Thursday, October 13, 2011

.نخستین سالگرد درگذشت مرضیه؛ زنی از تبار شیدائیان


.نخستین سالگرد درگذشت مرضیه؛ زنی از تبار شیدائیان
تو خامشي، كه بخواند؟
تو مي‌روي، كه بماند؟
كه بر نهالك بي‌برگ ما ترانه بخواند


Wednesday, October 12, 2011

فیلم کامل "تهران من حراج"

یک سال حبس و ۹۰ ضربه شلاق برای مرضیه وفامهر، همسر ناصر تقوایی
مرضیه وفامهر، همسر ناصر تقوایی، به یک سال حبس تعزیری و ۹۰ ضربه شلاق محکوم شد. به گزارش سایت کلمه، این حکم که روز گذشته از سوی دادگاه صادر شده، به درخواست وکیل وی برای تجدید نظر ارسال شده است. مرضیه وفامهر اوایل تیرماه سال جاری بازداشت شد. بر اساس گزارش‌ها علت بازداشت این هنرمند بازی در فیلم «تهران من، حراج» اعلام شده است. تقوایی اما می‌گوید مجوز ساخت از سوی وزارت ارشاد داشته و برخلاف شایعات مطرح شده، این فیلم زیرزمینی نبوده است. طی ماه‌های اخیر فشارها بر هنرمندان روز به روز افزایش یافته و تعدادی از مستندسازان و بازیگران بازداشت و ممنوع‌الخروج شده و یا تحت فشارهای حقوقی و قضایی وادار به سکوت و انفعال شده‌اند.


چرا به جوک رشتی می خندیم؟



یاداشتی از پروفسور بیات استاد بخش
جامعه شناسی در دانشگاه تهران

چرا به جوک رشتی می خندیم؟


"یه روز یه رشتی وارد خونه میشه، می بینه زنش لخت روی تخت خوابیده ..."
"یه روز یه رشتی در کمد را باز می کنه، می بینه حسن آقا ..."

چه چیزی درباره لطیفه های رشتی خنده آور است؟


هنگامی که یک ماجرایی تعریف می شود که در آن فردی از میان ما بر خلاف همه آن انتظارات عمومی رفتار می کند، ما آن را بانمک و خنده دار می یابیم.


حالا بیایید ببینیم آن بخش از فرهنگ ما که در لطیفه های رشتی پنهان شده چیست.

در مورد لطیفه های رشتی، معمولا محور لطیفه یک مرد رشتی است که مرد دیگری با زنش خوابیده است. آنچه لطیفه رشتی را برای ما خنده دار می سازد معمولا دو حالت دارد. حالت یک اینست که مرد رشتی هالو است و متوجه نمی شود که مرد دیگری با زنش خوابیده است، و ما به حماقت او می خندیم. در این حالت به حماقت کاراکتر لطیفه می خندیم.

حالت دو اینست که مرد رشتی متوجه این رابطه جنسی می شود، اما واکنشی از خود نشان نمی دهد و به سادگی از کنار آن می گذرد. یعنی وضعیت تعریف شده در لطیفه با انتظارات ما بر اساس تربیت و جامعه پذیری و شناخت ما تناقض دارد و از این روست که وضعیت به نظر ما خنده دار می آید.

حالا بیایید حالت دو را در نظر بگیریم و نگاهی عمیق تر به دلیل خنده داربودن جوک های رشتی بیاندازیم.

مگر نه اینکه انتظار داریم که هر مردی وقتی که مرد دیگری را با زنش می بیند، عصبانی شده، غیرتش به جوش بیاید و بزند یکی از آن دو یا هر دو را بکشد؟ و واکنش خونسرد و عاری از خشونت مرد رشتی ما را به خنده می اندازد!

در فرهنگ ما، ناموس و غیرت** متاسفانه چنان ریشه دوانده که بدون آنکه آگاهانه بدان بیاندیشیم، در ذهنیت ما همواره جاری است.

اول از همه اینکه ما زن را ناموس مرد می دانیم و هنوز باور نداریم که زن هم یک انسان است که اختیار خود را دارد. یک دلیل خنده دار بدون جوک رشتی اینست که زن را هنوز ابزار جنسی برای استفاده مرد می دانیم. هر مردی که دستش برسد، به زن مرد رشتی تجاوز می کند و کنار او می خوابد. زن اعتراضی نمی کند، چیزی نمی گوید، و اصولا در همه جوک های رشتی کاراکتری ندارد، و هنگامی که مردی به سراغ او نمی آید هیچ اعتراضی نمی کند. زن رشتی انتخابی ندارد، اعتراضی ندارد، صدایی ندارد، فقط یا لخت روی تخت خوابیده، یا مورد تجاوز مرد همسایه و بقال و حسن آقا قرار می گیرد. زن رشتی در همه ی این لطیفه ها فقط "ناموس" مرد رشتی است! مرد رشتی هم که به ناموس اهمیتی نمی دهد، پس هر مردی می تواند به زنش دست درازی کند.

دوم اینکه مرد باید "غیرت" داشته باشد، یعنی اینکه از "ناموس" خود دفاع کند و اگر مرد دیگری را با زن خود دید، از خود خشونت نشان دهد** و خون بریزد!اینکه مرد رشتی بدون ارتکاب خشونت از کنار ماجرا رد می شود، برای ما بشدت خنده دار است.

آخرین جوک رشتی را که شنیده اید به خاطر بیاورید و به جای "مرد رشتی" یک "مرد سوئدی" را در آن قرار دهید. آیا بازهم بانمک و خنده دار است؟ طبیعی است که از مرد سوئدی انتظار نمی رود که دست به چاقو بزند و زن خود یا مرد دیگر را بکشد! فرهنگ و قانون کشور سوئد متفاوت است.

این وضعیت رقت بار فرهنگی ماست! به عنوان روشنفکر به نقد حکومت جمهوری اسلامی می پردازیم که چرا دست به سنگسار می زند، ولی کمتر به نقد فرهنگ ناموسی و غیرت پرستی خودمان می پردازیم که مسبب قتل زنان و دختران بسیاری در این مملکت بوده و هست.

برای اینکه عمق این وضعیت رقت بار روشن تر شود، اجازه دهید چند خطی از کتاب «فاجعه خاموش (قتل های ناموسی)» به قلم پروین بختیار نژاد *** را در اینجا نقل کنم.

***
"شیدا زن 16 ساله مریوانی که یک کودک 2 ساله نیز داشت ... در حال حرف زدن با مردی در خیابان توسط برادرش به قتل رسید.
مردی به علت سوءظن به همسرش او را پس از 29سال زندگی مشترک در برابر دیدگان فرزندانش به قتل رساند.
خانواده‌ای در خوزستان در کیف دختر خود کارت تبریکی بدون امضاء یافتند. دختر توسط عمویش به قتل رسید و خانواده آن دختر قاتل را بخشیدند.
سعیده دختر 14 ساله بلوچستانی به دلیل شک پدر به او، به وسیله پدر، برادر و دوستان برادرش سنگسار شد و به قتل رسید.
دلبر خسروی، دختر 17 ساله‌ای در دهی نزدیکی مریوان، به دلیل داشتن قصد طلاق از همسر ناخواسته و اجباری خود، توسط پدرش سر بریده شد.
مردی 46 ساله‌ای همسر صیغه‌ای و نوجوانش را که 15 سال بیشتر نداشت به دلیل سوءظن با ضربات چاقو مجروح کرد و مردی که در خیابان در حال حرف‌زدن با او بود را با ضربات چاقو به قتل رساند.
در دزفول، جاسم که خود دارای سه زن بوده دختر 15 ساله‌اش را به دلیل اینکه فکر می‌کرد عمویش به او تجاوز کرده، سر برید.
باز در دزفول، مردی با سوءظن به همسر دومش و با ادعای اینکه پسرش متعلق به او نیست، سر وی و فرزند 7 ساله‌اش را برید.
زهرا دختر 7 ساله اهوازی زمانی که مادرش بر سر اختلافی با شوهرش (پدر زهرا)، به همراه وی به منزل پدری‌اش می‌رود، پس از بازگشت مورد سوءظن پدر خود قرار می‌گیرد. پدر به زهرای 7 ساله شک می‌کند که شاید زمانی که او در منزل پدربزرگش بوده، مورد تجاوز دایی‌اش قرار گرفته باشد. وی با این سوءظن به دست پدر کشته می‌شود."
***

پروین بختیارنژاد در این کتاب تلاش کرده نمایی از فاجعه خاموش را به ما نشان دهد. مردهایی که او به ما نشان می دهد، مردهایی که سر دختر 7 ساله، خواهر 17 ساله و زن 15 ساله خود را می برند، مردهایی که هیچکدام "مرد رشتی" نیستند. اینان همه مردان باغیرتی هستند که از ناموس خود دفاع می کنند و واکنش آنها همخوان با انتظارات فرهنگی ماست، و از این رو برای ما خنده دار نیست!

