Tuesday, April 29, 2008

اول ماه مه، روز همبستگی جهانی کارگران و زحمتکشان خجسته باد.


روی عکس کلیک کنید

شعری اززنده یاد سعید سلطانپور

درنشست كانون مدافعان حقوق بشر مطرح شد:


كارگر و معلم قربانیان خشونت

«روز معلم» و «روز كارگر» فرصتی شد تا كانون مدافعان حقوق‌بشر اولین نشست مطبوعاتی خود را در سال جدید به این دو قشر از جامعه اختصاص دهد. «حقوق معلم و حقوق كارگر» عنوان این نشست بود كه در روز دوشنبه ۹ اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۷ برگزار شد تا حاضران هر یك از زاویه‌ای به نقش و جایگاه معلمان و كارگران و نقض حقوق شهروندی آنان بپردازند.محمدعلی دادخواه عضو شورای عالی نظارت كانون مدافعان حقوق بشر در ابتدای جلسه از خانم دكتر امام خواست تا به عنوان یكی از پیشكسوتان عرصه آموزش، نشست مطبوعاتی كانون مدافعان حقوق بشر را آغاز كند.دكترامام ضمن ارائه شرحی از چگونگی تدریس در دوران فعالیت آموزشی خود از عشق و علاقه در این حرفه سخن گفت. به گزارش روابط عمومی كانون مدافعان حقوق بشر دكتر امام در دوران فعالیتش تنها به تدریس قانع نبوده و در كنار تدریس یك مددكار اجتماعی نیز به حساب می‌آمد.با پایان سخنان این معلم پیشكسوت نوبت به دكتر شیرازی عضو شورای عالی نظارت كانون مدافعان حقوق‌بشر رسید تا او با ارائه تبیینی از بحث خشونت در جوامع بشریت به نقد كسانی بنشیند كه با استفاده از ابزار خشونت، سعی در تنظیم روابط انسان‌ها دارند. او گفت خشونت اگر چه به ارعاب می‌انجامد اما از سوی دیگر نفرت را بازتولید می‌كند. شیرازی با بیان اینكه نفرت باعث تكثیر خشونت می‌شود از تقویت اراده‌های قوی برای كنترل و از بین بردن خشونت یاد كرد. او گفت در شرایط امروز با توجه به تحولات جهانی باید با گسترش جنبش صلح‌خواهی در جامعه، راهكارهای قانونی برای رسیدن به حقوقی كه كرامت انسان‌ها را تامین می‌كند، ایجاد شود. دكتر مجد سخنران بعدی این نشست از زاویه تخصص خود یعنی روانپزشكی بحث خشونت را مورد واكاوی قرار داد. او به ۳ عامل در ایجاد خشونت اشاره كرد. «وجود ریشه‌های خشونت در همه افراد»، «برخوردها در خانواده» و «جامعه».دكتر مجد با بیان اینكه خشونت یكی از صفات رذیله انسانی است، گفت: كنترل خشم انسان علامت سلامت روان و تمدن است و بروز خشم علامت عقب‌ماندگی است. بنابراین افرادی كه خشم خود را نمی‌توانند كنترل كنند باید معالجه شوند. این روانپزشك ادامه داد: خشونت اعتماد به نفس را از انسان می‌گیرد و سپس او را متاثر می‌كند و بعد از آن انسان را وادار می‌كند تا تلافی كند. نقد خشم و خشونت باعث شد تا آقای معارفی نماینده كانون صنفی معلمان ایران نیز به این موضوع بپردازد؛ مسئله‌ای كه به اعتقاد این عضو كانون صنفی معلمان ایران گسترش آن می‌تواند به فرونشستن مهربانی و عشق بینجامد.داوود رضوی عضو سندیكای شركت واحد در ادامه جلسه فشارهایی را كه در طول سال‌های گذشته بر كارگران وارد آمده است یادآوری كرد. احضارها، بازجویی‌ها، فشارهای اقتصادی و فشارهای روحی مشكلاتی بود كه به اعتقاد این عضو سندیكای شركت واحد بر كارگران و خانواده‌های آنان وارد شده است.او با ابراز تاسف از اینكه منصور اسالو رئیس‌ هیات ‌مدیره سندیكای شركت واحد با وجود حمایت‌های بسیار همچنان در زندان است، به عدم ابلاغ حكم زندان به اسالو اشاره كرد و گفت: هر موقع ما از منزل بیرون می‌رویم این استرس برای خانواده‌های ما وجود دارد. علاوه بر این ما كارگریم اما نمی‌توانیم حتی در شركت‌های خصوصی كار كنیم.او تلاش برای ایجاد سندیكاها توسط كارگران را مورد اشاره قرار داد و تأكید كرد كه این خواسته‌ای است كه با تشكیل تشكل‌های آزاد كارگری تحقق می‌یابد.تاكید رضوی بر ضرورت تشكیل تشكل‌های كارگری حمایت ایران‌نژاد عضو كانون صنفی معلمان ایران را به همراه داشت.حمایتی كه با این جمله همراه شد: در جامعه‌ای كه آزادی نباشد، عدالت اجتماعی هم در آن جامعه نخواهد بود و جامعه‌ای كه در آن عدالت اجتماعی نباشد آن جامعه متلاشی می‌شود.او با اشاره به ضرب و شتم معلمان در اواخر سال ۸۵ و اوایل سال ۸۶ كه در مقابل مجلس شورای اسلامی صورت گرفت این اتفاق را ضربه‌ای بزرگ بر جامعه معلمان ارزیابی كرد.تاكید این عضو كانون معلمان بر ضرورت رفع هرگونه خشونت از جامعه نوبت به كاظم فرج‌اللهی فعال در حوزه كارگری رسید تا او با طرح این سوال كه كارگران چه كسانی هستند و چه می‌خواهند؟ تعریف خود را از كارگر و طبقه كارگر ارائه داد. «همه كسانی كه كار می‌كنند، ارزش اضافی و سود و منافع مادی تولید می‌كنند، خودشان از آن بی‌بهره هستند و فقط دستمزد می‌گیرند».او با تفكیك كارگران به دو گروه «تولید و خدمات» گفت كه كارگران صنعتی به خاطر اجتماعشان در كارگاه‌هایی كه به آنها همبستگی می‌دهد موقعیت خاص خود را دارند. او سپس به وجه مشترك همه گروه‌های حقوق‌بگیر اشاره كرد. «همه حقوق‌بگیران تمایل دارند شرایط كارشان مناسب باشد و «كارفرمایان برای كسب سود بیشتر تمایل دارند دستمزد كمتری بپردازند».او با بیان اینكه كارگر را با كار و زحمت و محرومیت تعریف نمی‌كنند، گفت كه كارگر را با قدرت و توانایی كه بر جامعه اثر می‌گذارد تقسیم می‌كنند. این فعال در حوزه كارگری تقسیم حقوق ‌بگیران را به كارمند و كارگر تفكیكی دانست كه صحیح نیست. او با طرح این سوال كه كارگران چه می‌خواهند، گفت كه آنان شغل مناسب می‌خواهند تا با این شغل مناسب، درآمدی داشته باشند و با آن درآمد، زندگی مناسبی را بگذرانند. فرج‌اللهی گفت كه شغل مناسب و درآمد مناسب چیزی نیست كه كارفرمایان به آسانی به آن تن دهند.او ادامه داد: ایجاد تشكل‌های صنفی حقی است كه بر اساس منشور حقوق بشر به كارگران داده شده است كه متاسفانه بسیاری از كارفرمایان و دولت‌ها به شكل‌های مختلف در راه دستیابی به این حق و به شكل‌های مختلف سنگ‌اندازی می‌كنند.فرج اللهی نیز همچون ایران‌نژاد عضو كانون صنفی معلمان ایران كه از ضرب و شتم معلمان در اواخر سال ۸۵ و اوایل سال ۸۶ در مقابل ساختمان مجلس شورای اسلامی سخن گفت به ضرب و شتم، اخراج و فشارهای وارده بر كارگران اشاره كرد. بنابراین لازم دید تا از مصادیق نقض حقوق بشر در مورد كارگران سخن بگوید.«اكثریت كارگران به دلیل شرایط غیرعادلانه دستمزد، از داشتن یك زندگی شرافتمندانه محرومند»، كارگران ایران عملا در پی ابهام در قانون از داشتن تشكل‌های آزاد كارگری محروم هستند، «به دلیل سیاست‌های نادرست ضدتولید و بیكاری‌ساز ۴ میلیون كارگر بیكار وجود دارد یعنی از حقوق شغلی محروم هستند و امنیت شغلی ندارند و مجبورند به انواع قراردادهای موقت تن دهند.»«سوء مدیریت در پرداخت بدهی دولت به سازمان تامین اجتماعی» و «تبعیض در محیط كار» شناسایی و اخراج كارگران سندیكایی، گزینش كارگرها و وجود تبعیض جنسی از مواردی بود كه این فعال حوزه كارگری از تبعیض در محیط كار از آن یاد كرد.او در ادامه گفت: «سوءاستفاده از كارگران زن بسیار بالاست و كارگران زن امنیت ندارند. كارگران زن به خاطر مادر بودن مجبورند از فرصت شغلی و ارتقای شغلی بی‌بهره باشند.»طرح مصادیق نقض حقوق بشر در خصوص كارگران باعث شد تا باقری عضو كانون صنفی معلمان ایران نیز از ضرب و شتم معلمان و انتقال آنان به زندان و صدور احكام محكومیت معلمان انتقاد كند؛ انتقادی كه با قرائت بیانیه كانون صنفی معلمان ایران همراه شد.«اشاره به عدم انعكاس اخبار معلمان در رسانه‌ها»، «انتقاد از بی‌توجهی مسوولان تصمیم‌گیر به نظر معلمان برای انتخاب وزیر»، «عدم مدیریت صحیح نسبت به صندوق ذخیره فرهنگیان» و «وعده‌هایی كه اجرای آن با تعلل همراه می‌شود» از جمله مواردی بود كه در این بیانیه به آن اشاره شده بود.دكتر غلامعباس توسلی جامعه‌شناس پشت‌تریبون قرار گرفت تا به عنوان آخرین سخنران این نشست از دو قشری كه یكی تولیدكننده همه كالاهایی كه نیاز داریم و دیگری تولیدكننده فرهنگ و رشد هستند، سخن بگوید. توسلی با ابراز تاسف از اینكه این دو قشر از محروم‌ترین اقشار جامعه هستند این سوال را مطرح كرد: «چه باید كرد؟»این جامعه شناس گفت كه متاسفانه افراد مجرب و كاردان در جای خود قرار نگرفته‌اند كه بتوانند تورم را مهار كنند.معتمدی‌مهر وكیل دادگستری در تأیید گفته‌های توسلی بر ضرورت عمل جمعی و حمایت مشترك و اتحاد تمامی نیروهای آزادیخواه تاكید كند؛ تاكیدی كه با قرائت بیانیه كانون مدافعان حقوق بشر به عنوان پایان‌بخش نشست «حقوق معلم و حقوق كارگر» همراه شد.بنابراین محمد سیف‌زاده عضو شورای عالی نظارت كانون مدافعان حقوق بشر بیانیه این نهاد را با عنوان پویندگان راه علم و صنعت قرائت كرد: «بی‌گمان نقش نخست در ساختن و پرداختن جهان به عهده آموزش و پرورش بوده است. اگر ابتدای جهان كلمه بود و در پی آن عظمت و ابهت گیتی پایه‌ریزی شد، این تغییر و تحول بدون تردید به اندیشه آموزش‌گران و دستان پرتوان كارگران، مدنیت و معنویت یافت. بدون تردید این رسالت خطیر و گران، بر دوش معلمان كه پایه‌ریزان تمدن و انتقال آن از طریق تعلیم و تعلم بوده و آن را در زمره وظایف و تكالیف خویش دانسته و با عشق و مرارت آن را قبول كرده و به انجام رسانده‌اند، می‌باشد. اما آیا تاكنون بر این مهم پافشرده‌اند كه جایگاه قانونی و منزلت اجتماعی این اقشار ارجمند كجاست و تا چه پایه و مایه به عدالت و انصاف در حق این پایه‌ریزان ستون‌های استوار مدنیت، اندیشه‌مند نگریسته شده است.اگر اصول، مبانی و مبادی هر امر به نحو صحیح رعایت شود، می‌توان انتظار منطقی از بازده توازن و كار در آن طرح داشت. ناهنجاری هنگامی رخ می‌دهد كه هر موضوع در موضع خود قرار نگیرد و توازن شایسته در صحنه اجتماع نسبت به ارزش و اعتبار مسائل رعایت نگردد.امری كه به نحو غمباری در جامعه ما جلوه‌گر است. اگر به درآمد سرانه كارگران كه گردانندگان چرخ سرزمین ما هستند، توجه كنیم و معیشت معلمان را در نظر گیریم و با یك حساب ساده به تطبیق این گروه‌ها با دیگر اقشار جامعه بپردازیم، نتایج فاجعه‌باری را به‌دست خواهیم آورد.رسالت مدیران جامعه آن است كه از سازندگان انسان‌ها به گونه‌ای دفاع و حفاظت كنند كه بتوانند فارغ از دغدغه و تشویش، مسوولیت خود را پذیرفته و عمل كنند. قانون اساسی اعلامیه جهانی حقوق بشر به ویژه در تفسیر و تبیین اصول آن در میثاق فرهنگی، اجتماعی تا بدان حد بر این مهم تاكید شده كه در صدر تكالیف دولت‌ها، آموزش و پرورش مجانی را قید نموده است. بدیهی است تلاش در تامین معاش و بهداشت و فراغت بال این اقشار می‌تواند تاثیر شگرف در پیشرفت و ترقی و تكامل جامعه داشته باشد. پس برای دستیابی به اهداف مزبور، تكلیف اولیه حكومت‌گران توجه وافی به اندیشه‌سازان جامعه و گردانندگان چرخ كار و صنعت می‌باشد

اعتراض دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریز




خبرنامه امییرکبیر: در حالیکه تحصن دانشجویان دانشگاه سهند تبریز همچنان ادامه دارد، حال جسمی دانشجویانی که از روز جمعه دست به اعتصاب غذا زده اند رو به وخامت است و تاکنون ۴ نفر از دانشجویان دختر بر اثر اعتصاب غذا به بیمارستان منتقل شده اند.

پس از جلسه پنج شنبه شب دانشجویان با محمدرضا چناقلو، رئیس دانشگاه سهند که تا جمعه بامداد به طول کشید و وی خواسته های دانشجویان را نپذیرفت دانشجویان، دانشجویان اعتصاب غذای خود را آغاز کردند. هم اکنون ۱۸ دانشجوی پسر و ۸ دانشجوی دختر در اعتصاب غذا می باشند. همچین یکی از اعتصاب کنندگان به دلیل اشتباه پزشک غیرمتخصص دانشگاه، دچار تشنج شد که وی را به بیمارستانهای نبریز منتقل کرده اند که در پی این اتفاق دانشجویان با شعارهایی همچون “نصر و من الله و فتح قریب،‌ وای بر این مسئولین پرفریب” “زاهد، حسینی، استعفا، استعفا”،‌ “دانشجو میمیرد، ذلت نمیپذیرد”، در صحن دانشگاه راهپیمایی کردند.



کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید


اول ماه مه، روز جهانی کارگر بر تمامی کارگران
و رنج کشیدگان مبارک
!

روز جهانی کارگر در حالی فرا می رسد که میلیونها کارگر در ایران با بیکاری، فقر و گرسنگی دست به گریبان هستند و حقوق آنها دائم از سوی کارفرمایان و دولت حامی آنها نقض و خواسته ها و مطالبات شان سرکوب می شود. تهاجم سرمایه در ایران به زندگی، کار و معیشت کارگران و توده های زحمتکش محدود نشده است. کارگران در ایران حق تشکل یابی، اعتراض و اعتصاب ندارند. اقدامات اعتراضی و حق خواهی آنان با یورش پلیس مواجه بوده و دستگیر و زندانی می شوند. خصوصی سازی در ایران به اقتصاد و سرمایه گذاری انگلی و سودآور در زمینه واردات دامنه زده و تولیدات داخلی را با رکود و مراکز تولیدی را با ورشکستگی مواجه ساخته است. کارخانه ها یکی بعد از دیگر تعطیل و کارگران بدون حقوق و حمایت های اجتماعی رها می شوند. کارگران در ایران از امنیت شغلی برخوردار نیستند و دستمزد آنان با سطح تورم و افزایش قیمت ها هم خوانی ندارد. بهره کشی در اشکال کار مزدی در جهان، و در ایران همراه با سرکوب لجام گسیخته حکومتی کارگران را به برده های مدرن تبدیل کرده است.

در طول سی سال گذشته، رژیم جمهوری اسلامی با اعمال سیاست های ضدکارگری، زمینه تعدیل نیرو و اخراج میلیونها کارگر و تعطیلی صدها کارخانه و مراکز تولیدی را ایجاد کرده است. تنها در بخش تولیدات چای در یک سال کذشته، ۱۶۹ کارخانه از ۱۷٠ کارخانه موجود در کشور تعطیل، صدها هزار کارگر این صنعت بیکار و تولیدات چای داخلی در معرض نابودی قرار گرفته است.

همزمان با افزایش بیکارسازی و اخراج ها، کارگران به اقدامات اعتراضی خود علی رغم سرکوبهای دولتی ادامه داده و در یک سال گذشته بالغ بر ۲۵٠ اعتصاب و اعتراض کارگری گزارش شده است. از اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه، لاستیک البرز و کارخانه نساجی کردستان می توان به عنوان دامنه دار ترین اعتصاب های کارگری ایران در سال گذشه نام برد که به عقب نشینی کارفرما و پیروزی کارگران در چندین مورد انجامید.

رژیم جمهوری اسلامی به دلیل رشد نارضایتی ها اجتماعی و فشارهائی که از پائین به آن وارد شده، از سال ها پیش یکپارچگی خود را از دست داده و قدرت سرکوب به مثابه گذشته را ندارد. اما از طریق اعمال سیاست های پلیسی و یورش به تجمعات توده ای تلاش می کند از سازمانیابی اجتماعی، به ویژه سازمانیابی کارگران جلوگیری کند و به این وسیله خواسته های توده های مردم را در سطح نازلی نگه دارد. در مقابل، کارگران و فرزندان آنان در دانشگاه ها و هم سرنوشتی ها آنان در آموزش و پرورش به سازماندهی خود و تاکید به دستیابی به مطالبات شان رو آورده اند. آنها خواستار ایجاد تشکل، تغییر در قانون کار، توقف سرکوب های اجتماعی، برقراری آزادی های اجتماعی و سیاسی، آزادی اعتصاب و اعتراض، اخراج مدیریت و به دست گرفتن کنترل کارخانه هائی هستند که در شرف تعطیلی قرار گرفته اند. کارگران ایران در چند سال گذشته نشان دادند از توان جمعی و طبقاتی لازم برای به عقب راندن کارفرمایان و حکومت حامی آنها برخودار هستند. آنها با سازمانیابی خود به شکاف درون حاکمیت عمق می بخشند، دستگاه سرکوب را کم اثرتر و راه را برای جدال نهائی طبقاتی هموار می سازند.

اول ماه مه، روز جهانی کارگر بر تمامی کارگران و زحمتکشان ایران و جهان مبارک باد! کارگران زندانی و تمامی زندانیان سیاسی باید بدون قید و شرط آزاد شوند.

کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید)
۸ اردیبهشت ۱۳۸۷ برابر با ۲۷ آوریل ۲٠٠۸

درخواست فوری برنامه نظارت بر حمایت مدافعان حقوق بشر




هر چه سریع تر به هرگونه اقدام تهدیدآمیز و آزاردهنده، علیه مدافعان حقوق بشر پایان دهید
محکومیت/ اذیت و آزار

23 آوریل 2008

برنامه نظارت بر حمایت مدافعان حقوق بشر، به عنوان برنامه ای مشترک از "سازمان جهانی مبارزه با شکنجه" (OMCT) و "فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر" (FIDH) از شما درخواست می کند که سریعا درخصوص وضعیت پیش آمده ذیل در جمهوری اسلامی ایران اقدام نمایید.

شرح مختصری از وضعیت پیش آمده:
برنامه نظارت از سوی منابع قابل اطمینان اطلاع یافته که خانم نسرین افضلی، خانم ناهید جعفری و خانم زینب پیغمبرزاده، سه تن از اعضای "کمپین یک میلیون امضاء" که هدف آن، اعمال فشار بر دولتمردان جمهوری اسلامی به منظور تغییر قوانین تبعیض آمیز در قبال حقوق زنان است، مورد محکومیت قرار گرفته اند.

با توجه به اطلاعات به دست آمده، دادگاه انقلاب تهران روز 19 آوریل 2008 خانم افضلی را به شش ماه زندان تعلیقی و ده ضربه شلاق محکوم کرده است. جرم او "اقدام برضد امنیت ملی" اعلام شده. این در حالی است که خانم جعفری نیز روز 21 آوریل 2008 محکومیت مشابهی را به دلیل ارتکاب همین جرم دریافت نموده است.

در تاریخ 29 مارس 2008 نیز خانم پیغمبرزاده به دو سال زندان تعلیقی محکوم شد.

برنامه نظارت مراتب نگرانی عمیق خود را نسبت به صدور محکومیت های سخت به جانب خانم افضلی، خانم جعفری و خانم پیغمبرزاده و همچنین نسبت به ادامه اذیت و آزارهایی که از سوی دولتمردان جمهوری اسلامی در قبال مدافعان حقوق بشر، به ویژه فعالان جنبش زنان در کمپین یک میلیون امضاء، روا می شود اعلام می دارد.

برنامه نظارت خاطرنشان می سازد که بیش از صد تن از فعالان حقوق زنان دستگیر شده، مورد بازجویی قرار گرفته یا طی دو سال گذشته محکوم شده اند و اینکه دولت با مقرر کردن وثیقه های هنگفت برای آزادی آنان بیش از یک میلیون یورو دریافت کرده است.

برنامه نظارت مصرانه بر روی این حقیقت تأکید می کند که ایران با ارائه نامزدی خود در انتخابات شورای حقوق بشر سال 2006 متعهد شده "بالاترین سطح استانداردها را در ارتقاء و حمایت از مقوله حقوق بشر رعایت و حفظ کند".
[1] قابل ذکر است که ایران مصرانه روی این نکته تأکید نمود که "تلاش هایی را به طور مستمر در زمینه حفظ شئونات انسانی و ارتقاء و حمایت از مقوله حقوق بشر و آزادی های اصلی انجام خواهد داد".[2] برنامه نظارت به منظور اطمینان بخشیدن به واقعیت ادامه این تلاش ها، از جمهوری اسلامی ایران می خواهد تا براساس عهدنامه های بین المللی حقوق بشر عمل کند.

اقدامات مورد درخواست:
از شما خواهشمندیم که هر چه سریعتر دولتمردان جمهوری اسلامی را از درخواست های زیر باخبر سازید:

1. تحت هر شرایطی، سلامت روحی و جسمانی خانم افضلی، خانم جعفری و خانم پیغمبرزاده را تضمین کنند.

2. اطمینان دهند که دادگاه تجدیدنظر خانم افضلی، خانم جعفری و خانم پیغمبرزاده کاملاً بی طرف و واجد صلاحیت خواهد بود تا بدین ترتیب از آنان رفع اتهام گردد. به علاوه، کاملاً مشخص است که این اتهامات خودسرانه به دلیل فعالیت های آنها در زمینه حقوق زنان است.

3. اطمینان دهند که هرگونه اتهام خودسرانه در قبال تمامی مدافعان حقوق زنان که در کمپین "یک میلیون امضاء" نیز فعالیت دارند رفع خواهد شد.

4. هر چه سریعتر به هرگونه اقدام تهدیدآمیز و آزاردهنده، حتی در سطوح قضایی، در قبال تمامی مدافعان حقوق بشر در ایران پایان دهند.

5. به مواد اعلامیه مدافعان حقوق بشر، تصویب شده توسط مجمع عمومی سازمان ملل در 9 دسامبر 1998، احترام گذاشته و آن را رعایت کنند. به ویژه ماده اول آن که می گوید: "هر شخصی به صورت فردی یا گروهی این حق را دارد که در سطوح ملی و یا بین المللی اقدام به حمایت از حقوق بشر کند و آزادی های اصلی را تحقق بخشد" و همچنین ماده 6 قسمت دوم که می گوید: "هر شخصی این حق را دارد (...) تا به شکلی آزادانه به افشا، اشاعه یا نشر نظرات دیگران و اطلاعات مربوط به حقوق بشر و آزادی های اصلی اقدام کند". و همچنین ماده 12.2 که می گوید: "دولت باید کلیه تدابیر لازم را انجام دهد تا حمایت فردی و گروهی همه کس نسبت به خشونت، تهدید، اقدامات تلافی جویانه، فشار، تبعیض های منفی شخصی و یا قانونی و هرگونه اقدام مستبدانه دیگری، توسط مراجع ذیصلاح تضمین گردد".

6. به طور کلی، تحت هر شرایطی اطمینان دهند که مفاد حقوق بشر و آزادی های اصلی در ایران مطابق با اعلامیه جهانی حقوق بشر و دیگر عهدنامه های بین المللی و منطقه ای که ایران نیز آنها را به رسمیت شناخته رعایت خواهند شد.

رونوشت:
- رهبر انقلاب اسلامی، جناب آیت الله سیدعلی خامنه ای.
- ریاست جمهوری، جناب آقای محمود احمدی نژاد.
- ریاست قوه قضاییه، جناب آقای محمود هاشمی شاهرودی.
- وزیر امور خارجه، جناب آقای منوچهر متکی.
- نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران در سوئیس.
- سفیر ایران در فرانسه، جناب آقای علی آهنی.

لطفا رونوشت این نامه را به دیگر نمایندگان دیپلماتیک جمهوری اسلامی در دیگر کشورها نیز ارسال نمایید.

پاریس – ژنو، 23 آوریل 2008

لطفا در پاسخ خود ما را از هرگونه اقدام انجام شده درخصوص این درخواست ها مطلع نمایید.

برنامه نظارت، برنامه مشترکی است از "فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر" (FIDH) و "سازمان جهانی مبارزه با شکنجه" (OMCT) که به حمایت از مدافعان حقوق بشر اختصاص داشته و هدف اصلی آن، پشتیبانی همه جانبه از این افراد در زمان نیاز می باشد.

برنامه نظارت، همچنین برنده جایزه حقوق بشر در سال 1998 از کشور فرانسه است.

Friday, April 25, 2008

بیانیه پارلمان اروپا درباره حقوق بشر در ایران


بیانیه پارلمان اروپا درباره حقوق بشر در ایران

بی‌بی‌سی: پارلمان اروپا با انتشار بیانیه‌ای نسبت به افزایش اعدام‌ها در ایران ابراز نگرانی کرده و از آزادی یکی از فعالان حقوق زنان در ایران استقبال کرده است.در بیانیه نمایندگان پارلمان اروپا ابتدا از آزادی خدیجه مقدم، از فعالان حقوق زنان در ایران از زندان، و مکرمه ابراهیمی، محکوم به سنگسار، استقبال شده است. خانم مقدم که عضو "کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین نابرابر" و نیز کمیته مادران صلح است، چندی پیش بازداشت و بعد از حدود دو هفته آزاد شد. خانم ابراهیمی نیز به دلیل زنا به سنگسار محکوم شده بود که چند روز پیش بعد از سال ها تحمل زندان، با حکم محمود هاشمی شاهرودی، رئیس قوه قضائیه ایران، بخشیده شد. در این بیانیه از نقش ویژه آیت الله خامنه ای، رهبر ایران و آقای هاشمی شاهرودی در این پرونده ها تاکید شده است. نمایندگان پارلمان اروپا در ادامه بیانیه خود سرکوب جامعه مدنی در ایران، از جمله فعالان حقوق زنان فعال در کمپین یک میلیون امضا را محکوم کرده‌اند. این نمایندگان همچنین از مجلس و دولت ایران خواسته اند "قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان را، که آنها را از دستیابی به مقامات بالای دولتی و انتصاب به مقام قضاوت و حقوق برابر در زمینه ازدواج، طلاق، حضانت فرزندان، ارث و شهادت محروم می کند"، تغییر دهند. علاوه بر این پارلمان اروپا مجازات مرگ را در کل شدیدا محکوم کرده و خواستار تعلیق فوری اعدام در ایران شده است. نمایندگان پارلمان اروپا می گویند "دستور اخیر رئیس قوه قضائیه به ممنوعیت اعدام در ملا عام و منوعیت بازداشت های طولانی بدون محاکمه"، امیدهایی برانگیخته است. این نمایندگان از مجلس جدید ایران خواسته است پیشتر روند و "به سرعت قوانین مربوط به مجازات مرگ و سنگسار در ایران را اصلاح کنند". در پایان این یبانیه از شورا و کمیسیون اروپا خواسته شده است که وضعیت حقوق بشر در ایران را زیر نظر داشته باشند، و در پایان سال ۲۰۰۸ گزارشی به پارلمان ارائه دهند که شامل پیشنهاداتی برای تامین مالی پروژه هایی تحت نظر سند اروپای دموکراسی و حقوق بشر باشد. همزمان سخنگوی وزارت خارجه فرانسه روز پنجشنبه و همزمان با محکوم شدن سومین فعال حقوق زنان ایرانی در هفته های اخیر از ایران خواست به تعهدات بین المللی خود پایبند باشد و "به حق زنان برای بیان نظراتشان احترام بگذارد." ناهید جعفری، از فعالان کمپین یک میلیون امضا، روز دوشنبه دوم اردیبهشت به اتهام اخلال در نظم عمومی به 6 ماه حبس و ۱۰ ضربه شلاق محکوم شده است. دو روز پیش از آن نیز نسرین افضلی، روزنامه نگار و از فعالان کمپین یک میلیون امضا، با اتهامی مشابه حکم مشابهی گرفته بود.در ماه اسفند سال گذشته نیز مرضیه مرتاضی لنگرودی، از فعالان زنان، به ۶ ماه حبس و ۱۰ ضربه شلاق محکوم شده بود. این احکام به مدت دو سال تعلیق شده است.

Thursday, April 24, 2008

فراخوان ، براي حمايت جهاني به منظور آزادي زندانيان سياسي و فعالان مدني در ايران


فراخوان ، براي حمايت جهاني به منظور آزادي زندانيان سياسي و فعالان مدني در ايران

فعالان حقوق بشر در ايران
به نام آزادي
نظر به تداوم سرکوب در ايران ، بويژه فعالان دفاع از حقوق بشر ،کارگران ، زنان ، قوميتها ، اقليتهاي مذهبي ، روزنامه نگاران و نويسندگان توسط دستگاه امينتي ايران ، و بعلت فقدان بستر اعتراضات مدني و مسالمت آميز در داخل کشور و در اعتراض به احکام اعدام چهار فعال مدني کرد و بلوچ ، مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران از همه آزاد انديشان ، مدافعان حقوق بشر و عدالت اجتماعي در هر کجاي جهان که قلبشان براي صلح و دوستي ، آزادي و امنيت جامعه جهاني ميتپد ، درخواست مينماييم که همزمان با اعتراضات اين مجموعه ، با بکار گيري راه کارها و پتانسيلهاي ممکن ، نسبت به سرکوب مستمر جامعه مدني و اقشار مسالمت جو ، توسط حکومت مرکزي ايران ، اعتراض خود را اعلام و حمايت و همبستگي خود را با مدافعان حقوق بشر ، زندانيان عقيدتي و مدني ايران ابراز نمايند .اميدوار يم که افکار عمومي جهانيان ، با اعتراض به سياستهاي سرکوبگرانه حکومت جمهوري اسلامي و تداوم بي توجهي به جا معه بين الملل و ارگانهاي ذيصلاح بين المللي ، از بروز فاجعه خشونت در جامعه ايران جلوگيري و حيات مدنيت جامعه ايران را سبب گردند .شايان ذکر است خواست برگزاري اعتراضات و برنامه ريزي آن امري منحصر به اين مجموعه نبوده ، متعاقبا حمايتها ، رايزنيها ، هماهنگيها , زمان و مکان تجمعات در اقصي نقاط جهان به اطلاع عموم خوا هد رسيد .دبيرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران

تحصن دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریز

تحصن دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریز


پنجشنبه ۵م اردیبهشت ۱۳۸۷
خبرنامه امیرکبیر: دانشجویان متحصن دانشگاه صنعتی سهند تبریز در حالی وارد دومین روز از تحصن خود شدند، که شب گذشته را در ساختمان اصلی دانشگاه و در هوای سرد و زمین سخت به صبح رسانیدند. جمعا ۵۰۰ دانشجو در طی روز و ۱۰۰ دانشجو در طی شب در این تحصن فعالانه حضور دارند.

دانشگاه مطابق با روال همیشگی خود برای تهدید و ارعاب دانشجویان دختر بدلیل خوابیدن شبانه در دانشگاه، اقدام به تماس های مکرر و تهدید کننده با خانوادهایشان نمود، اما دانشجویان دختر اعلام نمودند که تا گرفتن نتایج مطلوب، همچنان شب ها را، در ساختمان های اصلی دانشگاه و همیار با پسران، در زمین سخت و هوای سرد سهند به صبح خواهند رساند.


از دیگر نکات بسیار مهم در روز اول اقدام دانشگاه در برگزاری یک جلسه فوری با جمع منتخبی از دانشجویان بود که بدلیل حضور دکتر زاهد، معاونت فرهنگی دانشجویی و حسینی، ریاست حراست و بدلیل آنکه دانشجویان متحصن پیشتر در بند اول خواسته های خود، خواستار عزل این دو بودند، جلسه با ترک جمع منتخب دانشجویان از دفتر برگزاری جلسه در محل ریاست دانشگاه و اعلام این نکته که فقط و فقط با حضور شخص ریاست دانشگاه و بدون حضور این دو مسئول، به برگزاری جلسات در روزهای آینده اقدام خواهند نمود، خاتمه یافت.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر، دانشجویان اعلام کردند که از امروز بعدازظهر برخی از دانشجویان دست به اعتصاب غذا خواهند زد، و تمامی عواقب این حرکت بر عهده دانشگاه و مسئولین آن خواهد بود. ضمن آنکه انجمن اسلامی دانشجویان، شورای صنفی، کانون شعر و ادب، کانون موسیقی و تمامی انجمن های علمی در این دانشگاه حمایت کامل خود را از تحصن دانشجویان و بندهای درخواستی اعلام نمودند.




موارد درخواستی دانشجویان در این تحصن به قرار زیر است :

۱- استعفای دکتر زاهد، معاونت دانشجویی فرهنگی و حسینی، ریاست حراست دانشگاه
۲- عذر خواهی رسمی و علنی دکتر قالیچی، معاونت آموزشی دانشگاه
۳- عدم تفکیک جنسیتی
۴- لغو احکام کمیته های انضباطی در ترم های اخیر
۵- عدم تبعیض جنسیتی میان فعالین و تشکل ها در فعالیت های فرهنگی مرتبط با امور فرهنگی

لازم به ذکر است خطوط اینترنتی دانشگاه تبریز برای جلوگیری از پخش اخبار قطع شده است.

Wednesday, April 23, 2008

پول روی هم می گذارند و دخترمی خرند

آقایان عممامه هایتان را بالاتر بگذارید
پول روی هم می گذارند و دخترمی خرند
شلاق این فاجعه
برگُرده "قدرت" باید فرود آید!
"دست نوشته های یک کارمند سازمان ملل در مشهد"
بعنوان مأمور سازمان ملل در شناخت و تشخیص پناهندگان واقعی تحت کنوانسیون ۱۹۵۱ به مشهد رفته بودم . طبیعی است که اسم ”UN” و سازمان ملل خیلی دهن پر کن است. خیلی ها فکر می کردند ما آنجا نشسته ایم تا صلح جهانی را تأمین کنیم.
از بیرون، همه فکر می کردند داخل آن ساختمان چه خبر است. این که هزاران افغانی به زحمت از کله سحر می آیند و صف می کشند تا بعد از سه روز بتوانند نوبت بگیرند و به داخل بیایند نیز مضاف بر آن شده بود افغانها فکر می کردند بعد از داخل شدن پذیرایی مفصلی می شوند و از آنها پرسیده می شود چه مشکلی دارند حتما بعدش می آیند و از هزار مشکل خود در ایران صحبت می کنند و بعد از آنها پرسیده می شود که کجای دنیا می خواهند بروند حتما آنها می گویند ژنو .بعد ما دست می زنیم و یک خدمتکار با سینی وارد می شود که داخل سینی یک بلیط لوفت هانزا به مقصد ژنو گذاشته شده است .همکارها و دوست های وزارت کشور هم آنجا بودند. به ما به چشم خائنین وطن فروش نگاه می کردند که می خواهند کشور را ایران افغانی کنند. طبق قوانین کنوانسیون ۱۹۵۱ کسانی که می خواهند ادعای پناهندگی کنند حتماً باید در کشوری خارج از محل زندگی خود این درخواست را بدهند و بسیار طبیعی است که هیچ ایرانی در داخل خاک ایران نمیتواند به دفتر UNHCR مراجعه کند و تقاضای پناهندگی بدهد. یک روز صبح زود که رفته بودم صلح جهانی را تأمین کنم متوجه شدم کسی که به داخل اتاق مصاحبه آمده یک دختر جوان است که با چادر روی خود را سخت گرفته و سر خود را به زیر انداخته است. خیلی از زنان افغانی وقتی به داخل می آمدند، به همین حال می آمدند و می پرسیدند کدام یک از ما مأمور سازمان ملل است. به مأمورین وزارت کشور اعتماد نداشند. از همکارم خواستم بیرون برود .برایش توضیح دادم که هرگونه اطلاعی که او به ما بدهد کاملاً محفوظ می ماند و در پرونده های سازمان ملل ضبط شده و بدون اجازه او هیچ استفاده ای از آن نمی شود. با متانت و آرامش و با احترام کامل از او خواستم حداقل صورتش را نشانم بدهد. خیلی راحت چادر را از سرش برداشت. روسری سرش بود. خیلی جوان بود ولی دور چشمانش کبودی می زد و رنگ زرد چهره اش را گرفته بود. به امتحانی ها نمی خورد. حدس زدم باید از فارس های کابل باشد. اسمش را پرسیدم. اگر شروع به صحبت می کرد می توانستم بفهمم اهل کجای افغانستان است ولی آرام و شمرده گفت: من کمک می خواهم. فارسی خودمان را خالص صحبت می کرد. پرسیدم شما افغانی هستید؟ گفت: نه. گفتم: ما فقط برای افغانی ها فعالیت می کنیم. بفرمایید که اهل کدام کشور هستید؟ گفت: ایران. مشهد. گفتم: متأسفم. لطفاً تشریف ببرید.
قبلاً هم چنین اتفاقی افتاده بود. ایرانی هایی که فکر می کردند مأمورین سازمان ملل، کبوترهای صلح هستند که هر کدام یک برگ زیتون بر منقار دارند، می آمدند و از حقوق بشر و غیره شکایت می کردند. کلی طول می کشید تا به آنها بفهمانیم سازمان ملل آژانس های مختلف دارد و ما مأمورین کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان هستیم و آنها دست آخر بلند می شدند و با فحش و ناسزا آنجا را ترک می کردند .
با صدایی گرفته گفت : من کمک می خواهم . با خود گفتم باز این سناریو قرار است تکرار شود . به صندلی تکیه دادم و اجازه دادم مشکلش را بگوید . می گفت و من توضیح می دادم و او می رفت . مثل روزهای دیگر . گفت : من می خواهم مرا از دست شوهرم نجات بدهید . با لحن تمسخر آمیز گفتم : خوب به دادگاه خانواده بروید و درخواست کمک کنید . گفت : شوهرم افغانی است . شروع شد . باز هم یک بدبخت دیگر .
دختران ایرانی فقیر و بیچاره ای که در ازای پرداخت پول به افغانی ها فروخته می شدند تا مرد افغانی بتواند کارت اقامت بگیرد . رویه اشتباه وزارت کشور . ازدواج شرعی و غیر رسمی . چون افغانی ها نمی توانند رسمی در ایران ازدواج کنند . شرعی ازدواج می کنند . قیمتش هم بین یکصدهزار تا یک میلیون تومان است . به راحتی به محله های فقیر نشین می روند و دختر می خرند . وزارت کشور هم تبعه خودش را این طور حفظ می کرد که به شوهر اجازه اقامت می داد تا دختر مجبور نشود به افغانستان برود . بدبخت ها نمی دانند با ازدواج با یک افغانی تابعیت ایرانی خود را از دست می دهند . گقتم : کار شما چندان هم سخت نیست . بروید و دادخواست بدهید . دادگاه حکم می دهد و شوهرتان را هم از کشور اخراج می کنند .
گفت : نه می خواهم شما مرا نجات بدهید . گفتم : ما نمی توانیم . بعد با بی حوصلگی گفتم : خوب . بگو مشکل چیست . گفت : پدرم معتاد است . ما هفت تا خواهر و برادریم , من بزرگتر ازهمه هستم. پدرم از من بدش می آید . می گوید دختر فقط بدبختی به بار می آورد . اگر پسر بودی می توانستی کمک خرج من باشی . منظورش از کمک خرج این است که می توانستم برایش مواد ببرم . لااقل بدوک می شدم و برایش جنس خوب می آوردم . خلاصه خیلی سر کوفت می زد . زیاد داستان جدیدی نبود . نگاهش کردم . مستقیم و خیره به موزاییک جلوی پایش نگاه می کرد . پاهایش را محکم به هم چسبانده بود ولی پاهایش می لرزیدند . دست خود را روی پایش گذاشت تا جلوی لرزش را بگیرد . ولی دستهایش هم لرزیدند .
تا اینکه غلام سخی آمد . من فقط می توانستم کارهای خانه را بکنم . کسی هم خواستگاری من نمی آمد . ما در محله فقیر نشین پشت طلاب زندگی می کنیم . یک خانه خرابه داریم و مادرم در خانه های مردم کار می کند تا بتواند خرج ما ومواد بابام رابدهد . غلام سخی آمد پیش پدرم . پدرم مرا براندازکرد وگفت : یک میلیون تومان می خواهم . غلام سخی رفت و فردا با یک بسته تریاک آمد . با هم چانه زدند و سر هفتصدهزار تومان توافق کردند . دیگر هرچه تریاک آورد , پدرم کمتر از هفتصدهزار تومان رضایت نداد . غلام سخی مهلت خواست و یک هفته بعد آمد و پول را داد و من نزد صلای محله به عقد غلام در آمدم . گفتم : خوب اینکه چیز تازه‌ای نیست . متاسفانه به دلیل رویه غلط اداره اتباع امور خارجه و جهل مردم این اتفاق زیاد می افتد . ما کاری نمی توانیم بکنیم ولی حداقل دادگستری خوب عمل می کند بروید و دادخواست طلاق بدهید.
لحظه ای چشم در چشم من دوخت و چیزی نگفت در عمق چشمانش خواندم که خود را بسیار دور از من می بیند در حالی که کمتر از ۳ متر با من فاصله دارد. گفت : حداقل گوش کنید . گفتم : ما وقت گوش کردن نداریم . بفرمایید . به چشمانم زل زد و با بغضی فرو خورده گفت : باید گوش کنید . سیگاری آتش زدم و تکیه دادم و با دست اشاره کردم که ادامه دهد . گفت : من فقط هفته ای یک شب غلام سخی را می بینم . گفتم : آخر این هم شد مشکل ؟ حتما می رود دنبال پخش مواد . گفت : شاید هم برود ولی این مشکل من نیست . گفتم : خانم دست بردار . چند سالته ؟ گفت : ۱۹ سال . گفتم : شکر خدا که عقلت کار می کنه ؟ گفت : نمی دانم . بیش از حد آرام بود . عصبی شده بودم . گفتم : خانم جان . دخترم . زندگی قواعد خاص خودش را دارد . شوهر را باید در خانه نگهداشت . اگر هم سر به راه نیست جدا شو . این که مشکلی نیست . گفت : نمی دانم . گفتم : پس مشکلت چیه ؟ گفت : من هفت تا شوهر دارم ...نمی دانستم چه باید بگویم . خشک شدم . اشک از چشمانش سرازیر شد . لرزش پایش بیشتر شد . سرش را به زیر انداخت و ادامه داد . گفت : اوایل فقط می ترسیدم و گریه می کردم . از خود غلام سخی هم می ترسیدم ولی وقتی شبهای بعد آدمهای دیگر آمدند نمی توانستم هیچ جیز بگویم یا خفه می شدم یا خفه ام می کردند . گفتم : کتکت می زدنند ؟ گفت : اوهوم . گفتم : همه افغانی هستند ؟ شش تای دیگر ؟ گفت : اوهوم . دیگر تحمل نکرد . هنوز هم دلم می لرزد . گریه به این تلخی تا به حال ندیده بودم . فقط گریه کرد و دستانش می لرزیدند . گفت : به غلام سخی گفتم چرا پدر سگ ؟ گفت : من که پول نداشتم . هفت نفر شدیم . نفری صد هزار تومان گذاشتیم وسط . خوب آنها هم حقشان را می خواهند . گفتم : بی رحم بی همه چیز , لااقل به من رحم کن . گفت : رحم که ما را ارضا نمی کند .
حالا آمده ام شما برای من کاری بکنید . تو را به خدا نجاتم بدهید . دوبار رفتم قهر به خانه , قبل از اینکه چیزی بگویم پدرم مرا با کتک انداخت بیرون . می ترسید غلام سخی بیاید و پولش را پس بگیرد . غلام سخی مرا می آورد به خانه و دوباره همان قضایا .I…I بدبخت شده ام . I… Iفقط یک توده گوشت و استخوان شده ام . تو را به خدا نجاتم بدهید . بلند شدم. دوست وکیلی داشتم که درآنجا وکالت می کرد. با موبایل بهش زنگ زدم وگفتم یک مشکل خاص دارم و تمام حق الوکاله اش را خودم می پردازم . بلند شد . گفتم : اگر نمی تواند راه برود اجازه بدهد آمبولانس خبر کنم . گفت : که می تواند راه برود . با هم آهسته از اتاق بیرون رفتیم . همکارم اداره اتباعم با اخم به من نگاه کرد . پیش خود می گفت که این خائنین کم دردسر دارند . حالا زن افغانی را هم با خود بیرون می برند . به آرامی گفتم که چادرش را بر سرش بیاندازد . وقتی از پله ها می رفتیم از او پرسیدم صبحانه خورده است یا نه ؟ گفت : که فقط روزی یک وعده غذا می خورد . پیشانی اش عرق کرده بود . آهسته گفت : من حامله هستم ...( روزنامه انتخاب

Tuesday, April 22, 2008

مادر خود را دوست بداریم

مادر خود را دوست بداریم

به مناسبت روز زمین

اندیشه روز زمین در یک روند 7 ساله از سال 1962 توسط سناتور آمریکایی" گی لرد نلسون" بوجود آمد. آقای نلسون در دهه 60 به این صرافت افتاد تا موضوع محیط زیست را یک بار و برای همیشه به یک مسئله سیاسی تبدیل کند که البته تا چندین سال از سوی همقطاران خود نادیده گرفته شد. آقای نلسون از جان اف کندی، رئیس جمهور وقت آمریکا خواست که با برگزاری یک تور سراسری در آمریکا این موضوع را مورد توجه همگان قرار دهد. کندی نیز به مدت 5 روز در 11 ایالت آمریکا در سپتامبر 1963 بدین کار مبادرت کرد که البته نتیجه دلخواه بدست نیامد. آقای نلسون سپس به فعالیتهای خود در این زمینه ادامه داد و توانست زنجیره ای از پشتیبانی برای اهمیت دادن به موضوع مهم محیط زیست بوجود آورد. در سپتامبر 1969 طی کنفرانسی در شهر سیاتل آمریکا آقای نلسون اعلام کرد که در بهار 1970 یک تظاهرات سراسری در کل کشور به منظور دعوت از تمامی دوستداران محیط زیست انجام خواهد شد. این دعوت مورد استقبال وسیع و همگانی قرار گرفت بطوریکه 5 ماه قبل از اعلام روز زمین در 30 نوامبر 1969 روزنامه نیویورک تایمز نوشت:" توجه فزاینده عمومی به بحران زیست محیطی تمامی دانشگاههای کشور را فرا می گیرد بطوریکه این موضوع از چنان حساسیتی برخوردار است که موضوع جنگ در ویتنام را تحت شعاع قرار می دهد...در نظر گرفتن یک روز ملی در بهار برای مشکلات زیست محیطی در حال جریان است. این قضیه از دفتر سناتور گی لرد نلسون هماهنگی می شود." سرانجام پس ازتظاهرات 20 میلیونی و با تلاش و کوشش هزاران دانشجو و فعال اجتماعی در آمریکا در روز 22 آوریل 1970 روز زمین رسما به ثبت رسید





: تجمع دانشجویان دانشگاه امیرکبیر برگزار شد




خبر اولیه: تجمع دانشجویان دانشگاه امیرکبیر برگزار شد






خبرنامه امیرکبیر: تجمع و تریبون آزاد دانشجویی “در حسرت عدالت” امروز سه شنبه




با حضور گسترده و با شکوه دانشجویان برگزار شد



این تجمع که در اعتراض به صدور حکم ناعادلانه ۷۸ ماه حبس برای سه دانشجوی بی گناه دانشگاه امیرکبیر، احکام سنگین دادگاه انقلاب و کمیته های انضباطی برای دانشجویان و اختناق موجود در دانشگاه ها در دولت احمدی نژاد بود از ساعت ۱۲ در صحن دانشگاه امیرکبیر آغاز شد.


اخبار تکمیلی متعاقبا ارسال می شود


.


بنا به گزارش دریافتی، ظهر امروز نزدیک به یکهزار تن از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر در اعتراض به حكم ظالمانه دستگاه قضايی رژیم علیه سه دانشجوی دربند اين دانشگاه تجمع كردند.
دانشجویان با شعار مرگ بر دیکتاتور، احمدی نژاد پینوشه، ایران شیلی نمیشه و دانشجوی زندانی آزاد بايد گردد، دست به تظاهرات زدند.
دانشجويان همچنین با خواندن سرود 'یاردبستان' و 'ای ایران' به تظاهرات اعتراض آمیز خود ادامه دادند.

نامه پدر بیمار و رنج دیده یک زندانی سیاسی دربند در اوین


نامه پدر بیمار و رنج دیده یک زندانی سیاسی دربند در اوین

این سوال برای هر کسی پیش می آید که از تمام جوامع حقوق بشری بخواهد که اگر انسانی به جرم دفاع از حقوق بشر و دموکراسی خواهی و حق طلبی به سیاهچال های اوین روانه شود چه کسی باید از حق قانونی و انسانی ایشان دفاع کند؟ این مساله در حالتی اتفاق می افتد که آزادی بیان و گفتار در هر کشور امری عادی و معمولی به حساب می آید اما در کشور ما از جرم های سنگین و مهم است که عباس خرسندی نیز از این امر مستثنی نمی باشد.
این مقدمه ای بود که بگویم عباس خرسندی: 52 ساله ساکن شهرستان فیروزکوه با دارا بودن مدارک عالیه تحصیلی که شامل اخذ فوق لیسانس علوم اقتصادی و لیسانس زبان انگلیسی از خارج کشور بوده و مدت زمان کوتاهی را نیز به عنوان استاد دانشگاه مشغول تدریس بود و چون نقطه مشترکی از لحاظ تفکرات سیاسی و ایده های اجتماعی با قوانین و ارزش های اجرایی رژیم نداشت خود را فارغ از مسائل مادی کرده و با انتخاب شغل آزاد فعالیت سیاسی خود را شدت بخشید تا اینکه اولین بار در تاریخ 7 بهمن سال 83 توسط ماموران وزارت اطلاعات از محل کار خود به جرم اقدام علیه امنیت داخلی دستگیر و روانه زندان شد و پس از 40 روز به قید وثیقه 50 میلیون تومانی آزاد شد. دیری نپایید که مجددا در روز 18 شهریور 1386 ایشان به توسط مامورین اطلاعات جلب و روانه اوین شد.
او به مدت 50 روز در انفرادی 209 اوین محبوس بود و 6 ماه نیز در اندرزگاه 7 سالن 3 بلاتکلیف است. پس از دستگیری ایشان ، پیگیری های مستمر از طرف اینجانب و خانواده آقای خرسندی به همراه وکلای انتخاب شده و تایید شده از سوی قاضی پرونده به نام قاضی صلواتی انجام شد ولی هر بار با پاسخ های بی ربط از سوی ایشان رفع تکلیف شد.
در طی این مدت عباس خرسندی چندین بار به دادگاه احضار شد و تا کنون هیچ رای و حکمی برای ایشان صادر نشده است. در صورتی که می دانیم در هیچ جای دنیا کسی را بدون تشخیص جرم و گناه او را به مدت 8 ماه در زندان نگه نمی دارند و این کار غیر قانونی و ضد حقوق بشر می باشد.
گناه عباس خرسندی دفاع از حقوق مردم ایران در برابر ناملایمات و بی عدالتی ها بود.حقوقی که سالهاست در کشوری که در آن زندگی می کنیم پایمال می شود.
دولتی که خود را جمهوری اسلامی می خواند و ادعای برقراری عدالت عدل علی و حمایت از مستضعفین و مسلمانان جهان دارد هر گونه آزادی بیان و عقاید و اندیشه را از مردم ایران صلب کرده تا آنجایی که این شخص با تحصیلات عالیه دانشگاه به جای تدریس و ارائه تجربیات علمی خود به دانشجویان و محصلان تنها و تنها به دلیل آشنا کردن حقوق اعضای یک جامعه نسبت به خودشان و دولتشان باید در سیاهچال های رژیم عدل و داد جای گیرد.
شخصی که به مدت زیادی خود را فارغ از مسایل مادی کرده و با انتخاب شغل آزاد به مقام و جاه و قدرت پشت پا زده و فریاد حق طلبی مردم ایران را سر می دهد چرا باید اینگونه قربانی بی عدالتی شود.
عباس خرسندی تنها فرزند پسر اینجانب و عهده دار تامین هزینه های زندگی و درمانی من نیز بوده و اینجانب در سن 85 سالگی نیاز به سرپرستی و حمایت مالی و معنوی پسرم می باشم.در طول این 8 ماه من از دوری فرزندم بیمار تر و غمگین تر و رنجور تر شدم و بارها در بیمارستان بستری شده و برای تامین هزینه های زندگی با مشکلات فراوانی رو به رو شده ام. به همین دلیل از همه سازمان های مدافع حقوق بشر و عفو بین الملل و دیگر سازمان های مشابه تقاضای کمک می نمایم و تقاضا دارم که این سازمان ها برای دفاع از حقوق او با دادن نامه و بیانیه حمایت و پشتیبانی خود را از او اعلام نمایند و خواستار آزادی هرچه سریعتر فرزندم شوند.
او اکنون در زندان تحت فشار بوده و در حدود 15 کیلو از ورن خود را نیز از دست داده و با داشتن سابقه بیماری قلبی و زخم معده و سنگ کلیه در معرض خطر انواع بیماری ها قرار دارد
.

تیراندازی ماموران رژیم بسوی تظاهرکنندگان؛ 6 کشته و مجروح




تیراندازی ماموران رژیم بسوی تظاهرکنندگان؛ 6 کشته و مجروح


خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان


سردشت: بدنبال تیراندازی نیروی انتظامی به تجمع اعتراضی شماری از شهروندان "ربط" دست کم یک نفر کشته و پنج نفر دیگر هم زخمی شدند.
در جریان تیراندازی نیروهای گارد ویژه نیروی انتظامی به تجمع شماری از مردم شهر "ربط" حداقل پنج نفر زخمی شده و یک جوان 21 ساله به نام " حسین پویایی فر" به دلیل اصابت گلوله و خونریزی شدید جانش را از دست داد.
این تجمع روز یکشنبه هفته جاری و در اعتراض به توقیف یک خودروی باربر بدست نیروهای انتظامی اتفاق افتاد و در جریان آن معترضین به توقیف این خودرو نخست در مقابل کلانتری "ربط" تجمع کرده و بعد از مدتی تجمعی را در ورودی شهر به راه می اندازند.
نیروهای گارد ویژه هم بعد از حضور در مکان تجمع، اقدام به تیر اندازی –کمر به بالا- می کنند و در این بین حداقل پنج تن از ناحیه کمر به بالا زخمی شده و "حسین پویایی فر" هم جانش را از دست می دهد.جنازه نامبرده به طور شبانه و مخفیانه در گورستان "ربط" خاکسپاری شده است.
سه شنبه 3 اردیبهشت 1387

Monday, April 21, 2008

یک فعال دیگر جنبش زنان به حبس و شلاق محکوم شد


یک فعال دیگر جنبش زنان به حبس و شلاق محکوم شد

سایت تغییر برای برابری دوشنبه2 اردیبهشت 1387
حکم محکومیت ناهید جعفری فعال جنبش زنان و از اعضای کمپین یک میلیون امضا به وی ابلاغ شد . او بر اساس حکم قاضی شعبه 13 دادگاه انقلابّ وطبق ماده 618 قانون مجازات اسلامی به اتهام اخلال در نظم عمومی به 6ماه حبس و 10 ضربه شلاق محکوم شده است.
زهرا ارزنی وکیل ناهید جعفری در این باره می گوید :«طبق قانون و رویه قضایی وقتی یکی از طرفین دعوا وکیلی را به دادگاه معرفی می کند مرجع قضایی مکلف است کلیه اوراق قانونی و اخطاریه ها را به نشانی وکیل وی ابلاغ نماید. علی رغم اعلام این موضوع به دادگاه باز هم حکم به موکل من ابلاغ شده است نه اینجانب.»
وی درباره حکم ناهید جعفری گفت :« دادسرای انقلاب سه اتهام را به ایشان وارد کرده بود: اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی، تمرد از دستور پلیس و اخلال در نظم عمومی. طبق نظر دادگاه موکلم از دو اتهام تبرئه شده است. دادگاه متاسفانه اخلال در نظم عمومی را وارد دانسته و وی را به 6 ماه حبس تعلیقی به مدت دوسال و 10 ضربه شلاق محکوم نموده است.»
حکم شلاق پیش تر نیز برای مینو مرتاضی و نسرین افضلی از متهمان بازداشت شده در برابر دادگاه انقلاب (13 اسفند1385) صادر شده بود. دلیل صدور حکم شلاق برای فعالان اجتماعی و جنبش زنان در چیست؟ زهرا ارزنی می گوید :« در صدور چنین احکامی که متهمین آن فعالان اجتماعی و سیاسی هستند جای خالی افکار عمومی و هیئت منصفه کاملا مشهود است چراکه افکار عمومی یک فعال اجتماعی یا سیاسی را حتی به فرض اثبات اتهامش محکوم به شلاق نمی کند. یک فعال اجتماعی یا سیاسی اهداف والایی برای انجام عملی که ممکن است مجرمانه هم تعبیر شود دارد اما در این حکم ما شاهد صدور حکم شلاق برای این فعال اجتماعی هستیم که نوی تحقیر و وتوهین به فعالان اجتماعی و فعالیت اجتماعی است چون حداقل دادگاه می توانست به جای صدور حکم شلاق، جریمه نقدی را جایگزین کند» او در ادامه می افزاید :« به همراه وکیلم ظرف مدت تعیین شده اعتراض مان را تقدیم دادگاه تجدید نظر می کنیم»
ناهید جعفری عضو مرکز فرهنگی زنان و کمپین یک میلیون امضا، روز 13 اسفند در برابر دادگاه انقلاب به همراه دیگر فعالان جنبش زنان که در اعتراض به دادگاهی شدن 5 فعال جنبش زنان به دلیل تجمع 22 خرداد 1385در میدان هفت تیر اجتماع کرده بودند بازداشت شد. او حین بازداشت مورد ضرب و شتم پلیس نیز قرار گرفت و آسیب دید. او پس از آزادی از زندان به وکالت شیرین عبادی و نسرین ستوده، شکایتی را علیه مامور ضارب تقدیم نیروی انتظامی کرد اما تا کنون پی گیری هایش نتیجه ای نداشته و پرونده اش در مرحله تحقیقات است. زهرا ارزنی می گوید :« جالب است که ایشان در مقام متهم محکوم شده است اما در مقام شاکی پرونده اش هنوز در مرحله تحقیقات مانده است

Sunday, April 20, 2008

یاد و خاطره‌ سهراب سپهری گرامی

یاد و خاطره‌ سهراب سپهری گرامی
سهراب سپهری
در 15 مهر ماه 1307 در کاشان چشم به جهان گشود تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر به پایان رساند و وارد دانشکده هنرهای زیبا تهران شد و در سال 1332 در رشته نقاشی با احراز رتبه اول و دریافت نشان درجه علمی لیسانس گرفت در سال 1336 از راه زمینی به پاریس و لندن سفر کرد در سال 1337 در اولین بی ینال تهران و کمی بعد در بی ینال ونیز و در سال 1339 در بی ینال دوم تهران شرکت جست و جایزه اول هنرهای زیبا را دریافت داشت در دی ماه سال 1358 برای درمان بیماری سرطان خون به انگلستان رفت و در اسفند ماه همین سال در ایران بازگشت و در تاریخ اول اردیبهشت 1359 در بیمارستان پارس تهران چشم از جهان فرو بست وی را در روستای مشهد اردهال کاشان به خک سپردند


نسرین افضلی، فعال حقوق زنان به حبس و شلاق محکوم شد


شش ماه حبس و ده ضربه شلاق برای نسرین افضلی، عضو کمیسیون زنان دفتر تحکیم


نسرين افضلی، روزنامه نگار و از فعالان حقوق زنان به شش ماه حبس و تحمل ده ضربه شلاق محکوم شد.
نسرين افضلی به همراه ۳۲ نفر ديگر از فعالان جنبش زنان قصد شرکت در جلسه دادگاه رسيدگی به پرونده يکی ديگر از فعالان زن در روز ۱۳ اسفند سال۱۳۸۶ را داشتند که به دليل ممانعت از ورود آنها به جلسه دادگاه، مجبور شدند تا پايان جلسه رسيدگی، در پيادره رو مقابل دادگاه در خيابان منتظر بمانند اما توسط نيروی انتظامی دستگير شدند.
اتهام اوليه خانم افضلی، «اجتماع غير قانونی» و «تبانی به قصد برهم زدن امنيت کشور و اخلال در نظم عمومی و تمرد از دستور پليس» بود اما دادگاه وی را از اين اتهامات تبرئه کرد اما در حکمی که روز گذشته به محمد مصطفايی، وکيل خانم افضلی ابلاغ شد مجازات شش ماه زندان و ده ضربه شلاق به اتهام اخلال در نظم عمومی کشور با استناد به ماده ۶۱۸ قانون مجازات اسلامی برای وی تعين شد .
آقای مصطفايی با اشاره به اينکه ايستادن در پياده رو خيابان عمل مجرمانه ای نيست عقيده دارد که با توجه به تبرئه شدن موکلش از اتهامات اوليه، اساسا جرمی احراز نشده که بتوان آن را پايه عمل مجرمانه قرار داد.
وکيل مدافع نسرين افضلی به راديو فردا می گويد: «اين عده خيلی ساکت در پياده رو ايستاده بودند، نه شعاری می دادند و نه پلاکاردی داشتند. در واقع به کسی که می خواسته در دادگاه دوستانش شرکت کند نمی توان اتهام اخلال در نظم عمومی را وارد کرد. اين موضوع با اعتراضات زنان در روز هشتم مارس متفاوت است و اصلا نبايد حضور اين عده را در مقابل دادگاه انقلاب تجمع فرض کرد و گفت که اينها در نظم عمومی اخلال ايجاد کردند.»
وی افزود:« اخلال در نظم عمومی زمانی حادث می شود که يک نفر با انگيزه قبلی قصد جمع کردن عده ای را داشته باشند تا آن گروه نظم عمومی را مختل کند و يا اينکه شخصی کاری کند که باعث وحشت ديگران بشود. بنابراين درمورد اين فعالان نمی توان گفت که عمل آنها اخلال در نظم عمومی است.»
اتهامی که شعبه ۱۳ دادگاه انقلاب بر اساس آن شش ماه حبس تعليقی برای خانم افضلی صادر کرده، اخلال در نظم عمومی است و آقای مصطفايی می گويد که با توجه به اتهام صادره، دادگاه انقلاب صلاحيت رسيدگی به اين پرونده را براساس قانون ندارد .
وی می گويد: «رسيدگی به اتهام اقدام عليه امنيت ملی در صلاحيت دادگاه انقلاب است اما از آنجا که موکلم از اين اتهام تبرئه شده و تنها اتهام اخلال در نظم عمومی در پرونده موجود بود بايد که پرونده به دادسرای عمومی ارجاع داده می شد چرا که دادگاه انقلاب صلاحيت رسيدگی به اين پرونده را ندارد و من به اين حکم به همين دليل اعتراض خواهم کرد.»
نکته قابل توجه ديگر در حکم اين فعال حقوق زنان، تحمل ده ضربه شلاق است. اين اولين باری نيست که دستگاه قضايی ايران برای فعالان زن در ايران حکم شلاق صادر می کند. صدور احکام مشابهی در پرونده دلارام علی و مرضيه مرتاضی لنگرودی اعتراض مجامع حقوق بشری را برانگيخت.
نسرين ستوده وکيل دادگستری، با اشاره به غيرقانونی بودن روند رسيدگی به پرونده خانم افضلی به دليل حضور نداشتن هيات منصفه درباره صدور حکم شلاق برای فعالان سياسی و يا فعالين زن به راديو فردا می گويد: «می دانيد که مجازات هايی از قبيل شلاق در همه سيستم های حقوقی جزو مجازات های تحقير کننده است بنابر اين وضع چنين مجازات هايی برای فعالان حقوق زنان تنها به قصد تحقير اين افراد صورت می گيرد

Saturday, April 19, 2008

فراخوان جامعه كارگري تهران

فراخوان جامعه كارگري تهران براي هر چه باشكوه تر
برگزاركردن تظاهرات روزجهاني كارگردرتهران

مازنده برآنيم كه آرام نگيريم

كارگران شريف و آزاده سراسرميهن

سال 86 برای ما کارگران، سالی همراه با اخراج و بیکاری، برقرار بودن قراردادهای موقت یک ماهه و به موقع پرداخت نشدن حقوق ماهیانه كه در خيلي از مواقع نزديك به 15ماه هم ميرسد و همچنين امنیت شغلی و از آنطرف اعتراضات صنفي كارگران شريف بود كه هر روز به گوش ميرسيدبه راستي سالي كه گذشت سالي بسيار تاسف باربراي جامعه كارگري بود و نظر به اينكه به هرحال شاهدبوديم وضعيت شغلي و معيشتي كارگران در سال گذشته هر روز بدتر از روز قبل ميشد .
بنابراين برای ما کارگران و تمامی زحمتكشان آگاه، اول ماه مه می تواند بستر و زمینه ای برای تحقق خواسته های برحق صنفي و انسانی ما باشدو بايد كه اين روز را هرچه باشكوه تر برگزار كنيم وباراهپيمايي و تظاهرات خود به مسئولين امر هم ميگوييم كه جامعه كارگري از حق صنفي خود كوتاه نخواهد آمد و اين روز را هرچه باشكوه تر برگزار خواهد كرد .
و از تمامي كارگران شريف در سراسر ميهن ميخواهيم كه براي يك صدا شدن و هر چه باشكوه تر برگزار كردن اين روز برزگ به تهران آمده و حقوق صنفي و انساني خود را از مسئولين امر طلب كنيم. آري آزادي ,امنيت مشاغل ,حق مسلم ماست .
كارگر , دانشجو , معلم اتحاد اتحاد
روز جهاني كارگر برهمه كارگران و زحمتكشان مبارك باد
درود بركارگران شريف و آزاده سراسر ميهن
جامعه كارگري تهران
فروردين ۸۷

«گفتگو با ماندانا زندیان ، شاعر و نویسنده در لس آنجلس»


گریزگاهی می­جویم
پیش تو
از خویش
گریزگاهی برای این دست های خالی از صلح
تا به ترس های منخیره نشوند


- خانم زندیان درود فراوان بر شما ، فرارسیدن عید نوروز را به شما شادباش می گویم.

سپاسگزارم و برای شما و برای همگان آرزوی تندرستی و آرامش و شادی دارم.


- کمی از خودتان و کارهای جدیدتان برای خوانندگان بگویید؟

بهار 1351 در اصفهان متولد شدم. خیلی زود همراه خانواده به تهران آمدم و تمام تحصیلاتم را از کودکستان تا پایان دانشکدۀ پزشکی در تهران به انجام رساندم.
حدود هشت سال پیش ایران را ترک کردم و از آن زمان تاکنون در لس آنجلس به کار و تحقیق در زمینۀ بیماری های کودکان مشغولم.
عشق اصلی زندگی ام ادبیات فارسی است. تاکنون سه مجموعه شعر چاپ کرده ام و در حال حاضر عضو شورای ویراستاران فصلنامۀ فرهنگی « ره آورد »، چاپ لس آنجلس، می باشم. همچنین با مؤسسۀ « کتاب گویا » که آثار باارزش ادبیات فارسی را به شکل کتاب های صوتی در می آورد همکاری می کنم. این بخت بلند را داشته ام که رمان زیبای « سووشون » اثر خانم سیمین دانشور را اجرا کنم و نیز رمان باارزش « سگ و زمستان بلند »، اثر خانم شهرنوش پارسی پور را.
مقالاتی هم در زمینۀ مسائل ادبی و اجتماعی نوشته ام که در نشریات خارج از کشور، از جمله ره آورد، باران، بررسی کتاب، کاکتوس چاپ، و نیز در سایت های اینترنتی گوناگون منتشر شده اند.

- بفرمایید از چه زمانی کار ادبی را جدی گرفتید و مشوق یا مشوق هایتان چه کسانی بوده اند؟

از روزهای نوجوانی، حدود دوازده سالگی به شعر روی آوردم. با ادبیات کلاسیک شروع کردم. غزل می گفتم، قصیده، مثنوی، مستزاد و هر قالبی که می آموختم. آن روزها سرودن شعر برایم یک حالت آزمودن داشت. دور و برم هم، در خانه و مدرسه، فقط کتاب های شعر کلاسیک موجود بود.
سال سوم دبیرستان بودم که شعر مدرن فارسی را با هشت کتاب سهراب سپهری کشف کردم و این شانس بزرگ من بود. اندیشه و نگاه انسانی و لطیف سهراب به من این امکان را داد که فاصلۀ بین شعر کلاسیک و مدرن را درست طی کنم. فروغ و شاملو را که شناختم، شعر برایم جدی شد و این به سال های دانشگاه بر می گردد.
حقیقت این است که هیچ وقت مشوقی به معنای واقعی این کلمه نداشته ام. دوستان بسیار خوبی دارم که حضورشان شعرم را غنی می کند و این برایم بسیار باارزش است. همسر خوبی هم دارم که عشق مرا به ادبیات فارسی درک می کند و من ارزش همدلی اش را می فهمم. ولی در واقع به قول دوست شاعرم، مانا آقایی، خودم آغوش و پناه خودم بوده ام.

- اگر شاعر و نویسنده نبودید ، دوست داشتید چکاره می شدید و چرا؟

نقاشی را هم خیلی دوست دارم. دورۀ بسیار کوتاهی هم، در تهران، شاگرد استاد علی اصغر پتگر بودم. رنگ را دوست دارم و واژه ها و انسان ها و حقایق غیر فیزیکی جهان هریک برایم رنگ خاصی دارند. در واقع من شعرم را نقاشی می کنم، با نور و رنگ و دریا و درخت و پرنده.

- اگر قرار باشد از بین شاعران معاصر ، ده شاعر مورد علاقه تان را انتخاب کنید ، چه کسانی را انتخاب می کنید؟

فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، احمدرضا احمدی، محمود مشرف آزاد تهرانی( م. آزاد )، احمد شاملو، لیلا فرجامی، مانا آقایی، گراناز موسوی، مهدی اخوان ثالث، شعرهای نوستالژیک نادر نادرپور را هم خیلی دوست دارم.
گفتید ده تن، وگرنه می توانستم ادامه دهم!

- رابطه ی شما با شعر دیروز ایران چگونه است؟

عالی! کتاب بالینی ام « دیوان حافظ » است. شاهنامۀ فردوسی را دوبار از اول تا آخر خوانده ام. دیوان شمس را دوست دارم. سعدی، آموزگار من است. گلستان اش را می نوشم. و هاتف اصفهانی و صائب تبریزی را هم گاه می خوانم. خیام را بارها خوانده ام. منطق الطیر عطار را خیلی دوست دارم. نظامی را هم دوست دارم، به ویژه هفت پیکرش را. به نظر من ادبیات کلاسیک ما گنجینۀ باازرشی است که همیشه می شود از آن آموخت. من حافظ را از بسیاری از شاعران هم نسلم به خود، معاصر تر می بینم. حافظ به قول سهراب سپهری « از اهالی امروز » است. این امروز نه گذشته است، نه آینده، واقعاً امروز است.

- به نظر شما از نقطه نظر مضمون، تفاوت مهم شعر امروز و دیروز در چیست؟ شما در شعرتان چقدر به تکنیک یا قالب اهمیت می دهید و چقدر به مضمون؟

هایدگر می گوید « انسان به هستی پرتاب شده است.» انسانی که در هنر مدرن مطرح می شود، تقریباً چنین وضعی دارد، یعنی خیلی تنهاست و نمی تواند با افراد و اشیای دور و برش ارتباط عمیق برقرار کند. حتی جهانش از هم گسیخته است و دورنمای انهدام این جهان با جنگ های جهانی یا جنگ های هسته ای، چندان دور از ذهن نیست. حضور این انسان در شعر امروز، شعر را تلخ می کند و پر از دلهره. و این شاید به قول خانم سیمین دانشور، واقع گرایانه است.
ادبیات کلاسیک ما یک جهان بینی عرفانی دارد و ورای مسائل روزمره سیر می کند، حتی معشوق در ادبیات کلاسیک ما موجودی تجریدی و انتزاعی است. ادبیات امروز، از آدم ها و جریان هایی حرف می زند که شما اصلاً لازم نیست شاعر باشید، تا با آنها ارتباط برقرار کنید. به قول شاملو « درد مشترک » ی است که فریاد می شود.
دربارۀ مضمون و قالب یا تکنیک در شعر، برای من، مضمون و مفهوم اصل است. به موسیقی شعر توجه دارم و همیشه شعرم را بعد از تکمیل شدن برای خودم بلند می خوانم تا موسیقی اش را بشنوم، ولی هرگز مفهوم را فدای موسیقی نمی کنم. برای من هنر یعنی مفهوم. تاکید بیش از حد روی فرم و تکنیک به نظر من بیشتر صنعت می سازد تا هنر.

- محبوب ترین کتابی که خوانده اید چه نام دارد؟ می توانید چنین انتخابی داشته باشید؟

محبوب ترین کتاب زندگی من « شازده کوچولو » ی سنت اگزوپری است. تعجب نکنید اگر بگویم من این کتاب را هرروز و هر لحظه زندگی می کنم. اصلاً دنیا را از پنجرۀ این کتاب می بینم. و البته دیوان حافظ. بدون این دو اثر روزگارم نمی گذرد.


- اگر داخل ایران بودید چه می کردید ، آیا مایل هستید در شرایط فعلی به ایران برگردید؟

خیلی دلم می خواست می توانستم در یک شرایط طبیعی، داخل ایران به ادبیات فارسی بپردازم. زبان، پدیده ای پویا است وطبیعی است که ادبیات هر سرزمین در میان مردمی که آن زبان را زندگی می کنند، بهتر و زیباتر رشد می کند و بارور می شود.
از سوی دیگر، محور هنر برای من، انسان است و تصور می کنم جایی که انسان حرمتی ندارد، نمی شود هنر ناب خلق کرد. چرا که هنر وقتی با عوامل بازدارنده مواجه می شود، ناچار به ابهام و سمبل پناه می برد و زبانی خلق می کند که اکثریت، حرفش را نمی فهمند و وقتی میان هنر و مخاطبش فاصله افتاد، هنر زودتر از مخاطبش می پژمرد. من به سادگیِ زبان بسیار پایبندم و نیز به احترام به حقوق بشر و حیثیت و شرافت انسان. با این وصف فکر نمی کنم بتوانم در ایران هیچ کاری بکنم!
وقتی ساکن غربت شدم، به خودم گفتم باید برای اینجا ماندن یک دلیل بزرگ و مهم پیدا کنم. دلیلی که لااقل خودم را در صمیم وجودم قانع کند. امروز من این دلیل را پیدا کرده ام و آن در یک نگاه کلی، مجموعه ای از کارها و نوشته ها و حرف ها و دیدارهایی است در راستای باورهایم، که اگر ایران مانده بودم، ناممکن بودند. مهم نیست که به خاطر همین مجموعه، امکان بازگشت به ایران را - نمی دانم تا کی- از دست داده ام. به نظر من آدم وقتی سرزمینش را پشت سر می گذارد، چیز بیشتری برای از دست دادن ندارد که نگرانش باشد.

- یک خاطره ی زیبا و یک خاطره ی نازیبا که در زندگی برای شما اتفاق افتاده است را، برا ی خوانندگان تعریف کنید؟

تلخ ترین خاطرۀ من، تصویر نیمه شبی است که ایران را ترک کردم. این تصویر تا مدت ها مثل کابوس در خواب های من رفت و آمد می کرد. تصویرآخرین نگاهی که از پشت شیشه های فرودگاه مهرآباد به شهر انداختم و حس کردم چیزی در من شکست و خرد شد، ریزِریز، و ریخت روی خیابان های پشت آن شیشه.
چیزی که می دانستم هرگز نخواهم توانست جمعش کنم و بگذارمش سرجایش.
و عجیب است که زیباترین خاطره ام در همین غربت خلق شد. دیدار عزیزی که شاید آوردن نامش، مطلب را شخصی کند. عزیزی که مثل سعدی و حافظ، آموزگار همیشۀ زندگی ام بوده و شوربختانه ، با امواج انقلاب به این سوی آبها رسیده است.
دیدن کسی که توانسته خوب و درست و مفید زندگی کند و به رغم همۀ ناملایمات، نشکند، به آدم انگیزه و اردۀ خوب زندگی کردن می دهد. من این انگیزه و اراده را احتیاج داشتم.

- شما در شعرهای گذشته ی خود مانند مدار صفر ، خیابان انقلاب و ... به حقوق بشر ، دموکراسی ، خودفروشی ، اعتیاد و ... اشاره کرده اید و بسیاری از این مسائل را نقد کرده اید. آیا توجه به مسائل اجتماعی و سیاسی، در کارهای شما ادامه خواهد داشت و آیا شما این توجه را به معنای تعهد هنری می شناسید؟

به نظر من تعهد در هنر به معنای صمیمیت و صداقت است و ارتباط چندانی با موضوعی کار هنرمند ندارد.
بدین معنا که اگر من از صمیم وجودم دوست دارم دربارۀ بهار بنویسم یا نقاشی کنم، بدون توجه به قضاوت دیگران، به بهار بپردازم، حتی اگر اوضاع سیاسی و اجتماعی کشورم یا جهان اطرافم، چیزی شبیه فاجعه است.
به بیان دیگر اگر اثر هنری بخواهد از توجهی که به مسائل سیاسی و اجتماعی نشان می دهد، به عنوان یک نورافکن برای جلوه بخشیدن به خالق اثر در صحنۀ اجتماع بهره برد، من این کار را یک کار متعهد نمی دانم. در نگاه من سهراب سپهری و احمد رضا احمدی همان قدر متعهدند که شاملو یا سیمین بهبهانی.
در همین راستا، من اصولاً آدمی هستم که اخبار جهان و به ویژه خاورمیانه و به طور خیلی خاص تر ، اخبار ایران را جدی و دقیق دنبال می کنم و در نتیجه بسیار تحت تأثیر مسائل سیاسی و اجتماعی هستم. این مسائل همیشه در ناخود آگاه من جاری اند و هر از گاهی به شعر می رسند. ولی در همین میان، شعرهایی هم دارم که کاملاً شخصی اند و درونی و عاطفی، که صمیمانه تجربه شان کرده ام و هرگز در سرودن و چاپشان تردید نکرده ام ، چون پیش تر شعر « خیابان انقلاب « یا « مدار صفر » را سروده ام.
شعر برای من دوستی صمیمی و مهربان است که دربارۀ همه چیز با او حرف می زنم : جنگ، زندان، اعدام، عشق، درخت، دریا، دلتنگی ، شادی، و . . . و در معنای وسیع، زندگی.
من به انسان احترام می گذارم و به همین دلیل همانطور که شما گفتید، بی حرمتی به شعور و حیثیت انسان را نقد می کنم، چه توسط جمهوری اسلامی انجام شود، چه دولت آمریکا یا هر نظام و آیین دیگر.
- همانطوریکه می دانید بسیاری از سران رژیم حاکم بر ایران در خرید و فروش دختران نوجوان ایرانی به شیخ نشین های عرب دست داشته و دارند و بسیاری از آنان را نیز در پاکستان به دلالان پول و سرمایه به قیمتی ناچیز بفروش می رسانند و یا در پخش مواد مخدر در بین جوانان هموطنمان آنها را به فنا و نیستی می کشانند ، بفرمایید مسولیت شاعران و نویسندگان ، هنرمندان و دیگر قشرهای آگاه و دلسوز ایرانی ، بویژه در خارج کشور در مقابل این قبیل جنایات ملی چیست؟
من تصور می کنم برای هنرمند، در معنای بکر آن، نمی شود حکم صادر کرد و گفت مسئولیتش در یک شرایط خاص چیست. همانطور که گفتم تصور من این است که مسئولیت همیشگی هنرمند این است که با خودش صادق و صمیمی باشد. فقط همین.
ولی روشن است که وقتی صدای یک سرزمین خاموش می شود، صداهای رسایی که این امکان را دارند تا با آزادی، مشکلات آن سرزمین را به گوش جهان برسانند، اگر همت کنند، می توانند حقیقت را نجات دهند.
به قول فروغ فرخزاد، « دنیا زشتی کم ندارد. زشتی های دنیا بیشتر بود اگر آدمی بر آن دیده بسته بود. اما آدمی چاره ساز است. »
من به چاره ساز بودن آدمی باور دارم و هرگز بر زشتی های دنیا دیده نبسته ام.
- بزرگترین آرزوی قلبی شما به عنوان شاعر و نویسنده ی جوان چیست؟

بزرگ ترین آرزوی قلبی یا رؤیای من این است که جهان با صلح و آرامش آشتی کند و تصور می کنم لازمۀ این زیبایی این است که ما آدم ها همدیگر را بفهمیم و ببخشیم. باور من این است که سرنوشت انسان، سرنوشت دنیاست.

- در پایان ، آیا نکته ای هست که بخواهید به آن بپردازید؟

می توانم به یک شعر تازه مهمانتان کنم:

« گریزگاهی می­جویم
پیش تو
از خویش
گریزگاهی برای این دست های خالی از صلح
تا به ترس های من
خیره نشوند.

عصر من
عصر خشم است و انتقام
عصر حزب های از هم پاشیده­ای
که آرمان های بی رمقشان
با خاطرات اعدامیان بی­کفن
در خاک فرو می رود،
تا ما در هوای آزاد
به تماشای استبداد بنشینیم.

عصر من
عصر تهی دستی ست
و از شهرزاد قصه گو شنیده است
هزار و یک شب هم که چشم هایش را ببندد
هیچ شاهزاده ای
سراغ پیشانی اش را نمی گیرد.

گریزگاهی می­خواهم
پیش تو
از این عصر
تا به یاد نیاورم
جهان، جوان نمی­شود
و من به گذشته بر نمی­گردم
و تو،
که تمام چشم های دنیا را به ما بخشیدی
و هیچ وقت دیده نشدی،
یک روز خسته می شوی
و دستِ حادثه را نمی­گیری.

گریزگاهی می­جویم
تا باور کنم
هر پروانه ای از مرگ رهایی یابد
جهان خوشرنگ تر خواهد شد. »

- خانم زندیان از شما بخاطر شرکتتان در این گفتگو سپاسگزاری می کنم.

من هم سپاسگزارم برای وقتتان و این گفت و گوی خوب و جدی.


پرسشگر: م. ساقی
تاریخ گفتگو: 26 فروردین 1387

Wednesday, April 16, 2008

خدیجه مقدم، عضو کمپین یک میلیون امضاء آزاد شد

مدرسه فمینیستی: خدیجه مقدم، عضو کمیته مادران کمپین یک میلیون امضاء با سپری کردن ۹ روز در بازداشتگاه موقت وزراء عصر روز چهارشنبه ۲۸ فروردین ماه آزاد شد


خدیجه مقدم را روز سه شنبه ۲۰ فروردین ماه در خانه خود بازداشت کردند و به بازداشتگاه موقت وزراء انتقال دادند. دادياري امنيت دادگاه انقلاب طي بازجويي هاي متعدد از خديجه مقدم اتهام وي را اقدام عليه امنيت ملي ، تشويش اذهان عمومي و تبليغ عليه نظام اعلام و برای وی ۱۰۰ میلیون تومان وثیقه تعیین کرده بود، اما خدیجه مقدم اتهامات را نپذیرفته و به قرار وثیقه خود اعتراض کرده بود. در پی آن خانواده خدیجه مقدم و وکلای پرونده، لیلا علی کرمی (به همراه شیرین عبادی و نسرین ستوده) برای رسیدگی به وضعیت موکل خود بارها به دادگاه انقلاب رجوع کرد. در نهایت روز سه شنبه ۲۷ فروردین، قرار وثیقه او به کفالت تغییر یافت، اما به جای آزادی به زندان اوین منتقل شد. اما بالاخره روز چهارشنبه ۲۸ فروردین ماه ساعت ۶ بعد از ظهر از زندان اوین آزاد گردید.

پروين دولت‌آبادی درگذشت

پروين دولت‌آبادی درگذشت


دویچه وله: پروین دولت‌آبادی، شاعر و نویسنده، در سپیده‌دم سه‌شنبه (۲۷ فروردین) در سن ۸۴ سالگی، دیده از جهان فروبست. از اقدامات او می‌توان به فعالیت در زمینه‌ی ادبیات کودک، تأسیس دبستان شیوا و بنیانگذاری شورای کتاب کودکان اشاره کرد.
پروین دولت آبادی در سال ۱۳۰۳ در اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات خود را در همان شهر آغاز کرد و در تهران به پایان رساند. وی سپس وارد دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد اما بازدید از شیرخوارگاه شهرداری تهران، مسیر زندگی او را تغییر داد.
پس از این بازدید، دولت‌آبادی تصمیم گرفت نیرویش را برای نگاهداری از کودکان بی‌سرپرست به کار بگیرد . به همین منظور در پرورشگاه شهرداری تهران مشغول به کار شد که حاصل تماسش با کودکان خردسال، مجموعه‌ی سروده‌های او در زمینه‌ی ادبیات کودکان است.
دولت‌آبادی هم‌چنین در انگلستان عکسبرداری داخلی را آموخت و در آمریکا موفق به کسب دکترا در رشته‌ی "آموزش پیش از دبستان" شد. وی یکی از بنیانگذاران شورای کتاب کودک و از ویراستاران بخش کتاب‌های کودکان انتشارات فرانکلین بود.
از دیگر فعالیت‌های او می‌توان به گردآوری گنجینه‌ی ادبیات کودکان با همکاری لیلی ایمن‌آهی و فعالیت در بخش سوادآموزی کارگران شرکت نفت اشاره کرد.
پروین دولت آبادی هم‌چنین یک مدرسه‌ی ابتدایی به نام "شیوا" تأسیس کرد و پس از یک دوره‌ی پنج ساله، دوباره به شرکت نفت بازگشت و تا رسیدن به سن بازنشستگی، در اداره‌ی تعاون سازمان پخش، به کار ادامه داد.
سروده‌های پروین دولت‌آبادی در زمینه‌ی ادبیات کودکان، سال‌ها در مجله "پیک" انتشار یافت. آثار وی علاوه بر آن، در ده جلد به شرح زیر به چاپ رسیده است:
شوراب، مهرتاب، بر قایق ابر (مجموعه چهارصد شعر برای کودکان)، گل بادام (برنده‌ی جایزه‌ی کتاب کودک)، منظور خردمند (زندگی و آثار جهان ملک‌خاتون شاعر سده‌ی هشتم هجری قمری)، هلال نقره‌ای (مجموعه‌ی غزل)، در بلورین جامه‌ی انگور (مثنوی) و شهر سنگی (شعر نیمایی).


مراسم تشييع پيکر پروين دولت‌آبادی برگزار شد،

Tuesday, April 15, 2008

سه دانشجوی امير کبير به زندان محکوم شدند


سه دانشجوی امير کبير به زندان محکوم شدند

«مشخص شد که در پرونده های قضايی که به نوعی جنجال و کشمکش کشيده می شوند که يک طرف آن دولت است، آنچه در نهايت سرنوشت دادرسی را تعيين می کند، ميزان نفوذ جريان های سياسی در پرونده است. تنها چيزی که اهميت ندارد، مستندات است و به هر حال جريان های قضايی و مسير پرونده ها هم به سمتی می رود که به نوعی تسويه حساب دولت و منتقدين آن تبديل شود.»

احسان منصوری، مجيد توکلی و احمد قصابان ، سه دانشجوی زندانی دانشگاه امير کبير در دادگاه تجديد نظر به بيست و دو تا سی ماه زندان محکوم شدند.
عليرضا جمشيدی، سخنگوی قوه قضائيه جمهوری اسلامی، روز سه شنبه گفت : دادگاه تجديد نظر، مجيد توکلی را به سی ماه ، احمد قصابان را به بيست وشش ماه و احسان منصوری را به بيست و دو ماه زندان محکوم کرده است.
اتهام های اين سه دانشجو، تبليغ عليه نظام ، اهانت به مقدسات و نشر اکاذيب اعلام شده است.
اين دانشجويان پيش از اين در دادگاه عمومی از اتهام توهين به مقدسات دينی و مذهبی، توهين به مردم شهر قم، توهين به مراجع، توهين به زنان محجبه و توهين به مسوولان نظام و رييس جمهوری تبرئه شده بودند.
شعبه ۴۴ دادگاه تجديدنظر با وارد دانستن اعتراض، حکم تبرئه صادره توسط دادگاه عمومی را نقض کرده و اين سه دانشجو را به زندان محکوم کرد.
اين سه دانشجو بارها در نامه هايی که از زندان نوشتند، اعلام کردند که تحت فشار و شکنجه مجبور به اعتراف شده اند.
نريمان مصطفوی، از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه امير کبير در گفت و گو با راديو فردا در واکنش به اعلام خبر محکوميت حبس برای سه دانشجوی دانشگاه امير کبير می گويد:« حکمی که اعلام شده، جريان دانشجويی به ويژه فعالان دانشجويی دانشگاه امير کبير را در بهت فرو برده است.»
صدور حکم دادگاه تحديد نظر برای مجيد توکلی، احسان منصوری و احمد قصابان در حالی صورت می گيرد که اين سه دانشجو پس از تحمل هشت ماه زندان توسط دادگاه عمومی تهران از اتهامات توهين به مقدسات دينی، توهين به حرم اهل بيت مسلمانان، توهين به مراجع تقليد مسلمانان، توهين به مردم شهر قم، توهين به زنان محجبه و جوانان متشرع، توهين به مسوولان نظام جمهوری اسلامی ايران، رياست جمهوری، وزير علوم و مسوولين دانشگاه امير کبير تبرئه شدند.
«مشخص شد که در پرونده های قضايی که به نوعی جنجال و کشمکش کشيده می شوند که يک طرف آن دولت است، آنچه در نهايت سرنوشت دادرسی را تعيين می کند، ميزان نفوذ جريان های سياسی در پرونده است. تنها چيزی که اهميت ندارد، مستندات است و به هر حال جريان های قضايی و مسير پرونده ها هم به سمتی می رود که به نوعی تسويه حساب دولت و منتقدين آن تبديل شود.»
نريمان مصطفوی، نايب دبير انجمن اسلامی دانشگاه امير کبير
نريمان مصطفوی، نايب دبير انجمن اسلامی دانشگاه امير کبير، در گفت و گو با راديو فردا با اشاره به تبرئه اين دانشجويان در دادگاه عمومی می گويد:« بعد از قضيه تبرئه دانشجويان، روزنه اميدی ايجاد شد که يک مرجع دادرسی صالح در کشور وجود دارد که بخواهد مستقل از جريان های سياسی به پرونده اين دانشجويان رسيدگی و آنچه برای دانشجويان رخ داده را به صورت شفاف به افکار عمومی بيان کند. ولی با اين حکمی که امروز آمد، نشان داده شد اين جريان دولتی، گستره حضور و نفوذ خود را توانسته در تمام نهادهای حاکميت تقويت کند و خواست خود را همه جا پيش ببرد.»
سه دانشجوی دانشگاه امير کبير بارها در نامه هايی که از زندان نوشتند و در ملاقات های حضوری با خانواده هايشان اعلام کردند که تحت فشار و شکنجه مجبور به اعتراف به چاپ و انتشار نشريات دانشجويی شده اند که مقامات جمهوری اسلامی می گويند در آنها به مقدسات اسلام توهين شده است.
نريمان مصطفوی با اشاره به اين مساله می گويد:« اين حکم، حکمی عجيب بود زيرا دانشجويان امير کبير حتی اعترافاتی که در حضور بازجو و به دليل فشارها کرده بودند، را حاضر نشدند در حضور بازپرس آنها را تکرار کنند. آنها در حضور بازپرس اين اعترافات را تکذيب کرده و اعلام کردند تحت فشار و شکنجه بوده است. من نمی دانم چگونه وقتی اين اعترافات حتی در حضور بازپرس انجام نشده است، از طرف دادگاه پذيرفته می شود. »
نريمان مصطفوی همچنين به اعتراضات دانشجويان دانشگاه امير کبر به هنگام حضور محمود احمدی نژاد در اين دانشگاه اشاره می کند و می گويد:« به نظرم فعالان دانشجويی کمی درمحاسبه آستانه تحمل دولت نهم اشتباه کرده بودند و فکر می کنم بايد انتظار اين را می کشيدند که بعد از اعتراضات شديد به حضور رييس دولت در دانشگاه امير کبير،اين اتفاقات می افتاد. اين سه دانشجو هم قربانی تصادف شدند.»
برخی از فعالان دانشجويی برخوردهای صورت گرفته با دانشجويان دانشگاه امير کبير را نتيجه اعتراض دانشجويان اين دانشگاه به محمود احمدی نژاد می دانند.
محمود احمدی نژاد روز بيستم آذر ماه سال ۱۳۸۵ وقتی در دانشگاه امير کبير حضور يافت، با اعتراض شديد دانشجويان رو به رو شد و اين اعتراض تا آنجا پيش رفت که دانشجويان معترض عکس رييس جمهوری را سوزاندند.
نريمان مصطفوی، نايب دبير انجمن اسلامی دانشگاه امير کبير در ادامه می گويد: «مشخص شد که در پرونده های قضايی که به نوعی جنجال و کشمکش کشيده می شوند که يک طرف آن دولت است، آنچه در نهايت سرنوشت دادرسی را تعيين می کند، ميزان نفوذ جريان های سياسی در پرونده است. تنها چيزی که اهميت ندارد، مستندات است و به هر حال جريان های قضايی و مسير پرونده ها هم به سمتی می رود که به نوعی تسويه حساب دولت و منتقدين آن تبديل شود.»
اين فعال دانشجويی در ادامه می گويد صدور حکم حبس برای سه دانشجوی دانشگاه امير کبير مسلما واکنش هايی به دنبال خواهد داشت وانجمن اسلامی دانشگاه امير کبير و فعالان دانشجويی نسبت به تمام مراجع داخلی نا اميد هستند .
وی می گويد:« کاملا بارز و مشهود است که اين سه دانشجو بی گناه هستند و در چاپ و نشريات دانشجويی دست نداشته اند. وقتی چنين حکمی بدون هيچ مستند و مدرکی برای اين دانشجويان بی گناه صادر می شود؛ نشان می دهد که متاسفانه به سمتی می رويم که هيچ نهادی حتی قوه قضاييه که ادعای استقلال دارد، فريادرس دانشجويان نخواهد بود و متاسفانه فعالان دانشجويی از مراجعه به هيچ نهاد داخلی، نتيجه دلخواه خود را نگرفته اند.»
مجيد توکلی، احسان منصوری و احمد قصابان از ارديبهشت ماه تا کنون به اتهام چاپ و توزيع نشريات دانشجويی که مقامات جمهوری اسلامی می گويند در آن ها به مقدسات اسلام توهين شده است، در زندان هستند. دانشجويان هر گونه ارتباطی با اين نشريات را رد کرده و می گويند لوگوی نشريات جعل شده است.
خانواده های اين سه دانشجو بنا بر حکم قاضی دادگاه عمومی مبنی بر تبرئه شدن آنها، وثيقه های هشتاد ميليون تومانی پرداخت کرده بودند و بر پايه قانون سه دانشجوی دانشگاه امير کبير پس از پرداخت وثيقه بايد پس از ۲۴ ساعت آزاد می شدند.
خانواده های احسان منصوری، احمد قصابان و مجيد توکلی پيش از اين با انتشار نامه ای تحت عنوان « رنجنامه» به آيت الله هاشمی شاهرودی، رييس قوه قضاييه فرستاده نوشتند، به فشارها و شکنجه هايی که در مدت بازداشت به سه دانشجوی دانشگاه امير کبير، در زندان وارد شده بود، اشاره کردند. در اين نامه به ده مورد شکنجه جسمی و ۹ مورد شکنجه روحی که در مورد اين دانشجويان اعمال شده ، اشاره شده است
.

عفو بین الملل: ایران رتبه دوم جهان را در زمینه اعدام دارد







بر اساس آمار عفو بین الملل، طی سال گذشته ۱۲۵۲ نفر در ۲۴ کشور جهان اعدام شده اند و سه هزار و ۳۴۷ نفر در ۵۱ کشور نیز محکوم به مرگ شده اند، در حالی که بیست و هفت هزار و ۵۰۰ نفر در انتظار اجرای حکم اعدام هستند




سازمان عفو بين الملل در گزارشی اعلام کرد که طی سال گذشته حداقل ۲۴ نفر در هر هفته اعدام و بيش از ۶۴ نفر محکوم به مرگ شده اند، و ايران با ۳۱۷ اعدام در این سال، رتبه دوم را در اين زمينه دارد.
اين در حالی است که بنا به گزارش عفو بين الملل، تعداد اعدام ها در ايران، در سال پیش از آن ۱۷۷ نفر بوده که امسال به ۳۱۷ نفر، افزايش يافته است.
سياست اعدام در جمهوری اسلامی همواره مورد انتقاد گروه های حقوق بشر در جهان بوده است.
در سپتامبر سال ۲۰۰۷، مجمع عمومی سازمان ملل با اکثريت آراء قطعنامه ای را تصويب کرد که بر اساس آن مجازات اعدام بايد برچيده شود، اما بسياری از کشورها نظير ايران، آن را اجرا نکرده اند.
بر اساس آمار عفو بین الملل، طی سال گذشته ۱۲۵۲ نفر در ۲۴ کشور جهان اعدام شده اند و سه هزار و ۳۴۷ نفر در ۵۱ کشور نیز محکوم به مرگ شده اند، در حالی که ۲۷ هزار و ۵۰۰ نفر در انتظار اجرای حکم اعدام هستند.
این گزارش می گوید که تعداد اعدام ها در سال ۲۰۰۶ بالغ بر ۱۵۹۱ نفر بوده است، که در سال گذشته این رقم کاهش يافته است.
بعد از چين و ايران، عربستان سعودی با ۱۴۳ اعدام، پاکستان با ۱۳۵ و آمريکا با ۴۲ اعدام، رکورد داران اجرای اعدام در سطح جهان هستند که اين پنج کشور، مجموعا ۸۸ درصد اعدام های جهان را به خود اختصاص داده اند.
بر اساس آمار عفو بین الملل، طی سال گذشته ۱۲۵۲ نفر در ۲۴ کشور جهان اعدام شده اند و سه هزار و ۳۴۷ نفر در ۵۱ کشور نیز محکوم به مرگ شده اند، در حالی که ۲۷ هزار و ۵۰۰ نفر در انتظار اجرای حکم اعدام هستند.
در گزارش عفو بين الملل آمده است:«گرفتن جان افراد توسط دولت، يکی از اقدامات شديدی است که يک دولت می تواند مرتکب شود. ما از تمام دولت ها می خواهيم که به بيانيه سازمان ملل عمل کنند و يک بار برای هميشه اجرای مجازات مرگ را ممنوع کنند.»
«۳۴۷ اعدام در روزهای برگزاری المپيک»
کيت آلن، مدير عفو بین الملل در بريتانيا، می گوید که بر اساس آمار موثق، روزانه ۲۲ نفر در چين اعدام می شوند که بر اين اساس، طی روزهای برگزاری المپيک، ۳۴۷ نفر اعدام خواهند شد.
آمار موجود برای اعدام طی سال گذشته در چين، ۴۷۰ نفر است، اما برخی فعالان حقوق بشر معتقدند که آمار واقعی، ۸۰۰۰ اعدام طی سال گذشته است.
طبق آمار عفو بين الملل، در چين، ميزبان المپيک، که اعدام افراد مخفی نگه داشته می شود، طی سال گذشته حداقل ۴۷۰ نفر- متوسط ۹ نفر در هفته- اعدام شده اند و ۱۸۶۰ نفر- معادل ۳۵ نفر در هفته- به مرگ محکوم شده اند.
اين آمار، چين را در رديف اول کشورهای جهان در زمينه اعدام افراد قرار می دهد.
در گزارش سازمان عفو بين الملل تاکيد شده است که اعدام های مخفی بايد متوقف شده و سانسوری که در اطراف پنهان نگه داشتن اين امر دیده می شود، بايد برداشته شود.
در اين گزارش آمده است:«خيلی از کشورها می گويند که اعدام ها به خواست مردم است، پس مردم حق دارند که بدانند به نام آنها چه اتفاقی در حال رخ دادن است.»
سازمان عفو بين الملل از کميته بين المللی المپيک و خود ورزشکاران خواسته است که نسبت به اعدام ها در چين عکس العمل نشان دهند.
حدود هفتاد جرم در چين نظير تقلب در ماليات، دزديدن سررسيدهای مالياتی، خراب کردن امکانات مربوط به توليد برق، فروختن داروی قلابی، اختلاس، پذيرفتن رشوه و خلاف های مربوط به مواد مخدر، مجازات اعدام دارند
.

سال گذشته دست کم 317 نفر در ایران اعدام شدند


سازمان عفو بين الملل امروز با انتشار گزارشي اعلام کرد در چين هر روز به طور متوسط 22 نفر اعدام مي شوند. این سازمان از ورزشکاران و شرکت کنندگان در بازيهاي المپيک پکن خواست بر مقامات چين فشار بيشتري وارد کنند تا شايد اين کشور مجازات اعدام را لغو کند.عفو بين الملل در گزارش خود نوشت چين از نظر اعدام در رتبه نخست قرار دارد و از اين نظر مدال طلا را به خود اختصاص داده است.این سازمان گفت بر اساس اطلاعات موثقي که در دست دارد، دولت چين هر روز به طور متوسط 22 زنداني را اعدام می کند و اين بدان معناست که در طول بازيهاي المپيک 2008 اين کشور حدود 374 نفر را اعدام خواهد کرد.سازمان عفو بين الملل در گزارش خود از جمهوری اسلامی نيز به عنوان حکومتی که بيشترين اعدام ها را پس از چین به اجرا می گذارد، نام برده است.در سال 2007 بیش از 300 نفر در ایران اعدام شدند. آمار اعدامها در ایران در سال 2007 نسبت به سال قبل از آن تقریبا دو برابر شده است. این آمار تنها مواردی را شامل می شود که از سوی رسانه های حکومتی رسما اعلام شده و آمار واقعی اعدامها در ایران بیش از اینها است

درخواست فوری برنامه نظارت بر حمایت مدافعان حقوق بشر



سریعا به هرگونه اقدام تهدیدآمیز و آزاردهنده مدافعان حقوق بشر در ایران پایان دهید
IRN 003 / 0408 / OBS 051

بدرفتاری / بازداشت و حبس خودسرانه / آیین های دادرسی
9 آوریل 2008


برنامه نظارت بر حمایت مدافعان حقوق بشر، به عنوان برنامه ای مشترک از "سازمان جهانی مبارزه با شکنجه" (OMCT) و "فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر


(FIDH) اطلاعات جدیدی را دریافت کرده است و از شما درخواست می کند که سریعا درخصوص وضعیت پیش آمده ذیل در جمهوری اسلامی ایران اقدام نمایید.


با توجه به اطلاعات به دست آمده، مأموران نیروی انتظامی روز 8 آوریل 2008 در حدود ساعت 11 صبح به زور به منزل خانم مقدم وارد شده و او را به شکلی توهین آمیز دستگیر کرده اند. این درحالی است که مأموران حکم صادر شده توسط دادگاه را به خانم مقدم نشان نداده اند. آنان او را به پلیس امنیتی عشرت آباد منتقل و ساعت ها مورد بازجویی قرار دادند. وی سپس به دادگاه انقلاب برده شد و قاضی پرونده نیز او را مورد بازجویی قرار داد.

براساس گزارشات به دست آمده، مأموران پلیس امنیتی نیز با خانم مقدم بدرفتاری کرده اند. وی در زمان استماع دادرسی در برابر قاضی دادگاه انقلاب به برگزاری جلساتی در منزل خود متهم گردید. همچنین از وی خواسته شد شرکت کنندگان در این جلسات را که از اعضای کمپین نیز به شمار می آیند نام ببرد. اتهامات او "تبلیغ برضد نظام"، "تشویش اذهان عمومی" و اقدام برضد امنیت ملی" ذکر شده. این درحالی است که حکم بازداشت موقت وی صادر و وثیقه آزادی 100 میلیون تومانی نیز مقرر گردیده است. پس از اینکه خانم مقدم اظهار داشت توانایی پرداخت چنین وثیقه ای را ندارد، قاضی دستور داد تا او را به مدت یک هفته به زندان منتقل کنند و پس از دادن اسامی اعضای کمپین، وثیقه مقرر شده را نیز پرداخت کند.

خانم مقدم در حال حاضر در بازداشتگاه کمیته وزرا زندانی است.

برنامه نظارت مراتب نگرانی عمیق خود را نسبت به بازداشت خودسرانه خانم خدیجه مقدم و همچنین رفتار سرکوب گرانه و تندخویانه دولتمردان جمهوری اسلامی برضد مدافعان حقوق بشر، به ویژه فعالان حقوق زنان، اعلام می دارد و مجدداً خاطرنشان می سازد که طی دو سال گذشته بیش از صد تن از فعالان حقوق زنان دستگیر شده، مورد بازجویی قرار گرفته و محکوم شده اند و اینکه دولت به واسطه حبس و قرار وثیقه های هنگفت برای این فعالان، تاکنون بیش از یک میلیون یورو دریافت داشته است.

به علاوه، برنامه نظارت مصرانه بر روی این حقیقت تأکید می کند که ایران با ارائه نامزدی خود در انتخابات شورای حقوق بشر سال 2006 متعهد شده "بالاترین سطح استانداردها را در ارتقاء و حمایت از مقوله حقوق بشر رعایت و حفظ کند".
[1] قابل ذکر است که ایران مصرانه روی این نکته تأکید نمود که "تلاش هایی را به طور مستمر در زمینه حفظ شئونات انسانی و ارتقاء و حمایت از مقوله حقوق بشر و آزادی های اصلی انجام خواهد داد".[2] برنامه نظارت به منظور اطمینان بخشیدن به واقعیت ادامه این تلاش ها، از جمهوری اسلامی ایران می خواهد تا براساس عهدنامه های بین المللی حقوق بشر عمل کند.

اقدامات مورد درخواست:
از شما خواهشمندیم که هر چه سریعتر دولتمردان جمهوری اسلامی را از درخواست های زیر باخبر سازید:

1. تحت هر شرایطی، سلامت روحی و جسمانی خانم خدیجه مقدم و دیگر فعالانی را که در کمپین "یک میلیون امضاء" مشارکت دارند تضمین کنند.

2. هر چه سریعتر و بدون هیچ گونه قید و شرطی خانم خدیجه مقدم را آزاد کنند، زیرا دستگیری و بازداشت وی کاملا خودسرانه می باشد و مشخص است که اتهامات وارده بر او صرفا به دلیل فعالیت هایش در زمینه حقوق زنان است.

3. اطمینان دهند که هرگونه اتهام خودسرانه در قبال خانم مقدم و دیگر مدافعان حقوق زنان که در کمپین "یک میلیون امضاء" فعالیت دارند رفع خواهد شد.

4. سریعا به هرگونه اقدام تهدیدآمیز و آزاردهنده، حتی در سطوح قضایی، در قبال تمامی مدافعان حقوق بشر در ایران، از جمله خانم خدیجه مقدم، پایان دهند.

5. به مواد اعلامیه مدافعان حقوق بشر، تصویب شده توسط مجمع عمومی سازمان ملل در 9 دسامبر 1998، احترام گذاشته و آن را رعایت کنند. به ویژه ماده اول آن که می گوید: "هر شخصی به صورت فردی یا گروهی این حق را دارد که در سطوح ملی و یا بین المللی اقدام به حمایت از حقوق بشر کند و آزادی های اصلی را تحقق بخشد" و همچنین ماده 6 قسمت دوم که می گوید: "هر شخصی این حق را دارد (...) تا به شکلی آزادانه به افشا، اشاعه یا نشر نظرات دیگران و اطلاعات مربوط به حقوق بشر و آزادی های اصلی اقدام کند". و همچنین ماده 12.2 که می گوید: "دولت باید کلیه تدابیر لازم را انجام دهد تا حمایت فردی و گروهی همه کس نسبت به خشونت، تهدید، اقدامات تلافی جویانه، فشار، تبعیض های منفی شخصی و یا قانونی و هرگونه اقدام مستبدانه دیگری، توسط مراجع ذیصلاح تضمین گردد".

6. به طور کلی، تحت هر شرایطی اطمینان دهند که مفاد حقوق بشر و آزادی های اصلی در ایران مطابق با اعلامیه جهانی حقوق بشر و دیگر عهدنامه های بین المللی و منطقه ای که ایران نیز آنها را به رسمیت شناخته رعایت خواهند شد.

رونوشت:
- رهبر انقلاب اسلامی، جناب آیت الله سیدعلی خامنه ای.
- ریاست جمهوری، جناب آقای محمود احمدی نژاد.
- ریاست قوه قضاییه، جناب آقای محمود هاشمی شاهرودی.
- وزیر امور خارجه، جناب آقای منوچهر متکی.
- نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران در سوئیس.
- سفیر ایران در فرانسه، جناب آقای علی آهنی.

لطفا رونوشت این نامه را به دیگر نمایندگان دیپلماتیک جمهوری اسلامی در دیگر کشورها نیز ارسال نمایید.

پاریس – ژنو، 9 آوریل 2008

لطفا در پاسخ خود ما را از هرگونه اقدام انجام شده درخصوص این درخواست ها مطلع نمایید.

برنامه نظارت، برنامه مشترکی است از "فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر" (FIDH) و "سازمان جهانی مبارزه با شکنجه" (OMCT) که به حمایت از مدافعان حقوق بشر اختصاص داشته و هدف اصلی آن، پشتیبانی همه جانبه از این افراد در زمان نیاز می باشد.

برنامه نظارت، همچنین برنده جایزه حقوق بشر در سال 1998 از کشور فرانسه است.

Sunday, April 13, 2008

کارگران لاستیک سازی البرز، جاده تهران- اسلامشهر را بستند ...

کارگران لاستیک سازی البرز، جاده تهران- اسلامشهر را بستند

کلیک کنید و بشنوید

حق کودک در دو گوشه دنیا

ترجمه و تدوین:میترا شجاعی - 23 فروردین 1387



دادگاه قانون اساسی آلمان برای اولین بار «حق کودک برای نگهداری و تربیت» را به رسمیت شناخت. این قانون تصریح می‌کند که نیاز کودک بر میل پدر و مادر برای ارتباط با فرزند، ارجحیت دارد. بر اساس این قانون، دادگاه می‌تواند پدر و مادر را موظف به دیدار فرزند کند اما استفاده از زور جایز نیست.
ماجرا از آنجا آغاز شد که مردی که خارج از رابطه ازدواج، صاحب فرزندی شده بود، حاضر به دیدار فرزندش نمی‌شد هرچند مطابق قانون، مخارج زندگی او را ماه به ماه پرداخت می‌کرد. این مرد بعد از جدایی از مادر این بچه، ازدواج کرده و در حال حاضر دارای دو فرزند است. اما مادر این بچه به علت خودداری او از دیدار با فرزندش، از این مرد به دادگاه شکایت کرده و کار به دادگاه عالی آلمان کشید. دادگاه عالی آلمان نیز پدر این کودک را به جرم امتناع از دیدار فرزند به پرداخت 25 هزار یورو جریمه نقدی محکوم کرد.
متهم، دلیل امتناع از دیدار فرزند خارج از ازدواجش را به خطر افتادن موقعیت زندگی فعلی‌اش عنوان کرده بود که این دلیل از سوی دادگاه پذیرفته نشد.
این قانون به منظور تامین آسایش و رفاه کودک به تصویب رسیده است. در عین حال دادگاه قانون اساسی آلمان تصریح کرده که دادگاه‌های خانواده فقط در صورتی می‌توانند والدین را موظف به دیدار کودک کنند که این کار به خوشبخت‌تر شدن کودک کمک کند و البته این حکم فقط در موارد ضروری باید صادر شود. دادگاه می‌تواند پدر و مادر هر دو را به دیدار فرزند موظف کند.
قانون «حق کودک برای نگهداری و تربیت» بدان معناست که پدر و مادر نه تنها در برابر کودک بلکه در برابر دولت نیز موظف به پاسخگویی هستند.
چند هزار کیلومتر آنسوتر، در ایران، قانونی وجود دارد که مطابق آن، کودک ملک طلق پدر و جد پدری است تا بدانجا که حتی پدر می‌تواند فرزندش را بکشد و از مجازات در امان بماند.
به موجب ماده 1180 قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران «طفل صغیر تحت ولایت قهری پدر و جد پدری خود قرار دارد» این قانون از فقه امامیه گرفته شده و به معنای آن است که پدر یا جد پدری تا زمان حیات خود صاحب کودک هستند و در نتیجه می‌توانند مثلا به دلیل ازدواج مجدد مادر، حق نگهداری فرزند را از او بگیرند. در حقیقت در قانون ایران، نقشی را که دولت در جوامع پیشرفته ایفا می‌کند، پدر بر عهده می‌گیرد. شاید به پشتوانه همین قانون است که برخی از پدران به بهانه‌های واهی، مادر را از دیدار فرزند محروم می‌کنند و گاه مراجعات مکرر مادر به دادگاه نیز هیچ فایده‌ای ندارد. در حقیقت دادگاه بدون توجه به نیاز مبرم کودک به والدین، تنها به پشتوانه ولایت قهری پدر، کودک را از دیدار مادر محروم می‌کند.
یکی از مواد قانونی که در کمپین یک میلیون امضا بر تغییر آن پافشاری می‌شود، حق حضانت و حق ولایت است. با نگاهی به قوانین کشورهای پیشرفته می‌توان فهمید که امروزه در اکثر دنیا، قوانین مربوط به کودک بر این اصل استوار است که از آنجایی که کودک هیچ دخالتی در تولدش نداشته، بنابراین از همه‌گونه حقی برخوردار است و نیز دولت در تعیین سرنوشت کودک در مقام بالاتری از والدین قرار دارد. بدین وسیله دولت و نهادهای دولتی می‌توانند همه‌گونه نظارتی بر رفتار والدین بر کودک داشته باشند و حتی آنان را وادار به دیدار با فرزندشان کنند. بنابراین با تغییر قوانین مربوط به حضانت و ولایت کودک نه تنها مادران از حق طبیعی نگهداری فرزند برخوردار می‌شوند بلکه خوشبختی کودکان نیز تأمین خواهد شد.
*مطالب مربوط به آلمان و قوانین آن کشوربرگرفته از روزنامه"زود دویچه سایتونگ Zuddeutsche Zeitung) " ) است
.