به بهانه نمایش فیلم 4+10)/4 بهمن 1386
کارل مارکس در کتاب سانسور و آزادی مطبوعات در قیاسی اعجاب انگیز سانسور را به پزشک فرمایشی واجباری مطبوعات تشبیه می کند که به طور مرتب قصد القای بیماری به مطبوعات را دارد تاکه خود به درمانشان بپردازد و به راه سلامت رهنمونشان سازد و لابد این طرح" سالم سازی" به" امنیت اجتماعی" منجر شود.
اما این فیلسوف ادیب پس از جاری کردن نهری ازحقایق و گفتنی ها درقالب عباراتی زیبا و فاخر در جان خواننده ، سرانجام گویا کاسه صبرش لبریز شده و واژه ها را به فریاد وا میدارد که: " آیا مرگ دلپذیرتراز آن نوع زندگی نیست که درآن فقط اقدامات پیشگیرانه برای نمردن انجام می شود ؟"(1)....
اندیشیدن به برخی از پرسش ها سبب سازجریانی میشود که گاه به تغییر و گاه تسلیم به صورت مسئله پرسش موردنظر می انجامد وگاه نیز به هرچیزی به غیر از آنچه که آن پرسش طرح کرده است می انجامد.
تماشای فیلم "4+10" ، هرچند قیاسی است مع الفارق وکاملا متفاوت ، اما موجب اندیشیدن به این سوال می شود . به راستی ، چگونه می توان به مرگ و زندگی فکر کرد و جملاتی این چنین ساده ، جاودان و تاثیر گذاررا به یاد نیاورد. حتی آن گاه که "مانیا اکبری" سناریست و کارگردان فیلم " 4+10 " در کنار زنانی از نوع خود،باصدایی رسا در جواب به این پرسش "نه " میگوید. و این نه ، به آن فیلسوف جاودان نیست این نه به اندوه و ملال و انزوای مرگ است . این " نه " از جنس دیگری است. جنسی زنانه کاملا زنانه و باهمصدایی دیگر زنانی ازاین دست...
مستند داستانی " 4+10" بدون آنکه به دام شعارها و کلیشه های رایج و گاه تجاری در سینمای واقع گرا بیفتد ، صادقانه به توصیف فضایی زنانه و مبارزه ای جمعی برای زندگی می پردازد. صرفنظر از خیل سینما دوستان و متخصصان این حوزه که میتوان به عنوان مخاطبان بالقوه از آنان نام برد، مخاطبان بالفعل و مستقیم این فیلم زنانی هستند که مبتلا به بیماری سرطان پستان شده اند و مخاطبان غیر مستقیم آن شاید تمام بیمارانی باشند که به نوعی با مرگ و زندگی درگیر هستند و یا به قیمت از دست دادن عضوی از تن خویش سلامتی مشروط و یا زندگی به شرط را تجربه می کنندو درکنار این مخاطبان نیز مخاطبانی منتقدو مقایسه گر قرار دارند که در هر فعلی به قیاس دو رویکرد وتفاوت دونگرش مردانه و زنانه در شخصی ترین ویا عمومی ترین احوال می پردازند.
*********************************
نحوه رویکرد مبتلایان به سرطان در زنان بیمار به دلایل گوناگون متفاوت از مردان بیمار است . از اقدام به خودکشی تا صبوری و مقاومت ، از جراحی های ترمیمی تا خشم و قهر با خود و دنیای پیرامون ،از بی تفاوت بودن نسبت به از دست دادن عضوی ازبدن تا ادامه روال همیشگی زندگی و... نمونه هایی است که اینجا و آنجا شنیده و دیده شده است. شدت و حدت این رویکردها درزنان ، به هنگام ازدست دادن اعضای زنانه بدن و به ویژه پستان عارض می شود . شاید ماجراجویانه ترین این رویکردها متعلق به غزاله علیزاده "زیبای خفته " زنان داستان نویس بود. حلق آویز کردن خویش در طبیعتی بی نظیر و غم انگیزتر کردن این ماجرا باانتخاب " لوکیشن " بسیار رمانتیک و شگفت محل واقعه ، منطقه ای در" جواهرده" رامسر .
نقطه مقابل این رویکرد را " مهرانگیز کار " به کار بست . با له له زدن های تنها و معصومانه اش برای بودن و برای مفید بودن و به سرانجام رسانیدن تمامی وظایف زنانه خویش چه در مقابل جنبش اجتماعی زنان و چه در برابرزندگی خانوادگی و دخترکش آزاده که حالا دیگر برای خودش فمینیستی تمام عیار است. !
مانیا اکبری نیز در این میانه ، با بیان وتصویر ماجراهایی که بر او گذشته ، راه سومی را معرفی میکند دوستی ،همدلی و مهرورزی زنان با زنان درتحمل سختی ها و زشتی های این بیماری . و این پیامی است که "4+10" برای مخاطبان منتقد وقیاسگر فمینیست داشته است.
غم انگیز است ، آنگاه که در پی یافتن مثال، به جای گشتن و ذره بین انداختن و فشار آوردن به ذهن ،یک دور تسبیح از زنان پستان بریده و رحم بیرون آورده و تخمدان از دست داده و..... به آسانی جلوی چشمانت قطار می شوند . از مادرت که چهل سال پیش در 29 سالگی مظلومانه به سرطان پستان مبتلا می شود تا مانیا اکبری که دوسال پیش و در همان سن و سال مجبور به برداشتن پستان های جوان خویش شده است . نه هیچ نیازی به جستجوی طولانی وفشار ذهنی نیست اما این سهولت در یافتن نمونه های مختلف نشان از چه چیز دارد به جز پریشان احوالی و اضطرابی که برزندگی زنان و به ویژه زنان فعال و روشنفکر این دیار سایه افکنده است و هیچیک را نیزنه سر تسلیم شدن است و نه سر باز ایستادن در مسیری که بدان پای نهاده اند.
*******************************
این بار با یکی از جوانترین این زنان مانیا اکبری آشنا می شویم که در حول وحوش سی سالگی به سرطان پستان دچار می شود وبرش هایی از مراحل بیماری اش را به دنیای فیلم و سینما وارد می کند وبا شمایل دلخراش یک بیمار شیمی درمانی شده جسورانه جلوی دوربین می آید و نه تنها حکایت بیماری خود بلکه حکایت چند تایی از زنان مبتلا را نیز به تصویر می کشد و تماشاچی و بازیگررا یک جا به داوری و به عمل و نه به ترحم و اشک ریزی فرا می خواند.
زنان فیلم مانیا در نوع خود کنشگر و ایثارگرهستند. هرکدام به نوعی خواستار کمک و همدلی هستند .یکی در طول شیمی درمانی برایش آواز می خواند ، آن یکی به هیچ روی تنهایش نمی گذارد و دیگری باوی به سفر می رود و هردو از بیماری مشترک ورویکرد متفاوتشان بی رودربایستی حرف می زنند و گاه نیز گریه می کنند . مانیا نیز این مهرورزی ها را در کوهان صبوری خویش ذخیره میکند تا که در جای خود خرجشان کند، در همراهی با دوستی که به مزار مادر می شتابد ،در کمک به آن یکی که آرزویش دیدن خواننده ای معروف است و یا در گوش سپردن صمیمانه و شیطنت آمیز به اعترافات و رازهای پسر نوجوانش ، ونیز در دل سپردن به اشک های خواهرو کمک به تجدید آرایش چشمها و گونه های خیس از اشک او ، تا که زیبا بماند. خواهر بدون آنکه به " رازسازی " های عامیانه دامن بزند با اندوهی عمیق از داوری ها و قضاوت های سنتی اطرافیان درباره بیماری و علل ابتلای وی به زعم آن "زنان دیگر میگوید" و اینجا مانیا است که اورا آرام میکند ونگاه سنتی وکینه توزانه به رفتار طبیعی زنان وبحث تاوان و قصاص را به نقد می کشد و تماشاچی منتقد را وا می دارد که ازخود بپرسد آیا آنان که معتقدند ترک شوهر و "انهدام" خانواده ویا داشتن دوست پسرو ....زنان را به مصائب گوناگون و از دست دادن پستان و رحم و ... دچار می کند هیچ گاه به سراغ مردانی که سر دیگر این رابطه اند ،رفته اند تا تحقیق کنند که آیا آنها هم با سوز این " آه" دچار سرطان پروستات و فلج شدن آلت تناسلی و ناکامی های دیگر شده اند یاخیر؟
این عذاب وجدان کاذبی که نگاه های خرافی اطرافیان و حتی گاه هم جنسانمان ، برسر زنان هوارکرده است آیا خود دلیلی بر افزون شدن بیماری ها و مشکلات روحی و جسمی این صبوران و خاموشان بالاجبار نیست ؟
اما زنان مانیا ، رفیقانه و دلسوزانه دور بیمار خویش حلقه مهر می زنند تا راه برجادوی پلید این گزافه گویی ها ببندند.
پرسشی که با دیدن صحنه های مهربان و ملایم ملاقات دوستان بلافاصله در ذهن یک نقاد فمینیست ایجاد میشود این است که آیا اگر مردی ، البته با دیدگاهی "مردانه"خواه روشنفکر و خواه غیرروشنفکر، چنین بیمار بود و دوستان همجنس به ملاقاتش می آمدند چه اتفاقی می افتادوچه گفتگوهایی در میانشان می گذشت شاید....
اول : سیاست ، خواه از جماعت روشنفکر و صاحب نظر باشند و خواه نباشند.
دوم: آب و هوا، خواه سرد وبرفی باشد و خواه گرم و آفتابی فرقی نمی کند از علائقشان که نمی گویند تنها در پی گفتن حرف هایی هستند که ازخودو درون خودشان نباشد.
سوم: گرانی خواه مرفه باشند، خواه میانه حال وخواه فقیر .
چهارم :وضعیت ملک وزمین و آپارتمان ، خواه ذینفع باشند و خواه نباشند .
پنجم : از وضعیت بیمار اتاق پهلویی و یا تخت بغلی ویا آشنای دور ونزدیکی که مشکلی مشابه داشته است. ( دقت کنید خود بیمارمطلقا سوژه نیست )
و ...البته اگر هنرمند وادیب باشند شاید از یک اثر هنری ویا یک شعر وشاید هم یک هدیه ... " چیزی مثل شعر" !
والبته درتمام مدت ملاقات هم تلاش میکنندکه مبادا نگاهشان به محل وموضع جراحی و عمل بیفتد و سوالی مطرح شودکه خدای ناکرده حمل بر دخالت و کنجکاوی شود....ودرنهایت آنچه فراموش می شود بیمار است و تن رنجور بیمار و روح آزرده و نیازش به مهرورزی و گفتن از خود و ازنزدیکان !
اما بیمار مانیا و ملاقاتی هایش آمده اند که از عشق بگویند و ازمهر ؛ از تن و از رنج تن ، از مفهوم زیبایی وکار، از زشتی گذرای شیمی درمانی و زیبایی درراه، از برنامه های دلگرم کننده آینده و از همدلی ها و همدستی های زنانه ، آنها آمده اند که تن رنجور بیمارشان را به نوازش لمس کنند و در آغوش بگیرند وترانه هایشان را در گوش هم زمزمه کنند ، آمده اند که بگویند بی مهری هایی را که بر ما شده فراموش کنیم و خود مهربان باشیم.
هرچند بیمار مانیا و اطرافیانش در فضایی به سر می برند که حداقل مسائل اقتصادی و رفاهی خیلی گریبانگیرشان نمی سازد ،اما حلقه مهر ودوستی که هاله اش بی دریغ این فضا را در بر گرفته است ، بی تردید از عهده این نیز برمی آمد.
*****************************
مانیا اکبری که با بازی در فیلم " ده " کیارستمی شناخته شد خود کارگردان و فیلمسازی جوان است که پیش ازاین فیملهای دیگری را نیز با موضوع زنان و مسائل آنان در جشنواره های گوناگون به نمایش گذاشته است . از آن جمله میتوان از فیلم "ده انگشت " نام برد که کاندید جایزه چندجشنواره شد و فیلم 4+10 او نیز برنده جایزه جشنواره ناپل شده است.
در فیلم ده انگشت نیز در اپیزودهایی جداگانه تک روایت های زنانه ای را می شنویم که از یک سو با برخورد به گوش های کر "مردانگی " شخصیت های مقابل راوی زن، بی جواب می ماند. و از سوی دیگرتماشاچی رابه تفکر درباره نوعی روانکاوی جنسیتی وا می دارد.
نمایش تفاوت میان نگاه زنانه و نگاه مردانه در نحوه برخورد و عمل عاطفی و اجتماعی بر پرده سینما و سرپیچی از فرمان نگاه مردسالارانه و مسلط بردوربین را عمدتا در سینمای مانیا اکبری میتوان مشاهده کرد. درواقع نه تنها فیلم های مانیا نظر به فضاهایی زنانه دارد بلکه دوربین اش نیز همگام با سوژه هایش سعی در گرفتن زاویه ای زنانه می کند .
"گرترود کخ " نظریه پرداز سینمای فمینیستی درباره کنش پذیری نگاه تماشاچی نسبت به حرکت و تاکید دوربین چنین می گوید : " چشم دوربین ،که طبعا به دست انسان هدایت می شود، دردنیا سیر می کند ،نگاه خودراباانتخاب پرسپکتیو متوجه ی پدیده های خاصی میکند و درقالب تصویر به تماشاگرارائه می دهد. نظریه های پذیرش دوربین درمقام ابزار نکاه کردن ، مارا به این فکر می رساند که نگاه تماشاگر آزاد نیست زیرا به جز نگاه دوربین چیزی را نمی بیند . ناچار است نگاه منقطع و بی رحمانه ی نماهای نزدیک را دنبال کند. "(2)
کخ ، سپس مطابق نظریه فیلم فمینیستی انگلوآمریکایی ، و خصوصا بااشاره به فیلم های روایی هالیوود چنین اثبات میکند که : "نگاه دوربین عمدتا مردانه و مردسالار است . این نگاه مردانه ،نگاه تماشاگر را کاملا دراختیارمی گیرد و منحرف می سازد و دردایره ی ادراک حسی مردانه محبوس می کند."(3)
هرچندکه درجهان سینما هنوز این پرسش به قطعیت پاسخ خودرانیافته است که آیانگاه زنانه از راه دوربین به جهان و پدیده ها ی آن متفاوت خواهد بود یانه ، اما به قاطعیت و با توسل به تجارب عینی درسینما میتوان گفت که دوربین مانیا در این فیلم ، که تماما هم به قول گرترود کخ با نگاه بی رحمانه ی نماهای نزدیک سرو کار دارد ، انصافا مردسالارانه نگاه نمی کند.
****************************
آنچه پس از تماشای فیلم 4+10، موجب و انگیزه نوشتن این مقاله شد نه نقد سینمایی فیلم است و نه کنکاشی عمیق ازمنظر روانکاوی و درمانی ، اما...... صاحب این قلم رهروی است مسخ که به دنبال کجاوه مهرزنان حاضر دراین فیلم روان شده تا که همصدا در " نه " گفتن به هر آنچه برتن آنها هوار می شود و با بله گفتن به مهری که بر جان خود روا می دارند در به انجام رسانیدن مسافر این کجاوه ومسافرانی دیگر از این دست سهیم باشد .
1. سانسور وآزادی مطبوعات. کارل مارکس. ترجمه حسن مرتضوی. تهران : اختران ،1383. ص.101.
2.زن وسینما . گزیده وبرگردان منیژه نجم عراقی ،...ودیگران.تهران:انتشارات روشنگران ومطالعات زنان .
1376.ص.191.
3. همان. ص.192.
مستند داستانی " 4+10" بدون آنکه به دام شعارها و کلیشه های رایج و گاه تجاری در سینمای واقع گرا بیفتد ، صادقانه به توصیف فضایی زنانه و مبارزه ای جمعی برای زندگی می پردازد. صرفنظر از خیل سینما دوستان و متخصصان این حوزه که میتوان به عنوان مخاطبان بالقوه از آنان نام برد، مخاطبان بالفعل و مستقیم این فیلم زنانی هستند که مبتلا به بیماری سرطان پستان شده اند و مخاطبان غیر مستقیم آن شاید تمام بیمارانی باشند که به نوعی با مرگ و زندگی درگیر هستند و یا به قیمت از دست دادن عضوی از تن خویش سلامتی مشروط و یا زندگی به شرط را تجربه می کنندو درکنار این مخاطبان نیز مخاطبانی منتقدو مقایسه گر قرار دارند که در هر فعلی به قیاس دو رویکرد وتفاوت دونگرش مردانه و زنانه در شخصی ترین ویا عمومی ترین احوال می پردازند.
*********************************
نحوه رویکرد مبتلایان به سرطان در زنان بیمار به دلایل گوناگون متفاوت از مردان بیمار است . از اقدام به خودکشی تا صبوری و مقاومت ، از جراحی های ترمیمی تا خشم و قهر با خود و دنیای پیرامون ،از بی تفاوت بودن نسبت به از دست دادن عضوی ازبدن تا ادامه روال همیشگی زندگی و... نمونه هایی است که اینجا و آنجا شنیده و دیده شده است. شدت و حدت این رویکردها درزنان ، به هنگام ازدست دادن اعضای زنانه بدن و به ویژه پستان عارض می شود . شاید ماجراجویانه ترین این رویکردها متعلق به غزاله علیزاده "زیبای خفته " زنان داستان نویس بود. حلق آویز کردن خویش در طبیعتی بی نظیر و غم انگیزتر کردن این ماجرا باانتخاب " لوکیشن " بسیار رمانتیک و شگفت محل واقعه ، منطقه ای در" جواهرده" رامسر .
نقطه مقابل این رویکرد را " مهرانگیز کار " به کار بست . با له له زدن های تنها و معصومانه اش برای بودن و برای مفید بودن و به سرانجام رسانیدن تمامی وظایف زنانه خویش چه در مقابل جنبش اجتماعی زنان و چه در برابرزندگی خانوادگی و دخترکش آزاده که حالا دیگر برای خودش فمینیستی تمام عیار است. !
مانیا اکبری نیز در این میانه ، با بیان وتصویر ماجراهایی که بر او گذشته ، راه سومی را معرفی میکند دوستی ،همدلی و مهرورزی زنان با زنان درتحمل سختی ها و زشتی های این بیماری . و این پیامی است که "4+10" برای مخاطبان منتقد وقیاسگر فمینیست داشته است.
غم انگیز است ، آنگاه که در پی یافتن مثال، به جای گشتن و ذره بین انداختن و فشار آوردن به ذهن ،یک دور تسبیح از زنان پستان بریده و رحم بیرون آورده و تخمدان از دست داده و..... به آسانی جلوی چشمانت قطار می شوند . از مادرت که چهل سال پیش در 29 سالگی مظلومانه به سرطان پستان مبتلا می شود تا مانیا اکبری که دوسال پیش و در همان سن و سال مجبور به برداشتن پستان های جوان خویش شده است . نه هیچ نیازی به جستجوی طولانی وفشار ذهنی نیست اما این سهولت در یافتن نمونه های مختلف نشان از چه چیز دارد به جز پریشان احوالی و اضطرابی که برزندگی زنان و به ویژه زنان فعال و روشنفکر این دیار سایه افکنده است و هیچیک را نیزنه سر تسلیم شدن است و نه سر باز ایستادن در مسیری که بدان پای نهاده اند.
*******************************
این بار با یکی از جوانترین این زنان مانیا اکبری آشنا می شویم که در حول وحوش سی سالگی به سرطان پستان دچار می شود وبرش هایی از مراحل بیماری اش را به دنیای فیلم و سینما وارد می کند وبا شمایل دلخراش یک بیمار شیمی درمانی شده جسورانه جلوی دوربین می آید و نه تنها حکایت بیماری خود بلکه حکایت چند تایی از زنان مبتلا را نیز به تصویر می کشد و تماشاچی و بازیگررا یک جا به داوری و به عمل و نه به ترحم و اشک ریزی فرا می خواند.
زنان فیلم مانیا در نوع خود کنشگر و ایثارگرهستند. هرکدام به نوعی خواستار کمک و همدلی هستند .یکی در طول شیمی درمانی برایش آواز می خواند ، آن یکی به هیچ روی تنهایش نمی گذارد و دیگری باوی به سفر می رود و هردو از بیماری مشترک ورویکرد متفاوتشان بی رودربایستی حرف می زنند و گاه نیز گریه می کنند . مانیا نیز این مهرورزی ها را در کوهان صبوری خویش ذخیره میکند تا که در جای خود خرجشان کند، در همراهی با دوستی که به مزار مادر می شتابد ،در کمک به آن یکی که آرزویش دیدن خواننده ای معروف است و یا در گوش سپردن صمیمانه و شیطنت آمیز به اعترافات و رازهای پسر نوجوانش ، ونیز در دل سپردن به اشک های خواهرو کمک به تجدید آرایش چشمها و گونه های خیس از اشک او ، تا که زیبا بماند. خواهر بدون آنکه به " رازسازی " های عامیانه دامن بزند با اندوهی عمیق از داوری ها و قضاوت های سنتی اطرافیان درباره بیماری و علل ابتلای وی به زعم آن "زنان دیگر میگوید" و اینجا مانیا است که اورا آرام میکند ونگاه سنتی وکینه توزانه به رفتار طبیعی زنان وبحث تاوان و قصاص را به نقد می کشد و تماشاچی منتقد را وا می دارد که ازخود بپرسد آیا آنان که معتقدند ترک شوهر و "انهدام" خانواده ویا داشتن دوست پسرو ....زنان را به مصائب گوناگون و از دست دادن پستان و رحم و ... دچار می کند هیچ گاه به سراغ مردانی که سر دیگر این رابطه اند ،رفته اند تا تحقیق کنند که آیا آنها هم با سوز این " آه" دچار سرطان پروستات و فلج شدن آلت تناسلی و ناکامی های دیگر شده اند یاخیر؟
این عذاب وجدان کاذبی که نگاه های خرافی اطرافیان و حتی گاه هم جنسانمان ، برسر زنان هوارکرده است آیا خود دلیلی بر افزون شدن بیماری ها و مشکلات روحی و جسمی این صبوران و خاموشان بالاجبار نیست ؟
اما زنان مانیا ، رفیقانه و دلسوزانه دور بیمار خویش حلقه مهر می زنند تا راه برجادوی پلید این گزافه گویی ها ببندند.
پرسشی که با دیدن صحنه های مهربان و ملایم ملاقات دوستان بلافاصله در ذهن یک نقاد فمینیست ایجاد میشود این است که آیا اگر مردی ، البته با دیدگاهی "مردانه"خواه روشنفکر و خواه غیرروشنفکر، چنین بیمار بود و دوستان همجنس به ملاقاتش می آمدند چه اتفاقی می افتادوچه گفتگوهایی در میانشان می گذشت شاید....
اول : سیاست ، خواه از جماعت روشنفکر و صاحب نظر باشند و خواه نباشند.
دوم: آب و هوا، خواه سرد وبرفی باشد و خواه گرم و آفتابی فرقی نمی کند از علائقشان که نمی گویند تنها در پی گفتن حرف هایی هستند که ازخودو درون خودشان نباشد.
سوم: گرانی خواه مرفه باشند، خواه میانه حال وخواه فقیر .
چهارم :وضعیت ملک وزمین و آپارتمان ، خواه ذینفع باشند و خواه نباشند .
پنجم : از وضعیت بیمار اتاق پهلویی و یا تخت بغلی ویا آشنای دور ونزدیکی که مشکلی مشابه داشته است. ( دقت کنید خود بیمارمطلقا سوژه نیست )
و ...البته اگر هنرمند وادیب باشند شاید از یک اثر هنری ویا یک شعر وشاید هم یک هدیه ... " چیزی مثل شعر" !
والبته درتمام مدت ملاقات هم تلاش میکنندکه مبادا نگاهشان به محل وموضع جراحی و عمل بیفتد و سوالی مطرح شودکه خدای ناکرده حمل بر دخالت و کنجکاوی شود....ودرنهایت آنچه فراموش می شود بیمار است و تن رنجور بیمار و روح آزرده و نیازش به مهرورزی و گفتن از خود و ازنزدیکان !
اما بیمار مانیا و ملاقاتی هایش آمده اند که از عشق بگویند و ازمهر ؛ از تن و از رنج تن ، از مفهوم زیبایی وکار، از زشتی گذرای شیمی درمانی و زیبایی درراه، از برنامه های دلگرم کننده آینده و از همدلی ها و همدستی های زنانه ، آنها آمده اند که تن رنجور بیمارشان را به نوازش لمس کنند و در آغوش بگیرند وترانه هایشان را در گوش هم زمزمه کنند ، آمده اند که بگویند بی مهری هایی را که بر ما شده فراموش کنیم و خود مهربان باشیم.
هرچند بیمار مانیا و اطرافیانش در فضایی به سر می برند که حداقل مسائل اقتصادی و رفاهی خیلی گریبانگیرشان نمی سازد ،اما حلقه مهر ودوستی که هاله اش بی دریغ این فضا را در بر گرفته است ، بی تردید از عهده این نیز برمی آمد.
*****************************
مانیا اکبری که با بازی در فیلم " ده " کیارستمی شناخته شد خود کارگردان و فیلمسازی جوان است که پیش ازاین فیملهای دیگری را نیز با موضوع زنان و مسائل آنان در جشنواره های گوناگون به نمایش گذاشته است . از آن جمله میتوان از فیلم "ده انگشت " نام برد که کاندید جایزه چندجشنواره شد و فیلم 4+10 او نیز برنده جایزه جشنواره ناپل شده است.
در فیلم ده انگشت نیز در اپیزودهایی جداگانه تک روایت های زنانه ای را می شنویم که از یک سو با برخورد به گوش های کر "مردانگی " شخصیت های مقابل راوی زن، بی جواب می ماند. و از سوی دیگرتماشاچی رابه تفکر درباره نوعی روانکاوی جنسیتی وا می دارد.
نمایش تفاوت میان نگاه زنانه و نگاه مردانه در نحوه برخورد و عمل عاطفی و اجتماعی بر پرده سینما و سرپیچی از فرمان نگاه مردسالارانه و مسلط بردوربین را عمدتا در سینمای مانیا اکبری میتوان مشاهده کرد. درواقع نه تنها فیلم های مانیا نظر به فضاهایی زنانه دارد بلکه دوربین اش نیز همگام با سوژه هایش سعی در گرفتن زاویه ای زنانه می کند .
"گرترود کخ " نظریه پرداز سینمای فمینیستی درباره کنش پذیری نگاه تماشاچی نسبت به حرکت و تاکید دوربین چنین می گوید : " چشم دوربین ،که طبعا به دست انسان هدایت می شود، دردنیا سیر می کند ،نگاه خودراباانتخاب پرسپکتیو متوجه ی پدیده های خاصی میکند و درقالب تصویر به تماشاگرارائه می دهد. نظریه های پذیرش دوربین درمقام ابزار نکاه کردن ، مارا به این فکر می رساند که نگاه تماشاگر آزاد نیست زیرا به جز نگاه دوربین چیزی را نمی بیند . ناچار است نگاه منقطع و بی رحمانه ی نماهای نزدیک را دنبال کند. "(2)
کخ ، سپس مطابق نظریه فیلم فمینیستی انگلوآمریکایی ، و خصوصا بااشاره به فیلم های روایی هالیوود چنین اثبات میکند که : "نگاه دوربین عمدتا مردانه و مردسالار است . این نگاه مردانه ،نگاه تماشاگر را کاملا دراختیارمی گیرد و منحرف می سازد و دردایره ی ادراک حسی مردانه محبوس می کند."(3)
هرچندکه درجهان سینما هنوز این پرسش به قطعیت پاسخ خودرانیافته است که آیانگاه زنانه از راه دوربین به جهان و پدیده ها ی آن متفاوت خواهد بود یانه ، اما به قاطعیت و با توسل به تجارب عینی درسینما میتوان گفت که دوربین مانیا در این فیلم ، که تماما هم به قول گرترود کخ با نگاه بی رحمانه ی نماهای نزدیک سرو کار دارد ، انصافا مردسالارانه نگاه نمی کند.
****************************
آنچه پس از تماشای فیلم 4+10، موجب و انگیزه نوشتن این مقاله شد نه نقد سینمایی فیلم است و نه کنکاشی عمیق ازمنظر روانکاوی و درمانی ، اما...... صاحب این قلم رهروی است مسخ که به دنبال کجاوه مهرزنان حاضر دراین فیلم روان شده تا که همصدا در " نه " گفتن به هر آنچه برتن آنها هوار می شود و با بله گفتن به مهری که بر جان خود روا می دارند در به انجام رسانیدن مسافر این کجاوه ومسافرانی دیگر از این دست سهیم باشد .
1. سانسور وآزادی مطبوعات. کارل مارکس. ترجمه حسن مرتضوی. تهران : اختران ،1383. ص.101.
2.زن وسینما . گزیده وبرگردان منیژه نجم عراقی ،...ودیگران.تهران:انتشارات روشنگران ومطالعات زنان .
1376.ص.191.
3. همان. ص.192.
No comments:
Post a Comment