Sunday, December 30, 2007
Friday, December 28, 2007
درگیری ماموران سرکوبگر انتظامی با زنان در میدان ولی عصر

زن با صدای بلند التماس می کرد . اما ماموران دخترک 16_ 17 ساله اش را به جرم پوشیدن پوتین زمستانی داخل ماشین انداخته اند و تحت هیچ شرایطی نیز حاضر به خروج او نیستند.
...زنی مبان سال بارویی گندمی و مانتو و شلوار سیاه و روسری قرمز.
زن بیشتر التماس می کرد و مردم که نظاره گر این جریان بودند فریاد« ولش کنید» را سر می دادند.
زن که دید حریف ماموران نمی شود خواست همراه دخترش به کلانتری برود.
تلاش کرد از در خودرو وارد شود که ماموران مرد بلافاصله او را به عقب هل دادند و در را با شدت هرچه تمام بستند. حالا دیگر مردم آرام نبودند . از میان جمع زنی فریاد زد:« اگر این عدالت است نمی خواهیم.»
مردی نیز گفت:«در برابرحق ات دفاع کن.»
زن آرام و قرار نداشت فریاد می زد و نمی گذاشت ماموران دخترش را به کلانتری ببرند. هر چه بیشتر مقاومت می کرد ، ماموران با زور بیشتری او را از اطراف خودرو دورمی کردند. یکی از ماموران زن ، با شدت زن را به میله های اطراف میدان کوبید، روسری از سر زن برداشته شد. حالا او فقط گریه می کرد.
زن با مامور زن گشت ارشاد دست به یقه شد. در این میان یکی از ماموران مرد نیز بی کار ننشست و به کمک همکارش آمد . زن را به عقب پرت کرد و همکارش را نیز سوار خودرو کرد.
و خودرو آماده حرکت شد. اما این پایان ماجرا نبود . زن با دستان باز ، خودش را به جلوی خودرو انداخت و اجازه حرکت نمی داد.
حالا دیگرعلاوه بر پیاده ها ، سواره های ضلع غربی میدان ولی عصر نیز با بوق ماشین هایشان خواهان پایان ماجرا بودند.
تعدادی از مردان به یاری زن شتافتند و تلاش کردند خودرو را متوقف کنند ، اما نمی شد.مردم که نظاره گر این ماجرا بودند عملکرد نیروی انتظامی با این زن را با «هو» جواب دادند.
"بیشتر مردها می ترسند و نمی توانند دخالت کنند" این جمله را مرد میانسالی که کنار من ایستاده بود و نظاره گر ماجرا ، گفت.
حالا دیگر نرده های ضلع غربی میدان ولیعصرنیزگویا مانع رسیدن زن به دخترش شده بود.دختر سواره و زن در تلاش برای رسیدن به او.
چند زن از آن طرف خیابان وارد جریان شدند و زن را از جلوی خودرو کنار کشیدند.
زن دیگر نیرویی در بدن نداشت . رنگ صورتش نیز هم رنگ روسری اش ، سفید شده بود. از میان زنانی که او را از جلو خودرو کنار کشیده بودن،د کسی می گفت :«زن دچار طپش قلب شده است.»
او را به یک خودرو تکیه دادند و اما این خودرو نیروی انتظامی بود که مغرورانه از فتح صاحبان اش با چراغ های قرمز و بوق زنان به آنان که نظاره گر بودند ، فخر می فروخت و می رفت تا سرنوشت نا معلومی را برای دختر بیمار و دیگر سرنشینان باز داشت شده در پیچ و خم راهرو های سرد کلانتری ها، رقم زند.
غروب پنجم دی ماه سال 86 برای آنان که رهگذر میدان ولی عصربوده اند هرگز فراموش نمی شود.
سرما سوز عجیبی دارد، بیشتر مردم در خیابان ها صورت خود را زیر شال و یقه های پالتو و بارانی خود پنهان کرده اند. سرما شوخی بردار نیست ویروس جدید سرما خوردگی در بین مردم شایع شده است.( اخیرا آنفلوانزای مرغی نیز در بین پرندگان رواج یافته هرچند که وزارت بهداشت آنرا تکذیب می کند.)
ساعت 20 دقیقه از 19 گذشته است و این میدان ولی عصر است که زیر گذر عابران بی نام و نشان می گذراند شب را ، روز را و هنوز را.
Thursday, December 27, 2007
عصر پنجشنبه؛ غروب اولین نخست وزیر زن پاکستان

بانوی سیاستمدار پاکستانی و اولین زنی که درپاکستان به مقام نخست وزیری رسید، در ساعت 16:6 دقیقه بعدازظهر به وقت محلی امروز پنجشنبه ششم دی ماه 86 در یک انفجار انتحاری در شهر راولپندی بدست مخالفان به قتل رسید.
بی نظیر بوتو که در زبان اردو به وی "بینظیر بھٹو" می گویند، در 21 ژوئن سال 1953 میلادی در شهر کراچی بدنیا آمد.
خانم بوتو بانوی سیاستمدار پاکستانی و اولین زنی بود که در یک کشور اسلامی به مقام نخست وزیری رسید. وی طی دو دوره از سال های 1988 تا 1990 و 1993 تا 1996 میلادی نخست وزیر پاکستان از حزب مردم بود.
خانم بوتو فرزند "ذوالفقار علی بوتو" که از سیاستمداران سوسیالیست پاکستان بود، است.
بی نظیر پس از آنکه هشت سال در تبعید خودخواسته بسر برد، در روز 18 اکتبر سال جاری میلادی به میهن بازگشت، اما استقبالی خونبار از وی به عمل آوردند.
در دو انفجار پیاپی که در مسیر حرکت وی بسوی اقامتگاه رخ داد، صدها نفر کشته و زخمی شدند اما بوتو از این انفجارها جان سالم بدر برد.
خانم بوتو سالهای تبعید خود را کشورهای انگلستان و دبی به سر برد.
بوتو که امروز برای سخنرانی در جمع هواداران خود در پارکی در شهر راولپندی حضور یافته بود، در اثر انفجار فردی که بخود مواد منفجره بسته بود، بشدت زخمی و در مسیر بیمارستان جان سپرد.
در حالی که وزارت کشور پاکستان این خبر را مورد تائید قرار داده است، پنج شنبه 6 / 10 / 1386
Wednesday, December 26, 2007
کمپین بین المللی برای آزادی زنان در بند!
Sunday, December 23, 2007
از زندان های ایران ، بوی خون می آید

انجمن ما به سهم خود به این دعوت پاسخ می گوید. ما در روز جمعه بیست و هشتم دسامبر از ساعت هفده الی نوزده در حمایت از جنبش دانشجوئی و در اعتراض به موج دستگیری های اخیردر میدان “باستیل” پاریس به تظاهرات ایستاده خواهیم پرداخت تا پژواکی از صدای این فرزندان در بند باشیم.
انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران ، پاریس ، بیست و یکم دسامبر دو هزار و هفت
٢٨ دسامبر را به روز جهانی اعتراض به دستگیری دانشجویان در ایران تبدیل خواهیم کرد!

به دستگیر شدگانی که جرمی جز دفاع از آزادی و برابری ندارند٬ به دانشجویانی که مخالفت خود را با فضای جنگی اعمال شده از طرف حکومت اعلام داشته بودند٬ به کسانی که دانشگاه را میخواهند نه پادگان نظامی را٬ به یاران ما که جرمی جز دفاع از انسانیت و عدالت ندارند٬ به برگزار کنندگان مراسم های روز دانشجو که بر پرچم هایشان نوشته شده بود، نه به جنگ، دانشگاه پادگان نیست! نه به تبعیض جنسیتی، کارگران اتحاد! آزادی و برابری! اتهاماتی واهی و ساختگی از جمله اقدام علیه امنیت ملی و حتی بمب گذاری وارد ساخته اند.
بر کسی پوشیده نیست که زندانیان سیاسی در بند ٢٠٩ و ٣٢٥ اوین در چه شرایط وخیمی به سر می برند. متاسفانه هر روز خبرهای ناگواری از سلامتی دانشجویان در بند به ما می رسد. طبق اخبار دریافتی، یاران ما زیر شدیدترین شکنجه ها و فشار های جسمی و روانی قرار دارند.وضع جسمی دانشجویان بسیار نگران کننده است. به زندانیان اجازه ملاقات و تماس با خانواده های خود داده نشده است. وکلای دانشجویان امکان ملاقات با موکلین خود را ندارند. دانشجویان زندانی در زندان های حاکمیت از اولیه ترین حقوق انسانی نیز محرومند!
این رفتار حکومت اسلامی با دانشجویان با اعتراضی جهانی روبرو گشته است. سازمان عفو بین الملل طی نامه ای رسمی به سران حکومت نسبت به دستگیری دانشجویان اعتراض کرده است٬ رﺋیس پارلمان اروپا خواهان آزادی فوری دستگیر شدگان شده است. طی دو هفته گذشته صدها نامه همبستگی از سراسر جهان به دست ما رسیده اند٬ آکسیون ها و تظاهرات های متعددی در سراسر جهان علیه این رفتار وحشیانه تاکنون صورت گرفته است.
ما دانشجویان آزایخواه و برابری طلب٬ به نمایندگی از همه دانشجویان ایران از این موج همبستگی با احساسی افتخارآمیز تشکر میکنیم. واقعیت اما این است که علیرغم این اعتراضات وسیع از طرف مجامع بین المللی و مردم آزادیخواه جهان٬ یاران ما هنوز در بند هستند.
برای تقویت جنبش آزادی دانشجویان زندانی باید اقدامی جهانی را سازمان داد!
به این مناسبت ما روز جمعه ٢٨ دسامبر برابر با ٧ دی ماه را بعنوان روز جهانی اعتراض به دستگیری دانشجویان در ایران اعلام میکنیم. از همه شما٬ از همه سازمان ها٬ نهادها و مراجع بین المللی میخواهیم که در این روز هم زمان و از هر طریقی که امکان آن را دارید٬ اعتراض خود را به روند بازداشت ها اعلام دارید و همگام با دانشجویان آزادیخواه ایران٬ خواهان آزادی فوری همه دستگیر شدگان شوید. اعتراضات وسیع شما در خارج از ایران به نیروی اعتراضی ما در جامعه ایران قدرت و توان بیشتری میبخشد و موجبات آزادی سریعتر دوستان دانشجویمان را فراهم میسازد.
جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در ایران به حمایت های بیشتر شما نیاز دارد!
زنده باد آزادی!
زنده باد برابری!
A call to freedom – loving Iranian abroad!
A call to international organisations around the world!
Freedom – loving people!
More than two weeks ago 43 students and political activists across the cities of Iran were either abducted or were arrested before, during and after the national student day on 7th December in Iran and all of them were imprisoned.
The arrested students who have not committed any crime but defending freedom and equality; those students who have expressed their opposition to the militarised atmosphere in the universities created by security forces; our comrades who have not committed any crime and only defended humanity and justice; the students who organised the national students day with slogans such as “No War”, “University is Not a Militaries Camps”, “No Sexual Apartheid”, “Long Live Freedom & Equality”, “Workers Unity”, have been accused of actions against country’s security including conspiracy and bombings.
It is a fact that political prisoners in horrible wards 209 and 325 of Evin prison live under difficult conditions. Every day we here news about bad health and worsening of the physical condition of our comrades. According to news we have received our friends are under torture and all physical and psychological pressure. We are gravely concerned about our comrades as their families are banned to visit them. Students’ lawyers are not permitted to meet them and they are deprived of their basic human rights.
This treatment of students by the Islamic Republic has been faced with a fierce international protest. The amnesty international has organised a campaign to free students. The head of the EU Parliament has asked for their immediate release. During the last two weeks we have received hundreds of protest letters from across the world and numerous protest actions and demonstrations against the Islamic Republic and for immediate release of the imprisoned students have been organised.
On behalf of all students, we the Freedom and Equality – seeking Students are very proud of these waves of solidarity and thank all who were with and for us in these difficult days. But the fact of the matter is that despite all these efforts, our friends are still in prison.
To release the arrested students an international action is urgently required!
We call all the international organisations and campaigns to join us on 28th December to protest against the Islamic Republic and raise your voice to free the students in Iran. Your solidarity and joint actions all around the world will strengthen our efforts and make the release of our friends and comrades possible.The movement for freedom and equality urgently needs your support and solidarity and united action.
Long Live Freedom!
Long Live Equality!
Freedom and Equality – seeking Students of Universities in Iran
19 December 2007 / 28th Azar 1386
اينجا بند زنان اوين است

اينجا بند نسوان اوين است، با بيش از هزار و يك قصه، قصههايی تو در تو كه در هزار توی هر بند و سلول در هم میآميزند و دوباره تكرار میشوند. قصههای واقعی از زندگی زنانی كه وقتی میفهمند برای نوشتن و گفتن از حقوق زنان،بازداشت شده همهء وجودشان همدردی میشود. اينجا در بند نسوان زندان اوين برای گفتن از خواستههايمان نيازی به مثال آوردن نيست. زندگیهای از هم پاشيدهء ساكنان اوين خود گواه روشنی بر ناعادلانه بودن برخی از قوانين است. بسياری از زنان به زندان افتادهاند فقط و فقط برای اين كه حق طلاق نداشتند. آری، مقصر بسياری از موارد همسركشی در ميان ساكنان بند نسوان، نداشتن حق طلاق است و بنبستهايی كه جامعه و گاه قوانين برايشان ايجاد كردهاند.
زنی خسته، مرا به مددكاری میبرد و در راه كوتاهمان به فغان و ناله در میآيد كه به دليل قتل همسرش به اينجا آمده.«فرشته» همسر چهارم شوهرش بوده است.شوهری كه او را هميشه زير مشت و لگد، میگرفته است. فرشته میگويد: «از آن وضع ديگر خسته شده بودم و درخواست طلاق دادم»، اما شوهرش در پاسخ به اين درخواست، با قساوت بيشتری او را زير حملات مشت و لگد میگيرد و زن تنها از خود دفاع میكند، دفاعی كه به مرگ شوهر میانجامد. حال سرنوشت فرشته، بودن در هزار توی قصههای اينجاست. زهرا به همراه دختران و پسرش، همسر خود را كشته است و همراه آنها راهی زندان شده. زهرا و دخترانش زندان را آسايشگاه بهتری از خانه میدانند كه در جهنم خانه، به سرنوشتی نامعلوم گرفتار شده بودند. زهرا میگويد حالا میتواند لحظهای آرام باشد و حتی به زندگی خود و فرزندانش ذرهای اميدوار. میگويد حتی اگر از پيش او فرار هم میكرديم به دنبال ما میآمد و تك تك ما را میكشت. همه راهها را امتحان كرده بودند و درمانده در كنار قوانينی كه هيچ راهحلی برای آنان نداشت و آنها در اوج نااميدي
به تنها چاره يعنی مرگ او رسيده بودند. تنها مرگ او میتوانست نجاتبخش آنان باشد.
پروين، صداقت برايش از همه چيز مهمتر است. با اصرار، همسر مردی میشود كه صادق است و میخواهد او را خوشبختترين زن دنيا كند اما اسير چهار ديواری خانهء خود میشود و هوسهای مردی كه میخواست او را «خوشبخت» كند. مرد (صادق) معتاد میشود و در بگومگوهای خانه هر بار او را به زير مشت و لگد میگيرد و هر شب پی زنی ديگر میرود. پسرش به رابطهء پدرش با زنان ديگر پی میبرد و به مادر نهيب میزند. پروين در آخرين باری كه زير مشت و لگد مردی كه میخواست «خوشبخت»اش كند له شده به محكمه میرود تا شايد بتواند با گواهی پزشكی قانونی، طلاق بگيرد، قاضی به او میگويد:«بايد سه بار كتك خورده باشی و هر بار با گواهی پزشكی قانونی شكايت كرده باشی، آن وقت است كه میتوانی طلاق بگيری". پروين میگويد: «شوهرم معتاد است»، جواب میشنود:«اگر سه بار شوهرت را بستری كردی و دوباره به اعتياد روی آورد، آن وقت است كه میتوانی طلاق بگيری".میگويد:«با هم تفاهم نداريم» میگويند:«اگر هفت ماه گذشت و...» پروين در ميان اماها و اگرها غرق میشود تا سرانجامش به دست مرد ديگری سپرده میشود كه میخواهد او را خوشبخت كند و همو، شوهر پروين را با وجود ميل او میكشد و سرانجاماش در هزار توی قصههای بند نسوان اوين است.
سپيده كه هيچ گاه نمیتواند طلاقاش را از شوهر مواد فروشاش بگيرد، روانهء زندانی شده كه به دست شوهرش برای او ساختهاند. سپيده كه در خانهء خود نيز قدرت تصميمگيری ندارد، يك سال و نيم پس از دستگيری شوهرش، اكنون به جرم همدستی با شوهرش، زندانی است. سپيده كه بارها خواسته از شوهر مواد فروش خود طلاق بگيرد، حال بايد جور زندان شوهر خود را نيز تقبل كند.
در هر گوشهء بند نسوان اوين، قصهء زنانی را میشنوی كه به مدد قوانين و با زور پدرانشان در سنين پايين ازدواج كردهاند و با زور شوهرانشان مواد مخدر فروختهاند و قانون ،كمتر از آنها حمايت كرده است.
در هر گوشه اغلب زنانی را میبينيم كه زير ضرب و شتم شوهرانشان دست به جنايت زدهاند، در حالی كه نمیتوانستند از حصار تنگی كه دورشان را گرفته، رهايی يابند اما همين زنان را میبينی كه به محض زندانی شدن، فراموششدگان خانوادهء همان شوهران و پدرانی هستند كه آنها را به اينجا كشاندهاند.
ما، روزنامهنگاران و فعالان جنبش زنان را چند ماه يا چند سال، سرانجام آزادمان میكنند و میرويم. هر كداممان از حداقلی از حمايت خانوادهها و دوستانمان برخورداريم و هر قدر هم كه اينجا باشيم اگر بيرون بياييم از آن حمايتها بهرهمند خواهيم شد اما برخی ازآنهايی كه در اين چهارديواریها اسيرند، به جرم گناهی كه گاه چارهء ديگری به جز ارتكاب آن نداشتند، در بيرون از اين جا هيچ كسی را ندارند كه از آنان حمايت كند. آنها به ندرت از قانون آگاه هستند و وقتی آزاد هم بشوند پلهای پشت سرشان را ويران شده میيابند.
خبرهايی كه در اين پستوهاست گاهی بسيار كوچك و جزيی مینمايد و شايد بيرون از اينجا دل هيچ كس را حتی برای درج خبری در روزنامهای نلرزاند، اما در پس اين خبرهای كوچك و جزيی اين تو در تو، زنی تنها زندگیاش را از دست رفته میبيند.(نقل از سرمايه
نقض حقوق بشر را در ایران متوقف کنید

در رای گيری از ۱۹۲ عضو اين مجمع، پيش نويسی که از سوی کميته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل ارائه شده بود، با ۷۳ رای موافق، ۵۳ رای مخالف و ۵۵ رای ممتنع به تصويب رسید.
جمهوری اسلامی ایران همواره به خاطر اعدام های متعدد در ملا عام، سنگسار و شکنجه زندانیان سیاسی مورد اتهام و انتقاد مجامع بین المللی بوده است.
قطعنامه تازه تصویب شده، الزام آور نيست اما بار اخلاقی دارد و نگاه غالب جهانيان را به اين مساله بازتاب می دهد.
اين قطعنامه توسط کانادا پيشنهاد شده بود و آمريکا و کشورهای غربی از آن حمايت کردند.
کشورهايی نظير کوبا، کره شمالی، سودان، سوريه و زيمبابوه که خود از سوی مجمع عمومی سازمان ملل در همين زمينه مورد انتقاد هستند، با این قطعنامه مخالفت کردند.
اين قطعنامه ضمن ابراز «نگرانی بسيار جدی»، به اين امر اشاره دارد که عليرغم قطعنامه های قبلی درباره حقوق بشر در ايران، «شواهد معتبری» از ادامه خشونت هايی چون سنگسار به عنوان نوعی مجازات برای مرگ، «شکنجه ومجازات های بی رحمانه و غير انسانی و تحقير کننده شامل شلاق زدن و قطع عضو» و اعدام های متعدد در ملا عام در ايران وجود دارد.
همچنين در اين قطعنامه نسبت به دستگيری فعالان و خشونت عليه جنبش زنان که برای به دست آوردن حقوق خود تلاش می کنند، ابراز نگرانی شده است.
اين قطعنامه خواستار توجه جدی به خشونت ها و تبعیض هايی شده است که عليه مذاهب، اقليت های قومی و نژادی و به ويژه عليه مذهب بهائيت در ايران صورت می گيرد.
قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل از جمهوری اسلامی خواسته است که چه در قانون و چه در عمل همه نوع تبعيض را نسبت به اقليت ها و همچنين موارد دیگر نقض حقوق بشر را برطرف کند.
همچنين از دولت ايران درخواست شده که اعدام در ملا عام و سنگسار را کنار بگذارد و از اذيت و آزار، ارعاب و شکنجه مخالفان سياسی و فعالان حقوق بشر دست بردارد و کسانی را که «به شکل مستبدانه و به خاطر باورهای سياسی شان زندانی شده اند»، آزاد کند.
صدور قطعنامه در مجمع عمومی بر خلاف قطعنامه های شورای امنيت، لازم الاجرا نيست و بيشتر برای فشار تبليغاتی به کشورهای ناقض حقوق بشر صورت می گيرد.
ايران و مسئله حقوق بشر
به گفته مدافعان حقوق بشر، جمهوری اسلامی ايران به شکلی گسترده بيانيه جهانی حقوق بشر را زير پا می گذارد و نقض گسترده حقوق بشر، سال ها است که در ايران اتفاق می افتد. تا کنون مجمع عمومی در قطعنامه های بسياری عملکرد حکومت ايران در اين زمينه را محکوم کرده است.
بازداشت های دانشجويان، روزنامه نگاران، فعالان حقوق زنان ، ممنوع الخروج کردن آنان، جلوگيری از ادامه تحصيل برخی دانشجويان، اعدام های گسترده متهمان موسوم به اراذل و اوباش، سنگسار، فشار بر اقليت های مذهبی و اعدام جوانانی که در سنين کودکی مرتکب جرم شده اند، از جمله اين موارد است.
عبدالکريم لاهيجی ، نايب رييس فدراسيون جوامع دفاع از حقوق بشر به راديوفردا می گويد:« با توجه به اين که بالاترين و والاترين حق بشری حق زندگی است بدترين وضعيتی هم که در رابطه با نقض حقوق بشر در ايران امروز وجود دارد متاسفانه افراط در نقض اين حق و اعدام مردم است.»
وی می افزايد: «در سال ۲۰۰۷ بيش از ۳۰۰ تن در ايران اعدام شده اند که به نسبت جمعيت ايران بالاترين رقم اعدام در جهان است. متاسفانه مجازات اعدام بدترين ننگ در کارنامه حقوق بشری جمهوری اسلامی است.»
دکتر حسين باقرزاده فعال مستقل حقوق بشر در لندن می گويد: «در حالی که سير اعدام در جهان رو به کاهش است آمار نشان می دهد که در ايران موج اعدام تشديد شده است.»
یکی از تازه ترين موارد اعدام مربوط به ماکوان مولود زاده است که ۱۴ آذر سال جاری، در زندان کرمانشاه به دار آويخته شد و موجی از اعتراض جهانی را برانگيخت. وی به اتهام جرمی که در کودکی مرتکب شده بود، اعدام شد.
Thursday, December 20, 2007
Sunday, December 16, 2007
فراخوان خانوادههای دانشجویان دستگیر شده مراسم ۱۶ آذر سال ۸۶

درموج دستگیری های بیسابقهی دانشجویی در آستانهی روز ۱۶ آذر(روز دانشجو) بیش از ۳۰ تن از دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب دانشگاههای سراسرکشور بازداشت شدهاند. شگفت این که ۱۶ آذر که نماد مبارزه با رژیم وابستهی شاهنشاهی و سلطهی بیگانه بوده است از سوی جمهوری اسلامی نیز تحمّل نمیشود. آن چه امسال در روز دانشجو روی داد، تکرار همان صحنههایی است که رژیم گذشته هر ساله در برخورد با جنبش دانشجویی ایجاد میکرد. گرامیداشت روز دانشجو سنت پنجاه و چند سالهی جنبش دانشجویی ایران است و دانشجویانی که امسال به اتّهام برگزاری مراسمی ، با محوریت مخالفت با جنگ و تحریم، بازداشت شدهاند در زمرهی شریفترین فرزندان این آب و خاکاند. ما خواهان آزادی سریع و بی قید و شرط فرزندان اسیر خود هستیم.
کمیتهی پی جوی آزادی دانشجویان دربند
*برای امضای این فراخوان نام خود را به آدرس seeking.committee@gmail.com بفرستید
جرم روزنامه نگاران زن چیست








Tuesday, December 11, 2007
پرندگان آلکاتراز

دو شنبه 19 آذر 1386
مریم حسین خواه را بازداشت کردند. این همان " مریم گلی " سایت زنستان وسایت تغییربرای برابری است همان که مطالعات و تحصیلات دانشگاهیش را در رشته الهیات گذراند و از هفت ،هشت سال پیش از زمان دانشجویی وارد دنیای پرکشش و پرماجرای روزنامه نگاری شد واز همان آغازکار توانایی ها یش را در اختیار دنیای مطبوعاتی زنان چه درفضای کاغذی و چه در فضای غیر کاغذی نهاد . کاغذی هایش را همگان خواندند و دانستند که او از چه تیره و طایفه ای است و چگونه و از برای چه و که می نویسد . غیرکاغذی هایش نیز به دست مخاطبان اینترنتی رسید تا که آنان نیز او را شناختند و تلاش های شبانه روزیش برای احقاق حقوق زنان را پی گرفتند. تا که در به روی پاشنه ای چرخید که چونان همیشه نه به نفع زنان بود و نه به نفع دیگر فعالان اجتماعی و نه حتی به نفع آنها که درها راپیاپی به چپ و راست می چرخانند تا که تنها منافع گروهی وجناحی شان تامین شود اما آخرالامر تمامی این چرخشها به زیان و خسران تمامی جامعه منجر شد ونابخردانه به کاهدان زدن !!
مریم حسین خواه را بازداشت کردند وبه بند عمومی زنان زندان اوین بردند به جرمی که جرم نبود و اگر هم بود جرم او نبود . این همان " مریم گلی " است که از همه فعالانی که به واسطه تعلق خاطرشان به جنبش های اجتماعی و حقوقی زنان گرفتار آمده بودند ، به قلم و به عمل درکنار دیگر دوستان خویش دفاع کرده بود و از فردای بازداشتش - چه بسا از همان دم که واردزندان شده باشد- زندگی پرتلاشش رادر دفاع از حقوق پایمال شده از سرگرفت .
دوسه روزی بیش نگذشته بود که انتقادها و پیشنهادهای خودرا درباره بهداشت ، تغذیه و مسائل فرهنگی با مسئولان بند درمیان گذاشت . دغدغه هایش مکان و زمان نمی شناخت که پایانی بر آن مفروض باشد. از یک سو با زنان دربند به همدلی می نشست و از سوی دیگر در پی ایجاد تغییر در همان وضعیت تحمیلی بود.
مریم حسین خواه در مدرسه جنبش زنان آموخته بود که هیچگاه بدون پیشنهاد وارد حوزه انتقاد نشود. . به تنها راه حلی که در این مقطع و در آن مکان از او ساخته بود اندیشید . از" کتابخانه صدیقه دولت آبادی" و خدمات کتابخانه ای به زنان آسیب دیده ، از جمله زنان زندانی، گفت وراه کتابداران کتابخانه زنان برای ارائه خدمات به این گستره از مخاطبان را بازنمود . با یک زبان به مسئولان و با زبان دیگر به دوستانش که بشتابید که نیاز فرهنگی بیداد می کند و دادرسان را کوششی باید.!
ماموریت آغاز شد ، تهیه کتاب برای مخاطبانی خاص، بسیار خاص:
به سراغ مقالات مربوط به کتابخانه های زندان رفتم ، خواندم ، پرسیدم ، سنجیدم ، همذات پنداری کردم ، با کمک دیگر دوستان به آنچه در پستوی کتابخانه برای اهدا نگاهداشته شده بود ، سرزدیم و سرانجام فهرستی برای سلیقه ها ونیازهای گوناگون تهیه شد. با توجه به نوع مخاطبان چند نسخه ای نیز از انتشارات روشنگران طبق معمول هدیه گرفتیم و اما ماندیم که برای باقی هزینه چه کنیم ؟ تامین هزینه در زمانی کوتاه، بسیار کوتاه ؛ که او چنین خواسته بود.
کتابخانه که خود همواره نیازمند کمک های مردمی برای تامین هزینه های اندک خویش است و اگر لطف دوستان وهمت علاقمندان کتاب و کتابخوانی نبود چه بسا تا کنون برقرار نمی ماند. پس چه می کردیم؟
پس ، به چاره اندیشی ، خرد جمعی را فراخواندیم . و از اندک پولی که هریک از ما برای اینگونه هزینه ها نزد دوستی معتمد نگهداشته بودیم ، هزینه خرید را تامین کردیم.
هنگام تهیه فهرست و خرید کتاب مطابق عادت دیرینه وحرفه ای یک کتابداربا دغدغه های اجتماعی ، کتابداری بودم بدون پیش داوری و جانبداری ، کتابداری عاشق که تنها راه حیات پویای فرهنگ و اجتماع را پیوند این دو می دانست واصلی ترین رشته این پیوندرا نیز کتاب و کتابخوانی . شیفته بودم به همان شیفتگی گاهان کتاب خوانی و کتابخانه ساختن برای کودکان نابینا ، مسئول بودم به همان مسئولیت زمان خرید کتاب برای زنان وکودکان مهاجر افغانی ، شاد بودم به همان شادی برپایی کتابخانه های سیارمناطق محروم و آگاه بودم به همان آگاهی کار برای کتابخانه زنان صدیقه دولت آبادی و کتابخانه بانوی اوز؛ امااین بار چیزی در من دگرگون شده بود . این بار یکایک مخاطبانم به چهره مقابل چشمانم ظاهر می شدند و نه فقط زنان آسیب دیده اجتماعی بندعمومی زندان اوین و یا مریم خودمان که به " کج سلیقگی " به آنجا راه یافته بود. این بارناخودآگاه تمامی زنان فعال اجتماعی، به جلوه تمام ، مقابل چشمانم ظاهر می شدند و ناگاه حس کردم که با یکایکشان به گپ و گفت افتاده ام و برای سلیقه تفننی یکایکشان کتاب انتخاب می کنم و چانه می زنم !! و آن قدردر تخیل پیش رفتم که گاه نمی دانستم خود بیشترمخاطبم یا کتابدار؟ آرزو می کردم که بشود با این پول اندک کتاب های بیشتری خرید، مگر نه اینکه ما بسیاریم ؟؟!!
و این باردیگر نه به شادی همیشگی که به غم برای زنانی که گویا به آینده ای نه خیلی دور به بند کشیده می شدند کتاب می خریدم ؛ برای فعالان اجتماعی که عاقبتشان را این گونه بر پیشانی تاریخ زنان رقم می زنند. برای زنان دردمندو عصیان زده، برای قربانیان لایحه های ضدخانواده ، برای زنان خود نسوخته تا که سوزانده شوند در چنگال قوانین ناعادلانه، برای خودم، برای تو، برای "جلوه"، که به زودی می رفت، برای تمامی ساکنان زندان زنان .... بوالعجب خریدکتابی بود و انتخابی !!
سه شنبه ملاقاتی بود؛ حتما همسرش را می توانستیم درمحل ملاقاتی ها ببینیم . با شتاب کتاب ها را به جلوی در ملاقاتی رساندم . نمیدانم چه شد که شهاب نبود و کسی هم کتاب ها را بدون هماهنگی و نامه رسمی قبول نمی کرد. با باری از کتاب برگشتم و با کمک یکی دیگر از یاران جوان ، توانستیم که با شهاب تماس بگیریم وعاقبت " مریمک " خودش تمام مراحل را با مسئول فرهنگی هماهنگ کرد. بولدوزور مدیریتش دوباره به راه افتاده بود و تماس ها و تلفن ها همه چیزرا راست وریس کرد.
شنبه صبحی که دوستان دیگرمان جلوه و ناهید در دادگاه انقلاب تحت بازجویی بودند ما هم دلسوزانه درزندان اوین مراحل تحویل کتاب را طی می کردیم و به خود امید می دادیم که تا پایان مراحل تحویل و امضا و...، در گوشه ای دیگر از تهران در زندانی دیگر بازجویی دوستانمان تمام شده وتارسیدن ما ، همگی به شادی دورهم جمع می شویم تا که مریم نیز به زودی از را ه برسد و پرحرف و پر شتاب بگوید برایمان از آنچه که دیده و حکایت ها که شنیده ....
**********
جلوه جواهری را بازداشت کردند . این همان جلوه کم حرف و جدی کمپین یک میلیون امضا است که بهترین نمره را در قبولی فوق لیسانس جامعه شناسی آورد. همان جلوه که غول کامپیوتر در دستان ظریفش به هرشکل سرخم میکندوتسلیم می شود . همان جلوه که اگر دستانش را از کی ورد جدا کند به رنگ و روغن وبوم ، سیب نقش می زند ، نه سیب سرخ که مباد به دستان نالایق رسد نه، جلوه سیب سبز نقش می زند بر چهره زرد زنان خاموش تا که سبزاندیشی میمنت دهد و خودنیز درسکوت سبز سیب هایش آرام بیاندیشد تا که این بار با کدامین زن از کمپین یک میلیون امضا بگوید و بنویسد .
جلوه جواهری را بازداشت کردند وبه بند عمومی زنان زندان اوین بردند به جرمی که جرم نبود و اگر هم بود جرم همه مابود، تا اگر جمع آوری امضا جرم به حساب آید. این همان جلوه ای است که دستی برقلم در نقد لایحه خانواده ، دستی برکامپیوتردر انعکاس فریاد زنان معترض به قوانینی این چنینی و دستی بربرگه های امضا، با جدیت و آرامش به پیش می رفت.، شاگرد اولی بود برای خودش در جمع آوری امضا ازطیف های گوناگون زنان......چه برای تغییر قوانین نابرابر وچه در تلاش برای آزادی زنانی که دربند می شدند. از فردای بازداشتش - وچه بسا از همان دم که واردزندان شده باشد- به تغییرو فرهنگ سازی اندیشید. پیش از رفتنش پیش بینی کرده بود وگفته بود که اگر مریم کتابخانه را پیشنهاد کرده من یا باید کمک او باشم یا به چاره ای دیگر به توانمندسازی زنان دربند بیندیشم .
این و آنی است که جلوه نیز درخواست کند که برایش کامپیوتری بفرستیم و او به زنانی دیگر در کنار کتابخانه مریم به آموزش کامپیوتر بپردازد و شاید هم بوم ورنگی طلب کند برای رنگی دیگرگونه زدن بر بوم سرنوشت زنان بند عمومی وشاید هم .....
********
نه مگر که مریم ، جلوه ، ناهید ، محبوبه ....و هریک اززنان فعال اجتماعی که سری به بندعمومی زنان بزنند جز کارو تلاش و تغییر برای برابری به چیز دیگری می اندیشند و نه مگر این همان اعمالی است که هریک ازما زنان در گوشه خانه خویش، در خیابان، درمحافل دوستانه و درمیان خویشاوندان انجام می دهیم ؟ پس چه رخدادی درشرف وقوع است که جریان این حرکت مدنی را سدی باشد و مانعی ؟ کارها که تعطیل نشده؛ دکان نبوده جنبش زنان که اینک تعطیلش کنند و کرکره اش را بکشند.
زندگی که نمی میرد و مرگ نیز زندگی نمی کند ، هرچند که با روایت های جدید ، آن زن دردمند که به شوهر چندهمسره خویش اعتراض می کند مجرمی باشد که برعلیه امنیت ملی اقدام کرده است و لابد خانه اش نیز زندان وخودش زندانی ابد و شوهرش زندانبان !
آیا با چنین القاب واتهاماتی ، خانه ها نیز به زندان بدل می شود؟ آیا زندان هاتغییرشکل داده و گسترش یافته اند؟ آیا مفهوم زندان دیگر ناظر به یک سلول و یک بند نیست ؟ آیا شهر زنان با بند زنان یکی است ؟یا که شهر زنان به بند زنان تبدیل شده است ؟ مباد که شهرها زندان شود هرچند که زندانها شهر شده وبه برکت حضور فعالان حقوق زنان فعالیت های آموزش شهروندی نیز در آن جریا ن دارد .
اعتراض آن زن خانه دار به نابرابری و بی حرمتی ، تلاش آن بیوه شوهر مرده برای برخورداری ازارث برابر، دوندگی های آن زن مطلقه برای حق ولایت فرزندانش ، تلاش مریم برای راه اندازی کتابخانه ، اشتیاق جلوه به آموزش کامپیوتر وآموزش نقاشی به زنان زندانی ، فرهنگ سازی و تلاش برای دستیابی به حقوق برابرو....، که نیاز به فضا و مکان خاص ندارد ، در حصار و بی حصار راه خود را به پیش می برد. تاریخ زنان است و تاریخ را سر ایستادن نیست . خودجوش و عاشقانه است و عاشقان را بند چاره گر نیست .
وهم از این رو، یاران جوان و پرامید جنبش مدنیت و برابری خواهی زنان در بند عمومی زندان زنان اوین نیز در تلاشی مستمر برای احقاق حقوق پایمال شده خود و هم جنسانشان، " چهره به چهره" زنانی دیگرگونه هم اینک به گپ و گفت مشغولند و به همدلی معروف !
این بار ، حکایت مریم و جلوه و دیگرزنانی از این دست ،حکایت " پرنده بازآلکاتراز" (1) است اما این نوعروسان دربند کمپینی نه پرنده باز که خود همان پرنده ای هستند که روزی به تصادف درکنجی از زندان آلکاتراز در خلیج سانفراسیسکو نشست و مجرم ترین مجرم را به خود جلب کردو ازاو محققی ساخت که معتبرترین آثار و منابع پرنده شناسی را تدوین کرد.
این بار پرندگان جوان جنبش زنان نه به تصادف که به عمد درمیان دیوارهای بندعمومی زنان به سر می برند آنها نه پرندگان به بند آمده که قاصدان مهرو بانیان دگرگونی وفرهنگ سازی در، بندند!
1. اشاره به فیلم ." پرنده باز آلکاتراز" ساخته "جان فرانکن هایمر" که داستان آن در سال 1909 درزندانی درخلیج سانفرانسیسکو ی امریکا اتفاق می افتد. آمدن ناگهانی پرنده ای به بند یکی از مجرمان خطرناک موجب می شود که این مجرم کم کم به پرنده شناسی علاقمند شود و سپس کتب و آثار زیادی در این حوزه به چاپ برساند.این فیلم درسال 1962 ساخته شد و یکی از معروفترین فیلم های تاریخ سینما نام گرفت.
Monday, December 10, 2007
کاظم دارابی، از محکومان ترور میکونوس آزاد شد








کاظم دارابی، از محکومان ترور میکونوس آزاد شد
فریدون زرنگار
شهره بدیعی همسر یکی از قربانیان حمله به رستوران میکونوس
««اعتراض هایی که به آزادی کاظم دارابی شد متاسفانه نتيجه ای نداده است
شهره بديعی، همسر نوری دهکردی يکی از قربانيان حمله به رستوران ميکونوس در گفتگویی با راديو فردا خبر آزادی کاظم دارابی را از زندان آلمان تایید کرد.
شهره بدیعی گفت:« اين خبر صحيح است؛ زيرا امروز خبرنگاران شبکه اول تلويزيون آلمان در تماسی که با من گرفتند و در مصاحبه ای که با من کردند، اين خبر را تاييد کردند و شايد در اين لحظه ای که ما با هم صحبت می کنيم کاظم دارابی در راه تهران باشد.»
به گزارش خبرگزاری آسویشتدپرس، مقامات قضایی آلمان، روز دوشنبه اعلام کردند که دو نفر از محکومان ترور میکونوس، یعنی کاظم دارابی و عباس راحيل که لبنانی الاصل است، از زندان آزاد شده اند.
مقامات امنیتی که نخواستند نامشان فاش شود، به آسوشیتدپرس گفتند که کاظم دارابی که پس از پانزده سال از زندان آزاد شده، در راه تهران است.
پيش از اين، خبرگزاری آلمان اين خبر را بدون اعلام زمان آزادی کاظم دارابی منتشر کرده بود.
شهره بديعی به راديو فردا گفت: «اعتراض هایی که به آزادی کاظم دارابی شد، متاسفانه نتيجه ای نداده است.»
««اعتراض هایی که به آزادی کاظم دارابی شد متاسفانه نتيجه ای نداده است.»
شهره بدیعی همسر یکی از قربانیان حمله به رستوران میکونوس
مقام های قضایی آلمان از اظهار نظر در اين باره خودداری کرده اند. برابر قوانين آلمان مجرمانی که ۱۵ سال دوره زندان خود را گذرانده باشند، می توانند تحت شرايطی آزاد شوند.
کاظم دارابی، از سوی دادگاهی در آلمان به عنوان متهم ماجرای قتل دکتر صادق شرفکندی، رهبر وقت «حزب دموکرات کردستان ايران» و سه نفر از دستياران وی، دستگير و به حبس ابد محکوم شده بود.
صادق شرفکندی، پس از قتل دکتر عبدالرحمان قاسملو، به عنوان رهبر حزب دموکرات کردستان ايران برگزیده شده بود. وی در پاييز سال ۱۹۹۲ به برلين، پایتخت آلمان دعوت شده بود تا درهمايش انترناسيونال سوسياليستی شرکت کند.
شبی که او همراه با دستيارانش در رستوران «ميکونوس» برلين مشغول صرف غذا و گفت وگو بود، به ناگهان تيمی از مهاجمان مسلح به انواع سلاح های خودکار به رستوران هجوم برده و او و سه نفر ديگر از ناراضيان کرد را به قتل رساندند.
در حکم دادگاه ميکونوس آمده است که آخرين رايزنی های «تروريست ها» برای انجام اين قتل، در منزل کاظم دارابی انجام شد.
دادگاه آلمان، متهمان اين حادثه را ماموران اعزامی از سوی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی معرفی کرد و در حکم خود، شماری از سران وقت جمهوری اسلامی را به «آمريت» در اين قتل متهم کرد.
نام علی فلاحيان، وزير وقت اطلاعات ايران صريحا در آمريت اين قتل مطرح شد و حکم جلب بين المللی عليه او صادر شد.
پيش از صادق شرفکندی، دکتر عبدالرحمان قاسملو در وين (پايتخت اتريش) کشته شد. حزب دموکرات کردستان ايران، همواره اين قتل را نيز به جمهوری اسلامی نسبت داده
Sunday, December 09, 2007
گزارش کامل تجمع «دانشگاه، آخرین سنگر آزادی» به همراه گزارش تصویری
به گزارش خبرنامه امیرکبیر از ساعات ابتدایی صبح امروز جمعی از نیروهای انتظامات و حراست دانشگاه های امیرکبیر، علامه و… جهت ممانعت از ورود دانشجویانی که از دیگر دانشگاه ها قصد ورود به دانشگاه تهران را داشتند، به این دانشگاه اعزام شده بودند و مقابل کلیه درب ها حضور داشتند. نیروهای امنیتی و انتظامی به همراه گارد ویژه از ساعت ۸ صبح امروز در اطراف دانشگاه تهران حضوری چشمگیر داشتند و هر لحظه بر تعدادشان افزوده می شد.
دانشجویان ابتدا با تجمع در صحن دانشکده حقوق و خواندن سرود «یار دبستانی» به سمت سر در دانشکده فنی، محل برگزاری تجمع، حرکت کردند. تجمع کنندگان در حالی که تصاویر دانشجویان در بند را در دست داشتند شعار «دانشجوی زندانی آزاد باید گردد» و… سر می دادند.
دانشجویان پلاکاردهایی با مضمون «تا که زندان هست، ما همه در بندیم»، «خواهان آزادی فعالان دانشجویی چپ هستیم»، «سلام بر سه آذر اهورایی، قصابان، توکلی، منصوری»، «می شونید؟! این صدای آزادی است»، «حقوق زن=حقوق بشر»، «دانشگاه زیر چکمه بنیادگرایان»، «سهم ما از مهرورزی، زندان، شکنجه و محرومیت از تحصیل»، «بشیریه را باز گردانید»، «تحصیل سهم من نیست، حق من است»، «حق تعیین سرنوشت اساس کرامت ملت ها»، «نابود باد دشمنی علیه مبارزات حق طلبانه ملت کرد» و… در دست داشتند.
تجمع کنندگان همچنین تصاویر دانشجویان در بند، یاسر گلی، هانا عبدی، روناک صفارزاده، هدایت غزالی، صباح نصیری، علی عزیزی، علی نیکونسبتی، احمد قصابان، مجید توکلی و احسان منصوری را در دست داشتند. تصاویر مهندس مهدی بازرگان، محمد مصدق، عمادالدین باقی و… را در دست برخی از دانشجویان بود.
دانشجویان سپس در حالی که شعار می دادند «دانشجو دانشجو اتحاد اتحاد» به راهپیمایی در صحن دانشگاه تهران اقدام کردند و به سمت درب ۱۶ آذر حرکت کردند. دانشجویان با سر دادن شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد» اقدام به شکستن درب ۱۶ آذر کردند و دانشجویانی که پشت در بودند توانستند وارد دانشگاه تهران شوند. جمعیت حاضر در این تجمع بار دیگر به مقابل سردر دانشکده فنی حرکت کردند و تریبون آزاد «دانشگاه، آخرین سنگر آزادی» آغاز شد.
سخنران اول این مراسم مهدی عربشاهی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، بود. عربشاهی نقش کمیته های انضباطی را سرکوب دانشجویان ذکر کرد و حق تحصیل را جزء حقوق مسلم دانشجویان دانست. دبیر سیاسی دفتر تحکیم سپس افزود: «جنبش دانشجویی در برابر خفقان خواهد ایستاد. دو عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم امروز در زندان هستند. ما خواهان آزادی علی نیکونسبتی، علی عزیزی، دانشجویان پلی تکنیک، کردستان و آذربایجان هستیم.» مهدی عربشاهی سپس با انتقاد نسبت به دستگیری گسترده دانشجویان چپ در هفته گذشته، گفت: «حاکمیت از اتحاد ما می ترسد».
سپس فرشاد دوستی پور، نماینده دانشجویان کرد، به ایراد سخنرانی پرداخت و پیوند خجسته میان جنبش دانشجویان دموکرات کرد و دیگر دانشجویان دموکراسی خواه را تبریک گفت. دوستی پور به سرکوب گسترده دانشجویان کرد اشاره کرد و گفت: «ما مطالبتان را مطابق با مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر مطرح می کنیم و شعار ما ایرانی برای همه ایرانیان است». این دانشجوی کرد سپس نسبت به وضعیت فرهنگی و اقتصادی کردها انتقاداتی را مطرح کرد و خواستار پیوند هر چه بیشتر نیروهای دموکراتیک ایران شد.
اسماعیل سلمانپور، عضو شورای عمومی انجمن اسلامی امیرکبیر، به عنوان سخران بعدی این برنامه اعلام کرد پلی تکنیک همچنان زنده است و در صف اول مبارزه علیه اقتدارگرایان قرار دارد. سلمانپور در ادامه با انتقاد به احکام سنگین صادره برای سه دانشجوی در بند دانشگاه امیرکبیر، به حکم بابک زمانیان، دیگر عضو انجمن اسلامی پلی تکنیک، که در آینده نزدیک قرار است صادر شود اشاره کرد. سلمانپور سپس افزود: «امروز صف بندی نیروها کاملا مشخص است. سویی دانشجویان آزادیخواه هستند و در سوی دیگر احمدی نژاد و اقتدارگرایان. امیدوارم روزی جنبش دانشجویی دیگر شاهد افرادی چون رهایی و شریعتی، روسای دانشگاه های امیرکبیر و علامه، نباشد».
در این هنگام دانشجویان نسبت به حضور چند بسیجی که از پنجره های بالایی ساختمان دانشکده فنی نظاره گر تجمع بودند اعتراض کردند و شعار دادند: «بسیجی برو گمشو» و «توپ تانک بسیجی دیگر اثر ندارد». در این هنگام دانشجویان یک صدا سرود «ای ایران» را همخوانی کردند و پس از آن دانشجویان کرد به خواندن سرودهای خود پرداختند.
در ادامه این تریبون رشید اسماعیلی، به عنوان نماینده دانشجویان لیبرال دانشگاه های تهران، سخنرانی کرد. او در ابتدای سخنان خود گفت: «سلام بر مجید توکلی، احسان منصوری، احمد قصابان و… سلام بر دانشگاه که زنده است و استوار. سلام بر ایران، سلام بر کرد و لر و بلوچ. ایران خانه تک تک ماست و از آن همه. نفرین باد بر او که می خواهد ما را از هم جدا کند». اسماعیلی در ادامه افزود: «امروز اینجا جمع شدیم که به نقض حقوق بشر در سراسر ایران اعتراض کنیم. جمع شدیم که از دانشگاه، که مدتی است تحت هجوم چکمه پوشان قرار گرفته، حمایت کنیم. ما به دفاع از حقوق دانشجویان چپ هم برخاسته ایم و امیدواریم این دوستان ما هر چه سریعتر از زندان آزاد شوند. دانشگاه بدون آزادی نخواهد ماند و تا دانشگاه هست آزادی نخواهد مرد».
در ادامه امین نظری، دبیر انجمن اسلامی دانشگاه همدان، که مجری این مراسم بود اعلام کرد کردها تجزیه طلب نیستند و حق تعیین سرنوشت خود را می خواهند. پس از آن سهراب کریمی، یکی دیگر فعالین دانشجویان کرد، گفت: «چشم امید تمام ایرانیان به شماست. برخی با این دلیل که طرفدار ایدئولوژی حاکمیت نیستند مجازات می شوند. اما ما کردها به این دلیل که کرد هستیم، مجازات می شویم. آن ها می گویند ما باید به جای شما تصمیم بگیریم. آیا این که ما می خواهیم برای خود تصمیم بگیریم تجزیه طلبی است؟! اینجاست که کرامت انسانی ما خدشه دار می شود. امیدوارم روزی جامعه ایران به سامان برسد». کریمی در پایان با انتقاد نسبت به صدور حکم اعدام برای عدنان حسن پور، خواستار آزادی دانشجویان در بند کرد شد.
پس از آن مهدیه گلرو، نایب دبیر انجمن اسلامی علامه، سخنرانی کرد. گلرو در سخنرانی خود گفت: «خواستم از دانشگاه پادگانی و ۳۲ حکم کمیته انضباطی و چندین ترم محرومیت از تحصیل بگویم، دیدم که کوچک است. خواستم از دانشجویان در بند پلی تکنیک بگویم، دیدم که کم است. اما دیدم ارزش آزادی بیش از این هاست و از آزادی سخن می گویم. روزی ساواک آزادی دانشجویان را می گرفت. امروز حراست در دانشگاه ها کار ساواک را انجام می دهد. حکومت سعی در ایجاد رعب و وحشت در دانشگاه ها دارد». گلرو در ادامه به آمار اعدام ها در کشور اشاره کرد و گفت: «۵ درصد از اعدام شدگان زیر ۱۷ سال هستند. فراموش کرده ایم ۴۰ هزار کارتن خواب داریم که ۱۰۰۰ نفر آن ها در فصل زمستان جان می سپارند. امروز آزادی و عدالت حق مسلم ماست یا انرژی هسته ای؟! بیش از ۱۰ میلیون هموطن زیر خط فقر داریم».
دانشجویان در اینجا شعار دادند «مدعی عدالت خجالت خجالت». نایب دبیر انجمن اسلامی دانشگاه علامه سپس با انتقاد نسبت به شکنجه دانشجویان پلی تکنیک، به خصوص مجید توکلی، در زندان، از ۳۰ دانشجوی دستگیر شده یاد کرد و گفت: «در واقع همه ما زندانی هستیم، زندانی حراست دانشگاه». مجری مراسم در ادامه گفت: «زنان سرزمین ما مدت هاست که برخاسته اند تا بر تاریخ سراسر تبعیض بتازند». و پس از آن حقانی، به نمایندگی از کمیسیون زنان تحکیم و از دانشجویان دانشگاه تربیت معلم، بیانیه کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت را قرائت کرد. متن این بیانیه قبلا در خبرنامه امیرکبیر آمده است.
بهزاد باقری، از دانشجویان طیف چپ، در ادامه به سخنرانی پرداخت و گفت: «ما باید با مقاومتان نشان دهیم که دانشگاه را نمی توانند تبدیل به پادگان کنند و سکوت گورستانی در آن حاکم کنند. چرا که دانشگاه آخرین سنگر آزادی است. دانشجویانی که برای آزادی مبارزه کرده اند و الان در بند هستند برای ما هیچ فرقی نمی کنند. برای ما بهروز کریمی زاده با علی عزیزی، مهدی گرایلو با علی نیکونسبتی فرقی ندارند. به کوری چشم حاکمیت دانشگاه هم لیبرال دارد، هم چپ و هم ناسیونالیست. ما جامعه ای می خواهیم که در آن زندان و سرکوب نباشد و آزادی سیاسی باشد». دانشجویان شعار دادند «دانشجوی زندانی آزاد باید گردند». مجری مراسم همچنین از ابولفضل جهاندار، سعید درخشندی که ۱۶ ماه است به اتهام توهین به رئیس جمهور و اقدام علیه امنیت ملی در بازداشت به سر می برند یاد کرد. وی همچنین یاد عزت ابراهیم نژاد و اکبر محمدی را گرامی داشت.
سلمان سیما، از دانشجویان دانشگاه آزاد، سخنرانی بعدی این تریبون آزاد بود. سیما در ابتدا یاد پروانه اسکندری، که اولین مراسم ۱۶ آذر را در دانشگاه تهران، برگزار کرد یاد کرد. این دانشجو سپس از دانشجویان در بند دانشگاه آزاد، یاسر گلی، الناز جمشیدی و مهدی نوری، هادی شفیع و… یاد کرد و افزود: «امروز ما صدای پای فاشیسم را نمی شنویم، بلکه آن را به چشم می بینیم. امروز دست فاشیسم از آستین دین بیرون آمده است. امروز چکمه پوشان فاشیست را می بینیم که پایشان را بر گلوی ما گذارده اند، اما آن ها کور خوانده اند. در این بین شدیدترین سرکوب ها نصیب دانشگاه می شود». سلمان سیما سپس از خواستار استقلال واقعی جنبش دانشجویی شد و گفت: «شارلاتانیزم سیاسی شاخ و دم ندارد و نباید فریب احزابی که می خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند را بخوریم».
در پایان این مراسم سجاد ویس مرادی، عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی امیرکبیر، بیانیه این انجمن را در خصوص روز دانشجو را قرائت کرد و علی وفقی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، بیانیه دفتر تحکیم را به همین مناسبت قرائت کرد. متن این دو بیانیه به صورت جداگانه در خبرنامه امیرکبیر آمده است.
پس از پایان تریبون آزاد دانشجویان تجمع کننده با سر دادن شعار «مرگ بر دیکتاتور» به سمت سردر اصلی دانشگاه تهران حرکت کردند. دانشجویان پس از رسیدن مقابل سر در شعار می دادند «مردم چرا نشستین، ایران شده فلسطین»، «دانشجوی سیاسی آزاد باید گردد». در حالی که جمعیت حاضر در دانشگاه تهران توجه عابرینی که از پیاده روهای خیابان انقلاب عبور می کردند را به خود جلب کرده بود و مردم در خیابان به تماشای تجمع دانشجویان پرداخته بودند، اتوبوس هایی که از قبل به همن خاطر در حاشیه خیابان انقلاب پارک شده بود، به مقابل محل تجمع دانشجویان منتقل شدند و مردم در خیابان توسط پلیس متفرق شدند.
دانشجویان تجمع کننده سپس با سر دادن شعار «دانشجوی با غیرت، حمایت حمایت»، «دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد»، «محمود احمدی نژاد عامل تبعیض و فساد»، « مرگ بر این دولت مردم فریب»، «برابری عدالت حق مسلم ماست»، «مرگ بر دیکتاتور» و… بار دیگر به سمت دانشکده فنی حرکت کردند و در آن جا به تجمع «دانشگاه، آخرین سنگر آزادی» پایان دادند.
پس از اتمام تجمع شنیده شد که ۵ نفر از دانشجویان دانشگاه علامه هنگام خروج از دانشگاه تهران توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده اند. گفته می شود علیرضا موسوی و سعید رحمانی در جمع دانشجویان بازداشت شده هستند. همچنین صبح امروز روشنک غیاثیان و مجتبی باستانی، از دانشجویان دانشکده امور اقتصادی، و میلاد عزیزی، دانشجوی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، توسط حراست دانشگاه تهران دستگیر شدند که از سرنوشت این دانشجویان نیز خبری در نیست. پس از اتمام تریبون خبر رسید علی نیکونسبتی، مسئول روابط عمومی دفتر تحکیم وحدت، با قرار کفالت از زندان آزاد شده است.
Thursday, December 06, 2007
Wednesday, December 05, 2007
اتوبوس من

تو و دانش و عشق در کنارم هستید
در جهل می سپردم راه
تو و بوسه و مهر در خاطرم هستید
گل و غنچه وگلوله در خاطرم بود
عشق هایم در هم تنیده اند
عشق به تو ،
عشق به مردم ،
عشق به خدا ،
عشق به عشق ،
عشق من به سندیکا ،
با عشق تو به من
چه جرمی مرتکب شدیم
وقتی که گفتیم و نوشتیم
دوست داریم
چه تلخ و چه شیرین بود
امروز هم محاکمه شدیم
به جرم سندیکا
لحظه لحظه رؤیاهایم خاکستری و گاه سرخ
و پیراهنم زرد و نارنجی است
حال که با مردمم هستم
پیراهنم آبی است
به رنگ پیراهن کارگران شرکت واحد
وکت و شلوار سورمه ای
به رنگ لباس رانندگان واحد
وچه با شکوه است
لحظه ای که سرود تولد سر دهند
کارگران پیروز شرکت واحد
Tuesday, December 04, 2007
Sunday, December 02, 2007
همه با هم فرياد بزنيم...

فیلم دستگیری دو دختر دانشجو توسط مزدوران رژیم موسوم به "پلیس امنیت اخلاقی" عصر شنبه
روی عکس کلیک کنید و ببینید
جلوه جواهری یکی دیگر از اعضای کمپین یک میلیون امضا بازداشت شد

یک میلیون امضا بازداشت شد
این فعال جنبش زنان، صبح روز شنبه در پي احضار کتبي به دادگاه انقلاب مراجعه کرده و پس از چند ساعت بازجويي در دادسرای ویژه امنیت، به اتهام تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیه نظام، نشر اکاذیب از طریق انتشار اخبار کذب در سایت «تغییر برای برابری» بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
جلوه جواهري که دانشجوی کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی است، سال هاست در انجمنهاي زنان فعاليت ميكند و ترجمه ها، مقالات خود را از منظر جامعه شناسي در سايتها و نشریات مختلف زنان منعکس می کند.
بازداشت جلوه جواهری در حالی اتفاق افتاده است که وی در پی بازداشت اش (به همراه 32 تن دیگر از فعالان جنبش زنان) در 13 اسفند سال گذشته در مقابل دادگاه انقلاب، قرار است روز 27 آذر ماه در رابطه به پرونده 13 اسفند خود محاکمه شود.
مريم حسين خواه، دیگر عضو کمپين نیز از سيزده روز پيش به همین اتهامات در زندان اوین به سر می برد.
Saturday, December 01, 2007
بيانيه ي کانون نويسندگان ايران به مناسبتِ نهمين سالگرد قتل محمد مختاري و محمدجعفر پوينده

ژاله اصفهانی درگذشت

از ژاله اصفهانی آثاری چون گل های خودرو، اگرهزار قلم داشتم و البرز بی شکست برجای مانده است.