Friday, December 26, 2008

قوانين نابرابر از مرتكبان خشونت دفاع مي كند


در نشست کاهش خشونت مبتنی بر جنسیت مطرح شد

قوانين نابرابر از مرتكبان خشونت دفاع مي كند
سه شنبه 3 دی 1387

كانون زنان ايراني :تغییر رویکرد پژوهشگران خشونت مبتنی بر جنسیت از قربانیان به مرتکبان آن که عمدتا مردان به جای زنان هستند و تغيير قوانين نابرابر یکی از رویکردهای اصلی جلسه روزگذشته انجمن دفاع از قربانیان خشونت بود. ژاله شادی طلب استاد دانشگاه تهران منظور خود از تغییر رویکرد پژوهشگران به قربانیان یعنی مردان به جای زنان را بیشتر توضیح می دهد :"متاسفانه تاکنون همه پژوهشگران خشونت مبتنی بر جنسیت و از جمله خودم برای مطالعه سراغ قربانیان خشونت رفته ایم در حالیکه زنان عاملان این پدیده نبوده و ما گروه هدف مان را اشتباه تعریف کرده ایم . زمانی که از قربانی چرائی موضوعی را می پرسیم تصویر خود و دنیایش را ارائه می دهد که لزوما تصویر واقعی نیست ."
جامعه شناسي مردان
ژاله شادی طلب که همه تحقیقات صورت گرفته در این حوزه را از سال 75 به بعد بررسی کرده تاکید می کند که در هیچ یک از این تحقیقات به جز یکی گروه هدف همواره زنان بوده اند .در حالیکه خشونت یک مساله تعاملی است که در یک سوی آن زنان و در سوی دیگر آن مردان ایستاده اند .اوپیشنهاد می دهد که پژوهش های همسر آزاری رویکرد متفاوتی بیابد و بر مرتکبان خشونت متمرکز شود .
او بحث نسبتا جدیدی را که در جامعه شناسی به "مردانه بودن" معروف است برای توجه بیشتر به این موضوع مطرح می کند :"جامعه شناسی مردانگی از 1980 به بعد مطرح شده و طبق آن می توان گفت مفهوم مردانگی به هیچ وجه صفت ذاتی نیست و محصول شرایط جامعه است . مردان با مردانگی متولد نمی شوند و در فرایند جامعه پذیری مردانگی را می آموزند .شرایط فرهنگی مردان را با هویت مردانه بار می آورد و این فرایند چنان درونی.و ذاتی تلقی می شود که مردان علاقه مند به حفظ و صیانت از آن می شوند ."
به گفته او مردانگی صفت های مختلفی همچون خشن بودن ؛ بی باک بودن و بروز ندادن عواطف و احساسات و ...را در برمی گیرد و بدین شکل سلطه مردانه بخشی از مردانگی محسوب می شود و مردها می خواهند این شرایط را در همه دوران زندگی تجربه کنند .
او برای گفته هایش مثالی می آورد :" شاید بر اساس همین تعریف و تجربیات است که ابراز خشونت برای مردان اشکالی ندارد و گاه در شرایط اجتماعی تقویت هم می شود . اگر پسران در مدرسه همدیگر را بزنند امری طبیعی تلقی می شود اما پذیرش آن در میان دختران بسیار تعجب آور است .پس بارزترین صفت مردانگی خشن بودن است و کسانی که آن را یاد گرفته اند همواره از آن استفاده می کنند ."
یافته های تنها تحقیقی که به روش علمی از"مردان"دراین باره سوال کرده تحقیق ملی دکتر قاضی طباطبائی و همکاران است که هشت نوع خشونت رابرای زنان و مردان نشان می دهد . نتایج حاکی از ان است که میزان خشونتی که زن ها تجربه کرده با میزانی که مردها اعمال آن را اعلام کرده اند از لحاظ میانگین تفاوت زیادی داشته؛ به این معنا که که میزان خشونت اعمال شده از سوی مردان بسیار کمتر از میزانی است که زن ها گزارش کرده اند .به خصوص درباره دو خشونت فیزیکی و روانی مردان یک دهم زنان اعمال این خشونت ها را پذیرفته اند .
شادی طلب از نتایج این تحقیق نتیجه می گیرد :" اگر فرض کنیم مردان در این باره دروغ نگفته یا به دلایل اجتماعی از گفتن واقعیت پرهیز نکرده اند می توان گفت که آنها رفتارهایشان را اصلا خشونت تلقی نمی کنند .و رفتار خشونت امیز برای آنها بخشی از مردانه بودنشان است و اگر به ان عمل نکنند مردانه رفتار نکرده اند ."
چرا پژوهشگران از این موضوع غفلت کرده اند ؟این استاد دانشگاه تهران به سوالی که خود مطرح کرده این گونه پاسخ می دهد :"شاید فرهنگ مردانه در ذهن ما زنان پژوهشگر هم ریشه دوانده تا انجا که فکر می کنیم درباره این موضوع فقط باید به زنان فکر کنیم و حتی پرسیدن در این باره را از مردان خلاف می دانیم .اما این تفکری غلط است و دور باطلی از خشونت را رقم می زند . خشونت علیه زنان آفتی علیه مردان نیز هست. مردانی که زنان خود را با کلمات خشونت بار تحقیر می کنند .پسران آنها در بزرگسالی این رفتار را نسبت به همسرشان اعمال می کنند و این چرخه ادامه می یابد. او از موج شديد خشونت عليه زنان در جامعه خبر مي دهد : موجي كه شادي طلب تا پيش از اين ان را اين گونه نديده بوده است .
او توصیه می کند که مردان برای مبا رزه با این دور باطل سکوت خود را بشکنند و وارد میدان مبارزه با خشونت شوند
شهلا اعزازی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی دیگر سخنران این نشست تخصصی بود .او خشونت را پدیده ای جهانی می داند :"وقتی درباره خشونت صحبت می کنیم نگاه مان خاص ایران نیست چون خشونت در همه کشورهای دنیا وجود دارد اما تفاوت در نگاه کشورها به این پدیده است اینکه دولت و افراد هر جامعه چقدر این موضوع را مهم می دانند".
او معتقد است : "در این سالها حساس سازی جامعه نسبت به این موضوع و تقبیح آن به ویژه در جوامع شهری صورت گرفته و در این میان مطبوعات نقش اصلی و تلویزیون کمترین نقش راداشته و همواره خشونت را در جامعه ترويج كرده است "
به گفته او در یک جمع بندی کلی مشخص شده که این پدیده در همه اقشار جامعه از باسواد تا بیسواد و مرفه و فقیر دیده شده است .
او برابر نبودن زنان با مردان را در ساختار جامعه یکی از علل خشونت می داند و تغییرات قانونی را در این باره ضروری قلمداد مي كند قوانيني نابرابر كه از مرتكبان خشونت دفاع مي كند
او راهکارهائی را برای مقابله با خشونت پیشنهاد می دهد :" تقویت عاملیت زنان یکی از راههای جلوگیری از این پدیده است توانمند سازی زنان به رشد قابلیت های انان می انجا مد و به تغییر شرایط اجتماعی و اقتصادی شان منجر می شود . این استاد دانشگاه اگاه کردن مسولان کشور را نسبت به خشونت در جامعه امری مهم می داند اینکه مسئولان دریابند که خشونت هزینه های اقتصادی ؛اجتماعی و روانی زیادی را به جامعه تحمیل می کند .
تغییر نگرش به خانواده نیز از دیگر نکاتی است که این جامعه شناس به آن می پر دازد :"در خانواده مدرن وظیفه زن انطباق با مرد نیست بلکه باید هر دو با یکدیگر انطباق پیدا کنند. ما باید کودکان را از روابط طبیعی درون خانواده اگاه سازیم. من گاه می شنوم که پدر و مادری جلوی فرزندان شان می گویند دعوا و کتک نمک زندگی است چنین تفکراتی درباره خانواده غلط است و باید تصویر درستی از خانواده را به فرزندان ارائه داد."
او کیفیت روابط خانوادگی را بسیار مهم می داند :"نباید فقط به آمار و ارقام و افزایش ازدواج ها دلخوش کنیم .ارائه الگوی خانواده موفق باید مطرح شود .خانواده یک مکان خصوصی نیست و نظارت عرصه عمومی بر برخی مسائل خانواده ضروری است "
آموزشهای قبل از ازدواج ؛ارائه راه حل های حل تضاد ؛ برگزاری جلسات خانواده درمانی ؛ تغییر در کلیشه های جنسیتی ؛ تشدید مجازات مجرم های خشونت خانوادگی ؛امکان دسترسی قربانی به سازمانهای حامی ؛ ایجاد خانه های امن ؛ آگاهی دهی مساجد به مردم درباره رفتار صحیح با همسران از دیگر راه کارهائی است که این جامعه شتاسبرای حل این مساله ارائه می دهد .
نقش دو گانه زن در ساختار خشونت
افسانه کمالی عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا از منظر دیگری به این موضوع می نگرد :"یکی از ویژگی های خشونت خانگی پنهان بودن و خصوصی بودن ان است . این ویژگی موجب می شود حتی قر بانیان ان را پنهان کنند .طبق یک پژوهش تقریبا 50 درصد از زنان با نقش فرمانبرانه خود در خانواده موافق بوده اند آنها شوهر را به عنوان فرمانده خانواده پذیرفته اند. پذیرش این اصل ایدئولوژی تحمل را در خانوادها بالا می برد ."
او این مسله را موجب تداوم خشونت در جامعه می داند هر چند می پذیرد که زنان به دلیل بی اطلاعی از حقوق اجتماعی خود این گونه رفتار می کنند .
به گفته او بسیاری از زنان به خاطر ترس از متلاشی شدن خانواده نقش قربانی را تحمل می کنند .نداشتن پشتوانه اقتصادی ؛امید به بهتر شدن مرد و تشویق به صبر و تحمل موجب می شود انها خشونت را یک راز خانوادگی بدانند و درباره آن سخن نگویند.گاهی اوقات این افکار تابه آنجا می رسد که زنان دربه وجود آوردن خشونت خود را مقصر قلمداد می کنند .
او تاکیدمی کند ": بنابراین زنان دراین باره نقش دوگانه دارد آنها قربانی اصلی خشونت هستند اما با ایدئولوژی تحمل به ساختار خشونت تداوم می بخشند و ان را مدام علیه خود و دیگران باز تولید می کند ."
او به مبحث یادگیری مشاهده ای بندورا روان شناس اجتماعی اشاره می کند :"یادگیری مشاهده ای زمانی رخ می دهد که فرد عملی را انجام و دیگران آن را مشاهده می کنند .با مشاهده این اعمال توانائی تکرار عمل افزایش پیدا می کند و هر چه فرد آن عمل را بیشتر مشاهده کند احتمال آنکه خود بیشتر بتواند آن را اجراکند بیشتر می شود . فرزندان با نگاه به والدین و رفتار خشونت بارشان یاد می گیرند چگونه باید خشونت را اعمال کنند ."
او در پایان گفته هایش تغییر ایدئولوژِ ی تحمل زنان را بسیار مهم ارزیابی می کند ":این تحمل به نفع زنان و در نهایت کودکان شان و خانواده های اینده نیست. زنان باید راه کارهای حل تضاد در خانواده و از بین بردن خشونت را بیابند و سعی در حل این معضل کنند. تحمل خشونت راه حل این معضل نیست و مدام به بازتولید آن می انجامد . جامعه ما به دنبال استحکام خانواده است و خانواده های امن این کار بزرگ را به عهده می گیرند ."

No comments: