Wednesday, November 28, 2012
سالروز درگذشت شادروان غلامحسين ساعدي
div dir="ltr" style="text-align: left;" trbidi="on">
زنده یاد غلام حسین ساعدی: پناهنده
سياسي كيست؟
پناهنده سياسي كسي است كه چهره به چهره روبه رو، در برابر حكومت مسلّط ايستاده بود، و اگر بيرون آمده،از ترس جان نبوده است.
او با همان فكر مبارزه و با سلاح انديشه خويش ترك خاك و ديار كرده است.
در اين ميان هستند بسياري از نويسندگان، شاعران، نقاشان،مجسمه سازان، كه سلاح آنها همان كارشان است و در جرگه رزمندگان ديگر قرار ميگيرند.
پناهنده سياسي نيّتش اين است كه با جلّادان حاكم بر وطنش تا نفس آخر بجنگد و حاضر نيست از پا بيفتد.
پناهنده سياسي كسي است كه چهره به چهره روبه رو، در برابر حكومت مسلّط ايستاده بود، و اگر بيرون آمده،از ترس جان نبوده است.
او با همان فكر مبارزه و با سلاح انديشه خويش ترك خاك و ديار كرده است.
در اين ميان هستند بسياري از نويسندگان، شاعران، نقاشان،مجسمه سازان، كه سلاح آنها همان كارشان است و در جرگه رزمندگان ديگر قرار ميگيرند.
پناهنده سياسي نيّتش اين است كه با جلّادان حاكم بر وطنش تا نفس آخر بجنگد و حاضر نيست از پا بيفتد.
به لقمه ناني بسنده ميكند، ناله سرنمي دهد و شكوه نمي كند.
مدام در تلاش است كه ديوار جهنم آخوندها را بشكند و به خانه برگردد. خانه او وطن اوست.
براي تميز كردن خانه قدرت روحي كافي دارد و وقتي آشغالها جمع شدند، حاضر است سرتاسر وطن را با مژّههاي خود پاك كند.
از جان گذشته است و مطلقاً نميترسد.
پناهنده سياسي نارنجكي است كه به موقع ميخواهد ضامن را بكشد و كوهي را از جا بركند با دست بريده براي هر كار يدي حاضر است، با پاي بريده مدام مي دود و با چشمان كم سو همه جا را ميبيند.
روحيه پناهنده سياسي عضلاني است، انگار كه از سرب ريخته شده.
واهمه يي از مرگ ندارد، و زماني كه خود را در صف پناهندههاي قلّابي ميبيند، خشم جان او را به لب ميرساند، چون ميبيند ستون فقرات بشردوستي ساخته و پرداخته حكومتها فرقي بين او و دلالان اسلحه نميگذارد. اولي مدام با دو گذرنامه در رفت و آمد است.. ولي او اگر پا به وطن بگذارد، جمهوري اسلامي امكان نفس كشيدن نيز برايش نخواهد گذاشت و پاي ديوار خواهدش كاشت و سوراخ سوارخش خواهد كرد.
دراينجاست كه قوانين به يكباره بياعتبار ميشوند. دراين جاست كه بايد تأملي مثلاًدر «قرارداد1951» كرد، يا در قوانين و مقرّرات ديگر
سوءتفاهم نشود، منظور اين نيست كه كشورهاي پناهدهنده سختگيري بكنند. اصلاً حتّي تلاش فراواني بايد كرد كه به آوارههاي دور افتاده بيش از پيش توجّه شود،اين تلاش امر بسيار لازمي است. غرض اين است كه فرق «پناهندهسياسي» قلّابي با «پناهندهسياسي واقعي» روشن شود. اين دو از يك جنس و از يك قماش نيستند.
پناهنده سياسي قلّابي جانوري است همه چيز خوار، ولي پناهنده سياسي واقعي انساني است مرگ بركف،كه بيهيچ چشمداشتي ميخواهد كمر رژيم جمهوري اسلامي را بشكند، خشت روي خشت بگذارد و خانه تازه و وطن تازهيي بسازد.
ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمان است
مدام در تلاش است كه ديوار جهنم آخوندها را بشكند و به خانه برگردد. خانه او وطن اوست.
براي تميز كردن خانه قدرت روحي كافي دارد و وقتي آشغالها جمع شدند، حاضر است سرتاسر وطن را با مژّههاي خود پاك كند.
از جان گذشته است و مطلقاً نميترسد.
پناهنده سياسي نارنجكي است كه به موقع ميخواهد ضامن را بكشد و كوهي را از جا بركند با دست بريده براي هر كار يدي حاضر است، با پاي بريده مدام مي دود و با چشمان كم سو همه جا را ميبيند.
روحيه پناهنده سياسي عضلاني است، انگار كه از سرب ريخته شده.
واهمه يي از مرگ ندارد، و زماني كه خود را در صف پناهندههاي قلّابي ميبيند، خشم جان او را به لب ميرساند، چون ميبيند ستون فقرات بشردوستي ساخته و پرداخته حكومتها فرقي بين او و دلالان اسلحه نميگذارد. اولي مدام با دو گذرنامه در رفت و آمد است.. ولي او اگر پا به وطن بگذارد، جمهوري اسلامي امكان نفس كشيدن نيز برايش نخواهد گذاشت و پاي ديوار خواهدش كاشت و سوراخ سوارخش خواهد كرد.
دراينجاست كه قوانين به يكباره بياعتبار ميشوند. دراين جاست كه بايد تأملي مثلاًدر «قرارداد1951» كرد، يا در قوانين و مقرّرات ديگر
سوءتفاهم نشود، منظور اين نيست كه كشورهاي پناهدهنده سختگيري بكنند. اصلاً حتّي تلاش فراواني بايد كرد كه به آوارههاي دور افتاده بيش از پيش توجّه شود،اين تلاش امر بسيار لازمي است. غرض اين است كه فرق «پناهندهسياسي» قلّابي با «پناهندهسياسي واقعي» روشن شود. اين دو از يك جنس و از يك قماش نيستند.
پناهنده سياسي قلّابي جانوري است همه چيز خوار، ولي پناهنده سياسي واقعي انساني است مرگ بركف،كه بيهيچ چشمداشتي ميخواهد كمر رژيم جمهوري اسلامي را بشكند، خشت روي خشت بگذارد و خانه تازه و وطن تازهيي بسازد.
ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمان است
ستار بهشتی زیر شکنجه ماموران درگذشت
ستار بهشتی زیر شکنجه ماموران درگذشت
صبح امروز ماموران پلیس امنیت به خانواده ی ستار بهشتی، که روز هفتم آبان ماه بازداشت شده بود، اطلاع دادند که این جوان ۳۵ ساله جان خود را از دست داده و آنها باید روز آینده برای دریافت پیکرش مراجعه کنند.
München:Solidarität mit Nasrin Sotoudehمونیخ :همبستگی با نسرین ستوده
Nach einer 11-Tägigen Hungerstreik ist Nasrin Sotoudeh in Lebensgefahr!
Iranischer Solidaritätsverein,München betrachtet Nasrin Sotoudeh als eine gewaltlose politische Gefangene, die nur aufgrund ihrer Arbeit als Anwältin festgehalten wird, und fordert ihre sofortige und bedingungslose Freilassung.
Subscribe to:
Posts (Atom)