ولی آیا واقعا اینطور است؟ آیا ماجرای قتل های ناموسی گریه آور نیست؟ اگر ما واقعا از هر مردی که زن یا دختر یا خواهر خود را با مرد دیگری می بیند انتظار نداریم که دست به جنایت بزند، چرا به جوک های رشتی می خندیم؟ وقت آن نرسیده که از خود بپرسیم فرهنگ خشونت ناموسی را چرا پذیرفته ایم؟


آیا بهتر نیست آرزو کنیم .. هیچ زن و دختری قربانی خشونت ناموسی نشود؟

برنده نوبل صلح جايزه خود را به فعالان بهار عربی تقديم کرد

رنده نوبل صلح جايزه خود را به فعالان بهار عربی تقديم کرد



به گزارش خبرگزاری فرانسه از اسلو، دو زن لیبریایی و یک زن یمنی به طور مشترک به عنوان برندگان جایزه نوبل صلح دو هزار و یازده اعلام شدند.

کمیته نروژی نوبل جمعه اعلام کرد جایزه نوبل صلح را به آلن جانسون سیرلیف رئیس جمهور لیبریا و لیماه بووه فعال لیبریایی و همچنین توکل کرمُن فعال یمنی می دهد.
...
توربیوئرن یاگلاند رئیس کمیته نوبل اعلام کرد: این سه نفر به خاطر مبارزه غیر خشونت آمیز در زمینه امنیت زنان و حقوق آنها در مشارکت در روند صلح مستحق دریافت جایزه صلح نوبل شناخته شدند.

توکل کرمن ، یکی از سه زن برنده جایزه نوبل صلح امسال ، جایزه غیر منتظره خود را به فعالان بهار عربی تقدیم کرد .

خانم توکل کرمن اهل یمن با اشاره به اعتراضات مردمی دمکراسی خواهانه در خیابانهای اغلب کشورهای عربی گفت : من جایزه نوبل صلح خود را به همه فعالانی تقدیم می کنم که در بهار عربی به ایفای نقش می پردازند

.تبعيض و استثمار زنان در جهان

ناهيد جعفرپور:

زنان در جهان سوم,

صدها سال است که زنان در سرتاسر جهان تحت ستم و تعقيب رنج ميبرند، استثمار ميشوند، مورد تهديد قرار مي گيرند و از آنها سوء استفاده ميشود. در حاليکه زنان در کشورهاي صنعتي بخشا موفق شده اند به حداقل برابري حتي اگر روي کاغذ دست يابند، شرايط زنان در جهان سوم همچنان چون گذشته همواره فاجعه بار تر ميگردد.

به ويژه در زمينه اقتصادي نابرابري و بي عدالتي اجتماعي در ميان زنان چشمگير است: در سطح جهان زنان ميان دو سوم و سه چهارم تمامي مشاغل را انجام مي دهند و 45% مواد غذائي جهان را ( در کشورهاي در حال توسعه حتي تا 80%) توليد مي کنند. اما تنها 10% از درآمد حاصل از توليدشان را دريافت مي کنند و تنها 1% از کل مالکيت خصوصي را در اختيار دارند.

بنابراين زنان براي بخش بزرگي از کارشان مزدي دريافت نمي کنند: خانه داري، تربيت فرزندان و در جهان سوم همچنين کار زراعي عمدتا به عهده زنان است. آنها حتي از کمک هاي نقدي براي توسعه به هيچ وجه برخوردار نمي شوند: وام ها غالبا به مردان داده ميشوند. زنان با وجود اينکه غالبا تا 82% بيشتر از مردانشان کار زراعت را انجام مي دهند اما حقي در سود حاصله از پروژه هاي توسعه را ندارند.

