بازداشت ٧ شهروند ایرانی را برعهده گرفت. در این اطلاعیه بدون نام بردن از بازداشت شدگان، دستگير شدگان به همکاری با رادیو فردا و " آموزش‌هايی در زمينه شيوه‌های مختلف براندازی نرم و اخلال در نظم و امنيت عمومی، شايعه‌سازی و ساير اقدامات خرابکارانه» متهم شده‌اند. ارمان مستوفی یکی از مدیران رادیو فردا در این باره با تکذیب کامل اطلاعیه وزارت اطلاعات اعلام کرده است که این رادیو در ایران خبرنگار ندارد ."
از تاریخ ١٠ بهمن شبکه اینترنت در ایران به شکل جدی دجار اخلال و در برخی مناطق کاملا قطع شده است. بسیاری از شرکت های خدمات دهنده تلفن همراه امکان ارسال پیامک را قطع کرده اند.
از سوی دیگر جمعی از روزنامه‌نگاران تبعیدی با ارسال نامه‌ای به همکاران خود در رسانه‌های بین المللی از آنها خواسته‌اند که به هنگام سفر به ایران به مناسبت مراسم ٢٢ بهمن در " در دام نقشه قاتلان آزادی " نیفتند. این روزنامه‌نگاران " دعوت از خبرنگاران خارجی برای پوشش دادن مراسم سالگرد انقلاب در روز ٢٢ بهمن را بخش دیگری از نقشه فریبکارانه دولت غیر قانونی محمود احمدی نژاد " اعلام کرده‌اند : " بسیاری از خبرنگاران رسانه‌های خارجی بعنوان جاسوس دستگیر و فعالیت بخش عمده رسانه‌های جهانی را ممنوع شده است، اکنون می‌کوشد با دعوت از خبرنگاران رسانه های جهانی، می خواهد به نمایش مردمی بودن خود را پوشش جهانی بدهد. روش حکومت ایران کانالیزه کردن خبرنگاران بسوی تظاهرات دولتی و ممانعت از حضور انها در نقاط دیگر است.
شما نه تنها بعنوان نمایندگان رسانه های جهان آزاد، بلکه بجای همکاران ایرانی خود که در تبعید یا زندانند به ایران می روید. دعوت کننده شما دولتی آزادی کش، ضد مطبوعات آزاد و پایمال کننده بدیهی ترین حقوق انسانی است