Wednesday, June 04, 2008

زن متهم به قتل در دادگاه مدعي شد

شوهرکشي براي رهايي از شکنجه


دستبند نقره يي سال ها است بر دستان پر از چروک زينب حلقه شده و مهر سکوت سال ها است بر لبان او کوبيده شده. صداي هولناک درهاي نرده يي زندان چندان با گوش زينب ناآشنا نيست. او اين صدا را قبلاً در زنداني به نام خانه شوهر هم مي شنيد. زينب 30 ساله روز گذشته پشت تريبون دادگاه قرار گرفت تا در برابر اتهام قتل شوهرش از خود دفاع کند، اما او بيشتر دقايق را ضجه زد و اشک ريخت. در ابتداي جلسه محاکمه اين متهم که در شعبه 71 دادگاه کيفري استان تهران برگزار شد علي دلداري نماينده دادستان تهران در جايگاه قرار گرفت تا عليه زينب اقامه دعوا کند. وي گفت؛ زن حاضر در دادگاه متهم است سوم شهريور سال 85 با ضربات آچار فرانسه شوهر 41ساله اش «م» را در کهريزک به قتل رسانده است. اين زن ساعاتي پس از قتل بازداشت شد و به جنايت خود اعتراف کرد. وي افزود؛ به عنوان نماينده دادستان با توجه به دلايل ارائه شده در پرونده تقاضاي صدور حکم قانوني براي متهم را دارم. در ادامه پدر و مادر «م» در جايگاه قرار گرفتند و تقاضاي صدور حکم قصاص براي قاتل فرزندشان کردند. آنها مدعي شدند هرگز شاهد درگيري «م» و زينب نبودند و نمي دانند زينب از کدام اختلاف خانوادگي صحبت کرده است. سومين کسي که در برابر پنج قاضي رسيدگي کننده قرار گرفت، زينب بود. وي گفت؛ اتهام قتل را قبول دارم. اين من بودم که شوهرم را کشتم، اما هيچ کس نمي داند در روزهاي تلخ زندگي بر من چه گذشت. سه سال قبل خانواده ام به زور مرا به عقد «م» در آوردند، در حالي که مي دانستند وي معتاد است. من هيچ علاقه يي به او نداشتم اما خانواده فقيرم سعي مي کردند مرا از سر خود باز کنند. وقتي به عقد «م» درآمدم به خانه اش رفتم. من هيچ وقت احساس نکردم همسر او هستم. درست مثل يک کارگر با من رفتار مي شد. هر روز کارهايي را که «م» مي خواست بايد انجام مي دادم و بعد هم از جلوي چشم او دور مي شدم. هميشه به من بي توجهي مي کرد. شب که مي شد به اتاق ديگري مي رفت، مواد مصرف و فيلم هاي مبتذل تماشا مي کرد. وي ادامه داد؛ «م» کار مي کرد اما همه درآمدش خرج تهيه مواد مي شد. ما دو اتاق در خانه مادر «م» داشتيم و همان جا زندگي مي کرديم. اگر به رفتار شوهرم اعتراض مي کردم کتک مي خوردم؛ آنقدر که براي حرکت کردن توان نداشتم. تهديد مي کرد اگر خلاف خواسته اش رفتار کنم مرا مي کشد. همه مي دانند «م» چه رفتار بدي با من داشت.
در اين هنگام قاضي از زينب پرسيد، چرا خانه شوهرت را ترک نکردي. متهم نيز پاسخ داد؛ يک بار قهر کردم و پيش مادرم رفتم. چند ساعت که گذشت و مادرم فهميد من قهرکرده ام، مرا از خانه اش بيرون کرد و گفت ديگر در خانه اش جايي ندارم و بايد به منزل شوهرم برگردم. وقتي مادرم مرا از خانه بيرون کرد، هيچ راهي به جز اينکه نزد «م» برگردم، نداشتم. از آن به بعد شرايطم بدتر شد.
«م» هر شب دير به خانه مي آمد. محله يي که ما در آن زندگي مي کرديم امن نبود و تنهايي بيش از حدم باعث ايجاد ترس در وجودم شده بود. هر شب زير بالشم آچار فرانسه مي گذاشتم تا اگر شب کسي حمله کرد از خودم دفاع کنم. شب حادثه «م» بسيار دير وقت به خانه آمد و من هم از ترسم هنوز نخوابيده بودم. وقتي وارد خانه شد، مواد مصرف کرده بود. به اتاق اش رفت تا باز هم فيلم نگاه کند. به سراغش رفتم و پرسيدم چرا شب ها دير به خانه مي آيد و به من بي توجهي مي کند. به او گفتم من مي ترسم. در اين لحظه «م» قمقمه يي که در اتاقش بود به طرفم پرت کرد. من به اتاق خودم رفت، دنبالم آمد و کتکم زد. من هم آچار را از زير بالشم در آوردم و چهار ضربه به او زدم. من فقط مي خواستم جلوي ضربات «م» را بگيرم و قصد کشتن او را نداشتم. قاضي از زينب پرسيد اگر اولياي دم به ديه رضايت دهند، مي تواني آن را پرداخت کني؟ زن جوان در حالي که به شدت گريه مي کرد، گفت؛ من هيچ پولي ندارم و هيچ کسي را هم ندارم در ادامه جلسه دادگاه حاج محمدعلي وکيل زينب در جايگاه قرار گرفت و در دفاع از موکلش گفت؛ مقتول 6 پرونده در خصوص حمل و مصرف مواد مخدر در دادگاه ها داشته است و اين امر ادعاي موکلم را تاييد مي کند. ضمن اينکه همه همسايه ها هر روز صداي کتک خوردن هاي زينب را مي شنيدند و در پرونده نيز اين مساله منعکس است. شوهر زينب مانند يک کارگر با او رفتار مي کرده است. در اين سال ها که زينب زنداني شده متاسفانه هيچ کدام از اعضاي خانواده اش به ديدن او نيامده و حتي نمي دانند دخترشان کجاست.
وي ادامه داد؛ وضعيتي که مقتول داشت کاملاً در پرونده منعکس است. من به عنوان وکيل زينب از قضات مي خواهم به وضعيت اين زن 30 ساله خارج از قوانين خشک نگاه کنند و شرايط او را در طول زندگي اش بسنجند و بعد راي دهند. هيات قضات پس از پايان جلسه محاکمه با اکثريت آرا راي بر قصاص متهم صادر کردند اما دو تن از قضات رسيدگي کننده زينب را مستحق مرگ تشخيص ندادند

No comments: