Monday, February 15, 2010

قوانین مربوط به خانواده، بازتولید خشونت ساختاری علیه زنان است


قوانین مربوط به خانواده، بازتولید خشونت ساختاری علیه زنان است

گفتگوی مریم رحمانی با دکتر شهلا اعزازی -23 بهمن 1388



مدرسه فمینیستی: قانون خانواده، قانون مجازات اسلامی، صیغه، مهریه، تمکین، سنگسار، قتل های ناموسی، و قوانین مربوط به چندهمسری، موضوعات مهم و سرنوشت سازی هستند که طی پانزده سال اخیر، دغدغه بسیاری از فعالان خشونت پرهیز جنبش زنان در ایران بوده است. به خصوص که این قوانین و مقررات، به طور اتوماتیک باعث اشاعه خشونت علیه زنان و سرکوب قانونی و سیستماتیک آنان است. و حالا طرح مجدد ماده 23 لایحه حمایت از خانواده در مجلس شورای اسلامی مجالی است برای نگاه دوباره به قانون خانواده و موضوع چندهمسری، و نقد و بررسی دیگرباره ی این قوانین با «دکتر شهلا اعزازی»، جامعه شناسی که سالهای متمادین و به طور خستگی ناپذیر در حوزه قوانین خانواده و نقد خشونت خانگی کار کرده است. در این گفتگوی کوتاه که توسط مریم رحمانی صورت گرفته، این قوانین از منظر «خشونت ساختاری که علیه زنان اعمال می کنند» بررسی و نقد شده اند.

خانم دکتر اعزازی باتوجه به اینکه شما درباره خشونت خانگی سالها کار کرده اید چقدر لایحه حمایت از خانواده (به خصوص ماده23) درباره ازدواج مجدد و شروط آن: 1- رضايت همسر اول، 2 ـ عدم قدرت همسر اول به ايفاي وظايف زناشويي، 3 - عدم تمکين زن از شوهر مطابق با حکم دادگاه، 4 - ابتلاي زن به جنون يا امراض صعب العلاج، 5 - محکوميت قطعي زن در جرائم عمدي به مجازات يک سال زندان يا جزاي نقدي که بر اثر عجز از پرداخت، منجر به يک سال بازداشت شود، 6 - ابتلاي زن به هرگونه اعتياد مضر حال خانواده، به تشخيص دادگاه، 7 - سوءرفتار يا سوءمعاشرت زن به حدي که ادامه زندگي را براي مرد غيرقابل تحمل کند، 8 - ترک زندگي خانوادگي از طرف زن به مدت شش ماه، 9 -عقيم بودن زن، 10 – و بالاخره غايب شدن زن (به مدت يک سال)، را شما به چه دلایل و مستنداتی مروج خشونت خانگی و قوانینی علیه زنان می دانید؟ به نظر شما این قوانین به چه آسیب های اجتماعی دامن خواهد زد که بازتولید کننده خشونت علیه زنان در جامعه خواهد بود؟

ببینید، اصولا در جامعه ی ما خشونت، قانونی است. مواردی هست که مروج خشونت علیه زنان است مثل قانون مجازات اسلامی که قتل های ناموسی را دامن می زند. هم قوانین ما، هم فرهنگ ما خشونت تیپ بوده است. درسالهای اخیر این فرهنگ خشونت توسط حکومت ترویج هم شده است مثل قانون چندهمسری. چرا ناگهان چند همسری را بزرگ کردند و صیغه را که برخلاف نگرش جامعه است تا این اندازه اهمیت می دهند و وارد باورهای فرهنگی مردم می کنند. خشونت زمانی رخ می دهد که تضاد علایق وجود داشته باشد. چندهمسری به یقین برای جامعه شهری و مدرن، تضاد علایق دارد. زن راضی نیست، مردها هم از حق قانونی خود استفاده می کنند پس مشکل به وجود می آید. چند همسری به وجود آورنده خشونت است. به نظر من شرایط ازدواج مجدد با حق طلاقی که به مرد داده شده شبیه است. مثل عدم تمکین، بیماری لاعلاج زن، و... همه این قوانین غیر انسانی و تبعیض آمیز است. فکر کنید مثلا زنی که دچار سرطان می شود نیاز به شرایط آرامی دارد مرد به جای کمک به او برای بهتر شدن روحیه اش به او پشت کند و زن دیگر بگیرد تا از حق حقوقی خودش استفاده کرده باشد، خب این رفتار، هم زیر پا گذاشتن حقوق انسانی زن و هم اعمال خشونت علیه زن است.

یا زنی که به یک سال زندان محکوم شده نیاز به حمایت شوهر دارد تا بتواند بعد از خارج شدن از زندان به زندگی عادی برگردد. معمولا زنان در زندان دچار افسردگی می شوند حالا اگر شوهرش هم او را رها کند این کار افسردگی زن را صد چندان می کند نمی گویم دو چندان. تمام بندهای این ماده خشونتی است که نسبت به زنان صورت می گیرد. نفس موجودیت این قانون، اعمال خشونت ساختاری به زنان توسط شوهرانشان است. این قوانین اصل تفاهم و دوستی را از بین می برد. زن دیگر به شوهرش اعتماد ندارد. این قانون دارد فرهنگ سازی می کند و خشونتی نامرئی روی زن اعمال می شود . زنان از هر رفتاری که گمان می برند مخالف میل شوهراست پرهیز می کنند تا مبادا زن دیگری اختیار کند . دولت با این قوانین اعمال خشونت می کند و زنها را وادار می کند نه فقط از شوهرشان اطاعت کنند بلکه امیال خودشان را هم کنار بگذارند. این قانون بر روی بسیاری از زنان که وابستگی اقتصادی به شوهرانشان دارند یا حتی وابستگی صددرصد ندارند تاثیر می گذارد. این قانون نه تنها به یک مرد اجازه ارباب مطلق بودن می دهد حتی به مردهایی هم که ازدواج مجدد نمی کنند هم اجازه ارباب بودن می دهد. این خشونت ساختاری است که روابط زن و شوهر را از بین می برد. حتی اگر مردها از این قانون استفاده نکنند این قانون به منزله تهدید دائمی علیه زنان محسوب می شود. در تعریف خشونت علیه زنان تهدید هم نوعی خشونت است تهدیدی که آرامش و امنیت زندگی را از بین می برد.

خانم دکتر اعزازی نظرتان درباره کارکرد «مهریه» در جامعه در حال حاضر چیست؟ آیا مهریه را مانعی در مقابل خشونت بیشتر علیه زنان می دانید یا مهریه می تواند به خشونت ها دامن بزند و چگونه؟

قانون گذاران ما انگار درک نمی کنند که مفهوم خانواده تغییر کرده است. در دوران ماقبل مدرن خانواده واحد تولید بود و تمایل مرد و زن به هم ضرورت نداشت. مرد به زن نیاز داشت که در کار به او کمک کند و فرزند آوری کند زن هم کسی را می خواست که معاش او را تامین کند. بنابراین مهریه، جهیزیه، و شیربها در دنیا به شکل های مختلف وجود داشت اما این مفاهیم در دنیای معاصر کارکردشان را از دست داده اند. زن و مرد الان به دلیل علاقه باهم ازدواج می کنند. مهریه، شیربها و جهیزیه کارکردشان را در غرب از دست داده اند. در ایران هم 30 سال پیش این مفاهیم داشت اهمیت خود را از دست می داد. حداقل در بین تحصیل کردگان و اقشار متوسط جامعه، زن و مرد کار می کردند و با هم وسایل مورد نیازشان را می خریدند و مهریه بی ارزش شده بود.

60-70 سال پیش مهریه چیز غیر منقول بود که موقع عقد داده می شد، چند دانگ خانه، مزرعه، دام یا حق آب و نظایر اینها، که البته داشت کم رنگ می شد. اما 30سال پیش نگاه سنتی به ازدواج دوباره رواج داده شد، زن به خانه شوهر می رود، مردباید خرج زن را بدهد و زن تنها ارضا کننده غرایض جنسی مرد است. در نگاه سنتی به ازدواج تامین معاش زن و تامین نیاز جنسی مرد مطرح است وقتی نگاه به خانواده را اینگونه می بینند مساله مهریه های بالا پیش می آید. وقتی تبلیغ می کردند مهریه حق زن است(چون حق دیگری زن در قوانین ندارد) و مدام گفتند مهریه عندالمطالبه است نتیجه اش این مهریه های نجومی شد.مهریه بالا در ذهن نوعروسان ما نبود در ذهن آنها این موضوع که حق شان را بگیرند وجود نداشت در نتیجه این نگاه چرخه مهریه گرفتن، زندانی شدن مردان بوجود آمد. بعد هم برای اینکه مردان زندانی نشوند سقف برای مهریه تعیین کنند آن هم براساس مواردی که بسیار تحقیر کننده زنان است. به نظر من دولت حق دخالت در این امور را ندارد چرا که به حوزه خصوصی مربوط می شود اگرچه از اساس مهریه را اشتباه می دانم.

برداشت و نگاه خانواده ها نسبت به مهریه، با برداشت و نگاه فقهی درباره مهریه متفاوت است. دخترها معتقدند نمایشگر علاقه مرد است (از مهر می آید) و خانواده ها هم مهریه بالا را به دو دلیل می گذارند یکی اینکه مرد نمی تواند دخترشان را به راحتی طلاق دهد و دوم اینکه اگر طلاق داد دختر شان می تواند خوب زندگی کند. بسیار خوب وقتی دولت وظیفه تامین زندگی زوج ها را به دوش خانواده ها می اندازد این موارد پیش می آید.از بعد دیگر من فکر می کنم ازدواج باید براساس محبت باشد نه براساس ترس از مهریه بالای زن اگرچه کسانی هم که مهریه بالا داشتند برای جداشدن مجبور شده اند مهریه شان را ببخشند. از طرف دیگر خانواده ای که مشکل دارد اما مرد به خاطر مهریه بالای زن او را طلاق نمی دهد خانواده توخالی است که بیشترین ضربه را به فرزندان حتی خود زن و مرد می زند. از جهت دیگر گرفتن قسطی مهریه هم فایده به حال زن ندارد چرا که عملا آنقدر مقدار ناچیزی در ماه به زن می دهند که بدرد زن نمی خورد بنابراین مهریه حالا هم عملا کارکردی برای زن ندارد.

اصولا در جامعه ای که زن اصلا پایگاه اجتماعی ندارد حتی زنان تحصیلکرده که شغل خوب هم دارند پایگاه پایین تری نسبت به مردان دارند و حتی در سنینی زن مجرد پایگاه اجتماعی پایین تری نسبت به زن متاهل دارد. یکی از راه های نشان دادن پایگاه اجتماعی از طریق مهریه،جشن عروسی مفصل نه از طریق کار و تحصیل برای زن است.جای تاسف دارد که دختران ما را وادار کردند ارزش خودشان را با پول بسنجند.

بماند تحقیری که تعبیر فقهی مهریه (که در حقیقت پولی دربرابرخدمات جنسی زن است) نسبت به زنان روا می دارد. رابطه جنسی بین دو نفر باید براساس میل دو طرف باشد نه اینکه زن همیشه آماده برای این خدمات باشد و نوعی از خشونت علیه زنان محسوب می شود. تجاوز به زنان در دوره ای خارج ازخانواده بود الان تجاوزات از طرف شوهر می گیرد و صورت قانونی هم دارد.

دکتر اعزازی برخی معتقدند (مثل خانم دکتر راکعی) قوانین مدون ایران هیچ کدام مروج خشونت علیه زنان نیستند بلکه این فرهنگ سنتی است با رنگ و لعاب مذهبی که مروج خشونت علیه زنان می شود نظر شما چیست؟

در دوران گذشته حقوق انسانی و حقوق بشر در جوامع مختلف مطرح نبود، به تدریج با پیشرفت جوامع و بالاتر رفتن درجه انسانیت، میزان خشونت در جوامع کاهش پیدا کرد . اما در ایران قوانین ما حامی فرهنگی است که داشت کم کم تغییر می کرد. تا 10 سال پیش قتل های ناموسی در استان های خاصی روی می داد اما الان درتهران هم روی می دهد. می بینیم در همین تهران جلسه خانوادگی تشکیل می دهند و به پسر عموی دختر ماموریت می دهند او را بکشد یعنی فرهنگی که در حال اضمحلال بود با کمک قوانینی که مجرم را مجازات نمی کند و در واقع با حمایت از آنها دوباره بازگشته است. آیا از دل سنگسار و تمکین چیزی غیر از خشونت بیرون می آید؟

استاد، با توجه به قوانین بین المللی درباره محو همه اشکال خشونت علیه زنان، چه تغییری باید در لایحه حمایت از خانواده منظور شود تا شاهد توقف چرخه خشونت علیه زنان در ایران باشیم؟

خشونت همه جا وجود دارد تفاوت ایران با دیگر کشورها این است که آنها سعی می کنند این چرخه را قطع کنند زیرا اگر به موقع این خشونت در یک خانواده قطع نشود مثل سنگی که داخل آب می اندازید پخش می شود . متوقف کردن خشونت راه حل های خیلی عمومی دارد که با فرهنگ جامعه باید منطبق باشد مثل تغییر قوانین، تشدید مجازات خشونت کنندگان، ایجاد خانه های امن، فرهنگ سازی برای حساس کردن مردم نسبت به خشونت و تقبیح خشونت. اما بعد از 15 سال، لایحه ای تدوین می شود که خشونت علیه زنان را تشدید می کند به جای آنکه مجازات مجرم را تسهیل کند متاسفانه کاری می کند که اعمال خشونت آمیز، طبیعی به نظر برسد.

به جای فرهنگ سازی علیه خشونت، رفتارهای خشن را ترویج می کنند. به جای ایجاد خانه امن برای زنان، صیغه را ترویج می کنند. در حقیقت دولت کار مخالف قانون مبارزه با خشونت را انجام می دهد. تا چه زمانی می توان برای پدیده های آسیب آفرین در جامعه از راه حل های سنتی استفاده کرد، راه حلی که با شرایط جدید نمی خواند و خودش مشکلات دیگری را بوجود می آورد.

خانم دکتر اعزازی با تشکر و سپاس از وقتی که برای این مصاحبه اختصاص دادید.




No comments: