Wednesday, December 31, 2008
Friday, December 26, 2008
برای آزادی شهنازغلامی
برای آزادی شهناز غلامی
خانم شهناز غلامي در بند قاتلين و معتادان زندان تبريز محبوس است . خانم شهناز غلامي در صبحگاه روز 9/8/ در منزل مسكوني اش در تبريز از سوي چندين نفر از نيروهاي امنيتي با ضرب و شتم و توهين دستگير شده است پس از دستگيري مأمورين اطلاعات اقدام به برداشتن كليه لوازم و وسايل شخصي خانم غلامي از جمله شناسنامه، پاسپورت، كيس كامپيوتر، موبايل؛ كتاب ها و جزوات، دفترهاي تلفن و حتي دفترچه ي حساب بانكي و كوپن كرده اند.در حال حاضر خانم شهناز غلامي در بند قاتلين و معتادان زن زندان تبريز در بدترين وضيعت و به صورت كف خواب در حال بازداشت است . هيچ گونه لباس گرم و وسايل گرمايشي در اختيار خانم غلامي وجود ندارد و تنها زير انداز وي يك پتو است كه بر روي كاشي هاي كف بند مياندازد كه به همين علّت دچار درد شديد در ناحيه ي پا ها و كمر شده است. تنها اتهام خانم غلامي خبررساني در مورد فعالّان مدني آذربايجان است چيزي كه در هيچ جاي دنيا جرم و گناه حساب نمي شود.از سوي ديگر خانم غلامي عهده دار مسئوليت دختر خردسال و مادر مريض اش كه بيش از بيست سال در تختخواب مي باشد، نيز هست و در اين مدّت كه در زندان به سر مي برد از وضيعت نامساعد آنها خبري در دست نيست.خانم غلامي، علاوه بر قرار داشتن در بند زندانيان عادي و خطرناك و نداشتن امكانات اوليه يك زنداني، در زمان بازداشت در اداره ي اطلاعات مورد شديدترين شكنجه هاي روحي و جسمي قرار داشته است.احتمالًا در روزهاي آينده آقاي نقي محمودي وكالت و دفاع از خانم غلامي را قبول نمايد.
خانم شهناز غلامي در بند قاتلين و معتادان زندان تبريز محبوس است . خانم شهناز غلامي در صبحگاه روز 9/8/ در منزل مسكوني اش در تبريز از سوي چندين نفر از نيروهاي امنيتي با ضرب و شتم و توهين دستگير شده است پس از دستگيري مأمورين اطلاعات اقدام به برداشتن كليه لوازم و وسايل شخصي خانم غلامي از جمله شناسنامه، پاسپورت، كيس كامپيوتر، موبايل؛ كتاب ها و جزوات، دفترهاي تلفن و حتي دفترچه ي حساب بانكي و كوپن كرده اند.در حال حاضر خانم شهناز غلامي در بند قاتلين و معتادان زن زندان تبريز در بدترين وضيعت و به صورت كف خواب در حال بازداشت است . هيچ گونه لباس گرم و وسايل گرمايشي در اختيار خانم غلامي وجود ندارد و تنها زير انداز وي يك پتو است كه بر روي كاشي هاي كف بند مياندازد كه به همين علّت دچار درد شديد در ناحيه ي پا ها و كمر شده است. تنها اتهام خانم غلامي خبررساني در مورد فعالّان مدني آذربايجان است چيزي كه در هيچ جاي دنيا جرم و گناه حساب نمي شود.از سوي ديگر خانم غلامي عهده دار مسئوليت دختر خردسال و مادر مريض اش كه بيش از بيست سال در تختخواب مي باشد، نيز هست و در اين مدّت كه در زندان به سر مي برد از وضيعت نامساعد آنها خبري در دست نيست.خانم غلامي، علاوه بر قرار داشتن در بند زندانيان عادي و خطرناك و نداشتن امكانات اوليه يك زنداني، در زمان بازداشت در اداره ي اطلاعات مورد شديدترين شكنجه هاي روحي و جسمي قرار داشته است.احتمالًا در روزهاي آينده آقاي نقي محمودي وكالت و دفاع از خانم غلامي را قبول نمايد.
برای اعتراض به دستگیری شهناز غلامی و ثبت اسامی خود می توانید
به آدرس زیرارسال کنید.
barayeshahnaz@gmail.com
به آدرس زیرارسال کنید.
barayeshahnaz@gmail.com
قوانين نابرابر از مرتكبان خشونت دفاع مي كند

در نشست کاهش خشونت مبتنی بر جنسیت مطرح شد
قوانين نابرابر از مرتكبان خشونت دفاع مي كند
سه شنبه 3 دی 1387
كانون زنان ايراني :تغییر رویکرد پژوهشگران خشونت مبتنی بر جنسیت از قربانیان به مرتکبان آن که عمدتا مردان به جای زنان هستند و تغيير قوانين نابرابر یکی از رویکردهای اصلی جلسه روزگذشته انجمن دفاع از قربانیان خشونت بود. ژاله شادی طلب استاد دانشگاه تهران منظور خود از تغییر رویکرد پژوهشگران به قربانیان یعنی مردان به جای زنان را بیشتر توضیح می دهد :"متاسفانه تاکنون همه پژوهشگران خشونت مبتنی بر جنسیت و از جمله خودم برای مطالعه سراغ قربانیان خشونت رفته ایم در حالیکه زنان عاملان این پدیده نبوده و ما گروه هدف مان را اشتباه تعریف کرده ایم . زمانی که از قربانی چرائی موضوعی را می پرسیم تصویر خود و دنیایش را ارائه می دهد که لزوما تصویر واقعی نیست ."
جامعه شناسي مردان
ژاله شادی طلب که همه تحقیقات صورت گرفته در این حوزه را از سال 75 به بعد بررسی کرده تاکید می کند که در هیچ یک از این تحقیقات به جز یکی گروه هدف همواره زنان بوده اند .در حالیکه خشونت یک مساله تعاملی است که در یک سوی آن زنان و در سوی دیگر آن مردان ایستاده اند .اوپیشنهاد می دهد که پژوهش های همسر آزاری رویکرد متفاوتی بیابد و بر مرتکبان خشونت متمرکز شود .
او بحث نسبتا جدیدی را که در جامعه شناسی به "مردانه بودن" معروف است برای توجه بیشتر به این موضوع مطرح می کند :"جامعه شناسی مردانگی از 1980 به بعد مطرح شده و طبق آن می توان گفت مفهوم مردانگی به هیچ وجه صفت ذاتی نیست و محصول شرایط جامعه است . مردان با مردانگی متولد نمی شوند و در فرایند جامعه پذیری مردانگی را می آموزند .شرایط فرهنگی مردان را با هویت مردانه بار می آورد و این فرایند چنان درونی.و ذاتی تلقی می شود که مردان علاقه مند به حفظ و صیانت از آن می شوند ."
به گفته او مردانگی صفت های مختلفی همچون خشن بودن ؛ بی باک بودن و بروز ندادن عواطف و احساسات و ...را در برمی گیرد و بدین شکل سلطه مردانه بخشی از مردانگی محسوب می شود و مردها می خواهند این شرایط را در همه دوران زندگی تجربه کنند .
او برای گفته هایش مثالی می آورد :" شاید بر اساس همین تعریف و تجربیات است که ابراز خشونت برای مردان اشکالی ندارد و گاه در شرایط اجتماعی تقویت هم می شود . اگر پسران در مدرسه همدیگر را بزنند امری طبیعی تلقی می شود اما پذیرش آن در میان دختران بسیار تعجب آور است .پس بارزترین صفت مردانگی خشن بودن است و کسانی که آن را یاد گرفته اند همواره از آن استفاده می کنند ."
یافته های تنها تحقیقی که به روش علمی از"مردان"دراین باره سوال کرده تحقیق ملی دکتر قاضی طباطبائی و همکاران است که هشت نوع خشونت رابرای زنان و مردان نشان می دهد . نتایج حاکی از ان است که میزان خشونتی که زن ها تجربه کرده با میزانی که مردها اعمال آن را اعلام کرده اند از لحاظ میانگین تفاوت زیادی داشته؛ به این معنا که که میزان خشونت اعمال شده از سوی مردان بسیار کمتر از میزانی است که زن ها گزارش کرده اند .به خصوص درباره دو خشونت فیزیکی و روانی مردان یک دهم زنان اعمال این خشونت ها را پذیرفته اند .
شادی طلب از نتایج این تحقیق نتیجه می گیرد :" اگر فرض کنیم مردان در این باره دروغ نگفته یا به دلایل اجتماعی از گفتن واقعیت پرهیز نکرده اند می توان گفت که آنها رفتارهایشان را اصلا خشونت تلقی نمی کنند .و رفتار خشونت امیز برای آنها بخشی از مردانه بودنشان است و اگر به ان عمل نکنند مردانه رفتار نکرده اند ."
چرا پژوهشگران از این موضوع غفلت کرده اند ؟این استاد دانشگاه تهران به سوالی که خود مطرح کرده این گونه پاسخ می دهد :"شاید فرهنگ مردانه در ذهن ما زنان پژوهشگر هم ریشه دوانده تا انجا که فکر می کنیم درباره این موضوع فقط باید به زنان فکر کنیم و حتی پرسیدن در این باره را از مردان خلاف می دانیم .اما این تفکری غلط است و دور باطلی از خشونت را رقم می زند . خشونت علیه زنان آفتی علیه مردان نیز هست. مردانی که زنان خود را با کلمات خشونت بار تحقیر می کنند .پسران آنها در بزرگسالی این رفتار را نسبت به همسرشان اعمال می کنند و این چرخه ادامه می یابد. او از موج شديد خشونت عليه زنان در جامعه خبر مي دهد : موجي كه شادي طلب تا پيش از اين ان را اين گونه نديده بوده است .
او توصیه می کند که مردان برای مبا رزه با این دور باطل سکوت خود را بشکنند و وارد میدان مبارزه با خشونت شوند
شهلا اعزازی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی دیگر سخنران این نشست تخصصی بود .او خشونت را پدیده ای جهانی می داند :"وقتی درباره خشونت صحبت می کنیم نگاه مان خاص ایران نیست چون خشونت در همه کشورهای دنیا وجود دارد اما تفاوت در نگاه کشورها به این پدیده است اینکه دولت و افراد هر جامعه چقدر این موضوع را مهم می دانند".
او معتقد است : "در این سالها حساس سازی جامعه نسبت به این موضوع و تقبیح آن به ویژه در جوامع شهری صورت گرفته و در این میان مطبوعات نقش اصلی و تلویزیون کمترین نقش راداشته و همواره خشونت را در جامعه ترويج كرده است "
به گفته او در یک جمع بندی کلی مشخص شده که این پدیده در همه اقشار جامعه از باسواد تا بیسواد و مرفه و فقیر دیده شده است .
او برابر نبودن زنان با مردان را در ساختار جامعه یکی از علل خشونت می داند و تغییرات قانونی را در این باره ضروری قلمداد مي كند قوانيني نابرابر كه از مرتكبان خشونت دفاع مي كند
او راهکارهائی را برای مقابله با خشونت پیشنهاد می دهد :" تقویت عاملیت زنان یکی از راههای جلوگیری از این پدیده است توانمند سازی زنان به رشد قابلیت های انان می انجا مد و به تغییر شرایط اجتماعی و اقتصادی شان منجر می شود . این استاد دانشگاه اگاه کردن مسولان کشور را نسبت به خشونت در جامعه امری مهم می داند اینکه مسئولان دریابند که خشونت هزینه های اقتصادی ؛اجتماعی و روانی زیادی را به جامعه تحمیل می کند .
تغییر نگرش به خانواده نیز از دیگر نکاتی است که این جامعه شناس به آن می پر دازد :"در خانواده مدرن وظیفه زن انطباق با مرد نیست بلکه باید هر دو با یکدیگر انطباق پیدا کنند. ما باید کودکان را از روابط طبیعی درون خانواده اگاه سازیم. من گاه می شنوم که پدر و مادری جلوی فرزندان شان می گویند دعوا و کتک نمک زندگی است چنین تفکراتی درباره خانواده غلط است و باید تصویر درستی از خانواده را به فرزندان ارائه داد."
او کیفیت روابط خانوادگی را بسیار مهم می داند :"نباید فقط به آمار و ارقام و افزایش ازدواج ها دلخوش کنیم .ارائه الگوی خانواده موفق باید مطرح شود .خانواده یک مکان خصوصی نیست و نظارت عرصه عمومی بر برخی مسائل خانواده ضروری است "
آموزشهای قبل از ازدواج ؛ارائه راه حل های حل تضاد ؛ برگزاری جلسات خانواده درمانی ؛ تغییر در کلیشه های جنسیتی ؛ تشدید مجازات مجرم های خشونت خانوادگی ؛امکان دسترسی قربانی به سازمانهای حامی ؛ ایجاد خانه های امن ؛ آگاهی دهی مساجد به مردم درباره رفتار صحیح با همسران از دیگر راه کارهائی است که این جامعه شتاسبرای حل این مساله ارائه می دهد .
نقش دو گانه زن در ساختار خشونت
افسانه کمالی عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا از منظر دیگری به این موضوع می نگرد :"یکی از ویژگی های خشونت خانگی پنهان بودن و خصوصی بودن ان است . این ویژگی موجب می شود حتی قر بانیان ان را پنهان کنند .طبق یک پژوهش تقریبا 50 درصد از زنان با نقش فرمانبرانه خود در خانواده موافق بوده اند آنها شوهر را به عنوان فرمانده خانواده پذیرفته اند. پذیرش این اصل ایدئولوژی تحمل را در خانوادها بالا می برد ."
او این مسله را موجب تداوم خشونت در جامعه می داند هر چند می پذیرد که زنان به دلیل بی اطلاعی از حقوق اجتماعی خود این گونه رفتار می کنند .
به گفته او بسیاری از زنان به خاطر ترس از متلاشی شدن خانواده نقش قربانی را تحمل می کنند .نداشتن پشتوانه اقتصادی ؛امید به بهتر شدن مرد و تشویق به صبر و تحمل موجب می شود انها خشونت را یک راز خانوادگی بدانند و درباره آن سخن نگویند.گاهی اوقات این افکار تابه آنجا می رسد که زنان دربه وجود آوردن خشونت خود را مقصر قلمداد می کنند .
او تاکیدمی کند ": بنابراین زنان دراین باره نقش دوگانه دارد آنها قربانی اصلی خشونت هستند اما با ایدئولوژی تحمل به ساختار خشونت تداوم می بخشند و ان را مدام علیه خود و دیگران باز تولید می کند ."
او به مبحث یادگیری مشاهده ای بندورا روان شناس اجتماعی اشاره می کند :"یادگیری مشاهده ای زمانی رخ می دهد که فرد عملی را انجام و دیگران آن را مشاهده می کنند .با مشاهده این اعمال توانائی تکرار عمل افزایش پیدا می کند و هر چه فرد آن عمل را بیشتر مشاهده کند احتمال آنکه خود بیشتر بتواند آن را اجراکند بیشتر می شود . فرزندان با نگاه به والدین و رفتار خشونت بارشان یاد می گیرند چگونه باید خشونت را اعمال کنند ."
او در پایان گفته هایش تغییر ایدئولوژِ ی تحمل زنان را بسیار مهم ارزیابی می کند ":این تحمل به نفع زنان و در نهایت کودکان شان و خانواده های اینده نیست. زنان باید راه کارهای حل تضاد در خانواده و از بین بردن خشونت را بیابند و سعی در حل این معضل کنند. تحمل خشونت راه حل این معضل نیست و مدام به بازتولید آن می انجامد . جامعه ما به دنبال استحکام خانواده است و خانواده های امن این کار بزرگ را به عهده می گیرند ."
سه شنبه 3 دی 1387
كانون زنان ايراني :تغییر رویکرد پژوهشگران خشونت مبتنی بر جنسیت از قربانیان به مرتکبان آن که عمدتا مردان به جای زنان هستند و تغيير قوانين نابرابر یکی از رویکردهای اصلی جلسه روزگذشته انجمن دفاع از قربانیان خشونت بود. ژاله شادی طلب استاد دانشگاه تهران منظور خود از تغییر رویکرد پژوهشگران به قربانیان یعنی مردان به جای زنان را بیشتر توضیح می دهد :"متاسفانه تاکنون همه پژوهشگران خشونت مبتنی بر جنسیت و از جمله خودم برای مطالعه سراغ قربانیان خشونت رفته ایم در حالیکه زنان عاملان این پدیده نبوده و ما گروه هدف مان را اشتباه تعریف کرده ایم . زمانی که از قربانی چرائی موضوعی را می پرسیم تصویر خود و دنیایش را ارائه می دهد که لزوما تصویر واقعی نیست ."
جامعه شناسي مردان
ژاله شادی طلب که همه تحقیقات صورت گرفته در این حوزه را از سال 75 به بعد بررسی کرده تاکید می کند که در هیچ یک از این تحقیقات به جز یکی گروه هدف همواره زنان بوده اند .در حالیکه خشونت یک مساله تعاملی است که در یک سوی آن زنان و در سوی دیگر آن مردان ایستاده اند .اوپیشنهاد می دهد که پژوهش های همسر آزاری رویکرد متفاوتی بیابد و بر مرتکبان خشونت متمرکز شود .
او بحث نسبتا جدیدی را که در جامعه شناسی به "مردانه بودن" معروف است برای توجه بیشتر به این موضوع مطرح می کند :"جامعه شناسی مردانگی از 1980 به بعد مطرح شده و طبق آن می توان گفت مفهوم مردانگی به هیچ وجه صفت ذاتی نیست و محصول شرایط جامعه است . مردان با مردانگی متولد نمی شوند و در فرایند جامعه پذیری مردانگی را می آموزند .شرایط فرهنگی مردان را با هویت مردانه بار می آورد و این فرایند چنان درونی.و ذاتی تلقی می شود که مردان علاقه مند به حفظ و صیانت از آن می شوند ."
به گفته او مردانگی صفت های مختلفی همچون خشن بودن ؛ بی باک بودن و بروز ندادن عواطف و احساسات و ...را در برمی گیرد و بدین شکل سلطه مردانه بخشی از مردانگی محسوب می شود و مردها می خواهند این شرایط را در همه دوران زندگی تجربه کنند .
او برای گفته هایش مثالی می آورد :" شاید بر اساس همین تعریف و تجربیات است که ابراز خشونت برای مردان اشکالی ندارد و گاه در شرایط اجتماعی تقویت هم می شود . اگر پسران در مدرسه همدیگر را بزنند امری طبیعی تلقی می شود اما پذیرش آن در میان دختران بسیار تعجب آور است .پس بارزترین صفت مردانگی خشن بودن است و کسانی که آن را یاد گرفته اند همواره از آن استفاده می کنند ."
یافته های تنها تحقیقی که به روش علمی از"مردان"دراین باره سوال کرده تحقیق ملی دکتر قاضی طباطبائی و همکاران است که هشت نوع خشونت رابرای زنان و مردان نشان می دهد . نتایج حاکی از ان است که میزان خشونتی که زن ها تجربه کرده با میزانی که مردها اعمال آن را اعلام کرده اند از لحاظ میانگین تفاوت زیادی داشته؛ به این معنا که که میزان خشونت اعمال شده از سوی مردان بسیار کمتر از میزانی است که زن ها گزارش کرده اند .به خصوص درباره دو خشونت فیزیکی و روانی مردان یک دهم زنان اعمال این خشونت ها را پذیرفته اند .
شادی طلب از نتایج این تحقیق نتیجه می گیرد :" اگر فرض کنیم مردان در این باره دروغ نگفته یا به دلایل اجتماعی از گفتن واقعیت پرهیز نکرده اند می توان گفت که آنها رفتارهایشان را اصلا خشونت تلقی نمی کنند .و رفتار خشونت امیز برای آنها بخشی از مردانه بودنشان است و اگر به ان عمل نکنند مردانه رفتار نکرده اند ."
چرا پژوهشگران از این موضوع غفلت کرده اند ؟این استاد دانشگاه تهران به سوالی که خود مطرح کرده این گونه پاسخ می دهد :"شاید فرهنگ مردانه در ذهن ما زنان پژوهشگر هم ریشه دوانده تا انجا که فکر می کنیم درباره این موضوع فقط باید به زنان فکر کنیم و حتی پرسیدن در این باره را از مردان خلاف می دانیم .اما این تفکری غلط است و دور باطلی از خشونت را رقم می زند . خشونت علیه زنان آفتی علیه مردان نیز هست. مردانی که زنان خود را با کلمات خشونت بار تحقیر می کنند .پسران آنها در بزرگسالی این رفتار را نسبت به همسرشان اعمال می کنند و این چرخه ادامه می یابد. او از موج شديد خشونت عليه زنان در جامعه خبر مي دهد : موجي كه شادي طلب تا پيش از اين ان را اين گونه نديده بوده است .
او توصیه می کند که مردان برای مبا رزه با این دور باطل سکوت خود را بشکنند و وارد میدان مبارزه با خشونت شوند
شهلا اعزازی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی دیگر سخنران این نشست تخصصی بود .او خشونت را پدیده ای جهانی می داند :"وقتی درباره خشونت صحبت می کنیم نگاه مان خاص ایران نیست چون خشونت در همه کشورهای دنیا وجود دارد اما تفاوت در نگاه کشورها به این پدیده است اینکه دولت و افراد هر جامعه چقدر این موضوع را مهم می دانند".
او معتقد است : "در این سالها حساس سازی جامعه نسبت به این موضوع و تقبیح آن به ویژه در جوامع شهری صورت گرفته و در این میان مطبوعات نقش اصلی و تلویزیون کمترین نقش راداشته و همواره خشونت را در جامعه ترويج كرده است "
به گفته او در یک جمع بندی کلی مشخص شده که این پدیده در همه اقشار جامعه از باسواد تا بیسواد و مرفه و فقیر دیده شده است .
او برابر نبودن زنان با مردان را در ساختار جامعه یکی از علل خشونت می داند و تغییرات قانونی را در این باره ضروری قلمداد مي كند قوانيني نابرابر كه از مرتكبان خشونت دفاع مي كند
او راهکارهائی را برای مقابله با خشونت پیشنهاد می دهد :" تقویت عاملیت زنان یکی از راههای جلوگیری از این پدیده است توانمند سازی زنان به رشد قابلیت های انان می انجا مد و به تغییر شرایط اجتماعی و اقتصادی شان منجر می شود . این استاد دانشگاه اگاه کردن مسولان کشور را نسبت به خشونت در جامعه امری مهم می داند اینکه مسئولان دریابند که خشونت هزینه های اقتصادی ؛اجتماعی و روانی زیادی را به جامعه تحمیل می کند .
تغییر نگرش به خانواده نیز از دیگر نکاتی است که این جامعه شناس به آن می پر دازد :"در خانواده مدرن وظیفه زن انطباق با مرد نیست بلکه باید هر دو با یکدیگر انطباق پیدا کنند. ما باید کودکان را از روابط طبیعی درون خانواده اگاه سازیم. من گاه می شنوم که پدر و مادری جلوی فرزندان شان می گویند دعوا و کتک نمک زندگی است چنین تفکراتی درباره خانواده غلط است و باید تصویر درستی از خانواده را به فرزندان ارائه داد."
او کیفیت روابط خانوادگی را بسیار مهم می داند :"نباید فقط به آمار و ارقام و افزایش ازدواج ها دلخوش کنیم .ارائه الگوی خانواده موفق باید مطرح شود .خانواده یک مکان خصوصی نیست و نظارت عرصه عمومی بر برخی مسائل خانواده ضروری است "
آموزشهای قبل از ازدواج ؛ارائه راه حل های حل تضاد ؛ برگزاری جلسات خانواده درمانی ؛ تغییر در کلیشه های جنسیتی ؛ تشدید مجازات مجرم های خشونت خانوادگی ؛امکان دسترسی قربانی به سازمانهای حامی ؛ ایجاد خانه های امن ؛ آگاهی دهی مساجد به مردم درباره رفتار صحیح با همسران از دیگر راه کارهائی است که این جامعه شتاسبرای حل این مساله ارائه می دهد .
نقش دو گانه زن در ساختار خشونت
افسانه کمالی عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا از منظر دیگری به این موضوع می نگرد :"یکی از ویژگی های خشونت خانگی پنهان بودن و خصوصی بودن ان است . این ویژگی موجب می شود حتی قر بانیان ان را پنهان کنند .طبق یک پژوهش تقریبا 50 درصد از زنان با نقش فرمانبرانه خود در خانواده موافق بوده اند آنها شوهر را به عنوان فرمانده خانواده پذیرفته اند. پذیرش این اصل ایدئولوژی تحمل را در خانوادها بالا می برد ."
او این مسله را موجب تداوم خشونت در جامعه می داند هر چند می پذیرد که زنان به دلیل بی اطلاعی از حقوق اجتماعی خود این گونه رفتار می کنند .
به گفته او بسیاری از زنان به خاطر ترس از متلاشی شدن خانواده نقش قربانی را تحمل می کنند .نداشتن پشتوانه اقتصادی ؛امید به بهتر شدن مرد و تشویق به صبر و تحمل موجب می شود انها خشونت را یک راز خانوادگی بدانند و درباره آن سخن نگویند.گاهی اوقات این افکار تابه آنجا می رسد که زنان دربه وجود آوردن خشونت خود را مقصر قلمداد می کنند .
او تاکیدمی کند ": بنابراین زنان دراین باره نقش دوگانه دارد آنها قربانی اصلی خشونت هستند اما با ایدئولوژی تحمل به ساختار خشونت تداوم می بخشند و ان را مدام علیه خود و دیگران باز تولید می کند ."
او به مبحث یادگیری مشاهده ای بندورا روان شناس اجتماعی اشاره می کند :"یادگیری مشاهده ای زمانی رخ می دهد که فرد عملی را انجام و دیگران آن را مشاهده می کنند .با مشاهده این اعمال توانائی تکرار عمل افزایش پیدا می کند و هر چه فرد آن عمل را بیشتر مشاهده کند احتمال آنکه خود بیشتر بتواند آن را اجراکند بیشتر می شود . فرزندان با نگاه به والدین و رفتار خشونت بارشان یاد می گیرند چگونه باید خشونت را اعمال کنند ."
او در پایان گفته هایش تغییر ایدئولوژِ ی تحمل زنان را بسیار مهم ارزیابی می کند ":این تحمل به نفع زنان و در نهایت کودکان شان و خانواده های اینده نیست. زنان باید راه کارهای حل تضاد در خانواده و از بین بردن خشونت را بیابند و سعی در حل این معضل کنند. تحمل خشونت راه حل این معضل نیست و مدام به بازتولید آن می انجامد . جامعه ما به دنبال استحکام خانواده است و خانواده های امن این کار بزرگ را به عهده می گیرند ."
صیغه و عقوبت رابطه جنسی

صیغه و عقوبت رابطه جنسی
نوشین احمدی خراسانی-2 دی 1387
مدرسه فمینیستی: چندی پیش به دنبال طرح شدن نظرات آقای دکتر محمد برقعی در خصوص «صیغه» (که ایشان در گفتگوی شان با جواد موسوی خوزستانی در سایت مدرسه فمینیستی، به طور مختصر و در میزگرد «زن امروز» صدای آمریکا به طور مفصل به آن پرداخته است) نگارنده این سطور در نقد بحث ایشان، نامه حاضر را روانه ایمیل آقای برقعی کردم. ایشان با فروتنی و احساس مسئولیت، تاکید کردند که این نامه را منتشر سازم تا زمینه برای عمومی تر شدن این بحث فراهم آید. از این رو متن نامه ام را با افزوده هایی، منتشر می کنم به این امید که با مشارکت دیگران شاید بتوان به باز شدن ابعاد ناشناخته یا کمتر شناخته شده این موضوع، یاری رساند. چرا که بحث «صیغه» در مقام «قانون»، یکی از چالش هایی بوده است که از همان ابتدا، در میان برخی از اعضای کمپین یک میلیون امضاء نیز بحث هایی برانگیخت و البته پی گرفته نشد. از این منظر است که به نظر می رسد طرح این موضوع چالش برانگیز می تواند به هرچه روشن تر شدن مطالبات ما در کمپین یک میلیون امضاء نیز یاری رساند.
جناب آقای برقعی
ابتدا باید بگویم که با این بخش از نظر شما موافق هستم که باید در زمینه مسایل مربوط به صیغه و رابطه جنسی زن و مرد خارج از ازدواج، گفتگو و تبادل نظر شود بنابراین، بحث در مورد صیغه به عنوان یکی از ده ها مورد که در این زمینه مطرح است، می تواند کمک کند. البته یکی از جنبه های مهم رابطه جنسی زن و مرد در خارج از چارچوب ازدواج، همانطور که شما مطرح ساخته اید از زاویه آسیب شناسی اجتماعی است. از این رو به سهم خودم از شما که سعی دارید تا زمینه بحث و گفتگو درباره معضلی چنین بغرنج و مسئله ساز را فراهم آورید، سپاسگزارم.
با این وصف، به نظرم بررسی «صیغه» در لباس و هیئت «قانون»، بدون در نظر گرفتن دیگر قوانین موجود در ایران و نیز مسائل جانبی مربوط به «نظم جنسی حاکم بر کشور»، بعید است که حتا کاربرد آسیب شناسانه پیدا کند. یعنی به نظرم نمی توان طرز مواجهه شما را نسبت به این مشکل اجتماعی پذیرفت چراکه اساسا نمی توان مسئله تعدد زوجات، حق بلامنازع طلاق از سوی مردان، بحث حضانت کودکان، گسترش چند همسری در ایران بعد از انقلاب، و موضوعاتی از این دست را از یکدیگر جدا فرض کرد و فقط برای یکی از معضلات موجود (یعنی مسئله جنسی خارج از ازدواج) بحث صیغه را بدون در نظر گرفتن این موارد تبعیض آمیز _ که فجایع و نابرابری حاکم را پشتیبانی می کند _ مطرح ساخت. یعنی اگر این نوع برخورد یکجانبه را در دستور کارمان قرار دهیم مسلم بدانید که جامعه زنان واکنش منفی نشان خواهد داد و در نتیجه امکان ندارد این مسئله را به جز با قهر و زور و داغ و درفش به جامعه تحمیل کرد
نوشین احمدی خراسانی-2 دی 1387
مدرسه فمینیستی: چندی پیش به دنبال طرح شدن نظرات آقای دکتر محمد برقعی در خصوص «صیغه» (که ایشان در گفتگوی شان با جواد موسوی خوزستانی در سایت مدرسه فمینیستی، به طور مختصر و در میزگرد «زن امروز» صدای آمریکا به طور مفصل به آن پرداخته است) نگارنده این سطور در نقد بحث ایشان، نامه حاضر را روانه ایمیل آقای برقعی کردم. ایشان با فروتنی و احساس مسئولیت، تاکید کردند که این نامه را منتشر سازم تا زمینه برای عمومی تر شدن این بحث فراهم آید. از این رو متن نامه ام را با افزوده هایی، منتشر می کنم به این امید که با مشارکت دیگران شاید بتوان به باز شدن ابعاد ناشناخته یا کمتر شناخته شده این موضوع، یاری رساند. چرا که بحث «صیغه» در مقام «قانون»، یکی از چالش هایی بوده است که از همان ابتدا، در میان برخی از اعضای کمپین یک میلیون امضاء نیز بحث هایی برانگیخت و البته پی گرفته نشد. از این منظر است که به نظر می رسد طرح این موضوع چالش برانگیز می تواند به هرچه روشن تر شدن مطالبات ما در کمپین یک میلیون امضاء نیز یاری رساند.
جناب آقای برقعی
ابتدا باید بگویم که با این بخش از نظر شما موافق هستم که باید در زمینه مسایل مربوط به صیغه و رابطه جنسی زن و مرد خارج از ازدواج، گفتگو و تبادل نظر شود بنابراین، بحث در مورد صیغه به عنوان یکی از ده ها مورد که در این زمینه مطرح است، می تواند کمک کند. البته یکی از جنبه های مهم رابطه جنسی زن و مرد در خارج از چارچوب ازدواج، همانطور که شما مطرح ساخته اید از زاویه آسیب شناسی اجتماعی است. از این رو به سهم خودم از شما که سعی دارید تا زمینه بحث و گفتگو درباره معضلی چنین بغرنج و مسئله ساز را فراهم آورید، سپاسگزارم.
با این وصف، به نظرم بررسی «صیغه» در لباس و هیئت «قانون»، بدون در نظر گرفتن دیگر قوانین موجود در ایران و نیز مسائل جانبی مربوط به «نظم جنسی حاکم بر کشور»، بعید است که حتا کاربرد آسیب شناسانه پیدا کند. یعنی به نظرم نمی توان طرز مواجهه شما را نسبت به این مشکل اجتماعی پذیرفت چراکه اساسا نمی توان مسئله تعدد زوجات، حق بلامنازع طلاق از سوی مردان، بحث حضانت کودکان، گسترش چند همسری در ایران بعد از انقلاب، و موضوعاتی از این دست را از یکدیگر جدا فرض کرد و فقط برای یکی از معضلات موجود (یعنی مسئله جنسی خارج از ازدواج) بحث صیغه را بدون در نظر گرفتن این موارد تبعیض آمیز _ که فجایع و نابرابری حاکم را پشتیبانی می کند _ مطرح ساخت. یعنی اگر این نوع برخورد یکجانبه را در دستور کارمان قرار دهیم مسلم بدانید که جامعه زنان واکنش منفی نشان خواهد داد و در نتیجه امکان ندارد این مسئله را به جز با قهر و زور و داغ و درفش به جامعه تحمیل کرد
ادامه مطلب صیغه و عقوبت رابطه جنسی
Wednesday, December 24, 2008
سحرگاه چهارشنبه۹ نفر در تهران اعدام شدند

شمار اعدامها در سال جاری به 317 نفر رسید
رژیم جنایت پیشه جمهوری اسلامی تنها ظرف یک هفته دست کم 17 نفر را در شهرهای مختلف ایران اعدام کرده است.
خبرگزاری فرانسه در گزارشی از تهران نوشت دستگاه قضايی رژیم اسلامی سحرگاه امروز 9 تن دیگر را در زندان اوین بدار آویخت. اتهام این افراد قتل عنوان شده است. در میان اعدام شدگان یک زن جوان 30 ساله به نام طیبه نیز وجود دارد.
خبرگزاری فرانسه در گزارش خود به اعدامهای گروهی در ایران در سال 2008 اشاره کرد و نوشت جمهوری اسلامی سال جاری میلادی را با اعدام 13 نفر آغاز کرد. در اواسط سال در ماه ژوئیه نیز 29 نفر را در زندان اوین بدار آویخت. در ماه نوامبر 10 نفر را اعدام کرد و در روزهای پایانی سال هم 9 نفر از جمله یک زن را حلق آویز کرده است.
این خبرگزاری نوشت با اعدامهای امروز تهران، شمار اعدامها در ایران در سال 2008 به 317 نفر رسیده است.
گفتنی است این آمار تنها مواردی را شامل می شود که اخبار آن در رسانه های حکومتی درج شده و مسلما شمار واقعی اعدامها بیش از اینها است.
اعدام گروهی امروز در زندان اوین درست چند روز پس از تصویب قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در محکومیت نقض وحشیانه حقوق بشر در ایران صورت می گیرد و یک دهن کجی آشکار دیگر از سوی جمهوری اسلامی به عالیترین مرجع بین المللی بشمار می رود
خبرگزاری فرانسه در گزارشی از تهران نوشت دستگاه قضايی رژیم اسلامی سحرگاه امروز 9 تن دیگر را در زندان اوین بدار آویخت. اتهام این افراد قتل عنوان شده است. در میان اعدام شدگان یک زن جوان 30 ساله به نام طیبه نیز وجود دارد.
خبرگزاری فرانسه در گزارش خود به اعدامهای گروهی در ایران در سال 2008 اشاره کرد و نوشت جمهوری اسلامی سال جاری میلادی را با اعدام 13 نفر آغاز کرد. در اواسط سال در ماه ژوئیه نیز 29 نفر را در زندان اوین بدار آویخت. در ماه نوامبر 10 نفر را اعدام کرد و در روزهای پایانی سال هم 9 نفر از جمله یک زن را حلق آویز کرده است.
این خبرگزاری نوشت با اعدامهای امروز تهران، شمار اعدامها در ایران در سال 2008 به 317 نفر رسیده است.
گفتنی است این آمار تنها مواردی را شامل می شود که اخبار آن در رسانه های حکومتی درج شده و مسلما شمار واقعی اعدامها بیش از اینها است.
اعدام گروهی امروز در زندان اوین درست چند روز پس از تصویب قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در محکومیت نقض وحشیانه حقوق بشر در ایران صورت می گیرد و یک دهن کجی آشکار دیگر از سوی جمهوری اسلامی به عالیترین مرجع بین المللی بشمار می رود
Sunday, December 21, 2008
دفتر کانون مدافعان حقوق بشر پلمب شد
نیوشا بقراطی
مأموران امنیتی و انتظامی ایران، روز یکشنبه، با یورش به دفتر کانون مدافعان حقوق بشر در یوسفآباد تهران، اقدام به پلمپ این دفتر کردند.
نرگس محمدی، سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر در گفت و گو با راديو فردا گفت که نيروهای انتظامی، مأموران کلانتری و لباس شخصیها ساعت سه بعد از ظهر بدون ارائه کردن حکم قضایی وارد ساختمان شدند.
بشنوید:
گفتگو با نرگس محمدی، سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر
وی افزود: حدود ۱۰ تا ۱۵ نفر وارد ساختمان شده و اقدام به فيلمبرداری از داخل ساختمان کردند.
به گفته خانم محمدی کانون مدافعان حقوق بشر قصد داشت روز يکشنبه، با چند روز تاخیر، به مناسبت شصتمين سالگرد تصويب اعلاميه حقوق بشر، جشنی برگزار کند.
وی اضافه کرد که این کانون میخواست در این مراسم به تقی رحمانی، از فعالان اجتماعی-سیاسی جايزه دهد و همچنين قرار بود ۱۰ نفر در این مراسم سخنرانی کنند.
به گفته وی حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر ميهمان از جمله فعالان حقوق زنان، فعالان دانشجويی و کارگری به جشن روز يکشنبه دعوت شده بودند.
خانم محمدی میگويد وی نمیداند که به چه جرمی در کانون مدافعان پلمب شده است.
در همین حال کانون مدافعان حقوق بشر بيانيه ای در مورد پلمب شدن دفترش انتشار داده و اعلام کرد که «عدم ارائه حکم قانونی و قضايی به مسئولان کانون مدافعان حقوق بشر با اعتراض آنان مواجه شد. اين اعتراض با برخورد توهين آميز برخی از نيروهای مسئول در محل همراه شد که برخورد فيزيکی هم وجود داشت.»
کانون مدافعان حقوق بشر با مشارکت خانم شیرین عبادی، برنده ایرانی جایزه صلح نوبل و آقایان محمد سیفزاده، محمدعلی دادخواه، عبدالفتاح سلطانی و محمد شریف از وکیلان دادگستری فعال در پروندههای حقوق بشر در ایران پایهگذاری شده است.
فعالیت این کانون علاوه بر پیگیری موارد نقض حقوق بشر، دفاع از زندانیان سیاسی - عقیدتی و نیز حمایت از خانواده زندانیان سیاسی را نیز شامل میشود.
بر اساس این گزارش اقدام نیروهای امنیتی و انتظامی متشکل از مأموران پلیس امنیت و پلیس کلانتری یوسف آباد، با برخورد فیزیکی با اعضای کانون مدافعان حقوق بشر از جمله آقای اسماعیلزاده و خانم محمدی همراه بوده و این اقدام در زمان حضور خانم عبادی در دفتر کانون صورت گرفته است.
این گزارش همچنین حاکی است که مأموران امنیتی و انتظامی بدون ارائه کارت شناسایی اقدام به برخورد با اعضای کانون و پلمب این دفتر اقدام کردهاند.
پیشتر در مرداد ماه سال ۸۵، دبيرخانه کميسيون ماده ۱۰قانون فعاليت احزاب و جمعيتها در ايران با صدور اطلاعيهای اعلام کرد که فعاليت کانون مدافعان حقوق بشر غير قانونی است و اگر اعضای اين کانون به فعاليت ادامه دهند تحت پيگرد قضایی قرار خواهند گرفت.
مأموران امنیتی و انتظامی ایران، روز یکشنبه، با یورش به دفتر کانون مدافعان حقوق بشر در یوسفآباد تهران، اقدام به پلمپ این دفتر کردند.
نرگس محمدی، سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر در گفت و گو با راديو فردا گفت که نيروهای انتظامی، مأموران کلانتری و لباس شخصیها ساعت سه بعد از ظهر بدون ارائه کردن حکم قضایی وارد ساختمان شدند.
بشنوید:
گفتگو با نرگس محمدی، سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر
وی افزود: حدود ۱۰ تا ۱۵ نفر وارد ساختمان شده و اقدام به فيلمبرداری از داخل ساختمان کردند.
به گفته خانم محمدی کانون مدافعان حقوق بشر قصد داشت روز يکشنبه، با چند روز تاخیر، به مناسبت شصتمين سالگرد تصويب اعلاميه حقوق بشر، جشنی برگزار کند.
وی اضافه کرد که این کانون میخواست در این مراسم به تقی رحمانی، از فعالان اجتماعی-سیاسی جايزه دهد و همچنين قرار بود ۱۰ نفر در این مراسم سخنرانی کنند.
به گفته وی حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر ميهمان از جمله فعالان حقوق زنان، فعالان دانشجويی و کارگری به جشن روز يکشنبه دعوت شده بودند.
خانم محمدی میگويد وی نمیداند که به چه جرمی در کانون مدافعان پلمب شده است.
در همین حال کانون مدافعان حقوق بشر بيانيه ای در مورد پلمب شدن دفترش انتشار داده و اعلام کرد که «عدم ارائه حکم قانونی و قضايی به مسئولان کانون مدافعان حقوق بشر با اعتراض آنان مواجه شد. اين اعتراض با برخورد توهين آميز برخی از نيروهای مسئول در محل همراه شد که برخورد فيزيکی هم وجود داشت.»
کانون مدافعان حقوق بشر با مشارکت خانم شیرین عبادی، برنده ایرانی جایزه صلح نوبل و آقایان محمد سیفزاده، محمدعلی دادخواه، عبدالفتاح سلطانی و محمد شریف از وکیلان دادگستری فعال در پروندههای حقوق بشر در ایران پایهگذاری شده است.
فعالیت این کانون علاوه بر پیگیری موارد نقض حقوق بشر، دفاع از زندانیان سیاسی - عقیدتی و نیز حمایت از خانواده زندانیان سیاسی را نیز شامل میشود.
بر اساس این گزارش اقدام نیروهای امنیتی و انتظامی متشکل از مأموران پلیس امنیت و پلیس کلانتری یوسف آباد، با برخورد فیزیکی با اعضای کانون مدافعان حقوق بشر از جمله آقای اسماعیلزاده و خانم محمدی همراه بوده و این اقدام در زمان حضور خانم عبادی در دفتر کانون صورت گرفته است.
این گزارش همچنین حاکی است که مأموران امنیتی و انتظامی بدون ارائه کارت شناسایی اقدام به برخورد با اعضای کانون و پلمب این دفتر اقدام کردهاند.
پیشتر در مرداد ماه سال ۸۵، دبيرخانه کميسيون ماده ۱۰قانون فعاليت احزاب و جمعيتها در ايران با صدور اطلاعيهای اعلام کرد که فعاليت کانون مدافعان حقوق بشر غير قانونی است و اگر اعضای اين کانون به فعاليت ادامه دهند تحت پيگرد قضایی قرار خواهند گرفت.
پنج اعدام دیگر در ایران؛ آمریکا: وضعیت وخیم تر شده

پنج اعدام دیگر در ایران؛ آمریکا: وضعیت وخیم تر شده
بنا به گزارشهای منتشرشده در رسانه های حکومتی، پنج تن دیگر در شهر قم به اتهام "قاچاق مواد مخدر و افساد فى الارض" به دار آويخته شدند.
این در حالیست که بدنبال تصویب قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در محکومیت نقض وحشیانه حقوق بشر در ایران، پاركس راگنز، معاون مدیركل وزارت خارجه آمریكا در امور حقوق بشر اعلام کرد متاسفانه وضعیت حقوق بشر در ایران وخیم تر شده است.
خبرگزاری فرانسه هفته گذشته در گزارشی، تعداد اعدامها در ایران طی سال جاری میلادی را دست کم 300 نفر اعلام کرده بود.
این در حالیست که بدنبال تصویب قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در محکومیت نقض وحشیانه حقوق بشر در ایران، پاركس راگنز، معاون مدیركل وزارت خارجه آمریكا در امور حقوق بشر اعلام کرد متاسفانه وضعیت حقوق بشر در ایران وخیم تر شده است.
خبرگزاری فرانسه هفته گذشته در گزارشی، تعداد اعدامها در ایران طی سال جاری میلادی را دست کم 300 نفر اعلام کرده بود.
صدور قطعنامه و اظهار نگرانی ژرف مجمع عمومی سازمان ملل متحد در باره وضعیت حقوق بشر در ایران
صدور قطعنامه و اظهار نگرانی ژرف مجمع عمومی سازمان ملل متحد در باره وضعیت حقوق بشر در ایران
مجمع عمومی سازمان ملل متحد بر اساس گزارش دبیر کل این سازمان قطعنامه صادر کرد. ۲۸ آذر ۱۳۸۷ - امروز مجمع عمومی سازمان ملل متحد با ۶۹ رای موافق و ۵۴ رای مخالف با صدور قطعنامه ای نگرانیهای عمیق خود را از نقض حقوق بشر در ایران ابراز کرد. اعضای این مجمع در کنار همه موارد نقض حقوق بشر، نسبت به موارد مستند شده شکنجه، اعدامهای وسیع و اعدام نوجوانان بدون اینکه از روند حقوقی عادلانه بهره مند شده باشند، محاکمه فعالان زن که خواستار حقوق برابر خود هستند، تبعیض علیه اقلیتها و حمله به گروههای اقلیت از جمله بهائیان در رسانه های دولتی، و نقض وسیع حقوق سیاسی در ایران عمیقا ابراز نگرانی کرد.ارون رودز؛ سخنگوی کمپین بین المللی حقوق بشر در این زمینه گفت: “اقدامات حقوق بشر در ایران ناقض کرامت انسانی است و این گونه اقدامات باعث می شود که توافق های بین المللی درمورد عزت و کرامت انسانی و شیوه های حفاظت از آن تضعیف شوند.” رودز در مورد رای مجمع عمومی سازمان ملل متحد اضافه کرد که “این رای نشان می دهد که یک توافق وسیع در سطح جهان وجود دارد در اینکه دولت ایران مردم را از حقوق بشر خودشان محروم می کند و این توافق بر این موضوع تاکید دارد که مقامات ایرانی سیاستهایی را دنبال می کنند که دولت و مردم را در بهره مندی از همکاری ها و مشارکتهای بین المللی منزوی می کند.”در این قطعنامه از حکومت ایران خواسته شده است که برای سفر و تحقیق و تفحص گزارشگاران ویژه سازمان ملل به ایران اقدام کند. همچنین مجمع عمومی از حکومت ایران خواست که به مجازاتهای خشن و غیر انسانی، اعدام در ملا عام، اعدام نوجوانان، سنگسار، تبعیض علیه زنان و اقلیتها و آزار و اذیت بهاییان پایان دهد. حکومت ایران به همکاری با کمیسیار عالی حقوق بشر سازمان ملل برای احترام به حقوق بشر و اصلاح سیستم قضایی ترغیب شده است.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد بر اساس گزارش دبیر کل این سازمان قطعنامه صادر کرد. ۲۸ آذر ۱۳۸۷ - امروز مجمع عمومی سازمان ملل متحد با ۶۹ رای موافق و ۵۴ رای مخالف با صدور قطعنامه ای نگرانیهای عمیق خود را از نقض حقوق بشر در ایران ابراز کرد. اعضای این مجمع در کنار همه موارد نقض حقوق بشر، نسبت به موارد مستند شده شکنجه، اعدامهای وسیع و اعدام نوجوانان بدون اینکه از روند حقوقی عادلانه بهره مند شده باشند، محاکمه فعالان زن که خواستار حقوق برابر خود هستند، تبعیض علیه اقلیتها و حمله به گروههای اقلیت از جمله بهائیان در رسانه های دولتی، و نقض وسیع حقوق سیاسی در ایران عمیقا ابراز نگرانی کرد.ارون رودز؛ سخنگوی کمپین بین المللی حقوق بشر در این زمینه گفت: “اقدامات حقوق بشر در ایران ناقض کرامت انسانی است و این گونه اقدامات باعث می شود که توافق های بین المللی درمورد عزت و کرامت انسانی و شیوه های حفاظت از آن تضعیف شوند.” رودز در مورد رای مجمع عمومی سازمان ملل متحد اضافه کرد که “این رای نشان می دهد که یک توافق وسیع در سطح جهان وجود دارد در اینکه دولت ایران مردم را از حقوق بشر خودشان محروم می کند و این توافق بر این موضوع تاکید دارد که مقامات ایرانی سیاستهایی را دنبال می کنند که دولت و مردم را در بهره مندی از همکاری ها و مشارکتهای بین المللی منزوی می کند.”در این قطعنامه از حکومت ایران خواسته شده است که برای سفر و تحقیق و تفحص گزارشگاران ویژه سازمان ملل به ایران اقدام کند. همچنین مجمع عمومی از حکومت ایران خواست که به مجازاتهای خشن و غیر انسانی، اعدام در ملا عام، اعدام نوجوانان، سنگسار، تبعیض علیه زنان و اقلیتها و آزار و اذیت بهاییان پایان دهد. حکومت ایران به همکاری با کمیسیار عالی حقوق بشر سازمان ملل برای احترام به حقوق بشر و اصلاح سیستم قضایی ترغیب شده است.
Friday, December 19, 2008
سلام به روشنايی، در کنار سرو يلدا

سلام به روشنايی، در کنار سرو يلدا
در بلندترين و تاريک ترين شب زمستانی سرزمين مان، در
کنار سروهای آراسته با نور و روشنايي، سرود خوانان و پر انرژی، به پيشواز خورشيد، آن فا تح شکوهمند تاريکی بشتابيم،
یلدای ما
هوا سرد است. برف هم کمکمک میآید و نمیآید. زمستان است. امشب شب اول دی ماه است و من راز فصلها را نمیدانم... نمیدانم پدر با کرسی قدیمیمان که روی پشتبام مانده بود و برف و باران میخورد تا سالها، چه کرد. فقط یادم هست چهارشنبه سوری یکی از همین سالهای نزدیک، آتش بزرگی وسط حیاط روشن شد؛ بزرگتر از همیشه. چوب زیاد بود و نمیتوانستیم از روی آتش بپریم. آن وقتها اما از روی کرسی آسان میپریدیم. دعوا که میشد سر مدادتراش شمشیرنشان، سنگر خوبی بود. بلندترین بلندی برای بازی بالابلندی بود. صدای جیرجیر پایههایش که بلند شد مادر دیگر نگذاشت برویم روی گرمیاش بنشینیم و مشق بنویسیم. دفتر و کتابمان هر شب روی کرسی ولو بود و بزرگترها از زیر لحاف سربداران را تماشا میکردند؛ در سکوت. خیلی گذشته بود از آن سالهای امیرارسلانخوانی دور کرسی. مال دوره ما نبود. مال دوره پدرها و پدربزرگها بود. قصهخوانی در شب چله، خاطره ما نیست. انار و آجیل و هندوانه چرا. میچیدند روی کرسی و خیره میشدیم به موسیقی سیاه و سفید سالهای دور از خانه. قصهخوانی شبهای یلدا خاطره ما نیست. پدربزرگ که میآمد گاه به گاه دهانش گرم میشد و میگفت؛ ای خردمند عاقل و دانا/ قصه موش و گربه برخوانا. توی ظرف آجیل دنبال راحتالحلقوم میگشتیم و پدربزرگ در آلزایمر حافظهاش میگشت دنبال موش و گربه که صدایی در اتاق میپیچید... ای لشگر صاحب زمان...
حالا برگشتهایم به دورها. همیشه همین است. آدم میل به بازگشت دارد. حالا پدربزرگ نیست. موش و گربه هست. زیاد هم هست. هم موش زیاد است در خیابانها و هم گربه. حالا پدر نیست. کرسی هم نیست. هر چند کرسی دانشگاه و (...) هست. اما آنجا قصه نمیخوانند. موش و گربه بازی در میآورند. اصلا کار همه شده موش و گربه بازی. ما اما خواستهایم برگردیم. برگردیم به سالهای داستانخوانی در شب دراز یلدا. کرسی مجازی ما هنوز گرم است. والس نمیگذارد سرد شود، سرد شویم. باید قصه خواندن را از سر بگیریم. گرم میشویم. در این مجموعه که نامش را یلدای والس گذاشتهایم، داستانهایی گرد آوردهایم تا به رسم کهن پدربزرگها شب دراز یلدا را با خواندن قصه کوتاه کنیم.
ممنونم از دوستان نویسنده و مترجم که با آثارشان یلدای والس را گرم کردهاند.
Thursday, December 18, 2008
Tuesday, December 16, 2008
دروغ گویی ملی: «مینیاتور» خودرو صددرصد ایرانی
دروغ گویی ملی: «مینیاتور» خودرو صددرصد ایرانی
خبرنامه امیرکبیر: دروغ گویی های دولت و حامیانش این بار در خبر تولید خودرو صددرصد ایرانی آشکار شده است.
خودرو “مینیاتور” که هفته گذشته به عنوان یک خودرو ملی کاملا ایرانی معرفی شد، خودرویی است که بخش های بسیاری از آن ساخته کشورهای خارجی است. بنابر گزارش ها طراحی بدنه این خودرو توسط شرکت های ایتالیایی و تولید موتور آن نیز به یک شرکت آلمانی سفارش داده شده است. به گزارش روزنامه اعتماد، موتور این خودرو در واقع همان موتور پراید است که آلمانی ها حجم آن را افزایش داده اند تا به قدرتش افزوده شود.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر دولت با همکاری صدا و سیما طی روزهای متوالی به دروغ پردازی در ملی بودن این خودرو کرده و آن را حاصل زحمات دولت نهم دانسته است. اما جدا از اعتراضاتی که به این تبلیغات دروغین انجام شده است، بسیاری نیز معرفی پیش از موعد این خودرو را بی ارتباط با احتمال حضور مهرداد بذرپاش در وزارت کشور نمی دانند. بخشی از این اقدام سیاسی هم از این لحاظ انجام شده است که ادعا شود تحریم های گسترده ایران، تاثیری بر صنعت خودرو سازی نداشته است در حالیکه بنابر نظر کارشناسان و مهندسان فعال در زمینه صنعت خودرو، تحریم های ایران مشکلات بسیاری را برای صنعت خودرو سازی به وجود آورده است.
به اعتقاد کارشناسان به دلیل شرایط اقتصادی، توانایی علمی و جغرافیایی کشور، تولید کامل خودرو در ایران هیچ گاه قابلیت تبدیل شدن به یک صنعت در آمدزا ندارد بلکه طی سالهای گذشته ایران نیز می توانست همچون کشورهایی مثل مالزی با سرمایه گذاری در بخش تولید قطعات خودرو از این صنعت به عنوان یک صنعت درآمدزا برای کشور استفاده کند. اما طی سالهای گذشته بیش از آنکه به واردات صنعت خودورسازی به ایران از منظر اقتصادی نگاه شود، از منظر سیاسی و باج دادن به کشورهای قدرتمند نگاه شده است.
محمد رضا عاطفی یکی از کارشناسان خودرو نیز در زمینه اعلام خبر تولید خودرو “مینیاتور” گفته است اینکه سایپا تاکید دارد طراحی و تمام مراحل تولید این خودرو در ایران و توسط مهندسین داخلی صورت گرفته، نقطه ضعفی بزرگ است و ارزش بیان کردن و افتخار ندارد. فریب بوده است و در اصل یا وام گرفته از دیگران بوده یا جایی درون خود ایرادهایی داشته که در پشت ظواهر پنهان مانده است. داریوش قنبری نماینده ایلام د رمجلس در این زمینه گفته است: بعید است که مینیاتور خودرویی کاملا ملی باشد چون تا جایی که من اطلاع دارم در تولید خودروی ملی با وجود همه تبلیغی که در این باره انجام شده است مشکل داریم.
در ادامه گزارش روزنامه اعتماد و سایت خبری ایران را در این زمینه می توانید بخوانید.
ادامه مطلب دروغ گویی ملی: «مینیاتور» خودرو صددرصد ایرانی
خودرو “مینیاتور” که هفته گذشته به عنوان یک خودرو ملی کاملا ایرانی معرفی شد، خودرویی است که بخش های بسیاری از آن ساخته کشورهای خارجی است. بنابر گزارش ها طراحی بدنه این خودرو توسط شرکت های ایتالیایی و تولید موتور آن نیز به یک شرکت آلمانی سفارش داده شده است. به گزارش روزنامه اعتماد، موتور این خودرو در واقع همان موتور پراید است که آلمانی ها حجم آن را افزایش داده اند تا به قدرتش افزوده شود.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر دولت با همکاری صدا و سیما طی روزهای متوالی به دروغ پردازی در ملی بودن این خودرو کرده و آن را حاصل زحمات دولت نهم دانسته است. اما جدا از اعتراضاتی که به این تبلیغات دروغین انجام شده است، بسیاری نیز معرفی پیش از موعد این خودرو را بی ارتباط با احتمال حضور مهرداد بذرپاش در وزارت کشور نمی دانند. بخشی از این اقدام سیاسی هم از این لحاظ انجام شده است که ادعا شود تحریم های گسترده ایران، تاثیری بر صنعت خودرو سازی نداشته است در حالیکه بنابر نظر کارشناسان و مهندسان فعال در زمینه صنعت خودرو، تحریم های ایران مشکلات بسیاری را برای صنعت خودرو سازی به وجود آورده است.
به اعتقاد کارشناسان به دلیل شرایط اقتصادی، توانایی علمی و جغرافیایی کشور، تولید کامل خودرو در ایران هیچ گاه قابلیت تبدیل شدن به یک صنعت در آمدزا ندارد بلکه طی سالهای گذشته ایران نیز می توانست همچون کشورهایی مثل مالزی با سرمایه گذاری در بخش تولید قطعات خودرو از این صنعت به عنوان یک صنعت درآمدزا برای کشور استفاده کند. اما طی سالهای گذشته بیش از آنکه به واردات صنعت خودورسازی به ایران از منظر اقتصادی نگاه شود، از منظر سیاسی و باج دادن به کشورهای قدرتمند نگاه شده است.
محمد رضا عاطفی یکی از کارشناسان خودرو نیز در زمینه اعلام خبر تولید خودرو “مینیاتور” گفته است اینکه سایپا تاکید دارد طراحی و تمام مراحل تولید این خودرو در ایران و توسط مهندسین داخلی صورت گرفته، نقطه ضعفی بزرگ است و ارزش بیان کردن و افتخار ندارد. فریب بوده است و در اصل یا وام گرفته از دیگران بوده یا جایی درون خود ایرادهایی داشته که در پشت ظواهر پنهان مانده است. داریوش قنبری نماینده ایلام د رمجلس در این زمینه گفته است: بعید است که مینیاتور خودرویی کاملا ملی باشد چون تا جایی که من اطلاع دارم در تولید خودروی ملی با وجود همه تبلیغی که در این باره انجام شده است مشکل داریم.
در ادامه گزارش روزنامه اعتماد و سایت خبری ایران را در این زمینه می توانید بخوانید.
ادامه مطلب دروغ گویی ملی: «مینیاتور» خودرو صددرصد ایرانی
شلاق پاسداران بر بدن یک فعال کرد در هوای سرد

شلاق پاسداران بر بدن یک فعال کرد در هوای سرد
یک فعال کرد در بازداشتگاه اطلاعات سپاه پاسداران مریوان تحت شکنجه قرار دارد
دانشجویان مدافع حقوق بشر کردستان: یک فعال کرد که حدود 20 روز پیش دستگیر شده است در بازداشتگاه اطلاعات سپاه پاسداران مریوان تحت شکنجههای شدید جسمی و روحی قرار دارد.
نیروهای امنیتی وابسته به سپاه پاسداران ساعت 3 نصف شب به منزل یک فعال کرد به نام “رفیق ذوالقدر” فرزند صادق و ساکن سرو آباد مریوان یورش برده و پس از تفتیش منزل ، وی را همراه با خود برده و سپس به بازداشت گاه اطلاعات سپاه مریوان انتقال دادند.
در گفت و گوی دانشجویان مدافع حقوق بشر کردستان با یکی از اعضای خانواده نامبرده، ایشان اعلام داشتند که چند روز پیش توانستهاند مدت 5 دقیقه با وی ملاقات حضوری داشته باشند،اما با بدن به شدت شکنجه شدهی رفیق ذوالقدر مواجه گردیدهاند.
بنا به اعلام این عضو خانواده ، نامبرده اظهار داشته که مکررا در هوای سرد و بدون لباس آب بر بدن او ریخته و سپس توام با توهین و تحقیر لفظی شلاق زده می شود.
دانشجویان مدافع حقوق بشر کردستان: یک فعال کرد که حدود 20 روز پیش دستگیر شده است در بازداشتگاه اطلاعات سپاه پاسداران مریوان تحت شکنجههای شدید جسمی و روحی قرار دارد.
نیروهای امنیتی وابسته به سپاه پاسداران ساعت 3 نصف شب به منزل یک فعال کرد به نام “رفیق ذوالقدر” فرزند صادق و ساکن سرو آباد مریوان یورش برده و پس از تفتیش منزل ، وی را همراه با خود برده و سپس به بازداشت گاه اطلاعات سپاه مریوان انتقال دادند.
در گفت و گوی دانشجویان مدافع حقوق بشر کردستان با یکی از اعضای خانواده نامبرده، ایشان اعلام داشتند که چند روز پیش توانستهاند مدت 5 دقیقه با وی ملاقات حضوری داشته باشند،اما با بدن به شدت شکنجه شدهی رفیق ذوالقدر مواجه گردیدهاند.
بنا به اعلام این عضو خانواده ، نامبرده اظهار داشته که مکررا در هوای سرد و بدون لباس آب بر بدن او ریخته و سپس توام با توهین و تحقیر لفظی شلاق زده می شود.
Saturday, December 13, 2008
حکایت دل

حکایت دل
زهره محسنی پور
«دل» را حکایتی است غریب و«دلشدگان» را حکایتی غریب تر.
حکایت «دل» را، بر کس نتوان عرضه کرد مگر برآنکه، وی نیزاز «دلشدگان» باشد. مرا سری است سرگشته و جانی به آتش برافروخته.
روزی «دل» را گفتم :
«ای دل ! ترا چه حکایتی است که آرام و قرارت نباشد، از چه رو، چنین به فغان وغوغایی؟ آیا ترا دردیست؟ بازگو! که هر درد را درمانی است. آن سوز سینه را چه موجب است وین ناله و فریاد را چه سبب؟»
دل گفت : مرا«دلی» است، «دلشده».
گفتم: این نه عجب است؛ آن ساعت که دل آفریده شد، دلشدگی نیز به همراه اش زاده شد. از اول و ازل، دل و دلشدگی یار و همراه بودند و تا به ابد نیز چنین خواهد بود.
دل گفت : من نیز این می دانم. کیست که حکایتهای «دل و دلشدگی» را نشنیده باشد. اما در کار«دل» ، مرا حکم دیگری باشد.
گفتم : آن حکم چه باشد؟
دل گفت : چگونه از آن گویم چون «دل» خود نمی داند که آن چیست یا کیست ! همین بس که می داند گمشده ای دارد. روز را در آتش هجرانش می سوزد و شب را در خیال وصالش می گرید. به نامها او را جسته است و به نشانی ها پرسیده ، لیک تا به امروز او را نیافته است. همین بس، که دل می داند مبتلا است به ابتلاء عشق.
گفتم : باید چاره ای کرد؛ شاید که مصلحت آن باشد که این حکایت به نزد عقل بریم و از او چاره جوییم.
دل گفت: حاشا و کلا ! که عقل را به این وادی راهی نیست.
گفتم : پس چاره چیست؟
دل گفت : آن به که راه « دل » ، برگزینیم.
گفتم : کدامین راه ؟
دل گفت: جستن و نیافتن؛ و این مرتبتی از مراتب عشق است؛ و عشق آن عشاق را که عزیز دارد، این مرتبت دهد؛ چنانکه آنان همیشه عاشق بمانند براین عشق و بمیرند نیز بر همین عشق.
زهره محسنی پور
«دل» را حکایتی است غریب و«دلشدگان» را حکایتی غریب تر.
حکایت «دل» را، بر کس نتوان عرضه کرد مگر برآنکه، وی نیزاز «دلشدگان» باشد. مرا سری است سرگشته و جانی به آتش برافروخته.
روزی «دل» را گفتم :
«ای دل ! ترا چه حکایتی است که آرام و قرارت نباشد، از چه رو، چنین به فغان وغوغایی؟ آیا ترا دردیست؟ بازگو! که هر درد را درمانی است. آن سوز سینه را چه موجب است وین ناله و فریاد را چه سبب؟»
دل گفت : مرا«دلی» است، «دلشده».
گفتم: این نه عجب است؛ آن ساعت که دل آفریده شد، دلشدگی نیز به همراه اش زاده شد. از اول و ازل، دل و دلشدگی یار و همراه بودند و تا به ابد نیز چنین خواهد بود.
دل گفت : من نیز این می دانم. کیست که حکایتهای «دل و دلشدگی» را نشنیده باشد. اما در کار«دل» ، مرا حکم دیگری باشد.
گفتم : آن حکم چه باشد؟
دل گفت : چگونه از آن گویم چون «دل» خود نمی داند که آن چیست یا کیست ! همین بس که می داند گمشده ای دارد. روز را در آتش هجرانش می سوزد و شب را در خیال وصالش می گرید. به نامها او را جسته است و به نشانی ها پرسیده ، لیک تا به امروز او را نیافته است. همین بس، که دل می داند مبتلا است به ابتلاء عشق.
گفتم : باید چاره ای کرد؛ شاید که مصلحت آن باشد که این حکایت به نزد عقل بریم و از او چاره جوییم.
دل گفت: حاشا و کلا ! که عقل را به این وادی راهی نیست.
گفتم : پس چاره چیست؟
دل گفت : آن به که راه « دل » ، برگزینیم.
گفتم : کدامین راه ؟
دل گفت: جستن و نیافتن؛ و این مرتبتی از مراتب عشق است؛ و عشق آن عشاق را که عزیز دارد، این مرتبت دهد؛ چنانکه آنان همیشه عاشق بمانند براین عشق و بمیرند نیز بر همین عشق.
Thursday, December 11, 2008
هشتاد و سومین سالگرد تولد «احمد شاملو
اگر امروز اینجا بودی هشتادوسومین تولدت را در کنار آیدا و آینه ات جشن میگرفتیم
هنوز هم پریای خسته کوچک مان میگریند
و هنوز هم دهان هایمان را می بویند مبا دا گفته باشیم دوستت داریم
Tuesday, December 09, 2008
روز جهانی حقوق بشر را گرامی ميداريم
روز جهانی حقوق بشر را گرامی ميداريم
زهره شجاعی
شصتمین سالگرد روز جهانی حقوق بشر، روز دهم دسامبر، را در شرايطی گرامی می داريم که در نگاهی کلی به جهان، رعایت حقوق بشر روند بهبود يابنده ای يافته، در بسیاری از کشورهای جهان حقوق بشر نهادینه شده، و رعایت این حقوق در این کشورها در جايگاه بخشی از فرهنگ مردم قرار گرفته است. در جهان ما ديگر هيچ نيرویی را نمی توان يافت که بتواند بدون رسوایی به انکار رسمی حقوق بشر بپردازد. اينکه حرمت و شان انسانی خدشه ناپذير است؛ اينکه همه انسان ها صرفنظر از نژاد، عقيده، مذهب، جنس، تعلق قومی و موقعيت اجتماعی، بايد از حقوق برابر برخوردار باشند؛ اينکه همه انسان ها بايد از آزادی بيان و نشر عقايد و آفرينش هنری برخوردار باشند و در مقابل تعرضات حکومت و شکنجه و رفتار غير انسانی مصون باشند، در بخش اعظم جهان حداقل رسما پذيرفته شده است. منشور جهانی حقوق بشر اينک به ميثاق مشترک و مبنای تنظيم مناسبات در جوامع بشری و در جايگاه غير قابل حدف در مناسبات بين المللی قرار گرفته است. ديگر نقض حقوق بشر در هر کشور امری داخلی تلقی نمی شود. هر روز بيش از پيش جامعه جهانی بشری بمثابه يک پيکر، مسئول وضعيت حقوق بشر در هر کشور شناخته می شود. خواست اجرای منشور جهانی حقوق بشر و ملحقات آن پايه ای از استراتژی سياسی نيروهای مدافع دموکراسی در کشورهای مختلف و نيز طرفدار استقرار مناسبات عادلانه در عرصه بين المللی و در راه استقرار "جهانی ديگر" و انسانی را تشکيل می دهد. اما اوضاع در ايران متاسفانه به گونه ای ديگر است. کشور ما جزو معدود کشورهایی است که رسما قوانين و نظام سياسی و حقوقی آن، چنين حقوقی را برای انسان ها منکر می شود. وضعیت نقض حقوق بشر، شدت و حدت بیشتری یافته است. حقوق گروه های مختلف اجتماعی: زنان و جوانان ایرانی، و کارگران و حقوق بگیران و دگر انديشان و صاحبان مذاهب و تعلق قومی و ملی ديگر، زندانیان سياسی و حقوق احاد ملت ایران، به طرز خشنی ضایع میشود. ایران تحت حکومت فقها عنوان زندان روزنامه نگاران را دریافت کرده است، روزنامه نگارانی که بخواهند مسئولانه سهم خبر رسانی خود را ادا کنند، با شکایت مدعی العموم و یا شاکیان حرفه ای روبرو شده و راهشان جز به زندان ختم نخواهد شد. نویسندگان ما در نشر نظرات خود آزادی ندارند و در صورت اصرار بر نگارش اثار خلق شده خود، یا باید در انتظار پرداخت بهایی سنگين چون زندان و شکنجه باشند و یا اینکه از انتشار نظرات خود صرف نظر کنند. کانون نویسندگان حتی هنوز موفق نشده است که مجوز یک نشست قانونی برای انتخاب نمایندگان خود را کسب کند. وکلای ما در صورتیکه بخواهند وکالت پرونده ای سیاسی و یا پرونده هایی که طرف مقابل دعوی از مسئولین حاکم هستند را در دست گيرند، باید مجازات هایی چون زندان و شکنجه را به جان بخرند. به این ترتیب همه شهروندان ایران که حقوق انها توسط افراد و ابسته به حکومت ضایع میشود، عملا از حق داشتن وکیل محروم میمانند. کارگرانی که علی رغم کار روزانه خود از دریافت حقوق ماهانه خود در ماه های متوالی محرومند، با توجه به اینکه درصد بالایی از صاحبان و مدیران این کارخانه ها یا نهادهای حکومتی و یا وابستگان حکومتی هستند، مورد حمایت هیچ مرجع قانونی قرار نمی گیرند و شکایاتشان بی ثمر می ماند. در مورد زنان شرایط بسیار منفی تر است. در شرايط وجود يک حاکميت ايدئولوژيک و تئوکراتيک که نقض حقوق زنان در جامعه مردسالار ما را به سطح قوانين رسانده، پس از انتخابات و پس از افزايش قدرت بنياد گرايان تضییق حقوق زنان تشديد شده است.در بسياری عرصه های ديگر نيز وضعيت به همين منوال است. با تمام این شرایط منفی، و تمامی تلاش های سرکوبگرانه جمهوری اسلامی برای محدود کردن ازادیها، و سرکوب جنبش ازادیخواهانه و عدالت طلبانه و ترقی خواهانه مردم ایران، اما روحیه عمومی مقاومت در مقابل این فشارها افزایش یافته است حرکات اعتراضی و مطالباتی و برای کسب حقوق پايمال شده بويژه در عرصه کارگری، دانشجوئی و زنان افزايش چشمگير داشته و تلاشهای پیگیر فعالین حقوق بشر چه در داخل ایران و چه در خارج از ایران، موثر واقع شده است. در روز جهانی حقوق بشر، ياد همه قربانيان نقض حقوق بشر در ايران را گرامی می داريم و از شهامت و پايداری کسانی که علی رغم پرداخت بهائی سنگين و تحمل فشار، زندان و شکنجه، سکوت نکرده و بر باورها و تلاشهای خويش پای فشرده اند، قدردانی می کنيم. با اين اميد که اين روز، روز جهانی حقوق بشر، روز ١٠ دسامبر، بتواند در ایران جایگاه یک روز ملی را پیدا کند.
شصتمین سالگرد روز جهانی حقوق بشر، روز دهم دسامبر، را در شرايطی گرامی می داريم که در نگاهی کلی به جهان، رعایت حقوق بشر روند بهبود يابنده ای يافته، در بسیاری از کشورهای جهان حقوق بشر نهادینه شده، و رعایت این حقوق در این کشورها در جايگاه بخشی از فرهنگ مردم قرار گرفته است. در جهان ما ديگر هيچ نيرویی را نمی توان يافت که بتواند بدون رسوایی به انکار رسمی حقوق بشر بپردازد. اينکه حرمت و شان انسانی خدشه ناپذير است؛ اينکه همه انسان ها صرفنظر از نژاد، عقيده، مذهب، جنس، تعلق قومی و موقعيت اجتماعی، بايد از حقوق برابر برخوردار باشند؛ اينکه همه انسان ها بايد از آزادی بيان و نشر عقايد و آفرينش هنری برخوردار باشند و در مقابل تعرضات حکومت و شکنجه و رفتار غير انسانی مصون باشند، در بخش اعظم جهان حداقل رسما پذيرفته شده است. منشور جهانی حقوق بشر اينک به ميثاق مشترک و مبنای تنظيم مناسبات در جوامع بشری و در جايگاه غير قابل حدف در مناسبات بين المللی قرار گرفته است. ديگر نقض حقوق بشر در هر کشور امری داخلی تلقی نمی شود. هر روز بيش از پيش جامعه جهانی بشری بمثابه يک پيکر، مسئول وضعيت حقوق بشر در هر کشور شناخته می شود. خواست اجرای منشور جهانی حقوق بشر و ملحقات آن پايه ای از استراتژی سياسی نيروهای مدافع دموکراسی در کشورهای مختلف و نيز طرفدار استقرار مناسبات عادلانه در عرصه بين المللی و در راه استقرار "جهانی ديگر" و انسانی را تشکيل می دهد. اما اوضاع در ايران متاسفانه به گونه ای ديگر است. کشور ما جزو معدود کشورهایی است که رسما قوانين و نظام سياسی و حقوقی آن، چنين حقوقی را برای انسان ها منکر می شود. وضعیت نقض حقوق بشر، شدت و حدت بیشتری یافته است. حقوق گروه های مختلف اجتماعی: زنان و جوانان ایرانی، و کارگران و حقوق بگیران و دگر انديشان و صاحبان مذاهب و تعلق قومی و ملی ديگر، زندانیان سياسی و حقوق احاد ملت ایران، به طرز خشنی ضایع میشود. ایران تحت حکومت فقها عنوان زندان روزنامه نگاران را دریافت کرده است، روزنامه نگارانی که بخواهند مسئولانه سهم خبر رسانی خود را ادا کنند، با شکایت مدعی العموم و یا شاکیان حرفه ای روبرو شده و راهشان جز به زندان ختم نخواهد شد. نویسندگان ما در نشر نظرات خود آزادی ندارند و در صورت اصرار بر نگارش اثار خلق شده خود، یا باید در انتظار پرداخت بهایی سنگين چون زندان و شکنجه باشند و یا اینکه از انتشار نظرات خود صرف نظر کنند. کانون نویسندگان حتی هنوز موفق نشده است که مجوز یک نشست قانونی برای انتخاب نمایندگان خود را کسب کند. وکلای ما در صورتیکه بخواهند وکالت پرونده ای سیاسی و یا پرونده هایی که طرف مقابل دعوی از مسئولین حاکم هستند را در دست گيرند، باید مجازات هایی چون زندان و شکنجه را به جان بخرند. به این ترتیب همه شهروندان ایران که حقوق انها توسط افراد و ابسته به حکومت ضایع میشود، عملا از حق داشتن وکیل محروم میمانند. کارگرانی که علی رغم کار روزانه خود از دریافت حقوق ماهانه خود در ماه های متوالی محرومند، با توجه به اینکه درصد بالایی از صاحبان و مدیران این کارخانه ها یا نهادهای حکومتی و یا وابستگان حکومتی هستند، مورد حمایت هیچ مرجع قانونی قرار نمی گیرند و شکایاتشان بی ثمر می ماند. در مورد زنان شرایط بسیار منفی تر است. در شرايط وجود يک حاکميت ايدئولوژيک و تئوکراتيک که نقض حقوق زنان در جامعه مردسالار ما را به سطح قوانين رسانده، پس از انتخابات و پس از افزايش قدرت بنياد گرايان تضییق حقوق زنان تشديد شده است.در بسياری عرصه های ديگر نيز وضعيت به همين منوال است. با تمام این شرایط منفی، و تمامی تلاش های سرکوبگرانه جمهوری اسلامی برای محدود کردن ازادیها، و سرکوب جنبش ازادیخواهانه و عدالت طلبانه و ترقی خواهانه مردم ایران، اما روحیه عمومی مقاومت در مقابل این فشارها افزایش یافته است حرکات اعتراضی و مطالباتی و برای کسب حقوق پايمال شده بويژه در عرصه کارگری، دانشجوئی و زنان افزايش چشمگير داشته و تلاشهای پیگیر فعالین حقوق بشر چه در داخل ایران و چه در خارج از ایران، موثر واقع شده است. در روز جهانی حقوق بشر، ياد همه قربانيان نقض حقوق بشر در ايران را گرامی می داريم و از شهامت و پايداری کسانی که علی رغم پرداخت بهائی سنگين و تحمل فشار، زندان و شکنجه، سکوت نکرده و بر باورها و تلاشهای خويش پای فشرده اند، قدردانی می کنيم. با اين اميد که اين روز، روز جهانی حقوق بشر، روز ١٠ دسامبر، بتواند در ایران جایگاه یک روز ملی را پیدا کند.
Monday, December 08, 2008
زنان زحمت می کشند ،مردان پول پس انداز می کنند

زنان زحمت می کشند ،مردان پول پس انداز می کنند
ترجمه ی کانون زنان ایرانی : هانا وامیتا کشاورز زن کنیایی با دست های بزرگ و زمخت خود محل پول هایش را که از شوهرش پنهان کرده نشان می دهد . پول هایی که باید برای خرید بذر ،تهیه غذا برای خانواده و پرداخت هزینه تحصیل چهار فرزند و دو نوه اش ، صرف شود . او تلاش می کند که این پول را در قفسه های اشپزخانه و هر جای دیگری مخفی کند . اما بهترین و مطمئن ترین روش مخفی کردن آن زیر لباس هایش است .
" این کار را برای این می کنم چون ممکن است شوهرم بو ببرد که پول در کجا مخفی شده است ." این را وامیتا می گوید . او 63 سال سن دارد و مراقبت از حیوانات و انجام کار زراعت در مزرعه کوچکشان را در شیب های کوهستانی مرکز کنیا برای تمام عهمر خود بر عهده داشته است . او می گوید ": شوهران ما طرز تلقی شان از زنانشان این است که ما برده های انها هستیم ."
وقتی " وامیتا" هر روز شیر را به کارخانه شیر می برد کارمند شرکت شیر آن را به حساب شوهرش می نویسد و پول را به او نمی دهد ، وقتی او محصول قهوه درختان زمین کوپکش را به تعاونی محل می فروشد ، به او فقط مبلغ کمی داده می شود و دوباره تمام پول به حساب شوهرش واریز می شود . انها برای افزایش حساب بانکی شوهرانشان مثل یک برده کار می کنند .
در اثنای کمبود شدید مواد غذایی که به خاطر شورش های گسترده از سنگال تا سومالی ادامه داشت ، متخصصان و تحلیل گران در تلاش هستند تا مشکلات مربوط به بازدهی اندک کشتزارها و مزارع آفریقا را پیدا کنند .آنها دریافتند که مشکل پول بسیار کم زنانی مثل "وامیتا " می تواند عامل اصلی مشکل گسترده مواد غذایی جهان باشد : فغرهنگی که در آن مرد صاحب دارایی ها است و کنترل سرمایه گذاری را دراختیار دارد ، دولت برنامه های اموزشی خود را برای مردان و بر اساس خواست مردان انجام میدهد و حتی کمک های بین المللی به نیروهای کار کشاورزان به مردان تعلق می گیرد . مردانی که کمترین کاری در مزارع و کشتزارها انجام نمی دهند .
"روث انیانگ " مدیر ارشد و موسس بنیاد برنامه توسعه روستایی کنیا می گوید :" زنان کنیا کسانی هستند که عمده غذای کشور را تهیه می کنند . اما آنها به خوبی این کار را انجام نمی دهند . بر ای اینکه انها از کمترین حمایت مناسب و شایسته برخوردار نیستند . چالش اصلی در کنیا این است . بر اساس فرهنگ اجتماعی و سنت های به شدت رسوخ کرده در اجتماع ، زنان صاحب زمین نیستند و به مردانشان وابسته اند . در حالیکه آنها بیشترین کار را در این زمین های کشاورزی انجامی دهند ."
بر اساس براورد های اداره غذا و کشاورزی سازمان ملل متحد بیش از 80 درصد مواد غذایی کنیا را زنان تولید می کنند .در حالیکه بر اساس سنت ها زمین و فواید آن به مردان تعلق دارد . بانک ها وام های کم بهره کشاورزی خود را به مردان می دهند و زنان به دلیل این که فاقد اسناد مالکیت زمین هستند از این امکان بی بهره اند . دولت هم آموزش های مربوط به افزایش تولید را به مردان ارائه می دهد . مردانی که کمترین کار را در زمین های کشاورزی انجام میدهند . خرید و یا در اختیار گرفتن ابزار و ادوات کشاورزی برای زنان هم معمولا بسیار پر هزینه و زمانبر است و از این باین انها نمی توانند در مزاذع خود از این ابزارها استفاده کنند .
" اونیانگ" می گوید: اگر شما 20 شیلینگ به یک زن بدهید در پایان روز شما خواهید دید که با این 20 شیلینگ چه کارها کرده است . اما اگر همین پول را به مرد کنیایی بدهید و با او به خانه اش بروید به گونه ای رفتار می کند که گویا هرگز شما را ندیده است .
پروفسور ماما از بنیاد " اونیانگ" می داند که در میان کشاورزان استان غربی کنیا و در زمانی که هنوز یکی از مستعمرات انگلستان محسوب می شد فقر در حال رشد بود . اما زندگی نسبت به حالا خیلی بد نبود . تپه های سرسبز به سمت ساحل دریاچه بزرگ ویکتوریا کشیده شده اند و در میان این سرزمین پربار ترین زمین های کشاورزی شرق افریقا قرار دارد . در دهه 80 میلادی بنیاد "اونینگ" ئتوانست که از یک فرصت مطالعاتی در زمینه تغذیه و علوم غذای در آمریکا استفاده کند و این شانس به " ماما " داده شد . وقتی در ابتدای دهه 90 به کنیا بازگشت او به شدت شوکه شد . جمعیت به صورت انفجاری افزایش یافته بود فقر و سوء تغذیه فراگیر شده بود . ایدز در حال کشتن تعداد زیادی از مردم در هر نقطه از کنیا بود .
"ماما " با ناراحتی می گوی:"د در اینجا زنان و بچه ها کشت و زرع می کنند و زحمت می کشند و در نهایت این مردان هستند که پول را پس انداز می کنند . "
هم اکنون بنیاد آنها در حال آموزش مبازره با ایدز آموزش سلامت و بهداشت به کارگران است و به زودی مرکزی را برای توسعه مراقبت و آموزش کودکان راه اندازی خواهد کرد. در حقیت انها روی کشاورزی کار می کنند .
"اونیانگ" معتقد است ":اگر یک مادر باید از فرزند بیمارش پرستاری کند ، او هرگز نمی تواند یک کارگر خوب در مزرعه خودش یاشد ."
هم اکنون صدها زن با پیوستن به این بنیاد برای گروهای خودشان اساسنامه می نویسند ، رهبران محلی و شوراهای محلی را انتخاب می کنند و مهمتر از همه بانکی را تاسیس کرده اند که هر ماه هر کدام از اعضا 50 سنت در آن پس انداز می کند .
" ما اکنون با پولی که در جیب های خودمان داریم می خوابیم " این را "سلفا سناح " 50 ساله که یکی از زنان وابسته به گروه است می گوید " با 300 دلاری که آنها از طریق این برنامه به دست آوردند توانستند یک مزرعه با تعدادی گاو تهیه کنند که گروه هایی ازفقیرترین افراد را در خود جای می داد . در سال 2005 آنها با قرض گرفتن 900 دلار توانستند یک محل برای نگهداری محصولات زراعی خو بسازند و آنها را در زمانی که قیمت بالا است بفروشند . سه سال بعد این گروه تمان قرض
" این کار را برای این می کنم چون ممکن است شوهرم بو ببرد که پول در کجا مخفی شده است ." این را وامیتا می گوید . او 63 سال سن دارد و مراقبت از حیوانات و انجام کار زراعت در مزرعه کوچکشان را در شیب های کوهستانی مرکز کنیا برای تمام عهمر خود بر عهده داشته است . او می گوید ": شوهران ما طرز تلقی شان از زنانشان این است که ما برده های انها هستیم ."
وقتی " وامیتا" هر روز شیر را به کارخانه شیر می برد کارمند شرکت شیر آن را به حساب شوهرش می نویسد و پول را به او نمی دهد ، وقتی او محصول قهوه درختان زمین کوپکش را به تعاونی محل می فروشد ، به او فقط مبلغ کمی داده می شود و دوباره تمام پول به حساب شوهرش واریز می شود . انها برای افزایش حساب بانکی شوهرانشان مثل یک برده کار می کنند .
در اثنای کمبود شدید مواد غذایی که به خاطر شورش های گسترده از سنگال تا سومالی ادامه داشت ، متخصصان و تحلیل گران در تلاش هستند تا مشکلات مربوط به بازدهی اندک کشتزارها و مزارع آفریقا را پیدا کنند .آنها دریافتند که مشکل پول بسیار کم زنانی مثل "وامیتا " می تواند عامل اصلی مشکل گسترده مواد غذایی جهان باشد : فغرهنگی که در آن مرد صاحب دارایی ها است و کنترل سرمایه گذاری را دراختیار دارد ، دولت برنامه های اموزشی خود را برای مردان و بر اساس خواست مردان انجام میدهد و حتی کمک های بین المللی به نیروهای کار کشاورزان به مردان تعلق می گیرد . مردانی که کمترین کاری در مزارع و کشتزارها انجام نمی دهند .
"روث انیانگ " مدیر ارشد و موسس بنیاد برنامه توسعه روستایی کنیا می گوید :" زنان کنیا کسانی هستند که عمده غذای کشور را تهیه می کنند . اما آنها به خوبی این کار را انجام نمی دهند . بر ای اینکه انها از کمترین حمایت مناسب و شایسته برخوردار نیستند . چالش اصلی در کنیا این است . بر اساس فرهنگ اجتماعی و سنت های به شدت رسوخ کرده در اجتماع ، زنان صاحب زمین نیستند و به مردانشان وابسته اند . در حالیکه آنها بیشترین کار را در این زمین های کشاورزی انجامی دهند ."
بر اساس براورد های اداره غذا و کشاورزی سازمان ملل متحد بیش از 80 درصد مواد غذایی کنیا را زنان تولید می کنند .در حالیکه بر اساس سنت ها زمین و فواید آن به مردان تعلق دارد . بانک ها وام های کم بهره کشاورزی خود را به مردان می دهند و زنان به دلیل این که فاقد اسناد مالکیت زمین هستند از این امکان بی بهره اند . دولت هم آموزش های مربوط به افزایش تولید را به مردان ارائه می دهد . مردانی که کمترین کار را در زمین های کشاورزی انجام میدهند . خرید و یا در اختیار گرفتن ابزار و ادوات کشاورزی برای زنان هم معمولا بسیار پر هزینه و زمانبر است و از این باین انها نمی توانند در مزاذع خود از این ابزارها استفاده کنند .
" اونیانگ" می گوید: اگر شما 20 شیلینگ به یک زن بدهید در پایان روز شما خواهید دید که با این 20 شیلینگ چه کارها کرده است . اما اگر همین پول را به مرد کنیایی بدهید و با او به خانه اش بروید به گونه ای رفتار می کند که گویا هرگز شما را ندیده است .
پروفسور ماما از بنیاد " اونیانگ" می داند که در میان کشاورزان استان غربی کنیا و در زمانی که هنوز یکی از مستعمرات انگلستان محسوب می شد فقر در حال رشد بود . اما زندگی نسبت به حالا خیلی بد نبود . تپه های سرسبز به سمت ساحل دریاچه بزرگ ویکتوریا کشیده شده اند و در میان این سرزمین پربار ترین زمین های کشاورزی شرق افریقا قرار دارد . در دهه 80 میلادی بنیاد "اونینگ" ئتوانست که از یک فرصت مطالعاتی در زمینه تغذیه و علوم غذای در آمریکا استفاده کند و این شانس به " ماما " داده شد . وقتی در ابتدای دهه 90 به کنیا بازگشت او به شدت شوکه شد . جمعیت به صورت انفجاری افزایش یافته بود فقر و سوء تغذیه فراگیر شده بود . ایدز در حال کشتن تعداد زیادی از مردم در هر نقطه از کنیا بود .
"ماما " با ناراحتی می گوی:"د در اینجا زنان و بچه ها کشت و زرع می کنند و زحمت می کشند و در نهایت این مردان هستند که پول را پس انداز می کنند . "
هم اکنون بنیاد آنها در حال آموزش مبازره با ایدز آموزش سلامت و بهداشت به کارگران است و به زودی مرکزی را برای توسعه مراقبت و آموزش کودکان راه اندازی خواهد کرد. در حقیت انها روی کشاورزی کار می کنند .
"اونیانگ" معتقد است ":اگر یک مادر باید از فرزند بیمارش پرستاری کند ، او هرگز نمی تواند یک کارگر خوب در مزرعه خودش یاشد ."
هم اکنون صدها زن با پیوستن به این بنیاد برای گروهای خودشان اساسنامه می نویسند ، رهبران محلی و شوراهای محلی را انتخاب می کنند و مهمتر از همه بانکی را تاسیس کرده اند که هر ماه هر کدام از اعضا 50 سنت در آن پس انداز می کند .
" ما اکنون با پولی که در جیب های خودمان داریم می خوابیم " این را "سلفا سناح " 50 ساله که یکی از زنان وابسته به گروه است می گوید " با 300 دلاری که آنها از طریق این برنامه به دست آوردند توانستند یک مزرعه با تعدادی گاو تهیه کنند که گروه هایی ازفقیرترین افراد را در خود جای می داد . در سال 2005 آنها با قرض گرفتن 900 دلار توانستند یک محل برای نگهداری محصولات زراعی خو بسازند و آنها را در زمانی که قیمت بالا است بفروشند . سه سال بعد این گروه تمان قرض
تجمع بزرگ «دانشگاه فریاد آزادی» با حضور بیش از سه هزار دانشجو برگزار شد

تجمع بزرگ «دانشگاه فریاد آزادی» با حضور بیش از سه هزار دانشجو برگزار شد
خبرنامه امیرکبیر: تجمع بزرگ دانشجویی «دانشگاه فریاد آزادی» امروز، یکشنبه، به میزبانی دفتر تحکیم وحدت در دانشگاه تهران برگزار شد. در این تجمع که با استقبال گسترده گروه های مختلف دانشجویی همراه بود بیش از ۳۰۰۰ نفر شرکت داشتند. دفتر تحکیم وحدت در خصوص تجمع خود در نامه ای به وزارت علوم و دانشگاه تهران از مسئولین این دو نهاد خواسته بود با دانشجویان در برگزاری این برنامه همکاری کنند. وزارت علوم و دانشگاه تهران موضعی مبنی بر مخالفت با تجمع اتخاذ نکرده بودند.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر حرکت دانشجویان ابتدا از مقابل دانشکده حقوق و علوم سیاسی آغاز شد. دانشجویان با راهپیمایی در صحن دانشگاه و خواندن سرود یار دبستانی به مقابل دانشکده فنی رسیدند. پس از ملحق شدن دانشجویان دیگر به تجمع، اعلام شد تعداد زیادی از دانشجویان پشت درها مانده اند و انتظامات و حراست دانشگاه اجازه ورود به آن ها نداده است. بنا بر این دانشجویان برای وارد کردن دانشجویانی که در خیابان مانده بودند به سمت در خیابان ۱۶ آذر حرکت کردند.
دانشجویان در حین حرکت سرود یار دبستانی و ای ایران را می خواندند. انتظامات دانشگاه حتی پس از رسیدن دانشجویان به پشت در، قفل در را باز نکرد. از این رو فشار جمعیت از داخل و خارج دانشگاه باعث شکسته شدن در و ورود دانشجویان پشت درها به داخل دانشگاه شد. دانشجویان شعار می دادند «دانشجوی آزاده حمایتت می کنیم»، «پلیس به این بی غیرتی هرگز ندیده ملتی»، «نیروی انتظامی خجالت خجالت» و… در این لحظه تعداد معدودی از شرکت کنندگان در تجمع قصد داشتند با تحریک جمعیت وارد خیابان ۱۶ آذر شوند اما اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت مقابل در ایستادند و اجازه خروج به دانشجویان ندادند.
دانشجویان سپس برای برگزاری تجمع بار دیگر به مقابل دانشکده فنی حرکت کردند. مقابل دانشکده فنی اعلام شد چند نفر از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر توسط حراست دانشگاه تهران بازداشت و در کیوسک نگهبانی نگه داشته شده اند، یک نفر دیگر نیز در درگیری با نیروهای حراست به شدت زخمی شده بود که به علت خونریزی شدید بلافاصله به درمانگاه منتقل شد. جمعیت بار دیگر به طرف در شمالی دانشگاه، در پزشکی، حرکت کرد. اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت با یکی از مسئولین حراست دانشگاه که این دانشجویان را بازداشت کرده بود مذاکره کردند. آن ها به این مسئول اعلام کردند کلیه عواقب تجمع به عهده آن هاست و از او خواستند اجازه دهد اجازه دهد این سه دانشجو به داخل دانشگاه بیایند و در تجمع شرکت کنند.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر حرکت دانشجویان ابتدا از مقابل دانشکده حقوق و علوم سیاسی آغاز شد. دانشجویان با راهپیمایی در صحن دانشگاه و خواندن سرود یار دبستانی به مقابل دانشکده فنی رسیدند. پس از ملحق شدن دانشجویان دیگر به تجمع، اعلام شد تعداد زیادی از دانشجویان پشت درها مانده اند و انتظامات و حراست دانشگاه اجازه ورود به آن ها نداده است. بنا بر این دانشجویان برای وارد کردن دانشجویانی که در خیابان مانده بودند به سمت در خیابان ۱۶ آذر حرکت کردند.
دانشجویان در حین حرکت سرود یار دبستانی و ای ایران را می خواندند. انتظامات دانشگاه حتی پس از رسیدن دانشجویان به پشت در، قفل در را باز نکرد. از این رو فشار جمعیت از داخل و خارج دانشگاه باعث شکسته شدن در و ورود دانشجویان پشت درها به داخل دانشگاه شد. دانشجویان شعار می دادند «دانشجوی آزاده حمایتت می کنیم»، «پلیس به این بی غیرتی هرگز ندیده ملتی»، «نیروی انتظامی خجالت خجالت» و… در این لحظه تعداد معدودی از شرکت کنندگان در تجمع قصد داشتند با تحریک جمعیت وارد خیابان ۱۶ آذر شوند اما اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت مقابل در ایستادند و اجازه خروج به دانشجویان ندادند.
دانشجویان سپس برای برگزاری تجمع بار دیگر به مقابل دانشکده فنی حرکت کردند. مقابل دانشکده فنی اعلام شد چند نفر از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر توسط حراست دانشگاه تهران بازداشت و در کیوسک نگهبانی نگه داشته شده اند، یک نفر دیگر نیز در درگیری با نیروهای حراست به شدت زخمی شده بود که به علت خونریزی شدید بلافاصله به درمانگاه منتقل شد. جمعیت بار دیگر به طرف در شمالی دانشگاه، در پزشکی، حرکت کرد. اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت با یکی از مسئولین حراست دانشگاه که این دانشجویان را بازداشت کرده بود مذاکره کردند. آن ها به این مسئول اعلام کردند کلیه عواقب تجمع به عهده آن هاست و از او خواستند اجازه دهد اجازه دهد این سه دانشجو به داخل دانشگاه بیایند و در تجمع شرکت کنند.
زیر پای تئاتر شهر را می خواهند خالی کنند
زیر پای تئاتر شهر را می خواهند خالی کنند
سال ستیز با تئاتر و تقویت تعزیه و بنای صدها و بلکه هزاران مسجد خالی از مردم، سرانجام رسیده اند به محاصره تئاتر شهر. بهانه این محاصره بنای یک ایستگاه جدید مترو تهران است. 

Friday, December 05, 2008
تقديم به دانشجويان آزادهاي که در برابر دانشگاه تهران، دست در دست يکديگر ترانه آزادي می خوانند

تقديم به دانشجويان آزادهای که در برابر دانشگاه ، دست در دست يکديگر ترانه آزادی می خوانند
پاييز 1332، شبهاي سکوت و سياهي و خفقان. از آن شبهايي که صداي آواز مرغي هم به گوش نميرسد(رجوع کنيد به پاورقي) کفتارها، در خيابانهاي شهر پرسه ميزنند و کرکسها بر بام منازل نشستهاند. قرار است که صبحدم، بر سينههاي پليد گرگي گرسنه، بالهاي خونين کبوتر را بياويزند! سيب زمينيها به خواب هميشگي خود فرو رفتهاند، بيدارهايشان نيز، در کوچههاي لاله زار، به هنرنمايي مشغولند!... در اين ميان، تنها سه تن- آذر شريعت رضوي، مصطفي بزرگنيا و احمد قندچي- آن سکوت را شکستند و با خون خود، هم گرگها را رسوا کردند و هم سيب زمينيها را!... سالها بعد دکتر شريعتي درباره آن ماجرا چنين نوشت: «اگر اجباري که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش ميزدم. همانجايي که بيست و دو سال پيش، «آذر»مان در آتش بيداد سوخت. او را در پيش پاي نيکسون قرباني کردند!... اين سه يار دبستاني که هنوز مدرسه را ترک نگفتهاند، هنوز از تحصيلشان فراغت نيافتهاند، نخواستند- همچون ديگران- کوپن ناني بگيرند و از پشت ميز دانشگاه به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خويش فرو برند. از آن سال، چندين دوره آمدند و رفتند، اما اين سه تن ماندند تا هر که را آيد بياموزند و هر که را ميرود سفارش کنند. آنها هرگز نميروند هميشه خواهند ماند، آنها شهيدند. اين سه قطره خون که بر چهره دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است.» از آن به بعد هزاران نفر آمدند و رفتند. خيليهايشان هرگز ديوارهاي دانشگاه را نديدند. خيليهايشان هم هرگز صداي مظلوميت آن سه تن را نشنيدند. من نمي گويم که خونهاي آن سه شهيد عزيز و راهشان فراموش شد، اما مي گويم سيب زميني ها همچنان نفس ميکشند و گرگها نيز خونخواه آن شهيدان شدهاند! پس عجيب نيست که پوران شريعت رضوي (خواهر آذر شريعت رضوي و همسر شريعتي) ميگويد:«چرا نبايد در حال حاضر، دانشجويان ما اطلاع دقيقي از 16 آذر سال 1332 داشته باشند؟
پاييز 1332، شبهاي سکوت و سياهي و خفقان. از آن شبهايي که صداي آواز مرغي هم به گوش نميرسد(رجوع کنيد به پاورقي) کفتارها، در خيابانهاي شهر پرسه ميزنند و کرکسها بر بام منازل نشستهاند. قرار است که صبحدم، بر سينههاي پليد گرگي گرسنه، بالهاي خونين کبوتر را بياويزند! سيب زمينيها به خواب هميشگي خود فرو رفتهاند، بيدارهايشان نيز، در کوچههاي لاله زار، به هنرنمايي مشغولند!... در اين ميان، تنها سه تن- آذر شريعت رضوي، مصطفي بزرگنيا و احمد قندچي- آن سکوت را شکستند و با خون خود، هم گرگها را رسوا کردند و هم سيب زمينيها را!... سالها بعد دکتر شريعتي درباره آن ماجرا چنين نوشت: «اگر اجباري که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش ميزدم. همانجايي که بيست و دو سال پيش، «آذر»مان در آتش بيداد سوخت. او را در پيش پاي نيکسون قرباني کردند!... اين سه يار دبستاني که هنوز مدرسه را ترک نگفتهاند، هنوز از تحصيلشان فراغت نيافتهاند، نخواستند- همچون ديگران- کوپن ناني بگيرند و از پشت ميز دانشگاه به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خويش فرو برند. از آن سال، چندين دوره آمدند و رفتند، اما اين سه تن ماندند تا هر که را آيد بياموزند و هر که را ميرود سفارش کنند. آنها هرگز نميروند هميشه خواهند ماند، آنها شهيدند. اين سه قطره خون که بر چهره دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است.» از آن به بعد هزاران نفر آمدند و رفتند. خيليهايشان هرگز ديوارهاي دانشگاه را نديدند. خيليهايشان هم هرگز صداي مظلوميت آن سه تن را نشنيدند. من نمي گويم که خونهاي آن سه شهيد عزيز و راهشان فراموش شد، اما مي گويم سيب زميني ها همچنان نفس ميکشند و گرگها نيز خونخواه آن شهيدان شدهاند! پس عجيب نيست که پوران شريعت رضوي (خواهر آذر شريعت رضوي و همسر شريعتي) ميگويد:«چرا نبايد در حال حاضر، دانشجويان ما اطلاع دقيقي از 16 آذر سال 1332 داشته باشند؟
Sunday, November 30, 2008
رشد زنان خود فروش تحصیلکرده و متاهل

نتایج آخرین تحقیق صورت گرفته در تهران نشان می دهد رشد زنان خود فروش تحصیلکرده و متاهل
مهدی افروزمنش
يكشنبه 10 آذر 1387
كانون زنان ايراني- مهدي افروزمنش: روسپیگری در ایران ، اگرچه هیچگاه به رسمیت شناخته نشده، اما موضوع بحث های آکادمیک و تصمیم گیرانه بسیاری بوده است. این تناقض بیش از آنکه ناشی از حساسیت ذاتی معضلی به نام تن فروشی باشد نشات گرفته از انگاره های ایدئولوژیک تصمیم سازانی است که در معادل سازی های ذهنی خود تن فروشی را نشانه ای از ناکارآمدی حکومت دانسته و ناگزیر چاره را در انکار جستجو می کنند.
در مقابل اما کسانی قرار دارند که از این معضل به عنوان یک مسئله مبتلا به جهان یاد کرده و با توجه به رشد سریع آن در جوامع در حال توسعه از جمله ایران خواهان به رسمیت شناختن این پدیده در راستای حل آن و برنامه ریزی های کلان برای آن هستند. در مورد تن فروشی در ایران تا به امروز کمتر از انگشتان یک دست پژوهش میدانی صورت گرفته است که به زعم کارشناسان مهمترین دلایل آن عبارتند از، دشواری تحقیق در این موضوع به دلیل ویژگی های خاص این حرفه و دوم، تمایل نداشتن نهادهای حکومتی برای طرح و یا حمایت از چنین موضوعاتی.
اما با این وجود اخیرا سعید مدنی یکی از صاحب نظران عرصه مسائل اجتماعی ایران با اتمام یک تحقیق میدانی گسترده تغیرات گسترده ای را در بین جامعه تن فروشان شهر تهران چه از باب جمعیت و چه سن و ویژگی های اجتماعی و فرهنگی نشان داد که در همین رابطه گفتگوی زیر را با این پژوهشگر می خوانید
مهدی افروزمنش
يكشنبه 10 آذر 1387
كانون زنان ايراني- مهدي افروزمنش: روسپیگری در ایران ، اگرچه هیچگاه به رسمیت شناخته نشده، اما موضوع بحث های آکادمیک و تصمیم گیرانه بسیاری بوده است. این تناقض بیش از آنکه ناشی از حساسیت ذاتی معضلی به نام تن فروشی باشد نشات گرفته از انگاره های ایدئولوژیک تصمیم سازانی است که در معادل سازی های ذهنی خود تن فروشی را نشانه ای از ناکارآمدی حکومت دانسته و ناگزیر چاره را در انکار جستجو می کنند.
در مقابل اما کسانی قرار دارند که از این معضل به عنوان یک مسئله مبتلا به جهان یاد کرده و با توجه به رشد سریع آن در جوامع در حال توسعه از جمله ایران خواهان به رسمیت شناختن این پدیده در راستای حل آن و برنامه ریزی های کلان برای آن هستند. در مورد تن فروشی در ایران تا به امروز کمتر از انگشتان یک دست پژوهش میدانی صورت گرفته است که به زعم کارشناسان مهمترین دلایل آن عبارتند از، دشواری تحقیق در این موضوع به دلیل ویژگی های خاص این حرفه و دوم، تمایل نداشتن نهادهای حکومتی برای طرح و یا حمایت از چنین موضوعاتی.
اما با این وجود اخیرا سعید مدنی یکی از صاحب نظران عرصه مسائل اجتماعی ایران با اتمام یک تحقیق میدانی گسترده تغیرات گسترده ای را در بین جامعه تن فروشان شهر تهران چه از باب جمعیت و چه سن و ویژگی های اجتماعی و فرهنگی نشان داد که در همین رابطه گفتگوی زیر را با این پژوهشگر می خوانید
تغییر برای برابری،برنده جایزه ویژه گزارشگران بدون مرز

تغییر برای برابری،برنده جایزه ویژه گزارشگران بدون مرز
شنبه ۹ آذر ۱۳۸۷ - ۲۹ نوامبر ۲۰۰۸
تغییر برای برابری:جایزه ویژه گزارشگران بدون مرز که هر ساله در مسابقه وبلاگی دویچه وله به وب سایت ها و وبلاگ هایی از سراسر جهان اهدا می شود، امسال به صورت مشترک به سایت تغییر برای برابری و وبلاگ چینی "زنچینگ ین" اهدا شد.در گزارش هیات داوران این مسابقه آمده است:" وب سایت "تغییر برای برابری"، وب سایت کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز است که دو سال و سه ماه قبل توسط تعدادی از فعالان حقوق زن در ایران راه اندازی شد. این کمپین قصد دارد یک میلیون امضا از زنان و مردان ایرانی را برای رفع تبعیض های قانونی علیه زنان ایرانی جمع آوری کرده و به مجلس ایران تحویل دهد و خواستار بازبینی قوانین شود. اما این فقط یک هدف این کمپین است، مهم ترین هدف این کمپین آموزش و ارتقای آگاهی شهروندان ایرانی از قوانین تبعیض آمیز است. این وب سایت تاکنون هجده بار فیلتر شده است که از این نظر رکورددار فیلتر شدن در جامعه اینترنتی فارسی زبان است! تا به امروز چهل و هشت کنشگر این کمپین بازداشت شده و هرکدام از چند روز تا چندماه به جرم جمع آوری امضا و گسترش آگاهی در زندان به سر برده و بسیاری از آنها به حبس های از شش ماه تا دو سال تعزیری و تعلیقی محکوم شده اند. حتا سه نفر از آنها به شلاق هم محکوم شده اند. تعدادی از کنشگران این کمپین از محل کارهای خود به دستور وزارت اطلاعات اخراج شده اند و برخی از آنها نیز از دانشگاه اخراج شدند.""زنچینگ ین" وبلاگ همسر یک ناراضی چینی است. در حالی که وی خود در شرایط حبس خانگی وبلاگ نویسی می کند، همسر زندانی اش امسال جایزه حقوق بشر پارلمان اروپا بنام جایزه زاخاروف را دریافت کرد.
شنبه ۹ آذر ۱۳۸۷ - ۲۹ نوامبر ۲۰۰۸
تغییر برای برابری:جایزه ویژه گزارشگران بدون مرز که هر ساله در مسابقه وبلاگی دویچه وله به وب سایت ها و وبلاگ هایی از سراسر جهان اهدا می شود، امسال به صورت مشترک به سایت تغییر برای برابری و وبلاگ چینی "زنچینگ ین" اهدا شد.در گزارش هیات داوران این مسابقه آمده است:" وب سایت "تغییر برای برابری"، وب سایت کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز است که دو سال و سه ماه قبل توسط تعدادی از فعالان حقوق زن در ایران راه اندازی شد. این کمپین قصد دارد یک میلیون امضا از زنان و مردان ایرانی را برای رفع تبعیض های قانونی علیه زنان ایرانی جمع آوری کرده و به مجلس ایران تحویل دهد و خواستار بازبینی قوانین شود. اما این فقط یک هدف این کمپین است، مهم ترین هدف این کمپین آموزش و ارتقای آگاهی شهروندان ایرانی از قوانین تبعیض آمیز است. این وب سایت تاکنون هجده بار فیلتر شده است که از این نظر رکورددار فیلتر شدن در جامعه اینترنتی فارسی زبان است! تا به امروز چهل و هشت کنشگر این کمپین بازداشت شده و هرکدام از چند روز تا چندماه به جرم جمع آوری امضا و گسترش آگاهی در زندان به سر برده و بسیاری از آنها به حبس های از شش ماه تا دو سال تعزیری و تعلیقی محکوم شده اند. حتا سه نفر از آنها به شلاق هم محکوم شده اند. تعدادی از کنشگران این کمپین از محل کارهای خود به دستور وزارت اطلاعات اخراج شده اند و برخی از آنها نیز از دانشگاه اخراج شدند.""زنچینگ ین" وبلاگ همسر یک ناراضی چینی است. در حالی که وی خود در شرایط حبس خانگی وبلاگ نویسی می کند، همسر زندانی اش امسال جایزه حقوق بشر پارلمان اروپا بنام جایزه زاخاروف را دریافت کرد.
Wednesday, November 26, 2008
فاطمه حقیقتپژوه اعدام شد
بشنوید گفتگوی مهین گرجی با آیدا سعادت فعال زنان در ایران
فاطمه حقیقتپژوه صبح چهارشنبه، یک روز پس از «روز جهانی حذف خشونت علیه زنان»، پس از تحمل هفت سال حبس و دو بار رفتن پای جوبه دار، در زندان اوین اعدام شد.
حکم اعدام فاطمه حقیقتپژوه، که به جرم قتل شوهر صیغهایاش صادر شده بود، از سه سال پیش اعتراض فعالان حقوق بشر را به دنبال داشت.
با وجود تلاش و اعتراض گسترده مدافعان حقوق بشر برای توقف حکم اعدام فاطمه حقیقتپژوه، اين درخواستها و همچنين تلاش وکيل او عبدالصمد خرمشاهی نتوانست مانع از اجرای حکم اعدام شود.
به گزارش خبرگزاری فارس، بجز خانم حقیقتپژوه ۹ مرد دیگر نیز صبح چهارشنبه در زندان اوین اعدام شدهاند.
فاطمه حقيقتپژوه در فروردين ماه سال ۱۳۸۰ شوهر صيغهاى خود را به قتل رساند و شش ماه بعد، در شهريور ۱۳۸۰، بازداشت شد.
او در جريان دادگاه اتهام قتل را پذيرفت، اما در دفاع از خود گفت همسرش را به اين دليل از پاى درآورده كه قصد تجاوز به دخترش را داشته است.
به گزارش وبسايتهاى مدافعان حقوق زنان در ايران، زمان اعدام فاطمه حقيقتپژوه به وكيل او اعلام نشده بود و به همين دليل عبدالصمد خرمشاهى با وجود حضور در زندان اوين نتوانسته است قبل از اعدام با موكل خود ديدار كند.
اعدام فاطمه حقيقتپژوه درست يک روز پس از روز جهانى «حذف خشونت عليه زنان» صورت گرفت.
سهشنبه، ۲۵ نوامبر مطابق با پنجم آذر، طبق بيانيه مجمع عمومى سازمان ملل در سال ۱۹۹۹ به عنوان «روز جهانى حذف خشونت عليه زنان» ثبت شده است.
به اين ترتيب شمار اعدام شدگان در ايران از شنبه گذشته تاكنون دست كم به ۱۴ تن میرسد ، و احتمال افزايش آن نيز وجود دارد.
اجرای حكم اعدام فاطمه حقيقتپژوه سه سال پيش از سوى محمود هاشمى شاهرودى، رييس قوه قضاييه جمهوری اسلامی، متوقف شد اما قضات ديوان عالى كشور اين حكم را مجددا تاييد كردند.
خانم حقيقتپژوه پيشتر نيز دو بار به پاى چوبه دار رفته بود.
به اين ترتيب شمار اعدام شدگان در ايران از شنبه گذشته تاكنون دست كم به ۱۴ تن رسید و احتمال افزايش آن نيز وجود دارد.
كمپين بينالمللى حقوق بشر در ايران روز گذشته از احتمال اعدام فرزاد كمانگر، معلم زندانى، ابراز نگرانى كرده است.
هادى قائمى، سخنگوى كمپين بينالمللى حقوق بشر در ايران، سهشنبه شب به راديو فردا گفت: «بر اساس اخبار دريافتى از ايران، احتمالا حكم اعدام فرزاد كمانگر، معلم در شهر كامياران، روز چهارشنبه اجرا خواهد شد.»
مقامات قضايى جمهورى اسلامى تاكنون در اين باره اظهار نظر نكردهاند.
از جمله كسانى كه طی پنج روز گذشته در ايران اعدام شدهاند على اشترى، بازرگان وسايل مخابراتى، است كه براى نهادهاى نظامى ايران خريد میكرد.
به گفته مديركل ضدجاسوسى وزارت اطلاعات جمهورى اسلامى، على اشترى به اتهام «جاسوسى براى اسراييل» اعدام شده است.
روزنامه كيهان نيز روز سهشنبه از اعدام سه نفر در زندان زاهدان خبر داد و به نقل از دادسراى عمومى و انقلاب زاهدان گزارش داد كه اين سه تن سحرگاه دوشنبه به اتهام «قاچاق مواد مخدر» در محوطه زندان مركزى زاهدان به دار آويخته شدهاند.
اعداميان، كه حسين نهتانى، عبدالله دهمرده، و محمد براهويى نام داشتند، از سوى دادگاه انقلاب اسلامى زاهدان به اعدام محكوم شده بودند.
بشنوید گفتگوی مهین گرجی با آیدا سعادت فعال زنان در ایران
فاطمه حقیقتپژوه صبح چهارشنبه، یک روز پس از «روز جهانی حذف خشونت علیه زنان»، پس از تحمل هفت سال حبس و دو بار رفتن پای جوبه دار، در زندان اوین اعدام شد.
حکم اعدام فاطمه حقیقتپژوه، که به جرم قتل شوهر صیغهایاش صادر شده بود، از سه سال پیش اعتراض فعالان حقوق بشر را به دنبال داشت.
با وجود تلاش و اعتراض گسترده مدافعان حقوق بشر برای توقف حکم اعدام فاطمه حقیقتپژوه، اين درخواستها و همچنين تلاش وکيل او عبدالصمد خرمشاهی نتوانست مانع از اجرای حکم اعدام شود.
به گزارش خبرگزاری فارس، بجز خانم حقیقتپژوه ۹ مرد دیگر نیز صبح چهارشنبه در زندان اوین اعدام شدهاند.
فاطمه حقيقتپژوه در فروردين ماه سال ۱۳۸۰ شوهر صيغهاى خود را به قتل رساند و شش ماه بعد، در شهريور ۱۳۸۰، بازداشت شد.
او در جريان دادگاه اتهام قتل را پذيرفت، اما در دفاع از خود گفت همسرش را به اين دليل از پاى درآورده كه قصد تجاوز به دخترش را داشته است.
به گزارش وبسايتهاى مدافعان حقوق زنان در ايران، زمان اعدام فاطمه حقيقتپژوه به وكيل او اعلام نشده بود و به همين دليل عبدالصمد خرمشاهى با وجود حضور در زندان اوين نتوانسته است قبل از اعدام با موكل خود ديدار كند.
اعدام فاطمه حقيقتپژوه درست يک روز پس از روز جهانى «حذف خشونت عليه زنان» صورت گرفت.
سهشنبه، ۲۵ نوامبر مطابق با پنجم آذر، طبق بيانيه مجمع عمومى سازمان ملل در سال ۱۹۹۹ به عنوان «روز جهانى حذف خشونت عليه زنان» ثبت شده است.
به اين ترتيب شمار اعدام شدگان در ايران از شنبه گذشته تاكنون دست كم به ۱۴ تن میرسد ، و احتمال افزايش آن نيز وجود دارد.
اجرای حكم اعدام فاطمه حقيقتپژوه سه سال پيش از سوى محمود هاشمى شاهرودى، رييس قوه قضاييه جمهوری اسلامی، متوقف شد اما قضات ديوان عالى كشور اين حكم را مجددا تاييد كردند.
خانم حقيقتپژوه پيشتر نيز دو بار به پاى چوبه دار رفته بود.
به اين ترتيب شمار اعدام شدگان در ايران از شنبه گذشته تاكنون دست كم به ۱۴ تن رسید و احتمال افزايش آن نيز وجود دارد.
كمپين بينالمللى حقوق بشر در ايران روز گذشته از احتمال اعدام فرزاد كمانگر، معلم زندانى، ابراز نگرانى كرده است.
هادى قائمى، سخنگوى كمپين بينالمللى حقوق بشر در ايران، سهشنبه شب به راديو فردا گفت: «بر اساس اخبار دريافتى از ايران، احتمالا حكم اعدام فرزاد كمانگر، معلم در شهر كامياران، روز چهارشنبه اجرا خواهد شد.»
مقامات قضايى جمهورى اسلامى تاكنون در اين باره اظهار نظر نكردهاند.
از جمله كسانى كه طی پنج روز گذشته در ايران اعدام شدهاند على اشترى، بازرگان وسايل مخابراتى، است كه براى نهادهاى نظامى ايران خريد میكرد.
به گفته مديركل ضدجاسوسى وزارت اطلاعات جمهورى اسلامى، على اشترى به اتهام «جاسوسى براى اسراييل» اعدام شده است.
روزنامه كيهان نيز روز سهشنبه از اعدام سه نفر در زندان زاهدان خبر داد و به نقل از دادسراى عمومى و انقلاب زاهدان گزارش داد كه اين سه تن سحرگاه دوشنبه به اتهام «قاچاق مواد مخدر» در محوطه زندان مركزى زاهدان به دار آويخته شدهاند.
اعداميان، كه حسين نهتانى، عبدالله دهمرده، و محمد براهويى نام داشتند، از سوى دادگاه انقلاب اسلامى زاهدان به اعدام محكوم شده بودند.
خبرگزاری فرانسه: 10 نفر امروز در تهران اعدام شدند

خبرگزاری فرانسه: 10 نفر امروز در تهران اعدام شدند
به گزارش خبرگزاری فرانسه از تهران، جمهوری اسلامی امروز 10 نفر از جمله یک زن را در زندان اوین بدار آویخت.
این گزارش به نقل از فردی بنام "قاضی جابری" حاکیست 10 نفر صبح امروز در زندان اوین به اتهام قتل اعدام شدند.
نام اعدام شدگان اعلام نشده، اما گفته می شود زنی که در میان اعدام شدگان بوده، فاطمه حقیقت پژوه است.
خبرگزاری فرانسه شمار اعدام شدگان در سال جاری میلادی در ایران را 216 نفر اعلام کرده که این تنها مواردی را شامل می شود که اخبار آن در رسانه های حکومتی درج شده است. مسلما تعداد اعدامها بیشتر از این است.
فاطمه حقیقت پژوه اعدام شد
سایت فارسی بی بی سی: حکم اعدام فاطمه حقیقت پژوه به جرم قتل شوهر صیغه ای اش که با اعتراض گسترده فعالان حقوق بشر روبرو شده بود صبح روز چهارشنبه به اجرا گذاشته شد.
وکیل مدافع خانم حقیقت پژوه، که گفته می شد شوهر صیغه ای خود را به خاطر تلاش برای تجاوز به دختر چهارده ساله اش به قتل رسانده بود، در گفتگو با بی بی سی اعدام موکلش را تایید کرده است.
وکیل وی ساعاتی پیشتر خبر داده بود که موکلش در آستانه اجرای حکم اعدام قرار گرفته است.
عبدالصمد خرمشاهی در گفتگو با بخش فارسی بی بی سی گفته بود که در مکالمه تلفنی با موکلش از اعدام قریب الوقوع او آگاه شده است.
حکم اعدام فاطمه حقیقت پژوه سه سال پیش از سوی محمود هاشمی شاهرودی، رئیس قوه قضائیه متوقف شد اما قضات دیوان عالی کشور این حکم را مجددا تائید کردند. او پیشتر دو بار تا پای چوبه دار پیش رفته اما به دنبال اعتراض های گسترده فعالان حقوق بشر و با دخالت رئیس قوه قضائیه اجرای حکم به تعویق افتاد.
حکم اعدام که در دادگاه بدوی و در دیوان عالی کشور مورد تائید قرار گرفته بود با اعتراض گسترده فعالان حقوق زن و سازمان های بین المللی حقوق بشر از جمله عفو بین الملل روبرو شد.
تلاش هایی هم صورت گرفت تا رضایت خانواده مقتول جلب شود با این وجود این امر میسر نشد. به گفته وکیل مدافع خانم حقیقت پژوه، این تلاش ها تا آخرین روزهای زندگی خانم حقیقت پژوه ادامه یافت.
گروهی از فعالان زن طی روزهای اخیر در این زمینه تلاش هایی کردند. آسیه امینی، فعال حقوق زنان به بخش فارسی بی بی سی گفت که این فعالان حقوق زنان، فاطمه {حقیقت پژوه} را قربانی شرایط نابسامان اجتماعی به خصوص برای زنان می دانند.
این گزارش به نقل از فردی بنام "قاضی جابری" حاکیست 10 نفر صبح امروز در زندان اوین به اتهام قتل اعدام شدند.
نام اعدام شدگان اعلام نشده، اما گفته می شود زنی که در میان اعدام شدگان بوده، فاطمه حقیقت پژوه است.
خبرگزاری فرانسه شمار اعدام شدگان در سال جاری میلادی در ایران را 216 نفر اعلام کرده که این تنها مواردی را شامل می شود که اخبار آن در رسانه های حکومتی درج شده است. مسلما تعداد اعدامها بیشتر از این است.
فاطمه حقیقت پژوه اعدام شد
سایت فارسی بی بی سی: حکم اعدام فاطمه حقیقت پژوه به جرم قتل شوهر صیغه ای اش که با اعتراض گسترده فعالان حقوق بشر روبرو شده بود صبح روز چهارشنبه به اجرا گذاشته شد.
وکیل مدافع خانم حقیقت پژوه، که گفته می شد شوهر صیغه ای خود را به خاطر تلاش برای تجاوز به دختر چهارده ساله اش به قتل رسانده بود، در گفتگو با بی بی سی اعدام موکلش را تایید کرده است.
وکیل وی ساعاتی پیشتر خبر داده بود که موکلش در آستانه اجرای حکم اعدام قرار گرفته است.
عبدالصمد خرمشاهی در گفتگو با بخش فارسی بی بی سی گفته بود که در مکالمه تلفنی با موکلش از اعدام قریب الوقوع او آگاه شده است.
حکم اعدام فاطمه حقیقت پژوه سه سال پیش از سوی محمود هاشمی شاهرودی، رئیس قوه قضائیه متوقف شد اما قضات دیوان عالی کشور این حکم را مجددا تائید کردند. او پیشتر دو بار تا پای چوبه دار پیش رفته اما به دنبال اعتراض های گسترده فعالان حقوق بشر و با دخالت رئیس قوه قضائیه اجرای حکم به تعویق افتاد.
حکم اعدام که در دادگاه بدوی و در دیوان عالی کشور مورد تائید قرار گرفته بود با اعتراض گسترده فعالان حقوق زن و سازمان های بین المللی حقوق بشر از جمله عفو بین الملل روبرو شد.
تلاش هایی هم صورت گرفت تا رضایت خانواده مقتول جلب شود با این وجود این امر میسر نشد. به گفته وکیل مدافع خانم حقیقت پژوه، این تلاش ها تا آخرین روزهای زندگی خانم حقیقت پژوه ادامه یافت.
گروهی از فعالان زن طی روزهای اخیر در این زمینه تلاش هایی کردند. آسیه امینی، فعال حقوق زنان به بخش فارسی بی بی سی گفت که این فعالان حقوق زنان، فاطمه {حقیقت پژوه} را قربانی شرایط نابسامان اجتماعی به خصوص برای زنان می دانند.

ایران در کمیته حقوق بشر سازمان ملل محکوم شد
کمیته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل سه کشور ایران، میانمار و کره شمالی را به دلیل «نقض حقوق بشر» به شدت محکوم کرد.روز جمعه، کمیته حقوق بشر سازمان ملل در سه قطعنامه جداگانه، نسبت به مجازات شلاق و قطع اعضای بدن در ایران، حمله به راهپیماییهای آرام در میانمار و اعدام و شکنجه در ملا عام در کره شمالی به شدت ابراز نگرانی کرد.این قطعنامهها قرار است ماه آینده برای رایگیری نهایی به مجمع عمومی سازمان ملل فرستاده شود.این قطعنامهها به لحاظ حقوقی الزامآور نیستند اما وجهه جهانی کشورهایی که هدف چنین قطعنامههایی قرار میگیرند خدشهدار میشود.جان ساورز، سفیر بریتانیا در این باره گفت: «این قطعنامهها توجهها را به این سه کشور جلب میکند، جاهایی که حقوق بشر به طور گسترده نقض میشود.»سفیر بریتانیا افزود: «با فرا رسیدن شصتمین سالگرد بیانیه حقوق بشر، حمایت فزاینده ازاین قطعنامهها نشانگر میزان نگرانی جهان درباره حقوق بشر است.»ایران درصدد بود که از تصویب این قطعنامه در کمیته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل جلوگیری کند اما نتوانست نظر دست کم ۱۰ عضو دیگر را برای رای ندادن به این قطعنامه جلب کند.سرانجام این قطعنامه با «ابراز نگرانی عمیق نسبت به نقض جدی حقوق بشر» با ۷۰ رای موافق، ۵۱ رای مخالف و ۶۰ رای ممتنع علیه ایران به تصویب رسید.با بینتیجه ماندن تلاشهای ایران، ایالات متحده تصویب این قطعنامه، با چنین اختلافی، را یک پیروزی بزرگ خواند.این قطعنامهها به لحاظ حقوقی الزامآور نیستند اما وجهه جهانی کشورهایی که هدف چنین قطعنامههایی قرار میگیرند خدشهدار میشود.در مورد میانمار نیز قطعنامهای مشابه، با ۸۹ رای موافق، ۲۹ رای مخالف و ۶۳ رای ممتنع به تصویب رسید.در این قطعنامه نسبت به «نقض نظاممند و ادامهدار حقوق شهروندی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی» در این کشور ابراز نگرانی شده است. در این قطعنامه همچنین درباره مفقود شدن افراد، خشونت جنسی و تجاوز، ادامه حصر خانگی آونگ سان سو چی رهبر دموکراسیخواه میانمار و افزایش زندانیان سیاسی ابراز نگرانی جدی شده است.قطعنامه مربوط به کره شمالی نبر با ۹۵ رای موافق، ۲۴ رای مخاف و ۶۲ رای ممتنع به تصویب رسید. در این قطعنامه نسبت به رفتار دولت این کشور با پناهندگان و پناهجویان انتقاد شده است.اعمال محدودیت شدید در خصوص آزادی اندیشه و مذهب و نقض حقوق کارگران از جمله موارد دیگری است که دولت کره شمالی هدف انتقاد این قرار گرفته است
شناسنامه هايتان را بياوريد، فردا مادرتان اعدام ميشود
کميته بين المللي عليه اعدام -اين مکالمه تلفني يکي از مسئولين زندان اوين با فرزندان دردمند فاطمه حقيقت پژوه است. زهرا دختر بزرگتر فاطمه با گريه و وحشت زده نفسش در سينه حبس ميشود و فقط با هق هق گريه اشک ميريزد. فردی ميگويد فرزندان من! شناسنامه هايتان را بياوريد، فردا مادر شما اعدام ميشود.اين مکالمه اوج ددمنشي و خونسردي يک مشت جاني و جنايتکار در راس حکومت اسلامي و در محوطه زندان اوين را نشان ميدهد. اگر فاطمه و فاطمه ها در حالت جنون دست به قتل انسان ديگري زده اند، زندانبانان و حاکمان اسلامي با خونسردي تمام تصميم گرفته اند انسانهايي مثل فاطمه را به قتل برسانند.آنسوي خط صداي لرزان مادر شنيده ميشود که ميگويد، ديگر هيچ کاري نميتوان کرد، ديگر دير است. شناسنامه هايتان را بياوريد، تا آقاي مومني که اينجا در زندان مسول است و قرار است آخرين کارهاي اداري را براي آخرين ملاقات من با شما انجام دهد به کارش برسد. من ميخواهم براي آخرين بار قيافه شما عزيزانم را ببينم. اينجا دارند همه کارها را انجام ميدهند که براي به دار کشيدن و قتل من وظايفشان را انجام داده باشند!!اين صحنه اي از زندان اوين است و درست در همين دقايق، بهنود ٢۰ ساله را نيز با تني لرزان و پاهايي که درست راه نميرود، به سلول انفرادي مرگ ميبرند، تا فردا چهار شنبه صبح زود همراه با فاطمه و تعداد ديگري با صداي اذان نفرت آورشان، اينها را بکشند.همراه با فاطمه حقيقت پژوه، بهنود شجاعي نوجواني که در ١۷ سالگي در يک دعواي شخصي به جرم قتل زنداني شد، بعد از چهار سال زندان قرار است چهارشنبه ٢۶ نوامبر يعني همين فردا اعدام شود.طبق خبري که از زندان اوين به کميته بين المللي عليه اعدام رسيده تعداد ديگري هم در همين روز در زندان اوين قرار است اعدام شوند.اين جنايت عليه بشريت است و بايد در دنيا در مورد آن با همين جزئيات حرف زد. بايد گفت زهرا دختر ٢٣ ساله فاطمه، گريه ميکند و زار ميزند و خواهر کوچک ١۷ ساله او دچار بيماري روحي است و تازه از بيمارستان به خانه برگشته است.بازار قتل و جنايت جمهوري اسلامي تا پايان عمرش ادامه دارد. سوال اين است تا کي بايد شاهد ادامه حرکت اين ماشين کشتار رژيم اسلامي باشيم. آيا ميتوان کاري کرد. آيا ميشود جلو اين جنايت را گرفت؟مردم!فقط قدرت شما ميتواند حاکمان را به تکاپو بيندازد. به ميدان بياييد. جهانيان را از اين جنايات مطلع کنيد. تلاش کنيم ماشين کشتار رژيم اسلامي را متوقف کنيم. براي متوقف کردن اعدام فاطمه و بهنود ما فقط چند ساعتي وقت داريم. هنوز اميدمان را از دست نداده ايم. اما حاکمان رژيم اسلامي تصميمشان را گرفته اند.25 نوامبر 2008
بیست و پنج نوامبر روز جهانی مبارزه علیه خشونت بر زنان
بیست و پنج نوامبر روز جهانی مبارزه علیه خشونت بر زنان
روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان گرامی باد
زهره محسنی پور
در 25 نوامبر سال 1960 میلادی، سه خواهر جوان عضو جنبش آزادیبخش دومینیکن از کشورهای آمریکای لاتین به دست ماموران تروخیو، دیکتاتور وقت به قتل رسیدند.
مرگ این سه خواهر آنچنان بازتابی در کشورهای آمریکای لاتین داشت، که چند سال بعد در گردهمایی فعالان زن آمریکای لاتین و جزایر کارائیب، این روز به عنوان روز مبارزه با خشونت علیه زنان نامگذاری گردید و از سال 1981 ، روز 25 نوامبر از طرف تمام دنیا به عنوان روز جهانی نفی خشونت علیه زنان پذیرفته شده است. ( به نقل از سایت دویچه وله
ادامه مطلب روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان گرامی باد
Friday, November 21, 2008

مراسم سالگرد فروهرها برگزار نشد
نيروهای انتظامی و امنيتی ايران روز جمعه مانع برگزاری مراسم دهمين سالگرد قتل داريوش و پروانه فروهر در تهران شدند.
پرستو فروهر، فرزند داريوش و پروانه فروهر، روز جمعه اول آذر ماه به راديو فردا گفت: «نيروهای انتظامی از ساعات نخستين صبح امروز در دو طرف [کوچه] نرده گذاشتند و با حضور در اين کوچه و کوچههای اطراف، از آمدن افراد به خانه ما جلوگيری کردند.»
خانم فروهر اضافه کرد: «حتی از ورود نزديکترين افراد و اقوام ما به خانه جلوگيری شد.»
داريوش فروهر، رهبر حزب ملت ايران، و همسر او، پروانه اسکندری، روز اول آذر ۱۳۷۷ بر اثر ضربات متعدد کارد در منزل مسکونی خود به قتل رسيدند.
نيروهای انتظامی و امنيتی ايران طی چند سال اخير از برگزاری مراسم سالگرد قتل داريوش و پروانه فروهر جلوگيری کردهاند.
پرستو فروهر همچنين به راديو فردا گفته است که مقامهای امنيتی روز چهارشنبه ۲۹ آبان ماه او را احضار کردهاند تا به طور رسمی به او ابلاغ کنند که در صورت برگزاری مراسم، نيروی انتظامی از ورود مهمانان به خانه فروهرها جلوگيری خواهد کرد.
خانم فروهر همچنين گفت اين موضوع که در طول يک سال حتی دو ساعت هم اجازه داده نميشود مراسمی برای پدر و مادرش برگزار شود، «بسيار تلخ» است.
در آذر ماه سال ۱۳۷۷، هفده روز پس از به قتل رسيدن فروهرها، محمد مختاری و محمدجعفر پوينده، اعضای کانون نويسندگان ايران هم به قتل رسيدند.
پس از آن، ماجرای اين قتل ها به رسانههای ايران کشيده شد و با عنوان «قتل های زنجيرهای» شناخته شد.
پس از افشای اين قتلها، مقامهای جمهوری اسلامی آن را به «نيروهای خودسر» در وزارت اطلاعات ايران نسبت دادند.
شيرين عبادی، يکی از وکيلان خانواده فروهر، و برنده جايزه صلح نوبل، روز جمعه درباره سرنوشت «پرونده قتل های زنجيرهای» به راديو فردا گفت: «به رغم وعدههايی که برای روشن شدن حقايق اين قتلها داده شده بود، روند رسيدگی به پروندهها چنان بود که تمامی وکلا، با توافق خانوادههای مقتولان از پيگيری پروندهها به شکلی که جريان داشت، خودداری کردند و عدالت هرگز اجرا نشد.»
نيروهای انتظامی و امنيتی ايران روز جمعه مانع برگزاری مراسم دهمين سالگرد قتل داريوش و پروانه فروهر در تهران شدند.
پرستو فروهر، فرزند داريوش و پروانه فروهر، روز جمعه اول آذر ماه به راديو فردا گفت: «نيروهای انتظامی از ساعات نخستين صبح امروز در دو طرف [کوچه] نرده گذاشتند و با حضور در اين کوچه و کوچههای اطراف، از آمدن افراد به خانه ما جلوگيری کردند.»
خانم فروهر اضافه کرد: «حتی از ورود نزديکترين افراد و اقوام ما به خانه جلوگيری شد.»
داريوش فروهر، رهبر حزب ملت ايران، و همسر او، پروانه اسکندری، روز اول آذر ۱۳۷۷ بر اثر ضربات متعدد کارد در منزل مسکونی خود به قتل رسيدند.
نيروهای انتظامی و امنيتی ايران طی چند سال اخير از برگزاری مراسم سالگرد قتل داريوش و پروانه فروهر جلوگيری کردهاند.
پرستو فروهر همچنين به راديو فردا گفته است که مقامهای امنيتی روز چهارشنبه ۲۹ آبان ماه او را احضار کردهاند تا به طور رسمی به او ابلاغ کنند که در صورت برگزاری مراسم، نيروی انتظامی از ورود مهمانان به خانه فروهرها جلوگيری خواهد کرد.
خانم فروهر همچنين گفت اين موضوع که در طول يک سال حتی دو ساعت هم اجازه داده نميشود مراسمی برای پدر و مادرش برگزار شود، «بسيار تلخ» است.
در آذر ماه سال ۱۳۷۷، هفده روز پس از به قتل رسيدن فروهرها، محمد مختاری و محمدجعفر پوينده، اعضای کانون نويسندگان ايران هم به قتل رسيدند.
پس از آن، ماجرای اين قتل ها به رسانههای ايران کشيده شد و با عنوان «قتل های زنجيرهای» شناخته شد.
پس از افشای اين قتلها، مقامهای جمهوری اسلامی آن را به «نيروهای خودسر» در وزارت اطلاعات ايران نسبت دادند.
شيرين عبادی، يکی از وکيلان خانواده فروهر، و برنده جايزه صلح نوبل، روز جمعه درباره سرنوشت «پرونده قتل های زنجيرهای» به راديو فردا گفت: «به رغم وعدههايی که برای روشن شدن حقايق اين قتلها داده شده بود، روند رسيدگی به پروندهها چنان بود که تمامی وکلا، با توافق خانوادههای مقتولان از پيگيری پروندهها به شکلی که جريان داشت، خودداری کردند و عدالت هرگز اجرا نشد.»
من يک انسانم.....
من يک انسانم
من يک انسانم.....از زبان يک زن
اگر به خانه ي من آمدي"...برايم مداد بياور.....مداد سياه...مي خواهم
روي چهره ام خط بكشم تا به جرم زيبايي در قفس نيفتم، يك ضربدر
هم روي قلبم تا به هوس هم نيفتم !
يك مداد پاك كن بده براي محو لبها.....نمي خواهم كسي به هواي
سرخيشان ، سياهم كند!
يك بيلچه، تا تمام غرايز زنانه را از ريشه در آورم....شخم بزنم وجودم
را ...بدون اينها راحت تر به بهشت مي روم گويا!
يك تيغ بده؛ موهايم را از ته بتراشم.... سرم هوايي بخورد... و بي
واسطه روسري كمي بيانديشم !
نخ و سوزن هم بده، براي زبانم مي خواهم ... بدوزمش به
سق....اينگونه فريادم بي صداتر است!
قيچي يادت نرود......مي خواهم هر روز انديشه هايم را سانسور كنم !
پودر رختشويي هم لازم دارم.....براي شستشوي مغزي....مغزم را كه
شستم ، پهن كنم روي بند... تا آرمانهايم را باد با خود ببرد به آنجايي
كه عرب ني انداخت... مي داني كه؟ بايد واقع بين بود !
صدا خفه كن هم اگر گير آوردي بگير......مي خواهم وقتي به جرم
عشق و انتخاب ، برچسب فاحشه مي زنندم.... بغضم را در گلو خفه
كنم!
يك كپي از هويتم را هم مي خواهم.... براي وقتي كه خواهران و
برادران ديني به قصد ارشاد، فحش و تحقير تقديمم مي كنند !
تو را به خدا....اگر جايي ديدي "حقي" مي فروختند .....برايم بخر....تا
در غذا بريزم.... ترجيح مي دهم خودم قبل از ديگران حقم را بخورم !
و سر آخر اگر پولي برايت ماند ...برايم يك پلاكارد بخر......به شكل
گردنبند.....بياويزم به گردنم....و رويش با حروف درشت بنويسم:
"من يك انسانم "..."
من هنوز يك انسانم" ...."
من هر روز يك انسانم
اگر به خانه ي من آمدي"...برايم مداد بياور.....مداد سياه...مي خواهم
روي چهره ام خط بكشم تا به جرم زيبايي در قفس نيفتم، يك ضربدر
هم روي قلبم تا به هوس هم نيفتم !
يك مداد پاك كن بده براي محو لبها.....نمي خواهم كسي به هواي
سرخيشان ، سياهم كند!
يك بيلچه، تا تمام غرايز زنانه را از ريشه در آورم....شخم بزنم وجودم
را ...بدون اينها راحت تر به بهشت مي روم گويا!
يك تيغ بده؛ موهايم را از ته بتراشم.... سرم هوايي بخورد... و بي
واسطه روسري كمي بيانديشم !
نخ و سوزن هم بده، براي زبانم مي خواهم ... بدوزمش به
سق....اينگونه فريادم بي صداتر است!
قيچي يادت نرود......مي خواهم هر روز انديشه هايم را سانسور كنم !
پودر رختشويي هم لازم دارم.....براي شستشوي مغزي....مغزم را كه
شستم ، پهن كنم روي بند... تا آرمانهايم را باد با خود ببرد به آنجايي
كه عرب ني انداخت... مي داني كه؟ بايد واقع بين بود !
صدا خفه كن هم اگر گير آوردي بگير......مي خواهم وقتي به جرم
عشق و انتخاب ، برچسب فاحشه مي زنندم.... بغضم را در گلو خفه
كنم!
يك كپي از هويتم را هم مي خواهم.... براي وقتي كه خواهران و
برادران ديني به قصد ارشاد، فحش و تحقير تقديمم مي كنند !
تو را به خدا....اگر جايي ديدي "حقي" مي فروختند .....برايم بخر....تا
در غذا بريزم.... ترجيح مي دهم خودم قبل از ديگران حقم را بخورم !
و سر آخر اگر پولي برايت ماند ...برايم يك پلاكارد بخر......به شكل
گردنبند.....بياويزم به گردنم....و رويش با حروف درشت بنويسم:
"من يك انسانم "..."
من هنوز يك انسانم" ...."
من هر روز يك انسانم
علمالهدي : دختران بيحجاب و آلوده هستند كه مروج بيبند و باري در بين جوانان هستند

علمالهدي : دختران بيحجاب و آلوده هستند كه مروج بيبند و باري در بين جوانان هستند
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)- منطقه خراسان - سيداحمد علمالهدي در خطبههاي نماز جمعه اين هفته مشهد كه در رواق امام خميني حرم مطهر رضوي برگزار شد، افزود: بنا به فرموده حضرت امام خميني "بسيج يك حقيقت است" اما شبيه افسانههاست كه براي جوانان، شورآفرين، براي دوستان، اميدآفرين و دشمنان بيمآفرين است. علمالهدي گفت عدهاي در دوران فضاي باز سياسي، چهره رذيلانه خود را نشان دادند و جامعه متدين آنها را كنار زد اما اخيرا در حال مصادره دانشجو و دانشگاه به نفع خود هستند. وي ادامه داد: حركات اين طيف در دانشگاه در آستانه 16 آذر، "روز دانشجو" شروع شده است و بسيج بايد فرصتها را تصاحب كند و با برخورد قاطعانه اجازه خودنمايي به اين جريانات انحرافي را ندهد. به گزارش ايسنا، عضو مجلس خبرگان رهبري خطاب به مديران دانشگاهها خاطرنشان كرد: مديران در دولت مكتبي نبايد به دنبال مديريت سكولار و بيسر و صدا باشند و در نظر آنها جريانات انحرافي با بسيج دانشجويي ايثارگر يكسان جلوه كند، بلكه مديريت بايد از ظرفيت بسيج دانشگاه حداكثر استفاده را بكند. وي افزود: در ادامه اين جنگ نرم، دشمن سعي دارد از طريق توسعه مفاسد اخلاقي در جنگ پيروز شود و عناصر و عوامل اين جنگ، دختران بيحجاب و آلوده هستند كه مروج بيبند و باري در بين جوانان هستند كه پايگاه جنگ نرم دشمن محسوب ميشوند. علمالهدي خطاب به خواهران بسيجي نيز گفت: در عرصه مقابله با بيحجابي كه امالفساد اخلاقي است، مسووليت ويژهاي داريد و در برخي مراكز تفريحگاهي كه مركز فساد است بايد حضور بيشتري داشته باشيد و ظرفيت آنها را از فساد بگيريد.
تو زن خوبی هستی اما چند زنی رسم ما است

تو زن خوبی هستی اما چند زنی رسم ما است
مریم مالک
تغيير براي برابري: سن وسالی نداشت اما چهره اش بسیار پیر نشان می داد، از سرنوشت می نالید و از بی عدالتی که در حقش روا شده بود.
" وقتی 12 ساله بودم پدرم مرا به پسر خان محل داد اصلاً هیچ چیز نمی فهمیدم و هیچ کسی نظر مرا نپرسید، مادرم همیشه می گفت خیلی ها آرزو دارند که زن خانزاده شوند و تو شانس آوردی. من هم تابع حرف شوهر شدم مثل بقیه زنان روستایمان. من در یکی از شهرهای جنوب کشور زندگی می کنم ، جایی که هنوزمردم آداب و رسوم گذشته را در آنجا پیاده می کنند، دختران روستای ما هنوز هم اجازه تحصیل بیشتر از دیپلم را ندارند، و درهمان سنین پایین باید ازدواج کنند. کارهای خانه را خدمتکارها انجام می دادند حتی خریدهای شخصی مرا و من حق نداشتم بدون شوهرم پایم را بیرون از خانه بگذارم، حتی برای رفتن به خانه پدر و مادرم نیز او باید اجازه می داد و خودش مرا می برد البته اگر کاری برایش پیش نمی آمد. مادرم هم گاه گداری یواشکی به دیدنم می آمد و از حسادت زنان محل و اینکه من چقدر خوشبخت هستم صحبت می کرد. در سن 13 سالگی اولین فرزندم بدنیا آمد یک پسر! شوهرم و اطرافیان آنقدر خوشحال شدند که چندین شبانه روز را جشن گرفتند، پدرهمسرم می گفت: "تو ما را سرافراز کردی که برایمان یک پسر بدنیا آوردی." با خودم می گفتم اگر بچه ام دختر می شد چه اتفاقی می افتاد؟ اینقدر پسر آوردن من برایشان مهم بود؟ خدا را شکر می کردم که دختر بدنیا نیاوردم چون معلوم نبود چه بر سر من و دخترم می آمد. دلم را به فرزندم خوش کردم و به او رسیدگی می کردم، همسرم نیز صبح ها بیرون می رفت و عصرها به خانه بر می گشت، هرگز یادم نمی آمد که در طول دوران زندگیمان 1 ساعتی بنشیند و با هم خصوصی صحبت کنیم وقتی اعتراضی هم می کردم با چشم غره نگاهم می کرد و می گفت این فضولیها به تو نیامده مگر چیزی کم و کسر داری؟ سال بعد هم پسر دیگری بدنیا آوردم . حاصل زندگیمان 5 فرزند پسر و دو دختر بود، حسابی سرگرم بزرگ کردن بچه ها شدم، مدت زمانی بود که زمزمه های بدی را در مورد ازدواج شوهرم از اطرافیان می شنیدم، باور نمی کردم. اما یک شب دیدم که شوهرم زودتر از همیشه به خانه برگشته و به من گفت می خواهد با من حرف بزند تعجب کردم چون هرگز او را اینطور ندیده بودم خیلی راحت گفت که قصد ازدواج مجدد دارد، گفتم آخر چرا مگر از من خطایی سر زده؟ و او گفت نه تو زن خوبی هستی در خاندان ما رسم هست که مرد ازدواج مجدد داشته باشد و تو خوب می دانی، تو هم در این روستا بزرگ شدی و سنتها را می شناسی تو هم وقت بیشتری برای استراحت کردن خواهی داشت. گفتم: اما . . . ناگهان سیلی محکمی به گوشم زد و گفت دیگر صدایی از تو نشنوم. در طول تمام زندگیم این اولین کتکی بود که از او خوردم و هیچ کاری جز گریه نمی توانستم بکنم آخر در محل ما مردان چندین بار ازدواج می کردند و کسی به آنها خرده نمی گرفت و حتی زن حق نداشت از همسرش جدا شود، یادم می آید که یکی از زنان محلمان نتوانست طاقت بیاورد و خودش را آتش زد، بعد از مرگش هیچ کس شوهر او را مقصر نمی دانست که تمام عشق و احساسات او را نادیده گرفته است. دختری که شوهرم با اوازدواج کرد یکی از دختران محله مان بود و 14 سال بیشتر نداشت. او نیز به دستور پدرش با همسر من ازدواج کرده بود، وقتی او را دیدم صورت کودکانه ای داشت و دلهره داشت از اینکه برخورد من با او چگونه خواهد بود؟ دلم برایش سوخت همانطور که دلم برای خودم سوخت. بااینکه هوویم بود اما نتوانستم مثل یک هوو با او برخورد کنم او هم سن دخترم بود. نمی توانستم طاقت بیاورم به حالت قهر پیش ریش سفید محل رفتم و از او خواستم تا با همسرم صحبت کند و زن دومش را به خانه دیگری ببرد وگرنه من برای همیشه خانه اش را ترک می کنم. این اولین باری بود که جرات کردم و خواسته ام را با مرد دیگری مطرح کردم، بماند که بعد از مطرح کردن خواسته ام چقدر کتک خوردم اما موفق شدم و شوهرم زن دومش را به خانه دیگری برد. آن موقع فکر طلاق اصلاً به سر هیچ یک از ما نمی زد، چون مساوی با مرگمان بود. اما حالا جوانان ما کمی روشنفکر شدند، حتی دو تا از پسرهای خودم ازدواج مجدد نداشتند، اما شوهر دخترم دو بار ازدواج کرده، تهران آمده بودم که به پسرم سر بزنم البته الان شوهرم بر اثر بیماری فوت کرده وگرنه به همین راحتی نمی توانستم به دیدن پسرم بیایم. نوه ام چیزهایی را در مورد این لایحه جدید دولت برایم گفت و من خیلی ناراحت شدم. چرا به همین راحتی می خواهند به مردان اجازه ازدواج مجدد دهند؟ پس زنها چه میشوند؟ چرا یکی از ما زنها نمی پرسد که آیا ما راضی هستیم یا نه؟ مگر ما آدم نیستیم ما پا به پای شوهرانمان حرکت می کنیم در تمام طول زندگی تابع آنها هستیم همه از آنها حمایت می کنند پس فرق ما زنها با حیوان در چیست؟ مگر ما داریم در عصر جاهلیت زندگی می کنیم؟ دیگر جوانها این چیزها را نمی پذیرند، دیگر زنان و دختران ما این چیزها را قبول نمی کنند. نوه من الان تحصیلات دانشگاهی دارد و به من می گوید که اگر قرار است شوهر من آزادانه با زن دیگری ازدواج کند و قانون نیز ازاو حمایت کند پس من هرگز ازدواج نمی کنم با هیچ مردی. قانون کجا بود وقتی زن دوم شوهرم آنقدر حرص خورد که فلج شد و الان با وجود 4 فرزند با اینکه سن و سالی هم ندارد باید به این روز بیافتد؟ از ما زنها پرسیدند؟"
زن با صدای بلند گریست و من ناباورانه نگاهش می کردم، چه صبری داشت این زن و امثال او. از او پرسیدم که در منطقه آنها مردان باز هم ازدواج مجدد می کنند؟ آهی کشید و گفت: "خیلی کمتر شده اما باز هم این اتفاق می افتد مخصوصا در روستاهایمان و این فرهنگ و سنت غلط از بین نرفته است. جوانترها که دانشگاه رفتند می توانند مقاومت کنند و با خانواده هایشان صحبت می کنند که الان همه چیز تغییر کرده، دیگر یک دختر حاضر نیست هووی زن دیگری شود، و هیچ زنی حاضر نیست خودش به خواستگاری دختر دیگری برای شوهرش برود." لبخند تلخی زد، دفترچه کمپین را به او دادم و برگه امضاء را دادم. خوشحال و با غمی در نگاهش آن را امضاء کرد با صدای آرامی گفت:" یعنی می شود یک روز این قوانین تغییر کند و از آن حمایت شود؟"
تغيير براي برابري: سن وسالی نداشت اما چهره اش بسیار پیر نشان می داد، از سرنوشت می نالید و از بی عدالتی که در حقش روا شده بود.
" وقتی 12 ساله بودم پدرم مرا به پسر خان محل داد اصلاً هیچ چیز نمی فهمیدم و هیچ کسی نظر مرا نپرسید، مادرم همیشه می گفت خیلی ها آرزو دارند که زن خانزاده شوند و تو شانس آوردی. من هم تابع حرف شوهر شدم مثل بقیه زنان روستایمان. من در یکی از شهرهای جنوب کشور زندگی می کنم ، جایی که هنوزمردم آداب و رسوم گذشته را در آنجا پیاده می کنند، دختران روستای ما هنوز هم اجازه تحصیل بیشتر از دیپلم را ندارند، و درهمان سنین پایین باید ازدواج کنند. کارهای خانه را خدمتکارها انجام می دادند حتی خریدهای شخصی مرا و من حق نداشتم بدون شوهرم پایم را بیرون از خانه بگذارم، حتی برای رفتن به خانه پدر و مادرم نیز او باید اجازه می داد و خودش مرا می برد البته اگر کاری برایش پیش نمی آمد. مادرم هم گاه گداری یواشکی به دیدنم می آمد و از حسادت زنان محل و اینکه من چقدر خوشبخت هستم صحبت می کرد. در سن 13 سالگی اولین فرزندم بدنیا آمد یک پسر! شوهرم و اطرافیان آنقدر خوشحال شدند که چندین شبانه روز را جشن گرفتند، پدرهمسرم می گفت: "تو ما را سرافراز کردی که برایمان یک پسر بدنیا آوردی." با خودم می گفتم اگر بچه ام دختر می شد چه اتفاقی می افتاد؟ اینقدر پسر آوردن من برایشان مهم بود؟ خدا را شکر می کردم که دختر بدنیا نیاوردم چون معلوم نبود چه بر سر من و دخترم می آمد. دلم را به فرزندم خوش کردم و به او رسیدگی می کردم، همسرم نیز صبح ها بیرون می رفت و عصرها به خانه بر می گشت، هرگز یادم نمی آمد که در طول دوران زندگیمان 1 ساعتی بنشیند و با هم خصوصی صحبت کنیم وقتی اعتراضی هم می کردم با چشم غره نگاهم می کرد و می گفت این فضولیها به تو نیامده مگر چیزی کم و کسر داری؟ سال بعد هم پسر دیگری بدنیا آوردم . حاصل زندگیمان 5 فرزند پسر و دو دختر بود، حسابی سرگرم بزرگ کردن بچه ها شدم، مدت زمانی بود که زمزمه های بدی را در مورد ازدواج شوهرم از اطرافیان می شنیدم، باور نمی کردم. اما یک شب دیدم که شوهرم زودتر از همیشه به خانه برگشته و به من گفت می خواهد با من حرف بزند تعجب کردم چون هرگز او را اینطور ندیده بودم خیلی راحت گفت که قصد ازدواج مجدد دارد، گفتم آخر چرا مگر از من خطایی سر زده؟ و او گفت نه تو زن خوبی هستی در خاندان ما رسم هست که مرد ازدواج مجدد داشته باشد و تو خوب می دانی، تو هم در این روستا بزرگ شدی و سنتها را می شناسی تو هم وقت بیشتری برای استراحت کردن خواهی داشت. گفتم: اما . . . ناگهان سیلی محکمی به گوشم زد و گفت دیگر صدایی از تو نشنوم. در طول تمام زندگیم این اولین کتکی بود که از او خوردم و هیچ کاری جز گریه نمی توانستم بکنم آخر در محل ما مردان چندین بار ازدواج می کردند و کسی به آنها خرده نمی گرفت و حتی زن حق نداشت از همسرش جدا شود، یادم می آید که یکی از زنان محلمان نتوانست طاقت بیاورد و خودش را آتش زد، بعد از مرگش هیچ کس شوهر او را مقصر نمی دانست که تمام عشق و احساسات او را نادیده گرفته است. دختری که شوهرم با اوازدواج کرد یکی از دختران محله مان بود و 14 سال بیشتر نداشت. او نیز به دستور پدرش با همسر من ازدواج کرده بود، وقتی او را دیدم صورت کودکانه ای داشت و دلهره داشت از اینکه برخورد من با او چگونه خواهد بود؟ دلم برایش سوخت همانطور که دلم برای خودم سوخت. بااینکه هوویم بود اما نتوانستم مثل یک هوو با او برخورد کنم او هم سن دخترم بود. نمی توانستم طاقت بیاورم به حالت قهر پیش ریش سفید محل رفتم و از او خواستم تا با همسرم صحبت کند و زن دومش را به خانه دیگری ببرد وگرنه من برای همیشه خانه اش را ترک می کنم. این اولین باری بود که جرات کردم و خواسته ام را با مرد دیگری مطرح کردم، بماند که بعد از مطرح کردن خواسته ام چقدر کتک خوردم اما موفق شدم و شوهرم زن دومش را به خانه دیگری برد. آن موقع فکر طلاق اصلاً به سر هیچ یک از ما نمی زد، چون مساوی با مرگمان بود. اما حالا جوانان ما کمی روشنفکر شدند، حتی دو تا از پسرهای خودم ازدواج مجدد نداشتند، اما شوهر دخترم دو بار ازدواج کرده، تهران آمده بودم که به پسرم سر بزنم البته الان شوهرم بر اثر بیماری فوت کرده وگرنه به همین راحتی نمی توانستم به دیدن پسرم بیایم. نوه ام چیزهایی را در مورد این لایحه جدید دولت برایم گفت و من خیلی ناراحت شدم. چرا به همین راحتی می خواهند به مردان اجازه ازدواج مجدد دهند؟ پس زنها چه میشوند؟ چرا یکی از ما زنها نمی پرسد که آیا ما راضی هستیم یا نه؟ مگر ما آدم نیستیم ما پا به پای شوهرانمان حرکت می کنیم در تمام طول زندگی تابع آنها هستیم همه از آنها حمایت می کنند پس فرق ما زنها با حیوان در چیست؟ مگر ما داریم در عصر جاهلیت زندگی می کنیم؟ دیگر جوانها این چیزها را نمی پذیرند، دیگر زنان و دختران ما این چیزها را قبول نمی کنند. نوه من الان تحصیلات دانشگاهی دارد و به من می گوید که اگر قرار است شوهر من آزادانه با زن دیگری ازدواج کند و قانون نیز ازاو حمایت کند پس من هرگز ازدواج نمی کنم با هیچ مردی. قانون کجا بود وقتی زن دوم شوهرم آنقدر حرص خورد که فلج شد و الان با وجود 4 فرزند با اینکه سن و سالی هم ندارد باید به این روز بیافتد؟ از ما زنها پرسیدند؟"
زن با صدای بلند گریست و من ناباورانه نگاهش می کردم، چه صبری داشت این زن و امثال او. از او پرسیدم که در منطقه آنها مردان باز هم ازدواج مجدد می کنند؟ آهی کشید و گفت: "خیلی کمتر شده اما باز هم این اتفاق می افتد مخصوصا در روستاهایمان و این فرهنگ و سنت غلط از بین نرفته است. جوانترها که دانشگاه رفتند می توانند مقاومت کنند و با خانواده هایشان صحبت می کنند که الان همه چیز تغییر کرده، دیگر یک دختر حاضر نیست هووی زن دیگری شود، و هیچ زنی حاضر نیست خودش به خواستگاری دختر دیگری برای شوهرش برود." لبخند تلخی زد، دفترچه کمپین را به او دادم و برگه امضاء را دادم. خوشحال و با غمی در نگاهش آن را امضاء کرد با صدای آرامی گفت:" یعنی می شود یک روز این قوانین تغییر کند و از آن حمایت شود؟"
.....آنها زنده اند

کلیک کنید و بشنوید
رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل
زهره محسنی پور
زهره محسنی پور
خاوران علاوه بر آن که قشنگترین گلزار است، یک سند مهم تاریخی نیز هست. سند جنایت درندگانی که به نام خدا و دین او، این جنایات را مرتکب شده اند و همچنان مکرر و مکرر مرتکب می شوند.همچنین سندی است در برابر آنانکه معتقدند که «حقوق بشر یک پروسه فرهنگی است و باید به تدریج آن را برقرارکرد»! اگر حقوق بشر این است، پس ننگ بر چنین حقوق بشری باد
ادامه مطلب رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل
کوکب پس از تجاوز سه مرد خودکشی کرد

در چهار راههای تهران چه می گذرد .کوکب پس از تجاوز سه مرد خودکشی کرد
شنبه 25 آبان 1387
کانون زنان ایرانی-امین علم الهدی: کوکب پس از تجاوز سه مرد به او خودکشی کرد. دختر 19 ساله ای که دریکی از چهارراههای تهران غیر از مواد فروشی و دست فروشی مجبور به خودفروشی هم بود. کوکب دختر زیبایی از افغانستان بود. دختری که به خاطر زیبایی اش ساقی مواد و فاحشه چهارراه شناخته می شد.
کوکب 19 ساله چند روز پیش خودکشی کرد و دیروز پنج شنبه برای همیشه از این دنیا رفت وحالا معصومانه در زیر خروارها خاک آرام گرفته است.
رضا یکی از همان کودکان کاری که یک هفته را با او و دوستانش سپری کردم با چشمانی پر اشک و بغضی فروخوده خبر خودکشی کوکب را می دهد و می گوید که کوکب نتوانست شرم تجاوز این سه مرد را تاب بیاورد .رگ های دستش را می زند و خودش را از بالای پل به پایین می اندازد. گریه امانش نمی دهد:"کوکب فقط نوزده سال داشت."
روزی را به یاد دارم که رضا ، کوکب را که در سر چهارراه ایستاده بود نشانم داد:" کوکب چون کمی قیافه بهتری دارد باید خودفروشی هم بکند. تازه با محمود هم مجبور است رابطه داشته باشد."
یک هفته زندگی در کنار کودکانی که بیشتر زندگی شان در خیابان و سرچهارراهها می گذرد به یاد ماندنی است اما خاطره ای تلخ .
محمد یکی از این کودکان است: "بله من فلج هستم. اما فلج مادر زاد نیستم."گفتم متوجه نمی شوم گفت:"اینطور که محمد می گوید وقتی بچه بوده ام. پدر و مادرم برای در آوردن خرج موادشان در عصبم آمپول می زنند."
رضا یکی از بسیار کودکان کاری است که در طول یک هفته نفوذم زندگی ام با این قشر توانستم با او حرف بزنم."خود محمد را می بینی 23 سال سن دارد. خودش پایش را قطع کرده است." گفتم چرا؟:"چون بهتر بتواند ترحم مردم پشت ماشین ها را جلب کند." پدر و مادر رضا هر دو معتاد هستند. مادر او هم گدائی می کند.رضا بعد از بزرگ شدن باید خرج مواد پدرش را هم بدهد.
"خانم !آقا! تو را به خدا از من فال می خرید؟ "سردم است. شام نخورده ام. گفتمان حاکم در شب هایم در هفت شب سرد پائیزی شمال شهر همین بود. چهارراه با چراغی که سبز و زرد و قرمز می شد اما به حال بچه های دست فروش هیچ تفاوتی نداشت. تنها ماشین ها عوض می شدند.
"فال دانه ای 200 تومان" در سرمای سرد خارج از شهر نزدیک ویلاهای اعیان نشین چهارراهی است که کودکانش با بی محلی ها و گاهی دلسوزی های افراد در ماشین خوشحال یا ناراحت می شوند.هر چهارراه مسئولی دارد و هر چند چهارراه مسئول دیگری دارند. بچه های یک خیابان یا چهاراه باید سهم صاحب چهارراه را بدهند و او هم سهم رئیس خود را بدهد. فال 200 تومانی 150 تومانش برای مسئول چهارراه است.
عبدالله از کودکان چهارراه است:"من حدود دو ماه است اینجا مشغول به کار شده ام."عبدالله هفت سال دارد،درس نمی خواند ،پدر و مادر ندارد،ساقی مواد مخدر در چهارراه هم هست:"بسته بندی ها را محمود انجام می دهد. من فقط همراه با آدامس یا گل یک بسته می دهم و چهار هزار تومان می گیرم.بعد هم پول را به محمود می دهم.محمود صاحب چهارراه است. او 20 سال دارد. بعد هم محمود دویست تومان به من می دهم."
محمود عبدالله را به خاطر چهره معصوم و کودکی اش انتخاب کرده است.
بازار هم از جاهایی است که این کودکان آماده به کار در انجا در هم می لولند. در بازار شاید به راحتی نتوان کارگاه هایی که در آن کودکان بیشتر از یک مرد بزرگسال کار می کشند ،حقوق کمتری می دهند و حتی بیمه هم نمی کنند دید.
دستان سیاه و کبود، کفش ها،نایلون ها،کیف ها،آن طرف چرخ خیاطی ،همین دستان کوچک ترک خورده است که در کل کارگاه به چشم می خورد. آن یکی مشغول دوختن یک شلوار که حدود ده سایز از خودش بزرگتر است. چون من از بقیه به ظاهر بزرگتر بودم،حمالی را به من دادند. وظیفه ام این بود،که کالاهایی که در کارگاه درست می شوند را به بازار ببرم. من بودم و سه نوجوان که بیشترین شان 18 سال داشت.در راه برگشت آنقدر خسته بودم که می خواستم ساعت ها بخوابم اما بار بعدی ، بار بعدی ،بار بعدی .....هنوز بار بود و جالب که انگار آن سه خسته نمی شدند.
احد از همه کوچکتر بود 16 سال داشت. کرد بود : "باور می کنی که من بارها به خاطر یک ساعت دیر رسیدن بار دستمزد یک هفته ام نگرفته ام؟" از حقوقش می پرسم:"هفته ای حدود چهارده هزار تومان."
شب وقتی می خواهم بخوابم آنقدر خسته ام که سرم به متکا نرسیده خوابم می برد. اما فردا شب آنجا بودم اما نمی خواستم بخوابم . باورم نمی شد می رقصیدند و می خواندند. احد داد زد:" بچه شهری نمی آیی پیش ما؟" ترجیح دادم از دور نگاه کنم. با دستان بسته شده شان دست می زدند.
ولی الله ، یکی از بچه های کارگاه کیف دوزی است. 10 سال دارد :" من پنج خواهر و برادر دیگر هم دارم که همه کار می کنند." او حقوق کمتری می گیرد:" هفته ای ده هزار تومان می گیرم. اما بد هم نیست. اینجا می خوابم نهار و شام هم که با خودشان است."
دست یکی از کودکان در کارگاه زیر چرخ می رود. چون بیمه نیست و صدایش هم بلند نیست با وضعیت غیر بهداشتی دستش را همانجا پانسمان می کنند. مسئول کارگاه که مردی جا افتاده است. هیچ واکنش خاصی به این اتفاق نشان نداد. او گفت: "دستش را ببندید انشاالله چیزی نیست."پسرک داد می زد. دستش را بستند. حاج آقا به برادر بزرگتر او گفت:"یک مدت او را به کارگاه نیاورید تا استراحت کند. "
وقتی احد دید من شوکه شده ام گفت:"زیاد چیز عجیبی نیست. هر چند وقت یک بار این جور اتفاقات رخ می دهد. حاج آقا هم همین را می گوید. اگر حال طرف خوب شد باز می آید و گرنه به یکی از چهارراه ها یا خیابان ها می رود. تا گدایی کند."
مغازه دارهایی که برای آنها جنس می بردیم با بدترین واژه ها صحبت می کردند. در خیابان هر کس به ما تنه می زد و ما حق بحث نداشتیم چون اگر بار دیر می رسید حقوق نمی گرفتیم. مسئولیت تغزیه مغازه های متقاضی مواد هم با ما بود. برای بعضی از صاحب مغازه ها تریاک می بردیم. در کارگاه حاج آقا بخش زنان ومردان را جدا کرده بود. اما من گاهی برخی از زنان کارگاه را می دیدم که به اتاق حاج آقا می روند و تا پایان وقت کاری بیرون نمی آمدند.
کارگاه یا چهارراه هر دو غیر قانونی است. کودکانی که در آنها به کار گرفته می شوند و زنانی که مورد بدترین اذیت ها قرار می گیرند. از دختر 13 ساله ای که هر روز به حجله یکی از بازاری ها می ر فت تا پسر هفت ساله محروم از تحصیل که هفته ای یک بار مورد آزار و اذیت جنسی صاحب چهار چهارراه قرار می گرفت.
بی بی خانم زن جاافتاده ای از اهالی دیار افغانستان شب ها برای بچه ها مادری می کند. همه او را دوست دارند. محل زندگی اهالی چهارراه در خرابه ای خارج از شهر است . محل زندگی انها خرابه ای پشت آن همه خانه زیباست.
یکی از شب های بودن در کنار این کودکان با بی بی خانم حرف می زنم.می گوید :" یکی از پسرهایش در جنگ افغانستان مرده و آن یکی به دست طالبانی ها کشته شده است." خودش در ایران تنهاست . آن شب کوکب دیرتر وخسته تر از همه به میان ما می آید. به بی بی خانم سلام می کند وبی هیچ حرفی به اطاق محمود می رود.
جای کودکان در مدرسه است، نه در پادگان»

جای کودکان در مدرسه است، نه در پادگان
بيستم نوامبر ۲۰۰۸، چهل ونهمين سالروز تصويب اعلاميه جهانی حقوق کودک از طرف مجمع عمومی سازمان ملل متحد است.
بر اساس اين اعلاميه، حق تحصيل اساسیترين حق يک کودک به شمار میرود. اما آيا بهرهوری از اين حق طبيعی برای همه کودکان ميسر میشود؟
متاسفانه نه! براساس گزارشها و آمارهای منتشره، ميليونها کودک در جهان از اين حق اوليه خود محروم هستند.
امروز ۳۱ برنده جايزه صلح نوبل که نام«دالايی لاما» رهبر مذهبی بودائيان تبت، جيمی کارتر رييس جمهور سابق ايالات متحده آمريکا، «دسموند توتو» کشيش آفريقايی و «آنگ سان سو کی» مبارز برمهای نيز در ميان آنها ديده میشود، در نامه سرگشادهای رهبران کشورهای جهان و طرفهای درگير را تشويق کردند که شرايط لازم را برای تحصيل کودکان ايجاد کنند.
آنها همچنين از حکومتها و طرفهای درگير در جهان خواستهاند، مدارس را به عنوان مراکز صلح و امنيت محترم بشمارند و اجازه دهند کودکان، بدون هراس از خشونت و ترس از جلب شدن به نيروهای نظامی به تحصيل خود ادامه دهند.
برندگان جايزه صلح نوبل میگويند،بيش از ۷۰ ميليون کودک در جهان از فرصت آموزش بیبهره هستند و بيش از نيمی از اين کودکان فقط به دليل بروز جنگها و مناقشات نظامی از رفتن به مدرسه محروم شدهاند.
همچنين به دليل بروز درگيریهای اخير در جمهوری دموکراتيک کنگو، در آفريقا، بيش از ۵ ميليون نفر از ۹ ميليون بچههای مدرسهای در اين کشور، نتوانستند به مدرسه بروند.
به گفته برندگان جوايز صلح نوبل «اگر چه مقصر اصلی جنگها و درگيریهای بزرگسالان هستند، ولی هر بزرگسالی خودش دوره کودکی و خردسالی را گذرانده و طبيعتاً شخصيت هر بزرگسالی در زمان کودکی شکل میگیرد و آموزش مهمترين عامل شکلگيری شخصيت انسانهاست.»
به باور آنها، «صلح در ذهن کودکان شکل میگیرد و اين [روند] بايستی از همين امروز آغاز شود.»
به نظر جيمی کارتر رييس جمهور سابق ايالات متحده و برنده جايزه صلح نوبل در سال ۲۰۰۲ آموزش نقش بسزايی در ترويج صلح دارد.
وی به عنوان شخصيتی که دارای چند دهه تجربه تلاش برای حل مسالمت آميز مناقشههای نظامی در جهان است، گفت: «ناچيز پنداشتن تأثير کودکان بر افکار و تصميمهای بزرگسالان اشتباه بزرگی است.»
برندگان جايزه صلح نوبل در حمايت از تلاشهای سازمان خيريه بريتانيايی «نجات کودکان» به نگارش اين نامه سرگشاده دست زندهاند.
سازمان«نجات کودکان» برای ياری رساندن به کودکان نيازمند در بيش از ۱۰۰ کشور جهان تلاش میکند.
وضعيت کودکان در ايران
در همین حال به گزارش يونيسف، در ايران ۹۷ درصد کودکان از حق تحصیل بهره میبرند. نسبت شرکت در مراکز پيش دبستانی در ايران بسيار پايين يعنی کمتر از ۱۵ درصد است.
بر اساس ارقام مرکز آمار ايران، تنها در سال ۸۵ از ميان ۱۳ ميليون و ۲۵۰ هزار کودک ۱۰- ۱۸ سال، بيش از ۳.۵ ميليون نفر از چرخه تحصيل خارج و بيش از یک ميليون و ۷۰۰ هزار تن از اين کودکان به دلايل مختلف مجبور به کار بودند.
بر اساس آمار سازمان بهزيستی هر ساله حدود ۱۰ هزار نفر به جمعيت کودکان خيابانی اضافه میشود. در ايران مشکل کودک آزاری نيز وجود دارد. ۴۵ درصد کودک آزاریها در ايران جسمی و ۵۵ درصد عاطفی بودهاست
بيستم نوامبر ۲۰۰۸، چهل ونهمين سالروز تصويب اعلاميه جهانی حقوق کودک از طرف مجمع عمومی سازمان ملل متحد است.
بر اساس اين اعلاميه، حق تحصيل اساسیترين حق يک کودک به شمار میرود. اما آيا بهرهوری از اين حق طبيعی برای همه کودکان ميسر میشود؟
متاسفانه نه! براساس گزارشها و آمارهای منتشره، ميليونها کودک در جهان از اين حق اوليه خود محروم هستند.
امروز ۳۱ برنده جايزه صلح نوبل که نام«دالايی لاما» رهبر مذهبی بودائيان تبت، جيمی کارتر رييس جمهور سابق ايالات متحده آمريکا، «دسموند توتو» کشيش آفريقايی و «آنگ سان سو کی» مبارز برمهای نيز در ميان آنها ديده میشود، در نامه سرگشادهای رهبران کشورهای جهان و طرفهای درگير را تشويق کردند که شرايط لازم را برای تحصيل کودکان ايجاد کنند.
آنها همچنين از حکومتها و طرفهای درگير در جهان خواستهاند، مدارس را به عنوان مراکز صلح و امنيت محترم بشمارند و اجازه دهند کودکان، بدون هراس از خشونت و ترس از جلب شدن به نيروهای نظامی به تحصيل خود ادامه دهند.
برندگان جايزه صلح نوبل میگويند،بيش از ۷۰ ميليون کودک در جهان از فرصت آموزش بیبهره هستند و بيش از نيمی از اين کودکان فقط به دليل بروز جنگها و مناقشات نظامی از رفتن به مدرسه محروم شدهاند.
همچنين به دليل بروز درگيریهای اخير در جمهوری دموکراتيک کنگو، در آفريقا، بيش از ۵ ميليون نفر از ۹ ميليون بچههای مدرسهای در اين کشور، نتوانستند به مدرسه بروند.
به گفته برندگان جوايز صلح نوبل «اگر چه مقصر اصلی جنگها و درگيریهای بزرگسالان هستند، ولی هر بزرگسالی خودش دوره کودکی و خردسالی را گذرانده و طبيعتاً شخصيت هر بزرگسالی در زمان کودکی شکل میگیرد و آموزش مهمترين عامل شکلگيری شخصيت انسانهاست.»
به باور آنها، «صلح در ذهن کودکان شکل میگیرد و اين [روند] بايستی از همين امروز آغاز شود.»
به نظر جيمی کارتر رييس جمهور سابق ايالات متحده و برنده جايزه صلح نوبل در سال ۲۰۰۲ آموزش نقش بسزايی در ترويج صلح دارد.
وی به عنوان شخصيتی که دارای چند دهه تجربه تلاش برای حل مسالمت آميز مناقشههای نظامی در جهان است، گفت: «ناچيز پنداشتن تأثير کودکان بر افکار و تصميمهای بزرگسالان اشتباه بزرگی است.»
برندگان جايزه صلح نوبل در حمايت از تلاشهای سازمان خيريه بريتانيايی «نجات کودکان» به نگارش اين نامه سرگشاده دست زندهاند.
سازمان«نجات کودکان» برای ياری رساندن به کودکان نيازمند در بيش از ۱۰۰ کشور جهان تلاش میکند.
وضعيت کودکان در ايران
در همین حال به گزارش يونيسف، در ايران ۹۷ درصد کودکان از حق تحصیل بهره میبرند. نسبت شرکت در مراکز پيش دبستانی در ايران بسيار پايين يعنی کمتر از ۱۵ درصد است.
بر اساس ارقام مرکز آمار ايران، تنها در سال ۸۵ از ميان ۱۳ ميليون و ۲۵۰ هزار کودک ۱۰- ۱۸ سال، بيش از ۳.۵ ميليون نفر از چرخه تحصيل خارج و بيش از یک ميليون و ۷۰۰ هزار تن از اين کودکان به دلايل مختلف مجبور به کار بودند.
بر اساس آمار سازمان بهزيستی هر ساله حدود ۱۰ هزار نفر به جمعيت کودکان خيابانی اضافه میشود. در ايران مشکل کودک آزاری نيز وجود دارد. ۴۵ درصد کودک آزاریها در ايران جسمی و ۵۵ درصد عاطفی بودهاست
Subscribe to:
Posts (Atom)