غالبا زنان کارگر يا بعنوان کارگران مزد ارزان در کارخانه جاتي که اکثرا مالکينش کنسرن هاي غربي مي باشند، کار مي کنند و يا از طريق فروش سبزي جات و کارهاي دستي و يا خود فروشي امرار معاش مي نمايند. به ويژه در برخي از کشورهاي آسياي شرقي با پشتيباني زنجيره هتل هاي بين المللي و شرکت هاي هواپيمائي از زنان و کودکان تهيدست براي سکس توريسم سوء استفاده مي گردد و منافعي فراوان حاصل مي گردد.

در سرتاسر جهان بيش از يک ميليارد انسان دچار سوء تغذيه مي باشند و تقريبا روزانه 50000 نفر در جهان از سوء تغذيه جان خويش را از دست مي دهند. غالب اي اين افراد زنان و کودکان مي باشند. در بسياري از فرهنگ ها مردان ارزششان بسيار بيشتر از زنان است و در ابتدا مردان بايد سير شوند و با پس مانده غذا زنان شکم خود را سير نمايند به همين منظور مثلا در شمال هند 21% فرزندان دختر و تنها 3% فرزندان پسر دچار سوء تغذيه مي باشند. در بسياري از کشورها سوء استفاده و آزار شديد زنان و دختران امري مشروع است. براي مثال کتک زدن زنان و دختران از سوي مردان بنفع عفت خانواده و جامعه است و امري طبيعي است و از مجازات برخوردار نيست و يا قتل هاي ناموسي، فروش دختران و ده ها خشونت خانگي و اجتماعي. ميليون ها دختر در کشورهاي جهان سوم ختنه مي شوند تا بدينوسيله از آنها زني مطيع و تحت فرمان و امين به شوهر ساخته شود. از آنجا که ختنه زنان غالبا بصورت سنتي و با آلات غير بهداشتي انجام مي شود آمار بالائي از دختران به خاطر خونريزي شديد جان خود را از دست داده و يا تمام عمر دچار نقص عضو و بي حسي در ناحيه شکم گشته اند. وضعيت زنان در مناطق جنگي وحشتناک تر از موقعيت هاي عادي است تجاوز به زنان ووو از جمله آسيب ها است که در برابر آن از سوي جامعه ملل سکوت برقرار است.

آزار و اذيت و تعقيب سيستماتيک زنان در بسياري از کشورها مانند هندوستان جائي که فرزندان دختر سقط گشته و يا پس از تولد کشته مي شوند، امري عادي است. زيرا که در اين کشورها براي فرزند دختر بهنگام ازدواج بايد جهيزيه زيادي چه نقدي و چه کالائي به خانواده داماد پرداخت شود اما براي فرزند پسر بر عکس است. افزون بر اينکه فرزند پسر در آينده سرپرست و در حقيقت بيمه دوران پيري والدين است. در هند هنوز هم زنان زماني که جهيزه کافي نپرداخته باشند و يا خانواده زن تهيدست باشد و قادر به پرداخت جهيزيه نباشد و يا زن سرکش باشد به همراه شوهرانشان سوخته مي شوند. تعقيب قضائي اين گونه قتل ها با وجود اينکه در قوانين هند ممنوع است اما غالبا به لحاظ مسائل فرهنگي انجام نمي گيرد.

طبق گزارش سازمان ملل متحد آمار قتل زنان در سرتاسر جهان همواره در حال افزايش است ( طبق آمار اخير در حدود 52%). در هند، پاکستان، آلباني و بسياري از کشورهاي عربي اين آمار چشم گير است.

در حاليکه فقر در جهان سوم در حال رشد است و هر روز انسانهاي بيشتري ساکن مخروبه ها و زاغه هاي حاشيه شهر ها مي شوند، بسياري از اين کشورها ميليارد ها دلار براي تسليحات هزينه مي کنند: هند و پاکستان و چين قدرت اتمي مي باشند.

شرايط زنان در اين کشورها ( گذشته از تغييرسيستم سياسي و اقتصادي در سطح کلان اين کشورها) تنها مي تواند از طريق استقلال اقتصادي زنان، فرصت هاي آموزش و آگاهي زنان به حقوقشان از جمله ازطريق پروژه هاي هدفمند توسعه ارتقا و بهبود يابد.

واقعيت: اگر جائي در جهان اقليتي قومي اين چنين مانند زنان تحت آزار و تبعيض و تعقيب قرار مي گرفت، سازمان هاي بين المللي مطمئنا مدتها بود که يا به تبيض کنندگان حمله نموده و يا حداقل بعنوان نسل کشي اعلام جرم نموده بودند. اما زماني که حقوق انساني زنان خدشه دار مي شود طرفداران و حاميان " دخالت هاي بشردوستانه" و " صلح خواهان" و " پليس هاي جهان" چشم هاي خود را مي بنندند. زيرا که آنان خود از استثمار زنان نفع مي برند.

1/ بنا براين جمع بندي نقش اجتماعي زنان و موقعيت آنها در جهان سوم از طريق فاکتور هاي زير خلاصه و مشخص مي شود:

الف/ زنان کار اجتماعي ضروري را بدون دريافت درآمدي قابل مشاهده و درآمدي شخصي انجام مي دهند.

ب/ زنان چه به لحاظ حقوقي و چه به لحاظ اجتماعي و چه به لحاظ اقتصادي بسيار پائين تر از مردان قرار گرفته اند و در بسياري از کشورها حتي آن حقوق حداقل نوشته شده در باره زنان هم به هيچ وجه اجرا نمي شود.

ت/ حضور زنان در فرهنگ آموزشي و فرهنگ سياسي يا بسيار کمتر از مردان است و يا اصولا وجود ندارد.

س/ نقش زنان در تمامي عرصه ها به لحاظ موجوديتشان و به لحاظ جنسيتشان در غالب کشورهاي جهان سوم ازاهميت بسيار محدودي برخوردار است

ش/ زنان به لحاظ موقعيت اجتماعيشان در بخش صنايع به لحاظ دستمزد و ساعات کار نسبت به مردان ( چه در کارخانه جات و چه توليد در خانه براي کارخانه جات و چه کار براي بازتوليد نيروي کار و...)بشدت استثمار مي شوند و غالبا کار آنها در آمار هاي رسمي بحساب نمي آيد.

2/ شرايط زندگي

الف/ کار زنان در روستا ها و کارخانه جات : کار زنان بر روي مزارع، خانه داري، مراقبت از فرزندان و سالمندان خانواده، کيلومتر ها راه رفتن براي تامين آب خوراکي و ابزار سوخت ( هيزم و..)، تهيه آرد براي نان، جمع آوري ميوجات و سبزي جات براي تامين خوراک روزانه، ذبح حيوانات اهلي براي تهيه گوشت، تعمير و دوخت البسه و وسائل خواب ( تشک و لحاف)، صنايع دستي چون سبد و فرش و گليم و.....مي باشد و غالبا زنان در اين بخش به کار توليد مواد غذائي روي مزارع و همچنين کارهاي دستي براي ارائه به بازار هاي محلي و فروش اين محصولات در آن بازار ها يا توليد براي واسطه ها مشغولند. غالب همسران اين زنان به بخش صنايع شهرها رفته و درکارخانه جات و يا مزارع صنعتي بکار مشغول شده و از اين روي بار سنگين گذران امور خانواده و سرپرستي خانوار به عهده اين زنان است. با افزايش بيکاري مردان در جهان سوم مسئوليت کار بر روي زمين و تجارت خرد در بازار هاي محلي از زنان گرفته شده و اين مسئله خود باعث شده است که زنان موقعيت اجتماعي خود را در خانواده از دست بدهند. زمان متوسط کار زنان در بخش روستائي روزانه ميان 15 تا 16 ساعت مي باشد. در شهرها با زنان کارگري روبرو مي شويم که بعنوان کارگر کارخانه ( معمولا در بخش بسته بندي) خدمتکار، دست فروش، پرستار، سکرتر، معلم، کارگر ساختماني و تن فروش ..... مشغول بکارند.

ب/ آموزش: درجه بيسوادي زنان بالا تر از درجه بيسوادي مردان است. وزنه آموزش زنان بيشتر بر آموزش تعليم و تربيت و مشاغل مراقبت هاي ويژه استوار است.

ب/ موقعيت اجتماعي: مدل زن خانواده که پاداشش مادر بودن و جنسيتش است و فضيلتش پاکدامني، بکارت، فرمانبرداري، زرنگي و باروري اش مي باشد.

ت/ موقعيت حقوقي: غالبا هيچ تضمين حقوقي براي برابري زنان با مردان در برابر قوانين وجود ندارد بلکه برعکس بيشتر يک سري قوانين بشدت افراطي مانند قانون ارث، قانون ازدواج و طلاق و قانون مالکيت و.... بر زندگي زنان حکمفرماست. بخصوص در قانون طلاق و حضانت فرزند زنان بشدت تحت فشار بي قانوني قرار دارند و اگر قانوني هم اجرا ميشود برخواسته از سنن و فرهنگ و دين ووو که خود شرايط صددرصد بي حقوقي و پايمال شدن حقوق انساني را براي آنان به همراه دارد.

س/ بهداشت و سلامتي: به لحاظ رشد فشار کاري و حاملگي هاي متعدد درجه طول عمر زنان در کشورهاي در حال توسعه در مقايسه با مردان بسيار پائين تر است.

ش/ جنسي: جنبش هاي زنان ختنه زنان در کشورهاي جهان سوم را بعنوان يک ويژگي آشکار جنسي که از سوي ديگري تصميم گيري ميشود و تحت پيگرد قانوني قرار نمي گيرد ارزيابي مي کنند. مسئله اي که بطور رسمي در غالب اين کشورها با پيروي از فرهنگ و سنن و مذهب مورد بر عليه زنان و بدون خواست آنها به اجرا در مي آيد.

ج/ حضور سياسي: همواره در برخي از کشور هاي جهان سوم اتحاديه هاي زنان وابسته به دولت ها وجود دارند که عملا هيچ معناي واقعي براي زنان به همراه ندارند. احزاب تحت تاثير آراء مردان قرار داشته و همچنين تعداد زنان فعال سياسي در اين احزاب نسبت به مردان اندکند و احزابي هم وجود دارند که زنان در آن ازحق راي محدود برخوردارند. سازمان هاي سياسي زنان و سازمان هاي غير دولتي زنان معمولا فعاليت زير زميني دارند و چهره هاي شناخته شده آنان تحت پيگرد و آزار و دستگيري و شکنجه و... قرار مي گيرند.

3/ جنبش هاي زنان و جنبش هاي آزادي بخش

جنبش جهاني زنان در پروسه برابر حقوقي افراد و مشکلات جنوب/شمال جهان وضعيت زنان را مورد بحث و گفتگو قرار داده است. زن بودن به اين مفهوم است که در يک موقعيت پائين تر اجتماعي نقش مادر را قبول نمود و جنس دوم را تشکيل داد. اين نقش را شايد بتوان تصور نمود اما علل اجتماعي آن کجا قرار دارد؟

خطوطي از بحث هاي جنبش جهاني زنان:

1/ پدرسالاري جهاني

الف/ از طريق ساختار هاي قدرتي در خانواده ( مرد مسئول بيرون است و زن مسئول درون خانواده)

ب/ از طريق تقسيم کار اجتماعي ( کار مزدي و کار خانگي) و نابرابري حقوقي ميان مردن و زنان

ت/ از طريق موقعيت اجتماعي

2/ جامعه طبقاتي: مسئله اي که با آن کاملا در تمامي کشورهاي جهان سوم روبرو هستيم و شرايط زندگي در اين کشور ها وابسته (سرمايه داري) به آن است. به مفهوم بيشترين بهره با حداقل سرمايه گذاري تحت شرايط استثمار و استفاده از آخرين نيروي کار ضعيف ترين بخش هاي اجتماعي و انهدام تمامي مناسبات اجتماعي

4/ سنت ها، ايدئولوژي، مذهب و فرهنگ: در مبارزات آزادي بخش ملي کشورهاي جهان سوم غالبا آزادي و برابر حقوقي زنان بعنوان جنبشي مستقل در سايه قرار مي گيرد. به اين صورت که همواره بعد از يک مبارزه آزاديبخش ملي زنان مي بايست چون گذشته به تقسيم کار گذشته خود باز گردند و مردان از مزاياي آزادي جديد خود بهره برند.

در حاليکه زنان بخش مهم تمامي جنبش هاي آزاديبخش را تشکيل مي دهند و غالبا بخش هاي راديکال جنبش انقلابي را سازماندهي مي کنند

استفاده از ماخذ هاي زير:

Kay-Michael Schreiner / Johanna Skrodzki,

زنان در جهان سوم

Peter Hammer Verlag, 3. Auflage 1986

Rose Gauger / Ulrike Helwerth,

ما مورچه گان جنبش هستيم ـ زنان در آمريکاي لاتين

Schwarzwurzel-Verlag, 1. Auflage 1982