Wednesday, January 09, 2008

انتشار گزارش تحقيقی گروه فعالان حقوق بشر درايران

انتشار گزارش تحقيقی گروه فعالان حقوق بشر درايران


قربانيان در بازداشتگاه آگاهی و خانه های امن امنيتی


بر اثر تلفات گسترده و نقص عضو های پی در پی و شکايات مردم به نهادهای مختلف داخلی و خارجی تدابيری در آگاهی در جهت نحوه شکنجه انديشيده شد که در آن به غير از شعبات 1 سرقت مسلحانه و 10 ويژه قتل و شعبه 18 کيف قاپی و شعبه کشف جرايم، مابقی شعبات که نزديک به 20 شعبه هستند متهمين را به گوشه ای محصور شده در قسمت همکف ساختمان جديد آگاهی می برند و تعدادی از درجه داران و افسران به طور دسته جمعی متهمين را شکنجه می کنند. از زدن کابل و تسمه و باتوم تا از آويزان کردن از سقف و آنقدر با چوب به سر متهم می زنند تا به صدها سرقت و چند قتل و سرقت مسلحانه و تجاوز به عنف اعتراف کند. مشهورترين روش در سال های گذشته در آگاهی تهران بستن متهمين به درخت قطور محوطه آگاهی معروف به "درخت سخنگو" بود که فرد را از پشت به اين درخت دستبند می زدند و دستهای فرد آنقدر کشيده می شد تا " تاندون های دستش پاره شود. آنقدر در اين حالت او را می زدند که به زنا با مادر و خواهرخودش هم اعتراف کند. متهمين را در مواردی که نمی توانند آنگونه که می خواهند در محدوده آگاهی شکنجه کنند به محله های خلوت و پارک ها و باغ ها و حومه شهر می برند و آنجا شکنجه می کنند.اگر بر حسب اتفاق متهم زير شکنجه تمام کرد، 2 تير به بدنش می زنند و می گويند در حال اعزام به محل تحقيقات می خواست فرار کند که مورد اصابت گلوله قرار گرفت! البته اين شکنجه خارج از محدوده آگاهی به شدت در حال گسترش و ترويج در ادارات آگاهی سرتاسر کشور است. در آگاهی نوجوانان و جوانان کم سن و سال را در سلولی جداگانه نگهداری می کنند و در بعضی موارد برای اقرار گرفتن سريع، اين نوجوانان را به سلول متهمين خطرناک مثل قتل و سرقت مسلحانه و تجاوز به عنف می برند تا غير مستقيم شکنجه شود و اگر سوء استفاده ای هم رخ داد چشم می بندند. انتقال 24 ساعته تا 72 ساعته به زندان های مجرمين خطرناک مثل رجايی شهر به طور سفارشی که زندانيان گاها تا بيش از 20 نفر به متهم ويژه و سفارش شده تجاوز می کنند و اين عمل با مجوز غير مستقيم متوليان انجام می شود. متهمين و مجرمين زن را در شعبات و دخمه های آگاهی و در مراحل تحقيقات و تجسس و حتی دستگيری مورد بهره کشی و سوء استفاده های جنسی و هدايت به خانه های مجردی و پاتوق مامورين آگاهی قرار ميدهند که اين جزء پيش پا افتاده ترين روش های رايج در ارتباط با زنان متهم و مجرم درحال انتقال و تحت بازجويی است





گزارشی را که می خوانيد، تحقيق مشروحی است که گروه فعالان جوان حقوق بشر درايران تهيه کرده اند. اين گزارش را به سه بخش تقسيم کرده ايم که در سه شماره امروز، شنبه و يکشنبه آينده منتشر می کنيم. عناوين و برخی ويراستاری ها از پيک نت است.



برای آگاهی از گسترده و احداث بازداشتگاه های مخفی و خانه های امن امنيتی در سرتاسر کشور از طريق دستگاههای پليسی، امنيتی و اطلاعاتي:

هيچگاه به طورعلنی اطلاعات مرتبط به بازداشتگاههای مخفی و قربانيان آنها دراختيار مردم و افکار عمومی قرار نگرفته است.کم نيستند افرادی که بر اثر نداشتن پشتوانه افکار عمومی و در ادامه نقض حقوق بشر در دخمه های مخفی زنده بگور و سلاخی و بی سرو صدا دفن می شوند.
1- آگاهی مرکز 2- بند 209 زندان اوين 3- 59 سپاه 4- نبوت 5- عشرت آباد 6- ابوغريب
6- 66 سپاه 7- ساحفاجا 8- اداره پيگيری 9- دژبان

مقر اصلی آگاهی تهران در نزديکی چهارراه شاهپور واقع است. اين قرارگاه آگاهی مرکز تا اواخر دهه شصت که به مرکز آگاهی تهران تبديل شد در اختيار شهربانی بود و از دوران پهلوی از آن به عنوان پادگان آموزشی استفاده می شد و به پادگان آموزشی شاهپور معروف بود که در اواخر دهه شصت پادگان آموزشی شاهپور از نيروهای ژاندارمری و شهربانی تخليه و به نيروهای اداره آگاهی تهران تحويل شد تا نيروهای اين نهاد پليسی در آن مستقر شوند که به مرور زمان به قرار گاه اصلی و مرکز آگاهی تهران تبديل شد.
همانگونه که بيشتر ساختمان ها و پادگان های نظامی دوران پهلوی از ساختار و معماری خاصی برخوردار بودند مجموعه بناهای حاضر در محوطه آگاهی مرکز تهران نيز از مجموعه ای از ساختمان های شيروانی دار و قديمی متشکل بود که هر قسمت از آسايشگاه ها و ساختمان های آن در اختيار شعبات مختلف تحقيقاتی و تجسسی آگاهی قرار گرفت و رسما آگاهی مخوف سرتاسر ايران تشکيل شد که حتی مرکز تقليد و الگوپذيری ساير مراکز آگاهی در سراسر کشور شد که حتی برای پا گذاشتن به عرصه رقابت در وحشی گری و گرفتن اقرار از طريق شکنجه در چندين مقطع زمانی آگاهی های منطقه غرب تهران به آگاهی غرب وحشی و آگاهی خيابان ترکمنستان به سلاخ خانه تاتارها معروف شد که در اين بين حتی در موقعيت های آگاهی های مراکز استانها نيز برای دور نماندن از غافله وحشيگری و کسب اسم و رسم، وحشيگری را در زمينه برخورد با متهمين زير بازداشت به جايی می رساندند که حتی در مراکز آگاهی مانند تهران مثال زده می شدند. به مانند آگاهی مشهد و اصفهان و رشت و حتی شهرستانهايی مثل انزلی و ورامين که با نشان دادن قساوت ها و ضرب و شتم ها و شکنجه های تا حد مرگ در زمينه اقرار گرفتن از متهمين بازداشتی در بين آگاهيچی های سراسر کشور خودی نشان می دادند.
ولی با اين حال هيچکدام نتوانسته اند در تداوم اسم و رسم در مقوله اقرار گرفتن از طريق شکنجه به گرد پای آگاهی مرکز شاهپور برسند.

1- وضعيت فيزيکی شعبات درآگاهی :

در پادگان شاهپور سابق دور تا دور محوطه ساختمان های تک طبقه به مانند آسايشگاه سربازان وجود داشت که پس از انتقال آگاهی به آنجا اين سالن ها و آسايشگاهها را با ديوارهايی به چندين سالن کوچک تر تبديل و تقسيم نمودند و هر يک از ساختمان ها را تبديل به 1 الی 3 شعبه تجسسی نمودند و در اختيار شعبات قرار دادند که در اين شعبات اتاق افسر پرونده ها و رييس شعبه و اتاق بازجويی و اتاق شکنجه به طور مستقل در همه شعبه ها بدون استثنا وجود داشت به همراه اتاقی که متهمين را از صبح زود می آورند و تا بعد از ظهر در آنجا نگهداری می نمودند و بعد مجددا به بازداشتگاه عمومی و مرکزی در داخل آگاهی باز می گرداندند که البته امروز با اتمام ساختمان جديد اداری در آگاهی مرکز بيشتر شعبه ها به اين ساختمان منتقل شده اند و دارای مجموعه های مجهزتری گرديده اند.

2- مراحل ورود بازداشتيهای مراجع پليسی و انتظامی به آگاهی مرکز:

بيشتر متهمين بازداشتی در آگاهی راسا توسط مامورين آگاهی بازداشت و به آگاهی منتقل می شوند و می توان به راحتی گفت در بيشتر موارد کمتر از 20 درصد بازداشتيها منطبق با دستورات و جريانات قانونی می باشند و مابقی افراد بازداشتی زير بازجويی و تحقيق در آگاهی کسانی هستند که از طريق کلانتری ها و حوزه های انتظامی و اطلاعاتی نيروهای انتظامی و با دستور قضايی برای تکميل پرونده از طريق بازجويی فنی و تخصصی يا همان شکنجه و ضرب و شتم وشکستن دست و پا و اقرار گرفتن زير هر شرايط به آگاهی تحويل يا منتقل می شوند.

3- مرحله اول ورود بازداشتيها به آگاهی و مرحله ثبت رايانه ای پرونده :

در ابتدای ورود هر متهم به قرارگاه آگاهی مرکز، متهم در سالنی کنار ديوار و يا روی صندلی به حالت دستبند و پا بند شده نگهداری می شود و وظيفه مامورين ريز و درشت و درجه دار و افسران اين است که هر متهمی را که دستبند به دستش ديدند برای اينکه حساب کار دستش بيايد و کاملا درک کند که آگاهی کجاست و مسخ جو رعب و وحشت شود بدون سوال و جواب بلافاصله پس از اينکه توانستند فرد يا افرادی را در ميان متهمين انتخاب کنند مورد ضرب و شتم و زدن مشت و لگد و سيليهای پی در پی قرار می دهند و اصلا اهميت نمی دهند اين شخص دستبند به دست گناهکار است يا بی گناه!
البته در اين ميان افراد و متهمين سفارش شده هم هستند که مامورين ثبت رايانه ای متهمين نشان شده را با صدای بلند و غير مستقيم به مامورين شعبات که برای ثبت متهمين آمده اند معرفی می کنند و اتهامش را می گويند تا حسابی از خجالتش درآيند و بيشتر متهمين را اينچنين در زمان ثبت هويت ترور شخصيت می کنند:
مادر به خطا اسمت چيست؟ - نام پدر.....چيست؟
نام مادر فاحشه ات چيست؟ - در کدام محل با خانواده جاکشت زندگی می کنی؟
و تمام سوالات متشابه اين گونه پرسيده می شود که حتی شرورترين و سخت ترين افراد جرات حرف زدن درآن جو را پيدا نمی کنند و شايد به راحتی بتوان گفت که در آن لحظات تحقير آميز به هريک از اين افراد تحت شکنجه روحی و روانی و جسمی حتی ترسوترين آنها کوچکترين فرصتی رخ دهد که بتواند از وسيله ای استفاده کند و راه فرار داشته باشد بلادرنگ از شدت فشارهای روانی و توهين ها و تحقيرها تک تک مامورين اطرافش را سلاخی می کند.
اصلا باورکردنی نيست که هر ماموری که از در وارد می شود و يا خارج می شود در محدوده بخش ثبت رايانه که در مسير تردد مامورين قرار دارد دست خالی نمی گذرد و حتما يک يا چند نفر متهم از همه جا بی خبر را که انتظار رخ داد خاصی را ندارند ضرب وشتم و مصدوم می کنند.

4-بازداشتگاه عمومی آگاهي:

بازداتشگاه عمومی آگاهی در انتهای محوطه آگاهی قرار دارد تا کمتر در تيررس ديد افکار عمومی و مراجعه کنندگان و ارباب رجوع ها باشد.
اين بازداشتگاه دارای دو بخش است:
بخش نخست- بازداشتگاه عمومی اگاهی است که دارای نزديک به 10 اتاق 12 و 18 متری می باشد که بازداشتی های زير بازجويی درجه 2 و درجه 3 نگهداری می شوند به همراه افرادی که از طريق آگاهی و به دستور مرجع قضايی از زندانها تحويل آگاهی گرديده اند.
بخش دوم- بازداشتگاه آگاهی که متهمين ويژه در آن نگهداری می شوند مانند: متهمين شعبه های 1 سرقت مسلحانه و 10 ويژه قتل و 18 ويژه کيف قاپی و تعدادی از متهمين ويژه که بايد مورد ضرب وشتم ديد و رعب و وحشت و فشار روانی سخت قرار گيرند که البته اين افراد در انفراديهای خاص نگهداری می شوند و محدوده آن به بازداتشگاه سوييت مشهور است که در اصل همان انفرادی مطلق و بدون هيچگونه امکانات می باشد که از جهت گمراه کردن افکار شنوندگان اين انفراديهای مخوف را سوييت نامگذاری کرده اند.
در اين انفرادی ها که سوييت نام دارد تمام بازداشتی های آنرا طی 24 ساعت شبانه روز با دستبند و پابند و در حالی که کيسه ای از کتان بر سرشان کشيده شده در انفراديهايی که هميشه مرطوب نگهداری می شود بدون برخورداری از نور نگهداری می کنند و برای شدت شکنجه گاهی اوقات تا چند روز فرد را از استفاده توالت محروم می کنند حتی در زمان انتقال به دستشويی و شعبات بازجويی نيز دستبند و پا بند و کيسه از سر های آنان خارج نميشود و حتی در زمان خواب هم بايد با همين شرايط بخوابند و فقط و فقط در هنگام تغذيه و بازجويی انهم فقط کيسه از سرشان برداشته می شود و در بيشتر زمانها آنها را وادار به زدن اثر انگشت به ورقهای سفيد بازجويی می کنند که افسر پرونده ها به راحتی خواسته های خود را از زبان متهم درآنها بنويسند.

5-مراحل ورود به بازداشتگاه آگاهی مرکز:

در تمام مراحل ورود به بازداشتگاه بدون استثنا متهمين را لخت مادرزاد می نمايند که البته شدت برخورد در زمان انتقال به بازداشتگاه برای افراد متفاوت است.
متهمينی که برای نخستين بار به محدوده بازداشتگاه قدم می گذارند بايد رعب و وحشت حاکم و اقتدار متوليان بازداشتگاه را روحا و جسما و عملا درک و حس کنند که اين مقوله ميسر نيست جز به اينکه در همان روز و لحظه ورود زهر چشمی تمام عيار از آنان گرفته شود.
درست در جايی که متهمين به صف می ايستند تا به داخل بازداشتگاه وارد شوند دستور لخت شدن به همه داده می شود و همه بدون استثنا پير و جوان و مريض و سالم چه هوا سرد باشد چه گرم لخت می شوند و با يک شورت می ايستند و بازرسی به صورتی انجام می شود که همه افراد لخت مادرزاد شدن متهم تحت بازرسی را ببينند و بيشتر اين افراد تازه وارد های بازداشتگاه هستند.
در اين ميان مامورين بازرسی بازداشتگاه به خوبی می دانند که تب و ترس و رعب و وحشت آگاهی سرتاپای تک تک متهمين ورودی به بازداشتگاه آگاهی را فرا گرفته و آنها نيز برای دامن زدن هرچه بيشتر به اين رعب و وحشت و ايجاد کردن زمينه سو استفاده و بهره برداری در آينده هر چه نزديک در محيط بازداشتگاه هر آنچه در توان دارند در زمينه ايجاد رعب و وحشت وشکنجه می کنند.
مامورين بازرسی پس از اعلام اينکه همه افراد لباسهای خود را دربياورند و محتويات لباس و جيب های خود را در لبه طاقچه مانند محل ايستادن خود بگذارند که بيشتر شامل مدارک شناسايی و پول می شود که در همان لحظه نخست چند نفر قربانی اجرای سناريوی ايجاد رعب و وحشت می شوند چون چند نفری که بيشتر آنها از ميان بدبخترين و ژوليده ترين افراد بازداشتی انتخاب می شوند را در برابر چشمان ساير متهمان انچنان با کابل و تسمه می زنند که ديگر کسی توان و جرات صحبت کردن و اعتراض نداشته باشد و اين نمايش توحش تا مرحله نخست رخدادها توسط مامورين بازداشتگاه است.
در برابر چشم فرد بازداشتی که در حال بازرسی توسط مامورين است مامور بازرسی و همکارانش اموال بازداشتی را که تا حد مرگ از وحشيگريهای حاکم در آگاهی ترسيده به طور علنی برداشته و تقسيم می کنند.
اگر فرد بازداشتی يک و يا چند دسته پول داشته باشد بدون شمارش از يک سوم تا نصف آنرا بر می دارند و گوشه ای می اندازند و يا در جيب می گذارند و در اين ميان متهم بازداشتی صاحب پول و يا ساعت و يا انگشتر گرانقيمت که همين چند حظه پيش وحشيانه ترين ضرب و شتمها را آنهم به خاطر هيچ چيز ديده بود قادر نمی شود که نفس بکشد چه برسد به اينکه اعتراض کند.
البته همه اين رخدادها از همان ابتدای ورود متهمان به آگاهی سازمان يافته و برنامه ريزی شده اجرا می شود تا مامورين از اين فرصت پيش آمده نهايت بهره را ببرند و حتی اگر ناموس متهم بازداشتی را هم از دستش بگيرند بر اثر رعب و وحشت حاکم نتواند حرف بزند و نفس بکشد.

6- مکان و روش نگهداری امانت های متهمان بازداشتی در بازداشتگاه آگاهي:

پس از اتمام مراسم پر شور باجگيری در قسمت بازرسی بازداشتگاه متهمين بازداشتی تازه وارد مرحله جديدی از اخاذی شدن می شوند که در آن به اجبار اموالشان به بهانه ممنوعيت برای نگهداری در محيط بازداشتگاه دريافت می شوند بدون اينکه رسيدی در قبال دريافت آنان داده شود.
که اين مجموعه به اصطلاح نگهداری اموال متهمين متشکل است از چند صد کمد درباز و بدون قفل و کليد که متهمين بازداشتی را وادار می کنند اموال خود را از قبيل کيف و کفش و کاپشن و کمربند را هر چقدر هم ارزان قيمت و گرانقيمت باشد بدون سوال و جواب و اخذ رسمی در يکی از کمدها قرار دهند که در اين بين منظور و مقصود اصلی و اساسی و هدف نهايی در اين مرحله يعنی تحويل گرفتن وسايل، همان در تيررس قرار دادن اموال با ارزش و گرانقيمت افراد بازداشتی است که از همان لحظه نخست طراحان حرفه ای اصول بازداشتگاه نقشه به يغما بردن آنرا ريخته و در سردارند.
در اين بين چند درجه دار و افسر در بازداشتگاه مسئول برنامه ريزی و هماهنگی در مورد سرقت و نقل و انتقال اموال گرانبهای بازداشتيها از مرکز نگهداری اموال و امانات به خارج از بازداشتگاه و اداره آگاهی هستند که پس از انتخاب وسايل گرانبهای بازداشتيها که داخل کمدها قرار دارد کيف و کفش و خصوصا کتابهای خارجی و کاپشن و يا پالتوهای گرانقيمت و به درد بخور را جدا و از محل نگهداری و امانت گذاشته شده به خارج از انبار بازداشتگاه منتقل می کنند که قسمتی از اين وسايل در همانجا ميان افراد خواهان تقسيم می شود و يا به آشنايان بخشيده و باقی وسايل از بازار فروش کفشها و کاپشنهای اسپرت دسته دوم ميدان گمرک و مولوی سر در می آورد که البته هيچ وقت کسی در مورد مفقود شدن آنان پاسخگو نيست چون کسی رسيدی اخذ نکرده که بتواند اموالش را بخواهد و از طرف ديگر مامورين خوب می دانند که متهمين در صورت انتقال از بازداشتگاه آگاهی بيشتر به زندان منتقل می شوند و فرياد و مدعايشان درمورد اموالشان به جايی نمی رسد و يا در حال آزاد شدن از آگاهی متوجه مفقود شدن اموالشان می شوند که از شوق فرار از آگاهی و روزهای وحشتبار آن از خير اموال مفقود شده شان می گذرند و اما اگر کسی در اين ميان زياد پافشاری کند يا می گويند چنين ادعايی دروغ است و چنين اموالی نداشته و يا می گويند دوستان خودتان در موقع آزادی با خود برده اند.
خلاصه اينکه آشکارا دزدی و خيانت در امانت و زورگيری و باجگيری و اخذ رشوه می شود و کسی توان اعتراض و نفس کشيدن ندارد.

7-شرح کامل وضعيت از داخل بازداشتگاه عمومی و ويژه آگاهی مرکزي:

الف: تغذيه در بازداشتگاه آگاهي:

در بازداشتگاه آگاهی مرکز که الگوی ساير بازداشتگاههای مراکز آگاهی در استانها و شهرستانهای سراسر کشور است تقريبا چيزی به نام تغذيه و وعده غذايی وجود ندارد و در محوطه حياط تقريبا 100 متری بازداشتگاه يک اتاق وجود دارد که در آن نان ماشينی و کنسرو و نان و پنير و اقلام مشابه با چند ده برابر قيمت از جهت تغذيه به بازداشتيها فروخته می شود.
از جهت نوشيدنی بايد گفت که به طور کلی نوشيدنی گرم و چای وجود ندارد ولی می توان يک پارچ ويا بطری پلاستيکی يک ليتری آب جوش را به همراه يک کيسه چای کيسه ای که داخل آن می اندازند برای نوشيدن به صورت قانونی از فروشگاه بازداشتگاه به قيمت 2 هزار تومان خريد و در صورت بسته بودن و نياز به چای در داخل بازداشتگاه هر ليوان چای را 5 هزار تومان می فروشند و به طور کلی چيزی به نام خريد و فروش و انتقال دخانيات و استعمال آن دربازداشتگاه وجود ندارد تا با اين همه فشار افسرين نگهبان و درجه داران بازداشتگاه بتوانند نهايت بهره را از بازار سياه سيگار ببرند که با اين ايجاد محدوديت و ممنوعيت مصنوعی سيگار را به افراد سيگاری از نخی ( دانه ای ) 5 الی 10 هزار تومان می فروشند و محدوديت را تا جايی برای سود جويی پيش می برند که در بعضی مواقع يک نخ (عدد) سيگار در بازداشتگاه آگاهی گرانتر از يک گرم مواد مخدر خريد و فروش می شود.
البته نبايد در اين بين موارد استثنايی ارائه تغذيه را فراموش کرد که برخی اوقات پس مانده های غذا و مازاد غذای آشپزخانه آگاهی را می آورند و به بازداشتيها بدون هيچ گونه نظم و ترتيب خاصی می دهند. که البته اگر کسی برای تهيه غذا پول نداشته باشد و سايرين به او کمک نکنند برای تهيه غذا عملا فرد بازداشتی در گرسنگی مطلق به سر می برد و نمی تواند از هيچ گونه مرجعی چيزی به عنوان جيره و تغذيه دريافت نمايد و بايد دوران بازداشت خود را گرسنه و يا نيمه گرسنه و در حال گدايی برای غذا سپری نمايد.
البته لازم به ذکر است که دراين بين يکی از بازداشتيهای مستقر درانفرادی از طرف سايرين در روز يک بار پس از بازگرداندن بازداشتيهای بند عمومی آگاهی به سلولهايشان حق خريد برای افراد ساکن در انفرادی يا همان بخش سوئيت بازداشتگاه آگاهی را دارد چون ساير بازداشتيهای اين بند بر اثر دستبند و پابند بودن دائم و براثر کشيده شدن کيسه بر سرشان توان حرکت ندارند که البته بر اثر محدوديت حرکتی اکثرا پس مانده مامورين آگاهی به متهمين انفراديهای بازداشتگاه آگاهی می رسد و آنها کمتر از سايرين گرسنه می مانند.

ب: بهداشت و استحمام در بازداشتگاه آگاهی :

