Sunday, January 16, 2011

حسین را هم کشتند- زری اصفهانی



خبرهمچون توفان سرد برف در قلبم می چرخد. حسین خضری را هم کشتند. زندانی سیاسی کرد . جوان و زیبا و برومند. مثل دیگر رفقایش . مثل فرزاد کمانگر مثل شیرین .مثل حجت و فیض مهدوی و علی صارمی . مارها ی ضحاک خون می طلبند . خون میخواهند و زالوهای فرتوت بر قلب ایرانیان چنبر زده اند و خون می مکند
عقاب سرکش کوه های دور
برای شهید حسین خضری
آی عقاب سرکش کوه های دور
سربلند میگذری
از دروازه های مرگ
بی اعتنا
بی کلام
درسکوت
همچون بودایی که به نیروانا میرود
چقدر زیباست چهره استوارت
که مرگ را به سخره میگیرد
برای زندگی دیگران
برای شادی دیگران
برای آزادی دیگران
بی هراس گذشتی
همچون عقابی جوان برقله های تاریک
آی مرگ چگونه اورا با خود بردی ؟
اینگونه زیبا و پرغرور
ای صخر ه های بلند سرزمین مادری
درجای پاهای کودکانه اش گل بکارید
ای ابرهای سرکش کوهساران
درهرجا که گذر کرده است بگرئید
او فرزند جوان دشتهای سبز بود
و خونش اینک گل ارغوانی است
که پر پر شده است
و خونش اینک پرنده بیقراری است
که درکوچه های غمگین می گذرد
و برای دلهای شکسته میخواند
آی ای خشم خمیده خاموش
برخیز
بر پیکر به خاک افتاده اش نماز بگذار
و باز درنور ستاره ها بخوان
آوازهای کردی بی شکست را
آوازهای سلحشوران کوه و دشت را
آواز قلب های عاشق بیقرار را
آواز عقابان قله های دوردست را
آه
او نمرده است
او نمرده است
که چون ستاره ای درشبهای توفانی
راهنمای رفیقانش خواهد بود
و چون شعله ای در کوهستان های سرد
اجاق رفیقانش را گرم خواهد کرد
نه او نمرده است
آی کردستان اندوهگین
درفراقش اشک مریز!!
او عقاب جوانی است
که تنها به قله ها رفته است وبازخواهد گشت
او بوته گل سرخی است
که درزیر برفها پنهان گشته است
وبا بهار باز خواهد گشت
او ستاره سرخی است که درآسمان ابری گمشده است
و درشبی زلال پد یدا رخواهد شد
او نمرده است
او تنها بودای جوانی است که به نیروانا رفته است

1 comment:

زری said...

سلام دوست عزیزم . خوب بود نویسنده مطلب و شعر را هم ذکر میکردید . موفق باشید