Wednesday, October 31, 2007

تجمع اعتراضیی دانشجویان دانشگاه علامه

گزارش کامل از تجمع امروز دانشگاه علامه،

سه شنبه ۸م آبان ۱۳۸۶
اين آخرين هشدار است جنبش دانشجويي آماده قيام است
گزارش تجمع اعتراضیی دانشجویان دانشگاه علامه بشنوید







خبرنامه امیرکبیر: امروز سه شنبه، ۸ آبان ۱۳۸۶، تجمع و تریبون آزاد دانشجویی با حضور جمعیت ۱۰۰۰ نفری
دانشجویان دانشگاه های تهران در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.محور های این تجمع که در دانشکده علوم اجتماعی و ارتباطات دانشگاه علامه برگزار شد، بازداشت و صدور احکام سنگین برای دانشجویان، سلب حق تحصیل، پلیسی شدن فضای دانشگاه، سرکوب فزاینده تشکل های دانشجویی، اخراج اساتید، توقیف نشریات دانشجویی و… بود.به گزارش خبرنامه امیرکبیر در ابتدای این مراسم یکی از دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی علامه طی سخنانی اعلام کرد: «دانشجویان دیگر دانشگاه ها پشت در ایستاده اند و با مقاومت حراست رو به رو شده اند. نیروهای حراست به دانشجویان اجازه نمی دهد که وارد دانشگاه شوند.» دانشجویان تجمع کننده پس از این سخنان به سمت درب ورودی حرکت کردند. مقاومت نیروهای حراست و تلاش دانشجویان از دو سوی در ورودی برای ورود به دانشگاه موجب شکستن درب شیشه ای دانشگاه شد و دانشجویان موفق شدند وارد دانشگاه شوند.تجمع کنندگان در حالی که پلاکاردهایی با مضامین «دانشگاه پادگان نیست»، «پول می دهیم تا سرکوبمان کنند»، «آزادی یعنی سکوت، آزادی یعنی اوین؟!»، «تعلیق، ستاره، اخراج مثلث افتخار دانشجو» و.. با خواندن سرود یار دبستانی و ای ایران و سر دادن شعارهای «دانشجوی می میرد، ذلت نمی پذیرد»، «دانشجو دانشجو حمایتت می کنیم»، «فرمانده پادگان این آخرین هشدار است، جنبش دانشجویی آماده قیام است» به سمت محوطه دانشکده حرکت کردند و در آن جا تجمع کردند.در آغاز تریبون آزاد انجمن اسلامی دانشگاه علامه، سلیمان محمدی، به عنوان نماینده دانشکده علوم اجتماعی علامه، که به سه ترم محرومیت از تحصیل محکوم شده است با خواندن بیانیه ای، آغاز موج جدید فشار بر دانشجویان را محکوم کرد. بعد از آن آرمان صداقتی، عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر، بیانیه انجمن اسلامی این دانشگاه را در محکومیت صدور احکام سنگین برای سه دانشجوی در بند این دانشگاه قرائت کرد.در بخشی از این بیانیه آمده است: «در حالی که تکذیب مدیران مسئول که با صدای نگران و چشمان بهت زده، مظلومانه و سراسیمه از این توطئه شوم اعلام نفرت و انزجار می کردند و تبری می جستند، گوش فلک را پر کرده بود، این صوت معصومانه را، راهی به مجریان عدالت! نبود که خداوند قلب و چشم گوششان را بسته که بارها نشان داده اند که بندگی خدا را وانهاده، سرسپردگی حاکمیت اقتدارگرا را به جان خریده اند. بیدادگران این بار هم تصمیم گرفتند که نشنوند و کسانی که بر مسند قضا تکیه زده اند در حالیکه دیگران را از روز جزا نهیب می زنند جایگاه پیامبری را به عروسک خیمه شب بازی ظالمان تنزل دادند و بی گناهان را مجرم نامیدند. اما با تکیه بر کدام مستندات؟ آیا مدرکی جز اعترافات تحت شکنجه های وحشیانه ی قرون وسطایی علیه دانشجویان دربند وجود دارد؟ کدام قانون شکنجه را برای حصول به نتیجه ی دلخواه مجاز می شمرد؟»در ادامه این مراسم علی عبدی، از طرف انجمن اسلامی دانشگاه شریف اقدام به ایراد سخنرانی نمود. سپس مهدیه گلرو، عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه، بیانیه کمیته زنان انجمن اسلامی این دانشگاه را در محکومیت حمله حراست به خوابگاه دانشجویان دختر قرائت کرد. در بخشی از این بیانیه آمده است: «با آغاز به کار دولتمردان نهم و انتصاب آیت الله شریعتی به ریاست دانشگاه علامه موجی از برخوردهای غیرقانونی با اساتید و دانشجویان دانشگاه علامه آغاز شد. اخراج، عدم تمدید قراداد و توهین به اساتید برجسته من جمله دکتر نمک دوست در کنار بازداشت دانشجویان، صدور احکام سنگین کمیته انظباطی برای بیش از ۳۰ نفر از فعالین دانشجویی در روزهای اخیر، توقیف نشریات، عدم صدور مجوز برای انجام برنامه های فرهنگی و تلاش برای انحلال انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی واعمال شرم آوری مانند تعرض به دختران دانشجو توسط مامور حراست گوشه ای از وقایع روی داده در دو سال گذشته است.» در ادامه این بیانیه صدور احکام سنگین حبس برای دانشجویان امیرکبیر و احتمال انتقال آن ها به زندان قزل حصار نیز محکوم شده است.کیوان امیری، یکی دیگر از دانشجویان، در ادامه این مراسم سخنرانی کرد. این دانشجو در سخنرانی خود حمله ماموران به خوابگاه دانشجویی دانشگاه بابلسر، رشد فضای سرکوب در دانشگاه، بستن انجمن های اسلامی، توقیف نشریات دانشجویی، بازداشت سه دانشجوی کرد دانشگاه علامه را محکوم کرد.دانشجویان تجمع کننده به سمت درب ورودی حرکت کردند و در این حین نیروهای امنیتی که حضوری پرتعداد در دانشکده علوم اجتماعی علامه داشتند با دانشجویان تجمع کننده درگیر شدند. تریبون آزاد دانشجویی با سخنرانی عسل اخوان، امیر یعقوبعلی، شاهین زینعلی، مجید خمسه، مهدی شجاعی و علی وفقی، از طرف شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی علامه، خواجه نصیر و دانشگاه آزاد به پایان رسید.تجمع دانشجویان در حالی به پایان رسید که نیروهای امنیتی دانشگاه علامه را محاصره کردند و کلیه دانشجویانی که از دانشکده علوم اجتماعی خارج می شدند را دستگیر می کردند. طبق گزاشات رسیده نزدیک به ۲۰ نفر از دانشجویان دانشگاه تهران، علامه و پلی تکنیک دستگیر شده و به مکان نامعلومی منتقل شدند. جمعی از دانشجویان بازداشت شده پس از ساعتی آزاد شدند ولی آخرین گزارش ها حاکی از آن است که همچنان تعدادی از دانشجویان در بازداشت به سر می برند.به گزارش خبرنامه امیرکبیر دانشجویان دانشگاه علامه در اعتراض به دستگیری گسترده دانشجویان اقدام به تحصن در صحن دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه کرده و اعلام کرده اند تا آزادی کلیه دانشجویان بازداشت شده در کلاس های درس شرکت نخواهند کرد. دانشجویان تجمع کننده شعار می دادند: «پینوشه، پینوشه ایران شیلی نمی شه»، «دانشجوی تعلیقی حمایتت می کنیم»، «محمود احمدی نژاد عامل تبعیض و فساد»، «مرگ بر دیکتاتور» و… . تا لحظه تنظیم این خبر جو داخل و خارج دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه به شدت متشنج گزارش می شود و دستگیری دانشجویان همچنان ادامه دارد.اخبار تکمیلی در خصوص دانشجویان بازداشت شده در گزارش های تکمیلی ارسال می شود

Monday, October 22, 2007

گزارش کامل تریبون آزاد «ستاره ها در اوین» در دانشگاه امیرکبیر

گزارش کامل تریبون آزاد «ستاره ها در اوین» در دانشگاه امیرکبیر






تجمع اعتراضی دانشجویان: مرگ بر دیکتاتور
گزارشی از تجمع و تریبون آزاد امروز در دانشگاه پلی تکنیک ، توسط یکی از دانشجویان سوسیالیست این دانشگاه بشنوید

خبرنامه امیرکبیر: تریبون آزاد دانشجویی «ستاره ها در اوین» در اعتراض به صدور احکام ناعادلانه و سنگین چندین سال حبس برای سه دانشجوی در بند دانشگاه امیرکبیر امروز، ۳۰ مهرماه ۸۶، در این دانشگاه با حضور جمع کثیری از دانشجویان دانشگاه های تهران برگزار شد.مدیریت دانشگاه از روز گذشته با ممنوع الورود کردن ناگهانی همه اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی امیرکبیر و همچنین جمع کثیری از فعالین دانشجویی دانشگاه و همچنین فراخواندن کلیه نیروهای انتظامات دانشگاه سعی در جلوگیری از برگزاری این تریبون نمود.کمیته انضباطی دانشگاه امیرکبیر به دستور دکتر رهایی روز گذشته ضمن تماس با خانواده کلیه فعالین دانشجویی از آن ها خواست از حضور فرزنداشان در تریبون آزاد امروز جلوگیری کنند. کمیته انضباطی خانواده دانشجویان را تهدید کرده بود در صورت حضور دانشجویان در این تجمع علاوه بر صدور حکم محرومیت از تحصیل برای ایشان، نیروهای امنیتی هم آن ها را دستگیر خواهند کرد.انتظامات دانشگاه امیرکبیر همچنین به منظور کنترل بهتر ورود دانشجویان به دانشگاه از صبح امروز دو درب اصلی دانشگاه، درب ولیعصر و درب خیابان سعید، را مسدود کرده و ورود دانشجویان تنها از درب حافظ و درب خیابان رشت امکان پذیر بود.گزارش های رسیده حاکی از آن است بعضی از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و انجمن اسلامی امیرکبیر صبح امروز با درگیری شدید با نیروهای انتظامات دانشگاه توانستند وارد دانشگاه شوند. نیروهای انتظامات دانشگاه با ضرب و شتم محمداسماعیل سلمانپور، آرمان صداقتی و نریمان مصطفوی مانع ورود آن ها به دانشگاه شد. بلافاصله پس از درگیری انتظامات با دانشجویان به درخواست مدیریت دانشگاه، نیروهای انتظامی از کلانتری میدان فلسطین مقابل درب های دانشگاه مستقر شدند.تدابیر امنیتی اندیشیده شده توسط دکتر رهایی، رئیس دانشگاه امیرکبیر، جهت کنترل ورود دانشجویان به حدی بود که حتی عده ای از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر که کارت دانشجویی همراه نداشتند نتوانستند امروز وارد دانشگاه شوند. همچنین حضور نیروهای امنیتی در داخل و خیابان های اطراف دانشگاه امیرکبیر بسیار چشمگیر بود.با وجود تمام سنگ اندازی های مدیریت دانشگاه امیرکبیر ظهر امروز تریبون بزرگ «ستاره ها در اوین» با حضور جمع کثیری از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر و همچنین دانشجویان دیگر دانشگاه های تهران ساعت یازده و سی دقیقه، از جلوی دانشکده پلیمر آغاز شد.دانشجویان شرکت کننده در این تریبون ابتدا با خواندن سرود یار دبستانی و ای ایران، از مقابل دانشکده پلیمر به سمت صحن اصلی دانشگاه راهپیمایی کردند و با تجمع دانشجویان در صحن دانشگاه تریبون آزاد آغاز شد.در این تریبون، که گزارش کامل آن متعاقبا ارسال می شود، امیرحسین ایرجی، عضو انجمن اسلامی دانشگاه علامه، و علی عبدی، عضو شورای مرکزی دانشگاه شریف، بیانیه های انجمن اسلامی دانشگاه علامه و شریف را در حمایت از سه دانشجوی در بند دانشگاه امیرکبیر را قرائت کردند.در ادامه مجید شیخ پور و سجاد ویس مرادی، دو عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی امیرکبیر، اقدام به سخنرانی در این تریبون نمودند. و پس از آن یکی از دانشجویان دانشگاه علامه و خواجه نصیر سخنرانی کردند. علی عزیزی، علی وفقی و علی نیکونسبتی، از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، نیز در این تریبون سخنرانی کردند.در پایان این تریبون پیام سه دانشجوی در بند، مجید توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری که از زندان خطاب به دانشجویان تجمع کننده صادر کرده بودند قرائت شد. پس از اتمام تریبون دانشجویان در حالی که تصاویر سه دانشجوی در بند و پلاکاردهایی با مضامین «مرگ بر دیکتاتور» و «دانشجوی سیاسی آزاد باید گردد»، در دست داشتند به سمت درب ولیعصر راهپیمایی کردند. دانشجویان شعار می دادند: «رهایی حیا کن دانشگاه رو رها کن»، «رهایی برو گمشو»، «رئیس بی لیاقت استعفا استعفا»، «مرگ بر دیکتاتور»، «دانشجوی زندانی آزاد باید گردد»، «ایران شده فلسطین، مردم چرا نشستین» و… .گزارش کامل تریبون آزاد امروز به همراه گزارش تصویری متعاقبا ارسال می شو

اعتياد در مدارس ايران




اعتياد در مدارس ايران

کراک، از هروئين پيشی می گيرد


خبرگزاری مهر- بر اساس تحقيقات به عمل آمده الگوی اعتياد در کشور به سرعت در حال تغيير بوده و مصرف مخدرهای جديد رو به افزايش است. سهم "کراک" در بازار مصرف کشور به 15 درصد رسيده است، اين در حالی است که سهم هروئين 21 درصد. بسياری از دانش آموزان دبيرستانی با مواد مخدر صنعتی و جديد همچون "شيشه" و "کراک" کاملا آشنا هستند.کراک، نوعی هروئين است که تا حد امکان اشباع شده، يعنی يک گرم کراک از 10 تا 100 گرم هرويين به دست آمده است و اعتياد آن نسبت به هروئين بسيار شديدتر و ترک آن بسيار مشکل تر است.محمدحسين فرجاد، استاد دانشگاه و آسيب شناس اجتماعی گفت: روند ورود مواد خطرناکی همچون کراک به کشور به سهولت انجام می شود و هيچ اقدام جدی برای جلوگيری از ورود و توزيع آن صورت نمی گيرد. ميانگين سنی معتادان کشور 32 سال است و اين ميانگين رو به کاهش است. طبق نتايج تحقيقات 15 درصد از کارگران ساده و 17 درصد کارگران ماهر در معرض خطر اعتياد قرار گرفته اند. پس از کارگران، رانندگان درون شهری و برون شهری در معرض خطر اعتياد هستند.در حال حاضر؛ ترياک با 70 درصد، هروئين 30 درصد و حشيش 24 درصد، بيشترين مواد مخدر مصرفی در کشور است . 45 درصد معتادان تزريقی سرنگ خود را به يکديگر قرض می دهند که اين موضوع در شيوع بيماريهای پرخطر همچون ايدز و هپاتيت تاثير زيادی دارد


معمای مرگ يک زهرای ديگر

معمای مرگ يک زهرای ديگر *تنها چيزی که در اين خبر مسلم است همان جرم رژيم مبنی بر نقض حقوق شهروندی زهراو کشاندن او به بازداشتگاه است
روشنگری.نه تهران نه شهرستان، نه شهر نه روستا، نه مدرسه نه اداره، هيچ جا برای زن ايرانی امن نيست. گزمه های رژيم طالباني، زن ايرانی را همه جا تعقيب ميکنند. يک خنده، يک ديدار، يک کلام محبت، هرنشانه ای از ميل به زندگی طبيعی ميتواند به جرم زن تبديل شود و او را به بازداشتگاه بکشاند. موارد اتهام، اغلب شواهد جرم رژيم و ماموران آن است:,نهی از منکر,، ,بازداشتگاه امر به معروف,!...اينها خود شواهد مبرم جرم و نقض علنی و رسمی حقوق شهروندان ايرانی توسط رژيم، و در دادگاه های مدنی صالح قابل تعقيب است. اما در رژيم اسلامی خود حقوق مدنی گناه و جرم محسوب ميشود و زير فشار گزمه ها قرار ميگيرد. گزمه در يک آن ميتواند به شحنه تبديل شود و حکم قتل را به اجرا بگذارد. در روزهای اخير خبرهايی در رابطه با مرگ يک پزشک جوان 27 ساله به نام زهرا در بازداشتگاهی در همدان منتشر شد. رسانه های رژيم خبر را به صورت خودکشی زهرا منتشر کردند. گزارش روزنامه اعتماد و سخنان خانواده زهرا، خبر خودکشی را مشکوک نشان ميدهد. اما حتی اگر خودکشی هم صحت داشته باشد، ترديدی نيست که مسووليت اين ,قتل, به گردن رژيم است. زيرا تنها چيزی که در اين خبر مسلم است همان جرم رژيم مبنی بر نقض حقوق شهروندی زهرا و کشاندن او به بازداشتگاه است. بنا بر خبرها پزشک جوان داوطلبانه به روستا رفته بود تا به مردم محروم خدمت کند. اما گزمه های رژيم طالبان صفت زهرا را به بازداشتگاه کشاندند، بازداشتگاهی که قتلگاه او شد. به متن خبر از وبسايت اعتماد توجه کنيد: جزئيات خودکشى خانم دکتر جوان در بازداشتگاه منکرات همدان خانواده دختر جوانى که در بازداشتگاه امر به معروف همدان دست به خودکشى زده خواستار پيگيرى موضوع از طريق مراجع قضايى شدند. به گزارش خبرنگار ما جسد حلق آويز شده اين دختر 27ساله که زهرا نام داشت روز شنبه هفته جارى در بازداشتگاه امر به معروف همدان پيدا و پس از انتقال به پزشکى قانونى و انجام آزمايش هاى لازم به خانواده اش تحويل داده شد. مهدى الماسى معاون تحقيقات و آموزش دادگسترى همدان روز دوشنبه در رابطه با اين حادثه گفته بود؛ ,دختر جوان هنگام ارتکاب جرمى در يکى از پارک هاى همدان توسط ضابطين قضايى دستگير شده بود., در شرايطى که اخبار ضد و نقيضى در رابطه با مرگ زهرا که يک پزشک بود منتشر شده است خانواده اين دختر با طرح شکايتى خواستار پيگيرى قضايى موضوع شدند. پدر زهرا روز گذشته به خبرنگار ما گفت؛ ,دخترم سال گذشته از دانشگاه علوم پزشکى دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد و در درمانگاه روستايى در حومه رزن همدان مشغول به کار بود و من از علت دقيق دستگيرى زهرا بى اطلاع هستم و فقط به ما گفته اند ظاهراً او همراه پسرى که کارمند صدا و سيما است، مشاهده شده و آن پسر همچنان در بازداشت است ولى طبق آنچه خودم مى دانم او در زمان دستگيرى قصد داشته سوار بر يک خودروى آژانس به محل کارش برود., وى افزود؛ طبق آنچه که به ما اطلاع داده اند دخترم ساعت 5/10 يا 11 صبح جمعه 20 مهرماه بازداشت شد، اما اين موضوع را در آن هنگام به ما اطلاع ندادند و سرانجام صبح روز بعد زهرا با برادرش تماس گرفته و ماجرا را اطلاع داده بود. من بلافاصله به سمت همدان به راه افتادم و هنگامى که 10 شب به آنجا رسيدم از من خواستند به دادگاه بروم و در نهايت پس از طى مراحل ادارى به من گفتند دخترم خودکشى کرده است. پدر زهرا ادامه داد؛ ,به من گفته اند دخترم با پارچه خودش را حلق آويز کرده است و زمانى که پرسيدم وسايل خودکشى چطور در آن مکان وجود دارد به من گفتند آنجا پر از صندلى و پارچه هاى تبليغاتى است. به هر حال من موضوع را از طريق مراجع قضايى پيگيرى مى کنم., برادر زهرا نيز در گفت وگو با خبرنگار ما گفت؛ خواهرم پس از پايان تحصيلاتش تصميم گرفت در منطقه يى محروم به طبابت بپردازد و از آنجا که پدرم آزاده است زهرا نيازى به گذراندن طرح نداشت و به صورت داوطلبانه مدت 7 ماه در روستايى در 200 کيلومترى رزن و روستاى ديگرى در 140 کيلومترى همدان به معالجه بيماران مى پرداخت. وى افزود؛ خواهرم به هيچ وجه مشکل خانوادگى نداشت و به لحاظ روحى نيز وضعيت اش کاملاً عادى بود. من چند ساعت قبل از حادثه سه بار با او تلفنى صحبت کردم و حتى نيم ساعت قبل از حادثه با هم حرف زديم و در آخرين تماس به وى گفتم پدرمان در راه همدان است و به زودى به آنجا مى رسد و مشکل را حل مى کند. زهرا هنگام صحبت با من کاملاً طبيعى بود و به نظر نمى رسيد مشکل روحى خاصى داشته باشد و نمى دانم چطور دقايقى بعد جان باخت. به هر حال طبق نظريه پزشکى قانونى ما خواستار پيگيرى قضايى موضوع هستيم

Sunday, October 21, 2007

بيانيه بیش از 600 تن از مدافعان حقوق برابر، در اعتراض به وضعيت روناک صفازاده


بيانيه بیش از 600 تن از مدافعان حقوق برابر، در اعتراض به وضعيت روناک صفازاده

شنبه28 مهر 1386

بيش از ده روز از هجوم مأموران امنيتی سنندج به منزل روناك صفازاده از فعالان حقوق زنان و عضو «كمپين يك ميليون امضاء برای تغيير قوانين تبعيض‌آميز» در اين شهر و دستگيری وی می‌گذرد. اين در حالی‌ست كه نه تنها تا كنون هيچ‌گونه اطلاعی از محل بازداشت روناك در اختيار خانواده‌اش قرار داده نشده بلكه مادر ايشان در مراجعه به نهادهای قضايی جهت آگاهی از وضعيت فرزند خود با انواع توهين‌ها از سوی مسئولان مربوطه مواجه گشته و حتی در مواردی نيز مورد تمسخر قرار گرفته است. ما امضاء‌كنندگان اين بيانيه ضمن تائيد خواسته‌های حق‌خواهانه و فعاليت‌های مسالمت‌جويانه‌ی روناك صفازاده و ديگر فعالان كمپين يك ميليون امضاء كه چیزی جز درخواست برای تغيير قوانين تبعيض‌آميز و جمع‌آوری امضاء جهت رسيدن به اين هدف نیست و با آگاهی از تبعیض مضاعفی كه قانون بر زنان کُرد روا می‌دارد، بازداشت غیرقانونی روناك صفازاده و برخورد غيرانسانی با مادر ايشان را محكوم نموده و خواستار روشن شدن وضعيت كنونی وی و آزادی سريع و بدون قيد و شرط او هستيم.
اسامی به ترتيب حروف الفبا (بر اساس نام كوچك):
آذر جوان / آراز فنی / آرش اميری / آرش بهمنی / آرش حافظی / آرش كيا / آرش ناطقی / آرش آهنگر قشقايی / آرش بهرامی / آرمان آریان / آرمان معماری / آريو رحيمی / آزاد الماس / آزاد ایل¬‌‌بیگی/ آزاد مراديان / آزاده بنايی / آزاده سپهری / آمنه شيرافكن / آناهيتا فضل / آناهيتا كوچمشگی / آنيتا ملك / آيدا سعادت / آینده آزاد
ابراهیم امدادی / ابراهیم مرادی / ابوالفضل اردوخانی / احسان رمضانيان / احمد زاهدی لنگرودی / احمد فاتحی / اختر اسلامی / ارشيا نوری / اسد مذنبی / اسفنديار ناوران / اسماعيل مولودی / اسماعيل وفا / اشكان آرشيان / اشكان منفرد / اعظم صبوری / افروز مغزی/ افق بیگدلی / اقبال اقبالی/ اقدس اتفاق / اقدس حماسيان / اكبر رئوفی / اكبر زرگر / المیرا علی¬ حسینی / الهام عبادتی / الهام قيطانچی / الهه عصاره / الهه موسوی / الينا آذری / امجد امجدی / اميد بيگ‌‌زاده / اميد رستگار / اميد كنعانی تودشكی / امير اميرقلی/ امير جواهری لنگرودی / امیرفرشاد ابراهیمی / اميرمسعود سعيدفر/ امير معصومی / امير نورمندی / امین احمدیان / انور ميرستاری / اوكتای داراب‌ زند / ايراندخت فاميلی / ایرج اورجی گیوی / ايرج غفاری / ايرج مصداقی / ايوا سليم
بامشاد تابناك / بتول دولتخواه/ بتول همتی / برديا سپند / برديا فروهر / بلال مرادويسی / بنفشه حجازی / بهار بهساز / بهار خاتمی / بهار محمد قلی‌پور / بهاره فاميلی / بهاره ميرزاحسين / بهاره هدایت / بهداد بردبار/ بهرام سپاسگزار / بهروز سورن / بهروز محموديان / بهزاد اميری / بهزاد توفيقيان / بهزاد كريمی / بهزاد مهرانی / بهزاد مهرداد / بهمن داراب / بهمن نيرومند / بهمن يعقوبی / بهناز شكاريار / بهناز مهرانی / بیتا طاهباز / بيتا قره‌باغی / بيژن پيرزاده / بينا داراب زند
پارسا كرمانيان / پالیزا کلانکی / پرتو كيانی / پرتو نوری‌‌علاء / پرستو اكرمی / پرستو اله‌ياری / پروانه قاسمیان / پروانه وحیدمنش / پرويز داورپناه / پرويز ميرمكری / پروين اخباری / پروین اردلان / پروین اشرفی / پروين قائم‌مقامی / پریسا الوندپور / پريسا كاكايی / پريش پاهكين / پريوش نوروز / پژمان خرسند / پژهان مختاری / پگاه سجادی / پوپك مهاجر / پوپك نويد / پوران كريمی / پوريا عالمی / پويا پويايی / پویا زندی / پویان الهیاری/ پویان فخرایی/ پویش عزیزالدین / پويه مددی / پیمان محتشمی
تارا سپهری‌فر / تارا كريميايی / تارا نجداحمدی / تامارا داورپناه / ترانه اميرتيموری / ترانه روستا / تكين آغداشلو / تمنا ياری / تورج پارسی / تونيا كبودوند
ثريا فلاح
جعفر رسولی / جلال سجادی / جلوه جواهری / جمال رشيدی / جمشید آیین¬دار / جواد باذل / جواد موسوی خوزستانی
حديث جاودانی / حدیث ¬السادات وکیلیان / حسام فيروزی / حسن آریا / حسن درويش‌پور / حسن زارع‌زاده اردشير / حسن زهتاب / حسن عرب‌زاده حجازی / حسن نايب هاشم / حسين رزاقی / حسين شيری / حسين قاضيان / حسين ورجاوند / حشمت طبرزدی / حماسه غفاری / حميد برونوند / حميد رستمی / حميد ساكت / حميد سرداری / حميد علی‌زاده بهبهانی / حميد فرخنده / حميد كارگر/ حميد وحدتی / حميدرضا حسينی / حميدرضا رمضانی / حميده ايزدی/ حميده نظامی / حنیف یزدانی
خدیجه مقدم / خرسند ستوده / خسرو خواجه‌‌نوری / خسرو عبدالهی
دارا نيرويی / داوود مش / ديويد اعتباری
راحله حسین‌زاده / راحله حسينی / راحله عسگری‌زاده / راحله کشتگر / راشین مختاری / رامين صدری / رزا حسامی / رشيد اسماعيلی / رضا احمدی / رضا اقنامی / رضا باقری/ رضا بحری / رضا دوار/ رضا سلطان‌وند / رضا سيدی‌پور / رضا فيضی / رضا كريمی / رضا مرزبان / رضوان مقدم / رضوانه حقيری / ركسانا ستايش / روجا بندری / روجا لطفی‌نژاد / روزبه شفيعی/ روزبه گرجی / روشنک قریشی / روفيا عباسی / رويا برومند / رويا پاكزاد / رويا رهبر / رويا طلوعی / رها آزاد / رها بیگ محمدی/ رها مسعوديان
زارا امجدیان / زانيار احمدی / زری سالاری / زهرا پشگاهی‌فرد / زهرا تيرانی / زهرا جلالی / زهرا دريانی / زهرا صادقی / زهرا قنبری / زهره ارزنی / زهره اسدپور / زهره شجاعی / زیبا بختیاری / زینب بایزیدی
ژاله سالاری / ژیلا ابراهیمی / ژیلا بنی¬یعقوب
ساچلی افلاكی / سارا ايمانيان / سارا حلم‌زاده / سارا كرمانيان / سارا لقمانی / سارا محمدی / سارا موسوی خوئینی¬ها / ساره سالاری / سالار پاشايی / سالار کرداری / سام قندچی / سامان دادمان / سامان رسول‌پور / ساناز محمدی/ سبحان سالاری / ستار امینی / ستاره بابكی‌راد / ستاره سجادی / ستاره نامدار / سجاد نيكنام / سحر سجادی / سحر غلامی / سحر موقتی / سردار ساعدی / سرور صاحبی / سروه مرادويسی / سعید اسلمانی/ سعيد برزگر / سعید حبیبی / سعید شعبانی رکن ¬وفا / سعید غلام‌پور / سعید قاسمی‌نژاد / سعید قرائتی / سعيده ميركی/ سعيده سعيدی/ سکینه (رویا) مدرسی / سلیمان محمدی / سمانه رستگار/ سمیه آقایی/ سميه فريد / سميه موسوی / سودابه سیرجانی / سوسن طهماسبی / سونيا غفاری / سهيلا دولتشاهی / سهيلا ستاری / سیامک ستوده / سیامک طاهری / سيامك فريد / سياوش برهان دیانی / سياوش جليلی / سياوش منتظری / سید قیس دهزاد / سيده بطول طباطبايی / سیما حسین زاده/ سیمین امینی / سيمين مرعشی / سيمين‌دخت فاميلی / سینا انصاری
شادی هوسمی / شاكر غريب دوست / شاهين انزلی / شبنم شريعتی / شراره عبدالحسينی / شراگيم زند وكيلی / شفق بیگدلی / شكوفه منتظری / شكوه ميرزادگی / شلیر ممندی / شيوا تقوی/ شهاب فيضی / شهاب‌الدين شيخی / شهاب ميرزايي/ شهرام آقامیر / شهرام رفيع‌زاده / شهرام صادقی/ شهرزاد ارشدی / شهره موحدی / شهریار ماجری کسمایی / شهلا شفيق / شهلا مبينی / شهلا محسنی / شهین شاکری/ شهین شکاری / شهين محمدی / شیرکو جهانی اصل / شیرین اردلان / شيرين دليلی / شيرين مومنی / شیما فرزادمنش / شيوا شادلو / شيوا طحان / شیوا مقدم / شیوا نظرآهاری
صادق کار / صبا كهربائيان / صديقه بحرائی / صدیقه کشاورز / صديقه محمدی
طاهر خديو / طاهره خرم
عارف روشناس / عاطفه خمسه / عباس عاقلی¬زاده / عباس لقمانی / عبدالعزيز مولودی / عرفان ايرانی / عسگر داوودی / عسل اخوان / عسل افشاری / عسل پيرزاده / عفت ماهباز / عطيه وحيدمنش / علی اشرافی / علی اوحدی / علی پور‌نقوی / علی پيشگاه / علی ثمری / علی حاجی‌آقا / علی زيرك / علی صادقی / علی‌ طايفی / علی قائدی / علی کلائی / علی مختاری / علی معظمی / علی نیکونسبتی / علی وفقی / علی هنری / علی¬رضا اخوان / علی رضا جابری/ علی¬رضا جباری / علی‌رضا فخر / علی¬رضا فقاهتی /
غزاله عسگری‌زاده / غزل شولی‌زاده/ غفور محمدی
فاطمه خوش‌رو / فاطمه كنعانی تودشكی / فتانه فراهانی/ فتحيه زركش يزدی / فراز يكيتا/ فرامرز سجيم / فرانك فريد / فرح قادرنيا/ فرخنده جبارزادگان / فرزاد حميدی / فرزانه رسولی / فرزانه طاهری/ فرشته كاويانی / فرشته مولوی / فرناز فرضی / فرنوش تهرانی / فرنوش زاهدی/ فروغ قره داغی/ فریبا اسدی/ فريبرز كاوه/ فريد مصلحيان / فریده اسدی/ فريده پورعبداله / فريده يزدی / فريبا جعفری كجور / فريبا داوودی مهاجر / فريبا محمدی / فريبا يگانه / فرين حسين روحانيان / فرهاد صفری/ فیروزه خوشنودی / فيروزه مهاجر
كارن جواهری / كامبيز قائم‌مقام / کامران طاهباز / كاوه آهنگری / كاوه كرمانشاهی / كاوه مظفری / كتايون صالحی / کژال شیخ محمدی / كورش آريا / كورش مقيمی / کوهیار گودرزی / كيانوش سنجری/ كيوان مهجور / کیومرث حکیم / کیومرث صابغی
گرجی مرزبان / گلاله بهرامی / گلمراد مرادی / گوهر بیات/گوهر شمیرانی / گيلان نصيری
لادن برومند / لیلا الیکایی / ليلا انصاری / ليلا حسن‌پور / ليلا صفايی‌پور / ليلی مظاهری
هاله سالاری شريف
مائده كنعانی تودشكی / مارال فرخی / مازيار سميعی / ماشاله عباس‌زاده / ماندانا علی‌مردانی / مانی حکیم / مجتبی كنعانی تودشكی / مجید مالکی / محبوبه بيات / محبوبه حسین زاده/ محبوبه كرمی / محبوبه محبی / محسن عيسی‌پور / محسن قائم‌مقام / محسن محمدی / محسن نژاد / محمد اسدی/ محمد بیات/ محمد چاوشين / محمد رضوی / محمد زهرایی/ محمد شريف / محمد مهديان / محمد مينونقش / محمد نبوی / محمد هاشمی / محمدتقی مولایی / محمدرضا رضوی / محمدرضا صفایی / محمدرضا يزدانی / محمود دل‌خسته / محمود نوری / مرتضی تقی‌پور / مرتضی صادقی / مرجان نعمت‌اله / مرجان نمازی / مرضيه بخشی‌زاده / مرضيه بلانی / مرضيه سپيدبر / مريم افشاری / مريم بهرمن/ مريم جلالی / مريم حسين خواه/ مريم زندپور / مريم كاشی / مريم قاليچیها / مریم ناهیدی/ مريم نظام / مريم مالك / مریم ناهیدی / مریم نکودست / مريم ياسمين/ مريم يوسفی / مزدك بامدادان / مژگان ثروتی / مژگان جعفريان/ مژده سليمی / مژگان ملكيان / مستوره برادران نصیری / مستوره بهروز / مسعود شب‌افروز / مسيح علی‌نژاد / مصطفی شفافی / معصومه تقی‌پور / معصومه رحيمی / معصومه فراهانی / معصومه لقمانی / مليحه خوشاوی / ملیحه رزازان / منصوره شجاعی / منوچهر فاضل / منوچهر ميرزايی / منيره برادران / منيره رمضانی / مهدی پزشكی / مهدی حيدری / مهدی عربشاهی / مهدی قاطع / مهدی قلی‌زاده اقدام / مهدی مجتهدی / مهدی وفايی / مهدی يوسفی / مهران كوشا / مهراوه خوارزمی / مهرداد بزرگ / مهرداد پورسعید/ مهرداد توفیق / مهرداد حمزه/ مهرداد رستمی / مهرداد عارفانی / مهرنوش اعتمادی / مهسا جزينی / مهسان بهنود / مهلا عاليان / مهناز آریا / مهناز شمس / مهناز صفا / مهين امامی / مهين خديوی / ميترا آزادفر / میترا ترابی / میترا روشن / ميترا ويسكو / ميلاد مكری / مينا جعفری / مينا كشاورز / مينا محبی / مينو كيامان / مينو نقش‌نگار
نادر حاجی محسن / نادر ساده / نادر صادقی / نادره افشاری / نازلی فرخی / نازلی کاموری / نازنین حسینی / نازنين والی / ناصر نیچالانی / ناناز اويسی / ناهيد جعفری / ناهيد خيرابی / ناهید کشاورز / ناهيد ميرحاج / نجيم گورمان / نرگس سرداری / نرگس عظيمی / نريمان رحيمی / نسرین چنگیزیان / نسرين فرهومند / نسیم خسروی/ نسيم سرابندی / نسيم عبدی / نفیسه آزاد / نفيسه محمدی / نگار بيات / نگار حسينی / نگار ملك / نورا زمانی / نوشابه اميری / نوشین احمدی خراسانی / نوشین تهرانی / نوشين طلعتی / نیر رستمی / نيكی ايرانی / نيلوفر بيضايی / نیلوفر گلکار / نيلوفر مهديان / نيما مولانی / نينا مرتضوی / نيوشا درخشان
وحيد دوست‌محمدی / وحید حیدری/ وحيد ملکي/ وحيده مولوی / ويدا حاجبی / ويدا سامعی / ويدا فرهودی / ويدا محمدخانی / ويكتوريا آزاد
هاجر حيدری / هاجر خرقانی / هادی آزادی / هادی زمانی / هادی فاطمی / هاله آگنج/ هاله سينكی / هاله نورصالحی / هانا دارابی / هايده تابش / هدی امينيان / هدی بيت المشعل / هدی كيانی‌راد / هرمز كی / هژیر پلاسچی / هژير عصاره / هليا محی‌الدين / همایون مهمنش / همايون نامی / هنگامه هويدا / هوشنگ پاک¬پور / هوشنگ دولتشاهی / هومن آقاسی‌بيگ / هیرو زبیری
ياسر مرادی / ياسمن تورنگ / یاسمین داداشی/ یوسف حسینی/ یوسف مجاب / یوشيج ایرانی
بيانيه بیش از 600 تن از مدافعان حقوق برابر، در اعتراض به وضعيت روناک صفازاده

Monday, October 15, 2007

وقتی "بهشت" هم "جهنم" می‌شود

افسردگی یکی از عوارض پناهندگی در قرن ۲۱ است
خبر رسید که یک مرد ایرانی ۵۴ ساله که چهار سال است در آلمان اقامت"تحمیلی" (دولدونگ) دارد و در حالت بلاتکلیفی به سر می‌برد، اقدام به خودکشی کرده است • گزارشی در باره‌ی وضعیت وی و خانواده‌اش و نیز محل اقامت آنان.
ایرانی‌ها نخستین کسانی نیستند که بر اثر تفییر و تحولات سیاسی ناچار به ترک سرزمین‌شان شده‌اند و احتمالا آخرین نیز نخواهند بود. تعیین واژه برای ایرانیانی که وطن خود را ترک نموده‌اند، آسان نیست. بخشی از آنان برای نجات جان خود و خانواده‌شان از دست ماموران حکومتی به آن سوی مرزها گریخته‌اند (پناهندگان سیاسی)، برخی دیگر به دلائلی که سیاسی نیستند، اما حتما موجه‌اند (قومی، مذهبی، جنسیتی، اقتصادی ...).

اکثر این افراد، چه آنان که تحت تعقیب سیاسی بوده‌اند، چه آنانی که از ترس جنگ کار و زندگی خود را رها کرده و به خارج پناه برده‌اند و چه آنانی که در پی شرایط بهتر اجتماعی راهی غربت شده‌اند، حداقل در یک نقطه مشترکند: آنان ناچار به ترک میهن گشته‌اند و تا جاافتادن در برخی کشورهای "میزبان"، بویژه از جانب مقامات این کشورها، به نوعی شهروند "درجه‌ی ۲" تبدیل گشته‌اند.

در طول تاریخ، کسانی که به هردلیلی به یک کشور خارجی پناه برده‌اند، با مشکلات فراوانی روبرو بوده‌‌اند. در این مورد کتاب‌ها و مقالات زیادی هست، بویژه از نویسندگان و اندیشمندان آلمانی‌ای که خود در دوران رژیم ناسیونال سوسیالسم تبعید را تجربه کرده‌اند. این مشکلات و نیز تجربه‌ی سرکوب در سال‌های ۱۹۳۲ تا ۱۹۴۵باعث شد که سیاستمداران آلمان (غربی‌‌) در قانون اساسی خود بندی را در رابطه با پناهندگی قید کنند: "افرادی که تحت تعقیب سیاسی هستند، در آلمان پناه می‌یابند".
به همین دلیل از دهه‌ی ۱۹۵۰ پناه‌جویان در آلمان زندگی شرافتمندانه‌ای داشتند.
تا اوائل دهه‌ی ۱۹۸۰ پناهندگان در این کشور ناچار نبودند که در خانه‌های اشتراکی (هایم) زندگی کنند. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران (و پیامدهای آن) و نیز کودتای ترکیه و فعل و انفالات سیاسی در چند کشور دیگر، تعداد پنا‌ه‌جویان در آلمان به شدت افزایش یافت. در آن زمان امکان آمدن به آلمان (غربی) از طربق مرزهای این کشور، بویژه آلمان شرقی نسبتا آسان بود. به همین دلیل تعداد پناه‌جویان در این کشور هر ماه افزایش می‌یافت، به طوری که بارها دولت آلمان اعلام کرد که دیگر قادر به پذیرش پناه‌جو نیست. کار به جایی کشید که سیاستمداران این کشور به این فکر افتادند که شرایط را برای پناه‌جویان سخت‌تر کنند، طوری که این افراد از آمدن به آلمان منصرف شوند و آنانی هم که به این کشور رسیده‌اند ناچار به بازگذشت شوند.
از آن پس، به تدریج وضعیت پناه‌جویان در بسیاری از ایالت‌های آلمان بدتر شد و امروز می‌توان گفت که در برخی موارد این وضعیت اسف‌بار است.

اقدام به خودکشی یک پنا‌ه‌جوی ایرانی مناسبتی شد برای بررسی وضعیت یک خانواده‌ی پناهنده در یکی از هایم‌های آلمان.
این هایم تنها یک نمونه است و طبعا از آن بهتر و بدتر هم وجود دارد.

گزارشی از میترا شجاعی:
دویچه وله: از قلب اروپا

http://www.dw-world.de/dw/article/0,2144,2808669,00.html

صد بیست کیلومتر که از کلن به طرف شمال شرق بروی، به منطقه‌ای کوهستانی و بسیار زیبا می‌رسی، جایی که تو را بی‌اختیار به یاد شمال ایران می‌اندازد. کوه‌هایی نه چندان بلند و پوشیده از درختان همیشه سبز در بستر آبی آسمانی که حتی وقتی خاکستری است، زیباست و خانه‌هایی با سقف‌های شیروانی و پر از خاطره. باورت نمی‌شود که در غرب آلمان منطقه‌ای کوهستانی وجود داشته باشد که دلتنگی چندساله تو را از ندیدن کوه کمرنگ کند.

اتومبیل از خیابان‌هایی طولانی که همه به سبزی کوهستان ختم می‌شوند می‌گذرد و تو هیچ نمی‌بینی جز شیروانی‌ها و کوه‌های جنگلی و آسمان. کم‌کم فراموش می‌کنی که برای چه اینجایی که ترمز اتومبیل تو را به خود می‌آورد. سرت را بلند می‌کنی و ساختمانی روبرویت می‌بینی که هیچ شباهتی به خانه‌های شیروانی‌سقف ندارد، یک ساختمان سه طبقه سیمانی که مثل لکه‌ای، زیبایی منطقه را آشفته کرده است. اینجا هایم پناهجویان پلتن‌برگ است.

«رحیم» پنج سال پیش به همراه همسر و دو پسر ۹ و ۱۶ ساله‌اش سبزی شمال ایران را پشت سر گذاشت و به اینجا آمد. آن زمان هیچ شباهتی میان زیبایی‌های این منطقه با شمال ایران نمی‌دید. با خودش می‌گفت، اینجا کجا و شمال ایران کجا؟ اینجا برایش بهشت بود، بهشتی که سالها با خاطره‌اش زندگی کرده‌بود و حاضر شده بود به خاطر آن تمام دار و ندارش را به یک "قاچاقچی آدم" بدهد تا او را همراه خانواده‌اش به این بهشت برساند اما حالا اینجا جهنم خانواده رحیم است: «هایم‌مان تقریبا می‌شود گفت سه‌تا ساختمان سه طبقه است. یک ساختمان فامیلی هست که آن را بسته‌اند، اما در این ساختمان سه طبقه مجردها و فامیلی‌ها همه با هم زندگی می‌کنند. در ضمن توی هر راهرویی هم ده‌تا اتاق هست که توالت دارند و آشپزخانه. توی هر راهرویی یک توالت زنانه، یک توالت مردانه و یک آشپزخانه هست. حمام‌اش هم توی انبار است. یعنی طبقه‌ی همکف ساختمان. توی هر اتاقی... کوچک و بزرگ دارد، توی اتاق‌های کوچک می‌شود گفت سه نفر زندگی می‌کنند، یک کم از آن بزرگتر چهارنفر الی پنج نفر. و یک خانواده هشت نفره هم هستند که طبقه‌ی اول زندگی می‌کنند که توی یک اتاق هستند. یعنی ۶ بچه‌اند با پدر و مادرشان. وضعیت بهداشتی حمام‌ها هم، از ساعت ۹ صبح آب حمام گرم است تا ساعت ۱۰ شب. یعنی ۱۰شب به بعد دیگر آب گرم نداریم و حمام اصلا تمیز نیست. کل این هایم که صدنفر هستیم باید توی سه‌تا دوشی که دارد حمام کنیم و خیلی هم کثیف است».

Bildunterschrift: در برخی هایم‌ها بهداشت به "چیزی لوکس" تبدیل شده است که پناه‌جویان از آن محرومند

اینجا همان هایمی است که خانواده رحیم بابت اجاره یک اتاق ۱۲ متری و یک اتاق ۶ متری در آن ماهیانه ۷۲۰ یورو از حقوق پناهندگیشان کم می‌شود.
اینجا همان جایی است که در راهروهایش بوی تند ادرار با عطر غذاهایی از کردستان و ایران و ترکیه و روسیه مخلوط شده.
اینجا همان جایی است که چند سال پیش یک کودک ۸ ساله از لای نرده‌های باز و غیراستاندارد پله‌هایش سقوط کرد و جلوی چشمان بهت‌زده پدر و مادرش جان داد.
مسئول اداره اجتماعی پلتن‌برگ، "ولفگانگ ایزینگ" در مصاحبه با روزنامه محلی شهر این حادثه را کاملا بی‌ربط با شهرداری و دولت دانست و اداره اجتماعی را از مسئولیت آن کاملا مبرا کرد.
اینجا همان هایمی است که چند سال پیش یک جوان ۲۲ ساله در آن خودکشی کرد و مسئول اداره اجتماعی شهر، دلیل خودکشی او را اعتیاد اعلام کرد و در مصاحبه با روزنامه محلی گفت، خودکشی این جوان هیچ ربطی به مشکلات اقامتی او و شرایط زندگیش نداشته.

شاید حق با آقای ایزینگ باشد. دوهفته پیش که رحیم ۳۶ قرص اعصاب را یکجا بلعید تا از شر بلاتکلیفی و سرگردانی و شرم و خجالت خانواده‌اش نجات پیدا کند، در نامه‌ای که قبل از اقدام به خودکشی‌اش نوشت هیچ گله‌ای از اداره اجتماعی پلتن‌برگ نکرد. او تنها نوشت از این وضعیت خسته شده است.

آقای ایزینگ به روزنامه محلی شهرش نگفت که اداره بهداشت برگه‌ای داده که به موجب آن خانواده رحیم به علت ضربه‌خوردگی روحی او دیگر نمی‌توانند در هایم زندگی کنند و اداره اجتماعی موظف است برای آنان خانه‌ای جدا تهیه کند.
اداره اجتماعی این کار را کرد اما:
«بعد از نامه‌ی اداره بهداشت که شوهرم از دکتر اینجا دریافت کرد، (اداره) سوسیال شهر یک خانه‌ای به ما داد که تقریبا می‌شود گفت مال بی‌خانمانان بوده. یعنی خانه‌ای داده به ما که آنهایی که الکل خیلی استفاده می‌کنند، ما را با آنها یکی دانسته و آنجا به ما خانه داده که ما هم اعتراض کردیم و نرفتیم».

رحیم که نتوانست از این زندگی به مرگ پناه ببرد، اکنون دوره درمانش را در آسایشگاهی خارج از پلتن‌برگ می‌گذراند. او که به سختی حرف می‌زند دلیل خودکشی‌اش را این‌گونه توضیح می‌دهد:
«به خاطر اداره اجتماعی شهرمان و اداره‌ی خارجی‌ها که خیلی اذیتمان کردند. بخاطر آن بود که این کار را کردم».

رحیم از پسرش شرمنده است. هومن، پسر بزرگ او حالا ۲۱ ساله است. به او اجازه ندادند به دبیرستان یا همان گیم‌نازیوم برود:
«از اول که آمدم اینجا یک مدتی... یعنی خواستم به مدرسه بروم، ولی به من گفتند چون زبان آلمانی‌ات خوب نیست باید یک دوره بروی زبان آلمانی. رفتم یک شش ماهی کلاس زبان آلمانی، یک کمی که بهتر شد رفتم آنجا تست دادم برای گیمنازیوم (دبیرستان) که نزدیک دوهزارنفر بودند که بالاخره قبول شدم که رفتم چیزی حدود ۵ ­ ۴ماه که بعد از یک مدت می بایست کتاب می‌گرفتم. یعنی همان ۵ - ۴ماه اولش که رفتم کتاب را گرفتم (...) مسئول اداره اجتماعی نگاه کرد به برگه‌ام و گفت، تو چه مدرسه‌ای می‌روی؟ گفتم که گیمنازیوم می‌روم. یک جوری به من بد نگاه کرد و گفت، بچه‌ی خود من گیمنازیوم نمی‌رود، مدرسه معمولی (هاپت شوله) می‌رود. تو چه جوری می‌روی؟ گفتم، من تست دادم قبول شدم که یک هفته بعدش که می‌رفتم، یک روز آمدم دیدم مدیر مدرسه صدایم کرد و گفت، بیا اینجا کارت دارم. گفتم، چیه؟ به من گفت نمی‌دانم، تو اجازه نداری مثل اینکه اینجا مدرسه بیایی. هرچه سوال کردم، گیردادند و گفتند زبانت خوب نیست. گفتم، به من وقت بدهید. من می‌توانم خودم را درست کنم. یک معلم آلمانی بود که خیلی به من کمک می‌کرد. او هم خیلی برایم فعالیت کرد، ولی گفت متاسفانه نمیشه».

هومن ۲۱ ساله نه توانسته دیپلمش را بگیرد نه می‌تواند دوره‌های آموزشی برای کار را بگذراند و نه حتا می‌تواند کار کند. مثل پدر ومادرش که در استخر شهر کار می‌کنند و اداره اجتماعی در ازای این کار اجباری ساعتی یک یورو به آنان دستمزد می‌دهد یعنی حدود یک هفتم حقوقی که باید بگیرند. اما مادر هومن راضی است چرا که حداقل روزی چند ساعت از محیط هایم دور است.

وقتی از آنان می‌پرسم چه آینده‌ای برای خودتان در نظر گرفته‌اید، بهت‌زده نگاهم می‌کنند. گویا واژه "آینده" در گنجینه لغات آنان دیگر جایی ندارد. آیا به بازگشت فکر می‌کنند؟

صمد، ایرانی دیگری که در همین هایم زندگی می‌کند می‌گوید:
«واقعا ما نه می‌توانیم برگردیم کشورمان، چون همه چیزمان را آنجا خراب کردیم، از بین بردیم و آمدیم اینجا. اینجا هم که آخر... نمی‌دانم، اینهایی که ادعای حقوق بشر می‌کنند، تا کی؟ تا کی؟ ما زندگی و عمرمان تمام شد. کسی هم به داد ما نمی رسد».

اتومبیل یک بار دیگر خیابان‌های زیبای پلتن‌برگ را طی می‌کند و به ایستگاه راه‌آهن می‌رسد که در منطقه بلندی از شهر واقع شده. جلوی ایستگاه که می‌ایستی می‌توانی همه شهر را با کوه‌های سرسبز اطرافش ببینی اما نمی‌توانی به مهاجران این شهر زیبا فکر نکنی. نمی‌توانی به مهاجران سراسر دنیا فکر نکنی. افغان‌هایی که بعد از ۲۰ سال از ایران بیرون رانده می‌شوند وایرانی‌هایی که بعد از ده‌ها سال از آنان می‌خواهند که گذرنامه ایرانی‌شان را بگیرند تا راحت‌تر دیپورت شوند. و تو فکر می‌کنی که سرنوشت مهاجر در همه‌جای دنیا یکی است. سوت قطار، سکوت کوهستانی شهر را می‌شکند و صدای "سلمان رشدی"، نویسنده مهاجر هندی در گوش تو می‌پیچد: «سرنوشت مهاجر این است که از تاریخ واکنده شود، که عریان و برهنه جلوی چشمان ریشخندآمیز کسانی بایستد که سر و روی خودشان زیبنده و آراسته است، لباس زربفت تداوم را دارند و ابروان تعلق را.»

اخبار مربوط به زندانیان سیاسی و نقض حقوق بشر






Tuesday, October 09, 2007

به مناسبت ده اکتبر روز جهانی پیکار با مجازات اعدام


برای همیشه نمی توان این فریادها را خفه کرد


برای همیشه نمی توان این فریادها را خفه کرد

کانون صنفی معلمان ایران روز جهانی معلم را گرامی میداریم. این روز فرصتی است تا فرهنگیان ایران به مسئولان مملکت یادآور شوند که از حقوق قانونی و صنفی خود دست بر نخواهند داشت و این حقوق با دستگیری، زندانی کردن ضرب و شتم و زدن انگ های بی رنگ به معلمان فراموش نخواهد شد.سال تحصیلی 85-86 در حالی سپری شد که از یک طرف فرهنگیان نشان دادند که در میان مجموعه کارکنان دولت، بیدارترین، پویا ترین و زنده ترین گروهی هستند که تحت هیچ شرایطی بی عدالتی را بر نمی تابند و برای برقراری عدالت تا آخر ایستاده اند و در این راه حاضر به پرداخت هر گونه هزینه ای هستند. از طرف دیگر دولت و مجلس نیز نشان دادند که با وجود شعارهایی چون عدالت محوری، مهرورزی و معیشت مداری به هیچ یک از وعده های خود پایبند نبوده و نیستند و از این شعارهاهدفی جز رسیدن به قدرت نداشته اند وبرای رفع بی عدالتی هیچ برنامه عملی ندارند.معلمان ایران یک روز در مقابل خانه ملت مورد ضرب و شتم قرار می گیرند و روز دیگر در سلولهای انفرادی مراکز امنیتی محبوس می شوند . یک روز توسط اداره توبیخ می شوند در روز دیگر توسط وزیر تعلیق. یک روز تبعید می شوند و روز دیگر اخراج معلمان ایران چه گناه نابخشودنی مرتکب شده اند که دولت عدالت محور اینچنین بر آنها می تازد؟در مهرورزی این دولت همین بس که آمار معلمان عدالت خواه و زندانی در ایران به تنهایی بیش از ده برابر معلمان باز داشت شده در کل جهان است . چگونه ادعای وجود آزادی بیان در کشور داریم در حالی که منطقی ترین انتقادها و مدنی ترین اعتراض ها توسط معلمان را تحمل نمی کنیم و با باتوم و زندان و شکنجه روحی و انفصال و اخراج جواب آنها را می دهیم و به رسانه های جمعی دستور اکید می دهیم که هیچ خبری از فرهنگیان، وضعیت معیشتی آنها و معلمان بازداشت شده، اخراج تبعید، انفصال از خدمت و تعلیق شده به مردم ارائه ندهند.چگونه ادعای داشتن برنامه برای مدیریت جهان را داریم در حالی که از ارائه یک برنامه مشخص برای برقراری عدالت در وضعیت حقوق و دستمزد های کارمندان خود عاجزیم؟ در مواجهه دولت، مجلس و سیستم فضایی با معلمان عدالت خواه ایران، مفاهیم بکر و بدیعی از مهرورزی عدالت محوری و معیشت مداری و رحمت و عطوفت اسلامی ارائه شد.آقای رئیس جمهور در سال اول ریاست جمهوری فرمودند: "نظام هماهنگ آبروی نظام است". رئیس مجلس هم گفتند: "افتخار مجلس هفتم این است که اولین مصوبه اش تصویب نظام هماهنگ حقوق بوده است".براستی آقای رئیس جمهور از آبروی نظام چه خبر؟ جناب رئیس مجلس از افتخار مجلس هفتم چه خبر؟آقای رئیس جمهور! شما که داعیه مدیریت جهانی را دارید، شما که استاد دانشگاه هستید واز پرسشگری نمی هراسید، شما که به دست معلمت بوسه زدی تا به مقام والای معلم احترام بگذاری، لطفا سری به آموزش و پرورش بزن و به آن عده از فرهنگیان که در انتخابات ریاست جمهوری به خاطر شعار عدالت محوری و مهرورزی به شما رای دادند بگو از معلمان محبوس در انفرادی اطلاعات چه خبر؟ از معلمانی که به خاطر عدالت خواهی از کار معلق شده اند چه خبر؟ از معلمان انفصال از خدمت شده چه خبر؟ از معلمان تبعیدی و اخراج شده چه خبر؟ از معلمان زن و مرد مضروب شده با مشت و باتوم در برابر خانه ملت چه خبر؟ از سخنگوی دولت و اتهام وابستگی معلمان به خارج از کشور چه خبر؟ از توهین و ناسزا و اتهام ناروا در بازجویی در مراکز امنیتی چه خبر؟ از شکنجه روحی روانی معلمان در سلول های انفرادی چه خبر؟شنیده ایم گفته اید برای اجرای نظام هماهنگ مشکلات مالی دارید. اسفند 85 گفتید بودجه سال 86 را با نفت بشکه ای 38 دلار بسته اید. در سال 86 هم که نفت بالای 60-70 دلار فروش رفته است. این ما به التفاوت در هر بشکه حتی به 40 دلار هم می رسد. از صندوق ذخیره ارزی هم که برداشت می کنید !!! لطفا به فرهنگیان بگویید از ما به التفاوت دلارهای نفتی چه خبر؟ از بودجه مورد نیاز برای اجرای نظام هماهنگ چه خبر؟ از اختصاص سهام عدالت به مستمری بگیران کمیته امداد و فرهنگیان چه خبر؟آقای رئیس جمهور باید بدانید که نام معلمانی که با احکام اداری و قضایی محکوم به تعلیق انفصال تبعید و اخراج شده اند تا ابد بر تارک علم و فرهنگ و نیز در آسمان حرکت های اجتماعی ملت ایران خواهد درخشید. فرهنگ ایران و فرهنگیان کشور هیچگاه آنها را فراموش نخواهند کرد. چرا که خورشید حقیقت و عدالت فراموش شدنی نیست. رئیس محترم دولت بدانید فرهنگیان برای احقاق حق خود ثابت قدم و پایدار ایستاده اند. شاید با حبس و باتوم و تهمت و … چند روزی معلمان سکوت اختیار کنند ولی در این سکوت هزاران فریاد نهفته است و برای همیشه نمی توان این فریاد ها را خفه کرد. امید است با خواسته های برحق معلمان بازی نکنید که این امر موجب خواهد شد در برهای از زمان سر برآورد و هزینه های سنگینی در بر داشته باشد.13/7/86جمعی از معلمان همدان

Monday, October 08, 2007

احمدی نژاد فاشیست؛ دانشگاه جای تو نیست





تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران برعلیه حکومت
مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر استبداد، محمود احمدی نژاد عامل هر فقر و فساد، زندانی سیاسی آزاد باید گردد، دانشجوی زندانی آزاد باید گردد، حکومت زور نمی خوایم- پلیس مزدور نمی خوایم، نظامی حیا کن دانشگاه رو رها کن ، رییس جمهور فاشیست دانشگاه جای تو نیست، حکومتی فاشیستی نمی خوایم نمی خوایم








Thursday, October 04, 2007

سوگند


سوگند


م- ساقی


سوگند به شقایق ها
و گلهای ختمی
که دشت را پوشانده اند
سوگند به یاس ها
و نیلوفرها
که دیوارها
و درختان جهان را
آذین بسته اند
سوگند به آسمان و پرنده و بهار
که قلبم را آباد کرده اند
سوگند به شور و شوق و ترانه
سوگند به زندگی
دوستت می دارم

سوگند به شعر و نور ماه
سوگند به لاله های دو چشمت
به سرور
سوگند به دشت
به کوههای سربلند ِ پر غرور
سوگند به آب و آینه
به روز
سوگند به عشق
آن چراغ ِ شام افروز
دوستت می دارم

سوگند به لبخند کودکان
به مهر
سوگند به خون رفیقان
به خاک
سوگند به کوه دماوند
آن مشت پرتوان "ایرانشهر"
دوستت می دارم.
ا

Monday, October 01, 2007

بچه های ایرونیم - مسعود و علی

با فریاد گرسنه ایم، گرسنه

تظاهرات کارگران هفت تپه
وارد سومین روز خود شد
به دست های پينه بستهبوسه نزدند، دست بند زدند
اعتصاب و تظاهرات کارگران طرح نیشکر هفت تپه امروز(دوشنبه) وارد سومین روز خود شد. کارگران ساعت 8 صبح از طریق ورودي شوش به سمت فرمانداري اين شهر به حرکت در آمدند. اين در حالي است که گفته مي شود بعد از ظهر امروز جلسه شوراي تامين شهرستان به صورت فوق العاده در محل فرمانداري با هدف جلوگيري از ادامه اعتصاب کارگران قرار است تشکیل شود.
بنا بر یک گزارش دریافتی ديشب و امروز شماری از کارگران نيشکر هفت تپه به بهانه شورش در شهر دستگير شدند، اما از بیم تشدید واکنش ها آنها را آزاد کردند. شهر شوش در محاصره نيروهاي امنيتي و ضد شورش است. در سومين روز اعتصاب کارگران نيشکر هفت تپه از چند شهر خوزستان نيرهاي امنيتي و گارد ضد شورش به شوش اعزام شده اند و شهر در محاصره کامل است. گفته می شود از ساعات اوليه امروز بيش از 600 نيروي
امنيتي، انتظامي و گاردضد شورش با دستورات ويژه وارد شوش شده اند !.
بشنوید تظاهرات کارگران