با توجه به ميزان و تعداد افراد بازداشتی در بازداشتگاه آگاهی و محدوديت مکانی و کوچک بودن سلولها و بالابودن آمار افراد داخل يک اتاق که عملا داخل يک اتاق 18 متری گاهی تا 30 نفر نگهداری می شوند که اجبارا بر اثر تنگی جا روی هم می خوابند و کل امکاناتشان در اين اتاقها فقط موکت کثيف و نمناک زير پايشان است که هرازگاهی برای بالابردن ميزان شکنجه و فشار و ايجاد زمينه اخاذی از بازداشتيها افسرين نگهابان و درجه داران روی موکت اتاقها آب می پاشند تا به اين طريق امتياز اقامت در سلولهای خشک و کم جمعيت را به متهمين متمول و پولدار در قبال وجوهات سنگين بفروشند.
مقوله استفراغ و بی اختياری ادراری و ترکيدگی و عفونت کف پاهای متهمين تعزير و مضروب شده بوسيله کابل و سيم و تسمه که ديگر جزء اتفاقات عادی و پيش پا افتاده در بازداشتگاه آگاهی محسوب می شود که در اين بين نبود تهويه مناسب باعث شده که انواع بيماريهای تنفسی و اسهال و استفراغ به همراه سرگيجه مدام در بين افراد بازداشتی شايع باشد.
خصوصا اينکه با اين وضعيت عدم وجود امکانات بهداشتی بيماريهای چشم درد و عفونت چشمی و بيماری پوستی گال از بيماريهای رايج و مصری در بازداشتگاه آگاهی می باشد که بازداشتيها با بستن تفاله چای بر روی چشم عفونت چشمانشان را درمان می کنند. ولی در مورد بيماری پوستی گال اکثرا با دخالت و اعتراض بازداشتيها مواد ضد عفونی به افراد مبتلا شده به اين بيماری داده می شود.
وجود شپش يکی از عادی ترين چيزهاست که در بازداشتگاه وجود دارد و در کمتر از 2 ساعت اقامت در اتاقها خود به خود تمام لباس و تن و سر فرد بازداشتی پر از شپش می شود.
نحوه بهره مندی از استحمام در وضعيت معمولی فقط 3 الی 5 دقيقه آنهم به حالت دسته جمعی است که همه بازداشتيهای بالای 15 روز اقامت در بازداشتگاه را لخت مادرزاد در اتاقی می اندازند که حدود 5 دوش وجود دارد و به هر 10 نفر يک قوطی متوسط پودر رخشويی داده می شود تا در زمان شستشو اسيد پودر رخشويی بدن را ضد عفونی کند و شپشهای بدن و سر را از بين ببرد.
به طور رسمی در آگاهی شاهپور از بهداری و درمانگاه و پزشک به طور مطلق خبری نيست فقط در موارد بسيار بسيار حاد و اضطراری که مسئولين بازداشتگاه از امکان مرگ کسی بيمناک شوند انهم به خاطر فرار از مسئوليت اجازه می دهند که يک بهيار کشيک بيمار و يا مصدوم را معاينه کند و دارو بدهد ولی در صورتی که تا مرحله نزديک به مرگ پيش برود او را آنهم به بيمارستان سجاد که تحت نظارت نيروی انتظامی اداره می شود می فرستند تا اگر بيمار و يا همان متهم مصدوم بر اثر ضرب و جرح و عواملی مانند آن فوت کرد همانجا مسئله را ماست مالی کنند.
البته دور از ذهن نماند که تمام امکاناتی را که ما مدعای عدم وجودشان را داريم با خرج کردن پول در بهترين وضعيت محياست!
کم نيستند افرادی که از طريق اقامت در آگاهی خيلی کارها می کنند و فقط کافی است پول باشد.
استحمام برای هر نوبت نيم ساعته برای متهمين گردن کلفت و متمول بيش از 20 هزار تومان آب می خورد که البته دهها فاکتور ديگر نيز در جهت تيغ زدن و سرويس دهی در کنار آن هست که بايد متهمين اين چنينی و دست به جيب بپردازند.

8- نحوه انتقال متهم از بازداشتگاه به شعبات برای بازجويي:
بازداشتيها را پس از ثبت در دفاتر آگاهی به شعبات مختص به اتهاماتشان می برند و پرونده هايشان را راسا رئيس شعبه در اختيار افسران پرونده ها قرار می دهد.
هر افسر پرونده بين 1 الی 3 درجه دار زير دست دارد. متهمين در شعبات در اتاقهای انتظار نگهداری می شوند و در موقع لزوم بازجويی می شوند و يا مورد شکنجه قرار می گيرند.
البته هيچ وقت و قانون معينی برای امور فوق در شعبات آگاهی وجود ندارد. شب و صبح و ظهر فرقی ندارد هر وقتی را که افسر پرونده دوست داشته باشد برای بازجويی انتخاب می کند حتی نيمه شب و يا 4 و 5 صبح. البته در اين نقل و انتقالها به بازداشتگاه آگاهی و شعبات آگاهی بعضی متهمين را به صورت سوری و مصنوعی نگهداری می کنند و چند مورد در همان اوايل حضورشان در شعبات شکنجه می کنند و مابقی زمان را فقط برای توجيه زمانی و نشان دادن نمايشی دقت و مدت زمان تحقيقات در آگاهی نگه می دارند و در مواردی هم برای پاک شدن آثار و علائم شکنجه و ضرب و شتم در بدن متهمين آنان را با عناوين مختلف نگه می دارند تا در موقع انتقال به دادگاه و يا زندان آثار و علائم شکنجه وجود نداشته باشد تا توسط بهداری زندان صورت جلسه نشود.

9-عملکرد کارچاق کن ها و دلالها و واسطه ها در محدوده اگاهی مرکز:

همانگونه که ساليان سال است معضل و سرطان کارچاق کنی در تمام امور اداری به جان ادارات و مراکز دولتی افتاده و شاخه ای از دامنه های گسترش فساد اداری است اداره آگاهی مرکزی تهران نيز از آن مصون نيست.
جلوی درب آگاهی و داخل محوطه و داخل شعبات محل تردد و جولان انواع و اقسام واسطه ها و کارچاقکنها و دلالان شعبات است.
بيش از 90 درصد اين افراد ارتباط مستقيم و چندين ساله با مسئولان و متوليان و افسران و درجه داران شعبات دارند که سابقه کار بعضی از اين افراد در زمينه کارچاق کنی و واسطه گری به بيش از 20 سال می رسد.
در محدوده آگاهی و شعبات در کمين مراجعه کنندگان به آگاهی هستند و پرس و جو می کنند که آقا و يا خانم مشکل شما چيست و در قبال حل پرونده خود چقدر می دهيد! درست مثل بازار بورس فقط با اين تفاوت که در اينجا همه چيز مثل شرافت و انسانيت و عدالت و حق وحقوق مردم خريد و فروش می شود و کسی کاری ندارد که بر سر صاحب حق چه می آيد.
البته هر شعبه ای و هر افسر پرونده ای کار چاق کن مختص خود را دارد که از نظر برخورداری از آخرين متدها و شگردهای کارچاق کنی و واسطه گری در اخذ رشوه سابقه طولانی دارند.
البته در اين بين کار چاق کن ها با همکاران خود زد و بند دارند و به راحی به هر شخص و شعبه از طريق واسطه مخصوص آن شخص نفوذ می کنند و پول می دهند و امتياز دلخواه دخالت در امور پرونده را می خرند البته در مواردی هم که شخصی از قلم می افتد و کار چاقکن ها و واسطه گرها نمی توانند در امور مذاکرات اخذ رشوه معامله کنند افسر پرونده ها غير مستقيم خانواده ها و يا خود متهم را به دام واسطه ها و کار چاقکنهای خود می اندازند.
دلالها و کارچاقکن ها بر اثر فوايد کلان مالی که برای ماموران آگاهی دارند حتی راحت تر از فرمانده کل نيروی انتظامی و آگاهی می توانند در محوطه شعبات آگاهی تردد نمايند.
در جايی که ارباب رجوع ها را به داخل محوطه و شعبات راه نمی دهند آقايان کار چاقکن به همه جا سرکشی می کنند و اطلاعات محرمانه را به متقاضيان می فروشند و در مورد هزينه های رتق و فتق و بستن و يا حتی تشديد کردن وضعيت پرونده ها چانه زنی و معامله می کنند.
اکثرا با گرفت شماره تلفن از افراد درمانده و لاعلاج به آنها زنگ می زنند و شرحی از پرونده را به خانواده ها می گويند و مثلا می گويند که افسر پرونده به همراه دستيارانش که بايد حق رئيس شعبه را بدهند روی هم برای فلان کار از 3 ميليون تا.... می خواهند. که البته معاملات مختلف است بر روی مختومه شدن پرونده و يا سبک شدن پرونده و يا معدوم شدن پرونده که هر کدام با تناسب حجم پرونده متفاوت است ولی هزينه های زد و بند و باج خواهی در آگاهی بسيار بسيار کلان است که در اکثر مواقع بيش از نيمی از مبلغ اخذ شده در جيب کارچاقکن ها و واسطه ها می رود و در اين بين اصلا مهم نيست که حق چه کسی ضايع می شود.
البته دسته بسيار محرمانه ديگری نيز در اين بين با نام سند گذارها در آگاهی فعال هستند که دقيقا با نظارت کامل افسر پرونده ها کار می کنند. قضيه به اين صورت است که افسر پرونده ها با مجاری محرمانه ای که در اختيار دارند پرونده مجرمين و متهمين خاص و گردن کلفت را که تقاضای مساعدت دارند به صورت دلخواه و خاصی می بندند و مبالغ کلانی دريافت می کنند که از آن طريق متهمين و يا بازداشتی را با صدور قرار وثيقه از طريق قاضی آزاد می کنند و البته برای بهره بردن هرچه بيشتر از اينگونه متهمين که شايد در سال بيش از 10 مورد برای هر افسر پرونده رخ ندهد خرج را بالاتر می برند و از طريق شبکه مخفی خود سند گذاری می نمايند که اين زد و بندها بعضی مامورين آگاهی را طی سالها خدمت صادقانه و مخلصانه در رکاب همکاران کار چاق کن و دله دزدشان به ثروتهای ميلياردی و افسانه ای رسانده و بی دست و پا ترين مامور در آگاهی در کمتر از 2 سال از بهترين امکانات زندگی در پرتو اخذ رشوه و باجگيری و حق کشی پولکی بهره مند می شود که البته هر کسی در اين مجموعه خلاف جريان حرکت کند به هر نحوی از گردونه خارج و ترد و اخراج می شود.
چون تيمسار و سرهنگ و سرگردی که امروزه فرمانده مجموعه آگاهی است از زمانی که با ماشين گشت شبانه در خيابانها با درجه گروهبانی رشوه می گرفته تا حالا که افسر عاليرتبه شده پس او به راحتی اين سيستم و خانواده آلوده و فاسد و باجگير و رشوه خوار را پذيرفته و هيچوقت به سيستمی که در آن به همه چيز رسيده خيانت نمی کند و با آن نمی جنگد. البته در اين موارد به مدعيات فرماندهی نيروی انتظامی کل کشور و فرماندهی آگاهی فعاليتهای بسياری انجام شده که از آن جمله مجموعه 197 شکايت از پليس و تشکيلات ضد اخذ رشوه و کار چاق کنی می باشد که البته فرموده اند ساليانه 16 درصد اخذ رشوه در نيروهای پليس رشد دارد که امسال توانسته ايم جلوی رشد بيش از 16 درصد اخذ رشوه را در ميان نيروهای پليس بگيريم.

10- نحوه شکنجه در شعبات:

نحوه شکنجه در شعبات آگاهی قبل از تاسيس ساختمان اداری جديد به اين نحو بود که تمام شعبات دارای اتاقهای شکنجه مجزا بودند ولی بر اثر تلفات گسترده و نقص عضو های پی در پی و شکايات مردم به نهادهای مختلف داخلی و خارجی تدابيری در آگاهی در جهت نحوه شکنجه انديشيده شد که در آن به غير از شعبات 1 سرقت مسلحانه و 10 ويژه قتل و شعبه 18 کيف قاپی و شعبه کشف جرايم مابقی شعبات که نزديک به 20 شعبه هستند متهمين خود را به گوشه ای محصور شده در قسمت همکف ساختمان جديد آگاهی می برند و تعدادی از درجه داران و افسران به طور دسته جمعی متهمين را شکنجه می کنند" از زدن کابل و تسمه و باتوم گرفته تا از سقف آويزان کردن مثل جوجه به سيخ کشيده شده جوجه کباب و با ميله آويزان می کنند و يا با آويزان کردن افراد کتف متهم را از جای در می آورند و يا با لوله و چوب دست و پا و حتی انگشتهای دست و پای متهم را می شکنند که البته نام اين نوع بازجويی و شکنجه ها از نظر مراجع قضايی و قانونی بازجويی فنی و تخصصی است که آنقدر با چوب به سر متهم می زنند تا به صدها سرقت و چند قتل و سرقت مسلحانه و تجاوز به عنف اعتراف کند که مشهورترين روش در سالهای گذشته در آگاهی تهران بستن متهمين به درخت کلفت و قطور محوطه و يا همان درخت سخنگو بود که فرد را از پشت به اين درخت دستبند می زدند و دستهای فرد آنقدر کشيده می شد تا " تاندونهای دستش پاره شود و بيهوش شود و آنقدر آب سرد به سرش می ريختند و کابل و مشت و لگد می زدند که حتی به زنا با مادر و خواهرش اعتراف کند.

1 / 10- شکنجه خارج از ادارات آگاهي:

البته در اين بين به خاطر بعضی از محدوديتها و نظارتها که بنا به مدعای رئيس کل نيروی انتظامی کل کشور آقای احمدی مقدم از طرف سران کشور اعمال شده در مقوله جلوگيری از شکنجه متهمين در آگاهی که فرمانده نيروی انتظامی نيز بر آن اقرار دارد و افسران و مسئولين شعبات آگاهی آنرا نمی پذيرند و متهمين را در مواردی که نمی توانند آنگونه که می خواهند در محدوده آگاهی شکنجه کنند به محله های خلوت و پارکها و باغها و حومه شهر می برند و عمليات شکنجه را در آنجا انجام می دهند و اگر بر حسب اتفاق متهم کشته شد و زير شکنجه تمام کرد 2 تير به بدنش می زنند و می گويند در حال اعزام به محل تحقيقات می خواست فرار کند که مورد اصابت گلوله قرار گرفت و تمام! البته اين شکنجه خارج از محدوده آگاهی به شدت در حال گسترش و ترويج در ادارات آگاهی سرتاسر کشور است.

2 / 10 - شکنجه نوجوانان و پيرمردان :

در آگاهی نوجوانان و جوانان کم سن و سال را در سلولی جداگانه نگهداری می نمايند و اکثرا شکنجه های آنان بدنی می باشد که دارای رعب و وحشت است ولی شدت شکنجه متهمين ميانسال و حرفه ای را ندارد.
اکثرا به تراشيدن مو و سيلی های پی درپی و کابل و تسمه زدن ختم می شود که در بعضی موارد برای اقرار گرفتن سريع نوجوانان را در بين چند نفر شکنجه گر می اندازند که با يورش چند نفره متهم را ترسانده و اقرار بگيرند که در صورت جواب ندادن اين روشها متهم نوجوان را به سلول متهمين خطرناک مثل قتل و سرقت مسلحانه و تجاوز به عنف می برند تا غير مستقيم شکنجه شود و اگر سوء استفاده ای هم رخ داد چشم می بندند.
البته در بين متهمين آگاهی گاها افرادی دارای سن و سال بالا نيز يافت می شوند که بالای 60 سال سن دارند و يا خيلی ضعيف هستند که بسيار رخ داده اين افراد تحت شکنجه دچار حمله قلبی و ايست قلبی و مشکلاتی شده اند که به فوت و مرگ متهم منجر شده است به خاطر همين شکنجه اين افراد محدودتر و اکثرا روانی است مثل شکنجه در 12 شب و يا 4 صبح و يا اينکه تعداد کمی ضربات با سيم نازک به کف دست و کف پايشان می زنند و يا با چند سيلی آنها را می ترسانند و يا به اتاقی می برند که متهمين دارای شرايط خاص راشکنجه می کنند تا فرد پير با ديدن شکنجه ها اقرار کند و در مواردی در دست و پا و خصوصا انگشتان دست به عمد در رفتگی ايجاد می کنند و با زدن ضربات بر روی نقطه دررفتگی و بادکرده و متورم فرد را شکنجه می دهند تا حرف بزند.

3 / 10- شکنجه های تمام عيار و با اختيار مطلق:
اينگونه شکنجه ها با اختيارات مطلق به روسای شعبات در موارد خاص داده می شود که از جمله از آن مثل قتل ها و يا تجاوز به عنف های زنجيره ای است که در آن مامورين و افسر پرونده ها ی شعبات اختيارات مطلق دارند که برای اقرار گرفتن و يا حتی فقط در جهت شکنجه دادن با متهم همه کار می کنند، از بازداشت اهل خانواده و همسر و فرزند و شکنجه آنان در برابر چشم او تا زدن پی در پی شوک های الکتريکی و شکستن دست و پا و فک و دنده های متهم و يا استعمال کردن شيشه نوشابه و باتوم و تخم مرغ داغ به متهم و يا انتقال 24 ساعته تا 72 ساعته به زندان های مجرمين خطرناک مثل رجايی شهر به طور سفارشی که زندانيان گاها تا بيش از 20 نفر به متهم ويژه و سفارش شده تجاوز می کنند و اين عمل با مجوز غير مستقيم متوليان انجام می شود که در مورد چندين نفر از متجاوزين به عنف و کودک آزارها اين اعمال صراحتا انجام شده است.
البته در مواردی شدت شکنجه به حدی به اوج غير انسانی بودن می رسد که آثار و علائم شکنجه اينگونه متهمين تا ساليان سال بر روی دست وپا و بدنشان باقی می ماند به مانند مواردی که پای متهم ويژه را از چند ناحيه با تيغ مجروح می کنند و پايش را در محلول آهک می گذارند تا اقرار کند و يا اينکه آنقدر با سيمهای مفتولی نازک بر کف پا و دست او می زنند که حالت فرورفتگی و برشهای پی در پی تيغ را پيدا کند که سالها طول می کشد تا آثار آن التيام يابد و نه پاک شود. که البته پر واضح است اينگونه موارد خاص به گونه ای شکنجه می شوند که شکنجه و زجر بيشتری بکشند ولی نميرند تا بتوان از اعترافات آنان بيشترين بهره را برای تبليغات در مورد عملکرد اداره آگاهی و توجيه رفتارهای ضد بشری آن نمود.

11- بازداشتهای جايگزين:

يکی از رايجترين موارد بازداشت در آگاهی بازداشتهای غير قانونی و ضد انسانی جايگزين است که در آن مامورين آگاهی رسما گروگان گيری می کنند.
مادر و پدر را به جای پسر دستگير می کنند و يا همسر را به جای شوهر و يا فرزند را به جای پدر و يا برادر و خواهر را به جای برادر که در اين موارد با همسويی با مراجع قضايی و يا پنهان نگاه داشتن اين اعمال ضد انسانی از متوليان و يا در جريان گذاشتن و کسب مجوز غير رسمی اين اعمال را انجام می دهند که خانواده مهم فراری و يا غير قابل دستگيری را غير قانونی بازداشت و نگهداری و بازجويی و شکنجه می نمايند و حتی در موارد بسياری به نحوی برای خانواده متهم فراری و غايب با چراغ سبز متوليان قضايی و آگاهی پرونده سازی می کنند که آنان را يا در آگاهی نگاه دارند و يا روانه زندان کنند تا فرد غايب و فراری تحت شرايط روحی و روانی خاص خود را از بيم تجاوز و تعرض و شکنجه به خانواده اش تسليم کند چون دقيقا شخص در اين شرايط به يقين می رسد که با ضد انسانی ترين و کثيف ترين دستگاه پليسی و انتظامی رودررو است که از هيچ کار ضد انسانی برای رسيدن به اهداف خود فرو گذار نيستند حتی شده نقض حياتی ترين حقوق افراد جامعه که از جمله آن شکنجه افراد بی گناه خانواده در برابر چشمان متهم بازداشتی است.
12- بازداشتهای غير قانوني:

اکثريت بازداشتهای اداره آگاهی و افسران آن بدون احکام قضايی و غير قانونی و سليقه ای انجام می گيرد و پس از دستگيری و حتی شکنجه های اوليه و گرفتن اقرار نامه های متعدد تازه مجوز بازداشت گرفته می شود در حالی که در بعضی موارد بيش از 48 ساعت از بازداشت متهم در آگاهی می گذشته و بعد مجوز بازداشت اخذ گرديده است که اين خود نوعی تبانی است که مرجع قضايی بر روی عملکرد غير قانونی با آگاهی به صورت کامل سرپوش می گذارد.

13- وضعيت زنان بازداشتي:
اکثر زنانی که مورد اتهام واقع می گردند و بازداشت می شوند افرادی هستند که مستقيما مرتکب جرمی نگرديده اند و اکثرا به عنوان مطلع و يا کسی که می تواند به عنوان طعمه برای بازداشت مجرمين و متهمين اصلی از آن استفاده کرد بازداشت می شوند و اکثرا همسران و خواهران و مادران متهمين بازداشتی يا تحت تعقيب هستند که البته در موارد بسياری دختران و زنان دارای رابطه عاطفی با متهمين بازداشتی و يا تحت تعقيب را نيز با بهانه ها و عناوين مختلف بازداشت می نمايند که برخوردهای فيزيکی و شکنجه در موارد خاصی در مورد آنها انجام می گيرد که به زدن تعداد کمی کابل و تسمه و چند ضربه به دست و پا و کمر با باتوم ختم می شود که متهم زن را به مانند اجرای احکام شلاق به صندلی و يا ستون می بندند و چادر بر سرش می کشند و شروع به زدن می کنند که البته اين گونه شکنجه در چند سال اخير که تا حدودی اطلاع رسانی گسترش يافته و نوک پيکان شکايات مردم به طرف شکنجه گران آگاهی نشانه گرفته شده به عنوان شکنجه متعادل و متعارف در مورد زنان بازداشتی و متهم و مجرم و يا حتی بی گناه برای گرفتن اقرار اعمال می شود در حالی که تا چند سال قبل از اين شکايات و افشاگريها می توان گفت تمام شکنجه های اعمال شده بر روی مردان بر روی زنان نيز اعمال می شد خصوصا اينکه آن زمان در آگاهی مامور زن وجود نداشت.
مامورين مرد در اوقات دلخواه و با انواع و اقسام شکنجه های وحشيانه زنان و دختران و نواميس متهمين بازداشتی و يا خود متهمين و مجرمين زن را اذيت و آزار و شکنجه می دادند که اين شکنجه ها و تعرض ها و تجاوزات پنهانی به حق و حقوق هموطنان زن در شعبات و دخمه های آگاهی و در مراحل تحقيقات و تجسس و حتی دستگيری حداقل بر تک تک افرادی که با امور و افراد آگاهی سرو کار دارند محرز و مسلم و مشخص است که بهره کشی و سوء استفاده های جنسی و هدايت به خانه های مجردی و پاتوقی مامورين آگاهی جزء پيش پا افتاده ترين مسائل رايج در امر برخورد با متهمين و مجرمين منتقل و تحت بازجويی قرار گرفته زن است.
البته مامورين گاهی از نهايت کم اطلاعی و بی اطلاعی و شکننده بودن زنان در امور شکنجه بهره جسته و اکثرا با هدايت هدفمند اعترافات زنان بازداشتی و القاء اعترافات مد نظرشان که ساخته و پرداخته خودشان است و در دهان متهم زن بازداشتی به طور غير مستقيم می گذارند افراد مد نظرشان را متهم کرده و بازداشت می نمايند و از اتهامات انتسابی و اعترافی غير قانونی اخذ شده از زنان بر عليه افراد استفاده می نمايند.حتی در مواردی از همان روش ايجاد رعب و وحشت و فشارهای روانی که بر اثر شکنجه سايرين در مقابل چشم متهم انجام می دهند زنان را وادار به اقرار تحت فشار روانی و شکنجه می نمايند که زن بازداشتی برای خلاصی از محيط اتاق شکنجه که در مقابل چشمان او افرادی را شلاق می زنند و دست و پايش را ميشکنند هرگونه اعترافی را که مد نظر مامورين باشد می کند که اکثرا اين گونه اعترافات و اقارير واهی و تحت شکنجه باعث اشتباهات و رقم خوردن فجايع قضايی می شود که هم برای افراد جامعه و هم برای خود اجتماع فاجعه بار است. که البته به خاطر محدود بودن اجازه بازداشت زنان و کم بودن متهمين از اين قبيل برای زودتر به نتيجه رسيدن با بزرگنمايی دلايل بازداشت متهم زن و عدم اجازه تماس با خانواده و وکيل و قرار دادن در انفرادی او را در هم شکسته و می فهمانند که تنها راه خلاصی از شکنجه در آگاهی و يا آزاد شدن و يا انتقال به زندان " اقرار و اعتراف به گناهان و جرائم کرده و ناکرده است که اکثرا می توان گفت که بازجوييهای اخذ اشده از زنان حکم ورقه بازجويی سفيد امضاء را برای مامورين آگاهی دارد که هر آنچه را که می خواهند در آن با اتکا به دستان و زبان درمانده و لاعلاج متم زن می نويسند.
البته در اين بين گاهی اوقات شکنجه زنان با همان قرار دادن در محيط انفرادی که فاقد روشنايی و نور باشد به نتيجه می رسد و نياز به شکنجه شديدتر نيست.
لازم به ذکر است که در بين اينهمه زنان نقل و انتقال شده به ادارات آگاهی از قبيل گناهکار و کم گناه و بی گناه و مجرم و متهم گاها زنانی هستند که به همراه کودکان شيرخوار بازداشت می شوند و يا اينکه دارای وضعيت بارداری هستند که می توان گفت کمترين رحم و شفقتی نسبت به آنان در مقايسه با ساير متهمين بازداشتی که نمی شود هيچ، بلکه شدت عملکرد مامورين و بازتاب روحی و روانی و جسمی آن بر روی اينگونه زنان با شرايط خاص در آگاهی و تحت شکنجه های گوناگون صد چندان است.
از مسائل بهداشتی در مورد زن دارای کودک و يا زن باردار در آگاهی خبری نيست. حتی اگر مدت بازداشت او کوتاه باشد و اکثرا اين متهمين زن مثل ساير متهمين مرد با بازپرسها و افسر تحقيقهای مرد رو در رو هستند و حتی مايحتاج اوليه يک زن را در بازداشتگاه ندارند. البته اين موارد شکنجه زنان بازداشتی به غير از آن است که قاعدتا در بين متهمين بازداشتی زن که اکثريت آنها دارای خانواده تک سرپرست و بی سرپرست و بد سرپرست هستند و پس از بازداشت بدون اينکه قانون احساس تعهدی به خانواده ها داشته باشد فرزندان دختر و پسر و کودک و نوجوانشان را در خانه هاب بی سرپرست و بدون هيچ گونه نظارتی رها می کنند و سرپرست زن آنان را به آگاهی می آورند و بازداشت می کنند که اکثرا اين افراد و خانواده شان اجاره نشين هستند که اين خود بر بار فشارهای روانی و شکنجه مداوم اين زنان تحت بازداشت می افزايد که هرگونه اقراری را که مامورين آگاهی بر عليه ساير متهمين و افراد خاص می خواهد بدون فکر کردن به درست و نادرست بودنش فقط برای رهايی و بازگشت به خانه در جهت نجات فرزندانشان انجام می دهند.
..

No comments: