Monday, November 03, 2008

اعترافات تکان دهنده مردی که کودک ۶ ساله اش را دار زد

اعترافات تکان دهنده مردی که کودک ۶ ساله اش را دار زد
خبرنامه امیرکبیر
زنی که فرزند شش ساله اش توسط شوهرش به دار آویخته شده بود، در جلسه محاکمه تراژدی تلخ زندگی این کودک و خواهرش را بازگو کرد.به گزارش خبرنگار ما، در جلسه رسیدگی به پرونده قتل امیرحسین شش ساله ابتدا علی دلداری نماینده دادستان تهران کیفرخواست علیه مصطفی- پدر کودک- را خواند. وی گفت: پرونده یی که من به عنوان نماینده دادستان در آن مسوولیت دارم، یکی از تلخ ترین پرونده های سال های اخیر است و در آن کودکی شش ساله به نام امیرحسین به طرز بسیار دلخراشی به قتل رسیده و قاتل این کودک پدر ۳۳ ساله اش یعنی مصطفی است.گزارش این قتل دلخراش از سوی درمانگاهی در شادآباد به ماموران کلانتری یافت آباد داده شد. تحقیقات پلیسی نشان داد امیرحسین به قتل رسیده و قاتل، پدر او است. بلافاصله ماموران موضوع را به بازپرس اصغرزاده اطلاع دادند. صحنه جرم بسیار دلخراش بود. در گزارش بازپرس پرونده از آن صحنه آمده است؛ در اتاق شماره دو درمانگاه، جسد کودک شش ساله یی به نام امیرحسین قرار دارد، پاهای این کودک خاک آلود و ترک های کوچکی روی آن مشهود است. هیچ کفشی پای بچه مشاهده نشد. تن بیمار جسد نشان می دهد فشار بر سینه کودک وارد شده و ناحیه سینه کاملاً خون آلود است و آثار جراحت روی آن وجود دارد. پدر طفل اعتراف کرده این کودک را با طناب خفه کرده است.دلداری در ادامه خطاب به هیات قضات گفت؛ مصطفی پسر شش ساله اش را در برابر چشمان دختر چهار ساله اش به قتل رسانده است. در حالی که امیرحسین کودکی بی گناه و معصوم بود و با التماس های کودکانه از پدرش می خواست او را دار نزند. مصطفی در گوشه یی از اعترافاتش آورده است: امیرحسین التماس می کرد و می گفت؛ بابا منو نکش، قول می دهم پسر خوبی باشم. با گریه های امیرحسین خواهرش هم به گریه افتاد و به من التماس می کرد امیرحسین را نکشم اما من این کار را کردم تا او را از بدبختی نجات دهم.نماینده دادستان تهران افزود متهم حاضر در دادگاه این کودک را قربانی اعتیاد و خودخواهی خودش کرده و از آنجایی که افکار عمومی را به شدت تحت تاثیر قرار داده و کودکی بی گناه نیز از بین رفته است بنابراین تقاضای صدور اشد مجازات را برای وی دارم. در ادامه رسیدگی به پرونده، مادر امیرحسین تنها ولی دم کودک در برابر قضات قرار گرفت و برای شوهرش تقاضای قصاص کرد اما قضات به او تذکر دادند پدر به جرم قتل فرزندش قصاص نمی شود و او باید تقاضای دیه کند.زن جوان در حالی که به شدت اشک می ریخت، در ادامه زندگی تلخش را برای قضات بازگو کرد. وی گفت؛ اوایل ازدواجم با مصطفی متوجه اعتیادش شدم. ما با هم اختلاف داشتیم و تصمیم گرفتیم جدا شویم اما مصطفی در دادگاه تعهد داد دست از کارهایش بردارد. بعد از آن بود که من دوباره به خانه مان برگشتم. ما صاحب دو فرزند شدیم. امیرحسین فرزند بزرگم بود. مصطفی هیچ زحمتی برای او نکشید. من بودم که با سختی بچه هایم را بزرگ کردم. چند سال گذشت و متوجه شدم شرایط آنقدر برایم سخت است که دیگر نمی توانم تحمل کنم. بچه ها را برداشتم و به خانه مادرم رفتم. هفته یی یک بار مصطفی و مادرش می آمدند و فرزندانم را با خود می بردند. مادر امیرحسین افزود؛ چند روز قبل از حادثه، امیرحسین و خواهرش را آماده کردم تا با پدرشان دیدار کنند. قرار بود امیرحسین را در مدرسه ثبت نام کنم. به او گفتم با پدرت به آرایشگاه برو، عکس هم بینداز تا بتوانیم ثبت نام کنیم. اما روزی که قرار بود بچه ها را تحویل بگیرم، عموی امیرحسین به من خبر داد مصطفی پسرم را در پارک دار زده است. روز قبل از حادثه به مصطفی گفتم امیرحسین را بیاور، امروز تولدش است اما او بچه را به من نداد. نمی دانستم چه قصدی دارد. فکر می کردم به خاطر لجبازی با من این کار را می کند. اگر می دانستم چنین قصدی دارد، هر طور شده اجازه این کار را نمی دادم. در این هنگام قاضی از مادر امیرحسین پرسید آیا پسرت مواد مصرف می کرد چون در نسوج او مرفین پیدا شده است. زن جوان پاسخ داد: پسر من فقط شش سالش بود. او اعتیاد نداشت. اما نمی دانم زمانی که مصطفی او را به خانه می برد، چه بلایی سرش می آورد. او قبلاً هم پیشنهاد داده بود همگی مواد مصرف کنیم و معتاد شویم. یادم می آید چند سال پیش زمستان بود که شوهرم پیشنهاد کرد با گاز خودمان را خفه کنیم. گفت اگر همگی خفه شویم، دیگر در فلاکت زندگی نمی کنیم. من قبول نکردم. گفتم من و بچه ها می خواهیم زندگی کنیم. اگر تو نمی خواهی خودت می دانی.زن جوان اضافه کرد: از عید سال گذشته من خانه را ترک کردم. چهار ماه بچه ها پیش من بودند. بعد مصطفی آنها را برد. چندین بار به دنبال بچه ها رفتم. گفتند مصطفی آنها را برده. یک بار هم به قصد کشت مرا مقابل خانه زد و در حالی که پسرم گریه می کرد، اجازه نداد امیرحسین پیش من بیاید. او مرد سنگدلی است. قاضی عزیزمحمدی در ادامه از متهم خواست در برابر قضات قرار گیرد.پدر امیرحسین گفت: اتهام قتل را قبول دارم. در زمان قتل در حالت طبیعی نبودم. امیرحسین پسر من بود و هیچ انگیزه ای برای قتل او نداشتم. مقصر این بدبختی ها همسرم بود. وقتی او قهر کرد و رفت، خانواده ام را واسطه کردم تا وی آشتی کند. من به خاطر بچه ها این کار را کردم اما همسرم قبول نکرد. او هیچ وقت سر سازش با من نداشت. سپس قاضی دادگاه از متهم پرسید چرا پسرت را معتاد کردی؟ مصطفی گفت: من این کار را نکردم. او بیشتر در خانه مادر همسرم بود و از اینکه چه اتفاقی برایش افتاده، خبر ندارم. قاضی دادگاه در ادامه پرسید؛ چطور توانستی پسرت را در حالی که به تو التماس می کرد او را نکشی، دار بزنی. به گفته خود تو او می گفته قول می دهد پسر خوبی باشد. اما تو او را کشتی. متهم جواب داد: من مواد مصرف کرده بودم. در حالت عادی نبودم و نمی دانم چرا این کار را کردم و حالا هم پشیمان هستم. پس از دفاعیات متهم و وکیل مدافعش، هیات قضات شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران (رحیمی، مرادی، مهدی کشکولی، معصومی و عزیزمحمدی) وارد شور شدند و متهم را به پرداخت دیه در حق مادر، ۱۰ سال حبس و تبعید محکوم کردند.

No comments: