Friday, February 06, 2009

آن عاشقان

برای سرنگون کردن ،هنوزم بهمن بهمن




آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند


رفتند و شهر خفته ندانست کیستند


فریادشان تموج شط حیات بود


چون آذرخش در سخن خویش زیستند


مرغان پر گشوده ی طوفان که روز مرگ


دریا و موج و صخره بر ایشان گریستند


می گفتی ای عزیز ! سترون شده ست خاک


اینک ببین برابر چشم تو چیستند


هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز


باز آخرین شقایق این باغ نیستند.


محمدرضاشفیعی کدکنی

No comments: