Monday, March 31, 2008
Thursday, March 27, 2008
Thursday, March 20, 2008
Wednesday, March 19, 2008
عیدانه
بنفشه ها را چند روزی به عید مانده مادربزرگ می گفت که با جعبه به داخل حیاط بیاورند و ردیف کنارهم بچینند. بعد خودش هم آستین بالا می زد و با کمک باغبان نوروزی، و گاه با کمک پدر، دوب اغچه موازی را پراز بنفشه های رنگی می کرد. با قیافه ای جدی و تا حدی اخمو بیلچه کوچک را حرکت می داد و گل می کاشت. حتی لبخند هم نمی زد، نه انگار که برای نوروز است انگار که روزی است از پی روزهای دیگر، فقط ازآن روز دیگر توپ بازی در حیاط ممنوع اعلام می شد مباد که بنفشه ها له و آزرده شوند....
ماهی گلی هم می خرید و می گذاشت روی طاقچه و دل گربه های توی حیاط را آب می کرد تا روزی که عید تمام می شد و بالاخره تصمیم می گرفت ماهی ها را به حوض بیاندازد. روزهای آخر عید دیگر بنفشه ها رنگ و بو و تروتازگی شان را از دست می دادند اما وقتی ماهی گلی می رفت توی حوضی که وسط دو باغچه قرار داشت، انگار دوباره توی باغچه ها بنفشه می رویید و انگار با صدای شلپ شلپ آب حوض صدای خنده باغچه را هم می شنیدیم.
گربه های حیاط هم البته بیکار نمی ماندند و از همان اول کمین می کردند تا که سر مادربزرگ را دور می دیدند و ..."هام "... ماهی ها از توی حوض ناپدید می شدند.
گربه های حیاط مادربزرگ هرسال کمی با تاخیر ماهی عیدشان را می خوردند اما بالاخره می خوردند یعنی حتی گربه ها هم رزق و روزی و شادی شان تعریف شده و معلوم بود!
این دغدغه های از اول تا آخر نوروز بود درکنار چیزهای دیگری مثل رخت و لباس عید و اسکناس نو و معطلی توی صف حمام نمره و شست و شوی دستپاچه تن و بدن که به موقع به سال تحویل برسیم و پای سفره بنشینیم تا که "مادری" بلافاصله پس از تحویل سال در حیاط را باز کند و بیرون بزند و جختی برگردد و کوبه در را بلند به صدا در آورد تا ما بپرسیم: کیه؟ و او بگوید: سلامتی، تندرستی .... و ما با خنده در را بازکنیم و او با تمام پادرد و کمردردش برایمان سلامتی و تندرستی بیاورد تا مبادا کسی زودتر از او وارد شود و قدم خیر نباشد و سال نو را با مریضی و نا سلامتی شروع کنیم! بعد از آن نوروزنامه خوانی بود و تعبیرهای پدربزرگ و چشم غره های مادر و مادربزرگ که همان روز اول عید از قحطی و جنگ و کشتار جلوی بچه ها چیزی نگویید. و بعد هم هر کسی خستگی خانه تکانی و خرید شب عید را به وسع خود با میهمانی و مسافرت و سینما و پارک از تن به در می کرد.
سیزده به در که می رسید و به دشت و کوه می زدیم که نحسی دور کنیم و دل سبزی به خانه هایمان بیاوریم ... این همه ی عیدمان بود و دید و بازدید هایمان و سفرهایمان حتی، چه دل شادی داشتیم اما .... هرچند پدربزرگ از همان روز اول به سنت روحیه معترض و مبارزاتی اش با لحنی محکم و البته مهربان در سخنان مهر آمیزش از ما می خواست که خدا را شکر کنیم و به یاد خانواده هایی باشیم که الان نه لباس نو دارند و نه سبزی پلو ماهی و نه ... خلاصه کوفتمان می کرد که مباد مردم ستم کش و فقیر را از یاد ببریم این هم می شد مبارزه اجتماعی مان. و برادر بزرگ هم زمانی که بزرگتر شده بود، بعدها آن قدر بزرگ شد که هیچ گاه پیر و فرتوت نشد و سرحال و قبراق "درخشید و جست و رفت " [1].... ، سخنان پدربزرگ را با این جمله تکمیل می کرد که: "عید ما روزی بود کز ظلم آثاری نباشد " و این هم می شد شعار و میتینگ خیابانی مان و... خلاص! حالا دیگر اینکه پدر و مادر و برادر و پدربزرگ و... چه می کردند و نمی کردند ربطی به عید و ماهی گلی و بنفشه نداشت. عید در خانه ها به راه بود و بچه ها خوشحال و مبارزه هم بفهمی نفهمی درجریان!
بعد جوان های بزرگ تر شده، و ما که جوان شده بودیم، به خیابان ها آمدیم تا جهان را آنچنان که میلمان بود دگرگون کنیم و مبارزه رو بود و فراگیر و جهانگیر.
...انگار کسی داشت خاطراتش را تعریف می کرد یا که خواب می دیدم که کسی خاطراتش را تعریف می کند.هر چه بود با صدای "نسرین ستوده" به خود آمدم که داشت به راننده نشانی می داد و بعد صدای "نیما"ی شیرخوار که نق کوتاه و معصومانه ای زد و زود خاموش شد. انگار کسی به او گفته بود که کاروان پیشواز نوروزی را نباید با گریه و زاری متوقف کند .... راستی نسرین چگونه به استقبال نوروز رفته بود ؟ خانه تکانی کرده بود ؟ "مهراوه "کوچولو پیراهن عیدش را خریده بود؟ بنفشه ها، داستان بنفشه ها به کجا رسید؟ اصلا هنوز باغچه ای برای رویاندن به جا مانده؟ ....
اما نمی دانم از چه سالی باغچه ها بی بنفشه ماند و دخترکان نوروز بدون پیراهن های رنگ وارنگ، از ترس جرائم منکراتی، به عید دیدنی نرفتند و خانه نشین شدند؟
از چه سالی جنگ و خشونت و تهدید و ارعاب نوروز را با خود برد؟ از چه سالی بی نیاز به جمله تکراری پدربزرگ به میزان فقر و بیچارگی مردم ملموس و عریان پی بردیم؟ از چه سالی نیمی از مردم هفت سین شان را پشت درهای زندان و گورستان ها پهن کردند؟ از چه سالی کسی کوبه در خانه ای را نزد تا سلامتی و تندرستی بیاورد، که موشک های عراقی صدام پیش از آنها پیام را رسانیده بود؟ از چه سالی نیمی از پدر و مادرها در صف های طولانی پستخانه، نوروز را برای فرزندان دور از دیارشان پست کردند و نیمی دیگر نیز در صفوفی طولانی، ارزاق کوپنی عید را کمی دیرتر از موعد برای فرزندانشان به خانه بردند؟ و از چه سالی ماهی های گلی پیش از آنکه در حوض آبی به دام گربه ها بیفتند خود را به جویباری رساندند که راه به رودخانه های پرخروش می برد؟ به راستی از چه سالی بود؟
... انگار کسی داشت از من می پرسید یا من انگار از کسی می پرسیدم که با صدای خرخر آرام بامداد که درصندلی عقب اتومبیل در کنارم به خواب رفته بود به خود آمدم، چقدر آرام خوابیده بود. بعد از مدت ها بلاتکلیفی و روی پا بودن حالا دیگر خیالش راحت شده بود. یکی دوسالی است که حتی درخانه مان به این آرامی نخوابیده؛ حالا آرام بود و خیالش راحت. دست کم این بار مادرش را خود از فرودگاه به خانه می برد؛ پس امسال به از پارسال بود!! یادم باشد بگویم گندم ها را امسال او در آب بریزد که امسالش به از پارسالش بود... راستی دانه ها کی سبز می شوند جوان ؟
.... و جوان ها چند سال پیش که ازنو به میدان آمدند تا دنیا را به میل خود دگرگون کنند باز از همه بیشتر بودند، قیامت کرده بودند و دل به غوغا سپرده بودند تا که شاید آرامش را میهمان سالیان بعد کنند و ما را نیز میزبان مدنیتی که سالیان سال از آن دور بوده ایم و از همان سالها بود که به یمن حضور پررنگ جوانان و زنان، آرامش "کم کمک" می آمد و دریغ که "پر پرک" می رفت... !
سالهایی که از پایان چله کوچک و با نزدیک شدن "اسفندگان" زنان تلاشگر و امیدوار ازنو "بهاره" می زدند. بهاره ی جور کردن سور و ساتی بزرگ و همه گیر به چند بهانه و علت: پنجم اسفند، همان اسفندارمذگان که روز زن در ایران باستان است؛ هفدهم اسفند که هشتم مارس و همان روز جهانی زن است و پاسداشت آن نه تنها جشن، که تاکیدی است از آن چه که به دست آورده ایم و آنچه که باید به دست بیاوریم؛ چهارشنبه سوری که جشن آتش است و بربام ها و صحن خانه ها آتش می افروزند تا که راهنمای "فروهرها"(2) باشد که به زمین می آیند تا راه خاندان خود را بازیابند؛ آخرین پنجشنبه و جمعه سال که عید مردگان است و بازمانده آیین های نیاپرستی در ایران باستان و بهانه ای برای همدلی؛... و سرانجام نوروز، نوروز کهن و زیبا که بهار را نوید می دهد و نو شدن خان و مان و دل و دیده و اندیشه هایمان را .....
راستی، مادربزرگ که گاه بنفشه کاشتن آن همه جدی بود و اخم می کرد به کدام یک از اینها بیشتر می اندیشید؟ و کدام را به دیگری برتری می داد؟ اصلا دغدغه هایش با دغدغه ها و وظایف ما یکی بود؟ به همین زیادی و سنگینی؟ پس چرا مثل ما نمی خندید؟ و گاهی حتی غر هم می زد؟ و ما که پس از او به نوروز و نوروزخوانی دیگری رسیدیم و عیدمان را با جشن ها و حکایات ملل دیگر آمیختیم و بارهایی گران بر شانه نهادیم هیچگاه غر نزدیم و اخم نکردیم. سنت است این یا مدرنیسم که این طور درگیرمان می کند و در کنار همه کارهایمان به نوروز هم می اندیشیم و سعی به شادی می کنیم و مثل مادربزرگ اخم نمی کنیم؟ با صدای بلند می خندیم و گاه نیز پنهان و آشکار گریه می کنیم اما اخم نمی کنیم. درکنار تمامی نگرانی ها و دغدغه ها، شادمانی را هم باید به خانه ببریم و بهانه دست کسی ندهیم! اما درعوض خیلی ها در این سال ها به ما اخم کرده اند و ما خندان تر شدیم. آنها که سالی تهدید کردند و سالی کتک زدند و سالی زندانی و سالی ممنو ع الخروج، آنها که سالی نصیحت کردند و سالی توصیه و سالی گله وشکایت ... آنها که سالی درکنارمان بودند و سالی درمقابل و سالی دور ،خیلی دور.... آنها که سالیان سال کنارشان بودیم و هیچ طلب نکردیم و حالا دیگر بدون مطالبه هم برآشفته شان می کنیم و خانه شان را "شب عیدی " تشنج زا کرده ایم ... هر اسفند و هر نوروز خیلی ها به ما اخم و تخم می کنند و ما همچنان بهاره می زنیم که "نوسالی" در راه است.
... انگار کسی داشت درددل می کرد یا که من برای کسی درد دل می کردم، که شنیدم مرد جوانی در خیابان ندا سرداده بود که: "هفت سین عید یادت نره".... نگاه کردم، بساط هفت سین می فروخت. همان هفت سین که تمثیلی است از هفت ایزد دین مزدیسنا: سمنو، که نماد زایش و باروری گیاهان توسط " فروهر" است؛ سنجد که عطر شکوفه اش سر چشمه دلدادگی است؛ سماق که چاشنی زندگی است؛ سرکه که ابزار گندزدایی است؛ سکه که نماد رونق و شهریاری است؛ سیب سرخ که نماد سپندارمزد است و فروتنی؛ سبزه و آب که نماد برکت است و روشنی و ماهی، ماهی سرخ که حیات است و جنبندگی ....
اما چیزی کم بود. آنچه ما خود از سال پیش به بساط نوروزی مان افزوده بودیم در بساط مرد جوان به چشم نمی خورد . به زبانم آمد بگویم که آقا "هفت حین " هم می فروشید؟ و بلافاصله به خود نهیب زدم که نه، بی تردید این خریدی است که هزینه اش در بازار نوروزی پرداخت نمی شود. هزینه اش تنها از جان بر می آید و دل، و حتی بسی بیش از آن! انگار جوانک در چشمان خیره ام چیزی خوانده بود و در پاسخ به نگاه همان چشمان بود که انگار گفت: "زنک شب عیدی بهاره می زند".
راست می گفت؛ از پارسال بهاره ای برای بساط دیگر زدیم و سفره "هفت حین " کمپین را نیز میهمان رسم و رسوم دیرینه کردیم هرچند در بساط هیچ دکانی یافت می نشد و خود به جان بایست می خریدیم: حق تابعیت، حق ازدواج، حق شهادت، حق طلاق، حق حضانت، حق ارث، حق ولایت ... انگار کسی داشت لایحه قانون بی تبعیض را می خواند، یا که من انگار لایحه خوانی می کردم که صدایی به راننده گفت لطفا نگهدارید رسیدیم .... .
نسرین و نیما پیش از این رسیده بودند و لابد مهراوه از بازگشت خیلی خیلی زود هنگام مادر و برادرکوچکش از سفر خوشحال شده بود. هرچند جشن روزجهانی زن میزبانان برگزار نشد اما درعوض ارزش و بهای این روز را هیچ گاه فراموش نخواهند کرد. مهراوه لابد این بازگشت زود هنگام را به حساب شگون نوروزی گذاشته، اما من این را به حساب پایداری و مرام مادرش می گذارم که در اعتراض به ممنوع الخروج شدن همسفر و موکل خود، داوطلبانه از سفر چشم پوشید. به هرحساب، عید مهراوه پیش از موعد رسیده بود و من نیز باید سور و سات عید خانه را به پا می کردم، پس آستین بالا می زنم و مانند همه زنان ایرانی به استقبال نوروز می روم .
.... انگار صدای زنانی که در تمامی این سال ها و همه این اسفندها در کنار هم بودیم به گوشم می رسید یا که صدای خودم بود که به مادر بزرگ می گفت:
ما نیز، هرنوروز بنفشه می کاریم اما اخم نمی کنیم ؛ بنفشه های ما با چرخش های بازیگوشانه هیچ توپی له و آزرده نمی شوند که در باغچه دل می کاریمشان و این سرسبزترین باغچه ای است که در این روزگار می توان نشانی از آن گرفت.
ما نیز، هر نوروز ماهی گلی می خریم اما هیچ گربه ای را به وسوسه نمی اندازیم، که ماهی های کوچک ما این سالها راه جویبار را به روشنی شناخته اند.
ما نیز، هر نوروز به یاد مردم رنج دیده هستیم اما فقط به غمخواری ننشستیم و پا به پایشان برای رسیدن به برابری تلاش می کنیم و از پا نمی نشینیم.
ما نیز ، "نوروزنامه" می خوانیم اما از هیچ واقعه ای به دل بد راه نمی دهیم که عید " آسیایی" را نیک شناختیم و دل قوی کرده ایم در این سال های کبیسه
Tuesday, March 18, 2008
سال نو، سال عزم مشترک براي ايران دموکراتيک
آرزوي ما ديدن روزي است که همهء ما از هر مليت، قوميت، جنسيت، انديشه و سن و سال در کنار هم در ايراني آزاد و آباد دست در دست هم در کوي و برزن پايکوبان و دستافشان مراسم نوروزي را از چهارشنبه سوري تا سيزده به درجشن بگيريم و فرا رسيدن هر بهار را وسيله و وثيقهاي براي تجديد عهد و پيمان خود با يکديگر و وقف انديشهپردازي براي توسعه و پيشرفت عادلانه و هدفمند ميهن مشترکمان سازيم. ما بدان واقفيم که تحقق اين آرزوي بزرگ همهء ما در گروي دگرگونيهاي بزرگ در ميهن ماست. اما باور نيز داريم که عزم مشترک همهء ما ايرانيان آزاديخواه تنها عامل اين دگرگونيهاي عظيم تواند بود و بايد باشد.
شيشهء عمر ديو استبداد ديني و غيرديني تنها با نيروي متحد آزاديخواهي مردم شکستني است. ما اين گوهر را توانيم در مشت گرفت.
بهاران خجسته باد
Sunday, March 16, 2008
سفره هفت سين در پشت ديوارهاي زندان اوين
خانواده هاي سه دانشجوي دربند ، احسان منصوري ، مجيد توکلي و احمد قصابان در پي تداوم بازداشت غيرقانوني ، اعمال سليقه و اقدامات فراقانوني دستگاه امنيتي اعلام نمودند که پس از ماهها چشم انتظاري فرزندان خود و نظر به نقض صريح وعده مسئولان نسبت به آزادي عزيزان زنداني خود قصد دارند در صورت تداوم روند موجود ، سال نو را در راستاي اعتراض به وضعيت عزيزان دربند خود و اعلام همبستگي و همدردي با اين دانشجويان زنداني در پشت ديوارهاي زندان اوين تحويل نمايند.مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران ضمن اعتراض شديد نسبت به تداوم سياستهاي ناقض قانون دستگاه امنيتي و ادامه بازداشت دانشجويان زنداني مذکور حمايت خود را از هرگونه اعتراضي در چارچوب مسالمت و معاهدات بين المللي اعلام مينمايد . شايان ذکر است که پس از تبرئه دانشجويان مذکور از اتهام انتشار تشريات جعلي توسط دستگاه قضائي وعده آزادي اين افراد داده شد که در اين راستا خانواده هاي اين سه دانشجو اقدام به تامين وثيقه هاي تعيين شده نيز نمودند اما پس از سپري شدن بيش از 3 ماه از تاريخ وعده داده شده ، اين فعالان دانشجويي همچنان در بند به سر ميبرند .
ترانه عاشقانه بهاری
درمیهن اندوهگین بگذارد و دلش را شاد کند
بهاران خسته باد
شعر - اجرا ء و ویدئو کلیپ از زری اصفهانی
خطبه های سردار زارعی
با فروکش کردن جو انتخاباتی و تا اطلاع ثانوی که جنجال های مربوط به اعلام نتایج دستکاری شده انتخابات خواهد بود، باز می گردیم به ماجرای بازداشت "زارعی" و در این ارتباط از سخنان گُهر بار و ارشادی- حجابی سردار سرتیپ پاسدار "زارعی" در جشنواره بین المللی تولیدات رسانه ای عفاف و حجاب نور، پیش از غافلگیر شدنش در پشت 6 زن برهنه ای که برایش نماز جماعت می خواندند. این سخنان راسایت ریحانه منتشر کرده است:
«نیروی انتظامی برخورد ارشادی را برای هدایت بدحجابان در اولویت قرار میدهد. همه ساله با اغاز زمستان و شروع فعالیت پیستهای اسکی فرماندهی انتظامی استان تهران، تیمهای نظارتی و انتظامی را در این پیستها مستقر میکند. در اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی و ایجاد یک محیط مناسب برای استفاده خانوادهها، پلیس استان تهران بیش از 30 تیم امدادی و انتظامی پلیس اسکی خود را در پیست دیزین مستقر کرده است. اگر چه نیروی انتظامی باید برای برخورد با عده قلیلی که هنجار شکنجی میکنند، اقدامات پیشگیرانه صورت دهد اما در مقوله فرهنگ سازی نیز ورود کرده است. نیروی انتظامی استان تهران در جاده چالوس و قبل از دیزین بنرهای مختلف آموزشی و اطلاع رسانی نصب کرده و حتی مأموران کلانتری و پاسگاههای جاده چالوس بروشورهای آموزشی به علاقمندان اسکی توزیع میکند و در صورتیکه نکات مورد نظر توسط علاقه مندان رعایت نشود مأموران پلیس اسکی از ورود این افراد به پیست جلوگیری خواهند کرد. طرح مبارزه با بدحجابی در 2 بخش فرهنگ سازی و اقدامات بازدارنده تقسیم بندی میشود که بخش بازدارنده آن برد بیشتری داشته است. امیدواریم در اجرای این طرح بخش فرهنگ سازی به بازدارندگی آن غلبه کند. برخورد نرم و ارشادی برای هدایت بدحجابان تأثیرگذار خواهد بود که نیروی انتظامی نیز در اجرای طرح مبارزه با بدحجابی این برخورد را در اولویت کاری خود قرار داده است. نیروی انتظامی استان تهران با افزایش گشتهای ارشاد و حضور پلیس زن و مرد در مناطق مختلف بر آن است تا طرح برخورد با بدحجابی و بدپوششی را با اقتدار البته مودبانه ادامه دهد.»
Friday, March 14, 2008
Thursday, March 13, 2008
Wednesday, March 12, 2008
Monday, March 10, 2008
یکی دیگر از فعالان حقوق زنان ممنوعالخروج شد
گویا دیشب (۲۹ اسفند) هم تماسی با منزل ایشان یا منزل شما گرفته بودند و گفته بودند که نباید خارج بشوند، درست است؟
دیشب شخصی که خودش را مامور اطلاعات اعلام میکرد با من تماسی داشتند و اعلام کردند که من از این سفر صرفنظر بکنم. طبیعی بود که من واقعا ایشان را نمیشناختم و اطلاعی نداشتم و همچنین هیچ حکم قانونی مبنی بر اینکه من این سفر را نروم وجود نداشت. بنابراین امروز صبح اینجانب به اتفاق خانم منصوره شجاعی و اعضایی از خانوادهی خودمان راهی بودیم که در واقع با اعلام اینکه خانم منصوره شجاعی ممنوعالخروج هستند، از خروج ایشان جلوگیری به عمل آمد و بالطبع ما هم به این سفر نرفتیم.
این سفر به چه منظوری قرار بوده انجام بشود؟
این سفر به منظور پاسداشت روز جهانی زن در خارج از ایران توسط تعدادی از خانمها که جمع دوستانهای بود، داشت برگزار میشد که متاسفانه مجال تشکیل پیدا نکرد.
خانم ستوده، گویا چندماه پیش در بازجوییهایی که از خانم شجاعی در ارتباط با پروندهی قبلیشان بهعمل آمده بوده، به ایشان گفته شده بود که شما دیگر ممنوعالخروج نیستید. اگر این درست باشد، چون بازجوییها هم توسط وزارت اطلاعات صورت میگرفته است، الان هم ایشان باز توسط وزارت اطلاعات ممنوعالخروج شدهاند، این تناقض را چطور میشود توجیه کرد؟ در عرض این چندماه چه اتفاقی افتاده که ایشان مجددا ممنوعالخروج شدهاند ؟
من اصلاح میکنم، کسی که آمد جلو و گفت که شما ممنوعالخروج هستید، خودش را مامور ریاست جمهوری اعلام کرد نه وزرات اطلاعات. ارتباط این قضیه به دفتر ریاست جمهوری بر ما معلوم نیست و اساسا اینکه چگونه ریاست جمهوری میتواند جای مرجع قضایی را پر بکند، اینها در این قضیه هنوز برای ما مبهم است. در مورد اظهار خانم شجاعی، بله. طبق اظهار خود خانم شجاعی در آن بازجویی که چندماه پیش داشتند، اعلام کردند و پرسیدند که آیا میتوانند خارج بشوند و به ایشان گفته شده که میتوانند. ایشان هم قبل از اقدام برای سفرش و تهیهی بلیط، مجددا به ادارهی گذرنامه مراجعه میکنند. ادارهی گذرنامه ایشان را مجاز تشخیص میدهد برای خروج. در بررسی گذرنامه هم در همانجا، در فرودگاه، ما باهم از آن بخش مربوط به گذرنامه رد شدیم و آنطرف ناگهان این آقا آمدند و گفتند که شما حق خروج ندارید.
یعنی در حقیقت دو ارگان جدا در مورد یک نفر تصمیمگیری کردند، درست است؟
کاملا دو ارگان جدا و ارگان ریاست جمهوری اساسا صلاحیتاش برای اینکه شخصی را ممنوعالخروج بکند، قانونا برای ما روشن نیست.
خانم ستوده به عنوان وکیل خانم شجاعی برای پیگیری این قضیه قرار است که چه کاری صورت بدهید؟
حتما اعتراض قانونی خودمان را به این اقدام به مراجع ذیصلاح ارائه خواهیم داد و کار را از مجاری قانونی پیگیری خواهیم کرد. زیرا خانم منصوره شجاعی به موجب هیچ حکم قانونی ممنوعالخروج نیستند.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
Sunday, March 09, 2008
جنبش زنان در سال گذشته: سال زندان برای همه
يک سال پيش روز زن در حالی سپری شد که تنها ۵ روز مانده به آن ۳۳ تن از فعالان حقوق زنان در ايران طی تجمعی آرام مقابل دادگاه انقلاب تهران بازداشت و به اوين منتقل شدند.
بازداشت گروهی فعالان حقوق زنان واکنش های اعتراضی گسترده ای در داخل و خارج از ايران به دنبال داشت. لوئيز آربور کميسيونر حقوق بشر سازمان ملل يکی از کسانی بود که به اين دستگيری اعتراض کرد.
مقام های ایران، بعد از اين اعتراضات اغلب بازداشت شدگان را به تدريج آزاد کردند اما در اين ميان شادی صدر و محبوبه عباسقلی زاده تا آخرين روزهای اسفند در بازداشت ماندند.
پس از آن، برگزاری مراسم روز ۸ مارس سال گذشته در ميدان بهارستان با خشونت نيروی انتظامی مواجه شد. در اين تجمع که ۱۸ اسفند ماه ۸۵ مقابل مجلس شورای اسلامی برگزار شد، مارال فرخی، گيتا احمدی، مونا فياض بخش٬ ناهيد نوروزی و سمانه مراديانی بازداشت و چند روز بعد آزاد شدند.
جنبش زنان در زندان
در طول سال 1386 بازداشت فعالان حقوق زنان ادامه یافت.
محبوبه حسين زاده و ناهيد کشاورز به همراه سعيده امين، سارا ايمانيان و همسرش همايون نامی ۱۳ فروردين ۸۶ در پارک لاله و به هنگام جمع آوری امضا برای کارزار جمع آوری يک ميليون امضا بازداشت شدند. حسين زاده و کشاورز پس از بازداشت به زندان اوين منتقل شده و مدتی را در بازداشت سپری کردند.
بهاره هدايت دبير کميسيون زنان سازمان دانشجویی ادوار در ۱۸ تير بازداشت شد. او پس از يک ماه بازداشت در بند ۲۰۹ اوين در تاریخ ۱۷ مرداد ۸۶ آزاد شد.
شهناز غلامی، فعال اجتماعی نيز اواسط مرداد بازداشت و يک ماه بعد با قرار وثيقه آزاد شد.
سپيده پورآقايی فعال حقوق بشر و از اعضای «کميته دانشجويی گزارشگران حقوق بشر» در ۱۸ شهريور ۸۶ در منزلش واقع در کرج بازداشت و به بند ۲۰۹ اوين منتقل شد. او ۱۰۸ روز بازداشت بود و بخشی از دوره بازداشتش را در سلول انفرادی سپری کرد. سپيده پور آقايی در ۴ دی ماه آزاد شد.
همچنين ۲۵ نفر از فعالان کمپين يک ميليون امضاء در جريان برگزاری کارگاه آموزشی خرم آباد در اواخر شهريور بازداشت شدند.
نفيسه آزاد، زارا امجديان، جلوه جواهری، منصوره شجاعی و نازلی فرخی به همراه ۲۰ تن از فعالان حقوق زنان خرم آباد يک روز در بازداشت بودند، اما رضا دولتشاه، بهمن آزادی و خسرو نسيم پور که در همين کارگاه بازداشت شده بودند ۳ روز در بازداشت ماندند.
در ۱۷ مهر ماه روناک صفار زاده فعال حقوق زنان در سنندج بازداشت شد. اتهام او در ابتدا توزيع جزوه کمپين يک ميليون امضا اعلام شد اما پس از چند ماه رسانه های نزديک به دولت چند اتهامات امنيتی هم به او وارد کردند.
در ۱۳ آبان نيز ۸۶ هانا عبدی فعال ديگر حقوق زنان که روز ۱۷ مهر به همراه روناک اقدام به توزيع جزوه تغيير برای برابری در سنندج کرده بود، توسط ماموران امنيتی در خانه پدر بزرگش در سنندج بازداشت شد
مريم حسين خواه روزنامه نگار و فعال حقوق زنان در ۲۷ آبان ۸۶ به اتهام نگارش مقالاتی در سايت «تغيير برای برابری» و «زنستان» پس از چندبار احضار و بازجويی دستگير و روانه زندان شد.
جلوه جواهری فعال حقوق زنان نيز در ۱۰ آذر ۸۶ به اتهامی مشابه بازداشت شد. او و مريم حسين خواه در اوايل دی ماه با سپردن وثيقه ۵ ميليون تومانی تا هنگام محاکه آزاد شدند.
راحله عسگری زاده و نسيم خسروی دو تن از ديگر فعالان حقوق زنان نيز در ۲۵ بهمن ۸۶ هنگام جمع آوری امضا در حاشيه اجرای يک تئاتر در پارک دانشجوی تهران بازداشت شدند و بعد از گذشت سيزده روز از زندان آزاد شدند.
طی يک سال گذشته در کنار بازداشت های گسترده فعالان حقوق زنان، شمار قابل توجهی از آنان نيز در تهران و شهرستان ها از سوی نهادهای امنيتی احضار و مورد بازجویی قرار گرفتند که از آن جمله می توان از نفيسه آزاد، پرستو اللهياری، نجمه زارع، بهناز شکاريار نسرين فرهومند، خديجه مقدم، جلوه جواهری، ميرم حسين خواه در تهران نامبرد که برخی از آنان از سوی «پليس امنيت» و برخی ديگر از سوی «معاونت امنيتی دادستانی تهران» احضار شدند.
جمهوری اسلامی ایران، اتهام منجر به بازداشت اغلب فعالان اجتماعی زنان بازداشت شده را«اقدام عليه امنيت ملی» و «تبليغ عليه نطام» عنوان کرده است.
زندان و شلاق برای توقف زنان
يک سال گذشته از سوی ديگر سال برگزاری محاکمات گسترده و صدور احکام سنگين زندان برای فعالان حقوق زنان در ايران بود.
نوشين احمدی خراسانی، پروين اردلان، سوسن طهماسبی، بهاره هدايت، شهلا انتصاری، فريبا داوودی مهاجر، عاليه اقدام دوست، بهاره هدايت، دلارام علی، آزاده فرقانی، ژيلا بنی يعقوب، احترام شادفر، فاطمه دهدشتی، نسيم سرابندی، زينب پيغمبرزاده، مريم ضيا، مريم ميرزا، النازانصاری، نسرين افضلی، زارا امجديان، رضوان مقدم، فريده انتصاری، ناهيد انتصاری، آسيه امينی، آزاده فرقانی، مرضيه مرتاضی، سارا لقايی، ساقی لقايی، شادی صدر، محبوبه عباسقلی زاده و مرضيه مرتاضی لنگرودی برخی از فعالان حقوق زنان هستند که يک يا تمام جلسات محاکمه آن ها برگزار شده و برای تعدادی از آنان نيز حکم زندان صادر شده است.
اولين حکم زندان برای فعالان حقوق زنان در سال ۱۳۸۶ روز چهارشنبه ۲۲ فروردين ماه از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران اعلام شد.
براساس اين حکم آزاده فرقانی، دانشجوی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و از متهمان پرونده تجمع زنان در ميدان هفتم تير تهران، به تحمل ۲ سال حبس که به مدت پنج سال به حالت تعليق درمیآيد، محکوم شد.
شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب علت صدور چنين حکمی را اقدام عليه امنيت ملی از طريق شرکت در تجمع روز ۲۲ خرداد سال ۸۵ در ميدان هفتتير تهران عنوان کرد و در مورد اتهام ايجاد بلوا وی را تبرئه کرد.
پس از آن چهارشنبه ۲۹ فروردين نيز شعبه ۶ دادگاه انقلاب سوسن طهماسبی، ديگر فعالان حقوق زنان را به اتهام شرکت در يک تجمع اعتراضی به شش ماه زندان تعزيری و ۱۸ ماه زندان تعليقی محکوم کرد.
شعبه ۶ دادگاه انقلاب تهران در همان روز فريبا داودی مهاجر يکی ديگر از فعالان حقوق زنان را به تحمل ۴ سال حبس که سه سال آن به حالت تعليق در می آيد محکوم کرد. بهاره هدايت هم از سوی شعبه ۶ دادگاه انقلاب به ۲ سال حبس تعليقی محکوم شد.
برخی از اين زنان از اتهام «سرپيچی از دستور نيروی انتظامی» و«اخلال در نظم عمومی»تبرئه شدند اما در اين ميان مرضيه مرتاضی لنگرودی يکی از فعالان حقوق زنان به زندان محکوم شد.
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۸۶ نيز شعبه ۶ دادگاه انقلاب تهران، با صدور احکامی نوشين احمدی خراسانی و پروين اردلان هر يک را به تحمل ۳ سال زندان که ۶ ماه آن تعزيری و دو سال و نيم آن تعليقی است، محکوم کرد.
فاطمه دهدشتی و نسيم سرابندی نيز که دی ماه ۸۵ مدتی را در بازداشت گذراندند، ۲۱ مرداد ماه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب محاکمه و به اتهام «اقدام عليه امنيت ملی از طريق فعاليت تبليغی عليه نظام» به ۶ ماه حبس محکوم شدند.
شعبه ۱۳ دادگاه انقلاب احترام شادفر يکی ديگر از فعالان حقوق زنان را نيز به ۶ ماه حبس تعليقی محکوم کرد.
شهلا انتصاری يکی ديگر از فعالان حقوق زنان نيز از سوی دادگاه انقلاب نيز به سه سال حبس دوسال و نيم حبس تعليقی تا ۵ سال و ۶ ماه حبس تعزيری محکوم شد.
در کنار صدور چنين احکامی سری دوم محاکمات زنان طی يک سال گذشته برای ۳۳ فعال حقوق زنانی که در ۱۳ اسفند سال گذشته در جريان تجمع مقابل دادگاه انقلاب بازداشت شده بودند برگزار شد.
برخی از اين زنان از اتهام «سرپيچی از دستور نيروی انتظامی» و«اخلال در نظم عمومی»تبرئه شدند اما در اين ميان مرضيه مرتاضی لنگرودی يکی از فعالان حقوق زنان به زندان محکوم شد.
در ۱۰ اسفند ۸۶ اعلام شد که مرضيه مرتاضی لنگرودی از فعالان حقوق زنان زنان از سوی شعبه ۱۳ دادگاه انقلاب به شش ماه زندان محکوم شده است. دادگاه انقلاب اين بار علاوه بر زندان خانم مرتاضی لنگرودی را به ۱۰ ضربه شلاق نيز محکوم کرده است.
اجرای اين احکام که قرار بود در اوين مورد برای دلارام علی فعال حقوق زنانی که دوشنبه ۱۱ تيرماه ۱۳۸۶ از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به دو سال زندان،۱۰ ضربه شلاق محکوم شد در آبان ما تا آستانه اجرای چنين احکامی پيش رفت اما به دنبال اعتراضات گسترده داخلی فعلا متوقف شد.
اتهام براندازی به زنان
صدور احکام زندان برای فعالان حقوق زنان طی يک سال گذشته با اعتراض های داخلی و بين المللی مواجه شده است با اين حال جمهوری اسلامی نه تنها روند بازداشت، احضار و محاکمه زنان را متوقف نکرده بلکه در ماه های اخير بر ابعاد آن افزوده است.
«سياست جديد دشمن برنامه ريزی برای جنبش های گوناگون تحت پوشش جنبش زنان و جنبش دانشجويان است».
وزیر اطلاعات
سه شنبه ۱۶ مرداد ۸۶ غلامحسين محسنی اژه ای، وزير اطلاعات جمهوری اسلامی برای اولين بار، رسما جنبش زنان را در کنار جنبش دانشجويان به عنوان «برنامه تازه دشمنان» خواند و جنبش زنان را يکی از سه طرح براندازی حکومت اسلامی ايران معرفی کرد.
محسنی اژه ای گفت: «سياست جديد دشمن برنامه ريزی برای جنبش های گوناگون تحت پوشش جنبش زنان و جنبش دانشجويان است».
اين اتهامات از سوی فعالان حقوق زنان رد شده وآنان تاکيد کرده اند که به صورت «علنی» و «مسالمت آميز» و با هدف «تغيير قوانين تبعيض آميز در مورد زنان» فعاليت می کنند.
در جديد ترين مورد از اين اقدام ها نيز پس از اعلام اهدای جايزه سال ۲۰۰۷ بنياد اولاف پالمه به پروين اردلان، مقامات امنيتی از سفر او به سوئد برای شرکت در مراسم دريافت اين جايزه جلوگيری کرده و خانم اردلان را ممنوع الخروج کردند.
گزارش تصویری از مراسم روز جهانی زن در مونیخ /آلمان
هماهنگ کننده /زهره شجاعی و ملوک عبدللهی و سهیلا صولت زاده
Saturday, March 08, 2008
هشت مارس روز مبارزه جهانی برای برابری جنسی را گرامی میداريم !
زنده و جاوید با د یاد و خا طره زنانی که در راه آزادی و برابری جان باختند
اذیت و آزار جوانان توسط مزدوران جمهوری اسلامی
هشت مارس؛ بیانیه کانون وبلاگ نویسان ایران
صدمین سالگرد 8 مارس روزجهانی زن در شرایطی فرا میرسد که زنان یعنی نیمی از شهروندان در ایران، هنوز هم مطابق سیاستهای رسمی و قوانین جمهوری اسلامی موجود درجه دو محسوب میشوند و در طی سالهای گذشته به طور سیستماتیک مورد تحقیر، خشونت و سرکوب دولتی قرار گرفتهاند. اما علی رغم همه فشارها و ستمکشی جنسیِ تحمیلی دولتی و غیر دولتی، زنان در عرصههای اجتماعی همچون: زنان کارگر، کارمند، معلم ، پرستار، دانشجو، گروههای هنری فرهنگی و تحقیقی درگیر مبارزهای بی وقفه هستند و در شرایط نامناسب اجتماعی بکار و فعالیت میپردازند. در سالهای اخیر حرکت زنان در 8 مارس با وجود سرکوب شدید، گویای واقعیت مبارزه حق طلبانه و آزادی خواهانه زنان جامعه ایران است.
تضاد آشکار بین نیازهای فرهنگی، اقتصادی، آموزشی، اجتماعی، حقوقی زنان و قوانین و امكانات موجود باعث محرومیت سیستماتیك و مداوم زنان مطابق قوانین شرعی و قانونی كشور میشود.
مرگ مشکوک زهرا بنی یعقوب در بازداشت، ابلاغ حکم اعدام به سه زن بی پناه در روزهای اخیر، سنگسار دختری 14 ساله بدست پدری متعصبِ و کوردل و سرکوب روزانه فعالین این عرصه که شمار بسیاری از زنانِ آزادی خواه و برابری طلب را در اسارت رژیم جمهوری اسلامی قرار میدهد، نمایشی از بی حقوقی آشکار زنان در ایران است.
ابعاد ظلم و نابرابری حقوقی و اجتماعی زنان در کشورهایی نظیر ایران آنچنان گسترده است که انعکاس رویدادهای بی حقوقی زنان جهان فرصت دیگری طلب میکند.
كانون وبلاگ نویسان ایران (پن لاگ) توجه سازمانها و نهادهای جهانی مدافع حقوق بشر را به پایمال شدن مداوم و برنامهریزی شدهی حقوق زنان در ایران جلب میکند.
كانون وبلاگ نویسان ایران (پن لاگ) خواستار نابودی هرگونه خشونت دولتی و غیردولتی علیه زنان در قوانین زن ستیز دولت جمهوری اسلامی و التزام دولت ایران به حقوق اولیه انسانی مندرج در منشور بینالمللی حقوق بشر سازمان ملل متحد است.
Friday, March 07, 2008
بزرگداشت روز جهانی زن با «صدیقه» و «سیمین» در سالگرد «سیزده اسفند»
به مناسبت 8 مارس برگزار شد: مراسم تندیس کتاب صدیقه دولت آبادی و تجلیل از سیمین بهبهانی
پس بشنویم از راویان و قوالانی که بودند و چنین حکایت می کنند:
کتابخانه صدیقه دولت آبادی، نهالی که از بن تجارب مرکز فرهنگی زنان سر برافراشته است، ازهشتم مارس 1383 با خواهر توامان خویش یعنی جایزه کتاب صدیقه دولت آبادی رونقی افزون به فعالیت های زنان ایران بخشید و سپس نهادی مستقل از مرکز شد و راه خود پیمود.
این جایزه درسه دوره گذشته به آثار برگزیده در حوزه مطالعات زنان تعلق گرفته است.
امسال در چهارمین دوره، هیئت امنای این کتابخانه به پیشنهاد شهلا لاهیجی و سیمین بهبهانی، جایزه ای نیز برای حوزه ادبیات در نظر گرفت.
از سوی دیگر، این کتابخانه هرسال در کنار جایزه کتاب به تجلیل از زنان فعال و تاثیر گذار در حوزه های مختلف نیز پرداخته است از این رو، امسال را به تجلیل از سیمین بهبهانی که خود عضو هیئت امنای کتابخانه و نیز همواره یار و یاور جنبش زنان بوده است اختصاص داد.
در واقع افزوده شدن بخش ادبیات به جایزه همزمان با این تجلیل اعلام شد. در این میان هنرمند جوانی که گویا از دوسال پیش در صدد ساختن پیکره ای از سیمین و فیلم مستندی از گوشه هایی از زندگی ایشان بوده است از طریق خانم بهبهانی به هیئت امنا معرفی شد تا اهدای تندیس ساخته امیر محمد قاسمی و نمایش فیلم ایشان از طریق کتابخانه صدیقه دولت آبادی انجام شود. که به حق می بایست برگزاری را به بهترین شکل برگزار می کرد. چرا که "سیمین" جنبش زنان چه بسا که در این سال ها بسی بیش از" سیمین" ادبیات زنان در جان بخشی به تاریخ مبارزات برحق و برابری خواهانه زنان رخ نموده بود. و خود از اعضای هیات امنای کتابخانه صدیقه دولت آبادی است.
گفته ها و شنیده ها حاکی از آن بود که سیمین بهبهانی برای دریافت جایزه ای جهانی به استانفورد می رود وهستم مارس را در ایران نیست . پس انتخاب روزی دیگر به عهده هیات امنای کتابخانه بود درکنار یافتن محل و برنامه ریزی و اطلاع رسانی و مستند سازی و تامین هزینه ها و..... 13 اسفند انتخاب شد که یادآور 13اسفند 85 بود که 33 نفر از فعالان جنبش زنان درمقابل دادگاه انقلاب دستگیر شدند. البته انتخاب این روز سبب شد، شهلا لاهیجی که جزو سخنرانان اصلی مراسم بود به دلیل اختلال در برنامه های پرواز مسافرتی اش، نتواند به موقع در مراسم حضور
برنامه با نمایش فیلم "تاریخچه 8 مارس" ساخته نوشین احمدی خراسانی آغاز شد.
پریسا کاکایی مجری و سخنران برنامه پس از پایان فیلم سخنان خودرا چنین آغاز میکند: " استوار ماندن و پابرجایی جنبش زنان را در سالگرد 13 اسفند دستگیری 33 نفر از فعالان جنبش زنان را با تجلیل از 13 نویسنده زن در حوزه ادبیات آرزو می کنیم ...
وی سپس در گزارش کوتاهی از فعالیت های کتابخانه به تقویت کتابخانه بندعمومی زنان زندان اوین اشاره کرد و از سوی هیات امنا از مریم حسین خواه، منصوره شجاعی و فخری شادفر تشکر کرد. برای راه اندازی سایت که به کوشش اعضای جوان کتابخانه تا به نیمه آمده بود از جلوه جواهری سپاسگزاری شد و در برگزاری نمایشگاه نقاشی به نفع زنان زندانی نیز رزیتا شرف جهان مورد سپاس قرار گرفت.
از اخبار خوش 33 نفر اهدای جایزه اولاف پالمه به پروین اردلان یک از 33 زن دستگیرشده دانسته شد.
پریسا کاکایی در پایان سخنانش از سوی هیات امنا از خانم جمیله سامی به دلیل اینکه گالری شخصی خویش را در اختیار کتابخانه قرار داده بودند سپاسگزاری کرد
برنامه بعدی گزارش هیات داوران ادبیات است که به شکل پانل برگزار می شود اعضای هیات داوران مژده دقیقی ، منصوره شجاعی ، ثریا قزل ایاغ ( دبیر هیات داوران) ، صوفیا محمودی ، فیروزه مهاجر ونگار نادری هستند. ثریا قزل ایاغ در مراسم حضور ندارد . پس گزارش کار داوری را منصوره شجاعی و بیانیه داوری را مژده دقیقی ارائه می دهند. این هیات ازمیان حدود 50 نویسنده زن از آغاز ادبیات مدرن تا به امروز ، 13 نام را به عنوان نمایندگان برگزیده زنان داستان نویس معرفی کرد.
نسل اول : سیمین دانشور ، گلی ترقی ، شهرنوش پارسی پور.
نسل دوم.: منیروروانی پور ، فرخنده آقایی ، شیواارسطویی ، ناهید طباطبائی ، زویا پیرزاد.
نسل سوم: فریبا وفی ، طاهره علوی ، محبوبه میرقدیری ، سپیده شاملو ، مهسا محب علی .
در پایان پانل به نویسندگانی که در جمع حضور داشتند لوح تقدیر کتابخانه صدیقه دولت آبادی توسط سیمین بهبهانی اهدا شد.
پس از آن نوبت به داوری مطالعات زنان می رسد که دبیر داوری شهلا اعزازی به نمایندگی از گروه داوری خانم ها نسترن موسوی ، فرخ قره داغی و فیروزه مهاجر گزارش کاررا ارائه میدهد. وی بیان میکند که " از حدوود 42 کتاب که در اختیار داوری قرارداشته تعداد معدوی با معیارهای داوری همخوانی داشته ..... و اغلب کتابها در سطح نازلی بوده است که سانسور در این زمینه بی تاثیر نیست. و بدین سبب تنها از دو کتاب تقدیرشد. "زنان پیشگام ایران " و " زن ایرانی در نشریات مشروطه " در پایان به خانم مهرانگیز ملاح که گرد آوردنده کتاب " زنان پیشگام ایران " بودند ودر جمع حضور داشتند لوح تقدیر کتابخانه توسط سیمین بهبهانی اهداشد. و لوح تقدیر پدیدآورندگان کتاب زن ایرانی در.. نزد هیات داوران به امانت نگهداشته شد.
مه لقا ملاح، پیشگام فعالیت های محیط زیستی زنان دسته گل زیبایی به خواهر خویش که از او تقدیر شده بود تقدیم کرد.
نکته جالب اینکه علیرغم نگرانی برگزار کنندگان برای خستگی و بیماری سیمین بهبهانی ، وی سر حال و قبراق با گفتن لطیفه ها و تعاریف دلنشین در هر بخش ار برنامه که به روی صحنه می آمد خستگی بیش از 500 شرکت کننده را که درمحلی که برای 300 نفر منظور شده بود جمع شده بودند را ازتن به در می آورد.
برنامه بعدی سخنرانی پوران فرخزاد
سپس مراسم پرده برداری از تندیس اعلام شد در لحظاتی که سیمین به روی صحنه می رفت و مجسمه ساز جوان نیز خود را آماده این لحظه بزرگ می کرد، ویدیو کلیپی که با سرود " لاف ز برتری کم زن " سروده سیمین بهبهانی در 22 خرداد 84 همراه با عکس هایی از تجمع مقابل دانشگاه تهران را که به کوشش پروین اردلان و ناهید میرحاج تهیه شده بود، پخش می شد.
حضور "مادر لطفی" و اهدای دسته گل زیبایی از جانب او به سیمین بهبهانی از صحنه های به یاد ماندنی در این مراسم بود. سیمین از ایشان با عنوان " مادر شهیدان ایران " نام برد.
پس از پرده برداری از تندیس عباس عارف مجسمه ساز درباره چگونگی و ارزش هنری مجسمه سخنانی ارائه کرد و پس از آن فیلم یک دریچه آزادی ساخته امیر محمد قاسمی پخش شد.
حضور بسیاری از نویسندگان ، مترجمان ، شاعران ، ناشران ، هنرمندان ، روزنامه نگاران و عکاسان در این مراسم شگفت انگیز بود. حضور مردان حامی فعالیت های زنان نیز چشم گیر بود از جمله صفدر تقی زاده،نصرالله کسرائیان، شمس لنگرودی، جواد مجابی، آقای جعفری بزرگ از انتشارات امیرکبیر، پرویز مشکاتیان و...
شهاب میرزایی، آیدا سعادت و به ویژه آرش عاشورنیا (عکاس جنبش زنان) نقش مهمی در جاودان ساختن این لحظات از طریق تصویر برداری های به موقع وحساس داشتند.
این مراسم حدود 4 ساعت به طول انجامید در حیاط بسیار زیبا و فرحبخش منزل شخصی خانم سامی، عده ای از میهمانان جمع شده بودند. پروین اردلان که صبح همان روزهنگامی که داخل هواپیما بود و برای گرفتن جایزه اولاف پالمه به سوئد می رفت ، ممنوع الخروج شناخته شده بود واز هواپیما پایین کشیده شده بود ، سربلند و خوشحال از حضور در چنین مراسمی و درکنار دوستانش به گفت و شنود مشغول بود
منصوره شجاعی دوست و همکار پروین اردلان در مرکز فرهنگی زنان و کمپین یک میلیون امضا ، با دسته ای گل نرگس مهربانانه به او نزدیک شد و گفت : خانم عزیز میشود از شما خواهش کرد که به جای جایزه اولاف پالمه این نرگس های کوچک را بپذیرید؟ و او خندان و مشتاق در جواب گفت البته چون گل نرگس بوی خوشی می دهد اما جایزه اولاف پالمه بویی ندارد!!!
.
سخنرانی پروین اردلان برای جایزه اولاف پالمه
سخنرانی پروین اردلان برای جایزه اولاف پالمه
خانمها و آقايان! سلام
بسيار خُشنودم و سرافراز که از سوی نهاد معتبر و مستقل بنياد «اولاف پالمه» کانديدای دريافت اين جايزه شدهام.اين جايزه به اعتبار شخصيتی به من اعطاء شده که عدالتخواهی شيوه زندگیاش بود و هزينه اين عدالتخواهی و صلحدوستی را با جانش پرداخت. از اينرو بخوبی آگاهم که حال مسئوليت بزرگتری بردوش دارم.باور دارم که اعطای اين جايزه بمن نه تنها بمعنای ارجگذاشتن به تلاشهای فردی زنان ايران، بل خاصه ارجگذاشتن به فعاليتهای جمعی و جنبش زنان و ديگر جنبشهای اجتماعی در ايران است.اين جايزه بخوبی نشان میدهد که کوششهای حقطلبانه زنان و مردان آزادیخواه و برابریطلب زنان ايران، با همهی فراز و فرودها و همه بنبستها و همهی سنگلاخهای زنستيزانهای که برابر آن قد برافراشته و میافرازد، تأثيرگذار بودهاست.آری! امروز صدای حقطلبانهی ما به گوش همهی جهان رسيده است. در ضمن، بخوبی واقفم با دريافت اين جايزه در معرض فشارهای بيشتری قرار خواهم گرفت
Thursday, March 06, 2008
شش برنده نوبل به همراه بیش از ۲۸۰ سازمان و فعال حقوق زنان
راهپیمایی همبستگی با کارگران ایرانی در ۴۱ کشور جهان
با نخستين ساعات روزپنجشنبه، ۱۶ اسفند، کارگران ۴۱ کشور در پنج قاره جهان، تظاهرات و مراسم روز همبستگی با کارگران ايرانی را برگزار کردند.
اتحاديه های کارگری در اين ۴۱ کشور که صدها هزار عضو دارند، در پی فراخوان فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل، خواستار آزادی منصور اسانلو، رييس هيات مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران، و محمود صالحی، فعال کارگر در استان کردستان، شدند. اين دو فعال کارگر در سال جاری بازداشت و به اتهاماتی همانند اقدام عليه امنيت ملی زندانی شده اند.
مراسم روز همبستگی جهانی با کارگران ايران در حالی انجام گرفت که برخی از اتحاديه های کارگری از روز چهارشنبه، پنجم مارس ۱۵ اسفند، به استقبال آن رفته بودند. برگزاری تظاهرات در مقابل سفارت جمهوری اسلامی در پايتخت اوکراين از جمله اين اقدامات در روز چهارشنبه بود.
در روز پنجشنبه، ششم مارس ۱۶ اسفند، نخستين مراسم، تظاهرات در ولينگتون، پايتخت نيوزيلند، بود و پس از آن، تظاهرات و مراسم همبستگی با کارگران ايرانی در شهرهايی در استراليا، فيليپين، تايوان، تايلند، ژاپن، هندوستان، پاکستان، اندونزی، هنگ کنگ، عراق، لبنان، کرانه باختری رود اردن، الجزاير، تونس، اتيوپی، مراکش، آلمان، سوئد، بريتانيا و کانادا برگزار شد.
خانم سوانگ تونگ ووراچت، از فعالان کارگری درتايلند، در مورد مراسم روز همبستگی جهانی با کارگران ايران به راديو فردا گفت:«ما نمايندگان اتحاديه های کارگری تايلند، برای انجام تظاهرات به مقابل سفارت ايران در بانکوک رفتيم تا خواستار ازادی منصور اسانلو و محمود صالحی شويم. پس از تظاهرات نيز نامه ای کتبی در اين مورد تسليم نماينده سفارت کرديم.»
وی افزود:«ما اعلاميه های ی را با مضمون درخواست برای آزادی اين دو فعال کارگری از زندان های ايران درايستگاه های وسايل حمل و نقل عمومی در ميان مردم توزيع کرديم.»
اما آيا اينگونه تظاهرات و اقدامات اعتراضی می تواند بر دولت جمهوری اسلامی تاثيرگذار باشد و موجب ازادی فعالان کارگر زندانی شود؟
شيوا بوپال ليشرا، از فعالان سنديکايی در هندوستان، به راديو فردا گفت:«مقام های ايرانی بايد به واکنش کارگران بخش حمل و نقل در جهان توجه داشته باشند و منصور اسانلو وساير فعالان کارگر زندانی را آزاد کنند.»
او تاکيد کرد که فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل و همچنين اتحاديه های کارگری هندوستان در کنار برادران زندانی خود در ايران ايستاده اند.»
خواسته ديگر اعضای اتحاديه های کارگری ۴۱ کشور، آزادی تشکيل اتحاديه های مستقل کارگری در ايران بوده است.
در مراسم روز ششم مارس، اعضای اين اتحاديه ها تی شرت هايی با بر تن کردن عکس منصور اسانلو و يا الصاق نشان با تصوير او بر روی لباس خود و پخش اعلاميه، کوشيدند افکار عمومی کشورها يخود را از رفتار دولت جمهوری اسلامی با فعالان کارگری مطلع کنند.
همچنين در ارتباط با روز همبستگی جهانی با کارگران ايران، کارکنان فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل در چند مسير قطار بين کشورهای اروپايی برای مسافران اين خطوط صحبت کردند.
در همین زمینه، بازرسان اين سازمان کارگری با حضور در کشتی های ايرانی که در بنادر کشورهای استراليا، بلژيک، استونی، فرانسه، انگليس، هند، کره و تايوان پهلو گرفته اند، با کارکنان ايرانی اين کشتی ها به گفت و گو نشستند
بيانيه وزارت خارجه بريتانيا
در نتيجه اين رايزنی ها، کيم هاولز، مدير کل وزارت امور خارجه بريتانيا، خواستار آزادی منصور اسانلو و ساير فعالان کارگر از زندان در ايران شد.
اين مقام وزارت امور خارجه بريتانيا با انتشار بيانيه ای اعلام کرد:«از دولت ايران می خواهيم تا فورا منصور اسانلو وو محمود صالحی را آزاد کند.»
وی با اشاره به اينکه بازداشت اين دو فعال کارگر به دليل فعاليت های مسالمت آميزشان درحمايت از حقوق کارگران ايران انجام شده است، زنداني شدن آنها را نقض آشکار حقوق کارگران برای داشتن آزادی بيان و تشکل يابی دانست.
همچنين استفن اسميت، وزير امور خارجه استراليا، به بازداشت آقای اسانلو اعتراض کرد و بر اجرای قوانين بين المللی و مورد نظر سازمان بين المللی کار، آی ال او، تاکيد ورزيد.
«پيام همبستگی با کارگران ايران»
اتحاديه های کارگری در اين ۴۱ کشور که صدها هزار عضو دارند، در پی فراخوان فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل، خواستار آزادی منصور اسانلو و محمود صالحی، فعال کارگر در استان کردستان، شدند
فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل، کنفدراسيون بين المللی اتحاديه های آزاد کارگری و سازمان عفو بين الملل با انتشار بيانيه مشترکی همبستگی خود را با کارگران ايران اعلام کردند.
اين بيانيه به مناسبت روز ششم مارس، روز همبستگی جهانی با کارگران ايران منتشر شد.
اين سه سازمان بين المللی کارگری و حقوق بشری در بيانيه مشترک خود تحت عنوان «پيام همبستگی با کارگران ايران» نوشته اند:« امروز، در سراسر جهان، هزاران کارگر و شهروند، با صدای رسا خواستار آزادی سريع و بی قيد شرط منصور اسانلو و محمود صالحی و همچنين به رسميت شناخته شدن حقوق کارگران هستند.»
منصور اسانلو، رييس هيات مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه، در تير ماه، و محمود صالحی، از اعضای هيات موسس سنديکاهای کارگری در ايران، در فروردين ماه سال جاری بازداشت و به اتهاماتی از قبيل اقدام عليه امنيت ملی به زندان محکوم شده اند.
اين دو فعال کارگر زندانی در وضعيت جسمانی بدی به سر می برند و تلاش خانواده ها و وکلای مدافع آنها برای آزادی شان جهت مداوا تاکنون بی نتيجه بوده است.
در بيانيه فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل، کنفدراسيون بين المللی اتحاديه های آزاد کارگری و سازمان عفو بين الملل با اشاره به برنامه های متعدد اتحاديه های کارگری در ۴۱ کشور از پنج قاره از احکام زندان فعالان کارگر ابراز تاسف شده و آمده است که «اين فعالان کارگری تهديدی عليه امنيت ملی به شمار نمی روند.»
اين سازمان های کارگری و حقوق بشری اعلام کرده اند که تظاهرات و اعتراضات ششم مارس، پايان کار نخواهد بود و مبارزه برای آزادی منصور اسانلو و محمود صالحی و به رسميت شناخته شدن حقوق کارگران برای تشکيل اتحاديه های مستقل کارگری ادامه خواهد يافت.
مقام های جمهوری اسلامی ايران تاکنون از اجرای مقاوله نامه های بين المللی که از جمله، آزادی تشکل يابی و فعاليت مستقل سنديکايی را برای کارگران به رسميت می شناسد، خودداری کرده اند.
سازمان عفو بين الملل نيز با انتشار اطلاعيه جداگانه ای در خصوص منصور اسانلو و محمود صالحی نوشت: « اين دو فعال کارگر به دليل فعاليت هايشان برای تشکيل اتحاديه های مستقل کارگری از سوی کارگران زندانی شده اند.»
اين سازمان حقوق بشری در اطلاعيه خود گفت که همراه با فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل و کنفدراسيون بين المللی اتحاديه های آزاد کارگری نگران رفتار خشونت بار عليه فعالان کارگری در ايران هستند و در عين حال از بدرفتاری و يا بازداشت همکاران آقايان اسانلو و صالحی انتقاد کرد.
بر اساس اين بيانيه، آزادی منصور اسانلو و محمود صالحی به تشکيل اتحاديه های مستقل کارگری کمک خواهد کرد. سازمان عفو بين الملل همچنين ابراز اميدواری کرد که انتخابات مجلس شورای اسلامی در ايران بتواند به تجديدنظر در قانون کار و ارتقاء آن در سطح معيارهای مورد نظر سازمان بين المللی کار، آی ال او، منجر شود.